دریافت نسخه PDF مقاله - 57KB
تاریخ نگارش : بیست و سوم دي 1391
پیشگیری از جرم از دیدگاه قرآن
محمدرضا روپیکر
چکیده
قرآن کریم برای پیش گیری از جرم و خشکاندن علل و ریشه های آن، مقرّرات بدیعی را ارائه داده است که شامل پیش گیری اصلاحی، وضعی و کیفری می شود. بر این اساس، تنها با یکی از این شیوه ها نمی توان از وقوع جرم و انحراف و ناهنجاری های اجتماعی پیش گیری کرد، بلکه باید از هر سه روش در کنار هم، برای تحقق این هدف بهره برد. از آنجا که قرآن کتاب هدایت و انسان سازی است، علاوه بر اینکه استفاده از سایر انواع پیش گیری را امری بایسته و ضروری می داند، بر پیش گیری اصلاحی و بازسازی شخصیت مجرمان تأکید خاصی دارد.
این نوشتار با هدف بررسی و تبیین دیدگاه قرآن در زمینة پیش گیری از جرم و یا رویکرد نظری و تحلیلی به موضوع مورد بحث می پردازد. از جمله یافته ای مهم این تحقیق، اثبات جامعیت و فراگیر بودن شیوة پیش گیری مورد نظر قرآن کریم است.

کلید واژه : کلید واژه ها: پیش گیری اصلاحی، پیش گیری کیفی، پیش گیری وضعی، اعتقادات دینی، جرم و مجرم.
پیش گیری فراگیر
از جمله برنامه های جامع قرآن کریم، راه کارها و آموزه هایی است که برای پیش گیری از جرایم و خشکاندن علل و عوامل آن و تأمین امنیت جامعه فراروی جامعه انسانی قرار داده است؛ برنامه ای که در نوع خود بی نظیر می باشد. قرآن کریم با برنامة اصلاحی، مانع از تصمیم قطعی مجرم به ارتکاب جرم و ورود او به زندگی مجرمانه می گردد. همچنین با راهنمایی های معقولانه و زیرکانه، جرم را در مرحلة عملیاتی و اقدام، خنثا و متوقف می سازد. نیز با دستور به مجازات مجرمان و ضمانت اجرایی کیفری و ارعاب ناشی از آن، به پیش گیری کیفری از جرم می پردازد.
هنگامی یک برنامه پیش گیری کامل، فراگیر و واقع بینانه است که برای تمامی مراحل و زمینه های ارتکاب جرم طراحی و اجرا شود و در همة آنها وظیفة بازدارندگی را به نحو شایسته انجام دهد. بر اساس تحلیل روان شناسانه، معمولاً افراد مراحل زیر را در هنگام ارتکاب جرم طی می کنند: اولاً، آگاهانه و بر اساس اراده و اختیار به منظور جلب منفعت مادی و دفع ضرر، تصمیم به ارتکاب جرم می گیرند و ممکن است زمینه ساز چنین اقدامی، عوامل پنهان و آشکار مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی باشد. ثانیاً، در هنگام اجرای این تصمیم، سعی می کنند. ضمن کسب سود، از ضررهای ناشی از اقدام مجرمانه (نظیر دستگیری، آبروریزی، تحقیر و مجازات) نیز مصون بمانند. ثالثاً، اهداف و آماج سهل الوصول و بدون حفاظت مؤثر را به عنوان طعمه برمی گزینند. بنابراین، برای هر فرد در هنگام ارتکاب جرم و عملی کردن آن، عوامل زیر تعیین کننده است: محاسبه و تضمین سود، احتراز از خطرات و عوارض منفی ارتکاب جرم و فقدان مانع و رادع مؤثر، وجود یک آماج مستعد (بزه دیده)، اعم از انسان و اشیا. هیچ عاقلی بدون در نظر گرفتن این عوامل دست به ارتکاب جرم نمی زند. (1)
