تاریخ نگارش : دوازدهم اسفند 1391
معناشناسی واژه ابتلاء در قرآن
مریم اکبرزاده
از روش های نوین تحقیق و پژوهش در قرآن، معناشناسی واژه های قرآنی است. در این پژوهش با نگاهی معناشناختی، حوزه های معنایی ابتلاء را در قرآن مورد مطالعه قرار داده و پس از نگاهی به موقعیت این واژه در کتب لغت و بررسی نظرات لغت شناسان مختلف و همچنین با دقت در مفهوم ابتلاء، ریشه و مشتقات این واژه را در قرآن مورد بررسی قرار داده. واژه ابتلاء یکی از واژه های مهم و حساس قرآنی است که فهم دقیق معنای آن در دریافت معارف قرآنی تاثیر بسزایی دارد. این واژه و مشتقات آن 38 مرتبه در 25 سوره و 35 آیه از قرآن کریم آمده است. این واژه از ماده " بلا یبلو" و " بلی یبلی" مشتق است. ابتلاء در اصل به معنای کهنگی و فرسودگی است و سپس به ازمایش کردن نیز بلا گفته شده استو واژه ابتلائ مصدر باب افتعال و در اصطلاح به معنای آزمودن و دانستن حقیقت و دریافتن مجهول است. واژه ابتلاء در قرآن مفهوم عامی است که با تعابیر دیگری چون فتنه، امتحان، تمحیص و ... آورده شده است.
کلید واژه : قرآن، ابتلاء، تمحیص، امتحان
مقدمه
مسأله معنا که مهم ترین دغدغه ی آدمی در هستی است و یافتن معنای واژگان و عبارات و درک معنای متنی و تحلیل آن از مباحث مهم در حوزه اندیشه بشری است. معناشناسی از شاخه های اصلی زبان شناسی است که به مطالعه ی معنا در زبان می پردازد. نزول قرآن کریم و لزوم فهم و تفسیر معنای آن موجب شد تا مسلمانان به دانش معناشناسی توجه جدی نمایند. مسأله ابتلاء از جمله مسائل مهمی است که در قرآن روی ان زیاد تأکید شده است و مطالب مربوط به آن با تعابیر مختلفی چون " بلاء"، " فتنه"، " تمحیص" و " امتحان" آورده شده است. ابتلاء در اصطلاح به معنای امتحان و آزمایش کردن است. مسأله ی ابتلاء از جمله مسائل مهمی است که در قرآن روی آن زیاد تأکید شده است و مطالب مربوط به آن با تعابیر مختلف چون " بلا"، " فتنه"، " تمحیص"، " تمییز" و " امتحان" وارد شده است. ابتلاء یکی از قوانین مسلم الهی است که منظور از آن آزمایش و امتحان خداوند در مورد انسان ها و در همه زمان ها برای آشکار شدن صفات درونی آنهاست. خداوند برای ابتلاء و امتحان انسان از وسایل و ابزارهای گوناگونی استفاده می کند. از وسایل عمده ابتلاء، نعمت های دنیوی و زینت های جذاب زندگی مثل و مال فرزند است و اجرای این ناموس بزرگ الهی گاه به صورت امر به کاری و نهی از عملی و زمانی به ایجاد مصائب و سختی هاست.
