از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن یدوهم صاغرون ):(با کسانی از اهل کتاب که ایمانی به خدا و روز جزا ندارند و آنچه راخدا و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند، کارزار کنیدتا با دست خود و با ذلت و خواری جزیه بپردازند)، مراد از اهل کتاب یهود ونصاری هستند، که در مرتبه عقیده ، ایمان درستی به خدا و روز جزا ندارند، چون کسی که بین پیامبران الهی فرق بگذارد و به روز جزا ایمان نداشته باشد، در واقع به خدا هم ایمان درستی ندارد و خداوند حکم به کفر او نموده (ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرقوا بین رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا اولئک هم الکافرون حقا)(24). و اینها در مرحله عمل هم محرمات الهی را حرام نمی شمارند و مراد از رسول در این آیه ، یا رسول دین خودشان است که قائل به نبوت او هستند و یا مرادرسولخدا(ص ) است که بشارت به نبوت او را در تورات و انجیل خوانده بودندو این مسأله نهایت بی شرمی آنها را نسبت به پروردگارشان اثبات می کند و آنگاه می فرماید: اینها گرایش به دین حق ندارند، یعنی پیرو شریعت حقه ای که آنها رابسوی حقیقت راهنمایی کند نمی باشند و قائل به دین حق و سنت و نظام حقه نمی باشند و اینها همان اهل کتابند، ولی چون به لباس ایمان مقبول در نزد خدا درنیامده اند و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده اند، حرام نمی دانند و در ارتکاب مناهی و معاصی پروایی ندارند و بر خلاف فطرت به اشاعه فساد می پردازند و به دین حق که بر اساس فطرت است متدین نیستند، لذا همردیف کفار قلمدادمی شوند و از طرف دیگر اینها از نظر عقیدتی ایمان محکم و صحیحی در امرمبداء و معاد ندارند و عیسی (ع ) یا عزیر را پسر خدا می دانند، و با این سخنان گفتارشان شبیه کافران است و به همین دلیل هم خداوند آنان را با لفظ ( لا یؤمنون بالله ...)یاد کرده است تا حکمت مبارزه با آنان آشکار شود و مردم به این امرتحریک و تشویق گردند، و می فرماید: این مبارزه را تا زمانی انجام دهید که باذلت حاضر به دادن جزیه شوند و (جزیه )مالیاتی است که از اهل ذمه ستانده می شود و در حفظ جان ایشان به گرفتن آن اکتفا می شود و حکومت اسلامی جزیه را به این سبب می گیرد که هم ذمه آنان را حفظ کند و هم خونشان رامحترم بشمارد و هم به مصرف اداره ایشان برساند و منظور از (صاغرون ) این است ، آنها با تواضع وذلت در برابر سنت اسلامی و تسلیم در برابر حکومت عدل اسلامی جزیه بپردازند، نه اینکه در برابر مسلمین صف آرایی کنند و آزادانه عقاید خرافی و تمایلات نفسانیشان را رواج دهند، چون غرض اسلام از قراردادن جزیه ، ظهور دین حق و سنت عدل است ، لذا آنان آزادند که مطابق دینشان عمل کنند، به شرط آنکه بر خلاف دین توحید عمل نکرده و مزاحم دین اسلام نباشند و این نهایت عدل و انصاف است که خداوند در باره اهل کتاب تشریع فرموده است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر نمونه
تفسیر:وظیفه ما در برابر اهل کتاب

در آیات گذشته سخناز وظیفه مسلمانان در برابر بت پرستان بود ، آیه مورد بحث و آیات آینده تکلیف مسلمین را با اهل کتاب روشن مى‏سازد .

در این آیات در حقیقت اسلام براى آنها یک سلسله احکام حد وسط میان مسلمین و مشرکین قائل شده است ، زیرا اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند ، ولى از جهتى نیز شبیه به مشرکان هستند ، به همین دلیل اجازه کشتن آنها را نمى‏دهد در حالى که این اجازه را در باره بت پرستانى که مقاومت به خرج مى‏دادند ، مى‏داد ، زیرا برنامه ، برنامه ریشه کن ساختن بت پرستى از روى کره زمین بوده است .