قرآن کریم با طراحی یک سیاست فراگیر، با همة این مراحل و عوامل به مبارزه برخاسته است؛ با پیش گیری اصلاحی، تعلیم و تربیت فردی و اجتماعی بر اساس آموزه های وحیانی و تقویت جنبه های معنوی و رفع فقر و ایجاد تعهدات مذهبی و حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، درصدد تأثیرگذاری در مرحلة تصمیم گیری افراد است تا آنان با اتخاذ تصمیم های غلط و ناروا وارد دنیای جرم و جنایت و خلاف کاری نشوند. در صورتی که شیوه های مرحله اول مؤثر واقع نشود و فرد تصمیم قاطع به ارتکاب جرم بگیرد، قرآن با راهنمایی با استفاده از پیش گیری وضعی از طریق کاهش فرصت ها و دستاوردها و موقعیت های ارتکاب جرم و سلب ابزار و آلات آن و افزایش میزان خطر دستگیری و حفاظت از آماج جرم، وقوع جرم را ممتنع و خنثا می نماید یا حداقل کاهش می دهد. مطابق این شیوه باید وضعیتی ایجاد شود که تحقق
عمل مجرمانه دشوار و پرخطر یا ناممکن گردد. (2) نیز با دستور به مجازات مجرمان و ایجاد رعب در بین همه آنانی که مستعد ارتکاب جرم هستند، ما را به پیش گیری کیفری رهنمون کرده است.
قرآن کریم برای پیش گیری از جرم، برخلاف مکتب تحققی و پوزیتیویستی، تنها به اصلاح مجرم و رفع زمینه های فردی و اجتماعی گرایش های مجرمانه، بسنده نکرده است و نیز همانند مکاتب سزادهی تنها پیش گیری کیفری و مجازات مجرم را توصیه نکرده است، بلکه سیاست پیش گیری فراگیر و واقع بینانه ای را در این زمینه ارائه داده است. و این همان دیدگاه و نتیجه ای است که امروز جرم شناسان و حقوق دانان پس از سال ها بحث و جدل بدان دست یافته اند و رسماً اعلام کرده اند که برای مبارزه با جرایم باید از همة روش های پیش گیری در کنار هم استفاده کرد و همة آنها مکمل یکدیگرند. (3)
اینک هر سه نوع این پیش گیری را بر اساس آیات قرآن به طور خلاصه مورد بررسی قرار می دهیم:
1- پیش گیری اصلاحی
در پیش گیری اصلاحی سعی بر این است که با تعلیم و تربیت صحیح افراد، رشد و تعالی فکری و فرهنگی جامعه، شناخت علل و زمینه های اجتماعی ارتکاب جرم و برطرف کردن آنها، از شکل گیری تمایلات مجرمانه در افراد جلوگیری شود. همچنین با انجام اصلاحات فردی و اجتماعی و رفع مشکلات آحاد جامعه (نظیر فقر و بیکاری) و تأمین نیازهای حیاتی و تقویت نهادهای اجتماعی (همانند خانواده و مدرسه) و ترویج اخلاق و ارزش های انسانی، مانع از کشیده شدن افراد به زندگی مجرمانه می گردد.
