● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
11) فَلا اقتَحَمَ العَقَبَةَ (11)
فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ: پس به تکلّف در نیامد و اقتحام نکرد در وجوه برّ وانفاق ننمود در امر شدید. یعنی رنج نکشید در مخالفت نفس و به واسطه اعمال صالحه که متضمن مشقت و تکلیف است، به شکر گزاری نعم مذکوره قیام ننمود.
بیان- اقتحام عقبه مثلی است که به آن تشبیه کرده مجاهدت با نفس و شیطان را به رفتن کسی به سختی و زحمت بر بالای عقبه و ما به الاشتراک بینهما مشقّت و محنت و اقتحام و تکلّف و ریاضت است. و شبههای نیست در آنکه اعمال صالحه و طاعات و عبادات متضمّن محنت و مشقّت و مجاهده نفس است. حاصل آنکه چرا آدمی مالی را که در طریق شرّ صرف کرد، یعنی به قصد ریا و سمعه و افتخار و عداوت پیغمبر و غیر آن از وجوه قبیحه، [در] اقتحام عقبه که طریق خیر است [صرف] نکرد!
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) وَ ما أَدراکَ مَا العَقَبَةُ (12)
بعد از آن به جهت تعظیم عقبه فرماید:
وَ ما أَدراکَ: و چه چیز دانا گردانید تو را ای مخالف، مَا العَقَبَةُ: چیست عقبه! یعنی تو نمیدانی کنه صعوبت آن را بر نفس و کنه ثواب آن را نزد خدای تعالی. بعد تفسیر آن فرماید:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) فَکُّ رَقَبَةٍ (13)
فَکُّ رَقَبَةٍ: یعنی اقتحام عقبه رهانیدن گردنی است از بندگی و تخلیص آن از رقّ، یعنی بنده آزاد کردن.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) أَو إِطعامٌ فِی یَومٍ ذِی مَسغَبَةٍ (14)
أَو إِطعامٌ: یا خورانیدن طعام به مستحقّ، فِی یَومٍ ذِی مَسغَبَةٍ: در روزی که صاحب گرسنگی است. یعنی در وقتی که طعام به دشواری فراهم گردد، اطعام نماید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) یَتِیماً ذا مَقرَبَةٍ (15)
یَتِیماً ذا مَقرَبَةٍ: بیپدری را که صاحب خویشی است. یعنی آن یتیم، خویش آن مطعم بوده باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) أَو مِسکِیناً ذا مَترَبَةٍ (16)
أَو مِسکِیناً ذا مَترَبَةٍ: یا فقیری را که صاحب خاک نشستن بود، یعنی پهلو بر خاک نهاده باشد. اینکه کنایه است از شدت احتیاج و تنگدستی و درماندگی، و شبههای نیست که اینکه چهار چیز، به جا آوردنش مجاهده با نفس و موجب تحمّل مشقّت و رنج و شدّت باشد.
براء بن عازب روایت نموده که اعرابی نزد حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد، عرض کرد: مرا تعلیم فرما به عملی که داخل بهشت شوم. فرمود:
بنده آزاد کن و اگر نتوانی گرسنه را اطعام کن و تشنه را سیراب نما و امر کن به معروف و نهی نما از منکر، و اگر اینکه هم نتوانی، زبان خود را نگاهدار مگر از خیر«1».علامه مجلسی (رحمه اللّه) در بحار از کتاب مناقب و او به سند خود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده در تفسیر آیه «فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ» آنکه بر بالای صراط، عقبهای است صعبه که طول آن سه هزار سال است. هزار سال سرازیری و هبوط آن است و هزار سال سر بالا صعود آنست و هزار سال در مغیلان و عقارب و حیّات«1» و طریق، صعب و هولناک است، و من اوّل کسی باشم که قطع آن عقبه نمایم و بعد از من علی إبن أبی طالب، و قطع ننماید آن را کسی بدون مشقت مگر محمّد و آل محمّد علیهم السّلام«2».
تتمه- در کفایة الموحّدین- مقتضای بعض اخبار آنکه در عقبات صراط از هفت چیز سؤال مینمایند:
عقبه اول- سؤال از ایمان خالص، یعنی توحید پروردگار که اعتقاد به لا اله الا اللّه است از روی اخلاص.
عقبه دوم- سؤال از نماز که عمود دین است.
عقبه سوم- سؤال از زکوة و خمس است که از اهمّ فرائض الهیّهاند.
عقبه چهارم- سؤال از روزه است.
عقبه پنجم- سؤال از حج بیت اللّه باشد.
عقبه ششم- سؤال از طهارت ثلاث: وضو و غسل و تیمّم.
عقبه هفتم- که اشدّ از تمام عقبات است، سؤال از مظالم مردم است که حق تعالی قسم یاد فرموده که از ظلم هیچ ظالمی نگذرد مگر اخذ حق مظلوم از ظالم بنماید.«3»
تنبیه- شیخ المحدّثین صدوق (رحمه اللّه) در اعتقادات فرماید: اعتقاد ما آن است که عقبات، هر عقبه از آن اسمی دارد، اسم واجبی یا امری یا نهیی، هرزمانی که منتهی شود انسان به عقبه واجبی و تقصیر نموده در آن، حبس گردد نزد آن عقبه و مطالبه شود به حق الهی در آن، پس اگر بیرون آید از آن به عمل صالحی که مقدم داشته و به رحمتی که تدارک نموده، نجات یابد از آن به عقبه دیگر. همینطور در هر عقبه سؤال شود. اگر از تمام آنها سالم ماند، منتهی شود به دار البقاء. پس حیاتی یابد که موت در آن نیست و سعادتی که شقاوتی با آن نیست، در جوار رحمت سبحانی با انبیاء و اولیاء و صدّیقین.«1»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ (17)
ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا: (عطف بر سابق) یعنی اقتحام عقبه نکرد آن انسان جاحد معاند، پس بوده باشد از آنان که ایمان آوردهاند به خدا و رسول، وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ: و وصیت کردند یکدیگر را به بردباری بر طاعت، یا از معصیت، یا در نصرت دین الهی بر انواع مشقّت، یا مطلق محن که به آن مبتلا میشوند، وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ: و وصیت نمودهاند یکدیگر را به بخشایش و مهربانی به بندگان خدا، خصوصا بر محتاجین و اقربا، یا به موجبات رحمت الهی که آن به جا آوردن طاعات و اجتناب از محرّمات است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) أُولئِکَ أَصحابُ المَیمَنَةِ (18)
أُولئِکَ: آن گروه مؤمنان که وصیّت کنند یکدیگر را به صبر و رحمت،
أَصحابُ المَیمَنَةِ: یاران دست راستاند که از جانب یمین عرش به بهشت داخل شوند، یا صاحب یمن و برکتند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر خسروی
11) - پس (انسان) بر خود مشقّت و سختی تحمّل عقبه را روا نداد (و عقبه گردنه پر مشقّت کوه را گویند که منازعه با هوای نفس بآن تشبیه شده است).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) 13- آزاد و خلاص کردن گردن اسیری از قید اسارت و بندگی- یا آزاد ساختن رقبه خویشتن از گناهان بوسیله توبه.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 14- یا خوراک دادن (بگرسنگان) در روزگار مجاعه (و إبن عباس گفته است مراد از مسغبه جوع یعنی گرسنگی است).
(و در حدیث از معاذ بن جبل مروی است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
هر کس گرسنهای را در روزگار مجاعه سیر کند خداوند او را در روز قیامت از دری از درهای بهشت داخل آن میکند که کسی داخل آن نمیشود مگر کسیکه کار او مثل کار اینکه کس باشد.
