● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر خسروی
3- آن باری که پشت ترا گران ساخته بود- (که بقولی مراد تخفیف زحمات نبوت است که قیام بامر آن پشت آنحضرت را سنگین ساخته بود و خداوند آنرا آسان ساخت بر او تا آنکه برای او میسر گشت و به اینکه کار بر او منّت نهاد.
و بقولی یعنی همومی که از آزار کفّار ترا گرانبار ساخته بود ما زایل نمودیم و بر طرف ساختیم.
و بقولی ما ترا از حمل بار گناه معصوم قرار دادیم و سید مرتضی قدس اللّه روحه گوید گناهان را وزر گفتهاند، برای اینست که مرتکب و حامل آنرا سنگین بار میسازد پس هر چیز که انسانرا گرانبار کند و او را مغموم سازد جایز است که وزر نامیده شود و مانعی نیست که وزر در آیه مراد غم آنحضرت باشد که قوم او از شرک خود برای آنحضرت فراهم ساختند و او و اصحابش بین آنها مقهور و مستضعف بودند و چون خداوند کلمه او را بلند ساخت و باو شرح صدر و بسط ید عطا فرمود او را باین خطاب مخاطب ساخت تا او را بمواقع نعمت یاد آور شود و او در مقابل بشکر و سپاس پردازد چنانکه آیات مؤید ازاله عسر و هم و غم است.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - تحمّل سنگینى رسالت، بدون امدادهاى الهى، براى پیامبر(ص) سخت و کمرشکن بود.
الذى أنقض ظهرک
«نَقض» (به فتح «نون») نقطه مقابل ابرام (استحکام) و به معناى از هم گسستن بندهاى ساختمان، یا ریسمان و یا گره ها است. از صدایى که هم زمان با از هم گسیختگى چیزى به وجود مى آید، به «انتقاض» تعبیر مى شود. [ازاین رو] به صداى مفصل ها «نقیض» مى گویند (مفردات). «نِقض» (به کسر «نون») به معناى شترى است که رنج سفر آن را لاغر کرده باشد (العین). جمله «الذى أنقض ظهرک»، یا به این معنا است که پشت تو را سنگین کرد تا آن را «لاغر» ساخت و یا این که آن را سنگین کرد، تا صداى شکستن و از هم گسستن آن به گوش رسید. (قاموس)
2 - پیامبر(ص)، در انجام دادن مسؤولیت هاى سنگین رسالت خویش، حد نهایى طاقت خویش را به کار گرفت.
الذى أنقض ظهرک
3 - تلاش طاقت فرساى پیامبر(ص)، در انجام دادن رسالت هاى الهى، آن حضرت را بى رمق ساخته، توان او را به تحلیل برده بود.
الذى أنقض ظهرک
4 - مهجور ماندن پیامبر(ص) و رسالت هاى او در بین مردم، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود.
الذى أنقض ظهرک
برداشت یاد شده، ناظر به این احتمال است که مراد از «وزر» (در آیه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذکر (در آیه بعد) باشد.
5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پیامبر(ص)، کوبنده، آزاردهنده و کمرشکن بود.
الذى أنقض ظهرک
در آیه قبل، براى «وزر»، مصادیقى احتمالى ذکر شد که از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهلیت بود. این احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممکن است هدف از مطلق آوردن کلمه «وزر»، تعمیم آن به تمام مصادیق احتمالى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(3)- الَّذِی أَنقَضَ ظَهرَکَ آن باری که شکسته و گران ساخته بود پشت ترا و آن تحمل اعباء رسالت بود و اصرار کافران در ایذاء او و تکذیب ایشان نبوت او را و عجز او از ارشاد ایشان که حق سبحانه تحمل آن را بر او آسان گردانید و بمعجزات و براهین پشت او را قوی گردانید و امر او را مسلط گردانید بر همه ایشان و اکثر ایشان بشرف اسلام مشرف شدند و باقی بر دست او بورطه هلاکت گرفتار گشتند یا آنکه وضع کردیم از تو ثقل تحمل احکام شریعت را و آن را بر تو سهل و آسان گردانیدیم، و در کشاف آورده که وزری که انقاض ظهر او کرده بود یعنی حامل ظهر او شده بود بر نقیض که آن صوت انتقاض و انفکاکست از جهت شدت ثقل آن مثلی است بر آنچه ثقیل بود بر رسول از فرطات او قبل از بعثت یا از عدم علم او باحکام و شرایع قبل از نبوت و یا تهالک او بر اسلام اهل عناد از قوم خود و تلهف و تأسف او بر آن و وضع آن از او عبارتست از غفران خدا او را یا عالم شدن او باحکام و شرایع بر وجه سهولت و یا تمهید عذر او بعد از تبلیغ رسالت انتهی کلامه، پس مراد بانقاض آنست که اگر امور مذکوره مانند حمل میبودند بر ظهر البته نقیض ظهر آن شنیده میشد، و ابی عبیده و عبد العزیز بن یحیی گفتهاند که مراد