تفسیر:وظیفه ما در برابر اهل کتاب
در آیات گذشته سخناز وظیفه مسلمانان در برابر بت پرستان بود ، آیه مورد بحث و آیات آینده تکلیف مسلمین را با اهل کتاب روشن مىسازد .
در این آیات در حقیقت اسلام براى آنها یک سلسله احکام حد وسط میان مسلمین و مشرکین قائل شده است ، زیرا اهل کتاب از نظر پیروى از یک دین آسمانى شباهتى با مسلمانان دارند ، ولى از جهتى نیز شبیه به مشرکان هستند ، به همین دلیل اجازه کشتن آنها را نمىدهد در حالى که این اجازه را در باره بت پرستانى که مقاومت به خرج مىدادند ، مىداد ، زیرا برنامه ، برنامه ریشه کن ساختن بت پرستى از روى کره زمین بوده است .
ولى در صورتى اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را مىدهد که آنها حاضر
تفسیر نمونه ج : 7ص :351
شوند به صورت یک اقلیت سالم مذهبى با مسلمانان زندگى مسالمتآمیز داشته باشند ، اسلام را محترم بشمرند و دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند ، و یکى دیگر از نشانههاى تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستى مسالمتآمیز آن است که جزیه را که یک نوع مالیات سرانه است ، بپذیرند و هر ساله مبلغى مختصر که حدود و شرایط آن در بحثهاى آینده به خواست خدا مشخص خواهد شد ، تحت این عنوان به حکومت اسلامى بپردازند .
در غیر این صورت اجازه مبارزه و پیکار با آنها را صادر مىکند ، دلیل این شدت عمل را در لابلاى سه جمله در آیه مورد بحث روشن مىسازد .
نخست مىگوید : با کسانى که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند ، پیکار کنید ( قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر ) اما چگونه اهل کتاب مانند یهود و نصارى ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند ، با اینکه به ظاهر مىبینیم هم خدا را قبول دارند و هم معاد را ، این به خاطر آن است که ایمان آنان آمیخته به خرافات و مطالب بى اساس است .
اما در مورد ایمان به مبدأ و حقیقت توحید اولا گروهى از یهود - همانطور که در آیات بعد خواهد آمد - عزیز را فرزند خدا مىدانستند ، و مسیحیان عموما ، ایمان به الوهیت مسیح و تثلیث ( خدایان سهگانه ) دارند .
ثانیا همانگونه که در آیات آینده نیز اشاره شده آنها گرفتار شرک در عبادت بودند ، و عملا دانشمندان و پیشوایان مذهبى خود را مىپرستیدند ، بخشش گناه را که مخصوص خدا است از آنها مىخواستند ، و احکام الهى را که آنان تحریف کرده بودند به رسمیت مىشناختند .
و اما ایمان آنها به معاد ، یک ایمان تحریف یافته است ، زیرا معاد را چنانکه از سخنان آنها استفاده مىشود ، منحصر به معاد روحانى مىدانند .
بنا بر این هم ایمانشان به مبدأ مخدوش است و هم به معاد .
تفسیر نمونه ج : 7ص :352
سپس به دومین صفت آنها اشاره مىکند که آنها در برابر محرمات الهى تسلیم نیستند ، و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کرده ، حرام نمیشمرند ( و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله) .
ممکن است منظور از رسول او موسى (علیهالسلام) و مسیح (علیهالسلام) باشد ، زیرا آنها به محرمات آئین خود نیز عملا وفادار نیستند ، و بسیارى از اعمالى که در آئین موسى (علیهالسلام) یا مسیح (علیهالسلام) تحریم شدهاست مرتکب مىشوند ، نه تنها مرتکب مىشوند ، گاهى حکم به حلال بودن آن نیز مىکنند! .
و ممکن است منظور از رسوله پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد ، یعنى این که فرمان جهاد در برابر آنها داده شده است به خاطر آن است که آنها در برابر آنچه خداوند به وسیله پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) تحریم کرده تسلیم نیستند ، و مرتکب همه گونه گناه مىشوند .
این احتمال نزدیکتر به نظر مىرسد و شاهد آن آیه 33 همین سوره است که به زودى تفسیر آن خواهد آمد ، آنجا که مىگوید : هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق او کسى است که پیامبرش را با هدایت دین حق فرستاد .
به علاوه کلمه رسوله هنگامى که در قرآن به طور مطلق گفته مىشود منظور پیامبر اسلام (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) است .
و از این گذشته اگر منظور پیامبر خودشان بود باید به صورت مفرد نگوید بلکه به صورت تثنیه یا جمع بگوید براى خود رسول یا رسولانى داشتهاند ، همانگونه که در آیه 13 سوره یونس آمده است و جائتهم رسلهم بالبینات .