و از جابر بن عبد اللّه مروی است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: از موجبات آمرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است.
و از محمّد بن عمر بن یزید مروی است که بابی الحسن الرضا علیه السّلام عرض کردم مرا پسری است که سخت بیمار است فرمود بیک قبضه طعام پس از یک قبضه تصدق بدهد زیرا خدا میفرماید فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ ...... و اینکه آیات را تلاوت فرمود).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 15- اطعام به یتیمی که صاحب قرابت و خویشاوندی باشد (قرابت نسب و رحم و اینکه دستور برای مقدم داشتن محتاجان از اقرباء بر دیگران است).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 16- یا اطعام فقیر و ناداری که از شدّت فقر و بینوائی خاک نشین باشد (مانند فقیر مدقع که از ماده دقعاء یعنی خاک است).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) 17- سپس (اینکه عمل قربت و اینکه دستگیری و اطعام) از طرف کسی باشد که از جمله مؤمنان باشد (و انفاق با ایمان مرضیّ خداوند است نه انفاق از جهت فخریّه و ریاء که در اینصورت مثل آن کمثل ریح فیها صرّ اصابت حرث قوم) و از کسانی باشد که یکدیگر را سفارش و توصیه بشکیبائی و صبر بر واجبات خدائی و صبر از معصیتهای الهی کنند- و بعضی بعضی دیگر را توصیه و سفارش بمرحمت و مهربانی و همراهی باهل فقر و صاحبان فاقه و مسکنت نمایند- یا بین خودشان بمرحمت و مهربانی رفتار نمایند و با همه مردم بمرحمت عمل نمایند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 18- اینکه جماعت در طرف راست محشر جا دارند و نامههای عملشان بدست راست داده میشود- یا از صاحبان یمن و برکت هستند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
11) 1 - انجام دادن بعضى از کارهاى نیک، دشوار و بسان افکندن خویش در یک راه کوهستانى و گردنه هاى صعب العبور است.
فلااقتحم العقبة
«اقتحام»; یعنى، بین کارى سخت و هولناک قرار گرفتن (مفردات). زمانى که شخص بدون فحص و بررسى خود را در ماجرایى بزرگ بیفکند، گفته مى شود: «إقْتَحَمَ» (نهایه ابن اثیر). راه دشوارى که در کوه قرار دارد، «عقبة» نامیده مى شود (مفردات) و نیز «عقبة» به مسیر صعب العبورى گفته مى شود که از آن بر کوه بالا روند (قاموس). این راه از آن جهت «عقبة» نامیده مى شود که راه پیمایان، باید در آن پشت سر هم و به یک ستون حرکت کنند.
2 - خود برتربینان و مدعیان کمک هاى مالى سنگین، از تکالیف سخت شانه خالى مى کنند.
فلااقتحم العقبة
3 - انسان، به دلیل برخوردارى از ابزارهاى شناخت (توانایى بر دیدن و گفتن و نیز تشخیص راه خیر و شر) توانا بر پذیرش تکالیف دشوار و برداشتن گام هاى سنگین در راه خیر
ألم نجعل ... فلااقتحم العقبة
4 - خوددارى انسان از پذیرش وظیفه سنگین، با وجود توانایى هاى لازم در او، نکوهیده و خلاف انتظار است.
ألم نجعل ... فلااقتحم العقبة
حرف «فاء» در «فلااقتحم...»، تفریع بر آیات پیشین است و مفاد این مجموعه آیات، توبیخ کسانى است که با دارا بودن چشم و زبان و هدایت، از انجام دادن کارهاى سخت امتناع ورزیده اند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) 1 - انسان، در تشخیص تکالیف دشوارى که خداوند خواهان انجام گرفتن آن است، نیازمند وحى است.
و ما أدریک ما العقبة
«العقبة» گرچه مطلق است; ولى مراد از آن ـ به قرینه سیاق آیه ـ طریقه هاى سختى است که سلوک آن، مطلوب خداوند مى باشد; وگرنه شناخت مطلق کارهاى دشوار بر کسى سخت نیست.
2 - تکالیف دشوار، داراى ارزشى فراتر از حد تصور و بیان، براى عموم مردم
و ما أدریک ما العقبة
استفهام در «ما أدراک» حقیقى نیست; بلکه عظمت «عقبة» و آسان نبودن درک حقیقت آن را بیان مى کند. در این استفهام، مخاطب خاصى مورد نظر نیست و نظیر ضرب المثل هاى رایج، هر فردى مى تواند مخاطب آن باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) 1 - آزادسازى بردگان و هزینه کردن ثروت در این راه، خواسته خداوند از ثروتمندان است.
فکّ رقبة
جمله «یقول أهلکت مالاً لبداً» در آیات پیشین، بیانگر این است که روى سخن در این آیات با ثروتمندان است. «رقبة»; یعنى، گردن و کنایه از تمام بدن است; زیرا با به بند کشیده شدن گردن، تمام بدن اسیر مى شود.
2 - آزادسازى بردگان و سهیم شدن در آزادى آنان، وظیفه اى سنگین، پرارزش و نیازمند همتى والا است.
و ما أدریک ما العقبة . فکّ رقبة
فعل «فَکَّ»; یعنى، آزاد و رها کرد. گفته شده است: مراد از «فکّ رقبة»، کمک به پرداخت قیمت بردگان است (مصباح). بنابراین «فکّ»، شامل «عتق عبد»، «کتابة»، «تدبیر» و پرداخت بخشى از قیمت عبد نیز مى شود.
3 - مالکان برده، در کمک هاى اقتصادى به جامعه، باید آزادسازى بردگان خویش را در اولویت قرار دهند.
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... فلااقتحم العقبة ... فکّ رقبة
مفاد این آیه ـ با توجه به آیات پیشین ـ این است که مدعیان انفاق، اگر همچنان بردگان خویش را در بند نگه دارند، روشن مى شود که آنان در ادعاى انفاق گرى، صداقت ندارند.
4 - حذف آزادسازى بندگان از فهرست کمک هاى مالى به جامعه، شیوه اى مطرود در نظام انفاق هاى خداپسند
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... فلااقتحم العقبة ... فکّ رقبة
5 - فضیلت آزادسازى بردگان، ویژه نوع خاصى از آنان نیست.
فکّ رقبة
واژه «رقبة»، نکره اى است که به هیچ خصوصیتى مقید نشده است. بنابراین بر هر برده اى قابل تطبیق است.
6 - خداوند، حق آزاد شدن را از هیچ برده اى سلب نکرده و کسى را به بردگى همیشگى، محکوم نکرده است.
فکّ رقبة
7 - پرداخت وجه مورد نیاز اسیران و زندانیان براى آزادسازى آنان، گامى بلند و انفاق سنگین است.
ما العقبة . فکّ رقبة
آزاد سازى بردگان، مصداق آشکار «فکّ رقبة» است; ولى تنها مصداق آن نیست. بنابراین رها سازى هر شخص در بندى، مى تواند مراد آیه باشد.
8 - «إنّ أعرابیّاً قال لرسول اللّه(ص) علّمنى عملاً یدخلنى الجنّة؟ قال: أعتق النَسَمَة و فُکّ الرقبة. قال: أوَ لیستا بواحدة؟ قال له: إنّ عتق الرقبة أن تفرّد بعتقها و فکّ الرقبة أن تُعین فى عتقها...;(1)
مردى بادیه نشین به رسول خدا(ص) عرض کرد: عملى را به من تعلیم ده که مرا به بهشت ببرد. رسول خدا(ص) فرمود: «أعَتِقِ النَّسمةَ و فُکَّ الرقبةَ» آن مرد گفت: آیا «عتق نسمه و فکّ رقبه» هر دو، به یک معنا (آزاد کردن برده) نیست؟ فرمود: نه; «عتق رقبه» آن است که به تنهایى برده را آزاد کنى و «فکّ رقبه» آن است که در آزادىِ برده اى کمک کنى».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 1 - تغذیه مردم، در روزگار گرفتارى آنان به گرسنگى رنج آور، خواسته خداوند از ثروتمندان است.