قرآن کریم بیش از همه، به اصلاح و تربیت افراد و سوق دادن آنان به اخلاق و کارهای نیک و جلوگیری انسان ها از ارتکاب جرم و گناه، اهتمام ورزیده است تا جایی که رسالت اصلی این کتاب آسمانی را هدایت و اصلاح جامعه انسانی قلمداد کرده است. اصلی ترین و مهم ترین آموزه قرآن برای پیش گیری از جرایم و ناهنجاری های اجتماعی، آموزه های تربیتی و اصلاحی است، به گونه ای که آموزه ها و شیوه های دیگر (نظیر پیش گیری کیفری و وضعی) امر فرعی در فرایند مبارزه با جرم محسوب می شوند. در ذیل، به برخی از آموزه های تربیتی و اصلاحی قرآن اشاره می شود:
الف- دین باوری و پرورش روحیة دین داری
آموزه ها و باورهای دینی و ترویج و تقویت آنها علاوه بر اینکه رشد و تعالی روحی و معنوی انسان را تضمین می نماید و او را به هدف والایی که برای آن خلق شده نزدیک می کند، نقش خارق العاده ای در کاهش و پیش گیری از وقوع جرم و انصراف درونی انسان از اعمال مجرمانه و تبهکارانه دارد و حتی افراد را از دست زدن به اعمالی که دون شأن و منزلت انسانی آنهاست باز می دارد. هرقدر عمق این باورها در وجود انسان بیشتر باشد به همان اندازه تأثیرگذاری آنها بر رفتار انسان بیشتر خواهد بود. در مقابل، منشأ بسیاری از جرایم و گناهان، فقدان یا ضعف دین داری افراد می باشد. از این رو، متولیان فرهنگی و مذهبی برای تقویت هرچه بیشتر اعتقادات و ایمان مذهبی و جلوگیری از ضعف وافول آنها، باید تدابیر و اقداماتی را اتخاذ نمایند. منابع دینی ما، بخصوص قرآن، به معرفی حقایقی پرداخته اند که هم از بعد علمی و یقینی در اصلاح رفتار ما تأثیر اساسی دارد و از انحراف و کژروی انسان پیش گیری می کند و هم از بعد ایمانی و اعتقادی در رفتار و اعمال ما تأثیر ژرف و عمیقی دارد. در ذیل، به مهم ترین آنها اشاره می شود:
1- علم و یقین به حقایق و معارف: از بعد علمی، قرآن کریم حقایقی نظیر وجود خدا را با آن اوصاف و ویژگی ها، معاد و پاداش و کیفر بر طبق اعمال خوب و بد انسان و... معرفی کرده است که هر انسان مسلمانی ملزم است به این حقایق ومعارف بر اساس ادلّة عقلی متقن، علم و یقین پیدا کند؛ سپس نسبت به آنها ایمان و باور عمیق داشته باشد. این علم و یقین در اصلاح رفتار و پیش گیری او از انحراف و ارتکاب گناهان تأثیر بسزایی دارد؛ زیرا یکی از عواملی که در رفتار ما نقش تعیین کننده دارد، علم و آگاهی درست است. در واقع، این بینش ماست که به گرایش ها و رفتارهای ما جهت می دهد. نوع انتخاب هرکس در هر زمینه ای، بستگی تام به میزان بینش و آگاهی او دارد. به همین دلیل، قرآن دستور می دهد که تنها از علم و یقین پیروی کنید: «ولا تقف ما لیس لک به علم» (اسراء: 36)؛ هرگز از چیزی که به آن علم نداری پیروی مکن. این کتاب آسمانی بر اصلاح بینش ها و نگرش ها تأکید فراوانی کرده و از انسان ها خواسته است که گزینش هایشان مبتنی بر علم و آگاهی درست باشد نه از روی تقلید، (4) تعصب، (5)، لجاجت، ظن و گمان، (6) میل ها و هواهای نفسانی. قرآن کریم گرایش های مقلّدانه، متعصبانه و لجوجانه را به شدت مورد نکوهش قرار داده است.