معنا
معناشناسی از شاخه های اصلی زبان شناسی است که به مطالعه علم معنا در زبان می پردازد. نزول قرآن کریم و لزوم فهم و تفسیر معنای آن موجب شد تا مسلمانان به دانش معناشناسی توجه جدی نمایند. دانش زبان شناسی بطور عام و معناشناسی بطور خاص در جهان اسلام اساساً پیرامون مطالعات و پژوهش هایی در حوزه ی متون مقدس به ویژه قرآن کریم شکل گرفته است. فهم مراد خداوند در قرآن مهمترین و اصلی ترین دغدغه ی مسلمانان از آغاز نزول تا کنون بوده است. دل مشغولی مسلمانان به یافتن معنا در قرآن به همراه قرائت و تفسیر آن، از مهم ترین انگیزه های آنان در توجه به زبان و دانش های زبانی از جمله معناشناسی بوده است. سرشت حقیقی زبان را می توان از خلال فهم و دریافت معنا یافت، آنچه که در تمام سطح تحلیلی زبانی نقش مهمی ایفا می کند، مساله معناست. معناشناسی را علم مطالعه معنا می دانند. ( سیدی، 1390، صص11-9)
دیدگاه لغت شناسان
راغب اصفهانی: بلی: کهنه شد، می گویند بلی الثوب بلیً و بلاءً یعنی آن جامه و لباس کهنه شد. به کسی که سفر کرده است می گویند بلاهُ سفرٌ یعنی مسافرت او را خسته و فرسوده کرد. (یعنی ابلاه السفر) وبلوته یعنی او را آزمودم، مثل این است که از زیادی آزمایش خسته اش کردم. أبلیت فلاناً یعنی اختبرته او را آزمودم و با آزمایش او آگاهی یافتم و گفته می شود غم و اندوه نیز بلاء نامیده می شود از آن جهت که جسم را فرسایش می دهد. تکلیف هم ازجهاتی به بلاء تعبیر شده است: اول : اینکه تمام تکالیف به گونه ای برای تن و جسم سخت و مشکل است از این جهت نوعی بلاء هستند. دوم : اینکه تکالیف در حکم آزمایشند. خداوند هم فرموده است: وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ ﴿31 محمد﴾ ( و البته شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم). سوم :اینکه آزمون خدای تعالی از بندگان گاهی با مسرت و سرور است تا سپاس گزارند و شکر کنند و گاهی نیز با ضررها و زیان هاست تا پایداری و صبر پیشه کنند، پس محنت و منحت یعنی زحمت و رحمت، یا کوشش با رنج و کشش و با بخشش، همگی آزمون و بلاء است. پس رنج و محنت صبر، افزون تر از بخشش شکر آفرین است ولی قیام کردن بر حق و شکرگزاری و از این جهت در آسایش بودن و نعمت داشتن بلا و آزمایشی است بس بزرگ تر. و خدای عز و جل فرمود: وَفِی ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿49 بقره) این آیه درباره ی بنی اسرائیل است و این معنی دراین آیه به 2 امر برمی گردد یا به سوی محنت و سختی و یا به نعمت و لطفی که باعث نجاتشان شده است. إبتلی فلانٌ کذا و أبلاه، این ابتلاء متضمن دو امر است: اول: اینکه شناختن حال او به خودش و آگاهی بر آنچه را که نمی داند و برایش مجهول است. دوم: ظهور و نمایاندن خوبی یا بدی و یا نیکوکاری و زشتکاریش. چه بسا که در آزمایش یکی از این دو موضوع یا تنها یکی از آن ها موردنظر باشد پس اگر درباره ی آزمون خدای گفته شود، بلا کذا أو أبلاه؛ او را آزمایش کرد یا مبتلا کرد، مقصود از آن چیزی نیست مگر ظهور و نمایان شدن نیکی و زشتی او بدون اینکه شناختن حال یا آگاهی به نادانسته هایی کارش در میان باشد، زیرا خداوند علام الغیوب است. ( راغب اصفهانی، 1374، ج 1.صص 312-309) ابن فارس: صاحب مقاییس اللغة می گوید: " بلوی" دو اصل دارد: 1. کهنگی و فرسودگی 2. امتحان و اختبار (ابن فارس، 1404 ، ص 292)