ولى در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را مى‏دهد که آنها حاضر

تفسیر نمونه ج : 7ص :351

شوند به صورت یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمت‏آمیز داشته باشند ، اسلام را محترم بشمرند و دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند ، و یکى دیگر از نشانه‏هاى تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستى مسالمت‏آمیز آن است که جزیه را که یک نوع مالیات سرانه است ، بپذیرند و هر ساله مبلغى مختصر که حدود و شرایط آن در بحثهاى آینده به خواست خدا مشخص خواهد شد ، تحت این عنوان به حکومت اسلامى بپردازند .

در غیر این صورت اجازه مبارزه و پیکار با آنها را صادر مى‏کند ، دلیل این شدت عمل را در لابلاى سه جمله در آیه مورد بحث روشن مى‏سازد .

نخست مى‏گوید : با کسانى که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند ، پیکار کنید ( قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر ) اما چگونه اهل کتاب مانند یهود و نصارى ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند ، با اینکه به ظاهر مى‏بینیم هم خدا را قبول دارند و هم معاد را ، این به خاطر آن است که ایمان آنان آمیخته به خرافات و مطالب بى اساس است .

اما در مورد ایمان به مبدأ و حقیقت توحید اولا گروهى از یهود - همانطور که در آیات بعد خواهد آمد - عزیز را فرزند خدا مى‏دانستند ، و مسیحیان عموما ، ایمان به الوهیت مسیح و تثلیث ( خدایان سه‏گانه ) دارند .

ثانیا همانگونه که در آیات آینده نیز اشاره شده آنها گرفتار شرک در عبادت بودند ، و عملا دانشمندان و پیشوایان مذهبى خود را مى‏پرستیدند ، بخشش گناه را که مخصوص خدا است از آنها مى‏خواستند ، و احکام الهى را که آنان تحریف کرده بودند به رسمیت مى‏شناختند .

و اما ایمان آنها به معاد ، یک ایمان تحریف یافته است ، زیرا معاد را چنانکه از سخنان آنها استفاده مى‏شود ، منحصر به معاد روحانى مى‏دانند .

بنا بر این هم ایمانشان به مبدأ مخدوش است و هم به معاد .


تفسیر نمونه ج : 7ص :352

سپس به دومین صفت آنها اشاره مى‏کند که آنها در برابر محرمات الهى تسلیم نیستند ، و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کرده ، حرام نمیشمرند ( و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله) .

ممکن است منظور از رسول او موسى (علیه‏السلام‏) و مسیح (علیه‏السلام‏) باشد ، زیرا آنها به محرمات آئین خود نیز عملا وفادار نیستند ، و بسیارى از اعمالى که در آئین موسى (علیه‏السلام‏) یا مسیح (علیه‏السلام‏) تحریم شدهاست مرتکب مى‏شوند ، نه تنها مرتکب مى‏شوند ، گاهى حکم به حلال بودن آن نیز مى‏کنند! .

و ممکن است منظور از رسوله پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) باشد ، یعنى این که فرمان جهاد در برابر آنها داده شده است به خاطر آن است که آنها در برابر آنچه خداوند به وسیله پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) تحریم کرده تسلیم نیستند ، و مرتکب همه گونه گناه مى‏شوند .

این احتمال نزدیکتر به نظر مى‏رسد و شاهد آن آیه 33 همین سوره است که به زودى تفسیر آن خواهد آمد ، آنجا که مى‏گوید : هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق او کسى است که پیامبرش را با هدایت دین حق فرستاد .

به علاوه کلمه رسوله هنگامى که در قرآن به طور مطلق گفته مى‏شود منظور پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است .

و از این گذشته اگر منظور پیامبر خودشان بود باید به صورت مفرد نگوید بلکه به صورت تثنیه یا جمع بگوید براى خود رسول یا رسولانى داشته‏اند ، همانگونه که در آیه 13 سوره یونس آمده است و جائتهم رسلهم بالبینات .

یعنى پیامبران آنها دلایل روشن براى آنان آورده‏اند ( نظیر این تعبیر در آیات دیگرى از قرآن نیز دیده مى‏شود) .

ممکن است گفته شود در این صورت آیه از قبیل توضیح واضحات خواهد بود ، زیرا بدیهى است که غیر مسلمانان همه محرمات آئین اسلام را قبول ندارند .


تفسیر نمونه ج : 7ص :353

ولى باید توجه داشت که منظور از بیان این صفات بیان علت مجاز بودن جهاد در برابر آنها است یعنى به این دلیل جهاد با آنان جایز است که محرمات اسلامى را نپذیرفته و آلوده گناهان زیادى هستند ، اگر مقاومت کنند و از صورت یک اقلیت سالم خارج شوند مى‏توان با آنها مبارزه کرد .

