تاریخ نگارش : هجدهم مرداد 1391
شناخت اجتماعی وحیانی
ریحانه حسن پور
هر جهان اجتماعی با نوعی از شناخت اجتماعی همراه است؛ جهان اساطیری از شناخت اجتماعی اسطورهای بهره میبرد. در اسطوره، عقل و عقلانیت نقش فعال و تعیینکننده ندارد و تمثل و خیال، فعال است.
1- جهان و علم اجتماعی
هر جهان اجتماعی با نوعی از شناخت اجتماعی همراه است؛ جهان اساطیری از شناخت اجتماعی اسطورهای بهره میبرد. در اسطوره، عقل و عقلانیت نقش فعال و تعیینکننده ندارد و تمثل و خیال، فعال است.
بسیاری از فرهنگها در گذشته تاریخ دارای فرهنگ اساطیری هستند. مثل فرهنگ یونان و یا فرهنگ اعراب در قبل از ظهور اسلام. در فرهنگهای اساطیری پدیدههای اجتماعی بر مدار خواست و عمل الههها و خداوندگارانی تفسیر میشوند که بر مقدرات انسان و طبیعت حکم میرانند.
در جهان متجدد از علم اجتماعی تجربی استفاده میشود؛ انسان جهان متجدد، برای نفی اساطیر به انکار هر نوع حقیقت متعالی و فوق طبیعی میپردازد؛ جهان متجدد جهانی دنیوی، سکولار است؛ در این جهان، عقل متافیزیکی و عملی از اعتبار ساقط میشود. و تنها شناخت حسی و عقل تجربی بهعنوان ابزار تسلط بر طبیعت به رسمیت شناخته میشود. با غلبه عقل ابزاری، علوم غریبه و دانشهایی که از طریق امور غیرطبیعی قصد تسلط بر طبیعت را دارند مانند سحر و جادو، اعتبار خود را از دست میدهند. دنیای مدرن اساطیر و علوم غریبه را چیزی پیش از تصورات و تخیلات جمعی و تاریخی بشر نمیداند.
به دلیل این که شناخت حسی و تجربی، بدون استفاده از دیگر سطوح معرفتی بشر نمیتواند تحقق داشته باشد، رویکرد تجربی عقل ابزاری نیز از هویت مستقل خود نمیتواند دفاع کند و در نتیجه، نگاه تجربی و پوزیتیویستی دانش علمی به سوی رویکردهای بعد تجربی حرکت میکند.
نگاههای بعد تجربی معرفت علمی، بخشی از تخیلات و تصوراتی را که در شناخت عمومی جامعه بشری حضور به هم رساندهاند، بهعنوان اصول، بنیانها و پارادایمهای معرفت علمی به رسمیت میشناسد، بدون آنکه برای آن اصول هویتی محسوس، آزمونپذیر و تجربی قائل باشد. این اصول از دیدگاه پستمدرنها و کسانیکه رویکردی بعد تجربی به علم دارند، هویتی فراتر از تصورات و تخیلات جمعی ندارند.
جهان مدرن در این مقطع با به رسمیت شناختن بخشی از تخیلات جمعی، امکان تقابل و رویارویی مطلق خود را با آنچه اسطوره و مانند آن مینامید از دست میدهد و بدین ترتیب، زمینه بروز مجدد اساطیر، خرافهپرستی و اموری که از آنها با عنوان عرفانهای کاذب یاد میشود، فراهم میآید. البته باید توجه داشت تفاسیر پستمدرن اساطیر، با تفاسیر تاریخی آن نیز تفاوت دارد، زیرا اساطیر در گذشته تاریخ با هویتی فوق طبیعی و در عین حال فوق انسانی شناخته میشوند و حال آن که رویکردهای پسامدرن، برای اساطیر، هویتی فراتر از احساسات و تخیلات دنیوی و این جهانی بشر نمیتوانند قائل باشند.