یعنى پیامبران آنها دلایل روشن براى آنان آوردهاند ( نظیر این تعبیر در آیات دیگرى از قرآن نیز دیده مىشود) .
ممکن است گفته شود در این صورت آیه از قبیل توضیح واضحات خواهد بود ، زیرا بدیهى است که غیر مسلمانان همه محرمات آئین اسلام را قبول ندارند .
تفسیر نمونه ج : 7ص :353
ولى باید توجه داشت که منظور از بیان این صفات بیان علت مجاز بودن جهاد در برابر آنها است یعنى به این دلیل جهاد با آنان جایز است که محرمات اسلامى را نپذیرفته و آلوده گناهان زیادى هستند ، اگر مقاومت کنند و از صورت یک اقلیت سالم خارج شوند مىتوان با آنها مبارزه کرد .
بالاخره به سومین صفت آنها اشاره کرده ، مىگوید : آنها به طور کلى آئین حق را قبول ندارند ( و لا یدینون دین الحق ) .
باز در مورد این جمله دو احتمال گذشته وجود دارد ، ولى ظاهر این است که منظور از دین حق همان آئین اسلام است که در چند آیه بعد به آن اشاره شده است .
ذکر این جمله بعد از ذکر عدم اعتقاد آنها به محرمات اسلامى ، از قبیل ذکر عام بعد از خاص است ، یعنى نخست به آلوده بودن آنها به بسیارى از محرمات اشاره مىکند ، زیرا این آلودگى مخصوصا چشمگیر است : آلودگى به شراب ، رباخوارى ، خوردن گوشت خوک ، و ارتکاب بسیارى از بىبند و باریهاى جنسى که روز به روز در میان آنها بیشتر و گستردهتر مىشود .
سپس مىگویداصولا اینها در برابر آئین حق تسلیم نیستند یعنى ادیان آنها از مسیر اصلى منحرف شده بسیارى از حقایق را به دست فراموشى سپردهاند و انبوهى از خرافات را به جاى آن نشانیدهاند ، به همین دلیل یا باید انقلاب تکاملى اسلام را بپذیرند و دنیاى فکرى مذهبى خود را نوسازى کنند ، و یا حد اقل به صورت یک اقلیت سالم در کنار مسلمانها قرار گیرند ، و شرائط زندگى مسالمتآمیز را بپذیرند .
پس از ذکر این اوصاف سهگانه که در حقیقت مجوز مبارزه با آنها است مىگوید : این حکم در باره آنها است که اهلکتابند ( من الذین اوتوا الکتاب) .
کلمه من به اصطلاح در اینجا بیانیه است نه تبعیضیه و به تعبیر دیگر
تفسیر نمونه ج : 7ص :354
قرآن مىگوید همه پیروان کتب آسمانى پیشین ( متاسفانه ) گرفتار این انحرافات مذهبى شدهاند و این حکم در باره همه آنها است .
بعد تفاوتى را که آنها با مشرکان و بت پرستان دارند در ضمن یک جمله بیان کرده و مىگوید این مبارزه تا زمانى خواهد بود که جزیه را بپردازند در حالى که تسلیم باشند ( حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون) .
جزیة از ماده جزاء به معنى مالى است که از غیر مسلمانان که در پناه حکومت اسلامى قرار مىگیرند گرفته مىشود و این نامگذارى به خاطر آن است که آن را به عنوان جزاء در برابر حفظ مال و جانشان به حکومت اسلامى مىپردازند .
(این مطلبى است که از سخنان راغب در کتاب مفردات استفاده مىشود ) صاغر از ماده صغر ( بر وزن پسر ) به معنى کسى است که به کوچکى راضى شود و منظور از آن در آیه فوق آن است که پرداختن جزیه باید به عنوان خضوع در برابر آئین اسلام و قرآن بوده باشد ، و به تعبیر دیگر نشانهاى براى همزیستى مسالمتآمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابر اکثریت حاکم بوده باشد .
و اینکه بعضى از مفسران آنرا به عنوان تحقیر و توهین و اهانت و سخریه اهل کتاب کردهاند ، نه از مفهوم لغوى کلمه استفاده مىشود و نه با روح تعلیمات اسلام سازگار است و نه با سایر دستوراتى که در باره طرز رفتار با اقلیتهاى مذهبى به ما رسیده است تطبیق مىکند .
نکته قابل توجه دیگر اینکه در آیه فوق گر چه در میان شرائط ذمه تنها جزیه مطرح شده است ، ولى تعبیر به هم صاغرون یک اشاره اجمالى به سایر شرائط ذمه است ، زیرا از آن استفاده مىشود که آنها فى المثل در محیط اسلامى دست به تبلیغات بر ضد مسلمانها نزنند ، با دشمنان آنها همکارى نکنند ،
[ نظرات / امتیازها ]