● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
1) وَیلٌ لِلمُطَفِّفِینَ: وای و ویل برای کم دهندگان در کیل و وزن.
بیان- ویل چاهی است در جهنم به انواع عذاب. یا کلمهای است جامع جمیع بدیها یعنی انواع عذاب و عتاب و شدّت و محنت برای مطفّفین است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) الَّذِینَ إِذَا اکتالُوا عَلَی النّاسِ یَستَوفُونَ (2)
بعد تفسیر آن را فرماید:
الَّذِینَ إِذَا اکتالُوا عَلَی النّاسِ: آنان که چون میستانند به کیل بر مردمان، یعنی از ایشان برای خود ستانند، یَستَوفُونَ: تمام میستانند به کیل، یعنی استیفای ایشان متضمن ضرر و نقص است بر مردمان خاصه، امّا مثمر نفع و مزیّت است برای خودشان.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) وَ إِذا کالُوهُم أَو وَزَنُوهُم یُخسِرُونَ (3)
وَ إِذا کالُوهُم: و زمانی که میپیمایند برای مردمان، أَو وَزَنُوهُم: یا میسنجند و وزن کنند برای ایشان، حقوق ایشان را، یُخسِرُونَ: زیان رسانند بدیشان و کم کنند آن را.
تبصره: تهدید عظیمی فرموده خدای تعالی به کلمه (ویل) برای کمفروشان.
و حضرت صادق علیه السّلام فرماید: قرار نداده است ویل را برای کسی، مگرآنکه نامیده است او را کافر: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَشهَدِ یَومٍ عَظِیمٍ».«1»
چون اینکه سوره نازل شد، حضرت به میان بازار آمد و بر ایشان خواند. بعد از آن فرمود: خمس بخمس: پنج خصلت ذمیمه مقارن پنج مصیبت و بلیّت است.
گفتند: یا رسول اللّه آن چیز چیست! فرمود: «ما نقض قوم العهد الّا سلّط اللّه علیهم عدوّهم و ما حکموا بغیر ما انزل اللّه الّا فشا فیهم الفقر و ما ظهرت فیهم الفاحشة الّا فشا فیهم الموت و لا طفّفوا الکیل الّا منعوا النّبات و اخذوا بالسّنین و لا منعوا الزّکوة الّا حبس عنهم القطر:
1- هیچ قومی نقض عهد ننماید مگر آنکه [خدا] دشمن را بر ایشان مسلط سازد 2- و هیچ قومی حکم به غیر ما انزل اللّه نکنند مگر آنکه فقر در ایشان فاش شود 3- و آشکار نشود در میان ایشان فاحشه، مگر آنکه موت فجئه در میان ایشان پیدا شود 4- و کم نکنند کیل را مگر آنکه منع شوند اقوات را و به قحط و غلا مبتلا گردند 5- و منع نکنند زکوة را مگر آنکه منع شوند باران را.«2»
و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام چون از قضاوت فارغ شدی به بازار کوفه آمدی و فرمودی: ای مردمان از خدا بترسید و کیل و وزن را تمام بدهید و طریق عدل در آن مرعی دارید و چیزهای موزون و مکیل را به مردمان کم ندهید و در زمین فساد و تباهی ننمائید.«3» روزی در بازار مردی را دید زعفران میکشید و کفه ترازو که زعفران بود، میچربانید. دانست که ترازو و راست نیست زعفران را ریخت فرمود اول ترازو را راست کن به عدل و بعد از آن اگر خواهی، چرب بده.«4»
و از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروی است:«5» هر که در کیل وو زن خیانت کند، فردا او را به قعر جهنم درآرند و او را در میان دو کوه آتش جای دهند و گویند کیل و وزن اینکه کوهها را بکن و همیشه به اینکه عمل مشغول باشد.
عبرت- مالک بن دینار گوید مرا همسایهای بود. بیمار شد، به عیادت او رفتم. در حالت نزع بود و صدا میزد که دو کوه آتش قصد من میکنند. من گفتم: ای مرد اینکه محض خیال است که تو را مینماید. گفت نه چنین است بلکه حق باشد. زیرا مرا دو مکیال بود یکی ناقص و یکی زاید، به ناقص میدادم و به زاید میگرفتم و اینکه عقوبت آن است.«1»
تحقیق- چون شریعت اسلام عدل حقیقی و وضع کیل و وزن اقامه عدل و عدم انحراف از آن است، پس مکلّف در هر امری که عدل را مرعی ندارد و آنطور که امر شده بجا نیاورد، از جمله مطفّفین خواهد بود. چنانچه از إبن مسعود منقول است که: «الصّلوة مکیال فمن اوفی وفی له و من طفّف و قد سمعتم ما قال اللّه تعالی فی المطفّفین»: نماز مکیال است، هر که وافیا ادا نماید، پاداش او تمام وفا نمایند برای او، و هر که بکاهاند او را، در آیه ویل للمطفّفین داخل خواهد بود.«2»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) لِیَومٍ عَظِیمٍ (5)
لِیَومٍ عَظِیمٍ: مر روزی را که بزرگ است. چه هر که گمان قیامت و زنده شدن را داشته باشد به امثال اینکه قبایح جرئت ننماید. چه جای آنکه یقین داشته باشد که مبعوث خواهد شد و در اینکه روز محاسبه خواهد شد، حتی به مقدار ذرّه و خردل. عظمت آن روز به اعتبار عظمت آن چیزی است که در او واقع شود از وحشت و دهشت و هول و هراس.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) یَومَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمِینَ (6)
یَومَ یَقُومُ النّاسُ: روزی که به پای میایستند مردمان، لِرَبِّ العالَمِینَ: برای حکم پروردگار عالمیان. یعنی از پای ننشینند تا فرمان نرسد. و آن مقام هیبت باشد که اهل عرصات سیصد سال ایستاده باشند و شیر را زهره سخن نباشد تا حضرت رسالت به اذن الهی شفاعت نماید و خلق را از میان هیبت به مقام محاسبه آورند و اینکه شفاعت کبری باشد. یا در روزی که برخیزند مردمان از قبور خود برای امر پروردگار عالمیان و جزا و حساب.