ابن منظور: بلوت الرجل بلوا و بلاءً و ابتلیته یعنی اورا آزمودم. بلاء و یبلوا و بلوا یعنی او را آزمود و امتحان کرد، ابتلیته فابلانی یعنی از او طلب آگاهی کردم و او مرا آگاه کرد. و ابتلاه الله یعنی خداوند او را آزمود. (همایی، 1383، ص112)
حسن مصطفوی: منظورازواژه " بلاء" ایجاد تحول و دگرگونی در افراد برای بدست آوردن نتیجه مقصود است. (همان، ص113)
فخرالدین طریحی: منظور از واژه بلاء در آیه إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ ﴿106 صافات) اختبار و امتحان است. و گفته می شود، بلاهُ یبلوهُ یعنی آن را خبر داد و آن را امتحان کرد. و گفته می شود بلاء بر 3 وجه است، نعمت و اختبار و مکروه. و بلاء، نیکی و بدی می باشد و اصل آن زحمت و سختی است. (همان، ص 112) با توجه به مطالب ذکرشده از لغت شناسان به دست می آید که معنای اصلی " بلو" همان آزمایش کردن است. پس از میان دیدگاه های ذکر شده، نظر حسن مصطفوی صحیح تر به نظر می رسد. در میان نظرات ذکرشده، برخی " بلو" را به معنای اختبار گرفته اند، در صورتی که واژه اختبار به معنای خبر گرفتن است و با ماده ی " بلو" تفاوت دارد. شاید علتش این باشد که در بلاء که شخص آزمایش می شود، چند جهت وجود دارد: الف) از آن جهت که برای آزمایش شونده سختی در بردارد، به معنای امتحان است؛ یعنی کسی که می گوید " بلو" به معنای اِمتَحَنَ است، این جهت را در نظر گرفته است. ( اِمتَحَنَ از ماده " مَحَنَ" و به معنای سختی است). ب) از آن جهت برای آزمایش کننده ( در آزمایش های بشری) نوعی کسب آگاهی از حال آزمایش شونده است، به آن اختبار گویند. بنابراین، نظر کسی که می گوید به معنای اختبار است به این جهت نظر دارد. ج) از آن جهت که برای آزمایش شونده یک حالت جدیدی بوجود می آورد، به معنای ایجاد تحول و دگرگونی است که همان آزمایش شدن می باشد.( همان، ص114)
ریشه
در خصوص واژه " بلاء" اختلاف است که آیا ناقص واوی است و از ماده " بلو" اخذ شده و یا ناقص یایی است و از ماده " بلی" اخذ شده است؟ برخی از لغویان ریشه یبلو که ناقص و واوی است و ریشه بلی یبلی را که ناقص یایی است را واحد فرض کرده و باهم ذکر نموده اند. ( بیگلری، 1380، ص) در حالی که ابن فارس بین " بلو" و " بلی" تفاوت قائل شده و اولی را به معنی کهنه شدن و دومی را به معنی امتحان می داند. در حالی که ظاهراً اصل آن " بلو" و به معنی دگرگونی است و معانی امتحان، آزمودن، تجربه و فرسوده شدن از لوازم و نتائج آن است. (مودب،1378، ص 41) و خلیل بن احمد و راغب ریشه " بلاء" را ناقص یایی می دانند. و البته بیشتر واژه شناسان می گویند: " بلاء" ناقص واوی است.
همانطور که گفته شد واژه " بلاء" دارای دو ریشه " بلو" و "بلی" می باشد و از نظر نگارنده احتمالاً بین معنای " بلو و بلی" تفاوت وجود دارد و معنای اصلی ماده " بلو"، آزمایش کردن و معنای اصلی ماده " بلی"، کهنه شدن و پوسیدن است.
مشتقات
1. بَلَونا: آزمودیم. (ماضی ثلاثی مجرد). تکرار در قرآن 3مرتبه : 17قلم/ 168 اعراف إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ ( 17، قلم ) ما آنان را همان گونه که باغداران را آزمودیم مورد آزمایش قرار دادیم آنگاه که سوگند خوردند که صبح برخیزند و [میوه] آن [باغ] را حتما بچینند.
