تاریخ نگارش : سوم شهريور 1391
اهمیت معاد از دیدگاه قرآن
سید مصطفی فاطمی کیا
یک نظر اجمالى به آیات قرآن مجید نشان مىدهد که در میان مسائل عقیدتى هیچ مسألهاى در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجراى عدالت نیست.
وجود حدود 1200 آیه درباره معاد در مجموع قرآن مجید که قریب به یک سوم آیات قرآن را تشکیل مىدهد، و این که تقریباً در تمام صفحات قرآن بدون استثنا، ذکرى از معاد به میان آمده، و این که بسیارى از سورههاى اواخر قرآن به طور کامل، یا به طور عمده، درباره معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن مىگوید، شاهد گویاى این مدعى است.
کلید واژه : قرآن - معاد - اثبات - اعتقاد
ناشر : منبع:پیام قران ،ج 5 ، ص 30 - 17 | سایت راسخون
یک نظر اجمالى به آیات قرآن مجید نشان مىدهد که در میان مسائل عقیدتى هیچ مسألهاى در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، و حسابرسى اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجراى عدالت نیست.
وجود حدود 1200 آیه درباره معاد در مجموع قرآن مجید که قریب به یک سوم آیات قرآن را تشکیل مىدهد، و این که تقریباً در تمام صفحات قرآن بدون استثنا، ذکرى از معاد به میان آمده، و این که بسیارى از سورههاى اواخر قرآن به طور کامل، یا به طور عمده، درباره معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن مىگوید، شاهد گویاى این مدعى است.
در جاى جاى قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و تقریباً در 30 آیه دو موضوع را قرین هم قرار داده. و یؤمنون باللَّه و الیوم الاخر یا تعبیرى شبیه آن فرموده است و در بیش از 100 مورد اشاره به الیوم الاخرة یا الاخرة فرمود است.
چرا چنین نباشد در حالى که:
1 - ایمان به خدا و حکمت و عدالت و قدرت او بدون ایمان به معاد کامل نمىگردد.
2 - ایمان به معاد به زندگى انسان مفهوم مىدهد، و زندگى این جهان را از پوچى در مىآورد.
3 - ایمان به معاد روند تکاملى زندگى بشر را در مسیر روشنى نشان مىدهد.
4 - ایمان به معاد ضامن اجراى تمام قوانین الهى، و انگیزه اصلى تهذیب نفوس، و احقاق حقوق و عمل به تکالیف و ایثار شهیدان و فداکارى فداکاران است و انسان را حسابگر خویش مىسازد.
5 - ایمان به معاد روح دنیا پرستى را که خمیر مایه تمام خطاها و جنایات است تضعیف مىکند، و دنیا را از صورت یک هدف نهایى بیرون آورده، مبدل به یک وسیله براى نیل به سعادت جاویدان مىسازد، و چقدر میان این دو دیدگاه تفاوت است!
6 - ایمان به معاد به انسان در برابر شدائد نیرو مىبخشد و چهره وحشتانگیز مرگ را که همیشه به صورت کابوسى بر افکار انسانها سنگینى داشته، و آرامش را از آنها سلب مىکرده، دگرگون مىسازد و آن را از مفهوم فنا و نیستى به دریچهاى به سوى جهان بقا تغییر مىدهد.
7 - کوتاه سخن این که ایمان به معاد به اضافه ایمان به مبدأ عالم هستى خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادیین محسوب مىشود.
با این اشاره به قرآن باز مىگردیم و به آیات زیر گوش جان فرا مىدهیم.
1 - اللَّه لا اله الا هو لیجمعنکم الى یوم القیامة لا ریب فیه و من اصدق من اللَّه حدیثاً. نساء، 87
2 - زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبئو ن بما عملتم و ذلک على اللَّه یسیر. تغابن، 7
3 - و یستنبونک احق هو قل اى و ربى انه لحق و ما انتم بمعجزین. یونس، 53
4 - و قال الذین کفورا لا تأتینا الساعة قل بلى و ربى لتأتینکم عالم الغیب. سبا، 3
5 - ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان اللَّه لا یخلف المیعاد. آل عمران، 9
6 - الا ان الذین یمارون فى الساعة لفى ضلال بعید. شورى، 18
7 - والذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم هل یجزون الا ما کانوا یعملون. اعراف، 147
8 - و ان الذین لا یؤمنون بالاخرة اعتدنا لهم عذاباً الیماً اسراء، 10
9 - و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و ماواکم النار و ما لکم من ناصرین. جاثیه، 34
10 - و ان تعجب فعجب فولهم ءاذا کنا تراباً ءانا لفى خلق جدید اولئک الذین کفروا بربهم و اولئک الاغلال فى اعناقهم و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون. رعد، 5
ترجمه
1 - خداوند معبودى جز او نیست، و به طور قطع همه شما را در روز رستاخیز که شک در آن نمىباشد جمع مىکند، و کیست که از خداوند راستگوتر باشد؟
2 - کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو آرى، به پروردگارم سوگند که همه شما در قیامت مبعوث خواهید شد، سپس آن چه را عمل مىکردید به شما خبر مىدهند، و این براى خدا آسان است.