أو إطعـم فى یوم ذى مسغبة
«سَغِبَ»; یعنى، گرسنه ماند و «مسغبة» مصدر آن است و در احتمالى دیگر این لفظ جز در گرسنگى همراه با رنج استعمال ندارد. (قاموس)
2 - مدعیان دروغین انفاق، با پیدایش گرسنگى هاى فراگیر، از اطعامْ بخل ورزیده، مواد غذایى را احتکار مى کنند.
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... فلااقتحم العقبة ... أو إطعـم فى یوم ذى مسغبة
3 - تأمین خوراک قحطى زدگان، براى کسانى که خود نیز گرفتار خشک سالى اند، وظیفه اى سنگین و نیازمند همتى والا است.
و ما أدریک ما العقبة ... أو إطعـم فى یوم ذى مسغبة
قید «فى یوم»، ناظر به این معنا است که اطعام کنندگان، خود نیز در همان وضعیت به سر مى برند.
4 - سرمایه داران، در کمک هاى اقتصادى به مردم قحطى زده، باید تغذیه آنان را در اولویت قرار دهند.
أو إطعـم فى یوم ذى مسغبة
5 - فضیلت آزادسازى بردگان، برتر از تغذیه گرسنگان جامعه است.*
فکّ رقبة . أو إطعـم
تقدیم «فکّ رقبة»، بیانگر برداشت یاد شده است.
6 - «عن الرضا(ع): ... علم اللّه عزّوجلّ أنّ کلّ أحد لایقدر على فکّ رقبة فجعل إطعام الیتیم و المسکین مثل ذلک;(1)
از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود: ... خداى عزّوجلّ مى دانست که تمامى افراد، توانایى آزاد کردن بنده را ندارند. پس غذا دادن به یتیم و مسکین را همسان آزاد کردن بنده قرار داد».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 1 - یتیمانِ نیازمند، سزاوارترین قشر جامعه به دریافت کمک هاى غذایى در سال هاى قحطى اند.
أو إطعـم ... یتیمًا
2 - رساندن غذا به خویشاوندان یتیم خود، بر تغذیه دیگر نیازمندان مقدم است.
یتیمًا ذا مقربة
«مقربة» مصدر و با «قرابة» (خویشاوندى) به یک معنا است. (صحاح اللغة)
3 - رساندن غذا به یتیمان در سال هاى قحطى، تکلیفى سنگین و نیازمند همتى والا است.
ما العقبة ... أو إطعـم فى یوم ذى مسغبة . یتیمًا
4 - خویشاوندى، رابطه اى مسؤولیت آفرین و انگیزه اى مؤثر، در کمک رسانى به یکدیگر است.
ذا مقربة
5 - بى اعتنایى ثروتمندان به نیازهاى خویشاوندان یتیم خود، دور از انتظار و نکوهیده تر از بى توجّهى آنان به دیگر نیازمندان است.
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... یتیمًا ذا مقربة
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 1 - تأمین مواد غذایى براى تهى دستان و پابرهنگان، به ویژه در دوران خشکسالى، خواسته خداوند از ثروتمندان
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... أو إطعام فى یوم ... أو مسکینًا ذا متربة
«متربة» به معناى زمین گیر و نیازمند بودن است (صحاح). این کلمه مصدر «تَرِبَ» است; یعنى، داراى خاک فراوان شد، خاک به دست او رسید، به خاک چسبید، زیان دید و فقیر شد (قاموس). «ذا متربة» کنایه از شدّت فقر است، به حدى که نه فرش و پوشاکى دارد که او را از خاک جدا سازد و نه در خانه او جز خاک، آذوقه اى فراهم مى آید.
2 - مدعیان دروغین انفاق، خاک نشینان را در سال هاى قحطى، گرسنه رها کرده، از مصرف ثروت خود براى سیر کردن آنان دریغ مىورزند.
یقول أهلکت مالاً ... فلااقتحم العقبة ... أو مسکینًا ذا متربة
3 - سیر کردن گرسنگان ـ که در سال هاى قحطى، دستشان از هر آذوقه اى کوتاه است ـ وظیفه اى سنگین، پرارزش و نیازمند همتى والا است.
و ما أدریک ما العقبة ... أو مسکینًا ذا متربة
4 - فضیلتِ تغذیه خویشاوندان یتیم خود، برتر از رساندن غذا به دیگر اقشار محروم جامعه است.
یتیمًا ذا مقربة . أو مسکینًا ذا متربة
5 - تنگدستانى که از هرگونه خوراک و پوشاکى محروم اند، در بین اقشار کم درآمد، سزاوارترین طبقه براى کمک هاى اقتصادى اند.
أو مسکینًا ذا متربة
6 - سرمایه داران، باید تغذیه تهى دستان را بر دیگر کمک هاى خویش ترجیح دهند.
أو إطعـم ... مسکینًا ذا متربة
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) 1 - تنها کسانى گام هاى بلند انفاق را برمى دارند که از زمره مؤمنان باشند.
ثمّ کان من الذین ءامنوا
فعل «کان» یا عطف بر فعل «اقتحم» است; یعنى، «فلااقتحم العقبة و لا کان مؤمنـًا» و یا عطف بر جمله «فلااقتحم العقبة»; یعنى، «فلااقتحم العقبة بعد کونه مؤمنـًا...». در هر دو صورت، جمله «ثمّ کان من الذین آمنوا...» بیانگر مصداقى دیگر از مصادیق «عقبة» است; ولى شرافت افزون تر آن، سبب شده است که در ردیف «فکّ رقبة» و «إطعام» شمرده نشود; بلکه با جمله اى مستقل، بر اصل کلام عطف گرفته شود، بنابراین پیمودن «عقبة»، زمانى براى افراد محقق مى شود که از مؤمنان باشند.
2 - مؤمنان، تنها در صورتى دشوارترین راه هاى انفاق را مى پیمایند که یکدیگر را به شکیبایى و مهرورزى سفارش کنند.
ثمّ کان من الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة
«مرحمة»، مصدر میمى و به معناى «رحمت» (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تکرار «تواصوا» براى تأکید بوده و ممکن است اشاره به این نکته باشد که سفارش به صبر و توصیه به محبت، دو وظیفه مستقل و در عرض هم است و با ترک یکى، زمینه دیگرى از بین نرفته و تکلیف ساقط نمى شود.
3 - ایمان آوردن و تشویق یکدیگر به صبر و ترحّم، برتر از اقدام به آزادسازى بردگان و تغذیه یتیمان و مساکین است.
ثمّ کان من الذین
حرف «ثمّ» براى تراخى رتبى است و دلالت دارد که آنچه بعد از آن آمده، در مرتبه اى والاتر از کارهاى قبل است.
4 - ایمان به آیات الهى، سفارش یکدیگر به استقامت در تکالیف دشوار و اظهار محبت به بردگان، یتیمان و تنگدستان، قدردانى از نعمت هاى بینایى، گویایى و هدایت است.
