از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  اعظم زارع بيدکي - تفسیر نور
1) « سَبِّحْ » : منزّه‌دار . به پاکی یاد کن . تسبیح و تقدیس نما [ نظرات / امتیازها ]
1) « إسْمَ » : : نام
 توضيح : مراد صفاتی است که با آن ما خدا را می‌شناسیم [ نظرات / امتیازها ]
2) « سَوَّی‌ » : موزون و منظّم و آراسته و پیراسته کرد . نظم و نظام بخشید . هرچیزی را آماده کاری کرد که برای انجام آن آفریده شده است [ نظرات / امتیازها ]
3) « قَدَّرَ » : اندازه‌گیری کرد . هرچیزی را به اندازه‌ای و به گونه‌ای بیافرید که متناسب با حال آن است [ نظرات / امتیازها ]
3) « هَدی‌ » : به وظیفه رهنمود و به برنامه آشنا کرد [ نظرات / امتیازها ]
4) « الْمَرْعی‌ » : چَراگاه . مراد سبزه‌زارها و چمنزارها و همه روئیدنیها است [ نظرات / امتیازها ]
5) ‏« غُثَآءً » : گیاهان خشکیده و درهم ریخته‌ای که سیل آن را به کنار می‌اندازد . خس و خاشاک و برگهای پوسیده . [ نظرات / امتیازها ]
5) « أَحْوی‌ » : : سیاه تیره .‏ [ نظرات / امتیازها ]
6) « سَنُقْرِئُکَ » : : بر تو خواهیم خواند . به تو خواهیم آموخت .‏ [ نظرات / امتیازها ]
8) « نُیَسِّرُکَ » : : تو را آماده می‌سازیم . تو را توفیق می‌دهیم . [ نظرات / امتیازها ]
8) « الْیُسْری‌ » : آسانترین راه . ساده‌ترین آئین و سهل‌ترین شریعت [ نظرات / امتیازها ]
  حسن حميدي سولا - تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
1) « سَبِّحْ » : تسبیح گو، تسبیح کن [ نظرات / امتیازها ]
2) سوی : سامان داد، تنظیم کرد [ نظرات / امتیازها ]
3) « قَدَّرَ » : اندازه گیری کرد ، تقدیر کرد [ نظرات / امتیازها ]
4) مرعی (رعی) : چمنزار ، چراگاه [ نظرات / امتیازها ]
5) « غُثَآءً » : گیاهان خشکیده [ نظرات / امتیازها ]
5) « احوی » : سیاه تیره [ نظرات / امتیازها ]
6) «سَنُقْرِء»(قرء) : به زودی خواهیم خواند ، خوانا خواهیم کرد ، قدرت خواندن می دهیم [ نظرات / امتیازها ]
6) «لاتنسی»(نسی) : فراموش نمی کنی [ نظرات / امتیازها ]
7) جهر : آشکار ، هرچیزی که به روشنی دیده و شینده شود [ نظرات / امتیازها ]
8) نیسر(یسر) : آسان می گردانیم ، آماده می سازیم [ نظرات / امتیازها ]
8) یسری : آسان ترین راه [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استاد خرمدل
1) «سَبِّحْ» : منزّه‌دار. به پاکی یاد کن. تسبیح و تقدیس نما. [ نظرات / امتیازها ]
1) «إسْمَ» : نام
 توضيح : مراد صفاتی است که با آن ما خدا را می‌شناسیم (نگا: جزء عمّ ترجانی‌زاده). ذات. یعنی ذات مقدّس او را از هر فعل و صفتی که لایق مقام و عظمتش نباشد، پاک و منزّه بداریم و از خیال و قیاس و گمان و وهم دورتر و برتر بدانیم (نگا: واقعه / 74 و 96، حاقّه / 52). [ نظرات / امتیازها ]
1) «الأعْلَی» : بسیار والامقام. بسیار بلند مرتبه [ نظرات / امتیازها ]
2) «سَوَّی» : موزون و منظّم و آراسته و پیراسته کرد. نظم و نظام بخشید. هرچیزی را آماده کاری کرد که برای انجام آن آفریده شده است. [ نظرات / امتیازها ]
3) «قَدَّرَ» : اندازه‌گیری کرد. هرچیزی را به اندازه‌ای و به گونه‌ای بیافرید که متناسب با حال آن است. [ نظرات / امتیازها ]
3) «هَدی» : به وظیفه رهنمود و به برنامه آشنا کرد. [ نظرات / امتیازها ]
4) «الْمَرْعی» : چَراگاه
 توضيح : مراد سبزه‌زارها و چمنزارها و همه روئیدنیها است (نگا: نازعات / 31). [ نظرات / امتیازها ]
5) «غُثَآءً» : گیاهان خشکیده و درهم ریخته‌ای که سیل آن را به کنار می‌اندازد. خس و خاشاک و برگهای پوسیده. [ نظرات / امتیازها ]
5) «أَحْوی» : سیاه تیره [ نظرات / امتیازها ]
6) «سَنُقْرِئُکَ» : بر تو خواهیم خواند. به تو خواهیم آموخت [ نظرات / امتیازها ]
7) «إِلاّ مَا شَآءَ اللهُ» : این استثناء بدان خاطر است که مردمان بدانند حاکمیّت اراده و گستره قدرت خدا نامحدود است و هر کاری را که بخواهد می‌تواند بکند، نه این که چیزی از قرآن از دل پاک پیغمبر فراموش گردد و زدوده شود. [ نظرات / امتیازها ]
8) «نُیَسِّرُکَ» : تو را آماده می‌سازیم. تو را توفیق می‌دهیم. [ نظرات / امتیازها ]
8) «الْیُسْری» : آسانترین راه. ساده‌ترین آئین و سهل‌ترین شریعت.
 توضيح : از لحاظ معنی، صفت موصوف محذوفی همچون «الشَّرِیعَةِ» یا «أَلطَّرِیقَةِ»: است. تقدیر چنین است: لِلشَّرِیعَةِ الْیُسْری. لِلطَّرِیقَةِ الْیُسْری (نگا: عبس / 20، لیل / 7 و 10). اسم تفضیل است. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر هدایت
5) [غثاء] : غثاء چیزی‌ ‌است‌ ‌از‌ گونه علف‌ و گیاه‌ ‌که‌ سیل‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ کنار دره‌ پرتاب‌ می‌کند، و اصل‌ ‌آن‌ ‌به‌ معنی‌ مخلوطی‌ ‌از‌ چیزهای‌ مختلف‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
5) [أحوی‌] : بسیار سیاه‌. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه
5) احوى : رنگ سبز سیر و گاه به معنى رنگ سیاه آمده است
 توضيح :
احوى از ماده حوه ( بر وزن قوه ) به معنى رنگ سبز سیر و گاه به معنى رنگ سیاه آمده است
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
2) سوى : نظام بخشیدن و مرتب نمودن است
 توضيح : سوى از ماده تسویه به معنى نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گسترده‏اى دارد که تمام نظامات جهان را شامل مى‏شود ، اعم از نظاماتى که بر منظومه‏ها و کواکب آسمان حاکم است ، و یا آنچه بر مخلوقات زمینى ، مخصوصا انسان از نظر جسم و جان ، و اینکه بعضى از مفسران آن را تنها به نظام خاص دست و پا و چشمهاى انسان ، و یا راست قامت بودن او تفسیر کرده‏اند در حقیقت بیان مصداق محدودى از این مفهوم وسیع است .


