تاریخ نگارش : سوم شهريور 1391
ضرورت معاد
سید مصطفی فاطمی کیا
معاد در لغت از ریشه عود به معنای رجوع و بازگشت است و در اصطلاح به معنای بازگشت انسان و زندهشدن دوباره او بعد از مرگ است تا جزای اعمالی را که در دنیا به اختیار خود مرتکب شده در آخرت مشاهده کند.[1]
کلید واژه : قرآن - معاد- قیامت - اثبات
ناشر : سایت پاسخگویی به شبهات دینی
معاد در لغت از ریشه عود به معنای رجوع و بازگشت است و در اصطلاح به معنای بازگشت انسان و زندهشدن دوباره او بعد از مرگ است تا جزای اعمالی را که در دنیا به اختیار خود مرتکب شده در آخرت مشاهده کند.[1]
ادیان گذشته و مسأله معاد
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و اساسیترین دغدغه همه ادیان مسأله معاد بوده است. همه ادیان به اینکه عالم دیگری ماورای عالم دنیا و طبیعت وجود دارد معتقدند و این مسأله از جمله مسائلی است که فطرت هر انسانی به آن اذعان میکند.
اعتقاد به معاد از ارکان اساسی و جزو ضروریات دین اسلام نیز به شمار میآید. خداوند گفتگوی نوح با قومش را در قرآن اینگونه حکایت میکند:
«وَاللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیهَا وَیُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا» (نوح/18،17)
«و خدا شما را مانند نباتات از زمین برویایند سپس به زمین بازگرداند و دیگر بار شما را برانگیزد»
و در سوره شعرا از قول ابراهیم میفرماید:
«وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ» (شعرا/81و 82)
«خدایی که مرا میمیراند و سپس به حیات ابدی آخرت زنده میگرداند همان خدایی که امیدوارم که روز جزا گناهم را بیامرزد»
و در سوره طه خداوند خطاب به حضرت موسی میفرماید:
«إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى» (طه/15)
«روز قیامت حتماً فرا خواهد رسید و ما آن ساعت را پنهان داریم تا هر نفسی را به پاداش اعمالش در آن روز برسانیم»
ادله اثبات معاد
جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست که معاد فی حدّ ذاته امری است که وقوع آن امکانپذیر میباشد و زندهشدن مردگان محال ذاتی نیست که از خداوند صادر نشود، تمام بحث و نزاع بر سر این است که چه ضرورتی دارد که معاد واقع شود؟ ما در اینجا به طور اختصار به ذکر دلائلی میپردازیم که ضرورت وجود عالم آخرت را برای ما ثابت میکند:
1) زندگی اخروی لازمه زندگی دنیوی است اگر معاد نباشد خلقت بیهوده و عبث خواهد بود. خداوند در قرآن میفرماید:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (مومنون/115)
«آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریدیم و به سوی ما رجوع نخواهید کرد»؟
قرآن در واقع اینطور میگوید یا باید بگوئید معادی نیست و خلقت و آفرینش عبث و بیهوده است و یا اینکه جهان از روی عبث آفریده نشده است و لذا معاد هم باید باشد. معاد متمم و مکمل خلقت است و جزیی از خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است، خداوند در قرآن میفرماید:
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِین» (دخان/38و40)
«ما آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست به بازیچه خلق نکردیم آنها را به حق آفریدیم ولی اکثر مردم از آن آگاه نمیباشند همانا روز قیامت روز جدایی بین مؤمن و کافر و وعدهگاه جمیع خلایق است»
2) معاد مقتضای عدالت خداوند است اگر معاد وجود نداشته باشد انسانهای نیکوکار و گنهکار بعد از مرگ مساوی خواهند بود در حالی که عقل حکم میکند به اینکه باید از لحاظ ثواب و عقاب بین انسان مؤمن و گنهکار فرق باشد، پس اگر حشر و نشری نباشد مستلزم ظلم است و ظلم از خدای حکیم قبیح است.
3) خداوند در آیات فراوانی مؤمنین و نیکوکاران را به ثواب و پاداش الهی وعده داده است پس معاد مقتضای تحقق وعده الهی است و تخلّف از وعده قبیح است و از خدای حکیم کار قبیح صادر نمیشود، خداوند در قرآن میفرماید:
«رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَّ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آلعمران/9)
«پروردگارا محققاً تو همه خلق را جمعآوری در روزی که هیچ شکی در آن نیست همانا خداوند خلق وعده نمیکند»
منابع:
1- ابنمنظور، جمالالدین محمد بن مکرم؛ لسانالعرب، بیروت، ج3، ص 315.
2- مروارید، حسنعلی؛ تنبیهات حول المبدأ و المعاد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1418ه.ق، چ دوّم، ص 199.
3- معاد از دیدگاه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، چ دوّم، ص 13.
4- طالقانی، محمد نعیم بن محمدتقی العرفی؛ منهجالرشاد، رضا استادی، انتشارات آستان قدس رضوی، 1419ه.ق، چ اوّل، ج1، ص 67.
5- سبحانی، جعفر؛ الاهیات، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، 1412، چ سوّم، ج4، ص 167.
6- مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1374، چ دوّم، ج 4، ص 624.
7- البحرانی، میثم بن علی بن میثم؛ قواعد المرام فی علم الکلام، قم، انتشارات مهر، 1398ه.ق، ص 146.
8- سبحانی، جعفر؛ پیشین، ج4، ص 173