ألم نجعل له عینین . و لسانًا و شفتین . و هدینـه النجدین ... ثمّ کان من الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة
«الذین آمنوا» گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها ـ به قرینه «و الذین کفروا بآیاتنا» در آیات بعد ـ مؤمنان به آیات الهى است و آیات پیشین ـ که بعضى از تکالیف را «عقبة» نامیده بود ـ قرینه بر مراد از «صبر» است و سیاق آیات نشان مى دهد که مراد از «مرحمة»، ترّحم بر «رقبة»، «یتیم» و «مسکین» است. ارتباط این آیات با آیه هاى پیشین ـ که نعمت هاى الهى را برشمرده ـ گویاى برداشت یاد شده است; زیرا «بینایى و بصیرت»، زمینه ساز «ایمان» و «داشتن زبان و لب»، زمینه ساز توصیه است.
5 - کافران، از حالت شکیبایى، مهرورزى و عطوفت، محروم بوده و از توصیه یکدیگر به آن خصلت ها خاموش اند.
الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة
این آیه تعریض به کافرانى دارد که در آیات آغاز و پایان سوره، از آنان سخن به میان آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 1 - آزادکنندگان برده و غذادهندگان به یتیمان و مستمندان، در صورت ایمان آوردن و توصیه به صبر و رحمت، در آخرت قرین نیک بختى و سرشار از خیر و برکت خواهند بود.
أُولـئک أصحـب المیمنة
«یُمْن» و «میمنة» به معناى برکت است (قاموس). مصاحبت با برکت، کنایه از سرشارى و تداوم آن است.
2 - انفاق، برکت آفرین است; نه تباه سازنده ثروت.
یقول أهلکت مالاً لبدًا ... أُولـئک أصحـب المیمنة
3 - گروه سمت راست در آخرت، مجموعه اى سامان یافته از مؤمنانى که حامى بردگان و یتیمان و مسکینان بوده و مردم را به صبر و ترّحم ترغیب کرده اند.
و ما أدریک ما العقبة ... أُولـئک أصحـب المیمنة
«أیْمَن» و «میمنة»، نقطه مقابل «أیْسَر» و «مَیْسَرة» (سمت چپ) است (صحاح اللغة). تقابل این دسته با «أصحاب المشأمة» ـ با توجه به این که «مشأمة» در یک احتمال به معناى «مَیْسَرة» است (صحاح) ـ بیانگر آن است که قرار گرفتن در سمت راست یا چپ در آخرت، نشانگر فرجام افراد است.
4 - مؤمنان در آخرت، نامه عمل خویش را با دست راست، دریافت خواهند کرد.
أُولـئک أصحـب المیمنة
این احتمال وجود دارد که اصحاب المیمنه بودن کنایه از گرفتن نامه اعمال با دست راست (یمین) باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
11) فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ
(لا) حرف نفی است. فاعل یعنی ضمیر کلمه (اقتَحَمَ) که (هو) باشد به کلمه (الإِنسانَ) برمیگردد که در آیه- 4- است.
کلمه اقتحام که کلمه (اقتَحَمَ) از آن مشتق شده به معنای داخل شدن در چیزی است به سرعت و سختی. اصل کلمه (العقبة) به معنای گردنه معروف است که از کوه بالا میرود. ولی در اینجا چنانکه در آیات بعد خواهد آمد به معنای انجام دادن وظائف و بذل و بخشش مال است. و چون بذل و بخشش مال برای افراد غیر مؤمن بقدری صعب و دشوار میباشد که گویا: میخواهند از عقبه یعنی گردنه کوه بالا بروند لذا از آن به عقبه تعبیر شده است، یعنی اینکه انسان مادی و دنیاپرست حاضر نشد و نمیشود که از گردنه و گذرگاه بخشش و عبادت و بندگی صعود کند و بگذرد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) 12- وَ ما أَدراکَ مَا العَقَبَةُ- اینکه آیه اهمیت و فخامت عقبه را نشان میدهد و به پیامبر خدا میگوید: چه چیزی تو را آگاه نمود که عقبه چیست و چقدر مهم میباشد. عقبه آن است که در آیات بعد خواهد آمد-
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) فَکُّ رَقَبَةٍ
از اینکه آیه به بعد معنای کلمه (العَقَبَةُ) را بیان میکند و میفرماید: یکی از معانی و مصادیق عقبه آزاد نمودن بندگان زر خرید است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) 14- أَو إِطعامٌ فِی یَومٍ ذِی مَسغَبَةٍ- یعنی از جمله معانی کلمه (العَقَبَةُ) اطعام نمودن گرسنگان و بینوایان است در آن روزگاری که دچار گرسنگی باشند .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) 15- یَتِیماً ذا مَقرَبَةٍ- یعنی مخصوصا یتیمی را باید اطعام کرد که از خویشاوندان انسان باشد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) 16- أَو مِسکِیناً ذا مَترَبَةٍ- کلمه (مسکین) از سکون و سکون به معنای عدم حرکت و جنبش است. کلمه (متربه) از کلمه تراب میباشد که به معنای خاک است. یعنی یا اطعام شخص بینوائی که از بینوائی و گرسنگی بنحوی زمینگیر و خاکنشین شده که قدرت جنبش و حرکت را ندارد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ
اینکه آیه عطف به آیه- 11- است که میفرماید: فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ- یعنی اینکه انسان نه از گردنه عبادت بالا رفت. و نه از آن افرادی شد که ایمان آوردند و به بردباری و مهربانی سفارش کردند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) 18- أُولئِکَ أَصحابُ المَیمَنَةِ- کلمه (أُولئِکَ) به افراد آیه- 17- اشاره میکند. مفسرین در باره معنای کلمه (المَیمَنَةِ) دو قول دارند. یکی اینکه اینکه کلمه از یمن بضم یاء و سکون میم است که به معنای خیر و برکت باشد. و دیگر اینکه از کلمه: یمین باشد که بمعنای دست راستی است ولی اگر اینکه آیه را در مقابل آیه بعد قرار دهیم معنای دوم سازش بیشتری دارد.
روی اینکه مبنا معنی آیه چنین میشود: اینگونه افرادند که اصحاب خیر و برکت یا اصحاب یمین و دست راستی میباشند که نامه اعمالشان را بدست راستشان خواهند داد- میزان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
11) [11] هر چه در انسان است مسئولیتی را منعکس میکند که بر او تحمیل شده است، و به او فجور و تقوی را الهام کرده، و در درون او انگیزههای خیر و شر را پدید آورده، و چیزها را مسخر او ساخته است که در یکی از دو راه آنها را به کار برد.
و سؤالی که پیش میآید اینکه است: آدمی باید چه کند تا به انجام دادن مسئولیتی که هدف از آفرینش او بوده است موفق شود! باید به آن بپردازد، و تا چنین نکرده است در پس دیوار عقب ماندگی قرار دارد.
«فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ- پس از گردنه دشوار نگذشته است.»
آیا از کوه بالا رفتهای، و آیا تصادف تو را با راهی دشوار و تنگ در میان صخرهها رو به رو کرده است که در اینکه سختی دره هولناک گود را در زیر پای خود ببینی! حالت روانی چنین کوهنورد شجاع همان حالت مطلوب در رو به رو شدن با دشواریها در زندگی و تحمّل مسئولیتها است، نیازمند نهایت درجه از فهم و برندگی در عزم و تصمیم، و شیردلی و شجاعت در اقدام است. هر وسوسه یا تردید یا لرزیدن قدم، یا هر غفلت و سهلانگاری سبب فرو افتادن در پرتگاه ژرف هولناک خواهد شد؟ درباره اقتحام گفتهاند که آن: داخل شدن به تندی و با فشار و سختی است، و عقبه راهی در کوه است که بالا رفتن از آن به دشواری صورت پذیر است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
12) آن عقبه چه چیز است! تجاوز کردن از بخل و آزمندی نفس و پیروز شدن بر هوای آن با بخشندگی و از خودگذشتگی است.