بالاخره به سومین صفت آنها اشاره کرده ، مى‏گوید : آنها به طور کلى آئین حق را قبول ندارند ( و لا یدینون دین الحق ) .

باز در مورد این جمله دو احتمال گذشته وجود دارد ، ولى ظاهر این است که منظور از دین حق همان آئین اسلام است که در چند آیه بعد به آن اشاره شده است .

ذکر این جمله بعد از ذکر عدم اعتقاد آنها به محرمات اسلامى ، از قبیل ذکر عام بعد از خاص است ، یعنى نخست به آلوده بودن آنها به بسیارى از محرمات اشاره مى‏کند ، زیرا این آلودگى مخصوصا چشمگیر است : آلودگى به شراب ، رباخوارى ، خوردن گوشت خوک ، و ارتکاب بسیارى از بى‏بند و باریهاى جنسى که روز به روز در میان آنها بیشتر و گسترده‏تر مى‏شود .

سپس مى‏گویداصولا اینها در برابر آئین حق تسلیم نیستند یعنى ادیان آنها از مسیر اصلى منحرف شده بسیارى از حقایق را به دست فراموشى سپرده‏اند و انبوهى از خرافات را به جاى آن نشانیده‏اند ، به همین دلیل یا باید انقلاب تکاملى اسلام را بپذیرند و دنیاى فکرى مذهبى خود را نوسازى کنند ، و یا حد اقل به صورت یک اقلیت سالم در کنار مسلمانها قرار گیرند ، و شرائط زندگى مسالمت‏آمیز را بپذیرند .

پس از ذکر این اوصاف سه‏گانه که در حقیقت مجوز مبارزه با آنها است مى‏گوید : این حکم در باره آنها است که اهل‏کتابند ( من الذین اوتوا الکتاب) .

کلمه من به اصطلاح در اینجا بیانیه است نه تبعیضیه و به تعبیر دیگر

تفسیر نمونه ج : 7ص :354

قرآن مى‏گوید همه پیروان کتب آسمانى پیشین ( متاسفانه ) گرفتار این انحرافات مذهبى شده‏اند و این حکم در باره همه آنها است .

بعد تفاوتى را که آنها با مشرکان و بت پرستان دارند در ضمن یک جمله بیان کرده و مى‏گوید این مبارزه تا زمانى خواهد بود که جزیه را بپردازند در حالى که تسلیم باشند ( حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون) .

جزیة از ماده جزاء به معنى مالى است که از غیر مسلمانان که در پناه حکومت اسلامى قرار مى‏گیرند گرفته مى‏شود و این نامگذارى به خاطر آن است که آن را به عنوان جزاء در برابر حفظ مال و جانشان به حکومت اسلامى مى‏پردازند .

(این مطلبى است که از سخنان راغب در کتاب مفردات استفاده مى‏شود ) صاغر از ماده صغر ( بر وزن پسر ) به معنى کسى است که به کوچکى راضى شود و منظور از آن در آیه فوق آن است که پرداختن جزیه باید به عنوان خضوع در برابر آئین اسلام و قرآن بوده باشد ، و به تعبیر دیگر نشانه‏اى براى همزیستى مسالمت‏آمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابر اکثریت حاکم بوده باشد .

و اینکه بعضى از مفسران آنرا به عنوان تحقیر و توهین و اهانت و سخریه اهل کتاب کرده‏اند ، نه از مفهوم لغوى کلمه استفاده مى‏شود و نه با روح تعلیمات اسلام سازگار است و نه با سایر دستوراتى که در باره طرز رفتار با اقلیتهاى مذهبى به ما رسیده است تطبیق مى‏کند .