تخفیف اعباء نبوتست که مثقل ظهر پیغمبر بود از قیام نمودن بر امر آن و حق سبحانه تسهیل آن نمود بر وجهی که گوئیا هیچ باری بر او نیست، و نزد بعضی وضع بمعنی عصمت است یعنی نگاه داشتیم تو را از برداشتن و زر چه مقصود از وضع عدم ثقل است بر او پس هر گاه او معصوم باشد ابلغ خواهد بود در آنکه ثقل بر او نباشد، و علم الهدی- ره- فرمود که تسمیه ذنوب به أوزار بجهت آنست که آن مثقل کاسب و حامل خود است پس هر چیزی که گران سازد انسان را از غم و کدو غیر آن جایز است که آن را وزر گویند فحینئذ ممتنع نیست که مراد به وزر در آیه غم آن حضرت باشد بر شرک قوم او«1» و اینکه آن حضرت و اصحاب در میان اهل شرک و کفر مقهور و مستضعف بودند و چون حق سبحانه اعلای کلمه اسلام نمود و آن حضرت و اتباع او را بر ایشان مسلط ساخت وی را باین خطاب مستطاب سرافراز فرمود بجهت تذکیر او بموقع اینکه نعمت عظمی بر او تا در مقابله آن بشکر گذاری قیام نماید، و مؤید اینست آیاتی که بعد از اینکه مذکور خواهد شد چه حمل یسر بازاله هموم و عسر بشدائد و غموم اشبه است، و اینکلام منافات ندارد به اینکه سوره مکیست و نزول آن قبل از اعلای کلمه اسلام است زیرا که چون حق سبحانه وی را بشارت داد بوعده اعلاء دین او بر سایر ادیان و غالبیت او بر دشمنان پس اینکه واضع ثقل غم او بود بآنچه باو رسید از اذیت قوم و مبدل عسر او بیسر چه وعده حق سبحانه حقست و لفظ (وضع) اگر چه بصیغه ماضی است اما بمعنی مستقبل است کقوله: وَ نادی أَصحابُ الجَنَّةِ أَصحابَ النّارِ. وَ نادَوا یا مالِکُ لِیَقضِ عَلَینا رَبُّکَ و نظایر اینکه بسیار است، و نزد بعضی دیگر معنی آن است که ما برگرفتیم بار گناهان امت تو را بآمرزش ایشان و دل تو را از غم و اندوه فارغ گردانیدیم.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
همان بارى که سخت بر پشت تو سنگینى مى کرد (الذى انقض ظهرک ). ((وزر)) در لغت به معنى سنگینى است ، واژه ((وزیر)) نیز از همین معنى مشتق شده است ، چون بارهاى سنگین حکومت را بر دوش مى کشد، و گناهان را نیز به همین جهت وزر گویند چرا که بار سنگینى است بر دوش گنهکار.
((انقض )) از ماده ((نقض )) به معنى گشودن گره طناب ، یا جدا کردن قسمتهاى به هم فشرده ساختمان است ، و ((انتقاض )) به صدائى گفته مى شود که به هنگام جدا شدن قطعات ساختمان از یکدیگر بگوش مى رسد، و یا صداى مهره هاى کمر به هنگامى که زیر بار سنگینى قرار مى گیرد.
این کلمه در مورد شکستن پیمانها و قراردادها نیز به کار مى رود و مى گویند فلانکس نقض عهد کرد.
به این ترتیب آیه فوق مى گوید: خداوند آن بار سنگین و کمرشکن را از تو برداشت .
این کدام بار بود که خداوند از پشت پیامبرش برداشت ؟ قرائن آیات به خوبى نشان مى دهد که منظور همان مشکلات رسالت و نبوت ، و دعوت به سوى توحید و یکتاپرستى ، و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده است ، نه تنها پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که همه پیغمبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمى روبرو بودند، و تنها با امدادهاى الهى بر آنها پیروز مى شدند، منتها شرائط محیط و زمان پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از جهاتى سخت تر و سنگین تر بود.
بعضى نیز ((وزر)) را به معنى بار سنگین ((وحى )) در آغاز نزول ، تفسیر کرده اند.
بعضى نیز به ضلالت و گمراهى و لجاج و عناد مشرکان .
و بعضى به اذیت و آزار فوق العاده آنها.
و بعضى به اندوه ناشى از وفات عمویش ابو طالب و همسرش خدیجه و بالاخره بعضى به مساءله عصمت و پاکى از گناه تفسیر کرده اند.
ولى ظاهرا همان تفسیر اول از همه مناسب تر است ، و اینها شاخ و برگى براى آن محسوب مى شود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
اینکه آیه شریفه کلمه (وِزرَکَ) را توصیف میکند که معنی آن در آیه قبل گفته شد. یعنی همان بار رسالت و دعوتی را که گویا:
غم و اندوه آنها پشت تو را شکست از دوش تو برداشتیم
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
«الَّذِی أَنقَضَ ظَهرَکَ- که پشت تو را خم کرده بود.»
نیز گفتهاند که: یعنی چندان سنگین بود که نقیض یعنی صدای تا شدن پشت بر اثر گرانباری شنیده شد.