«وَ ما أَدراکَ مَا العَقَبَةُ و تو چه دانی که آن عقبه چیست آن است که بندهای آزاد شود.»
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) گفتهاند که «فکّ رقبة» شمول بیشتری از آزاد کردن برده دارد، چه آزاد کردن یا عتق به صورت کامل صورت میگیرد، در صورتی که فک رقبه به مشارکت با دیگران صورت میگیرد، و در اینکه باب حدیثی مأثور از رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- روایت شده است. آن حدیث مرفوع از براء بن عازب چنین است: یک اعرابی نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه؟ عملی به من بیاموز که مرا به بهشت
برساند. پس رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- گفت: «اگر سخن را کوتاه کنم، مسأله را ناگفته گذاردهام. آزاد کردن بنده و فک رقبه»، اعرابی گفت: مگر هر دو یک چیز نیست! گفت: «نه، آزاد کردن آن است که تنها به آن بپردازی، و فک رقبة شرکت کردن تو در پرداختن بهای برده آزاد شده است، و دیگر رساندن غنیمت به خویشاوند، پس اگر اینکه نباشد، گرسنه را سیر کن، و تشنه را سیراب ساز، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و اگر اینها را نتوانی زبان خود را از گفتن جز آنچه نیک است نگاه دار».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) [14] «أَو إِطعامٌ فِی یَومٍ ذِی مَسغَبَةٍ- یا خوراک دادن در روز تنگی و گرسنگی،» خوراک به مردمان دادن بسیار خوب است، و در هنگام سختی و مجاعه که بخل مردمان شدیدتر میشود، و همه چیز را برای خود خواستن انتشار پیدا میکند، و مردمان در ناراحتی و اضطراب سخت به سر میبرند، اینکه اطعام بزرگترین پاداش را برای اطعام کننده در نزد خدا تأمین میکند، چه به منزله تجاوزی از حالت بخل و حرص و بالا رفتن از عقبه خودخواهی است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) [15] اطعام گاه برای دست یافتن به نتیجهای مادّی یا به منظور ریا و نام نیک پیدا کردن است، و اینکه هدف معمولا از انتخاب موضوع آن معلوم میشود، چه در میان مردم کسانی هستند که دیناری به فقیر نمیدهند، ولی در سفرههای رنگین حکایت کننده بزرگی و بزرگواری مبالغ هنگفت به مصرف میرسانند. و به همین سبب خدا حدّ انفاق را معین کرده و گفته است:
«یَتِیماً ذا مَقرَبَةٍ- به یتیمی خویشاوند،» پس شایستهترین مردم برای اطعام ایتام خویشاوند هر کسند. و یتیم حلقه ضعیفی در اجتماع است، و اینکه نتیجهای از ضعف او و کمی احترام قایل شدن مردم برای یتیم است، و به همین سبب در نصوص قرآن فراوان از اهتمام به یتیمان سخن
رفته است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
16) [16] و مورد ضروری دیگر برای انفاق به درویش بسیار فقیر است:
«أَو مِسکِیناً ذا مَترَبَةٍ- یا درویش خاکنشین.»
که فقر او را به خاک نشانده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) [17] آشکار است که فک رقبة و اطعام دو مثل برای عبور از گردنه (اقتحام العقبة) است، و اینکه کلمه عبور از هر گردنه هوای نفس و مبارزه با شهوات را شامل میشود، و بزرگترین عقبهای که آدمی به آن امتحان میشود، عقبه تسلیم شدن به حق است و به هر انسانی که نماینده اینکه حق باشد، همچون فرستاده خدا و جانشینان او در اعصار، پس هر که رسول اللّه و امامان هادی جانشین او را دوست بدارد، اقتحام عقبه کرده است، و گرنه به آتش افکنده خواهد شد، و به همین جهت قرآن از اینکه طاعت با کلمه «ثمّ» تعبیر کرده و گفته است:
«ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا- و سپس از کسانی باشد که ایمان آوردهاند.»
پس فاصله میان فک رقبة و اطعام، و میان ایمان کامل به آنچه خدا فرو فرستاده و پیروی رسول اللّه، فاصلهای دراز است، و انسان پیوسته به عمل کردن به خیرات و مقاومت ورزیدن در برابر هوای نفس ادامه میدهد تا آن گاه که به تراز تسلیم شدن به خدا و ایمان آوردن به رسالتهای او، و پیروی از پیامبر و جانشینان معصوم او برسد.
شکیبایی در برابر ایمان منزلت سر را برای بدن دارد، و بزرگتر از آن سفارش کردن دیگران به اینکه صبر و شکیبایی است که قله تسلیم به حق و خرسندی از پذیرفتن ناراحتیها در راه رسیدن به آن است، و بزرگتر از صبر بخشندگی و مهربانی است، گاه میشود که در ضمن دعوت کردن مردمان به نیکی از آنان آزار میبینی و بر آن شکیبا میمانی، ولی دلت آکنده از خشم و کینه نسبت به ایشان است، در صورتی که مؤمن واقعی آن کس است که همگان را بخشش و مهربانی او شامل میشود، حتی اگر دشمنان او باشند، و بزرگتر از همه اینها سفارش کردن دیگران به رحمت و مرحمت است و رواج دادن فرهنگ صبر و رحمت در اجتماع.
«وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَةِ- و یکدیگر را به صبر و مرحمت سفارش و توصیه کردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) [18] اینکه گونه کسان اصحاب دست راستند، یعنی بهشتیانی که به عاقبت نیکو دست مییابند.
«أُولئِکَ أَصحابُ المَیمَنَةِ- آنان اصحاب دست راستاند.»
بدین گونه خدا شرط دخول بهشت را اقتحام عقبه قرار داده است، و آن کس که اینکه شرط اساسی را تحقق نبخشد، آرزوهای او برای دست یافتن به بهشت بیحاصل است، و امام امیر المؤمنین علیه السلام گفته است: «هیهات، کسی نمیتواند خدا را برای رفتن به بهشت او فریب دهد».
در حدیثی به جا مانده آمده است: «بهشت احاطه شده از دشواریها است، و آتش احاطه شده از شهوتها».
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مسعود ورزيده -
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 27
11) گردنه صعب العبور!
به دنبال ذکر نعمتهاى بزرگى که در آیات قبل آمده بود در آیات مورد بحث بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهد که چگونه با داشتن آن همه وسائل سعادت راه نجات را نپیموده اند، نخست مى فرماید:
((این انسان ناسپاس از آن گردنه بزرگ بالا نرفت )) (فلا اقتحم العقبة ).
در اینکه منظور از عقبه در اینجا چیست آیات بعد آن را تفسیر مى کند.
مى فرماید: تو نمى دانى آن گردنه چیست ؟ (و ما ادریک ما العقبة ).
آزاد کردن برده است (فک رقبة ).
((یا اطعام کردن در روز گرسنگى )) (او اطعام فى یوم ذى مسغبة ).
((یتیمى از خویشاوندان را)) (یتیما ذا مقربة ).
((یا مستمندى به خاک افتاده را)) (او مسکینا ذا متربة ).
به این ترتیب این گردنه صعب العبور را که انسانهاى ناسپاس هرگز خود را براى گذشتن از آن آماده نکرده اند، مجموعه اى است از اعمال خیر که عمدتا بر محور خدمت به خلق و کمک به ضعیفان و ناتوانها دور مى زند، و نیز مجموعه اى از عقائد صحیح و خالص است که در آیات بعد به آن اشاره شده .
و به راستى گذشتن از این گردنه با توجه به علاقه شدیدى که غالب مردم به مال و ثروت دارند کار آسانى نیست .