3 - از تو مىپرسند: آیا آن وعده مجازات الهى حق است؟ بگو آرى، به خدا سوگند قطعاً حق است، و شما نمىتوانید از آن جلوگیرى کنید!
4 - کافران گفتند قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد، بگو آرى، به پروردگارم که از غیب آگاه است سوگند که به سراغ همه شما خواهد آمد.
5 - پروردگارا! تو مردم را در روزى که تردیدى در آن نیست جمع خواهى کرد، خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمىکند.
6 -... آگاه باشید آنها که در قیامت تردید مىکنند در گمراهى عمیقى هستند.
7 - و کسانى که آیات ما و لقاء رستاخیز را تکذیب و انکار کنند اعمالشان نابود مىگردد، آیا جز آن چه را عمل کردهاند پاداش داده مىشوند؟!
8 - آنها که به قیامت ایمان نمىآورند عذاب دردناکى برایشان آماده ساختهایم.
9 - و به آنها گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم، همان گونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید، و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید!
10 - و اگر مىخواهى از چیزى تعجب کنى، عجیب، گفتار آنها است که مىگویند: آیا آن هنگامى که خاک شدیم (بار دیگر زنده مىشویم و) به خلقت جدیدى باز مىگردیم؟! آنها کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شدهاند و آن غل و زنجیزها است در گردنشان و آنها اصحاب آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.
تفسیر و جمع بندى
تأکیدهاى پى در پى :
در آیات فوق مسأله معاد و حیات پس از مرگ با تأکیدات فراوانى به صورتهاى مختلف مطرح شده است و همه بیانگر اهمیت خاصى است که قرآن براى این مسأله قائل است.
در نخستین آیه، سخن از اجتماع قطعى انسانها در آن روزى که هیچ شک و تردیدى در آن نیست به میان آمده مىفرماید: «هیچ معبودى جز اللَّه نیست، و به طور قطع همه شما را در روز قیامت که شک و تردیدى در آن راه ندارد جمع مىکند اللَّه لا اله الا هو لیجمعنکم الى یوم القیامة لا ریب فیه).
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: چه کسى از خدا راستگوتر است؟! و من اصدق من اللَّه حدیثاً
آغاز و انجام آیه، و بندبند آن، هر کدام تأکیدى است بر این مسأله، و نشان دهنده میزان اهمیتى است که قرآن براى این موضوع قائل است. (1)
قابل توجه این که ریب به گفته مقائیس اللغه در اصل به معنى هر گونه شک است یا شکى که آمیخته با خوف و ترس باشد و اگر این واژه بر حاجت نیز اطلاق مىشود به خاطر آن است که صاحب حاجت معمولاً شک در حصول آن دارد، شکى آمیخته با خوف از دست رفتن!
در فروق اللغه میان شک و ریب تفاوتى ذکر شده، که ارتیاب شکى است آمیخته با تهمت.
شاید به کار رفتن این واژه در قرآن مجید در مورد معاد نیز به خاطر همین باشد که مخالفان علاوه بر این که درباره معاد اظهار شک مىکردند پیامبر را نیز متهم مىنمودند که این مطالب را از خود ساخته است.