[4] هنگامی که بنده زندگی خود را خالص به خدا اختصاص میدهد، و از پلیدیها و مصلحتها و شهوتهای دنیا آن را پاک میکند، و از قید و بندهای ماده خلاص میشود، قرین رسالت میشود، و به آن میشنود، و نام او به سبب پراکندن و گداختن آن در بوتهاش بلند آوازه میشود، و سید المرسلین چنین بود که خدا او را برای خود برگزید و به همین جهت نام او قرین نام خدا شد، و فرمانبرداری از او دنبالهای از فرمانبرداری خدا، و سخن و سنت و سیرت و آداب او جزئی از احکام خدا که گفت: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا.«7» خدا بدین گونه نام و یاد او را برتری بخشید، و چنان که میبینی، در هر برآمدن و فرورفتن خورشید مؤذنان با میلیونها حنجره مؤمن، نام او را با احترام بر زبان میآورند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
الَّذِی أَنقَضَ ظَهرَکَ:
بیان آنستکه وظیفه رسالت و دعوت جهان بشریت باصول توحید و به پیروی از برنامه مکتب قرآن بسیار دشوار و توان فرسا و کمر شکن است که احدی جز رسول صادع اسلام اقتضا، و قدرت تحمل اینکه چنین ودیعت الهی را نداشته و هیچیک از رسولان آمادگی تعلیمات ربوبی و معارف قرآنی را جز رسول نداشته است و هیچیک از رسولان صلاحیت قیام برسالت و خاتمیت در برابر جهان بشریت و مبارزه با دنیای شرک و کفر را نداشتهاند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نيره تقي زاده فايند -
مجمع البیان
از دیدگاه «زجاج» منظور این است که همان بارگرانى که به گونهاى بر پشت تو سنگینى مىکرد که گویى صداى شکستن مهرهها و استخوانهایت به گوش مىرسید.
امّا از دیدگاه برخى منظور آسان ساختن کار سترگ رسالت و پیام رسانى بر آن حضرت است، که این کار را به عنوان نعمتى گران در حق آن حضرت مىشمارد.
به باور «ابومسلم» منظور رفع نگرانىهایى است که بر اثر شرارت و بیداد کفر و استبداد در آن حضرت پدید آمده و روح مقدس او را آزار مىداد، چرا که در فرهنگ و ادبیات عرب از نگرانى به بارگران، و از رفع آنها به برداشتن بار گران تعبیر مىشود.
امّا به باور پارهاى دیگر منظور این است که: ما تو را از به دوش کشیدن بار گران گناه دور ساخته و به تو قدرت عصمت بخشیدیم.
مرحوم «سید مرتضى» مىگوید: بدان دلیل از گناه به «وزر» تعبیر مىگردد که بر گناهکار سنگینى مىکند و او را گرانبار مىسازد؛ از این رو هر چیزى بر انسان سنگینى کند و اندوهزدهاش سازد، مىتوان از آن به «ورز» تعبیر کرد؛ بنابر این ممکن است منظور از واژه «وزر» در آیه، اندوه گرفتگى دل پیامبر از بیداد و فشار شرک و استبداد باشد؛ چراکه آن حضرت و یاران خداجو و کمال طلباش در آن جامعه شرک زده در بند بودند و آنگاه که خداى فرزانه بر آن بزرگوار منّت نهاد و راه و رسم آزادمنشانه او را نیرو بخشید و دست او را باز کرد و سینهاش با ارزانى داشتن پیروزى گشود، این را به عنوان نعمت گران خود بر او یاد آور گردید تا سپاس آن نعمت را به جا آورد. این دریافت از آیه را، ادامه آیات تأیید مىکند، چرا که آسان ساختن کارها به زدودن رنجها و سختىها شبیهتر است.
در اینجا این پرسش قابل طرح است که: این سوره در مکه فرود آمده است، در حالى که پیروزى اسلام و بلند آوازه شدن نام پیامبر و راه رسم مترقى او در مدینه تحقق یافت، با این بیان چگونه مىتوان این تفسیر را پذیرفت؟
پاسخ این است که خداى فرزانه با نوید این پیروزى در آینده نزدیک و بشارت بلند آوازه ساختن منطق و راه رسم او بر همه مرامهاى خرافى و شرکآلود، غم و اندوه گران را از دل پیامبر زدود، و اثر ویرانگر اذیت و آزار شرک گرایان را از میان برد و قوت قلب و اعتماد به نفس و شادمانى و گشادگى دل را جایگزین گرفتگى و تنگى دل ساخت، چراکه آن حضرت اطمینان داشت که وعده خدا حق است. گفتنى است که گرچه واژههاى به کار رفته در این آیه ماضى است، امّا پیام آن براى آینده است و این گونه آیات در قرآن بسیار است، از آن جمله این آیه که مىفرماید:
و نادى اصحاب الجنة اصحاب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً...(202) و بهشتیان دوزخیان را ندا مىدهند که: ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، درست یافتیم.
و نیز این آیه که مىفرماید: و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک...(203)
و دوزخیان فریاد بر مىآورند که: هان اى مالک! بگو پروردگارت جان ما را بستاند...
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.