اسلام و ایمان با ادعا و گفتار حاصل نمى شود، بلکه در برابر هر فرد مسلمان و مؤ من گردنه هاى صعب العبورى است که باید از آنها، یکى بعد از دیگرى .بحول و قوه الهى ، و با استمداد از روح ایمان و اخلاص بگذرد.
بعضى ((عقبه )) را در اینجا به معنى هواى نفس تفسیر کرده اند که جهاد با آن را پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) طبق حدیث معروف ((جهاد اکبر)) نامید.
البته با توجه به اینکه خود آیات ، عقبه را در اینجا تفسیر کرده ، باید مراد از این تفسیر چنین باشد که گردنه اصلى گردنه هواى نفس است ، و اما آزاد کردن بردگان ، و اطعام مسکینان مصداقهاى روشنى از مبارزه با آن محسوب مى شود.
بعضى دیگر از مفسران گفته اند منظور از این عقبه گردنه صعب العبورى است در قیامت ، همانطور که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است :
ان امامکم عقبة کؤ دا لا یجوزها المثقلون ، و انا ارید ان اخفف عنکم لتلک العقبة !: ((پیش روى شما گردنه صعب العبورى است که سنگین باران از آن نمى گذرند، و من مى خواهم بار شما را براى عبور از این گردنه سبک کنم !
البته این حدیث که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده به عنوان تفسیر آیه مورد بحث نیست ، ولى مفسران از آن چنین برداشتى کرده اند، و این برداشت با توجه به تفسیرى که صریحا در خود آیات آمده مناسب به نظر نمى رسد، مگر اینکه منظور این باشد که گردنه هاى صعب العبور قیامت تجسمى است از طاعات سخت و سنگین این جهان و گذشتن از آنها فرع بر گذشتن از اینها است (دقت کنید). قابل توجه در اینجا تعبیر به ((اقتحم )) از ماده ((اقتحام )) است که در اصل به معنى ورود در کار سخت و خوفناک است (مفردات راغب ) یا دخول و گذشتن از چیزى با شدت و مشقت است (تفسیر کشاف ) و این نشان مى دهد که گذشتن از این گردنه کار آسانى نیست ، و تاءکیدى است بر آنچه در آغاز سوره آمده کهفرمود ما انسان را در درد و رنج آفریدیم هم زندگى او تواءم با رنج است و هم اطاعت فرمان پروردگار تواءم با مشکلات مى باشد.
در سخنى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى خوانیم : ان الجنة حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات : بهشت در میان ناملائمات پیچیده شده و دوزخ در لابلاى شهوات .
در اینجا به چند نکته باید توجه داشت :
1 - منظور از ((فک رقبة )) ظاهرا همان آزاد کردن بردگان و بندگان است .
در حدیثى آمده است که مردى اعرابى خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده و عرض کرد اى رسول خدا! عملى به من تعلیم کن که مرا داخل بهشت کند، فرمود: ان کنت اقصرت الخطبه لقد عرضت المسالة : ((اگر چه سخن کوتاهى گفتى ، اما مطلب بزرگى سؤ ال کردى )) (یا اینکه گرچه سخن کوتاهى گفتى اما مقصود خود را به خوبى بیان کردى ) سپس افزود: اعتق النسمة و فک الرقبة : بردگان را آزاد کن و گردنها را (از طوق بردگى ) بگشا)).
راوى سؤ ال مى کند مگر این دو یکى نیست ؟
فرمود: نه ، منظورم از اول این است که مستقلا برده اى را آزاد کنى ، و در دوم اینکه کمک به پرداخت قیمت آن نما تا آزاد شود.
سپس افزود: و الفى ء على ذى الرحم الظالم ، فان لم یکن ذلک فاطعم الجائع ، واسق الظمان ، و امر بالمعروف ، و انه عن المنکر، فان لم تطق ذلک فکف لسانک الا من الخیر: نسبت به خویشاوندانى که به تو ستم کرده و از تو بریده اند باز گرد (و به آنها نیکى کن ) و اگر چنین کارى ممکن نشودگرسنگان را سیر و تشنگان را سیراب کن ، امر به معروف و نهى از منکر نما، و اگر توانائى بر این کار نیز ندارى (لا اقل ) زبان خود را جز از نیکى بازدار.
2 - بعضى از مفسران ((فک رقبه )) را به معنى آزاد کردن گردن خویش از زیر بار گناهان از طریق توبه ، یا آزاد کردن خویش از عذاب الهى از طریق تحمل طاعات دانسته اند، ولى با توجه به آیاتى که بعد از آن آمده و نسبت به یتیم و مسکین توصیه مى کند ظاهرا منظور همان آزاد کردن بردگان است .
3 - ((مسغبة )) از ماده ((سغب )) (بر وزن غضب ) به معنى گرسنگى است بنابر این یوم ذى مسغبة به معنى روز گرسنگى است گرچه همیشه گرسنگان در جوامع بشرى بوده اند ولى این تعبیر تاءکیدى است بر اطعام گرسنگان در ایام قحطى و خشکسالى و مانند آن . براى اهمیت این موضوع ، والا اطعام گرسنگان همیشه از افضل اعمال بوده و هست .
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : من اشبع جائعا فى یوم سغب ادخله الله یوم القیامة من باب من ابواب الجنة لا یدخلها الا من فعل مثل ما فعل : کسى که گرسنه اى را در ایام قحطى سیر کند خدا او را در قیامت از درى از درهاى بهشت وارد مى سازد که هیچ شخص دیگر از آن وارد نمى شود، جز کسى که عملى همانند عمل او انجام داده باشد.
4 - ((مقربة )) به معنى قرابت و خویشاوندى است ، و تاءکید روى یتیمان خویشاوند نیز به خاطر ملاحظه اولویتها است ، و گرنه همه یتیمان را باید اطعام و نوازش نمود، این نشان مى دهد که خویشاوندان در مورد یتیمان فامیل خود مسؤ ولیت سنگین ترى دارند.
از این گذشته سوء استفاده هائى که مخصوصا در آن عصر در این زمینه نسبت
به اموال یتیمان خویشاوند مى شده ، ایجاب مى کرده است که هشدار خاصى در مورد این گردنه صعب العبور داده شود.
ابوالفتوح رازى معتقد است که مقربه از ماده قرابت نیست بلکه از ماده قرب است و اشاره به یتیمانى است که از شدت گرسنگى گوئى پهلوهایشان به هم چسبیده است ولى این تفسیر بسیار بعید به نظر مى رسد.
5 - ((متربة )) مصدر میمى از ماده ترب (بر وزن طرب ) در اصل از تراب به معنى خاک گرفته شده ، و به کسى مى گویند که بر اثر شدت فقر خاک نشین شده ، باز در اینجا تاءکید روى اینگونه مسکینها به خاطر اولویت آنها است والا اطعام همه مسکینان از اعمال حسنه است .
در حدیثى آمده است : امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) هنگامى که مى خواست غذا بخورد دستور مى فرمود سینى بزرگى کنار سفره بگذارند، و از هر غذائى که در سفره بود از بهترین آنها بر مى داشت و در آن سینى مى گذاشت ، سپس دستور مى داد آنها را براى نیازمندان ببرند ، بعد این آیه را تلاوت مى فرمود: فلا اقتحم العقبة ... سپس مى افزود، خداوند متعال مى دانست که همه قادر بر آزاد کردن بردگان نیستند راه دیگرى نیز به سوى بهشتش قرار داد!.