نکته قابل توجه دیگر اینکه در آیه فوق گر چه در میان شرائط ذمه تنها جزیه مطرح شده است ، ولى تعبیر به هم صاغرون یک اشاره اجمالى به سایر شرائط ذمه است ، زیرا از آن استفاده مى‏شود که آنها فى المثل در محیط اسلامى دست به تبلیغات بر ضد مسلمانها نزنند ، با دشمنان آنها همکارى نکنند ، [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
1281. Jizyah: the root meaning is compensation. The derived meaning, which became the technical meaning, was a poll tax levied from those who did not accept Islam, but were willing to live under the protection of Islam, and were thus tacitly willing to submit to its ideals being enforced in the Muslim State . There was no amount permanently fixed for it, and in any case it was merely symbolical-an acknowledgment that those whose religion was tolerated would in their turn not interfere with the preaching and progress of Islam. Imam Shafi' suggests one dinar per year, which would be the Arabian gold dinar of the Muslim States, equivalent in value to about half a sovereign, or about 5 or 7 rupees. See n. 410 to 3:75. The tax varied in amount, and there were exemptions for the poor, for females and children (according to Abu Hanifah), for slaves, and for monks and hermits. Being a tax on able-bodied males of military age, it was in a sense a commutation for military service. But see the next note.
1282. 'An Yadin (literally, from the hand) has been variously interpreted. The hand being the symbol of power and authority, I accept the interpretation "in token of willing submission." The Jizyah was thus partly symbolic and partly a commutation for military service, but as the amount was insignificant and the exemptions numerous, its symbolic character predominated. See the last note. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ لاٰ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ :در این آیه حق تعالى پیغمبر و مؤمنان را امر فرماید که قتال کنید کسانى را که ایمان نمى آورند به توحید خداى تعالى و روز قیامت، یعنى مقربه وحدانیت حضرت حق و بعث و نشور نیستند وَ لاٰ یُحَرِّمُونَ مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ :و حرام نمى دانند آنچه را که خداى تعالى و پیغمبر او موسى و عیسى حرام فرموده از کتمان اوصاف حضرت ختمى مرتبت محمد صلّى اللّه علیه و آله بنا به قولى حرام نمى دانند آنچه را که حضرت خاتم (صلّى اللّه علیه و آله) حرام فرموده وَ لاٰ یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ :و متدین نشوند به دین حق الهى و عمل به آنچه در تورات است از اتباع پیغمبر ما، یا معترف نشوند به دین اسلام که دین حق است نزد قتاده مراد حق خداى تعالى و دین او اسلام، حاصل آنکه متدین به دیانت حق و ملزم به عمل آن نگردند مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ :از کسانى که اتیان شده اند کتاب را یعنى یهود و نصارى

آیۀ شریفه بیان فرماید آن کسانى که مقاتلۀ با آنها جایز و متصف به اوصاف اربعه هستند از عدم ایمان به مبدأ و معاد و عدم تحریم محرمات و عدم تدین به دیانت حقه، هرآینه صاحبان کتاب یعنى یهود و نصارى مى باشند مراد از دیانت حقه آن دیانتى است که عمل به شرایع آن لازم و واجب باشد و بعد از بعثت حضرت خاتم النبیین منحصر شد دورۀ عالم تا قیامت به شریعت آن سرور، گرچه شریعت حضرت موسى و عیسى حق بوده، لکن محدود به زمان معین و پس از بعثت پیغمبر ما، شرایع انبیاء سلف منسوخ و دیگر عمل به آنها جایز نیست، و اما موسى و عیسى و تمام انبیاء مرسلین حق، و ما هم مقر و معترف به آنها هستیم

نکته توصیف یهود و نصارى به اجتماع اوصاف اربعه و عدم ذکر کفار اهل کتاب، براى تحریص بر قتال ایشان است به سبب صفات ذمیمه اى که موجب تبرّى و عداوت نسبت به آنها است

حَتّٰى یُعْطُوا اَلْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ :تا آنکه بدهند جزیه را نقدا از دست خود بدون نائب به پیغمبر و امام وَ هُمْ صٰاغِرُونَ :و حال آنکه ایشان ذلیل و خوار و مقهور باشند و بکشند آنها را به موضع اخذ به عنف تا آنها جزیه را بدهند تا معلوم شود که آنها مى دهند؛ نه مسلمانان مى ستانند قولى دیگر: حالت جزیه دادن باید ایستاده، و گیرنده نشسته باشد به مرتبۀ خود و این ذلتى است

تنبیه مفسرین خاصه فرموده: آیۀ شریفه دلیل است بر آنکه قتال اهل کتاب حلال بلکه واجب است، و حکم اهل کتاب آنست که اول دعوت به اسلام، اگر قبول کنند داخل در مسلمین و الا قتال با آنها تا آنکه یا مسلمان شوند یا جزیه دهند به دست خود به پیغمبر یا امام

