تاریخ نگارش : سيزدهم بهمن 1391
زندگی مهدوی در سایه دعای عهد
مسعود ورزیده
امام رضا(علیه السلام) در قنوت نماز جمعه این دعا را میخواند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِه» خدایا مرا از انصار حضرت مهدی قرار بده. پدربزرگش است، هنوز امام زمان به دنیا نیامده. این خیلی مهم است.
کلید واژه : دعای عهد دعایی است که رابطهی بین ما و حضرت مهدی است
ناشر : بیانات حجت الاسلام قرائتی | سایت حوزه
زندگی مهدوی در سایه دعای عهد
عهد
دعای عهد دعایی است که رابطهی بین ما و حضرت مهدی است.
امام رضا(علیه السلام) در قنوت نماز جمعه این دعا را میخواند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِه» خدایا مرا از انصار حضرت مهدی قرار بده. پدربزرگش است، هنوز امام زمان به دنیا نیامده. این خیلی مهم است.
امام زمان(علیهالسلام)، مهربانتر از پدر و مادر
«وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَان» (بحارالانوار/ج51/ص152)، «أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم» (بحارالانوار/ج25/ص116) به قدری حضرت مهدی مردم را دوست دارد، از پدر و مادر بیشتر مردم را دوست دارد.
این سیمایی که از امام زمان گفته میشود، که امام زمان میآید همه را گردن میزند و بکش، بکش و نهر خون است، درست نیست.
امام رضا میفرماید: «أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم » مهربانتر است بر مردم ،«یَکُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم» (بحارالانوار/ج25/ص116)
علاقه باید جمعی باشد
در دعای عهد داریم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات»، «بلغ» به امام زمان ابلاغ کن، چه؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همهی مۆمنین و مۆمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات»
کارهای خیر با نگاه جهانی، نه شخصی و محلّی
زیارت میرویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همهی مۆمنین و مۆمنات. صدقه میدهیم بگوییم: دفع بلا از همهی مۆمنین و مۆمنات. نگوییم: خدایا، مۆمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز.
مگر ما منتظر امام بین المللی نیستیم؟ امام جهان باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچهام و هیأتام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات»
دعای عهد میگوید: میخواهی با امام زمان صحبت کنی، بگو: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا صاحب الزمان» خدایا مولای ما صاحب الزمان را به او برسان، چه؟ «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات»
علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی
حذف مرز و شرط در دعاها
علاقه بدون مرز
علاقه بدون مرز کجای دعا درمیآید؟ میگوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرقها و مغربها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمینهای هموار کوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشکی، این دعا چقدر سازنده است.
چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.
علاقه بدون شرط
میفرماید: «حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم» خیلی قشنگ است. به شرط حیات هم نیست. «حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم»!
بعضیها را می بینیم دعا میکنند خدایا تمام کسانی که آرزومند هستند قسمت کن. میگویم یک عده هم آرزو ندارند. آنهایی هم که آرزو ندارند آدم هستند.
بگوییم: خدایا آرزومندان را قسمت کن. آنهایی هم که آرزو ندارند یک بصیرت و معرفتشان بده که آنها هم آرزومند شوند. یک میلیارد کافر در چین است. اینها هیچ آرزوی زیارت امام رضا را ندارند. خوب بالاخره انسان هستند. خدایا تمام منحرفین را آنگونه هدایت کن که آن لذتی که ما از گفتگوی با حضرت مهدی میبریم آنها هم آن لذت را ببرند. نگو آرزومندان، آرزومندان و غیر آرزومندان را. این دعا آدم را باز میکند، میگوید: از خودت بیرون بیا.
دعای عهد میگوید: بزرگ شو.روحت را عظیم کن.در جزییات گیر نکن سلام میدهی،«عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ». بدون مرز «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» شرط ابدا«حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم»!
شریک کردن والدین در دعا و زیارت
بدون تاریخ، «وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ عَنِّی» ای امام زمان سلام میکنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَیَّ» و «وُلدی» یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده.
بدون حساب، سلام که میکند نمیگوید: چه مقدار. میگوید که: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه» به وزن عرش خدا، «وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه» به مقدار کلمات الهی، به مقدار وزن عرش خدا، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه» آخرین درجهی رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت.
مهدی جان! ای امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد.
خیلی مهم است. ما وقتی شکر میکنیم میگوییم: خدایا، صد هزار مرتبه شکر! صد هزار مرتبه چیزی نیست. صد هزار تا یک مشت شکر است.
امام زمان
دختر کوچک امام حسین که دیده کربلا پدرش را شهید کردند، اسیرش کردند، در کاخ ابن زیاد و یزید آمده وقتی میگویند: وضع چطور است؟ نمیگوید: الحمدلله صد هزار تا! میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى» به عدد دانههای شن الحمدلله! دختر سه ساله میگوید: به اندازهی دانههای شن، ولی ما چه میگوییم؟ صد هزار مرتبه! خیلی فکر ما کوچک است.
علاقه تازه به تازه، آخر یک کسی میگوید: دوست دارم، میرود که میرود که میرود. یک کسی هرروز زنگ میزند که آقا دوستت دارم. میگوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید میکنم.