2- اعتقاد به علم نامحدود الهی: یکی از مهم ترین اعتقادات بازدارنده از ارتکاب گناهان و جرایم، علم و آگاهی نامحدود خداوند به همة موجودات و از جمله انسان و اعمال و رفتار اوست. از نظر قرآن، همة موجودات در محضر خداوند قرار دارند: «انّ الله کان علی کل شیء شهیداً» (نساء، 33)؛ خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است. هیچ چیزی در آسمان و زمین بر خدا مخفی و پنهان نیست: «إنّ الله لا یخفی علیه شیء فی الارض ولا فی السّماء» (آل عمران؛ 5) خداوند همه چیز را می بیند و تحت اشراف علمی او می باشد «الم یعلم بأنّ الله یری» (علق: 14)؛ آیا او نمی داند که خداوند همه اعمال او را می بیند؟ خداوند حتی از مخفی ترین مخفی ها نیز آگاه است: «وإن تجهر بالقول فإنّه یعلم السّرّ و أخفی» (طه: 7)؛ اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی) او پنهانی ها و حتی پنهان تر از آن را نیز می داند. انسان نیز به عنوان جزیی از عالم هستی تحت نظارت و احاطه علمی خدای متعال قرار دارد. علاوه بر اعمال و رفتار ظاهری انسان، افکار، نیات، خطورات قلبی و حدیث نفسی او نیز برای خداوند معلوم و مشهود است: «وهو الله فی السّماوات و فی الارض یعلم سرّکم و جهرکم ویعلم ما تکسبون» (انعام: 3)؛ اوست خداوند در آسمان ها و در زمین، پنهان و آشکار شما را می داند و از آنچه (انجام می دهید و) به دست می آورید با خبر است. نیز می فرماید: «و لقد خلقنا الإنسان ونعلم ما توسوس به نفسه» (ق: 16)؛ ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نفس او را می دانیم. «وهو معکم أین ما کنتم والله بما تعملون بصیر» (حدید: 4) و او با شماست هر جا که باشید و خداوندنسبت به آنچه انجام می دهید بیناست.
ایمان و اعتقاد به این آموزه ها موجب می شود که انسان همیشه خود را تحت احاطة علمی بی پایان و نظارت دقیق خداوند متعال بداند و نه تنها در ظاهر از کژروی ها و اعمال ناپسند خودداری کند، بلکه در باطن نیز افکار ناپسند و نیات شوم را به دل راه ندهد. از آن رو که اعمال و رفتار انسان تبلور افکار و مقاصد اوست، طبیعی است که با کنترل افکار و اندیشه ها، رفتار انسان نیز اصلاح، و ریشة انحراف و ناهنجاری ها از بن قطع خواهد شد، (7) مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعاً در دل او رسوخ کرده و به صورت یک باور قطعی رسیده باشد. (8) در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: «برترین مرحلة ایمان انسان این است که بداند هرجا باشد خدا با اوست.» (9) در روایتی دیگر آمده است: «اعبد الله کأنّک تراه فإن لم تکن تراه فإنّه یراک»؛ (10) خدا را آنچنان عبادت کن که گویی او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی، او تو را به خوبی می بیند.
امام موسی کاظم (ع)، نیز به یکی از فرزندان خود می فرماید: «فرزند عزیزم، بپرهیز از اینکه خداوند تو را در حال ارتکاب معصیتی ببیند که از آن منعت کرده است، و بپرهیز از اینکه خدای تعالی تو را در مقام طاعتی که به آن مأمورت ساخته است نیابد.» (11)
3- ایمان و التزام عملی به توحید در عبادت: از نظر اسلام، مؤمن و موحّد واقعی کسی است که علاوه بر اعتقاد راسخ به توحید ذاتی، صفاتی و افعالی، به توحید در عبادت و اطاعت خدا نیز ملتزم و پایبند باشد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، مؤمن و موحّد واقعی محسوب نمی شود. (12) مفهوم توحید در عبادت این است که انسان اولاً، تنها خداوند را مورد پرستش، تقدیس و تنزیه قرار دهد؛ در غیر این صورت، از جرگة اهل توحید و حوزة اسلام خارج خواهد بود. و ثانیاً، باید در تمام امور زندگی مطیع و تسلیم محض در مقابل خداوند باشد. (13)
«وما أمروا إلاّ لیعبدوا إلهاً واحداً لا اله إلا هو» (توبه: 31)؛ پیروی از شیطان، (14) و هوای نفس (15) با روح عبودیت و بندگی منافات دارد و همچنین فرمان بری و اطاعت بدون قید و شرط از افراد دیگر جایز نیست. قرآن در مذمّت اهل کتاب می فرماید: «اتّخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباباً من دون الله» (توبه: 31)
طبیعی است وقتی انسان در مقام عمل، موحّد واقعی و مطیع اوامر و نواهی الهی باشد، از ارتکاب جرایم که به شدت با مقام عبودیت او تنافی دارد و مورد نهی خداست، خودداری می کند و در میدان تلاش و مسابقه به منظور دست یابی به مقام قرب الهی، به سوی نیکی ها و اعمال پسندیده می رود و به مرحله ای از رشد و تعالی معنوی می رسد که هرگز تمایل به ارتکاب گناه و جرایم در او پدید نمی آید.