تبصره طبرسى (رحمه الله) فرماید: آیۀ شریفه دلیل است بر صحت قول اصحاب ما از اینکه جایز نیست از جملۀ کفار باشد کسى که عارف به وحدانیت الهى باشد اگرچه اقرار به لسان نماید و اهل کتاب معتقد نیستند به این اعتقاد از روى علم، زیرا آیۀ شریفه بیان فرماید که اهل کتاب که جزیه از آنها گرفته شود ایمان به خدا و روز قیامت ندارند و نزد اصحاب ما مجوس اهل کتاب نیستند و لکن حکم اهل کتاب را دارند در دادن جزیه [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ » 29 ابو الفتوح: نوشته است: مجاهد گفت: آیه آنگه آمد که رسول را فرمودند که به غزاء روم رود، رسول بعد از نزول این آیه به غزاى تبوک شد کلبى گفت: در بنى قریظه و بنى النضیر آمد و رسول به قتال ایشان رفت، ایشان مصالحت کردند و آن اوّل جزیتى بود در اسلام و اوّل ذلّى بود که به اهل کتاب رسید حقّ تعالى به این آیت وصف کرد جهودان و ترسایان را به آنکه ایشان به خدا ایمان ندارند و اگرچه خداگویانند خداى دانان نه اند براى اینکه خداى را فرزند روا مى دارند

«مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ » 29 مجمع: یعنى یهودى و مسیحى و علماى شیعه گفته اند مجوس و زردشت مذهب به حکم یهودى و مسیحى است

«یُعْطُوا اَلْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ» 29 کشاف: این جمله چند جور معنى مى شود: اوّل یعنى جزیه بدهند با دست فرمانبرى و اطاعت چنان که ما در فارسى مى گوئیم به دست خود مى دهد که کنایه است از کمال تسلیم دوّم یعنى جزیه را از دست خود بدهند نه از دست شخص دیگر که کنایه است از نقد پرداختن و به کسى حواله نکردن سوّم یعنى از دست قدرت و تسلّط مسلمین تسلیم بپرداخت جزیه بشوند که به این معنى مقصود از «ید» قدرت خواهد بود چهارم یعنى از احسان و گذشت مسلمین جزیه دهند و کشته نشوند و به این معنى «ید» به معنى نعمت است

ابو الفتوح: در مذهب ما شیعه ها جزیه اندازه ى معیّن ندارد و امام آنچه بداند معیّن مى کند یا از نفرات و افراد و یا از اراضى و املاکشان

امام فخر: انس مالک گفت: پیغمبر (ص) بر هر نفر بالغ یک دینار (که پول طلاى آن دوران بوده است) معیّن فرمود و عمر بر هر فرد فقیر دوازده درهم (پول نقرۀ آن زمان) معیّن کرد و بر مردم متوسّط بیست و چهار درهم و بر آنها که مال دار و غنى شمرده مى شدند چهل و هشت درهم معیّن کرد و فقهاى ما معتقد شده اند که اندازه ى جزیه یک دینار است و اگر کسى راضى شد بیشتر بدهد باید بر متوسّط دو دینار و بر ثروتمند چهار دینار معیّن کنند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ لاٰ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ لاٰ یُحَرِّمُونَ مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاٰ یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ در این آیه خداى تعالى بمؤمنین امر بقتال فرموده با آنهائى که ایمان بخدا ندارند و نه بروز قیامت معترفند و نیز حرام نمى دانند آنچه را که خدا حرام نموده و متدین به دین حق نیستند و مقصود از اینها اهل کتاب از یهودیان و نصرانیانند مجاهد گفته پس از نزول این آیه رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم داخل در جهاد تبوک شد، کلبى گفته به جنگ بنى قریظه و بنى النظیر روانه گردید و آنها با حضرت صلح کردند و آن اول جزیه اى بود که اسلام از یهودیها گرفت و اول ذلتى بود که بر آنان وارد گردید

