● فرزانه بيات -
تفسیر نمونه
قرآن آنها را با این جمله مورد ملامت و مذمت قرار مى دهد که آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند (رضوا بان یکونوا مع الخوالف ) همانطور که سابقا نیز اشاره کردیم خوالف جمع خالفة از ماده خلف به معنى پشت سر است ، به همین جهت به زنان که به هنگام رفتن مردان به خارج از منزل ، در منزل باقى مى مانند خالفة گفته مى شود، و در آیه مورد
بحث منظور از خوالف تمام کسانى است که به نحوى از شرکت در میدان جنگ معذور بودند اعم از زنان و یا پیران و یا بیماران و کودکان .
بعضى از احادیث که در تفسیر آیه وارد شده نیز به این موضوع اشاره کرده است .
بعدا اضافه مى کند که اینها بر اثر گناه و نفاق به مرحله اى رسیده اند که بر قلبهایشان مهر زده شده ، به همین دلیل چیزى نمى فهمند (و طبع على قلوبهم فهم لا یفقهون ).
در آغاز سوره بقره درباره معنى مهر نهادن بر قلب سخن گفتیم .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عطيه آل احمد -
مجمع البیان
در ادامه سخن در نکوهش آنان مى فرماید:
رَضُوا بِاَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ
این فرومایگان به این خفت تن سپردند و رضایت دادند که با زنان و کودکان و بیماران ومعلولان در خانه بمانند.
وَ طُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ
اینان بر اثر گناه و نافرمانى خدا به جایى سقوط کرده اند که بر دل هایشان مهر نهاده شده(241) و دیگر نه از دستورات و فرمانهاى خدا چیزى مى فهمند و نه از هشدارها و نواهى او.
«حسن» مى گوید: آنان به جایى رسیده اند که هرکس به آنجا برسد دلش یکسره مى میرد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» نمونه
آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند اینها بر اثر گناه و نفاق به مرحله اى رسیده اند که برقلبهایشان مهر زده شده , به همین دلیل چیزى نمى فهمند رضوا بان یکونوا مع الخوالف وطبـع على قلوبهم فهم لا یفقهون در این آیه قرآن آنها را با این جمله مورد ملامت و مذمت قرارمى دهد که «آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند» (رضوا بان یکونوا مع الخوالف ). بـعدا اضافه مى کند که «اینها بر اثر گناه و نفاق به مرحله اى رسیده اند که برقلبهایشان مهر زده شده , به همین دلیل چیزى نمى فهمند» (وطبـع على قلوبهم فهم لا یفقهون ).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
تفسیر اثنی عشری
بعد از آن بیان پستى طبع آنها را فرماید: رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَوٰالِفِ :راضى و خرسند گشتند به اینکه باشند با زنان بازپس مانده یا کسانى که خیرى در ایشان نباشد وَ طُبِعَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ : و مهر نهاده شده بر دلهاى ایشان از نفاق، یعنى نشان و علامتى در آن پیدا شده که ملائکه به آن علامت، علم به نفاق ایشان حاصل نموده، بر آنها لعنت کنند و استغفار براى ایشان ننمایند و یا مراد آنکه: چون نظر و فکر نمى کنند و با وجود ظهور آیات داله بر حقیقت اسلام، قبول ایمان ننموده به جهت فرط عناد و انکار، و به سوء اختیار کفر را اتخاذ کردند، پس گوئیا مانند کسانى هستند که حق تعالى مهر بر قلوب آنها نهاده، یا اعراض از حق چون متمکن و راسخ شده در قلوب آنها به سبب عناد و لجاج، پس گوئیا طبیعى و از صفات خلقى ایشان است که مجبولند برآن، یا چون اعراق کفار راسخ و مستحکم شده در کفر بر وجهى که طریقى باقى نمانده به تحصیل ایمان ایشان غیر از الجاء و اجبار که حکمت مقتضى عدم آن است، زیرا نقض غرض و با تکلیف منافات دارد، پس تعبیر شده از ترک الجاء به طبع، چه آن سدّ و منع ایمان آنها نموده؛ و بنابراین تأویل در آیه اشعار است بر ترامى امر منافقین در غى و تناهى انهماک آنها در ضلالت و بغى و تباهى و سرکشى
فَهُمْ لاٰ یَفْقَهُونَ :پس ایشان فهم نمى کنند آن چیزى را که در جهاد است از امور سعادت و آنچه در تخلف آن است از آثار شقاوت یا ادراک ننمایند حکم و مصالح و اسرارى را که در جهاد مقرر فرموده