2. یَبلُوَکُم: می آزمائیم . (مضارع ثلاثی مجرد) تکرار در قرآن 6 مرتبه : 92 نحل/ 2 ملک/ 7 هود/165 انعام/ 48 مائده/ 4 محمد. ... وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿48، مائده﴾ [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مى‏کردید آگاهتان خواهد کرد (48) 3. بَلاء: (مصدر سماعی ثلاثی مجرد) که در معانی زیر بکار برده شده است. (معلوف، 1375، ص 132) 1.امتحان، آزمودن 2. اندوه شدید و غمزدگی 3. شدت و سختی 4. انعام و بخشش. (مسعود، 1372، ص 394) ( جر، 1376، ص 481). تکرار در قرآن 6مرتبه : 49 بقره/ 141 اعراف/ 17 انفال/ 6 ابراهیم/ 106 صافات/ 33 دخان. وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ ﴿49، بقره﴾ . [به یاد آرید] آنگاه که شما را از [چنگ] فرعونیان رهانیدیم [آنان] شما را سخت‏شکنجه مى‏کردند پسران شما را سر مى‏بریدند و زنهایتان را زنده مى‏گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمایش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.
4. ابتلاء: آزمودن و دانستن حقیقت و دریافتن مجهول است. ( مصدر باب افتعال ) ابتلاء از ماده " بلا یبلوا" و به قولی از " بلی یبلی" مشتق است. ابتلاء بنابر وجه اول: به معنی خبرگرفتن تحصیل اطلاع نافذ و علم به کنه و حقیقت شیء و معادل آزمایش و امتحان در زبان فارسی است. ابتلاء بنابر وجه دوم: به معنای پوسیده و کهنه شدن آمده است برخی خواسته اند یکی از دو معنا را به دیگری برگردانند و برخی در جست وجوی اصل واحد دیگری برآمده اند: مثل شناسایی حال فرد در طاعت و گناه با تحمیل مشقت بر او، آشکارساختن باطن فرد، ایجاد تحول و دگرگونی برای تحصیل نتیجه مطلوب، و نقل چیزی از وضع و حالی به وضع و حال دیگر. ( بیگلری، 1380، ص 147) تکرار در قرآن 2مرتبه : 15فجر/ 16 فجر فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ﴿15 فجر﴾ اما انسان هنگامى که پروردگارش وى را مى‏آزماید و عزیزش مى‏دارد و نعمت فراوان به او مى‏دهد مى‏گوید پروردگارم مرا گرامى داشته است. وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ﴿ فجر16﴾ و اما چون وى را مى‏آزماید و روزى‏اش را بر او تنگ مى‏گرداند مى‏گوید پروردگارم مرا خوار کرده است. 5. مُبتَلِی: آزمایش کننده . ( اسم فاعل از فعل ابتلاه) که به صیغه های مفرد و جمع در آیات زیر آمده است. (عادل، 1373، ص 359) تکرار در قرآن 2 مرتبه : 30 مومنون/ 249 بقره إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ. (30 مومنون) در حقیقت در این [ماجرا] عبرتهایى است و قطعا ما آزمایش‏کننده بودیم. 6. تبلِی : تبلی از ماده بلوی به معنی آزمایش و امتحان است. (فعل مضارع) تکرار در قرآن 2مرتبه : 9طارق/ 17 انفال یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿9 طارق﴾، آن روز که رازها [همه] فاش شود.