و اینکه در آیه یهودیان و نصرانیان را توصیف نموده که بخدا و روز قیامت ایمان ندارند براى اینست که آنها بزبان خدا مى گویند لکن معرفت بخدا ندارند،یهودیها بتشبیه قائلند و نصرانیها بتثلیث،وقتى این دودسته از اهل دیانات راجع بتوحید این طور کج باشند باقى فرق کفار حالشان معلوم است و ظاهر است که جز دین اسلام و مؤمنین دینى نیست که ایمان بخدا و روز قیامت به درستى و حقیقت داشته باشد،و نیز براى خدا فرزند قائلند بااینکه نسبت فرزند بهر معنائى که باشد بر خدا روا نیست این است که اینها بخدا یعنى بتوحید ایمان ندارند و نیز به قیامت اگرچه بزبان مى گویند لکن بباطن و ازروى دلیل معتقد نیستند بدلیل اینکه اگر معتقد بمعاد بودند در مقام جستن دین حق برمى آمدند مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ حَتّٰى یُعْطُوا اَلْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صٰاغِرُونَ یعنى از اهل کتاب آنهائى که به آنها کتاب عطاء شده مثل یهود و نصارى و او (وَ هُمْ صٰاغِرُونَ ) حالیه است یعنى با آنها جنگ کنید تا جزیه بدهند درحالى که ذلیل باشند زیراکه آنها از ترس جانشان راضى مى شوند که به مسلمانها جزیه بدهند و ظاهرا از سه دسته اهل دیانات جزیه مى گرفتند:یهود و نصارى و مجوس که آنها بااینکه پیمبرشان و کتابشان معلوم نیست بااین حال از اهل دیانات محسوب گردیده اند و از آنها جزیه مى گرفتند
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
نکته ها:
در آیات قبل، سخن از پلید بودن مشرکان و نبرد با آنان بود، در این آیه شیوه ى برخورد با اهل کتاب را بیان مى کند که یکى از دو راه در پیش آنان است: جنگ، یا پرداختِ جزیه

همان گونه که مسلمانان با پرداخت خمس و زکات، به دولت اسلامى کمک مى کنند و از مزایاى امنیّت و خدمات بهره مند مى شوند، اهل کتاب نیز با پرداخت مبلغى به نام جِزیه، بودجه اى را که صرف آنها مى شود، تا حدّى تأمین مى کنند

مقدار جزیه را نیز رهبر مسلمانان تعیین مى کند البتّه باید به اندازه اى باشد که پرداخت آن براى اهل کتاب سنگین باشد «وَ هُمْ صٰاغِرُونَ »

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مقدار جزیه کم باشد، در پرداخت تفاوتى در روحیّه ى آنان حاصل نشده و احساس حقارت نمى کنند

بااینکه اهل کتاب، به خدا و قیامت ایمان دارند، ولى در آیه آنان را نسبت به خدا و قیامت بى ایمان معرّفى کرده است، زیرا قرآن، کسانى را که به بخشى از معارف ایمان دارند و بخشى را منکرند، کافر مى داند به علاوه اگر ایمان به مبدأ و معاد آمیخته به خرافات باشد، به منزله ى کفر است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
قٰاتِلُوا اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ لاٰ بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ لاٰ یُحَرِّمُونَ مٰا حَرَّمَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاٰ یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ حَتّٰى یُعْطُوا اَلْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صٰاغِرُونَ

پس ازآن که خداوند به کشتن مشرکان، در صورتى که آنان اسلام نیاورند و از جزیرۀ عربى هم بیرون نشوند، دستور داد، در این آیه فرمان مى دهد که اگر اهل کتاب جزیه ندهند و از حکومت اسلامى فرمان نبرند، باید با آنها جنگ شود خدا آنان را چنین توصیف مى کند: «آنان کسانى هستند که به خدا و روز قیامت ایمان نمى آورند و حرام خدا را بر خود حرام نمى کنند و دین حق را نمى پذیرند»

شایسته است بدین نکته اشاره شود که «من» در سخن خداوند: «مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ » براى بیان جنس است نظیر آیۀ «فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثٰانِ » برخى گفته اند: «من» براى تبعیض است همانند: منهم کذا و منهم کذا

در اینجا دو پرسش مطرح مى شود:

1 آیه، ایمان به خدا و روز قیامت را از اهل کتاب نفى مى کند، بااینکه مى دانیم آنان به وجود خدا ایمان دارند؛ زیرا خود واژۀ «اهل الکتاب» نشان مى دهد که آنان به خدایى که تورات و انجیل را فروفرستاده است ایمان دارند همچنین، اهل کتاب به نصّ آیۀ 80 از سورۀ بقره به روز قیامت ایمان دارند: «و قالوا لن تمسّنا النار إلاّ أیّاما معدودة؛ گفتند: آتش جز چند روزى ما را نسوزاند» البته آنان به دین حق ایمان ندارند، چرا که یهود، ثروت را مى پرستند و کلیسا چک هاى آمرزش را مى فروشد و به حلول و اتحاد اعتقاد دارد