عبد اللّه بن عمر روایت نموده که خدمت پیغمبر اکرم گفتم: سه مسئله دارم، میخواهم سؤال کنم. فرمود بپرس. گفتم: مقام مردمان نزد پروردگار عالمیان چه مدّت باشد! و چقدر مشقّت در اینکه مدت به مؤمنان رسد! و میان بهشت و جهنم منزلی باشد یا نه! فرمود کفّار و فجار سیصد سال در آن مقام به پای بایستند و هیچ ندا به ایشان نرسد و به جهت هول و هیبت قدرت نداشته باشند. اما مؤمنان دو فریق باشند، گروهی سابقان و گروهی اصحاب یمین، و مقدار ایستادن سابقان همچو امتداد زمانی باشد میان دو نفر با هم راز گویند بعد از آن به بهشت در آیند، و مدت مقام اصحاب یمین مانند زمانی باشد که روزهدارگرسنه باشد و منتظر افطار باشد. آنگاه به بهشت روند. و میان بهشت و جهنّم حوضی باشد طول آن یک ماه راه و عرض آن یک ماه. آب آن سفیدتر از شیر و شیرینتر از عسل و بر کنار، قدحهای فضّه و قواریر باشد. هر که یک قدح از آن خورد، هرگز تشنه نشود و حاجت نیفتد او را به آب در عرصات قیامت.«1»
سلیم بن عامر از مقداد بن اسود نقل نموده که من از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم، فرمود: در عرصات آفتاب بر بالای سر اهل محشر بدارند به مقدار یک میل یا دو میل (سلیم گوید نمیدانم مراد بمیل مسافت زمین است یا میلی که سرمه در چشم کشند). پس آفتاب تحلیل رطوبات ایشان کند و به طریق عرق از بدن ایشان بیرون آید و اینکه به قدر اعمال ایشان باشد. یعنی بعضی باشند که عرق تا پاشنه پای ایشان رسیده باشد و بعضی مانند لجام به دهن آنها رفته باشد. پس آن حضرت اشاره به دهان مبارک خود و فرمود: (یلجمه لجاما).«2»
تتمّه- اعرابی به عبد الملک مروان گفت: تو شنیدهای آنچه حق تعالی در باره مطفّفین فرموده از توجّه وعید عظیم، پس چیست ظن تو به نفس خود که مالهای مسلمانان را بیکیل [و] وزن میگیری و بیاندیشه و بیمحابا در آن نظر میکنی!«
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
1) 1- وای بر کمفروشان (کسانیکه از کیل و وزن میکاهند و حقوق مردم را کسر میگذارند- و باو مطفّف گفتند برای اینکه در آلت وزن و کیل جز چیز کم و بیقدری نمیدزدد، طفیف یعنی اندک).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) آنان کسانی هستند که چون چیزی را برای خود بخواهند بخرند(از مردم بگیرند) تمام و کمال وزن کرده و میگیرند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) و وقتی که بخواهند کیل کنند و وزن کنند و بمردم بدهند کم میگذارند (و حق مردم را بآنها نمیدهند).(از إبن مسعود مروی است که گفت: الصّلوة مکیال فمن وفی وفی اللّه له و من طفّف فقد سمعتم ما قال اللّه فی المطفّفین یعنی نماز ترازو و آلت کیلی است پس هر کس تمام و عیار تحویل دهد خدا هم ثواب او را تمام و عیار تحویل میدهد و هر کس کسر بگذارد شنیدهاید که خدا در باره مطفّفین چه فرموده است).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) آیا نمیدانند و نمیپندارند اینکه جماعت (کم فروشان) که آنها برای روز بزرگی (که قدر عظمت آن بر آنها مجهول است) مبعوث خواهند شد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) - آیا نمیدانند و نمیپندارند اینکه جماعت (کم فروشان) که آنها برای روز بزرگی (که قدر عظمت آن بر آنها مجهول است) مبعوث خواهند شد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) - روز که مردم (از قبور خودشان) بر میخیزند برای اجراء امر پروردگار جهانیان و برای جزاء یا حساب خودشان):
و در حدیث آمده است که آنان برمیخیزند و در عرق خود غرقند تا نیمههای گوششان.
و در حدیث دیگر است که بر میخیزند تا عرق میرسد باطراف گوشهاشان- و محتمل است مراد از آیه نیز اینکه باشد که (آیا اینکه جماعت گمان نمیکنند که هر کس بجزاء و بعث یقین داشته باشد و اینکه عقیده در نفس او قوّت یافته باشد هر چند عالم بآن نباشد حقّا بر او واجب است از خوف عقابی که میپندارد احتراز جوید، همانطور که کسیکه در راه مسافرت خود گمان هلاکت برد بر او واجب است که از رفتن اجتناب کند).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
تفسیر راهنما
1) - همه ستایشها از آن خداوند است.
الحمد للّه
«ال» در «الحمد للّه» به اصطلاح جنسیه است و مفید استغراق مى باشد; یعنى، کل حمد للّه.
2 - خداوند، سرچشمه و منشأ همه کمالها و زیباییهاست.
الحمد للّه
حمد در برابر زیباییها و کمالهاست و به مقتضاى جمله «الحمد للّه»، هر ستایشى از آن خداست. بنابراین هر کمال و زیبایى از او نشأت گرفته است.
