تاریخ نگارش : نوزدهم مهر 1391
چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟
مسعود ورزیده
شفاعت در قرآن، یعنی شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت مانند ایمان با انجام دادن بعضی از اعمال صالح، شباهتی با اولیای خدا پیدا کند و آن ها با عنایت ها و کمک های خود، او را به سوی کمال سوق دهند و برای او از پیشگاه خداوند تقاضای عفو کنند.
حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجودی ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن کمال است.
مسئله شفاعت از مسلمات اسلام است که روایات زیادی از سوی شیعیان و اهل تسنن درباره آن نقل شده است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی در مورد آن وجود دارد.
کلید واژه : شفاعت
ناشر : شبکه تبیان
چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟
شفاعت از ماده "شفع" و به معنای ضمیمه کردن چیزی به مثل اوست؛ بنابراین باید نوعی شباهت و همانندی میان آن دو باشد؛ هر چند تفاوت هایی نیز میان آن ها دیده می شود.
شفاعت
شفاعت در قرآن، یعنی شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت مانند ایمان با انجام دادن بعضی از اعمال صالح، شباهتی با اولیای خدا پیدا کند و آن ها با عنایت ها و کمک های خود، او را به سوی کمال سوق دهند و برای او از پیشگاه خداوند تقاضای عفو کنند.
حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجودی ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن کمال است.
مسئله شفاعت از مسلمات اسلام است که روایات زیادی از سوی شیعیان و اهل تسنن درباره آن نقل شده است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی در مورد آن وجود دارد.
آیات قرآن درباره شفاعت را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1. آیاتی که مطلقاً شفاعت را نفی می کنند: « وَ اتَّقُوا یَوْمًا لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئًا وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُۆْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»؛ « و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می شود و نه غرامت از او قبول خواهد شد و نه یاری می شوند»(1)
2. آیاتی که شفاعت را مختص خداوند می دانند: « قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعًا لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ « بگو: تمام شفاعت از آن خداست؛ (زیرا) حاکمیّت آسمان ها و زمین از آن اوست و سپس همه شما را به سوی او باز می گردانند»(2)
3. آیاتی که شفاعت را مشروط به اذن الهی می دانند: « اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ»؛ « هیچ معبودی نیست، جز خداوند یگانه زنده که قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی گیرد؛ (و لحظه ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی ماند؛) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعت کنندگان، برای آن ها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمی کاهد)»(3)
مقصود آیاتی که شفاعت را نفی می کنند، شفاعت مستقل از خداوند و در عرض خداوند است و آیاتی که شفاعت برای غیر خدا را اثبات می کنند، شفاعت غیر مستقل است و شفاعت با اذن و اراده خداوند، چنان که اسلوب قرآن درباره "توفی"، "خلق"، "رزق" و دیگر کمالات نیز چنین است
4. آیاتی که برای شفاعت شوندگان شرایطی را ذکر می کنند: « یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»؛ « او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آن ها را می داند و آن ها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است، شفاعت نمی کنند و از ترس او بیمناکند»(4)
جمع آیات دسته اول یا آیات دسته دوم چنین می شود که هیچ کس نمی تواند شفاعت کند، جز خداوند. این نتیجه را با آیات دسته سوم که در نظر بگیریم، نتیجه اش چنین می شود که هیچ کسی نمی تواند شفیع باشد، مگر خداوند یا کسی که او اجازه دهد. بنابراین با توجه به آنچه که گفته شد، مقصود آیاتی که شفاعت را نفی می کنند، شفاعت مستقل از خداوند و در عرض خداوند است و آیاتی که شفاعت برای غیر خدا را اثبات می کنند، شفاعت غیر مستقل است و شفاعت با اذن و اراده خداوند، چنان که اسلوب قرآن درباره "توفی"، "خلق"، "رزق" و دیگر کمالات نیز چنین است.(5)
شفاعت
نظر اکثر علمای اسلام در مسئله شفاعت ـ با توجه به آیات و روایات در این زمینه ـ چنین است که در پرتو شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و به پاس احترام و مقام و منزلتی که شفاعت کنندگان واقعی در درگاه خداوند دارند، گروهی از گنهکاران ـ با شرایطی که برای آنان بیان شده است ـ از عذاب نجات پیدا کرده و خداوند از تقصیر آنان می گذرد؛ از این رو ممکن است عده ای از عوام شیعه در مسئله شفاعت نظر افراطی داشته باشند، ولی علمای شیعه، شفاعت را فقط شامل کسانی می دانند که شرایط آن را داشته باشند.
این اعتقاد که تمام کسانی که به خدا ایمان داشته و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام دشمنی نداشته باشند، مشمول شفاعت می گردند، اعتقادی است که از ظاهر آیات قرآن کریم و روایات استفاده می شود. آیاتی همچون این آیه شریفه که می فرماید: « وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی»؛ «و آن ها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است، شفاعت نمی کنند.»(6)
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که خطاب به امام علی علیه السلام فرمود: بَشِّر شیعَتَکَ أنِّی الشَّفیعُ لَهُم یومَ القِیامَةِ؛ شیعیانت را بشارت بده که من در روز قیامت شفیع آنان هستم
همچنین روایاتی همچون روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرموده است: «إذا قُمتُ المَقَامَ المَحمُودَ تَشَفَّعتُ فِی أصحَابّ الکَبائِرِ مِن اُمَّتِی فَیشفَعُنِی الله فِیهِم وَ اللهِ لا تَشَفَّعتُ فِیمَن آذی ذُرِّیتی؛ هنگامی که در مقام شفاعت قرار گیرم، برای گناهکاران امتم شفاعت می کنم و خداوند شفاعت مرا می پذیرد. به خدا سوگند برای کسانی که ذریه و فرزندان مرا آزار کرده باشند، شفاعت نمی کنم.»(7)
شفاعت کنندگان
در قرآن آیات متعددی وجود دارد که به وسیله آن ها می توان شفاعت به اذن خدا را اثبات نمود:
«یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً»؛ « در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمی بخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده و به گفتار او راضی است.»(8)
« ما مِنْ شَفیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»؛ « هیچ شفاعت کننده ای، جز با اذن او نیست.»(9)
« وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ «کسانی را که غیر از او می خوانند، قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آن ها که شهادت به حق داده اند و به خوبی آگاهند.»(10)
در احادیث بسیاری نیز به این مسئله اشاره شده است. در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که خطاب به امام علی علیه السلام فرمود: « بَشِّر شیعَتَکَ أنِّی الشَّفیعُ لَهُم یومَ القِیامَةِ؛ شیعیانت را بشارت بده که من در روز قیامت شفیع آنان هستم»(11)
پی نوشت ها:
1. بقره: 48.
2. زمر: 44.
3. بقره: 255.
4. انبیاء: 28.
5. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 246 ـ 223 و هاشمی، پرسمان قرآنی معاد، ص 156.
6. انبیاء: 28.
7. صدوق، امالی، ص 370.
8. طه: 109.
9. یونس: 3.
10. زخرف: 86.
11. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 68.