مفاهیم مترادف ابتلاء
الف) فتنه
موضوع ابتلاء در قرآن با تعبیر دیگری هم آورده شده است از جمله، فتنه، امتحان، تمحیص، تمییز و غیر این ها. از میان واژه های مذکور کلمه ی " فتنه" در قرآن بیشتر استعمال شده است و در حدود 20 بار به صورت های مختلف بکار رفته است. ( بیگلری، 1380، ص13) فتنه به معنای آزمایش و امتحان است. در مفردات راغب آمده است: " فتنه یا از جانب خداوند است و یا بنده، مثل مصیبت و مردن و عذاب و دیگر افعال ناگوار. هرگاه از جانب خداوند باشد، بنابر حکمت است و اگر از انسان باشد، خلاف آن است. لذا خداوند انسان را به انواع فتنه در هر جایی مذمت کرده است؛ برای مثال: وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ ﴿191/ بقره﴾ هر کجا بر ایشان دست‏یافتید آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون راندند آنان را بیرون برانید [چرا که] فتنه [=شرک] از قتل بدتر است [با این همه] در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است. إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ ﴿ 10/ بروج) کسانى که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکرده‏اند ایشان راست عذاب جهنم و ایشان راست عذاب سوزان (10) فتنه مثل بلاء بکار می رود؛ هر دو در اموری مثل سختی و آسایش که انسان به آن گرفتار می شود، کاربرد دارند. ( سیدی، 1380، صص445-444) اما اصل کلمه فتنه به معنی اختبار و امتحان است و اعتبارات دیگر به آن بر می گردد و یا به عبارت دیگر برای " فتنه" می توان یک معنای اصلی و پایه در نظر گرفت که جامع همه معانی بوده و همه آن معانی با آن مرتبط باشد، و در این آیات نیز همان معنای عام و اصلی " فتنه"، یعنی بلاء و محنت و سختی قابل حمل بر آیات است. ( طیب حسینی، 1390، ص166) برای فتنه نیز معانی مختلفی بیان شده، ازجمله بیماری، عبرت، عقوبت، اختبار، آزمایش، عذاب و شکنجه و... .
بیماری: أَوَلاَ یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لاَ یَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ ﴿ توبه/126﴾ آیا نمى‏بینند که آنان در هر سال یک یا دو بار آزموده مى‏شوند باز هم توبه نمى‏کنند و عبرت نمى‏گیرند.
اختبار و آزمایش: وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ ﴿3 عنکبوت﴾ و به یقین کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد. عذاب و شکنجه: وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ ﴿عنکبوت/10﴾ از میان مردم کسانى‏اند که مى‏گویند به خدا ایمان آورده‏ایم و چون در [راه] خدا آزار کشند آزمایش مردم را مانند عذاب خدا قرار مى‏دهند و اگر از جانب پروردگارت پیروزى رسد حتما خواهند گفت ما با شما بودیم آیا خدا به آنچه در دلهاى جهانیان است داناتر نیست. عبرت: رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿5/ممتحنه﴾ پروردگارا ما را وسیله آزمایش [و آماج آزار] براى کسانى که کفر ورزیده‏اند مگردان و بر ما ببخشاى که تو خود تواناى سنجیده‏کارى. (سیوطی، 1384، ص 69) فتنه در قرآن هم به خدا نسبت داده شده است و هم به دیگران، و هر جا درباره بشر آمده، منظور فتنه ی مذموم و آزمایش ناهنجار است و آنجا که درباره ی خدا آمده عاملی است جهت به کمال رسیدن انسان ها. قرآن فتنه الهی را یکی از سنت های تاریخ حیات بشر معرفی می کند که انسان در راه رسیدن به کمال همیشه با آن برخورد داشته و خواهد داشت. ( اسرار، 1375، ص 217)
ب) تمحیص وَلِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿141/ آل عمران)
و تا خدا کسانى را که ایمان آورده‏اند خالص گرداند و کافران را [به تدریج] نابود سازد.