البته جاى این سؤال باقى مىماند که چرا قرآن در این جا و مانند آن تنها به ادعا قناعت کرده و دلیلى ذکر نفرموده است؟
این به خاطر آن است که اولاً دلائل معاد در جاى جاى قرآن مجید بارها و به طور مکرر مطرح شده، و نیازى نبوده است که در هر آیه تکرار گردد، ثانیاً گویى قرآن مىخواهد این حقیقت را بیان کند که دلائل معاد آن قدر روشن و واضح و آشکار است که جاى هیچ گونه شک و تردید را باقى نمىگذارد. (2)
در دومین آیه به پیامبر اکرم دستور مىدهد که مؤکداً سوگند یاد کند که قیامت و حشر و نشر در کار است، مىفرماید: کافران گفتند: هرگز برانگیخته نخواهند شد! بگو: آرى به پروردگارم سوگند که همه شما برانگیخته خواهید شد، سپس آن چه را عمل مىکردید به شما خبر مىدهد، و این براى خدا آسان است. زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبئون بما عملتم و ذلک على اللَّه یسیر.
مىدانیم سوگند یاد کردن معمولاً کار خوبى نیست، آن هم سوگند به پروردگار، و لذا قرآن مردم را از آن نهى مىکند و مىگوید: و لا تجعلوا اللَّه عرضة لا یمانکم خدا را معرض سوگندهاى خود قرار ندهید. بقره، 224.
ولى گاه مطلب به قدرى مهم است که یاد کردن سوگند در مورد آن نه تنها ممنوع نیست، بلکه لازم است.
قابل توجه این که علاوه بر تأکیداتى که در لتبعثن و لتبنئن وجود دارد، در پایان آیه نیز تصریح مىکند که این کار براى خدا آسان است، و لذا نباید در آن شک و تردید کنید. (3)
در سومین آیه همین مطلب را به صورت سؤال و پاسخى که در میان پیامبر و مشرکان رد و بدل شده است مطرح مىکند، مىفرماید: آنها از تو مىپرسند آیا وعده عذاب الهى حق است؟! و یستنبؤنک احق هو
باید توجه داشت یستنبؤنک از نبأ به معنى خبر مهم است، و به گفته راغب در مفردات به معنى خبر مفید و با عظمت است که انسان علم یا ظن غالب نسبت به آن دارد، و تا این امور سه گانه فایده، عظمت، و علم در آن نباشد، به آن نبأ گفته نمىشود بنابراین اخبار مشکوک، یا کم اهمیت، یا بىفایده را نبأ نمىگویند، و اگر مىبینیم در سوره نبأ توصیف به عظیم شده براى تأکید بیشتر است و اگر به پیامبر نبى گفته مىشود نیز به خاطر خبرهاى او است که واجد این ویژگىهاى سه گانه است.
سپس به پیامبر دستور مىدهد: بگو آرى سوگند به پروردگار من که این حق است قل اى و ربى انه لحق
تکیه بر عنوان رب اشاره به این معنى است که قیامت ادامه ربوبیت پروردگار، و از مظاهر آن مىباشد، توضیح این سخن در بحث دلائل معاد به خواست خدا به زودى خواهد آمد. و در پایان آیه باز تأکید بیشترى کرده، مىگوید: و شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید و از چنگال عدالت او فرار کنید و ما انتم بمعجزین
جمعى از مفسران این آیه را اشاره به حقانیت قرآن یا نبوت پیامبر اسلام دانستهاند، در حالى که آیه قبل و بعد آن به خوبى گواهى مىدهد که منظور از این نبأ همان مسأله معاد و عذاب بدکاران در قیامت است که با انواع تأکیدات، به عنوان یک واقعیت مسلم، بیان شده.
کلمهاى و سوگند ربى و ان و لام در لحق و خود واژه حق و اسمیه بودن جمله، و جمله و ما انتم بمعجزین هر کدام بیانگر تأکیدى در این زمینه است.
در چهارمین آیه همین مطلب در شکل تازهاى مطرح شده، نخست از زبان کافران نقل مىکند که آنها گفتند: قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد یعنى اصلاً قیامتى در کار نیست. و قال الذین کفروا لا تانینا الساعة
سپس به پیامبر دستور مىدهد: بگو: سوگند به پرودگار که آگاه بر اسرار نهان است به طور قطع و مسلم قیامت به سراغ شما خواهد آمد! قل بلى و ربى لتأئینکم عالم الغیب تکیه بر عنوان عالم الغیب ممکن است از این نظر باشد که علت انکار منکران معاد به خاطر این بود که مىگفتند: چه کسى مىتواند این ذرات پراکنده را از اطراف و اکناف زمین جمع آورى کند؟ و چه کسى مىتواند اعمال انسانها را که همگى محو و نابود شده، و آثارى از آن باقى نمانده، محاسبه کند، و پاداش و کیفر دهد؟ قرآن با یک کلمه مىگوید همان خدایى که عالم الغیب و آگاه از همه اسرار نهان است، این کار را بر عهده گرفته.
