از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  مرضيه اسدي - ابوالفضل بهرامپور
1) وَ الضُّحى‏ : سوگند به روز روشن،سوگند به گسترش نور آفتاب [ نظرات / امتیازها ]
2) سَجى(سَجو) : ساکن وآرام شد،تاریکی همه جارا گرفت [ نظرات / امتیازها ]
2) اِذا : زمانی که [ نظرات / امتیازها ]
3) ما قَلى‏ : دشمنی نکرد،خشم نگرفت [ نظرات / امتیازها ]
3) ما وَدَّعَ : رها نکرد،ترک نگفت [ نظرات / امتیازها ]
4) اُولی : اول کار،دنیا که جلوترازآخرت است [ نظرات / امتیازها ]
4) لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ : قطعا پایان کاربهتراست،قطعا آخرت بهتراست [ نظرات / امتیازها ]
5) ترْضى : خشنود می شوی [ نظرات / امتیازها ]
5) لَسَوْفَ یُعْطی : قطعا به زودی عطا خواهدکرد [ نظرات / امتیازها ]
6) آوى(اَوَیَ) : پناه داد،جاداد [ نظرات / امتیازها ]
6) أَ لَمْ یَجِدْکَ(وَجد) : آیا نیافت تورا [ نظرات / امتیازها ]
7) هَدى‏ : هدایت کرد،راهنمایی کرد [ نظرات / امتیازها ]
7) ضَالّ : سرگشته،راه گم کرده،دنبال چاره جویی [ نظرات / امتیازها ]
7) وَجَدَکَ : یافت تورا [ نظرات / امتیازها ]
8) أَغْنى : بی نیازکرد [ نظرات / امتیازها ]
8) عائِل(عَیل) : فقیر،بی چیز [ نظرات / امتیازها ]
  حسنا پوررحيمي - المصحف المیسّر
3) مَا وَدَّعَکَ : تو را ترک و رها نکرده است [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور
5) لَسَوْفَ یُعْطِیکَ : بزودی بر تو عطا خواهد کرد
 توضيح : مراد نزول وحی ، ظهور دین ، تنفیذ فرمان ، خوشبختی و پیروزی بر ملّتهای دیگر است [ نظرات / امتیازها ]
6) یَتِیماً : یتیم ( پدر از دست داده)
 توضيح : پیغمبر هنوز طفل شش ماهه‌ای در شکم مادر بود که پدرش از دنیا رفت . در عمر شش سالگی مادرش آمنه هم وفات کرد . در هشت سالگی پدر بزرگش عبدالمطّلب که سرپرستی او را به عهده داشت دار فانی را وداع گفت . از آن به بعد تحت سرپرستی عمویش ابوطالب قرار گرفت [ نظرات / امتیازها ]
7) ضَآلاًّ : گمراه و سرگشته
 توضيح : پیغمبر قبل از نبوّت ، دریای موّاج کفر و شرک و ظلم و فسق و جهل و خرافات محیط را می‌دید و غرق‌شدگان در آن را نظاره می‌کرد ، امّا راه به جائی نمی‌برد . نمی‌دانست چگونه خالق جهان را بپرستد و بدو نزدیک بشود ، و از بارگاه یزدان نجات مردمان را بطلبد . به غار حراء پناه می‌برد و شبها و شبها با خود خلوت می‌کرد و سرگشته در تفکّرات و حیرت‌زده از مشاهده اوضاع به دنبال نجات می‌گشت ، تا در دل غار حراء نور وحی پرتو افکند و او را به حق رهنمود کرد [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
1) الضُّحى : روز [ نظرات / امتیازها ]
2) «سَجَی» : آرمید. آرام یافت.
 توضيح : آرمیدن شب، در حقیقت آرمیدن ساکنان آن است (نگا: المصحف المیسّر). تاریک گردید. پوشاند. فرا گرفت (نگا: فرهنگ لغات قرآن. نمونه. تفهیم القرآن) [ نظرات / امتیازها ]
3) «مَا وَدَّعَکَ» : تو را ترک و رها نکرده است. به ترک تو نگفته است. [ نظرات / امتیازها ]
3) «مَا قَلَی» : خشم نگرفته است و دشمن نداشته است [ نظرات / امتیازها ]
4) «الآخِرَةُ» : پایان کار. اواخر زندگی. [ نظرات / امتیازها ]
4) «الأُولَی» : آغاز کار. اوائل زندگی [ نظرات / امتیازها ]
5) «لَسَوْفَ یُعْطِیکَ» : مراد نزول وحی، ظهور دین، تنفیذ فرمان، خوشبختی و پیروزی بر ملّتهای دیگر است. [ نظرات / امتیازها ]
6) «یَتِیماً» : پیغمبر هنوز طفل شش ماهه‌ای در شکم مادر بود که پدرش از دنیا رفت. در عمر شش سالگی مادرش آمنه هم وفات کرد. در هشت سالگی پدر بزرگش عبدالمطّلب که سرپرستی او را به عهده داشت دار فانی را وداع گفت. از آن به بعد تحت سرپرستی عمویش ابوطالب قرار گرفت. [ نظرات / امتیازها ]
6) «آوَی» : منزل و مأوی داد. پناه داد. [ نظرات / امتیازها ]
7) ضَال : گمراه و سرگشته
 توضيح : پیغمبر قبل از نبوّت، دریای موّاج کفر و شرک و ظلم و فسق و جهل و خرافات محیط را می‌دید و غرق‌شدگان در آن را نظاره می‌کرد، امّا راه به جائی نمی‌برد. نمی‌دانست چگونه خالق جهان را بپرستد و بدو نزدیک بشود، و از بارگاه یزدان نجات مردمان را بطلبد. به غار حراء پناه می‌برد و شبها و شبها با خود خلوت می‌کرد و سرگشته در تفکّرات و حیرت‌زده از مشاهده اوضاع به دنبال نجات می‌گشت، تا در دل غار حراء نور وحی پرتو افکند و او را به حق رهنمود کرد (نگا: شوری / 52، یوسف / 3) [ نظرات / امتیازها ]