تمحیص یکی دیگر از واژه هایی است که در موضوع " ابتلاء" در قرآن کریم از آن یاد شده است. اصل معنی تمحیص خالص شدن چیزی است از عیبی که در آن هست، و در بیان و آشکار نمودن چیزی است که با او مخلوط است. (راغب اصفهانی، ،صص 205-204) این واژه در لغت به معنی پاکیزه و پاکیزه نمودن اشیاء از آلودگی است.( بیگلری، 1380، ص 15) "لِیُمَحِصَ" از ماده " تمحیص" به معنی پاک نمودن چیزی است از هرگونه عیب. (مکارم شیرازی
1386، ج3، ص 147) (زمخشری،1389، ص518) مصدر تمحیص که فعل یُمَحِصُ از آن مشتق است به معنای خالص کردن چیزی از آمیختگی و نا خالص هایی که از خارج، داخل آن چیز شده است. (طباطبایی، 1390، ص43) مَحص، خالص کردن چیزی با ابقا و تثبیت آن چیز است. خالص کردن طلا از ناخالصی و پاک کردن چیزی از چرک و کثافت از مصادیق این معنایند، اما مفاهیم رفتن، دویدن، ابتلا، امتحان، شدت در آفرینش، و آشکار شدن از آثار این اصل اند. مراد از تمحیص انسان، تزکیه او از رذایل و عقاید باطل و کارهای ناشایست و نیز تنزیه او از هراس و تقویت وی برای دفاع از کیان اسلام است. (جوادی آملی، 1387، صص 640-639)
کسانى که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو مى‏کشند همان کسانند که خدا دلهایشان را براى پرهیزگارى امتحان کرده است آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.
ج). امتحان إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ
واژه " امتحان" از ریشه " محن" است که به معنای تصفیه و خالص کردن آمده است. این واژه تنها دو بار در قرآن کریم بکار رفته است. در سوره مبارکه ممتحنه به عنوان امر به مومنین برای امتحان و آزمایش زنان مهاجر و در سوره مبارکه حجرات در مورد امتحان مومنین. کلمه امتحان به معنای ابتلا و اختیار است و امتحان را وقتی به کار می برند که بخواهند وضع چیزی که تا کنون برایشان مجهول بوده معلوم کنند و چون این معنا در مورد خدای تعالی محال است ناگزیر باید بگوییم که امتحان درمورد خدای تعالی به معنای تمرین دادن وعادت دادن است. (طباطبایی، 1390،ص462) به باور گروهی از جمله مجاهد منظور این است که خدا دل های مردم با ایمان را آزموده و آن ها را برای تقوا خالص ساخته است. روشن است که آزمون قلب ها و دل ها یک آزمون معنوی است که از آزمون طلا به وسیله آتش _ که باعث ذوب شدن و جداسازی ناخالصی ها از آن_ برگرفته شده است. (طبرسی، 1380،ص817)

نکات تفسیری لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ ...( 186/ آل عمران) قطعا در مالها و جانهایتان آزموده خواهید شد و از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده... جان و مالتان، مورد آزمایش قرار خواهید گرفت. این جهان صحنه آزمایش است، که به ناگزیر باید خود را آماده ی مقابله با حوادث و رویدادهای سخت و ناگوار کنید، و این در حقیقت هشدار و آماده باشی است. به همه ی مسلمانان که گمان نکنند، حوادث سخت زندگی آنها، پایان یافته است.( مکارم شیرازی،1386، ص 264)
یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿9 طارق﴾؛ آن روز که رازها [همه] فاش شود. "تُبلی" از ماده "بلوی" به معنای آزمایش و امتحان است، و از آنجا که به هنگام آزمایش حقیقت اشیاء ظاهر و آشکار می شود، این ماده در اینجا به معنی ظهور و بروز آمده است. (شریعتمداری، 1372، ص 244)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ (30 مومنون) در حقیقت در این [ماجرا] عبرتهایى است و قطعا ما آزمایش‏کننده بودیم. ما قوم نوح(ع) را کراراً آزمودیم و هنگامی که از عهده ی آزمایش ها برنیامدند هلاکشان کردیم. و نیز ممکن است اشاره به این باشد که ما همه انسان ها را در هر عصر و زمان آزمایش می کنیم و آنچه در آیات فوق گفته شد، مخصوص مردم عصر نوح(ع) نبود، بلکه در همه ی اعصار و قرون در اشکال مختلف، آزمایش ها صورت می گیرد، و در این آزمایش ها آن ها که خار راه تکامل بشرند، از سر راه برداشته می شوند ، تا بشریت به سیر تکاملی خود همچنان ادامه دهد. ( مکارم شیرازی، 1386، ج14، ص 252)