2- جهان توحیدی
انبیاء و اولیای الهی از وحی و الهامات الهی بهره میبرند. این نوع از شهود، در قبال شهودهای شیطانی، اساطیری و یا تخیلات و مقررات جمعی و تاریخی و رویکردهای بعد تجربی و پسامدرن است. در شهودهای شیطانی، اساطیری تصویر میشود که در آن، الهههای متعدد و خداوندگاران متفرق در نزاع با یکدیگر هستند و انسان نیز در عبودیت نسبت به آنها بهسر میبرد. در رویکردهای پسامدرن انسان در جهانی زندگی میکند که در حاشیه تخیلات و مقررات لرزان او تصویر میشود. در تفسیر اساطیری پیشامدرن و یا پسامدرن، اثری از عقل و عقلانیتی نیست که از وحدت و انسجام عالم خبر داده، و تخیلات پراکنده آدمیان را سازمان بخشد، و یا آنکه درباره خداوندگاران متعدد به حقیقت داوری کند.
در کانون جهانی که انبیای الهی معرفی میکنند؛ اعتقاد به توحید و اعتقاد به یک موجود مقدس است، مقدس بودن به معنای منزه بودن از صفات نقص نظیر جهل و عجز و منزه بودن از صفات کمالی است که با نقص همراه باشد. مثل علم محدود و یا قدرت محدود، زیرا علم و یا قدرت اگرچه کمال هستند ولکن هنگامی که محدود باشند با نقص همراه میشوند. موجود مقدس، منزه از هر نقص است و به همین دلیل همه کمالات را به نحو نامحدود داراست، زیرا اگر برخی از کمالات را نداشته باشد. همچنان محدود خواهد بود.
اعتقاد به توحید مانع از این میشود که موجودات، مستقل از علم، قدرت، اراده و دیگر اوصاف کمالی خداوند باشند، زیرا استقلال دیگر موجودات نیز به معنای محدود بودن او خواهد بود. همه موجوداتی که در عالم طبیعت و غیرطبیعت، در ملک و ملکوت هستند، آیات و نشانههای او هستند، این آیات و نشانهها از نزد او بوده و به سوی او نیز باز میگردند.
در جهانی که انبیاء از آن خبری میدهند، انسان بزرگترین آیت و نشانه خداوند است، یعنی موجودی است که بیش از دیگر موجودات میتواند نامها و صفات خداوند نامحدود را آشکار سازد.
در این نگاه؛ خلقت، خالق بودن حق را نشان میدهد و مخلوقات، حکیمانه و براساس حکمت حق آفریده شدهاند. اولین مخلوق در این جهان، عقل است و نظام جهانی نیز عقلانی است.
3- وحی و عقل
شناخت وحیانی انبیاء علیهمالسلام، مهمترین بخش از شناخت علمی درجهان توحیدی است. این شناخت، گسسته از زندگی دنیوی و مسائل آن نیست، بلکه ناظر به مسائلی است که برای بشر در زندگی این جهان و در فرهنگ و شناخت عمومی جامعه وجود دارد. پیامبران برای حل مشکلات و رفع موانع و بندهایی آمدهاند که نظامهای اجتماعی در راه رشد وتعالی و رستگاری انسانها به وجود آوردهاند.
«ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم والذین آمنوا به وعزروه و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف آیه 151) پیامبر بار و مشقت و زنجیرهایی را که بر آنان بود از آنان برگرفت، و کسانی که به او ایمان آورند و حرمت او را نگاه دارند، و او را یاری کنند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کنند، آنان به حقیقت رستگارند.
وحی الهی با آنکه نظر به مسائل طبیعی، دنیوی و مشکلات اجتماعی بشر دارد، از منبع طبیعی یا شناخت عمومی و اموری از این قبیل استفاده نمیکند. منبع شناخت وحیانی، علم و اراده الهی است. وحی از نزد خداوند نازل میشود و به همین دلیل به آن علم لدنی میگویند.
علم و شناخت وحیانی با علم و شناخت عقلانی و تجربی مخالفتی ندارد، وحی الهی انسان را به استفاده از عقل نیز فرامی خواند. بسیاری از آیات قرآن کریم، آدمیان را به تعقل و تدبیر فرا میخوانند. علی (علیهالسلام)، احیای زمینههای عقلی آدمیان را از جمله کارهای پیامبران میداند و میفرماید: «ویثیروالهم دفائن العقول.»
برخی از آیات نیز آدمیان را به تأمل و نظر به طبیعت و تاریخ فرامیخواند.