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«وَ طُبِعَ عَلىٰ » الخ 88 ابو الفتوح: یعنى مانند اینکه مهرى بر دل نهاده اند فکر عقیده و عمل خیر در دل خود راه نمى دهند
فخر: طبع و ختم به معنى محرّک و موجب قوى است بر کفر و انحراف که مانع از ایمان و تسلیم باشد و چون بدون محرّک و موجب کارى انجام نمى شود پس آنگاه که داعى قوى و موجب ثابت براى کفر و انحراف فراهم شد مثل این است که دل بر کفر آفریده شده است حسن بصرى گفته است: طبع بر دل یعنى میل به کفر به آن اندازه برسد که دل در برابر ایمان مانند مرده باشد که چیزى در او اثر نکند، و معتزله گفته اند طبع بر دل آن علامتى است که در دل حاصل مى شود
تفسیر عبده: طبع بر دل و ختم برآن یعنى حالتى از دل که علم و وعظ تازه نمى پذیرد و به جز آنچه بر دل و فکر از قدیم فراگیر شده است تسلیم و پذیرا نمى شود و مانند حالت ثابت و وجدان آن شده است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عرفانی اشراق
ضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَوٰالِفِ ، وَ طُبِعَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ ، فَهُمْ لاٰ یَفْقَهُونَ
آنان به این راضى بودند که با کودکان و پیره زنها در خانه بنشینند، و به جهاد نروند، بر دلهاى آنان مهر زده شده و حقایق را درک نمى کنند
بیدارى از خواب غفلت رمز موفقیّت انسان است و تا از خواب غفلت بیدار نشویم حقایق هستى را درک نکنیم پس بیدارى رمز آگاهى بر هستى است و تنها عارفانند که مى توانند از احساسات درونى انسانها، که بر گرفته از عشق الهى است با خبر شوند
آبگینه هم بداند از غروب کآن لُمَع بود از مهِ تابانِ خوب چون که چشمش را گشاید امرِ قُم پس بخندد چون سَحَر بارِ دوم خنده ش آید هم، بر آن خندۀ خودش که در آن تقلید بر مى آمدش گوید از چندین رهِ دور و دراز کاین حقیقت بود و این اسرار و راز من در آن وادى چگونه خود ز دور شادیى مى کردم از عَمْیا و شور من چه مى بستم خیال و آن چه بود؟ درکِ سُستم، سُست نقشى مى نمود طفل ره را فکرتِ مردان کجاست ؟ کو خیالِ او و کو تحقیقِ راست ؟ فکرِ طفلان، دایه باشد یا که شیر یا مویز و جوز یا گریه و نفیر آن مقلّد هست چون طفلِ علیل گرچه دارد بحث باریک و دلیل آن تعمّق در دلیل و در شکیل از بصیرت مى کند او را گسیل مایه اى کاو سُرمۀ سِرّ وى است برد و در اِشکال گفتن، کار بست اى مُقلّد از بخارا باز گرد رو به خوارى، تا شوى تو شیر مرد تا بخاراى دگر بینى درون صفْ دَران در محفلش لا یَفْقَهُون پیک اگرچه در زمین چابک تگى است چون به دریا رفت بگسسته رگى است او حَمَلْناهُم بود فى الْبَرّ و بس آنکه محمول است در بحر، اوست کس بخششِ بسیار دارد شه بدو اى شده در وهم و تصویرى گِرو شب گریزد چونکه نور آید ز دور پس چه داند ظلمتِ شب حالِ نور؟ پشّه بگریزد ز بادِ با دَها پس چه داند پشّه، ذوقِ بادها چون قدیم آید، حَدَث گردد عَبَث پس کجا داند قدیمى را، حدث ؟ بر حدث چون زد قدم، دنگش کند چونکه کردش نیست، هم رنگش کند گر بخواهى تو، بیابى صد نظیر لیک من پروا ندارم، اى فقیر
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نور
نکته ها:
«طول»، به معناى امکانات و توانمندى، «أُولُوا اَلطَّوْلِ » یعنى توانگران و ثروتمندان
مراد از «سُورَةٌ » مجموعه اى از آیات است که موضوع خاصّى را بیان مى کند لذا به قسمتى از یک سوره نیز «سوره» گفته شده است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کاشف
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ اَلْخَوٰالِفِ منظور از خوالف، ناتوانان، کودکان و زنان است و همین ذلّت و زبونى برایشان کافى است وَ طُبِعَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ یَفْقَهُونَ «طبع» فعل مجهول است؛ یعنى خواسته ها و هواها دل هایشان را از دیدن و درک حق، کور کرد و از پیروى آن بازداشت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.