اما این که چرا یکى از نامهاى قیامت ساعة است؟ به خاطر آن است که به گفته ارباب لغت ساعة در اصل به معنى جزء کوچکى از اجزاء زمان است، یا به تعبیر دیگر لحظات زودگذر و از آن جا که حساب بندگان در قیامت، یا اصل قیام قیامت، به سرعت انجام مىگیرد، این نام براى قیامت انتخاب شده است. (4)
ضمناً باید توجه داشت که به گفته لسان العرب واژه ساعت هم به لحظه ناگهانى پایان جهان گفته مىشود، و هم به قیام قیامت که آن نیز به طور ناگهانى رخ مىدهد.
بعضى ساعة را به سه گونه تقسیم کردهاند: ساعت کبرى و ساعت وسطى و ساعت صغرى.
اولى روز رستاخیز، و دومى روز مرگ ناگهانى اهل یک زمان مانند قوم نوح که همزمان با طوفان غرق شدند و سومى روز مرگ هر انسانى است. (5)
در پنجمین آیه همین معنى از زبان راسخان در علم مطرح شده که آنها نیز به هنگام مناجات با خداوند روى مسأله معاد و رستاخیز به عنوان یکى از قطعىترین مسائل تکیه مىکنند، و مىگویند «پروردگارا! تو مردم را براى روزى که هیچ شک و ریبى در آن نیست جمع مىکنى ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه
و براى تأکید بیشتر مىافزایند: خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمىکند ان اللَّه لا یخلف المیعاد.
در این آیه نیز چندین تأکید به چشم مىخورد واژه ان، جمله اسمیه جمله لاریب فیه و جمله ان اللَّه لا یخلف المیعاد.
انکار معاد عین گمراهى است
تا این جا سخن همه از تأکیدات بود ولى پنج آیه باقیمانده از آیات مورد بحث همگى مشتمل بر تهدیدات مختلف نسبت به منکران رستاخیز و معاد است، هر کدام به تعبیرى مخصوص خود، مثلاً در آیه ششم مىفرماید: آگاه باشید کسانى که در قیامت تردید مىکنند در گمراهى عمیقى هستند الا ان الذین یمارون فى الساعة لفى ضلال بعید.
یمارون در اصل از مراء یا مریه گرفته شده که به گفته مقاییس اللغه دو معنى دارد: نخست کشیدن دست بر پستان حیوان براى دوشیدن شیر، و دوم صلابت و استحکام است، ولى راغب در مفردات تنها همان معنى اول را ذکر کرده است.
سپس این واژه به معنى تردید و شک آمده است، هر چند راغب مىگوید مفهومى محدودتر از شک دارد شاید از این نظر که مریه شک آمیخته با جستجوگرى و تحقیق را مىرساند، همان گونه که دوشنده شیر تلاش و کوشش براى بیرون کشیدن شیر از پستان مىنماید.
و مماراة به معنى مجادله در بحث، و اصرار در جدال است، گویى هر یک از طرفین مىخواهند آن چه را در فکر دیگرى است استخراج کنند و یا به گفته مقاییس هر یک از آن دو، داراى صلابت و خشونت در بحثاند، و همان گونه که در بالا اشاره شد یکى از معانى مریه، صلابت است.
قابل توجه این که تعبیر به ضلال بعید در ده آیه از قرآن مجید آمده است که عموماً درباره کفار و مشرکان و منکران معاد است، و این تعبیر به خوبى نشان مىدهد که گمراهى عمیق از آن این گروه است، چرا که اگر ایمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد، گمراهى جنبه سطحى خواهد داشت، و احتمال هدایت و بازگشت به جاده حق زیاد است، ولى انکار توحید یا معاد انسان را به آخرین مرحله گمراهى مىکشاند و از صراط مستقیم هدایت کاملاً دور مىسازد یا به تعبیر دیگر دلایل خداشناسى و معاد آن قدر روشن است که شبیه مسائل حسى است، کسى که در این دو امر گرفتار گمراهى شود، گمراهى او عمیق خواهد بود.
