تاریخ نگارش : پنجم فروردين 1391
پیامى از عالم برزخ
حاجیه تقی زاده فانید
یکی از مراحل دشوار هر انسان گذر از عالم برزخ برای رسیدن به ابدیت و آرامش ابدی است ، هر انسان اگر در این دنیا تلاش کند و اعمال صالح و نیک انجام دهد در واقع آخرت خود را آباد کرده و برای خود اندوخته ای فراهم کرده است تا به لذت جاوید یعنی رضایت و همنشینی با خداوند برسد.
کلید واژه : پیامى از عالم برزخ
یکی از مراحل دشوار هر انسان گذر از عالم برزخ برای رسیدن به ابدیت و آرامش ابدی است ، هر انسان اگر در این دنیا تلاش کند و اعمال صالح و نیک انجام دهد در واقع آخرت خود را آباد کرده و برای خود اندوخته ای فراهم کرده است تا به لذت جاوید یعنی رضایت و همنشینی با خداوند برسد.
کتاب چهلنامه عرفانی، رهنمودها و دستورالعملهای عرفانی علما؛ به همت یاور امیری است که انتشارات تشیع آن را منتشر کرده است. در این کتاب، نامه ها و توصیهها و یادداشتهای چند تن از علمای بزرگ اخلاق جمعآوری شده است که از آن جمله میتوان به یادداشت مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاهآبادی، استاد حضرت امام(ره) اشاره کرد.
در بخشی از این یادداشت آمده است:
بدان که تو هستی و نمیمیری. بدن است که میمیرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیدهای برای زندگی آخرت.
ببین برای این دو روزه، که میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلاها میکنی. برای آنجا که به حکم فطرت، هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیدهای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استمداد مسدود است.
این جا آمدهای که برای آنجا تهیه ببینی. معصوم میفرماید: «ما کانت الدنیا مرّتین»… دنیا دوباره تکرار نمیشود.
باید به اراده کارت درست شود، به صرف اراده اداره شود، زندگی آخرت. آن جا، نتیجهی تحصیلات عقلی و نفسی و حسّی است؛ یعنی، باید عقلت منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیح و نفست که قلب است، باید منوّر باشد به اخلاق حسنه و حسّت منور به اعمال صحیح و صالح. مقیاس مقاصد مهمّ عالم برزخ و ماوراء این عالم، همانا شخص شخیص وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) هستند.
پیامى از عالم برزخ در معنى شعر حافظ
آیت للّه سید ضیاالدین درى استاد علوم منقول و معقول، یکى از وعاظ وارسته و برجسته تهران بود، در شبهاى دهه آخر محرم در یکى از مساجد تهران منبر مىرفت، جوانى از او پرسید: منظور و مراد حافظ در این شعر معروفش چیست که مىگوید:
غلام پیر مغانم ز من مرنج اى شیخ چرا که وعده تو کردى و او به جا آورد
مرحوم درى پاسخ داد: حضرت آدم (علیه السلام) از خوردن گندم در بهشت منع شد، وعده داد از آن نخورد، ولى به وعده خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد، ولى حضرت على (علیه السلام) در تمام عمر از گندم غذایى تهیه نمود، با این که خداوند او را منع نکرده بود، و نه عهد با خدا نموده بود که از آن نخورد پیر مغان در شعر مذکور، حضرت على (علیه السلام) است، به منظور از شیخ آدم (علیه السلام) است .
یعنى: غلام على (علیه السلام) هستم، اى آدم از من نرنج، زیرا تو وعده نخوردن گندم به خدا دادى، ولى على (علیه السلام) به آن وعده وفا کرد.
مرحوم سید ضیاء الدین در آخر همان سال از دنیا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شبهاى دهه آخر محرم همان جوان سؤال کننده، در عالم خواب مرحوم سید ضیاء الدین را دید، که نزد آن جوان آمد و گفت، تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسیدى ،
و من آن گونه پاسخ دادم، که منظور از پیرمغان، على (علیه السلام) است و منظور از شیخ آدم (علیه السلام) است، ولى وقتى که به عالم برزخ آمدم شرح آن به معنى دیگر برایم کشف گردید .
و آن اینکه: مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (علیه السلام) است، و مراد از پیر مغان امام حسین (علیه السلام) است، و منظور از وعده، ذبح اسماعیل (علیه السلام) فرزند ابراهیم (علیه السلام) است، که حضرت ابراهیم (علیه السلام) وعده وفاى قربان کردن اسماعیل (علیه السلام) را به خدا داد، ولى حقیقت وفا را امام حسین (علیه السلام) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت على اکبر (علیه السلام) متحقق نمود .
بنابراین معنى شعر چنین است : غلام امام حسین (علیه السلام) اى ابراهیم (علیه السلام) از من نرنج، زیرا تو وعده قربان دادى اما امام حسین (علیه السلام) به آن وعده تحقق بخشید. آن جوان فرداى آن شب، به مجلس سوگوارى امام حسین (علیه السلام) آمد و خواب خود را براى مردم بیان کرد، شور و هیجان شدیدى در آن مجلس پدیدار شد.(۱)
تجسم اعمال در عالم برزخ
یکى از علماى برجسته که به حق عالم ربانى بود، مرحوم آیت اللّه علامه حاج میرزا على آقا شیرازى (رحمة الله علیه) است که سالها در حوزه علمیه اصفهان تدریس مىکرد.
