وقتى گفته مىشود «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» (عبس/19) ممکن است شنونده پیش خود خیال کند که وقتى خلقت و تقدیر از هر جهت به انسان احاطه دارد، دیگر انسان در افعال ذات و صفاتش اختیارى از خود ندارد، زیرا همه آنها مقدر و از پیش معین شده است. به همین جهت این شبهه را با جمله «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» دفع نموده و فرمود: خلقت و تقدیر هر چند که خاص خدا است، ولى این منافات ندارد با اینکه خود انسان هم اختیار داشته باشد، و به همین خاطر صحیح باشد که خدا هم در آنچه به او امر نموده از ایمان و اطاعت را که راه رسیدن یک انسان به سعادت خویش است به او یاد دهد، و از او بخواهد که به اراده و اختیار خودش چنین و چنان کند، پس فعلى که از انسان سر مىزند به اختیار خودش سر مىزند، ولى در عین حال همین عمل متعلق تقدیر الهى نیز هست، پس انسان در آنچه مىکند هم مختار است و هم مسئول، هر چند که آنچه مىکند متعلق قدر هم هست.
توضیح : ظاهر سیاق این آیات که سیاقى نفى عذر از بشر در برابر کفر و استکبارش است، این است که مراد از سبیل- آن هم بطور مطلق- راه اطاعت خدا و امتثال اوامر او باشد، و یا به عبارت دیگر راه خیر و سعادت باشد. در نتیجه آیه شریفه در معناى دفع دخل است، چون وقتى گفته مىشود «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» ممکن است شنونده پیش خود خیال کند که وقتى خلقت و تقدیر از هر جهت به انسان احاطه دارد، دیگر انسان در افعال ذات و صفاتش اختیارى از خود ندارد، زیرا همه آنها مقدر و از پیش معین شده است، چون با تقدیر، ضرورى الوجود و واجب التحقق مىشود، و دیگر اختیارى براى انسان باقى نمىماند، پس انسان در کفر و فسقش هیچ دخالتى ندارد اگر فاسق مىشود به تقدیر الهى است، و اگر کافر مىشود به تقدیر او است، و انسان آنچه را که خدا خواسته و امر کرده به کرسى مىنشاند، و همین به کرسى نشاندنش نیز به تقدیر الهى است، پس دیگر نباید او را در مورد هیچ عملى ملامت کرد، و دعوت دینى براى او کارى بیهوده است، چون دعوت فرع داشتن اختیار است، وقتى او از خودش اختیارى ندارد، دیگر انبیاء به چه منظورى او را دعوت کنند.
به همین جهت این شبهه را با جمله «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» دفع نموده و فرمود: خلقت و تقدیر هر چند که خاص خدا است، ولى این منافات ندارد با اینکه خود انسان هم اختیار داشته باشد، و به همین خاطر صحیح باشد که خدا هم در آنچه به او امر نموده از ایمان و اطاعت را که راه رسیدن یک انسان به سعادت خویش است به او یاد دهد، و از او بخواهد که به اراده و اختیار خودش چنین و چنان کند، پس فعلى که از انسان سر مىزند به اختیار خودش سر مىزند، ولى در عین حال همین عمل متعلق تقدیر الهى نیز هست، پس انسان در آنچه مىکند هم مختار است و هم مسئول، هر چند که آنچه مىکند متعلق قدر هم هست، و ما پیرامون جبر و اختیار مکرر در ذیل آیاتى که با این مساله تناسبى داشت بحث کردیم.
بعضى (تفسیر روح المعانى، ج: 30، ص: 44) گفتهاند: مراد از «تیسیر سبیل» این است که خداى تعالى خروج انسان از شکم مادرش را آسان کرده، و معناى عبارت: «سهل للانسان سبیل الخروج من بطن امه» است، یعنى راه بیرون شدن انسان مخلوق از نطفه را که در شکم مادر جنین شده بود از شکم مادر آسان ساخت.
بعضى دیگر (مجمع البیان، ج: 10، ص: 439) گفتهاند: مراد هدایت بسوى دین و روشنگرى راه خیر و شر است، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ» (بلد/10). ولى وجه قبلى بهتر است.
[ بستن توضیحات ]