4- ایمان به معاد و دادگاه عدل الهی: یقین به قیامت و روز جزا نقش مهمی در پیش گیری و کاهش جرایم و مفاسد دارد؛ زیرا انسان از نظر خواست طبیعی و فطری منفعت خواه، و از ضرر و زیان خویش به شدت متنفر و گریزان است. جلب منفعت و دفع ضرر، اعم از مادی و معنوی، در تمام ادوار زندگی محور فعالیت های او را تشکیل می دهد. انسان عاقل هیچ گاه آگاهانه دست به کاری نمی زند که صد درصد به ضرور او باشد. (16)
بر این اساس، کسی که به وجود خدا و دادگاه عدل الهی علم و ایمان دارد، می داند که ارتکاب جرایم، قانون شکنی، تعدّی به حقوق دیگران و عدم پای بندی به اخلاق و ارزش های انسانی به دلیل عذاب ها و شکنجه های طاقت فرسای اخروی، «ضرر محض» است و بلکه زیان و خسران بالاتر از آن تصور نمی شود. شدت عذاب به گونه ای است که طبق آیات صریح قرآن، گنهکار دوست می دارد عزیزترین عزیزان خویش، یعنی فرزندان، همسر، برادر، فامیل و قبیله اش که همواره از او حمایت می کردند، بلکه تمام کسانی را که در روی زمین هستند فدا کند تا مایة نجات او در برابر آن عذاب هولناگ گردد: «یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و أخیه وفصیلته الّتی تؤویه ومن فی الارض جمیعاً ثمّ ینجیه» (معارج: 11-14) عذاب الهی آنچنان وحشتناک و هول انگیز است که ظالمان حاضرند بزرگ ترین رشوه ای را که می توان تصور کرد، برای رهایی از آن پرداخت کنند اما کسی از آنها نمی پذیرد: (17) «و لو أنّ لکلّ نفس ظلمت ما فی الارض لافتدت به وأسرّوا الّندامة لمّا رأوا العذاب وقضی بینهم بالقسط وهم لا یظلمون» (یونس: 54) دو آیة اول سورة «حج» مقدّمات هول انگیز و وحشتناک قیامت و زلزلة عظیم رستاخیز را به تصویر کشیده و عموم مردم را بدون استثنا مورد خطاب قرار داده و به آنها هشدار می دهد: «یا أیها الناس اتّقوا ربّکم إنّ زلزلة السّاعة شیء عظیم یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما أرضعت وتضع کل ذات حمل حملها وتری الناس سکاری وما هم بسکاری ولکن عذاب الله شدید» (حج: 2)؛ ای مردم، از پروردگارتان بترسید، و پرهیزگاری پیشه کنید که زلزلة رستاخیز، جریان مهم و عظیمی است. روزی که زلزلة رستاخیز را مشاهده کنید آنچنان وحشت سر تا پای همه را فرا می گیرد که مادران شیرده از کودک شیرخوارشان غافل می شوند و هر بارداری (در آن صحنه باشد) جنین خود را سقط می کند. مردم را به صورت مستان می بینی، در حالی که مست نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است که اینچنین هول و وحشت به دل ها افکنده و انسان ها را از خود بی خود ساخته است.
