● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها (8)
فَأَلهَمَها: پس الهام و افهام فرموده مر آن نفوس را، فُجُورَها: دروغ و ناپاکی و بیباکی او را، وَ تَقواها: و پرهیزکاری و فرمانبرداری او را. یعنی اعلام او نموده که فجور و معصیت و انواع شرور قبیح و مذموم است و طاعات و تقوا و اصناف افعال خیر حسن و ممدوح است.
تنبیه- یکی از الطاف خاصّه الهی نسبت به بندگان اعطای رسول باطن [است]، یعنی عقل که حسن و قبح اشیاء را ممیّز باشد، و رسول ظاهر، یعنی پیغمبر که به توسط کتاب آسمانی راه خیر و شر و صلاح و فساد و تقوا و فجور را مبیّن ساخته، که تعبیر از آن به اتیان اوامر و ترک مناهی شده. چنانچه در کافی حضرت صادق علیه السّلام تفسیر اینکه آیه را فرماید: «بیّن لها ما تأتی و ما تترک»: و بعد از اوامر و نواهی تمکین بندگان فرموده در اختیار فعل و ترک نسبت به هر دو[اینکهما «1». یعنی بندگان را مختار ساخته تا بر افعال صادره، ثواب و عقاب مترتب آید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - خداوند عصیانگرى و پرهیزگارى نفس انسان و عوامل پیدایش آن صفات را به او شناسانده است.
فألهمها فجورها و تقویها
«فجور» به معناى روان شدن در معصیت ها و زناکارى است. فعل «فَجَرَ»; یعنى، فاسق شد; دروغ گفت; تکذیب کرد و نافرمانى و مخالفت کرد (قاموس). «فَجْر»، به معناى ایجاد شکاف وسیع و «فُجُور» دریدن پرده دین دارى است. (مفردات)
2 - روح انسان، دریافت کننده الهام از جانب خداوند
فألهمها
«إلهام»; یعنى، القا کردن به قلب و ذهن و عقل. این واژه تنها در مواردى به کار مى رود که از جانب خداوند و عالم بالا باشد. اصل این کلمه، از «التهام» (بلعیدن) است. (مفردات راغب)
3 - تعادل قوا در ساختار روح انسان، آماده سازنده آن براى آگاهى فطرى به پلیدى ها و شناخت راه گریز از آنها است.
و ما سوّیها. فألهمها فجورها و تقویها
حرف «فاء» در «فألهمها» آن را بر تسویه (در آیه قبل) تفریع کرده است، تا بیانگر این باشد که خداوند، در ابتدا روح انسان را از قدرت هاى هماهنگ برخوردار کرده; آن گاه بدى ها و راه محفوظ ماندن از آنها را به او الهام مى کند. «تقوى» اسم مصدر است. فعل «اتّقیت»; یعنى، برحذر ماندم و خود را دور نگه داشتم (قاموس). بنابراین «تقواها»; یعنى، دور ماندن روح از فجور.
4 - شناخت پلیدى ها، ضرورى تر از آشنایى با راه هاى پرهیزگارى است.
فألهمها فجورها و تقویها
5 - شناخت پلیدى ها، زمینه آشنایى با راه هاى گریز از آنها است.
فألهمها فجورها و تقویها
تقدیم «فجورها»، بیانگر نکته یاد شده است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(8)- فَأَلهَمَها پس الهام داده و افهام نموده مر آن نفوس را فُجُورَها دروغ و ناپاکی و بیباکی او را وَ تَقواها و پرهیزکاری و فرمان برداری او را«2» یعنی اعلام او نموده که فجود و معصیت و انواع شرور قبیحست و طاعات و تقوی و اصناف فعل خیر حسن است و بعد از نهی از اول و امر بثانی تمکین او داده در اختیار کردن به هر کدام از آن بدلیل قوله:
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
در آیه بعد به یکى از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته مى افزاید: پس از تنظیم قوى و جسم و جان آدمى ، فجور و تقوى را به او الهام کرد (فالهمها فجورها و تقواها).