3 - تنها خداوند شایسته و بایسته ستایش است.
الحمد للّه
4 - خداوند مالک و مدبر همه عالمهاى هستى است.
رب العلمین
عالم (مفرد عالمین) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود، بنابراین «العالمین»، یعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.
5 - جهان آفرینش، متشکل از عالمهاى متعدد.
رب العلمین
برداشت فوق با توجّه به جمع بودن کلمه «العالمین» استفاده شده است.
6 - جهان هستى سراسر زیبا و تدبیر آن تدبیرى نیکو و جمیل است.
الحمد للّه رب العلمین
«رب العالمین» به منزله دلیل براى «الحمد للّه» است; یعنى، چون خداوند مدبر هستى است همه ستایشها از آن اوست و از آنجا که حمد و ستایش، همواره براى کمال و زیباییهاست، نتیجه مى گیریم که: همه هستى زیبا و برخوردار از تدبیرى نیکوست.
7 ـ خداوند، از روى اختیار جهان را تدبیر مى کند و در اداره آن جبر و اضطرارى ندارد.
الحمد للّه رب العلمین
در صحت اطلاق حمد، علاوه بر زیبایى فعل و صفت، اختیارى بودن فعل و صفت نیز قید شده است; یعنى، بر فعل و صفتى زیبا، مى توان حمد کرد که فاعل، آن را از روى اختیار تحقق بخشیده باشد.
8 ـ جهان هستى به سوى کمال در حرکت است.
رب العلمین
«رب» به معناى تربیت کردن است و تربیت ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). پس این معنا حکایت از حرکت تکاملى دارد. گفتنى است که کلمه «رب» مشترک لفظى میان وصف و مصدر مى باشد و در آیه مورد بحث معناى وصفى دارد.
9 ـ تدبیر همه عالمهاى هستى از سوى خدا، دلیل اختصاص همه ستایشها به اوست.
الحمد للّه رب العلمین
10 ـ «عن ابى عبداللّه (ع) فى قوله: «الحمد للّه» قال: الشکر للّه و فى قوله «رب العالمین» قال: خالق المخلوقین ...;(1)
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «الحمد للّه» یعنى شکر مخصوص خداست و «رب العالمین» یعنى، آفریننده مخلوقات ...».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) - برخورد دوگانه تاجران، هنگام فروش کالا و خرید آن و به کار بردن سنجش دقیق با پیمانه کامل تنها به هنگام خرید، مایه زیان جامعه و زمینه ساز عذاب الهى است.
ویل للمطفّفین . الذین إذا اکتالوا على الناس یستوفون
«اکتالوا»; یعنى، با پیمانه کالا را دریافت کردند. حرف «على» در آیه شریفه جایگزین حرف «من» شده است تا نشانگر متضرر شدن مردم از این گونه تجارت باشد.
2 - سابقه دیرینه تجارت و سنجش کالا با پیمانه
اکتالوا
3 - مراقبت شدید بر کم نبودن کالا هنگام خرید آن، شیوه اى نکوهیده براى ترازوداران*
ویل للمطفّفین . الذین إذا اکتالوا على الناس یستوفون
گرچه ظاهر این آیه و آیه بعد، مذمت کسانى است که با فروشنده و خریدار برخورد دوگانه اى دارند; یعنى، از فروشنده کامل مى گیرند و به خریدار ناقص مى دهند; ولى این احتمال نیز وجود دارد که دقت نظر در کامل بودن کالا هنگام خرید آن در این آیه، اخلاق ناهنجارى دانسته شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) - تاجرانى که در سنجش کالا خیانت ورزیده و هنگام فروش آن از پیمانه و وزن مى کاهند، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد.
و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون
2 - ناپسند دیدن رفتارى خاص در رابطه با خویش، معیار و قاعده اى اخلاقى در تشخیص کردار ناپسند
إذا اکتالوا على الناس یستوفون . و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون
روش دوگانه تاجر و فرق گذاشتن او بین خود و دیگران، در این آیه محکوم شده است. این نکوهش برخاسته از پذیرفته بودن قاعده اى است کلى که آنچه بر خود نمى پسندى، بر دیگران روا مدار.
3 - روا داشتن عملى بر دیگران، به رغم ناپسند شمردن آن براى خود، رفتارى نکوهیده و مذموم
إذا اکتالوا على الناس یستوفون . و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون
4 - پیمانه و ترازو، دو ابزار معتبر براى سنجش کالا و مرسوم در عصر بعثت
و إذا کالوهم أو وزنوهم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) - انسان ها، در قیامت برانگیخته خواهند شد.
ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون
2 - قیامت، روز کیفر دیدن کم فروشان
ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون
3 - اعتقاد به معاد، حتى در حد گمان، بازدارنده انسان از خیانت در سنجش کالاى دیگران
ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون
4 - ضرورت تلاش براى بالا بردن آگاهى هاى خویش درباره معاد و تقویت ایمان به آن
ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون
5 - کم فروشى، گناهى در خور منکران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت مایه شگفتى است.
ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون
6 - کم فروشان، از رحمت خداوند دور و محروم اند.
أُولـئک
اسم اشاره «اُولـئک»، براى مشارالیه بعید به کار مى رود که در آیه شریفه، گویاى دورى کم فروشان از خداوند است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) - قیامت، روزى با عظمت و سزاوار نگران بودن از دشوارى هاى آن
لیوم عظیم
عظمت روز قیامت، به سهمگین بودن حوادث و مراحل آن است.
2 - روز قیامت و ویژگى هاى آن و وقوع حشر انسان ها در آن، از پیش تعیین شده است.
مبعوثون . لیوم عظیم
«لام» در «لیوم»، لام توقیف است و معنایى نظیر «عند» دارد.