در هفتمین آیه به مسأله حبط اعمال نابود شدن ثواب کارهاى نیک منکران معاد اشاره کرده مىگوید: کسانى که آیات ما و لقاى آخرت را تکذیب کردند اعمالشان نابود مىشود، آیا جز آن چه را عمل مىکردند جزا داده مىشوند؟
والذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم هل یجزون الا ما کانوا یعملون
حبط در لغت در اصل به معنى باطل شدن یا بیمار گشتن است (6) و در تعبیرات آیات و روایات به معنى نابودى ثواب اعمال به خاطر پارهاى از گناهان است.
در لسان العرب آمده است که حبط به این معنى است که انسان کارى را انجام دهد و سپس آن را باطل کند.
در این که آیا حبط به طور کلى در مورد طاعات و معاصى حاکم است و اینها دائماً در یکدیگر اثر مىگذارند؟ در میان علماى علم کلام گفتگو است که به خواست خدا در جاى خود مشروحاً از آن بحث خواهیم کرد، ولى این مسأله به صورت قضیه جزئیه جاى تردید نیست که بعضى از امور مانند کفر سبب نابود شدن پاداش تمام اعمال نیک است، یعنى اگر کسى بىایمان از دنیا برود تمام اعمال خیرى را که انجام داده همچون خاکسترى در میان یک تندباد محو و نابود مىشود، آیه فوق در مورد منکران آیات خدا و معاد همین را مىگوید و این دلیل روشنى بر اهمیت معاد از نظر قرآن مجید است.
در هشتمین آیه کسانى را که ایمان به آخرت ندارند صریحاً به عذاب الیم تهدید کرده، مىفرماید: و براى آنها که به قیامت ایمان نمىآورند عذاب دردناکى آماده کردهایم. و ان الذین لا یؤمنون بالاخرة اعتدنا لهم عذاباً الیماً.
از یک سو مىگوید هم اکنون این مجازات آماده است تا کسى گمان نکند وعده نسیه داده شده، و از سوى دیگر عذاب الهى را به الیم و دردناک بودن توصیف مىکند، تا اهمیت ایمان به معاد را روشنتر سازد.
واژه عذاب الیم دهها بار در قران مجید در آیات مختلف تکرار شده و غالباً در مورد کافران و منافقان است، و گاه در مورد گناهان مهمى همچون کنارهگیرى از جهاد توبه 39 و تعدى به هنگام قصاص بقره 178 یا اشاعه فحشاء نور 19 یا ظلم و ستم زخرف 65 و مانند آن از گناهان عظیم و کبیره، به کار رفته است.
در نهمین آیه سه مجازات دردناک براى کسانى که روز قیامت را به فراموشى بسپارند بیان کرده مىفرماید در قیامت به کافران گفته مىشود ما امروز شما را فراموش مىکنیم همان گونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید.
قیل الیوم تساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا. و جایگاه شما آتش است و ماواکم النار و هیچ یاورى براى شما نیست و ما لکم من ناصرین
در واقع به فراموشى سپردن قیامت سرچشمه هرگونه ضلالت است. همان گونه که قرآن مىگوید: ان الذین یضلون عن سبیل اللَّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب: کسانى که از راه خدا گمراه گشتند عذاب شدیدى دارند به خاطر این که روز حساب را به فراموشى سپردند (سوره ص، آیه 26. (7)
البته خداوند همه جا حاضر است و همه چیز نزد او حاضر، و فراموشى براى او معنى ندارد منظور این است که این فراموش کاران را چنان از رحمت خود بىنصیب مىسازد که گویى آنها را به فراموشى سپرده است! دقت کنید
بالاخره در دهمین و آخرین آیه منکران معاد را به خلود در آتش و جاودانگى عذاب تهدید مىکند روى سخن را به پیامبر کرده، مىفرماید: اگر مىخواهى تعجب کنى عجیب است گفتار آنها که مىگویند: آیا هنگامى که خاک شدیم به خلقت جدیدى باز مىگردیم؟ و ان تعجب فعجب قولهم ءاذا متنا و کنا تراباً أ انا لفى خلق جدید.
سپس مىافزاید: آنها کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شدند، و آنها غل و زنجیرها است که در گردنشان است و آنها اصحاب آتشند، جاودانه در آن خواهند ماند اولئک الذین کفروا بربهم و اولئک الاغلال فى اعناقهم و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.