[ نظرات / امتیازها ]
5) غثاء : گیاهان خشکى است که روى سیلاب قرار مى‏گیرد
 توضيح :

غثاء در اصل به معنى گیاهان خشکى است که روى سیلاب قرار مى‏گیرد ، همچنین به کفهائى که روى دیگ در حال جوشیدن پیدا مى‏شود غثاء مى‏گویند ، و این تعبیر به عنوان کنایه از هر چیزى که ضایع مى‏شود و بیهوده از دست مى‏رود استعمال مى‏شود ، و در آیه مورد بحث به معنى گیاهان خشکیده و در هم ریخته است.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
5) غثاء : در اصل به معنى گیاهان خشکى است که روى سیلاب قرار مى‏گیرد ، همچنین به کفهائى که روى دیگ در حال جوشیدن پیدا مى‏شود غثاء مى‏گویند
 توضيح : این تعبیر به عنوان کنایه از هر چیزى که ضایع مى‏شود و بیهوده از دست مى‏رود استعمال مى‏شود ، و در آیه مورد بحث به معنى گیاهان خشکیده و در هم ریخته است. [ نظرات / امتیازها ]
5) احوى : رنگ سبز سیر و گاه به معنى رنگ سیاه آمده است .
 توضيح : احوى از ماده حوه ( بر وزن قوه ) است. [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه هندياني - تفسیر مجمع البیان
1) اعلى : بلند مرتبه
 توضيح : این واژه به معنى برتر و بزرگتر آمده و منظور این است که قدرت و فرمانروایى اوست که کران تا کران هستى را در برگرفته، و هماره پایدار و ماندگار است. [ نظرات / امتیازها ]
  حسن اعظمي - تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله سید محمود طالقانی
4) المرعی : چراگاه
 توضيح : المرعى: اسم مکان: چراگاه: سبزه‏زار. از رعى: چریدن، چراندن، نگهدارى و سرپرستى کردن [ نظرات / امتیازها ]
5) غُثاءً : خاشاک، کف روى آب، آنچه سیلاب کنار مى‏اندازد، برگ پوسیده [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله طالقانی
1) سبح : تنزیه خدا از هر بدی
 توضيح : سبح: امر از تسبیح: سبحان اللَّه گفتن، تنزیه خداوند از نقص و بدى و بدخواهى، تقدیس او به عظمت. از سباحت: بشتاب روان و دور شدن، شناورى در آب و در هوا، در زندگى پیشرفتن، آرام گرفتن، سخن بسیار گفتن. [ نظرات / امتیازها ]
  محمد هادي مؤذن جامي - تفسیر راهنما
2) سوّی : به اعتدال درآورد
 توضيح : تسویه و تعدیل، به یک معنا است (مصباح) و اعتدال هر چیز، به دور ماندن آن از افراط و تفریط است.

«تسویه» ـ آن گونه که از «مقاییس اللغة» استفاده مى شود ـ ایجاد اعتدال بین دو چیز است. براساس این معنا جمله «سوّى» دلالت دارد که خداوند در اعطاى شرایط مناسب با وضعیت هر یک از مخلوقات، تبعیض روا نداشته و این گونه نیست که از ابزار لازم براى وجود برخى، بکاهد و یا افزون تر از ظرفیت وجودى برخى دیگر، به آنها عطا کند; بلکه به همه نگاهى برابر داشته است.
[ نظرات / امتیازها ]
6) سنقرئک : بزودی قاریت می کنیم/ بزودی تورا خوانا(=خواننده) خواهیم کرد
 توضيح : سنفرئک از «إقراء»; یعنى، دیگرى را قارى ساختن و حرف «سین» در «سنقرئک» براى تأکید وعده است. [ نظرات / امتیازها ]