انبیاء انسانها را از وساوس و الهامات شیطانی نیز برحذر میدارند، و این نوع از شناخت را معتبر نمیدانند.
قرآن کریم برخلاف رویکردهای بعد تجربی و پسامدرن، شناخت عمومی را بهعنوان یک منبع مستقل برای معرفت علمی به رسمیت نمیشناسد و این شناخت را تا هنگامی که بر مدار عقل و یا وحی شکل گرفته باشد، معتبر میداند و پیروی از آن را در صورتیکه در افق شناخت علمی و عقلی نباشد، جایز نمیداند. «قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه اباءنا اولو کان آباؤهم لایعقلون» (بقره /170) گفتند بلکه ما از آنچه پدرانمان بر آن بودند پیروی میکنیم؛ آیا از آنان پیروی میکنند هر چند چیزی را تعقل نکنند.
4- شناخت اجتماعی وحیانی
قرآن کریم در بسیاری از آیات به مسائل اجتماعی انسانها پرداخته و انسانها را نیز به تأمل در پدیدههای اجتماعی فرمان داده است.
مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی دینی؛ اصول، مسیر و روشی مناسب با خود برای تولید نظریههای اجتماعی پدید میآورند. این روش را میتوان روش شناخت اجتماعی یا روش علوم اجتماعی در اندیشه وحیانی، اسلامی و یا قرآنی نامید.
مطالعات اجتماعی قرآنی، توحیدی است. در جهان توحیدی، همه موجودات و مخلوقات، آیات و نشانههای خداوند سبحان هستند و به همین دلیل همه علوم به شناخت آیات الهی میپردازند؛ علوم طبیعی آیات آفاقی و علوم انسانی و اجتماعی آیات انفسی و اجتماعی خداوند را شناسایی میکنند. در این نگاه، علم وسیله نزدیک شدن انسان به خداوند و عامل خشوع در برابر اوست، و تحصیل علم از برترین عبادتهاست.
از منظر قرآن کریم، شناخت اجتماعی با سه وسیله و ابزار: الف) حس، ب) عقل و ج) وحی به دست میآید:
الف) شناخت حسی: قرآن کریم همانگونه که از مشاهده عالم طبیعت سخن میگوید، بهنظر در پدیدههای اجتماعی و تاریخی فرمان میدهد، «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبل» (رم /45)، بگو در زمین سیر کنید و در عاقبت کار کسانیکه پیش از شما بودهاند، نظر کنید.
ب) شناخت عقلی: قرآن کریم، در برخی از آیات نیز انسانها را به دلیل اینکه در سرنوشت اقوام و جوامع تعقل نمیکنند، نکوهش میکند. (صافات 8-137)
ج) شناخت وحیانی: قرآن کریم برخی از شناختهای اجتماعی را نیز از طریق وحی در دسترس بشر قرار میدهد.
معارف وحیانی به دو بخش تقسیم میشوند؛ برخی از آنها علومی هستند که از طریق عقل و تجربه نیز قابلدسترسیاند. اینگونه از معارف و علوم، ارشادی هستند، یعنی انسان را به سوی آنچه عقل میشناسد راه میبرند. برخی دیگر علومی هستند که انسان از راه حس و عقل نمیتواند آنها را بهدست آورد. این دسته از معارف و احکام، تأسیسی هستند. خداوند سبحان درباره اینگونه از دانشها به پیامبرخود میفرماید: «علمک مالم تکن تعلم» (نساء /113) خداوند به تو چیزی را آموخت که از نزد خود نمیتوانستی بیاموزی. این بخش از معارف وحیانی علومی هستند که بشر برای رسیدن به سعادت خود به آنها نیازمند است یعنی درصورت محروم ماندن از آنها به تعبیر قرآن کریم در گمراهی آشکار به سر میبرد.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد
شناخت اجتماعی اگر از وحی و مراتب مختلف عقل بشری استفاده کند، به مراتب مشاهده و توصیف و تبیین ابعاد طبیعی جامعه محدود نمیشود و ضمن توصیف و تبیین ابعاد تفهمی و حتی فوق طبیعی جامعه از ابعاد ارزشی، تجویزی و انتقادی نیز برخوردار میگردد.