طبق این آیه، راه نجات از عذاب های وحشتناک و خطرهای عظیم قیامت، تقوا و پرهیزگاری است؛ زیرا یاد قیامت، موجب ایجاد نیروی بازدارنده از انحراف و کژروی ها می گردد. علاقه و محبت مادر شیرده نسبت به نوزاد، از قوی ترین علاقه ها و جذابیت هاست. خداوند برای بیان شدت سختی قیامت، به قطع این رابطة نیرومند مثال زده است، وگرنه در قیامت، هیچ مادر باردار یا شیردهی وجود ندارد. حوادث سخت قیامت، هم عاطفه را می گیرد «تذهل کل مرضغه» و هم عقل را: «تری النّاس سکاری» (18) بنابراین، این مستی به این دلیل است که از شدت ترس از عذاب الهی دچار دهشت و حیرت شده اند و در نتیجه، عقل هایشان را از دست داده اند. (19)
بدون تردید، اعتقاد راسخ به این آموزه ها بزرگ ترین سد را در برابر هرگونه ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران ایجاد می کند. منافع زودگذر و زوال پذیری که انسان از طریق تجاوز به حقوق دیگران کسب می کند، در مقایسه با میزان سختی و شدتی که در برابر آن قرار داده شده، به قدری حقیر و ناچیز است که هیچ انسان عاقل و دوراندیشی حاضر به چنین معاملة زیان باری نخواهد شد.
و از آن طرف، یقین دارد که انجام کار نیک و رعایت مسئولیت و التزام به اخلاق و قانون به دلیل پاداش های ابدی اخروی «سود و فایده محض»، آن هم از نوع والاترین و پایدارترینش را برای او به دنبال دارد؛ از این رو، با تمام وجود سعی می کند که ملتزم به آنها باشد.
قرآن نیز طبق این اصل روان شناسی می فرماید: «من عمل صالحاً فلنفسه و من أساء فعلیها وما ربّک بظلّام للعبید» (فصلت: 46) هر کسی عمل صالحی انجام دهد نفعش برای خود اوست، و هر کسی بدی کند به خویشتن بدی کرده، و پروردگار تو به بندگان هرگز ظلم و ستم نمی کند. همچنین در جای دیگر می فرماید: «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أساتم فلها...» (اسراء: 7)؛ اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید و اگر بدی کنید به خود بدی کرده اید.
قرآن برای ترغیب افراد به کارهای نیک و اجتناب آنان از گناهان و جرایم، آموزه ها و تعالیم خود را قبلاً هماهنگ با این خواست فطری انسان کرده است. هنگامی که جرایم و گناهان را معرفی می کند بلافاصله متذکر عذاب های وحشتناک و ضررهای اخروی آنها می شود و بالعکس، در کنار اعمال صالح، پاداش های عظیم اخروی آنها را بازگو می کند. برای نمونه، در ذیل به چند آیه در این زمینه اشاره می شود:
«یوم نحشر المتّقین إلی الرّحمن وفداً ونسوق المجرمین إلی جهنّم ورداً» (مریم: 85-86)؛ پرهیزگاران را دسته جمعی با عزت و احترام به سوی خداوند رحمان، به سوی بهشت و پاداش های او راهنمایی می کنیم. در مقابل، مجرمان را در حالی که تشنه کامند به سوی جهنم می رانیم.
«قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ یردّ إلی ربّه فیعذّبه عذاباً نکراً» (کهف: 87) [ذوالقرنین] گفت: اما کسی را که ستم کرده است (یعنی مشرک بوده و یا مسیر فساد و عصیان در پیش گرفته است) مجازات خواهیم کرد. سپس به سوی پروردگارش باز می گردد و خداوند او را به صورت بی سابقه ای که گمان نمی کند عذاب خواهد کرد. (20)
«واما من آمن وعمل صالحاً فله جزاء الحسنی» (کهف: 88)؛ و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداش نیکو خواهد داشت.
«إنّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات کانت لهم جنّات الفردوس نزلاً» (کف: 107)؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین و برترین باغ های بهشت منزلگاهشان است. (21) و از آن رو که کمال یک نعمت در صورتی خواهد بود که دست زوال به دامن آن دراز نشود، بلافاصله اضافه می کند: «خالدین فیها لا یبغون عنها حولا»؛ آنها جاودانه در این باغ های بهشت خواهند ماند. و با اینکه طبع مشکل پسند و تحول طلب انسان دایم تقاضای دگرگونی و تنوع و تحول می کند، اما ساکنان فردوس هرگز تقاضای نقل مکان و تحول از آن نخواهند کرد. (22)
«إنّ الله یدخل الذّین آمنوا و عملوا الصّالحات جنّات تجری من تحتها الانهار إنّ الله یفعل ما یرید: (حج: 14)؛ خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغ های از بهشت وارد می کند که نهرها زیر درختانش جاری است. خدا هرچه را اراده کند، انجام می دهد.
«فالّذین آمنوا وعملوا الصّالحات لهم مغفرة و رزق کریم» (حج: 50) بگو: ای مردم، من تنها برای شماانذار کنندة آشکاری هستم. کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش خدا و روزی پر ارزشی در انتظار آنها است.
در سورة «طه» در مورد پاداش نیکوکاران و عذاب بدکاران چنین می گوید: «انّه من یأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لا یموت فیها ولا یحیی» (طه: 74)؛ هر کس بی ایمان و گنهکار در محضر پروردگار در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ برای اوست. مصیبت بزرگ تر او در دوزخ این است که نه می میرد و نه زنده می شود. «لا یموت فیها و لا یحیی»، بلکه دایم در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند؛ حیاتی که از مرگ تلخ تر و مشقّت بارتر است. و هر کس در آن محضر بزرگ، با ایمان و عمل صالح وارد شود، درجات عالی در انتظار اوست. «ومن یأته مؤمناً قد عمل الصّالحات فأولئک لهم الدّرجات العلی» (طه: 75)؛ بهشت های جاویدانی که نهرها را زیر درختانش جاری است، و جاودانه در آن خواهند ماند: «جنّات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها» و این است پاداش کسی که با ایمان و اطاعت پروردگار خود را پاک و پاکیزه کند: «وذلک جزاء من تزکّی» (طه: 76).
در واقع، قرآن آموزه های تربیتی خود را بر دو اصل اساسی «بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» مبتنی کرده است. انسان باید در برابر انجام کار نیک تشویق شود، و در برابر کار بد کیفر بیند تا انگیزة بیشتری برای پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.
تشویق به تنهایی برای تربیت و اصلاح فرد و جامعه کافی نیست؛ زیرا انسان در این صورت، مطمئن است انجام گناه برای او خطری ندارد. ترس و تهدید تنها نیز موجب از بین رفتن انگیزه و علاقه افراد نسبت به انجام کارهای مثبت می شود.
کسانی که تصور می کنند تشویق تنها برای تربیت انسان کافی است، و باید تنبیه و تهدید و کیفر را بکلی کنار گذاشت، سخت در اشتباهند. افرادی هم که پایة تربیت را تنها بر ترس و تهدید می گذارند و از جنبه های تشویقی غافلند، در گم راهی و بی خبری به سر می برند.
