دکتر یه عالمه براش دارو نوشت می دونست تاثیری نداره و معده دردش که عصبی است خوب نمی شود. از روی یاس و نامیدی رو کرد به طرف دکتر و گفت: آقای دکتر میشه خواهش کنم به من داروی قرآنی بدید؟
دکتر با تعجب از پشت شیشه های عینکش نگاهش کرد و گفت: خانم من داروی قرانی ندارم!
از مطب دکتر بیرون آمد و در سمت دیگر خیابان منتظر ماشین شد. برای اولین تاکسی دست بلند کرد و سوار شد. راننده رادیوی ماشین را روشن کرد. گوینده رادیو گفت: الا بذکر الله تطمئن القلوب: با یاد خدا دلها آرامش می یابد و کسی که هر روز این ذکر را با معنی اش بگوید به آرامش می رسد در کنار حضور قلب و نماز اول وقت.
وقتی به خانه رسید ظهر شده بود وضو و گرفت و نماز خواند و بعد رو به قبله شروع به گفتن ذکر کرد: الا به ذکر الله تطمئن القلوب: با یاد خدا دلها آرامش می گیرد. چند ماهی گذشت حالا دیگر معده دردش خوب شده بود و طوفان حوادث نمی توانست آرامشش را به هم بزند. زیرا او داروی هر روزه قرانی اش را یافته بود.
توضیح : آرامش+ دکتر+ بیماری+ ذکر