در آغاز آیه سخن از تعجب کفار مىگوید، سپس این تعجب را از عجایب مىشمرد، یعنى آیا مطلبى به این وضوح، و با این همه دلائل روشن، جاى تعجب دارد؟ و در پایان آیه آنها را به صورت زندانیانى معرفى مىکند که غلها و زنجیرها بر گردن دارند، چه غل و زنجیرى سختتر از تعصب و جهل و هواپرستى که هر گونه آزادى اندیشه را از آنها مىگیرد تا آن جا که مسالهاى به این روشنى مایه تعجب آنها مىگردد چرا که مخالف هواى نفس و تقلید کورکورانه آنها است.
توجه داشته باشید نمىگوید در قیامت غل و زنجیر بر گردن دارند بلکه ظاهر آیه این است که هم اکنون چنین هستند همان گونه در اشعار عرب آمده است: لهم عن الرشد اغلال و افیاد: آنها در برابر هدایت غلها و زنجیرها دارند.
ولى بعضى از مفسران آیه را اشاره به وضع آنها در قیامت مىدانند که غل و زنجیرها به گردنشان خواهد افتاد (8) و بعضى هر دو احتمال را ذکر کردهاند. (9) ولى بعضى آن را فقط اشاره به وضع حال آنها در دنیا شمردهاند چنان چه مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مىگوید: این جمله اشاره به گرفتار شدن در جهان ماده و تکیه بر هوا و تقید به قیود جهل و غلهاى انکار است. (10)
مسلم است این گونه غل و زنجیرها که انسان به اختیار خود در این جهان بر دست و پا و گردن خویش مىنهد در قیامت به صورت غل و زنجیرهاى آتشین تجسم خواهد یافت، و او را از ارتقاء به مقام قرب پروردگار باز خواهد داشت.
نتیجه
از مجموع آیات فوق و آیات دیگرى که در ضمن مباحث آینده خواهد آمد به خوبى روشن مىشود که تا چه حد قرآن مجید براى ایمان به معاد ارزش قائل است، و چگونه آن را از پایهها و ارکان ایمان، و از امورى که ترک آن مایه گمراهى عمیق و ضلال بعید، و فاصله گرفتن از حق، و عذاب الیم، و خلود در دوزخ است مىشمرد، و انکار آن را نشانه عدم آزادى اندیشه و گرفتارى در زنجیرهاى جهل و عناد و لجاجت مىداند.
و درست به همین دلیل بحثهاى معاد در قران گستردهترین بحثها بعد از توحید و خداشناسى است.
پی نوشت :
1. آیات فراوان دیگرى نیز در قرآن است که همه بر این موضوع تأکید مىکند که در معاد هیچ ریبى نیست مانند آیه 7 حج و آیه 9 و 25 آل عمران، آیه 12 انعام، آیه 21 کهف، آیه 59 غافر، آیه 7 شورى، و آیه 26 و 33 جاثیه.
2. باید توجه داشت که لام در لیجمعنکم علامت قسم است، سپس با نون تأکید ثقیله همراه شده، و بعد با جمله لا ریب فیه تأکید گردیده و سرانجام با جمله و من اصدق من اللَّه حدیثاً مؤکدتر شده است در این که چرا لیجمعن در این جا با الى متعدى شده، با این که قاعدتاً باید با فى باشد؟ بعضى از مفسران گفتهاند: یا به خاطر این است که لیجمعن به معنى لیشرن است که با الى متعدى مىشود و یا الى در این جا به معنى فى مىباشد.
3. زعم بروزن طعم در اصل به معنى سخنى است که یقیناً یا احتمالاً دروغ است، و گاهى به پندار باطل که خالى از سخن باشد نیز گفته مىشود، بعضى از مفسران مانند شیخ طوسى در تبیان و قرطبى و نویسنده و روح البیان نقل کردهاند که زعم کنیه دروغ است.
4. فعل ساع به معنى زوال آمده است که مفهوم زودگذر بودن در آن نهفته است، المنار مىگوید: ساعة در اصل لغت به معنى زمان کوتاهى است که با عمل معینى که در آن واقع مىشود تعیین مىگردد. المنار، جلد 7، ص 359.
5. تاج العروس فى شرح القاموس و مفردات راغب.
6. مقائیس اللغه (ماده حبط).
7. المیزان، ج 13، ص 50.
8. مجمع البیان، سوره رعد ذیل آیه 5 و تفسیر قرطبى، ج 5، ص 3513.
9. فخر رازى، ج 19، ص 9.
10. تفسیر المیزان، ج 11، ص 329.