تاریخ نگارش : شانزدهم مرداد 1391
چگونه می توان از قرآن الگو گرفت ؟
نرگس حیدریان
بسیار دیده شده است افرادی که به سیر اخلاقی و معنوی علاقهمند و طالباین راه بودهاند، دچار یأس و سردرگمی شده یا به افراط و تفریط گرایش یافتهاند. با ملاحظه سیر این افراد، متوجه میشویم که معمولاً مشکل آنها در عدم دستیابی به الگویی صحیح و مطمئن است...
کلید واژه : چگونه می توان از قرآن الگو گرفت ؟
بسیار دیده شده است افرادی که به سیر اخلاقی و معنوی علاقهمند و طالباین راه بودهاند، دچار یأس و سردرگمی شده یا به افراط و تفریط گرایش یافتهاند. با ملاحظه سیر این افراد، متوجه میشویم که معمولاً مشکل آنها در عدم دستیابی به الگویی صحیح و مطمئن است...
لذا سیر آنها قاعدهمند و استوار نیست و در معرض انواع آفات است؛ از جمله آنکه داستانها یا حتی روایاتی را در یک زمینه - مثلاً کمک به همسایه - میخواند و در پی آن، همه هم و غمّ خود را صرف این بُعد میکند و از ابعاد شخصی و خانوادگی باز میماند. مدتی بعد ممکن است به اهمیت یک بخش دیگر پی برد و در آن بخش به کوشش بسیار بپردازد و ... تا اینکه پس از سالیانی تشتّت و از این شاخه به آن شاخه پریدن، دچار سردرگمی میشود. شاید این مطلب در بحث خوراک و داروها نیز هست به این نحو که برخی با اطلاع از خواص متعدد یک میوه یا امثال آن، بدون توجه به سایر نیازهای بدن، در خوردن آن، افراط میکنند و فاقد مبنایی هستند که آنها را به اعتدال نزدیک کند. میتوان گفت همانطور که در مسائل فقهی، برای غیر مجتهدین، تقلید راه خروج از تشتت و سردرگمی است، در مسائل معنوی و تشخیص وظیفه نیز الگو حلّال مشکلات است؛ البته الگویی که کاملاً مورد تأیید شرع باشد.
کاملترین الگوها در عالم خلقت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و اهلبیت بزرگوار آن حضرت: هستند در قرآن شریف نیز جایگاه این خاندان، جایگاهی ممتاز و والا است که قابل قیاس با هیچ کس نیست.
اما آنچه لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که قرآن کریم، الگوهای متعددی را از انبیا و اولیا معرفی میکند و دلیل آن هم این است که افراد از نظر موقعیت و نیز مرتبه ایمانی در جایگاههای گوناگونی هستند و اغلب افراد با الگوهای پایینتر از اهلبیت عصمت و طهارت: یعنی انبیا و اولیا بهتر میتوانند حرکت کنند و خود را بر آنان تطبیق دهند.
یکی از برکات مهم قرآن و ارتباط با آن، این است که الگوهای ذهنی انسان را اصلاح و تعدیل میکند و آن را از الگوهای مادی و دنیایی به الگوهای معنوی و الهی تغییر میدهد که این، نتیجه مهم و بزرگی است.
در نتیجه این تغییر و تحول در الگوهای ذهنی، خواستهها و همت انسان نیز سمت و سوی صحیح مییابد و طلب معنوی و آخرت طلبی در درون شخص جوشش میگیرد.
الگوگیری از حضرت یونس(علیه السلام) مهم است که در ظلمات شکم ماهی و اعماق دریا، نه تنها لب به اعتراض و گلایه نگشود بلکه همه گرفتاریها را به جان خرید و خود را مقصّر دانست و این چنین ندا داد:«لا إِلهَ إِلاَّ أنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین» ؛(خداوندا!) جز تو معبودی نیست؛ منزهی تو! من از ستمکاران بودم
در این جهت، یکی دیگر از برکات ارتباط با قرآن، این است که انسان، در شرایط و مراتب گوناگون میتواند از الگوهای متعددی که در قرآن اشاره شدهاند، بهره گیرد. قرآن کریم، از این دیدگاه نیز یک دوره زندگینامه سلوکی و معنوی کامل است. قرآن، یک دوره سیر و سلوک و تقرب به حقتعالی و عبور از موانع را به واسطه الگو دهی از انبیا و اولیا مطرح کرده است و برای ارائه مشکلات و موانع راه، در کنار الگوهای «خیر» الگوهایی از «شر» را نیز در حالات و شرایط مختلف بیان کرده است.
خلاصه اینکه اگر انسان در ارتباط خود با قرآن و هنگام قرائت آن، بتواند الگوسازی قرآن را درک و تحلیل کند - که مثلاً حضرت ابراهیم(علیه السلام) چگونه معرفی میشود یا حضرت یونس(علیه السلام) چگونه - یک سیر کامل، از ابتدای راه بشر به سوی خدا تا پایان راه توحید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، پیدا میکند.
اکنون برخی از این الگوها را به طور اجمالی مرور میکنیم.