پاسخ: پاسخ پرسش فوق را در آیه اى که بلافاصله پس از این آمده است مى یابیم و آن این است: وَ قٰالَتِ اَلْیَهُودُ عُزَیْرٌ اِبْنُ اَللّٰهِ وَ قٰالَتِ اَلنَّصٰارىٰ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ اَللّٰهِ چگونگى پاسخ بدین ترتیب است که یهود و نصارا براى خدا پسر قرار دادند و این بدان معناست که آنان به خدایى ایمان دارند که جز در اوهام آنها وجود ندارد و به خدایى که در واقع وجود دارد، ایمان ندارند آنان از پیش خود، خدایى را تصور و او

را چنین وصف نمودند که فرزندانى را مى زاید و برطبق همین تصور غلط ، روابط خودشان را با این خدا تنظیم کردند، در حالى که خداى حقیقى، خدایى است که نه زاده شده و نه مى زاید و اهل کتاب نه به این خدا ایمان دارند و نه هیچ نوع رابطه اى آنها را به او پیوند مى دهد؛ به بیانى کوتاه تر و روشن تر آنان به خدایى که موجود است ایمان ندارند و خدایى که آنها به او ایمان دارند، وجود ندارد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
ایمان بخدا و روز جزا باید بنحو معقول و مشروع باشد نه بنحو موهوم و مجهول و ایمان اهل کتاب بخدا و روز جزا چون برطبق عقل و شرع نیست در حکم بى ایمانى است و تحریم حلال و تحلیل حرام موجب کفر است و روایات بسیارى دلالت بر این معنى دارد اگر حرمت و حلیت ضرورى دین باشد چون رجوع بتکذیب خدا و پیغمبر (ص) مى نماید مگر از روى شبهۀ باشد که حق آنست که چون رجوع نمى کند موجب کفر نیست اگرچه بعضى از علماء مطلقا موجب کفر دانسته اند و ظاهر بدوى این آیه مؤید ایشان است اگرچه بنظر دقیق رفع این ظهور مى شود و دین حق دین اسلام است که ناسخ ادیان سابقه است و اهل کتاب یهود و نصارى و مجوسند که جزیه از آنها قبول مى شود و آن مالى است که مقرر شده است بعنوان مجازات بقاء بر کفر همه ساله از آنها گرفته شود و تعیین آن در هر سالى با امام (ع) است و باید در موقع اخذ جزیه مسلمان بنشیند و ذمّى بایستد و پشتش را خم نماید و سرش را به زیر بیندازد و جزیه را در دست بگیرد و بپردازد و گیرنده جزیه ریش او را بگیرد و پس گردنش بزند و تحویل بگیرد و فرموده اند مراد از ذیل آیه شریفه این است و بعضى بنشستن مسلمان و ایستادن ذمّى اکتفا نموده اند در خوارى آنها و بعضى گفته اند خوارى آنها همان مجهول بودن مقدار جزیه است براى ذمّى که باید بقدرى بدهد که بگویند کفایت کرد چون قبلا تعیین نمى شود و بعضى گفته اند در روز اخذ تعیین مى شود و خوارى آنها همان التزام باحکام اسلام است در هر حال همه اینها براى آنست که آنها وادار بقبول اسلام شوند در ظاهر تا بتدریج حقانیّت اسلام بر آنها ظاهر گردد و مسلمان واقعى شوند و عیّاشى و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده اند که از آن حضرت پرسیدند آیا جزیه میزان معیّنى دارد که تعدى از آن نشود فرمود اختیار آن با امام است از هر شخصى بقدر طاقتش گرفته مى شود اهل کتاب که جزیه مى دهند فدیه از کشته یابنده شدن است باید بقدرى از آنها گرفت که احساس ذلت نمایند و متألم شوند و اسلام اختیار کنند اگر میزان معینى باشد باکى ندارند مى دهند خدا فرموده تا بدهند جزیه را با آنکه خوار باشند و بنظر حقیر ظاهر آیه شریفه آنست که باید به خفّت و خوارى از آنها گرفت بهر نحو که مقتضى و صلاح باشد و کیفیّت آن منوط بنظر امام (ع) و حاکم شرع است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.