آرى هنگامى که خلقتش تکمیل شد، و ((هستى )) او تحقق یافت ، خداوند بایدها و نبایدها را به او تعلیم داد، و به این ترتیب وجودى شد از نظر آفرینش مجموعه اى از گل بد بو و روح الهى و از نظر تعلیمات آگاه بر فجور و تقوى و در نتیجه وجودى است که مى تواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد، و از ملک پران شود، و آنچه اندر وهم ناید آن شود، و در قوس نزولى از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و به مرحله ((بل هم اضل )) برسد و این منوط به آن است که با اراده و انتخابگرى خویش کدام مسیر را برگزیند.
((لهمها)) از ماده ((الهام )) در اصل به معنى بلعیدن یا نوشیدن چیزى است ، و سپس به معنى القاء مطلبى از سوى پروردگار در روح و جان آدمى آمده است ، گوئى روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش مى نوشد و مى بلعد، و گاه به معنى وحى نیز آمده ، ولى بعضى از مفسرین معتقدند که تفاوت ((الهام )) با وحى در این است که شخصى که به او الهام مى شود نمى فهمد مطلب را از کجا به دست آورده ، در حالى که هنگام وحى مى داند از کجا و به چه وسیله به او رسیده است .
((فجور)) از ماده ((فجر)) چنانکه قبلا هم اشاره کرده ایم به معنى شکافتن وسیع است ، و از آنجا که سپیده صبح پرده شب را مى شکافد به آن فجر گفته شده . و نیز از آنجا که ارتکاب گناهان پرده دیانت را مى شکافد به آن فجور اطلاق شده .
البته منظور از فجور در آیه مورد بحث همان اسباب و عوامل و طرق آن است .
و منظور از ((تقوى )) که از ماده ((وقایه )) به معنى نگهدارى است ، این است که انسان خود را از زشتیها و بدیها و آلودگیها و گناهان نگهدارد و برکنار کند.
لازم به یادآورى است که معنى این آیه (فالهمها فجورها و تقواها) این نیست که خداوند عوامل فجور و تقوى را در درون جان آدمى ایجاد کرد، عواملى که او را به فجور و آلودگى و دریدن پرده هاى حیا دعوت مى کند، و عواملى که او را به خیرات و نیکیها مى کشاند، آنچنان که بعضى پنداشته ، و آیه را دلیلى بر وجود تضاد در درون وجود انسان دانسته اند.
بلکه مى گوید این دو حقیقت را به او الهام و تعلیم کرد، یا به تعبیر ساده تر - راه و چاه را به او نشان داد، همانگونه که در آیه 10 سوره بلد آمده است
و هدیناه النجدین : ما انسان را به خیر و شر هدایت کردیم .
و به تعبیر دیگر: خداوند آنچنان قدرت تشخیص و عقل و وجدان بیدار، به او داده که فجور و تقوى را از طریق عقل و فطرت در مى یابد.
و لذا بعضى از مفسران گفته اند این آیه در حقیقت اشاره به مساءله ((حسن و قبح عقلى )) است که خداوند توانائى درک آن را به انسانها داده است .
قابل توجه اینکه خداوند نعمتهاى فراوانى در اختیار بشر گذارده ، ولى از میان تمام این نعمتها در اینجا روى مساءله الهام فجور و تقوى و درک حسن و قبح تکیه کرده ، چرا که این مساءله سرنوشت سازترین مسائل زندگى بشر است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
- فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها- الهام که کلمه (فَأَلهَمَها) از آن مشتق شده به معنای اینکه است که چیزی در قلب خطور کند. چنانکه گفته میشود: فلان مطلب به دلم گذشت.
معنای کلمه (فُجُورَها) که در مقابل کلمه (تَقواها) قرار گرفته است گناهان میباشد. یعنی بعد از آنکه خدای توانا انسان را آفرید و به وی عقل داد گناهان و تقوی یعنی دوری از گناه را به وی الهام کرد. یا بفرمائید: عقل را که پیامبر باطنی است به او عطا کرد، تا او را چون پیامبر ظاهری از خوب و بد آگاه نماید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[8] بزرگترین چیز در نفس عقلی است که خدا آدمی را به وسیله آن از خیر و شر، و تقوا و فجور، و از سود و زیان آگاه میسازد و باید به تشخیص اینکه عقل راه درست خود را بیابد و بر آن پیش برود.
«فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها- پس فسق و تقوای او را به وی الهام کرد.»
به همان گونه که خداوند سبحانه و تعالی گفت: وَ هَدَیناهُ النَّجدَینِ.
و شناخت فسق و فجور از آن نظر بر شناخت تقوی مقدم شد که نفس نخست اسباب هلاک را بشناسد، و سپس بداند که با وسایل صلاح چگونه از آن پرهیز کند، با علم به اینکه که بیشتر واجبات راههایی برای رهایی از مفاسد و تبهکاریها است.
در حدیث مأثور از پیغمبر- صلی اللّه علیه و آله- آمده است که چون آیه فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها را برخواند، بانگ برداشت که «اللهم آت نفسی تقواها، انت ولیها و مولاها، و انت خیر من زکاها خدایا؟ تقوای نفس مرا به آن ببخش، که تو دوست و سرور و مولای آنی، و بهترین کس برای پاکیزه کردن آنی».«2»
و در حدیثی به جا مانده از امام صادق- علیه السلام- آمده است که او در تفسیر اینکه آیه گفت: «برای او آشکار کرد که به چه کار بپردازد، و چه کار را ترک کند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
و آیه (فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها) قوای نیروی عاقله را بالهام و القاء معرفی نموده به اینکه که هر لحظه نفس و روح تعقل بشر در اثر ارتباط با عالم غیب از اشعه فیوضات غیبی بهرمند میگردد اهل ایمان که از افاضات و سروشهای غیبی استفاده و بهرمند میشوند فلاح و رستگاری و حرکت جوهری خود را تأمین مینمایند همچنین گروهی که از نظر غرور بالهامات و خاطرات تهدیدآمیز خود گوش فرا نداده و باعمال ناشایسته و طالح مبادرت مینمایند هر لحظه مورد تهدید خرد خود قرار خواهند گرفت.
زیرا لازم الهام بفجور و القاء تهدید غیبی بگناه تهدید بشقاوت و تیرهبختی است و تبهکار و بیگانه هر لحظه از درون و خرد خود تهدید به تیرهبختی خود را میشنود ولی از نظر اینکه گوش شنوا ندارد در آن توجه نمینماید چنانچه در باره مسیر زندگی خود بیندیشد و بخود بیاید آنگاه از درون خود تهدیدات پی در پی را میشنود و مژده تیره بختی خود را مییابد.
و در آیه فجور را بر تقوی مقدم داشته از نظر اینکه تبری از فجور رکن تحقق تقوی است هم چنانکه تبری از شرک رکن و قوام توحید است.
با توجه به اینکه که فجور و تقوی را اضافه بضمیر نفس و نیروی عاقله نموده از نظر اینکه روح نیروی غیبی موهبت الهی است و لازم وجودی آن آگهی بفجور و تقوی و خیر و شر و صلاح و فساد است و هرگز در آن اشتباه و غلط نخواهد بود و خلف فرض است بلکه شهود نیروی تقوی و فلاح آنست همچنین شهود رذیله فجور و تیره بختی آنست.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آسيه افشار -
انوار درخشان، ج18، ص: 163
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها:
جمله تفریع و بیان چگونگى تسویه و آفرینش نفس و نیروى عاقله انسانى است از نظر اینکه از عالم امر تنزل نموده و نیروى غیبى و شهودى است و در اثر تعلق ببدن عنصرى و اعضاء و جوارح شروع بحرکت جوهرى نماید و از حرکات و افعال اختیارى و اعداد بدن و اعضاء هدفى را اتخاذ نماید و بدان سو رهسپار گردد.
و از جمله تسویه و آفرینش نیروى عاقله آنستکه نیروى شهود در آن نهاده شده و با الهامات غیبى و افاضات ارتباط ذاتى و ناگسستنى دارد و نیروى خداشناسى بطور نهفته در کمون بشر نهاده و اقتضاء ذاتى و ظهور کمون و فطرت او است.