3 - احضار انسان ها در صحنه قیامت، از اهداف محشور ساختن آنان است.*
مبعوثون . لیوم عظیم
لام در «لیوم» ممکن است بر تعلیل دلالت کند; یعنى، حشر انسان ها به جهت روز قیامت و حضور در صحنه هاى آن است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) - قیامت، روز حضور همه انسان ها در برابر خداوند
یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
کلمه «یوم» ظرف براى «مبعوثون» است.
2 - مردم در صحنه قیامت، به حال ایستاده در انتظار فرجام نهایى خویش اند.
یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
3 - خداوند، مالک و پرورش دهنده تمام عوالم هستى است.
لربّ العـلمین
«ربّ» به معناى مالک و سیّد آمده است و نیز مصدرى است که در معناى سیاست و تدبیر به کار مى رود (مصباح). راغب مى گوید: کلمه «ربّ» در اصل مصدر است و در مورد فاعل استعمال مجازى دارد. «عالمین»; یعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)
4 - عوالم هستى، پس از برپایى قیامت نیز در حال رشد و تکامل خواهند بود. *
یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
توصیف خداوند به «ربّ العالمین» ـ حتى در قیامت ـ بیانگر تداوم تدبیر و تربیت جهان هستى، در آن زمان است.
5 - مالک و مدبّر بودن خداوند بر تمام عوالم هستى، وادار سازنده مردم به گردن نهادن در برابر حکم او در قیامت
یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
«لام» در «لربّ العالمین» در معناى تعلیل به کار رفته و مفاد آیه این است که فرمانبردارى کامل مردم، به جهت قرار گرفتن آنان در پیشگاه «ربّ العالمین» است.
6 - توجّه به لحظه حضور در پیشگاه خداوند و در انتظار صدور حکم او بودن، بازدارنده انسان از کم فروشى و خیانت به اموال مردم
ویل للمطفّفین ... یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
7 - ربوبیت خداوند، مقتضى مجازات حرام خواران و کم فروشان
ویل للمطفّفین ... یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
8 - کم فروشى، ناسازگار با اعتقاد به ربوبیت خداوند بر جهان هستى
ویل للمطفّفین ... یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
9 - ایستادن در پیشگاه خداوند براى حسابرسى اعمال، از صحنه هاى خوفناک و حوادث بزرگ روز قیامت است.
لیوم عظیم . یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
10 - تعدد عوالم هستى در جهان آخرت
یوم یقوم الناس لربّ العـلمین
11 - «عن أبى هریرة انّ رسول اللّه(ص) قال: لبشیر الغفارى: کیف أنت صانع فى یوم یقوم الناس لربّ العالمین مقدار ثلاثمأة سنة من أیّام الدنیا لایأتیهم خبر من السماء و لایؤمر فیهم بأمر...;(1)
از ابوهریره روایت شده که رسول خدا(ص) به بشیر غفارى فرمود: چه خواهى کرد در روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند; به مدت سیصد سال از سال هاى دنیا و هیچ خبرى از آسمان براى آنان نخواهد آمد و هیچ فرمانى درباره آنان صادر نخواهد شد؟»
12 - «عن ابن عمر قال: تلا رسول اللّه(ص) هـذه الآیة «یوم یقوم الناس لربّ العالمین» قال: کیف بکم إذا جمعکم اللّه کما یجمع النبل فى الکنانة خمسین ألف سنة لاینظر إلیکم;(2)
از [عبداللّه]بن عمر نقل شده که رسول خدا(ص) آیه «یوم یقوم الناس لربّ العالمین» را تلاوت کرد و فرمود: چگونه خواهید بود آن زمان که خداوند شما را گردآورد، همان گونه که تیرها را در جعبه تیردان گرد آورند و پنجاه هزار سال [به همین صورت فشرده جمع باشید] و خدا به شما نظر نکند».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر هدایت
1) [1] آیا من مؤمنم؟ آرى. آیا نماز نمىخوانم و روزه نمىدارم و اموال خود را در راه خدا انفاق نمىکنم؟ چنین نیست ... این تنها کافى نیست، پس باید از خود گول زدن پرهیز کنیم مگر چنین نیست که همه مردم، حتى گردنکشترین طاغیان و تبهکاران خود را پاک و پاکیزه مىپندارند؟! پس میزان و مقیاس چیست؟ میزان قرآن است، و امام جعفر صادق- علیه السلام- به جابر بن یزید الجعفى چنین گفت: «و بدان که تو از دوستان و اولیاى ما نیستى مگر این که: اگر همه اهل شهر تو با یکدیگر جمع شوند و بگویند که تو مرد بدى هستى، این سخن مایه اندوه تو نشود، و اگر بگویند که تو مرد شایسته و نیکى، این سخن مایه شادى تو نشود، پس خود را بر کتاب خدا عرضه کن، و اگر دیدى که رهرو راه اویى، و با زهدى که او خواسته زاهدى، و به آنچه او میل دارد مایلى، و از آنچه او بیم داده است بیمناکى، استوار و شادمان باش و بدان که آنچه در حق تو گفتهاند به تو آسیبى نمىرساند، و اگر خود را مباین با قرآن یافتى، چه چیز مىتواند تو را بفریبد». «1» و اینک قرآن یکى از میزانهاى حق را براى ما تعریف مىکند که به وسیله آن مىتوانیم خود را بشناسیم:
و آن انصاف است. چگونه؟ کسى ممکن است پیش خود چنان تصور کند که حق با او است و بر این اساس با مردم معامله کند، و لذا نادرستى و دزدى کند و بر حقوق دیگران مستولى شود و نشانه این گروه از مردم آن است که چون بخواهندحقى از خود را از دیگران بازستانند، آن را تمام مىگیرند، و چون از ایشان خواسته شود که حقوق دیگران را تمام به ایشان بدهند، از آن استنکاف ورزند و حق دیگران را کمتر از آنچه بایسته است بدهند، و در همه امور و شؤون زندگى به همین گونه عمل کنند. واى بر اینان که از انصاف به دورند.
وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ- واى بر کم فروشان.»
گفتند: ویل به معنى شر و اندوه و عذاب یا هلاک است، و معنى لعنت دارد، و مطفف از ماده طف به معنى کنار چیز است، و تطفیف به معنى کاستن از اطراف چیزى است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
2) [2] این مطففان کیاناند؟ نمونه بارزى از ایشان آن کسانند که در کیل کردن و وزن کردن چیزى براى دادن به دیگران از آن مىکاهند، ولى چون بخواهند حق خود را از دیگرى بگیرند آن را تمام مىگیرند.
الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ- کسانى که چون از دیگران پیمانه بستانند، به پرى مىستانند.»
گفتند: «على» در این جا به معنى «ل براى» است، و به نظر من در این جا هم سایه کلى خود را دارد که حکایت از زیان مىکند، چه تمام گرفتن به زیان مردم تمام مىشود.
و بعضى گفتند که: آن به معنى چون آنچه را مىپیمایند که بر عهده مردم است مىباشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) [3] و چون براى دادن به دیگران پیمانه مىکنند، کمتر از حق به ایشان مىدهند.
وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ- و آن گاه که براى مردمان پیمانه مىکنند یا وزن مىکنند، از آن مىکاهند و به دیگران زیان مىرسانند.»
گفتند: معنى آن کالوا لهم یا وزنوا لهم است، و لام آن حذف شده است، و به این گفته شاعر استناد کردند که:
و لقد جنیتک أکما و عساقلا
و لقد نهیتک عن بنات الأوبر
که در آن جنیتک به جاى جنیت لک به کار رفته است، و به نظر من حذف لام در این جا از بدایع بلاغت قرآن است، چرا که لام خبر از سود و فایده مىدهد، در صورتى که کاستن از پیمانه یا وزن براى کسى که از پیمانه یا وزن او چیزى کاسته مىشود، علاوه بر سودى نداشتن مایه زیان است.
کم فروشى در مکیال و میزان- بنا بر تواریخ- در یثرب پیش از هجرت پیامبر اسلام- صلّى الله علیه وآله- به آن شهر رایج بود، و این سوره اولین سورهاى است که در مدینه بر قلب پیامبر (ص) نازل شد، و سخت در مردم آن شهر مؤثر افتاد و از این عادت زشت دست کشیدند و از بهترین مردمان در مکیال شدند، بنا بر روایت ابن عباس که گفته است: چون این سوره نازل شد به آنچه مىکردند پایان دادند و از آن زمان تا کنون بهترین مردم براى درست پیمودن پیمانه به شمار مىروند.
رسالتهاى الاهى با همه اشکال فساد اقتصادى مبارزه مىکردند، و کم فروشى یکى از بدترین گونههاى این فساد به شمار مىرود.
و پروردگار ما از شعیب- علیه السلام- گفته او را بدین گونه حکایت مىکند: أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ.» «2»
ولى آیا فساد اقتصادى اختصاص به کم فروشى وزنى یا پیمانهاى دارد، یا آن که این دو مثالهایى براى چیزى است که عامتر و فراگیرتر از آن دو است؟
نیرنگ و احتکار و بهرهکشى از کار ناتوانان و استثمار ثروتهاى گوناگون سرزمینهاى مختلف و به زور اموال مردم را گرفتن و روشهاى دیگر کسب نامشروع، همه از انواع تبهکاریهاى اقتصادى است.
سپس کم فروشى در وزن کردنیها تنها به ناحیه اقتصادى اختصاص ندارد، بلکه جنبههاى سیاسى و اجتماعى را نیز شامل مىشود، پس روا نیست که از مردمان خواستار حق کامل خود باشى، و چون آنان حقوق خود را از تو بخواهند ازاندازه آن بکاهى. در حدیث از امام صادق- علیه السلام- آمده است که:
«خواستار انصاف از برادران شدن از انصاف نیست» «3» و ناگزیر مىبایستى با مردمان چنان معامله کنیم که خواستار معامله کردن آنان با ما به همان گونه هستیم.
بهترین میزان عدالت آن است که پیوسته خود را به جاى دیگران قرار دهى و از خود بپرسى- اگر در جاى ایشان مىبودم، چه انتظارى از ایشان مىداشتم، آنان نیز چنین انتظارى دارند و بر من واجب است که حق آنان را تمام بدهم.
نصوص دینى چنین است و اکنون به بعضى از آنها گوش مىدهیم:
1- از ابو عبد اللَّه- علیه السلام- روایت است که گفت «براى مردم چیزى را دوست بدارید که براى خود دوست مىدارید».
2- از امام صادق- علیه السلام- روایت است که گفت: «رسول اللَّه- صلّى الله علیه وآله وسلّم- گفت: عادلترین مردم آن کس است که براى مردمان همان چیز را بخواهد که براى خود خواستار است، و چیزى را ناپسند دارد که براى خود آن را ناپسندیده مىداند».
3- از امیر المؤمنین- علیه السلام- در نامهاش به محمد بن ابى بکر:
«براى همه رعایاى خود آن را دوست بدار که براى خود و خاندان خود دوست مىدارى، و آن چیز را نپسند که براى خود و خانوادهات نمىپسندى، که این براى حجت بایستهتر و براى رعیت شایستهتر است».
