از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  حسن حميدي سولا - تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
1) والشمس : سوگند به خورشید [ نظرات / امتیازها ]
2) اذا : زمانی که [ نظرات / امتیازها ]
7) سوی : ساخت و پرداخت [ نظرات / امتیازها ]
8) «أَلْهَمَ» : الهام کرد [ نظرات / امتیازها ]
8) «فُجُورَ» : گناهکاری ، باطل گرائی [ نظرات / امتیازها ]
8) تقوی : پرهیزگاری ، حق گرائی [ نظرات / امتیازها ]
9) «أَفْلَحَ» : رستگار شد [ نظرات / امتیازها ]
9) «زَکّی» (زکو) : تزکیه کرد ، پاک نمود [ نظرات / امتیازها ]
10) خاب (خیب) : محروم شد ، باخت [ نظرات / امتیازها ]
10) «دَسّی» : آلوده کرد ، پست و خوار کرد [ نظرات / امتیازها ]
 » نسیم حیات استاد بهرام پور
1) ضحى : پرتو و نور ، گسترش نور خورشید
 توضيح : نور خورشید در زندگی انسان نقش حیاتی دارد تا آنجاکه پدید آمدن منابع انرژی مانند نفت و ذغال سنگ هم ،به نور آفتاب ارتباط دارد. [ نظرات / امتیازها ]
2) تلی : از پی آمد
 توضيح : اشاره به بدر کامل ماه است . ماه از خود نوری ندارد ،لذا همیشه در پی خورشید می گردد واز آن نور کسب می کند. [ نظرات / امتیازها ]
3) جلی : ظاهر کرد و روشن نمود [ نظرات / امتیازها ]
4) یغشی : فرا می پوشد [ نظرات / امتیازها ]
6) طحو و دحو : گسترش و بسط دادن [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
1) «ضُحی» : پرتو. روشنائی
 توضيح : «ضُحی»: پرتو. روشنائی. چاشتگاه. مراد نور خورشید در آغاز روز، یا موقع چاشتگاه آن است که اشعّه زرین خورشید، زمین را نورباران می‌کند.] [ نظرات / امتیازها ]
2) «تَلاهَا» : به دنبال آن برآمد. از پس آن روان شد
 توضيح : «تَلاهَا»: به دنبال آن برآمد. از پس آن روان شد. مراد تابیدن ماه در شب، پس از درخشیدن خورشید در روز است. این آیه، صورت دیگری از تابش و تجلّی خورشید را می‌نمایاند.] [ نظرات / امتیازها ]
3) «النَّهارِ» : روز. [ نظرات / امتیازها ]
3) جَلاّهَا» : جلوه‌گرش ساخت. [ نظرات / امتیازها ]
3) «جَلاّهَا» : جلوه‌گرش ساخت. نمایاندش.
 توضيح : «جَلاّهَا: جلوه‌گرش ساخت. نمایاندش. ضمیر (ها) به خورشید برمی‌گردد. درست است که در حقیقت خورشید روز را ظاهر می‌کند، ولی معنی صریح آیه این است که روز خورشید را آشکار می‌سازد. و با اشاره‌ای خفی، دخالت زمین در تجلّی آفتاب فهمیده می‌شود. زیرا در واقع، تقابل قسمتی از زمین با خورشید است که روز را برمی‌آورد و آفتاب متجلّی می‌گردد. در هر حال باز هم سخن از نور خورشید و تأثیر فوق‌العاده آن در موجودات کره زمین است.]] [ نظرات / امتیازها ]
4) یَغْشاها : خورشید را می‌پوشاند.
 توضيح : ضمیر (هَا) به خورشید برمی‌گردد. چرا که باز هم بر اثر تقابل قسمتی از زمین با خورشید، شب مانند پرده‌ای بر چهره آفتاب فرو می‌افتد و روی خورشید را در آفاق زمین می‌پوشاند. [ نظرات / امتیازها ]
6) «طَحَا» : راند. پرت کرد. غلتاند. گستراند
 توضيح : این واژه مرادف با (دَحا) در سوره نازعات آیه 30 است. تبدیل دالّ به طاء جائز است (نگا: لسان‌العرب، روح‌البیان، کبیر). اشاره به کرویّت زمین و حرکت انتقالی و وضعی آن دارد (نگا: نمونه. پرتوی از قرآن).]] [ نظرات / امتیازها ]
7) «نَفْسٍ» : نفس انسان.