در آیه بعد در ادامه تفسیرى که براى این گردنه صعب العبور بیان فرموده مى افزاید: سپس از کسانى بوده باشد که ایمان آورده ، و یکدیگر را به صبر و استقامت و ترحم و عطوفت توصیه مى کنند (ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة ).
به این ترتیب کسانى از این گردنه سخت عبور مى کنند که هم داراى ایمانهستند و هم اخلاق والائى همچون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند، و هم اعمال صالحى همچون آزاد کردن بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان انجام داده اند.
یا به تعبیر دیگر در سه میدان ایمان و اخلاق و عمل گام بگذارند و سر بلند و سرافراز بیرون آیند، اینها هستند که مى توانند از آن گردنه صعب العبور بگذرند.
تعبیر به ((ثم )) (بعد) همیشه به معنى تاءخیر زمانى نیست ، تا لازمه این سخن آن باشد که اول اطعام و انفاق کنند، و بعد ایمان آورند، بلکه در اینگونه موارد - همانگونه که جمعى از مفسران تصریح کرده اند براى بیان برترى مقامى است ، چرا که مسلما رتبه ایمان ، و توصیه به صبر و مرحمت ، بالاتر از کمک به نیازمندان است ، بلکه اعمال صالح از آن ایمان و اخلاق سرچشمه مى گیرد و ریشه همه آنها را باید در اعتقادات و خلقیات عالى جستجو کرد.
بعضى نیز احتمال داده اند که ((ثم )) در اینجا به معنى تاءخیر زمانى است ، چرا که اعمال خیر گاه سرچشمه گرایش به ایمان مى شود، و مخصوصا در تحکیم مبانى اخلاق مؤ ثر است ، چرا که خلق و خوى انسان نخست به صورت فعل است ، و بعد به صورت حالت و سپس عادت و بعد از آن به صورت ملکه در مى آید.
تعبیر به ((تواصوا)) که مفهومش سفارش کردن به یکدیگر است ، نکته مهمى در بر دارد، و آن اینکه : مسائلى همچون صبر و استقامت در طریق اطاعت پروردگار، و مبارزه با هواى نفس ، و همچنین تقویت اصل محبت و رحمت ، نباید به صورت فردى در جامعه باشد، بلکه باید به صورت یک جریان عمومى در کل جامعه درآید، و همه افراد یکدیگر را به رعایت و حفظ این اصول توصیه کنند تا از این طریق پیوندهاى اجتماعى نیز محکمتر شود.
بعضى گفته اند: ((صبر)) در اینجا اشاره به شکیبائى در اطاعت فرمان خدا و اهتمام به او امر او است ، و ((مرحمت )) اشاره به محبت نسبت به خلق خدا است و مى دانیم اساس دین را ارتباط با خالق و خلق تشکیل مى دهد ، و به هر حال صبر و استقامت ریشه اصلى هر گونه اطاعت و بندگى و ترک گناه و عصیان است .
و در پایان این اوصاف ، مقام صاحبان آن را چنین بیان مى کند: آنها اصحاب الیمین هستند (اولئک اصحاب المیمنة ).
و نامه اعمالشان به نشانه مقبول بودن در درگاه پروردگار به دست راستشان داده مى شود.
این احتمال نیز داده شده که میمنة از ماده یمن و برکت است یعنى آنها صاحبان برکتند که وجودشان هم براى خودشان برکت دارد، و هم براى جامعه .
سپس به نقطه مقابل این گروه ، یعنى آنها که نتوانستند از این گردنه صعب العبور بگذرند، پرداخته ، مى فرماید: کسانى که به آیات ما کافر شدند افرادى شوم هستند که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى شود (و الذین کفروا بایاتنا هم اصحاب المشئمة ).
و این نشانه آن است که دستشان از حسنات تهى ، و نامه اعمالشان از سیئات سیاه است .
((مشئمة )) از ماده ((شوم )) نقطه مقابل میمنة از ماده یمن است ، یعنى این گروه کافر افرادى شوم و نامیمونند که هم سبب بدبختى خودشانند، و هم بدبختى جامعه ، ولى از آنجا که شوم بودن و خجسته بودن در قیامت به آن شناخته مى شود که نامه اعمال افراد در دست چپ ، یا در دست راست آنها باشد بعضى اینتفسیر را براى آن پذیرفته اند، به خصوص اینکه ماده شوم در لغت به معنى گرایش به چپ نیز آمده است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبد بائس -
تفسیر مجمع البیان
11) پس از توجه دادن به نعمتهاى گرانى چون، نعمت بینایى و بصیرت، نعمت بیان و قدرت سخن، نعمت هدایت و راهیابى فطرى، و نعمت خرد، اینک روشنگرى مىکند که انسان باید بکوشد تا در پرتو این وسایل نجات اوج گیرد و رشد کند و به خودشکوفایى برسد، نه این که همه چیز را خراب کند.
در این مورد مى فرماید:
فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ
اما با همه وسایل رشد و رستگارى، این انسان از ان گردنه سخت بالا نرفت.
در تفسیر آیه دیدگاهها متفاوت است:
1 - به باور گروهى منظور این است که: این انسان از آن گردنه عبور نکرده و آن را نپیموده است.
طبق این دیدگاه «لا» هنگامى که بر سر فعل ماضى در آید - اگر نه همیشه - بیشتر مواقع تکرار مىگردد، بسان آین آیه که مىفرماید: او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. فلا صدق و لا صلى(165)
در شعر عرب نیز همین گونه است و «لا»، بیشتر تکرار مىگردد، نظیر این شعر:
و ان کانت النعماء فیهم جزوا بها
و ان انعموا لا کدورها و لا کدوا
اگر نعمتهایى در میان آنان باشد، آنها را پاداش مىدهند، و اگر نعمت بخشند نه منت مىنهند و نه کم مىگذارند. اما گاه بدون تکرار هم آمده است.
2 - اما به باور گروهى دیگر آیه به صورت نفرین آمده، و منظور این است که: او از گردنهاى عبور نکند و موفق نشود. در این صورت جمله بسان این است که گفته شود: «لا غفر اللَّه له و لا نجا و لاسلم» خدا او را نیامرزد و نجات ندهد و سلامتاش ندارد. با این بیان معنى آیه این است که: او از گردنه دوزخ نگذرد و نجات نیابد.
3 - از دیدگاه گروهى از جمله«جبایى» منظور این است که: پس آیا او از آن گردنه نمى گذرد؟ چرا که تقدیر آیه « افلا اقتحم» مىباشد. گواه این دیدگاه آدامه آیات است که سرانجام مىفرماید: ثم کان من الذین آمنوا... سپس از کسانى باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایى سفارش کرده و به مهر توصیه نمودهاند...
نکته مورد نظر این است که اگر نفى آیه مورد بحث را اراده کرده بود، پیوند کلام درست نبود. طرفدران این دیدگاه شعرى را نمونه آوردهاند که «همزه پرسشى» در تقدیر است و واژه «اتحبها» در این شعر بدون همزه آمده است. ثم قالوا اتحبها قلت بهراً ...
سپس گفتند آیا اورا دوست مى دارى؟ گفتم آرى به شمار ریگ ها و سنگریزهها و خاکها...
اما مرحوم «سید مرتضى» این دیدگاه را سست شمرده و بر آن است که نمىتوان گفت در آیه حرف استفهام بوده و حذف شده است، چرا که حذف آن در اینجا جالب نیست. آنگاه ضمن نادرست خواندن استدلال به شعر، در مورد عدم پیوند آیات در صورتى که اراده نفى شده باشد، مىفرماید: این نیز مشکلى ایجاد نمىکند، چرا که در این صورت معنى آیه اینگونه است: آن انسان ناسپاس نه از گردنه بالا رفت و نه ایمان آورد...