4- از ابو عبد اللَّه- علیه السلام- است که گفت: «هیچ بندهاى در صمیم جان خود توبه نکرده و پاک نشد، و حق را از آن داد، و حق را براى آن گرفت، مگر این که دو خصلت به او عطا شده باشد: رزقى از جانب خدا که براى او کافى باشد، و خرسندى خدا از وى که سبب نجات او شود».
5- در نهج البلاغة در وصیت امیر المؤمنین به پسرش حسن- علیهما السلام- آمده است: «پسرکم! خود را میان خویش و دیگرى میزانى بشمار، پسآنچه براى خود دوست مىدارى براى جز خود دوست بدار، و آنچه تو را خوش نیاید براى او ناخوش بشمار. و ستم مکن چنان که دوست ندارى بر تو ستم رود، و نیکى کن چنان که دوست مىدارى به تو نیکى کنند. و آنچه از جز خود زشت مىدارى، براى خود زشت بدان، و از مردم براى خود آن را بپسند که از خود مىپسندى در حق آنان و مگوى- به دیگران- آنچه خوش ندارى شنیدن آن را، و مگو آنچه را که ندانى، هر چند اندک بود آنچه مىدانى، و مگو آنچه را که دوست ندارى به تو گویند». «4»
سخن را به حدیثى مأثور از پیامبر- صلّى الله علیه وآله- پایان مىدهیم که گفت: «پنج چیز در برابر پنج چیز: مردم هیچ قومى پیمان خود را نقض نکردند مگر این که خدا دشمن را بر ایشان مسلط کرد، و جز به آنچه خدا فرو فرستاده حکم نکردند مگر این که فقر در میان ایشان شایع شد، و کارهاى بد و ناروا در میان ایشان ظاهر نشد مگر آن که به طاعون گرفتار شدند، و از پیمانه نکاستند مگر این که از رویش گیاهان محروم و به قحطى گرفتار شدند، و از دادن زکات خوددارى نکردند مگر این که خدا از باران محرومشان ساخت». «5»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) [4] چه کس کمفروشى مىکند؟ آن کس که به قیامت، یعنى روزى که در آن براى پس دادن حساب در برابر پروردگار جهانیان مىایستد، باور ندارد، چه اگر کسى تنها گمانى به آمدن چنین روزى داشت، از حق خود تجاوز نمىکرد و به غصب حقوق دیگران نمىپرداخت.
أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ- آیا آنان گمان نمىکنند که ایشان روز رستاخیزى دارند؟» بعضى گفتهاند که: ظن در این جا به معنى معروف خود گمان و ضد یقین است، بدان سبب که گمان تنها به بعث و رستاخیز براى شخص عاقل کفایتمىکند تا از آن روز بترسد، مگر خود چنان نیستى که اگر گمان خطر در راهى برود از آن نمىگذرى، و چیزى را که گمان زهرناک بودن در آن مىبرى نمىخورى و نمىنوشى، و از کارى که احتمال هلاکت در آن مىرود پرهیز مىکنى؟
بعضى دیگر گفتهاند که: ظن در این جا به معنى یقین است، چرا که اصل معنى ظن چیزى است که در ذهن آدمى از مشاهده حوادث خارجى پدید مىآید، که اگر کامل باشد موجب یقین است، و گرنه موجب گمان خواهد بود، و از همین روى از یقین نیز با ظن و گمان تعبیر مىکنند.
به حدیثى مأثور از امام امیر المؤمنین- علیه السلام- استشهاد مىکنند که در تفسیر این آیه گفت: «یعنى آیا یقین ندارند که مبعوث و برانگیخته خواهند شد». «6»
نیز همو- علیه السلام- در نصّى دیگر چنین گفته است: «ظن بر دو گونه است: ظن شک و ظن یقین، پس آنچه درباره امر معاد باشد ظن یقینى است، و آنچه درباره دنیا باشد مبتنى بر شک است». «7»
شاید امام اشاره به حقیقتى کرده باشد که امام رضا- علیه السلام- آن را به صورتى دیگر چنین گفته است: «خدا یقینى که شک در آن نباشد، شبیهتر به شکى که یقین در آن نباشد، یعنى مرگ، نیافریده است». «8»
همه حقایق بر آن گواهى مىدهد که انسان مردنى است، ولى او خود آن را تصور نمىکند براى چه؟ براى آن که چنین تصورى بر او واجب مىسازد که از بسیار چیزها بپرهیزد و بترسد، و او که این را نمىخواهد، به حالت سرگشتگى و تحیر میان شواهد علمى بر حقیقت داشتن مرگ، و هواهاى نفسانى خودش که این حقیقت را از وى پنهان نگاه مىدارد، باقى مىماند، درست همانند کسى که در نبردى گرفتار شکست شده، و مدتى میان پذیرفتن آن شکست بنا بر معلومات درستیا رد کردن آن بر اثر هواى نفس و غرور، به حال تردید باقى مىماند.
چنان مىنماید که ایمان به آخرت نیز تصادفى با هواهاى نفسانى و شهوات دارد، و از آن روى تبدیل به ظن و گمان مىشود که تصدیق کردن آن دشوار است، نه از آن سبب که شواهد آن کافى نیست، و خدا دانا است.
پیش از این بارها یادآور شدیم که ظن- چنان که به نظر مىرسد- عبارت از تصور است، و آیه: قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ «9» و آیه الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ، «10» را به همین گونه تفسیر کردیم.