 توضيح : منظور انسانیّت آدمی با دو بعد روح و جسم است که مملوّ از شگفتیها و اسرار است. نکره آمدن نفس، می‌تواند اشاره به عظمت و اهمّیّت مافوق تصوّر و آمیخته با ابهام انسان، این اعجوبه و شاهکار عالم آفرینش باشد که دانشمندان به حق او را «موجود ناشناخته» نامیده‌اند. [ نظرات / امتیازها ]
7) «سَوَّاهَا»: : ساخته و پرداخته‌اش کرده است.
 توضيح : بدین نحو که هر یک از اندامهای بدن انسان را برای کاری، و هر یک از نیروهای آن را جهت امری آفریده است و اندازه و تناسب نماد و نهاد دستگاه تن را مراعات فرموده است (نگا: قیامه / 38، کهف / 37، انفطار / 7). [ نظرات / امتیازها ]
8) «أَلْهَمَ» : الهام کرده است. نشان داده است. فهمانده است. [ نظرات / امتیازها ]
8) «فُجُورَ»: : گرایش به گناه و معصیت و کناره‌گیری از حق و حقیقت
 توضيح : مراد راه شرّ و طریق معصیت است. [ نظرات / امتیازها ]
8) «تَقْوی» : پرهیز
 توضيح : مراد راه خیر و طریق حق است. [ نظرات / امتیازها ]
9) «قَدْ أَفْلَحَ» : قطعاً رستگار است. کامیاب شد. [ نظرات / امتیازها ]
9) «زَکّی» : پاکیزه داشت. پیراست.
 توضيح : مراد پاکیزه داشتن و پیراستن نفس است با انجام اوامر و ترک نواهی (نگا: بقره / 129 و 151، توبه / 103، نازعات / 18). رشد داد و بالا برد (نگا: روح‌المعانی، پرتوی از قرآن). مراد رشد روحِ تقوا و طاعت، و جلوه‌گر ساختن هویّت انسانی، و بالا بردن استعدادِ نیکی و نیکوکاری است. از مصدر تزکیه، به معنی تطهیر و تَنْمِیَه است [ نظرات / امتیازها ]
10) «قَدْ خَابَ» : قطعاً ناامید و ناکام گردید. حتماً به مطلوب و مقصود نرسید و محروم و بی‌بهره گشت. [ نظرات / امتیازها ]
10) «دَسّی» : پنهان داشت. آلوده کرد.
 توضيح : از مصدر تَدْسِیَة، به معنی نقص و اخفاء، و آلوده‌کردن و خاموش داشتن استعداد است. در اصل (دَسَّسَ) از (دَسَّ) به معنی پنهان کردن چیزی در زیر خاک است و حرف دوم مضاعف قلب به یاء شده است، مانند تَقَضَّضَ و تَظَنَّنَ، که تَقَضّی و تَظنّی هم خوانده‌اند (نگا: جزء عمّ ترجانی‌زاده). نکته قابل توجّه این است که خدا استعدادهای لازم، و وجدان بیدار، و فهم تشخیص حسن و قبح امور را برای پیمودن راه سعادت به انسان عطاء فرموده است، و انسان در مقابل ضائع کردن یا بی‌ثمر گذاشتن آنها مورد بازخواست قرار می‌گیرد. [ نظرات / امتیازها ]
 » مجمع البیان
1) ضحى : گسترش نور خورشید
 توضيح : ضحى: این واژه در اصل به معنى گسترش نور خورشید است که با بالاآمدن آفتاب، نور آن همه جا گسترش مى‏یابد، به همین تناسب از آن هنگامِ روز به «ضحى» تعبیر مى‏گردد.
بنابراین «ضحى الشمس»، به معنى آغاز طلوع خورشید و هنگام گسترش نور آن. «ضحى النهار» به معنى «اول روز». «اضحى یفعل کذا» به معنى «آغاز روز آن کار انجام مى‏شود». «ضحى بکبش»، آن گوسفند را در آغاز روزى از روزهاى قربانى ذبح کردند، آمده است.