در تفسیر «عقبه» نیز دیدگاهها یکسان نیست:
1 - به باور برخى این بیان مثالى است که خداى فرزانه در جهت انگیزش انسان براى مبارزه با هواى دل و شیطان، و انجام کارهاى شایسته زده است، چرا که دینباورى و دیندارى نه به زبان و لاف و گزاف، بلکه با عبور از گردنههاى دشوار انجام وظایف و رعایت مقررات خداست. در این صورت منظور این است که: آن انسان ناسپاس در مبارزه با نفس، خود را براى پرواى از خدا و آزادساختن بردگان و سیرکردن گرسنگان و انجام وظایف، نساخت و تربیت نکرد.
2 - اما از دیدگاه گروهى دیگر از جمله «حسن» منظور از «عقبه» گردنه بسیار دشوارى است در آتش شعلهور دوزخ. این گردنه سخت چیزى غیر از پل روى دوزخ است که تنها با فرمانبردارى از خدا مىتوان از آن گذشت.
از پیامبر آوردهاند که فرمود:
ان امامکم عقبة کؤداً لا یجوزها المثقلون، و انا اُرید اَن اُخفف عنکم لتلک العقبة.(166)
بر سر راه شما گردنه دشوارى است که گرانباران از آن نخواهند گذشت، و من مىخواهم بار شما را براى گذشتن از آن سبک سازم.
از «ابن عباس» روایت کردهاند که: منظور از آن گردنه آتش دوزخ است، اما در روایت دیگرى آوردهاند که: منظور گردنهاى است از آتش.
3 - و از دیدگاه شمارى دیگر از جمله «مجاهد»، منظور گذرگاهى است بسان لبه تیز و صیقل داده شده شمشیر بر روى دوزخ به مسافت سه هزار فرسنگ، که یک سوم آن صاف و هموار است، و یک سوم آن به صورت گردنهاى است دشوار که باید بالا رفت، و یک سوم آن سرازیرى و سراشیبى است، و در دو سوى آن چنگکها و قلابهایى تیز و برنده - بسان خارهاى سعدان نشانده شده است، و مردمى که از آن مىگذرند، از نظر فرجام کار و نیز چگونگى عبور از آن چند دستهاند:
پارهاى به سلامت و با رستگارى از آن مىگذرند، و گروهى با گرفتارى و دشوارى، و برخى نیز از همانجا به آتش دوزخ سرنگون مىگردند.
از نظر چگونگى عبور نیز پارهاى بسان برق، برخى همانند تندباد، پارهاى بسان سوار تیز تک، گروهى همانند دوندهاى چابک، شمارى چون راه پیمایى آرام، برخى به حالت خزیده، پارهاى با لغزش و افتان و خیزان از آن مىگذرند، اما گروهى نیز در پایان کار به آتش دوزخ سرنگون مىگردند؛ اما گذشتن از آن بر مردم توحیدگرا و شایسته کردار به اندازه فاصله میان نماز عصر و مغرب است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
13) از پیامبر آوردهاند که: مردى به حضورش شرفیاب گردید و گفت: اى پیامبر خدا! کار و برنامهاى به من بیاموز که مرا به بهشت پرطراوت و زیبا درآورد. علمنى عملا یدخلنى الجنة.
پیامبر فرمود: اگر چه سخن کوتاهى بر زبان آوردى، اما سخن بزرگى گفتى. ان کنت اقصرت الخطبة لقد عرضت المسألة.
آنگاه فرمود: بردگان را آزاد نما و گردنها را از بند بردگى بگشااعتق النسمة و فکّ الرقبة.
آن مرد پرسید مگر این دو کار یکى نیست؟
فرمود: نه، آزادساختن بنده آن است که خود به تنهایى آن را آزاد کنى، اما رها ساختن برده آن است که به پرداخت قیمت آن کمک کنى.
آنگاه افزود:
والفىء على ذىالرحم الظالم، فان لم یکن ذلک فاطعم الجائع، واسق الظمأن و امر بالمعروف و انه عن المنکر... به سوى خویشاوندانى که از تو گسستهاند بار گرد و نیکى کن، اگر این کارها ممکن نبود به گرسنگان غذادادن، تشنگان را سیراب ساختن، دعوت به عدالت و کارهاى شایسته و هشدار از گناه و ظلم راپیشه ساز، و اگر توان این کارها را نیز ندارى پس جز سخن حق و خداپسندانه بر زبان میاور.
« عکرمه» بر آن است که منظور از «فک رقبه» آزاد ساختن خویش از اسارت گناه با توبه واقعى و جبران لغزشها و اصلاح و خودسازى است.
و از دیدگاه «جبایى» منظور آزاد ساختن خویشتن از عذاب و آتش دوزخ با عبادتهاى خالصانه و رعایت مقررات خداست.
و نیز روشنگرى مىکند که آن گردنه دشوار افزون بر آنچه آمد، خوراک دادن به گرسنگان و سیر کردن آنان در شرایط سخت و جانکاه است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
14) از نظر «ابن عباس» واژه «مسغبه» در آیه به معنى گرسنگى مىباشد و منظور این است که: یا خوراک دادن در روزگار گرسنگى و قحطى.
از پیامبر آوردهاند که فرمود:
من اشبع جائعاً فى یوم سغب ادخله اللَّه یوم القیامة من باب من ابواب الجنة لا یدخلها الا من فعل مثل ما فعل.
کسى که گرسنهاى را در روزگار گرسنگى سیر کند، خدا او را در روز رستاخیر از درى از درهاى بهشت به درون آن در مىآورد که هیچ کس دیگرى، جز کسى که کارى همانند او انجام دهد، از آن در وارد نمىگردد.
و نیز از آن حضرت آوردهاند که فرمود:
من موجبات المغفرة اطعام المسلم السغبان.
از چیزهایى که باعث آمرزش گناهان مىگردد غذا دادن به گرسنگان است.
یکى از یاران امام رضا آورده است که: به آن حضرت گفتم: سرورم، پسرى دارم که سخت بیمار شده است. فرمود: به او دستور ده تا براى خشنودى خدا به گرسنگان غذا دهد و آنگاه به تلاوت آیه مورد بحث پرداخت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
15) بدین سان نیکى کردن و غذا دادن به خویشاوندان را بر بیگانگان مقدم مىشمارد و بر این کار تشویق مىکند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
17) در ادامه تفسیر از «عقبه» روشنگرى مىکند که انجام این کارهاى شایسته همراه ایمان به خداى یکتاست که سودبخش و خالصانه مىگردد:
ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ
سپس انجام رسان این کارهاى شایسته از کسانى باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایى و مهر و محبت و انسان دوستى سفارش نموده باشند.
با این بیان گذشتن از آن گردنه، افزون بر انجام آن کارهاى شایسته، در گرو این گامهاى بلند است:
1 - ایمان استوار و خالصانه به خدا و معاد و پایدارى در آن.
2 - سفارش دیگران بر رعایت مقررات خدا و دورى از قانون شکنى و گناه و سفارش به پایدارى و شکیبایى در این راه.
3 - و دیگر سفارش به مهر و محبت و بشردوستى، به ویژه به محرومان و بینوایان و دفع دشمنى و تندخویى و خشونتانگیزى و افشاندن بذر عداوت و نفرت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
18) اینانند که کارنامه زندگىشان در روز رستاخیز به دست راست آنان داده مىشود.
به باور «جبایى» اینان هستند که پرونده عمل خود را از سمت راست خود مى گیرند.
اما به باور گروهى دیگر از جمله «ابومسلم» اینان مردمى هستند که وجودشان براى خود و دیگران سرشار از برکت است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.