تصور بعث و قیام پس از آن در برابر پروردگار جهانیان براى رسیدگى به حساب، براى جلوگیرى انسان از انجام دادن هر کار بد کفایت مىکند، و شاید گفته امام امیر المؤمنین- علیه السلام- در تفسیر ایمان حکایت از همین امر مىکند که در پاسخ پرسندهاى گفت: «ایمان بر چهار پایه استوار است: پس آن که مشتاق بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن که از دوزخ ترسید، از آنچه حرام است دورى گزید». «11»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) [5] سه حقیقت پیوسته به یکدیگر است که چون در برابر چشم شخص عاصى و گناهکار تجسم پیدا کند، از گناه باز مىایستد و پرهیزگار مىشود: بعث و ساعت و قیامت. زندگى انسان همچون طومارى است که روز به روز پیچیده مىشود و به قلم طبیعت آنچه مىکند بر آن نقش مىبندد، و چون این طومار باز شود همه کردههاى او را خودش و دیگران مىبینند، و چه مایه رسوایى و فضیحتى در آن روز بعث و حساب است! سپس ساعت است و نشانههاى آن در آن روز که زمینها جابه جا مىشود، و آسمانها را همچون طومار نوشتهها درهم مىپیچند، و چه زیان بزرگى است در آنروز هولناک براى آن کس که در زندگى دنیا فکرى براى آن نکرده باشد! اما بر پا خاستن مردمان در برابر پروردگار جهانیان، سخت هراسناک است، و اندیشه را قدرت تصور آن لحظه نیست که این آفریده متناهى در ضعف و مسکنت در برابر جبار آسمانها و زمین ایستاده است آیا این را نخواندهاى که اسرافیل، بزرگترین فرشتگان، چندان در برابر هیبت پروردگار خرد و ضعیف مىشود که به کوچکى گنجشکى مىرسد- چنان که در آیه 23 از سورة التکویر ذکر آن گذشت- پس من بنده مسکین مستکین ضعیف حقیر در برابر پروردگار صاحب همه قدرت و عظمت چه مىتوانم باشم؟! قرآن بدین گونه ما را به این حقایق آشنا مىکند و پس از گفتن این که:
أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ما را به یاد ساعت مىاندازد و مىگوید:
لِیَوْمٍ عَظِیمٍ- براى روزى بزرگ.»
آثار او در آسمانها و زمین چندان بزرگ است که اینها از آن عظمت بیمناک شدند، و اگر پرهیز از اهوال آن روز با عمل نیک فراهم نیاید، با چه چیز مىتوان به امن و امان رسید، آن هم در روزى که آسمانها مىشکافد و کوهها به صورت سراب در مىآید، و زمین متزلزل و لرزان مىشود؟!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) [6] بزرگترین این اهوال قیام مردمان در برابر پروردگار جهان است ...
یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ- آن روز که مردمان براى پروردگار جهانیان بر سر پا مىایستند.»
قلب بشرى، در آن هنگام که پروردگار اندکى از نور عطف و مهربانى خود بر آن مىتاباند، نزدیک است که شکافته شود، و اینک باید تصور کرد که چگونه چنین قلبى مىتواند در برابر کیفر و زجر خداوندى مقاومت کند؟! در حدیث مأثور از پیامبر- صلّى الله علیه وآله- آمده است که: «در روزى به اندازه پنجاه هزار سال، بعضى را عرق چکیده از تنشان تا مچ پا مىرسد، و بعضى را تا زانو، و بعضى را تهیگاه، و بعضى را تا سینه، و بعضى را تا گوشها وکسانى را چندان فرا مىگیرد که در آن همچون قورباغه پنهان مىمانند». «12»
ولى مؤمنان از سختیها و هراسهاى قیامت در اماناند، و در حدیث مأثور از پیامبر اکرم- صلّى الله علیه وآله وسلّم- آمده است: «کار بر مؤمن چندان سبک مىشود که سبکتر از نماز روزانه دنیا به نظر مىرسد». «13»
آخرین سخن
مؤمن در دنیا به قیامى بر مىخیزد که به قیام وى در آخرت مدد مىرساند، مگر خداوند سبحانه و تعالى در آیاتش به این قیام فرمان نداده است:
وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ ...، «14» و أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ. «15»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» مجمع البیان
2) آن گاه در معرفى کم فروشان مى فرماید:
الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ
کم فروشان آن کسانى هستند که هر گاه مى خواهند چیزى براى خود بستانند، پیمانه را لبریز و کامل مى ستانند...
امّا زمانى که مى خواهند به دیگران بفروشند و وزن کنند، از گوشه و کنار آن به هر صورت ممکن مى کاهند و کم مى گذارند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
5) در آیه بعد مى افزاید:
لِیَوْمٍ عَظِیمٍ
آن هم در روزى بزرگ و سهمگین مورد محاسبه قرار خواهند گرفت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبد بائس -
تفسیر مجمع البیان
1) کمفروش آن کسى است که در پیمانه نمودن و یا وزن و متر کردن چیزى به گونهاى حقوق دیگران را به سود خویش پایمال مىسازد؛ چنین کسى در خور هشدار و کیفرى سخت است که قرآن به او هشدار مىدهد.
از دیدگاه «زجاج» بدان دلیل به کمفروش، «مطفف» گفته مىشود که در وزن و کیل و یا متر و سنجش، حق دیگرى را اندک اندک مىدزدند و نمىتوان یکباره حقوق دیگران را پایمال ساخت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
3) زمانى که مىخواهند به دیگران بفروشند و وزن کنند، از گوشه و کنار آن به هر صورت ممکن مىکاهند و کم مىگذارند.
وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ.
