تاریخ نگارش : بیست و دوم آذر 1392
خاطره
سیدابراهیم غیاث الحسینی
شادی روح این شهید مهربون صلوات..

سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم.تقسیممان که کردند افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز بهم نساخت، بدجوری مریض شدم.افتاده بودم گوشه ی خوابگاه.یکی از بچه ها برایم سوپ درست می کرد و ازم مراقبت میکرد.هم اتاقیم نبود..خوب نمی شناختمش.اسمش را که از بچه ها پرسیدم گفتند: « مهدی باکری »
شادی روح این شهید مهربون صلوات..