8) «عَآئِلاً» : فقیر و بی‌چیز
 توضيح : چیزهائی که پیغمبر از پدر به ارث برد، شتر ماده‌ای و کنیزکی بود (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده). خدا او را با سود تجارت، و ثروت خدیجه، و غنائم جنگی دارا و بی‌نیاز کرد. آیات گذشته، بیانگر الطاف و عنایات خاصّ الهی در حق پیغمبر است. [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمه قرآن طاهری
1) «ضحی‌» : گسترش‌ اشعه‌ آفتاب‌ ‌
 توضيح : معنی‌ اصلی‌ «ضحی‌» گسترش‌ اشعه‌ آفتاب‌ ‌است‌، ولی‌ ‌به‌ «روز» ‌هم‌ گفته‌ می‌شود. ‌در‌ اینجا ‌به‌ قرینه‌ «لیل‌» ‌در‌ ‌آیه‌ بعدی‌، منظور همان‌ روز ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنور
2) «ضحى : اوایل روز و هنگام چاشت [ نظرات / امتیازها ]
2) سَجى‏» : هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سکون و آرامش [ نظرات / امتیازها ]
3) «وَدّعک» : ه معناى واگذاشتن و رها کردن
 توضيح : «وَدّعک» از «تودیع» به معناى واگذاشتن و رها کردن است [ نظرات / امتیازها ]
3) قلى : شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر [ نظرات / امتیازها ]
 » مجمع البیان
1) ضحى: : آغازین ساعت‏هاى روز و آن‏گاهى است که خورشید بالا مى‏آید، و نور آن همه جا گسترش مى‏یابد. [ نظرات / امتیازها ]
2) سجى : سکون و آرامش یافتن، پوشانیدن، و تاریک شدن
 توضيح : سجو: این واژه به معنى سکون و آرامش یافتن، پوشانیدن، و تاریک شدن آمده است، که در این جا منظور سکون و آرامش یافتن است. واژه «سجى» از همین واژه «سجو» بر گرفته شده است. [ نظرات / امتیازها ]
3) ودع: : خداحافظى و وداع
 توضيح : ودع: از ریشه «تودیع» به معنى خداحافظى و وداع آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
3) قلى: : کینه و دشمنى. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - قرآن در خانه
1) الضحی : روشنایی روز ، اول طلوع آفتاب [ نظرات / امتیازها ]
2) سجی : ساکن و آرام شد
 توضيح : تاریکی شب یکدست شد و همه جا را فراگرفت [ نظرات / امتیازها ]
3) ما ودعک : دوری نکرد ، ترک نکرد تو را [ نظرات / امتیازها ]
3) ما قلی : بی مهر نشد ، خشم نگرفت [ نظرات / امتیازها ]
4) خیر لک : بهتر است برای تو [ نظرات / امتیازها ]
5) یعطیک : عطا می کند تو را [ نظرات / امتیازها ]
5) فترضی : تا اینکه راضی شوی [ نظرات / امتیازها ]
6) الم یجدک : آیا نیافت تو را [ نظرات / امتیازها ]
6) فآوی : پس پناه داد ، پس جا داد [ نظرات / امتیازها ]
7) وجدک : یافت تو را [ نظرات / امتیازها ]
7) ضالاً : گمگشته ، گمشده ، راه گم کرده
 توضيح : منظور از ضلالت در این آیه ، نفی آگاهی او از اسرار نبوت و حقایق وحی است . [ نظرات / امتیازها ]
8) فاغنی : پس بی نیاز کرد ، توانگر ساخت [ نظرات / امتیازها ]
8) عائلاً : عیالمند ، ندار ، فقیر [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرالمیزان
3) ودع : ترک است
 توضيح :
ما ودعک ربک و ما قلی تودیع که مصدر فعل ودع است به معنای ترک است ، [ نظرات / امتیازها ]
3) قلی : بغض و یا شدت بغض است
 توضيح :
کلمه قلی - به کسره قاف - به معنای بغض و یا شدت بغض است ، و این آیه جواب دو سوگند اول سوره است ، و مناسبت نور روز با مساله وحی ، و تاریکی شب با انقطاع وحی بر کسی پوشیده نیست .
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
1) سجى : سکون و آرامش است
 توضيح :
سجى از ماده سجو ( بر وزن سرد ، و بر وزن غلو ) در اصل به معنى سکون و آرامش است ، و به معنى پوشاندن و تاریک شدن نیز آمده است و لذا هنگامى که میت در کفن مى‏پیچند مسجى به او گفته مى‏شود ، ولى در اینجا همان معنى اصلى را مى‏بخشد که سکون و آرامشاست ، به همین جهت شبهائى که باد نمى‏وزد لیلة ساجیة ( شب آرام ) مى‏گویند و به دریاى خالى از طوفان و امواج خروشان بحر ساج ( دریاى آرام ) گفته مى‏شود.

[ نظرات / امتیازها ]
  آسيه افشار - فرهنگ لغت لاروس
6) فآوی : پس پناه داد [ نظرات / امتیازها ]
7) ضالاً : گمراه [ نظرات / امتیازها ]
8) عائلاً : تهی دست [ نظرات / امتیازها ]