از «ابن مسعود» آوردهاند که مىگفت: نماز و عبادت خدا نیز در خور پیمانه است، از این رو هر کس نماز شایسته و بایستهاى بخواند، خدا پاداش کامل به او مىدهد و کسى که درست نخواند و آداب و شرایط و مقررات آن را رعایت نکند، هشدار این آیات شامل حال او نیز مىشود و همین حکم در مورد او نیز جارى است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
4) خداى فرزانه از کار کمفروشان و پایمال کنندگان حقوق مردم، که مقررات خدا و راه و رسم عادلانه او را رها ساختهاند، و نیز از غفلت و گمراهى این گروه، با یک پرسش نکوهش بار، مردم را به تعجب و تفکر بر مىانگیزد که:
أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ
آیا این کمفروشان باور نمىدارند که براى حسابرسى و پاداش و کیفر برانگیخته خواهند شد؟
به باور «ابن عباس» منظور این است که: آیا اینان یقین ندارند حساب و حسابرسى در کار است؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
6) در گزارش از آن روز بزرگ مىفرماید:
یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ
روزى که مردم از دل زمین به فرمان خدا بر مىخیزند و براى حسابرسى و دریافت پاداش و کیفر عملکردها در برابر پروردگار جهانیان مىایستند.
در روایت آمده است که: مردم در روز رستاخیز در حالى براى حسابرسى در برابر دادگاه روز رستاخیز مىایستند که از شدت حرارت و هول و هراس آن روز، عرق تا پرده گوش آنان رسیده است.
ممکن است منظور این باشد که: آیا آنان نمىدانند که هر کس گمان برد که روز رستاخیز و حسابرسى و بازخواستى در کار است و این پندار را در دل تقویت کرد، اگرچه از آن آگاهى کامل هم نداشته باشد و بدان یقین هم نداشته باشد، باز هم بر او واجب است که از خطر برحذر باشد و از آنچه باعث گرفتارى مىگردد دورى جوید؟ مگر نه این است که وقتى انسان خردمندى از رفتن در راهى، خطرى را متوجه خود دید، از آن دورى مىجوید و از راهى دیگر مىرود؟
از «مقداد» آوردهاند که از پیامبر خدا شنیدم مىفرمود: آنگاه که روز رستاخیز بر پا مىگردد خورشید به اندازه یک میل به مردم نزدیک مىگردد و با شدت و حرارت، به گونهاى بر آنان مىتابد که هر کس متناسب با عملکرد خویش با حرارت آن رو به رو مىگردد و سیلاب عرق از آنان فرو مىریزد؛ به گونهاى که پارهاى تا پاشنه پا در عرق فرو مىروند، و پارهاى تا گردن! آنگاه مهار و لگامى بر دهان آنان مىزنند تا مزه تلخ گناهان و زشتکارىهاى خود را بچشند.
و نیز در روایتى آوردهاند که: «عمر» به هنگام تلاوت این سوره، هنگامى که به این آیه مىرسید که: یوم یقوم الناس... آن قدر گریه مىکرد که از نفس مىافتاد و نقش بر زمین مىشد!!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
3) جمعى از مفسران از آیات فوق چنین استفاده کرده اند که منظور از ((مطفف )) کسى است که به هنگام خرید بیش از حق خود مى گیرد، و به هنگام فروش کمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت ((ویل )) را بر آنها نهاده .
ولى این اشتباه است ، زیرا تعبیر ((یستوفون )) مفهومش این است که حق خود را به طور کامل مى گیرند، و چیزى که دلالت بر اضافه بر حق کند در این عبارت نیست ، و اینکه مى بینیم خداوند آنها را مذمت کرده در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است که به هنگام خرید حق را به طور کامل مى گیرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل این است که در مقام مذمت کسى مى گوییم : ((هر گاه طلبى از کسى داشته باشد سر موعد آن را مى گیرد، اما اگر بدهکار باشد ماهها تاءخیر مى اندازد)) با اینکه گرفتن طلب در راءس موعد کار بدى نیست ، کار بد در مقایسه این دو با یکدیگر است .
قابل توجه اینکه : در مورد گرفتن حق تنها سخن از ((کیل )) است ولى در مورد پرداختن سخن از ((کیل )) و ((وزن )) هر دو به میان آمده ، این تفاوت تعبیر ممکن است به یکى از دو دلیل زیر باشد:
نخست اینکه خریداران عمده در زمانهاى گذشته بیشتر از ((کیل )) استفاده مى کردند، زیرا ترازوهاى بزرگى که بتواند وزنهاى زیاد را بسنجد وجود نداشت ، اما پیمانه هاى بزرگ به آسانى یافت مى شد (در باب ((کر)) نیز گفته اند که این واژه در اصل نام پیمانه بزرگى بوده است ).
ولى به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با کیل ) و هم خرده فروشى (با وزن ).
دیگر اینکه براى گرفتن حق استفاده از پیمانه مناسبتر است ، چرا که تقلب در آن مشکلتر مى باشد، ولى براى کم فروشى استفاده از وزن معمولتر است چرا که امکان تقلب در آن بیشتر مى باشد.
این نکته نیز قابل توجه است که آیات فوق گرچه تنها از کم فروشى در مورد کیل و وزن سخن مى گوید، ولى بدون شک مفهوم آیه وسیع است و هر گونه کم فروشى را هر چند در معدودات (چیزهایى را که با عدد مى فروشند) نیز شامل مى شود.
بلکه بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت ، کم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فى المثل اگر کارگر و کارمندى چیزى از وقت خود بدزدد در ردیف ((مطففین )) و کم فروشانى است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است .
بعضى مى خواهند براى آیه توسعه بیشترى قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدود الهى و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده این معنى از الفاظ آیه روشن نیست ، ولى بى تناسب هم نمى باشد. و لذا از ((عبدالله بن مسعود)) صحابى معروف نقل شده که گفت : نماز نیز قابل پیمانه است ! کسى که کیل آن را به طور کامل ادا کند خداوند پاداش او را کامل مى دهد، و هر کس از آن کم بگذارد درباره او همان جارى مى شود که خداوند درباره ((مطففین )) (کم فروشان ) فرموده .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.