طحو: این واژه به معنى «گسترش یافتن»، «شادمانى و گشاده شده چهره»، و «راندن و دور ساختن» آمده است. واژه «طحاها» در آیه از این ماده برگرفته شده‏است. این واژه با واژه «دحو» به یک معنا مى‏باشند. هنگامى که گفته شود: «طحا القوم بعضهم بعضاً عن الشى‏ء» منظور این است که گروهى از مردم گروهى دیگر را راندند و دور ساختند. از گرد امدن لاشخورها برگرد لاشه و گستردن بال‏هایشان، به «طواحى النسور» تعبیر مى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
8) فجور : شکافتن برگرفته شده
 توضيح : فجور: از ماده «فجر» به معنى شکافتن برگرفته شده و به تناسب این که با دست یازیدن به گناه و بیداد، پرده دیندارى و دین‏باورى جامعه مى‏شکافد از گناهان و بدى‏ها به «فجور» تعبیر مى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
10) خابَ : محروم شدن و زیانکار گردیدن
 توضيح : خاب: این واژه به معنى محروم شدن و زیانکار گردیدن آمده است. این واژه از «خیبه» برگرفته شده است. [ نظرات / امتیازها ]
10) دسّاً: : آلوده ساختن و پنهان کردن چیزى در چیز دیگر
 توضيح : دسّاً: این واژه به معنى آلوده ساختن و پنهان کردن چیزى در چیز دیگر آمده است؛ درست در برابر واژه «زکا، یزکو» که به معنى پاک ساختن و خالص و شفاف نمودن است. با این بیان دسا، یدسوا، داسٍ، در برابر زکا، یزکو، زاکٍ مى‏باشد .به باور برخى این واژه از ریشه «دسّ» برگرفته شده و یکى از دو «س» «به» یا تبدیل گردیده است. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - تفسیر همراه
9) زکّا : پاک کرد (زکات در لغت عربی در اصل به معنای طهارت ، رشد و نمو ، برکت ، ستودن است که معنای اول و دوم با آیه بیشتر سازگار است ) [ نظرات / امتیازها ]
10) دسّا : ساقط کرد ، از بهره آن کاست ، پنهان کرد [ نظرات / امتیازها ]
 » قرآن در خانه
1) والشمس : سوگند به خورشید [ نظرات / امتیازها ]
1) ضحیها : روشنایی آن (خورشید) [ نظرات / امتیازها ]
2) القمر : ماه [ نظرات / امتیازها ]
2) تلاها : از پی آن در آید (ماه از پی خورشید در آید) [ نظرات / امتیازها ]
3) النهار : روز [ نظرات / امتیازها ]
3) جلاها : روشن سازد آن را ، آشکار سازد آفتاب را [ نظرات / امتیازها ]
4) یغشاها : می پوشاند آن را [ نظرات / امتیازها ]
5) ما بناها : آنکه بنا کرد آن(آسمان) را [ نظرات / امتیازها ]
6) ما طحاها : آنکه گستراند آن را (خدایی که زمین را گستراند) [ نظرات / امتیازها ]
7) ما سواها : آنکه مرتب ساخت او را
 توضيح : (سوی : معتدل و هماهنگ خلق کرد) [ نظرات / امتیازها ]
8) الهم : الهام کرد ، القا نمود ، شناساند [ نظرات / امتیازها ]
8) فجورها : شرش [ نظرات / امتیازها ]
8) تقواها : خیرش [ نظرات / امتیازها ]
9) افلح : رستگار شد ، پیروز شد [ نظرات / امتیازها ]
9) من زکیها : کسی که تزکیه کرد آن (نفسش) را [ نظرات / امتیازها ]
10) قد خاب : یقیناً محروم و زیانکار گشت [ نظرات / امتیازها ]
10) دساها : خوار کرد آن را ، آلوده کرد آن (نفس) را [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرالمیزان
1) ضحی : گستردگی نور آفتاب است ،
 توضيح :
و الشمس و ضحیها راغب در مفردات گفته : کلمه ضحی به معنای گستردگی نور آفتاب است ، ولی بعدها به معنای آن هنگامی استعمال شد که آفتاب بعد ازطلوع خورشید گسترده می‏شود ، و روز بالا می‏آید .
[ نظرات / امتیازها ]
6) طحو : معنای گستردن است
 توضيح : و السماء و ما بنیها و الارض و ما طحیها کلمه طحو که مصدر فعل طحی است به معنای گستردن است [ نظرات / امتیازها ]
8) تقوی : انسان خود را از آنچه می‏ترسد در محفظه‏ای قرار دهد [ نظرات / امتیازها ]
9) زکی : روییدن و رشد گیاه است به رشدی صالح و پربرکت و ثمربخش
 توضيح : و کلمه زکاة که مصدر ثلاثی مجرد زکی است و فعل زکی ماضی از باب تفعیل آن است ، به معنای روییدن و رشد گیاه است به رشدی صالح و پربرکت و ثمربخش [ نظرات / امتیازها ]
9) تزکیه : رویاندن آن است به همان روش
 توضيح : و کلمه تزکیه که مصدر باب تفعیل آن است به معنای رویاندن آن است به همان روش [ نظرات / امتیازها ]
10) دسی : چیزى را پنهانى داخل در چیز دیگر کنیم
 توضيح : و کلمه دسی از ماده دس بوده است [ نظرات / امتیازها ]