هر دو گروه مزبور در شناخت انسان در اشتباهند؛ چرا که توجه ندارند انسان مجموعه ای است از بیم و امید؛ هم حبّ ذات و علاقه به حیات و هم نفرت از فنا و نیستی؛ یعنی ترکیبی است از جلب منفعت و دفع ضرر. آیا انسانی که ابعاد روحش را این دو تشکیل می دهد ممکن است پایه تربیتش تنها روی یک قسمت باشد؟
تعادل میان این دو لازم است. اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرئت و غفلت می شود و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجه اش یأس و نومیدی و خاموش شدن شعله های عشق و تحرک است. به همین دلیل است که در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم آمده است. (23)
اثراتی که ایمان به زندگی پس از مرگ می تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد به رعایت اصول و ارزش های انسانی داشته باشد به مراتب بیش از اثرات دادگاه ها و کیفرهای معمولی است؛ چراکه مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاه های معمولی بسیار متفاوت است. قرآن دربارة خصوصیات دادگاه روز جزا می فرماید: «ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئاً و إن کان مثقال حبّه من خردل أتینا بها و کفی بنا حاسبین».
)انبیاء، 47)؛ ما ترازوهای عدل را در روز قیامت نصب می کنیم. به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم و ستمی نمی شود. اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل کار نیک و بدی باشد، ما آن را حاضر می سازیم و مورد سنجش قرار می دهیم و همین قدر کافی است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم.
در آن دادگاه، نه تجدیدنظر و نه زر و زور و پارتی وجود دارد که مجریان عدالت را از حق منحرف کند و نه ارائه مدارک دروغین در آن فایده ای دارد؛ چون همه چیز از جمله خود اعضاء و جوارح و اعمال و افکار انسان جان می گیرند و به زبان می آیند، اعمال کوچک و بزرگ انسان را بازگو می کنند، اطراف هر کسی را اعمال تجسّم یافته اش احاطه می کند و به صورت نعم بهشتی و عذاب جهنمی درمی آید. (24) قرآن کریم می فرماید: «واتّقوا یوماً لا تجری نفس عن نفس شیئاً ولا یقبل منها شفاعة ولا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون» (بقره: 48)؛ از روزی بپرهیزید که هیچ کس به جای دیگری جزا داده نمی شود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسی به یاری او می آید.
اعمال مجرمانه و گناهان انسان، با ایمان به خدا و آخرت نسبت معکوس دارند؛ یعنی به هر نسبت که ایمان قوی تر باشد گناه کمتر است. حتی از برخی تعبیرات استفاده می شود که انسان اگر گمانی به وجود قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیاری از اعمال خلاف خودداری می کند، (25) چنان که دربارة کم فروشان می فرماید: «ألا یظن أولئک أنّهم مبعوثون لیوم عظیم» (مطففین: 4 و 5)؛ آیا آنها گمان نمی کنند که برای روز بزرگی مبعوث می شوند؟
پی نوشت ها :
1- علی صفاری، «مبانی نظری پیش گیری از وقوع جرم»، تحقیقات حقوقی، ش 33-34 ص 268 و 304.
2- محمود میرخلیلی، «پیش گیری وضعی از نگاه آموزه های اسلام»، فقه و حقوق، ش1، ص61.
3- علی صفاری، «مبانی نظری پیش گیری از وقوع جرم»، تحقیقات حقوقی، ش 33-34، ص 313-314.
4- احزاب: 67/ انبیا: 53-54.
6- بقره: 170.
6- یونس: 36/ نجم: 28/ انعام: 116.
7- قدرت الله خسروشاهی، «پیش گیری از جرم در آموزه های قرآنی»، بصیرت، ش 30-31، ص 55-73.
8-ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 27، ص 168.
9- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 171.
10- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 25، ص 204.
11- محمّدبن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص408.
12- مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 2، ص 99.
13- سید محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمة سید محمّدباقر موسوی همدانی، ج 9، ص 326.
14- یس: 60.
15- فرقان: 43.
16- سید محمّدباقر صدر، فلسفة ما، ص 46.
17- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 8، ص 315.
18- محسن قرائتی، تفسیر نور، ج8، ص15.
19-سید محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 479.
20- همان، ج 13، ص 502.
21- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 15، ص 137.
22- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 564.
23- همان، ج 1، ص 426.
24- مرتضی مطهّری، مجموعه آثار، ج 1، ص 233 و 234.
25- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج18، ص 478.