و در اثر ارتباط با افاضات غیبى فجور و عمل ناروا و قبیح آنرا مىفهمد همچنین صلاح عمل شایسته را تمیز میدهد و بدان بطور بداهت حکم مینماید و نیروى شهود و تمیز عمل صالح از طالح را نسبت بالهام داده و از جمله افاضات غیبى معرفى نموده شاهد آنستکه نیروى عاقله نیروى گیرنده تابش اشعه غیبى است که هر لحظه بتجدد الهام و فیوضات بهرمند مىشود و طریق صلاح و فساد و خیر و شر را هر لحظه مىفهمد و تمیز مىدهد.
از جمله توحید افعالى پروردگار آنستکه هر گونه خاطرات و صورت علمى و اعتقادى که حرکت و سیر روح و روان است در اثر افاضه و اشعه الهامات غیبى است و بر حسب آیه یگانه وسیله سیر و سلوک و تکامل بشر نیروى پذیرش و قبول افاضات و الهامات غیبى است در صورتى که در مقام پذیرش برآید و طبق الهامات و رهبرى رفتار نماید از فلاح و رستگارى بهرمند خواهد بود.
موهبت نیروى تعقل و تمیز عمل صالح از طالح و نیک از بد و راه سعادت از طریق انحرافى شقاوت حرکت جوهرى بشر را استوار مىسازد و در اثر این نیروى الهامى است که زمینه صدور افعال اختیارى را آماده مینماید و حرکات جوارحى را سیر و حرکت طولى و ذاتى معرفى مىنماید.
با توجه به این که نیروى تعقل و تمیز عمل صالح از طالح که در فطرت و نهاد بشر بودیعت سپرده شده زیاده بر آن بطور تجدد الهاماتى است که از غیب نیز بانسان میشود.
در حقیقت آنچه پروردگار در کمون و فطرت بشر نهاده و اقتضاء ذاتى او است رابطه اعتقادى بتوحید ذات کبریائى و صفات او است و ارکان دین اسلام و برنامه اعتقادى و عملى مکتب قرآن و شرح و تفصیل و ارشاد بآن امر فطرى است و الهام بتقوى و صلاح بطور تجدد تذکر و ارشاد پىدرپى طریقه سعادت و رستگارى خواهد بود.
و آیه (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) قواى نیروى عاقله را بالهام و القاء معرفى نموده به این که هر لحظه نفس و روح تعقل بشر در اثر ارتباط با عالم غیب از اشعه فیوضات غیبى بهرمند میگردد اهل ایمان که از افاضات و سروشهاى غیبى استفاده و بهرمند مىشوند فلاح و رستگارى و حرکت جوهرى خود را تأمین مىنمایند همچنین گروهى که از نظر غرور بالهامات و خاطرات تهدیدآمیز خود گوش فرا نداده و باعمال ناشایسته و طالح مبادرت مىنمایند هر لحظه مورد تهدید خرد خود قرار خواهند گرفت.
زیرا لازم الهام بفجور و القاء تهدید غیبى بگناه تهدید بشقاوت و تیرهبختى است و تبهکار و بیگانه هر لحظه از درون و خرد خود تهدید به تیرهبختى خود را مىشنود ولى از نظر اینکه گوش شنوا ندارد در آن توجه نمىنماید چنانچه در باره مسیر زندگى خود بیندیشد و بخود بیاید آنگاه از درون خود تهدیدات پى در پى را مىشنود و مژده تیره بختى خود را مىیابد.
و در آیه فجور را بر تقوى مقدم داشته از نظر اینکه تبرى از فجور رکن تحقق تقوى است هم چنانکه تبرى از شرک رکن و قوام توحید است.
با توجه به این که فجور و تقوى را اضافه بضمیر نفس و نیروى عاقله نموده از نظر اینکه روح نیروى غیبى موهبت الهى است و لازم وجودى آن آگهى بفجور و تقوى و خیر و شر و صلاح و فساد است و هرگز در آن اشتباه و غلط نخواهد بود و خلف فرض است بلکه شهود نیروى تقوى و فلاح آنست همچنین شهود رذیله فجور و تیره بختى آنست.
[ نظرات / امتیازها ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.