تاریخ نگارش : دوم تير 1391
حکمت لقمان
سیده منصوره خادم
سوره الطارق-9


یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ
آن روز که رازها [همه] فاش شود
سوره : الطارق-۹
حکمت لقمان چو داند این نمود
پس چه باشد حکمت رب الوجود
لقمان در نزد مالک خود از دیگر بندگان پست تر بود . خواجه غلامان خودرا برای جمع آوری ومیوه به باغ می فرستاد ،لقمان سیاه پوست ، مانند یک انسان طفیلی بود همراه بقیه به باغ می رفت. غلامان از ان میوه ها که برای خواجه می چیدند از روی طمع و بدون رضایت مالک می خوردند ، هنگامیکه خواجه می پرسید میوه ها را چه کسی خورده است ؟ پاسخ می دادند : لقمان است که همیشه میوه ها را می خورد . خواجه از این جهت با لقمان بد رفتاری می کرد .لقمان که ناراحتی خواجه را احساس کرده بود می خواست بداند که علّت را بداند به خواجه گفت : ای خواجه ی من ، بنده ی خیانت پیشه جایگاهی در بارگاه صاحب خود ندارد و برای کشف این خیانت همه ی مارا امتحان کن . بفرمایید تا آب نیم گرمی آماده کنند و همه ی ما از آن آب بنوشیم ، سپس همگی مارا به یک صحرای پهناور ببرید ، شما سواره و ما پیاده به دویدن دستور فرمایید ، در آن موقع خائن را از بنده ی راستین تشخیص خواهید داد . پیشنهاد لقمان را خواجه عملی کرد ، همه را پس از خوردن آب نیم گرم در بیابان بدویدن وادار ساخت ، آنها حالت تهوع پیدا نموده قی می کردند ، بندگانی که میوه ها را خورده بودند ، میوه برمی گرداندند ، ولی هرچه که از دهان لقمان بیرون می آمد آب صاف بود. این توصیه حکمت آمیز لقمان تمام راز نهانی بندگان را بر ملا ساخت .
مثنوی معنوی