در آیه شریفه خداى فرزانه روى سخن را به پیامبر گرامى مىکند، تا با یادآورى سرنوشت دردناک و تفکرانگیر جامعهها و حکومتهاى خودکامه پیشین - که عمرهایى طولانىتر و قدرت و امکاناتى بیشتر از ظالمان و حق ناپذیران پس از خود داشتند - به کفر گرایان عصر رسالت هشدار دهد.
گفتنى است که منظور از «عاد»، جامعه و مردمى بودند که «هود» براى هدایت آنان برانگیخته شد.
در تفسیر واژه «ارم» دیدگاهها یکسان نیست:
1 - از دیدگاه برخى این واژه نام قبیله است. «ابوعبیده» مىگوید عادیان دو قبیله بودند: قبیلهاى که در گذشتهاى دور مىزیسته که قرآن از آن به عادیان نخست تعبیر مىکند و مىفرماید: و انه اهلک عاد الاولى(153) و اوست که عادیان قدیم را نابود ساخت، و دیگر قبیله و جامعهاى که خدا «هود» را براى هدایت آنان فرمان بعثت داد. اما از دیدگاه «محمد بن اسحاق» واژه «ارم» نام نیاى بزرگ قوم عاد مىباشد.
«قتاده» و «مقاتل» برآنند که: نام قبیلهاى از قوم عاد است. آنان فرمانروایى داشتند که بسیار توانمند و چیرهدست بود، و عاد نام پدر آنان بود.
2 - گروهى از جمله «عکرمه» بر این باورند که «ارم» نام سرزمین و یا شهر است.
پارهاى پا را فراتر نهاده و برآنند که «ارم» نام شهر «اسکندریه» است.
و به باور برخى، منظور بهشت و شهرى است که «شدّاد» آن را ساخت، اما هنگامى که خواست وارد آن گردد با خروشى آسمانى نابود شد.
3 - «جبایى» مىگوید: واژه «ارم»، نه نام قبیله است و نه شهر، بلکه لقب «عاد» است و با این عنوان شناخته مىشد.
از «حسن» آوردهاند که «عاد» را به صورت اضافه به «ارم» مىخواند. و برخى نیز بر آنند که این واژه نام دیگر «عاد» مىباشد، چرا که او دو نام داشت: «عاد» و «ارم».
نکته دیگر این است که: آن دانشمندانى که واژه «ارم» را نام شهر عنوان ساختهاند براى آیه تقدیر گرفتهاند که اینگونه است:«المتر کیف فعل ربک بعاد صاحب ارم...»
از دیدگاه «ابن عباس» این قبیله در فصل بهار صاحب چادرها و ستوهاى بسیار بودند که در منزلگاههاى گوناگون آنها را بر مىافراشتند، و با تمام شدن گلها و گیاهان در یک منطقه به منطقه دیگرى کوچ مىکردند و سرانجام به خانههاى خود باز مىآمدند.
و از دیدگاه گروهى منظور این است که: آ نان داراى نعمتهاى بسیار و قدرت و امکانات فراوانى بودند.
[ نظرات / امتیازها ]