استاد علامه شهید مطهرى که بهره فراوانى از درسهاى او، به خصوص درس عرفان و نهج البلاغه او برده، در شان ایشان مىنویسد: مرحوم میرزا على آقا (اعلى اللّه مقامه) ارتباط قوى و بسیار شدیدى با پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش (علیه السلام) داشت.
این مرد در عین اینکه فقیه (در حد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود، در بعضى از قسمتها مثلا طب قدیم و ادبیات، طراز اول بود، قانون بوعلى سینا را تدریس مىکرد…
حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى (رحمة الله علیه) در دهه عاشورا ایشان را براى منبر به منزلشان دعوت مىکرد، او منبر خاصى داشت، در مجلس سوگوارى در بیت آقاى بروجردى، که غالبا علما و طلاب بودند، حاضران را با سخنرانى خود سخت منقلب مىکرد، به طورى که از آغاز تا پایان منبر ایشان، جز ریزش اشکها و حرکت شانهها چیزى مشهود نبود. من به خود جرات مىدهم و مىگویم او به حقیقت یک عالم ربانى بود…
یادم هست که در برخورد با او همواره این شعر سعدى در ذهنم جان مىگرفت:
عابد و زاهد و صوفى همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز عالم ربانى نیست
او نهج البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود، براى من محسوس بود که روح این مرد با روح امیر مومنان على (علیه السلام) پیوند خورده است…..
آنگاه استاد شهید مطهرى مىنویسد: من از این مرد بزرگ (حاج میرزا على آقا شیرازى) داستانها دارم از جمله اینکه ایشان یک روز در ضمن درس، در حالى که دانههاى اشکشان بر روى محاسن سفیدش مىچکید، این خواب را نقل کرده فرمود:
در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است، چگونگى مردن را همان گونه که براى من توصیف شده است، در خواب یافتم، خود را جدا از بدنم مىدیدم، ملاحظه مىکردم که بدنم را براى دفن به گورستان مىبرند، بدنم را در قبرى دفن کردند و رفتند، تنها ماندم نگران بودم که چه بر سرم مىآید ناگاه سگى سفید را دیدم که وارد قبر شد،
در همان حال حس کردم که این سگ، تند خویى من است که (در عالم برزخ) تجسم یافته، و به سراغ من (براى کیفر من) آمده است، مضطرب شدم، در این حال ناگاه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) آمدند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن سگ را از تو جدا مىکنم.
سگ را از من جدا کرد و راحت شدم (۲) آرى صفات ناپسندى مانند تند خویى، در عالم برزخ به صورت سگ براى آزار صاحبش مىآید، ولى صفات نیک مانند رابطه معنوى و صحیح با اولیاى خداى همچون امام حسین (علیه السلام)، آن حضرت را براى نجات انسان در عالم برزخ مىآورد.
به همین ترتیب مىبینیم عالم برزخ یک قیامت صغرى است که در چند قدمى ما قرار گرفته است.
مایحتاج برزخ
برزخ، عالم ماندن نیست؛ بلکه عالمی است برای تصفیهی اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی را تکمیل کرده، تحصیل لباس تقوا نموده و از مُسارِعت به سوی حق، واجد مقامی شود که دیگران حسرت برند؛ زیرا ستایش و پرستش عابد وزنش به معارف اوست.
پس معلوم شد که مایحتاج ما در عالم برزخ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آنجا درست و نادرست آنها نمایش داده میشود، لکن مسألهی عبودیّت و ثناء و قرب حق و معارفی که در عبادت است، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبری ظاهر خواهد شد.
یکی از علماء، مجلسی(ره) را در عالم رؤیا مشاهد نمود، در مراتب عالیه و دستگاه مرتّب و منظمی. از وی پرسید بر شما چه گذشت؟ مجلسی(ره) میفرماید: سؤال کردند چه هدیه و تحفهای برای ما آوردهای؟ عرض کردم: بحارالانوار. جوابی برای آن داده نشد. آنان گفتند: پیش ما چیزی داری و آن سیبی است که به آن بچهی یهودی دادی برای رضای ما.
آن کسی که خواب دیده بود، گمان کرد که بحار را رد کردند، لکن اشتباه نموده بود؛ زیرا «بحار الانوار» مسکوت عنه واقع شد؛ یعنی «بحارالانوار» چون علم است؛ محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب، صورت مُلکیاش که التذاذ طفل بوده، در برزخ ظهور کرده است. (۳)
پی نوشتها :
۱- اقتباس از کتاب روح مجرد، نوشته مرحوم علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص ۴۵۵ و ۴۵۷٫
۲- اقتباس از کتاب عدل الهى، از استاد شهید مطهرى، ص ۲۱۲ و ۲۱۳٫ و مقدمه سیرى در نهج البلاغه.