علاقهی جمعی، علاقهی بدون مرز، علاقهی بدون شرط، علاقهی بی حساب، به عدد وزن عرش خدا، علاقهی بدون تاریخ، تاریخ گذشته «والدیَّ» تاریخ آینده «وُلدی». علاقهی تازه به تازه، تازه به تازه، «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم»، «اُجَدِّدُ» یعنی هی تجدید میکنم، یعنی تازه به تازه.
عهد و عقد و بیعت با امام زمان(علیهالسلام)
میگوید: «عَهْداً» بعد از عهداً میگوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً میگوید «وَ بَیْعَةً» مهندسیاش را میبینید.
عهد یعنی تعهد، در دعای عهد میگوییم: ای امام زمان سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد میکنم. تعهد میکنم یعنی قرار میگذارم بین خودم و خدا، بعد میگوید: عهد کم است. پررنگش کن، «عقد»
عقد یعنی گره، دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره. میگویند: عروس را عقد کردند. پسر عقد کرد یعنی گره خورد. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. میگوید: «وَ بَیْعَةً»، تسلیم تسلیم است. یعنی هی پررنگش میکند.
«عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیْعَةً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.
علاقهی حتمی، میگوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. «فِی رَقَبَتِی» علاقهی حتمی، «فِی رَقَبَتِی» ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. میگوید: نه، علاقهی افتخار آمیز.
آخر گاهی یک کسی نجار است، اما به شغلش افتخار نمیکند. میگوید: دیگر از خرجی زن و بچهام آمدم نجار شدم. کارمند دولت است، میگوید: برای خرجی زن و بچه بود. ولی یک کسی افتخار میکند.
«وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ النِّعْمَةِ»، «شَرَّفْتَنِی، فَضَّلْتَنِی، خَصَصْتَنِی» یعنی خدایا افتخار میکنم که مرا پذیرفتی که مهر امام زمان در دل من است. معرفت امام زمان در دل من است.
یاری امام زمان(علیهالسلام) تا سر حدّ شهادت
علاقه همراه با همهی مراحل، میگوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم.
آخر گاهی وقتها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی میگوید: همسفر باشم، میگوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.
گاهی یک کسی میگوید: عقب من بیا، پولت نمیدهم اما میخواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است.
میگوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ» شیعه،شیعه یعنی دنباله رو، «انصار» نصرت در جایی که نیاز به کمک هست. شیعه یعنی من دنبال تو هستم. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع میکنم. کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد میکنم. اینطور نیست که من بگذارم هرکسی هر چرندی بخواهد بگوید، بگوید. اگر کسی به اهل بیت حرف زشتی بزند، فتوا را ببینید حتی میشود او را کشت بدون اجازهی حاکم شهر! قاضی هم نمیخواهد، دادگاه هم نمیخواهد. یک کسی از زبانش در رفت، نفهمید چه میگوید، نفهمید حسابش جداست. اما اگر یک کسی با علم و آگاهی، به زهرا جسارت کند، به امام زمان جسارت کند، امام (ره) فرمود: هرکس سلمان رشدی را بکشد، جهاد کرده و اگر کسی در این راه کشته شود شهید است.
«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمیدهیم که کسی جسارت کند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم میکنیم. اینکه میگویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. مثلاً من روی لباسم تعصب دارم.
استقامتی ارزش دارد که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، میگوید: مهدی جان مرا جذب خودت کن، «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک»
تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصبها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش میکنم. به خاطر همشهری گری تعصب میکنم. در انتخابات میگویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایهی من است. این تعصبها بد است. اما اگر یک چیزی را فهمیدی این حق است، باقیها باطل، آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است.
اول انحصار طلب خود خداست. چون میگوید: «لا اله» هیچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقیها را دور بریز. انحصار طلبی است. بگوییم: نه ببین انحصار طلب نباش. یک جایی که حق و باطل است، آدم باید هم این را داشته باشد، هم آن را. این فکر غلط است. آدم باید حق را داشته باشد، باطل را هم رها کند. اطاعت و استقامت در راه حق
علاقهی عاشقانه، میگوید: «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» مهدی جان، من این سلامهایی که کردم روی عشق بود.
آخر ما نماز را میخوانیم اما نمازمان با عشق نیست. به همین خاطر میگویند: نماز خواندیم راحت شدیم. یعنی گیر افتاده بودیم. به بچه میگوییم: بلند شو نمازت را بخوان راحت شوی! یعنی گیر کرده است. نه، «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام میکنم، روی عشق زیارت میکنم نه روی اکراه!
علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. استقامت مهم نیست. خیلیها مثلاً تودهای داشتیم سی سال زندان بود. بله ایشان مقاوم است. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) این استقامت مهم است. استقامت براساس الله. این مهم است. یا مثلاً «فَاسْتَقِمْ» استقامت کن. خوب تودهایها هم استقامت میکنند. میگوید: نه، «کَما أُمِرْت» (هود/112) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقهای دارد روی سلیقهاش استقامت میکند، این استقامت نیست، یک دندگی است.
استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت»، که طبق مأموریت باشد.
استقامتی ارزش دارد که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، میگوید: مهدی جان مرا جذب خودت کن، «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِک»
اللهم عجل لولیک الفرج
منبع :
بیانات حجت الاسلام قرائتی
سایت حوزه