گاهی مشکل عمده افراد در پیمودن راه خدا، اجتماع و اطرافیان آلوده (محیط) است که حقیقتاً مانع پیمودن راه توحیدی هستند. سرمشق در این باره، اصحاب کهف هستند که قرآن، آنان را جوانمرد معرفی میکند. آنان کسانی بودند که در آن موقعیت بهرهبرداری از التذاذات نفسی کاملاً برایشان فراهم بود و روی نفس و خواهشهای باطل آن، پا گذاشتند و همه را به مقصد توحید رها کردند؛ ولی در بسیاری از ما دنیا طلبی چنان رسوخ کرده است که هجرت - چه ظاهری و چه باطنی- از باطل و اهل آن، برایمان ممکن نیست.
گاهی در مرتبهای دیگر، حتی خویشان هم ممکن است مانع شوند. نمونهای همچون حضرت مریم3، در مقطعی از خویشان خود نیز عزلت میگزیند:
«إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أهْلِها مَکاناً شَرْقِیا» ؛1 آن هنگام که از خانوادهاش در ناحیه شرقی(بیت المقدس) کناره گرفت.
این کریمه اشاره دارد که گاهی اهل و خویشان انسان مانع کمال میشوند که باید وابستگی به آنها را از خود دور کرد.
مثال دیگر در این باره حضرت ابراهیم(علیه السلام) است که با همه عواطف و علقهای که به عمویش داشت و همچون فرزند در دامان او رشد کرده بود، بر دو راهی توحید و شرک، راه خود را از او جدا کرد و بزرگوارانه گفت:
«سَأسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی» ؛2 به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش میطلبم.
مشکل دیگر که آن نیز زیاد گریبانگیر افراد میشود، گرفتاریهایی است که در اثر لغزش و خطاها برای انسان پیش میآید به طوری که گاهی شخص، خود را غرق دریای مشکلات و فرو رفته در ظلمات میبیند و چارهای جز تمسّک به لطف الهی ندارد. در این بارهالگوگیری از حضرت یونس(علیه السلام) مهم است که در ظلمات شکم ماهی و اعماق دریا، نه تنها لب به اعتراض و گلایه نگشود بلکه همه گرفتاریها را به جان خرید و خود را مقصّر دانست و این چنین ندا داد:«لا إِلهَ إِلاَّ أنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین» ؛3 (خداوندا!) جز تو معبودی نیست؛ منزهی تو! من از ستمکاران بودم.با توحید و تسبیح، خداوند را از هر گونه ظلم و ناروایی منزّه دانست و با جمله «إنی کنت من الظالمین» همه تقصیرات را بر گردن گرفت، به خلاف بسیاری افراد که برای کوتاهیها و قصور و تقصیرات خود دنبال دستاویزی هستند - از شیطان و افراد دیگر- که تقصیر را به آنان نسبت دهند و خود را مبرّا کنند.
از برکات ارتباط با قرآن، این است که انسان، در شرایط و مراتب گوناگون میتواند از الگوهای متعددی که در قرآن اشاره شدهاند، بهره گیرد. قرآن کریم، از این دیدگاه نیز یک دوره زندگینامه سلوکی و معنوی کامل است. قرآن، یک دوره سیر و سلوک و تقرب به حقتعالی و عبور از موانع را به واسطه الگو دهی از انبیا و اولیا مطرح کرده است و برای ارائه مشکلات و موانع راه، در کنار الگوهای «خیر» الگوهایی از «شر» را نیز در حالات و شرایط مختلف بیان کرده است
قضیه الگودهی در داستان حضرت یونس(علیه السلام) آنگاه واضحتر و صریحتر میشود که خداوند متعال میفرماید:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُۆْمِنینَ» ؛4 ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و اینگونه مۆمنان را نجات میدهیم.
خداوند متعال پس از آنکه میفرماید: او را نجات دادیم، میفرماید: مۆمنان را نیز این چنین نجات خواهیم داد. شاید قضیه آن دریا و آن ماهی تکرار شدنی نباشد ولی آنچه همیشگی است، گرفتاری انسان در دریای مشکلات و ظلمات گرفتاریهایی است که به وسیله اعمال خود، آنها را فراهم کرده است.
خلاصه آنکه در این باره، قرآن کریم پر است از نمونههای گوناگون. اما در جهت منفی و شر نیز قرآن مثالهای متعددی معرفی کرده است تا افراد متوجه آن باشند. اگر در قرآن شریف بارها نام فرعون میآید، این فرعونیت است که مدّ نظر است، نه فقط یک انسان طاغی و سرکش که در مقطعی از تاریخ جنایاتی کرد و به تاریخ پیوست. فرعون از بین میرود ولی آنچه همیشه و برای همه هست، خوی فرعونیت یعنی انیت و خودپسندی و خودخواهی است.
در جهت دیگر از ابعاد منفی وجود آدمی، تعلّق شدید به مال و مالپرستی و تکیه بر داراییها است که در این باره قصه قارون در قرآن، نمونهای تام و تمام است.
اینها نمونههای کوچک و مواردی محدود از الگوهای قرآنی در جهت خیر و شر بود؛ اما مسلماً برای اهل قرآن و پاکدلان، اشاراتی دقیقتر نیز هست به گونهای که ذره ذره حالات و لحظه لحظه زندگی خود و دیگران را بتوانند در آیات و عبارات قرآنی بیابند و ببینند.
خلاصه آنکه قرآن کریم از حیث الگو دهی و معرفی حالات گوناگون و علل آن و راههای خروج از مشکلات، کتابی جامع و بیهمتا است که باید مورد توجه همه رهجویان معنویت و توحید قرار گیرد .
پی نوشت ها :
1. سوره مریم: 16
2. همان: 47
3. سوره انبیا: 87
4. همان: 88