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿2/ انسان﴾ ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مى‏آزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم. جمله " نبتلیه" اشاره به رسیدن انسان به مقام " تکلیف، تعهد، مسئولیت، آزمایش و امتحان" است، و این یکی از بزرگترین مواهب خدا است که به انسان کرامت فرموده و او را شایسته ی " تکلیف و مسئولیت" قرار داده است. و از آنجا که "آزمایش و تکلیف" بدون " آگاهی" ممکن نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش می کند که در اختیار انسان ها قرارداده است. بعضی نیز گفته اند: منظور از ابتلاء و آزمایش در اینجا تطورات و تحولاتی است که به جنین از مرحله ی نطفه، تا رسیدن به یک انسان کامل دست می دهد. ولی با توجه به تعبیر " نبتلیه" و همچنین تعبیر به " انسان" تفسیر اول مناسب تر است. ( مکارم شیرازی، 1386، ج25، ص 335) الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ ﴿2/ ملک﴾ همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده. "لیبلوکم" از ماده " بلاء و ابتلاء" به معنی آزمایش است و منظور از آزمایش خداوند، نوعی پرورش است، به این معنی که انسان ها را به میدان عمل میکشد، تا ورزیده"، آزموده و پاک و پاکیزه شوند و لایق قرب خدا گردند. هدف " آزمایش" را حسن عمل، معرفی کرده، نه کثرت عمل، و این دلیل بر این است که اسلام به "کیفیت" اهمیت می دهد، نه به " کمیت" مهم آن است که، عمل، خالصانه و برای خدا، مفید و جامع باشد، هر چند از نظر کمیت کم باشد.( شریعتمداری، 1372، ص 316) ( مکارم شیرازی، 1387، ج24، ص 327) جمله " لیبلوکم أیکم احسن عملا" بیانگر هدف از خلقت موت و حیات است، و با در نظر گرفتن اینکه کلمه " بلاء" که مصدر " لیبلوکم" است به معنای امتحان است، معنای آیه چنین می شود : خدای تعالی شما را اینطور آفریده که نخست موجودی زنده باشید و سپس بمیرید، و این نوع از خلقت مقدمی و امتحانی است و برای این است که به این وسیله خوب شما از بدتان متمایز شود و معلوم شود کدامتان از دیگران بهتر عمل می کنید.، و معلوم است که این امتحان و این تمایز برای هدفی دیگر است، برای پداش و کیفری که بشر با آن مواجه خواهد شد. ( طباطبایی، 1390، ج19،ص 585)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِّنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللّهُ...( 94/ مائده)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا شما را به چیزى از شکار که در دسترس شما و نیزه‏هاى شما باشد خواهد آزمود تا... " بلاء" به معنای امتحان و آزمایش است و لام قسم و نون مشدد هر دو برای تأکیدند. قطعی بودن امتحان از لام قسم به همراه نون تآکید در لیبلونکم فهمیده می شود و کوچک بودن مورد امتحان هم از تنوین تحقیر بشیءٍ. آزمون گاهی آسان است و زمانی دشوار. سهولت و صعوبت امتحان گاهی به شیء اندک است و زمانی به شیء مهم است. ( جوادی آملی، 1390، ج23.ص 556)

نتیجه گیری
در روند این تحقیق مشخص شد که لغویان معنای اصلی " ابتلاء" را آزمایش و امتحان دانسته اند و این واژه از ماده " بلا یبلو" و به قولی از " بلا یبلی" مشتق است. برخی از لغویان ریشه یبلو را ناقص و واوی و برخی دیگر از ریشه بلی یبلی که ناقص و یایی است دانسته اند. این واژه و مشتقات آن 38 مرتبه در قرآن بکار رفته، که از مشتقات این واژه به مبتلی که اسم فاعل از " ابتلاء"، و " بلاء" که مصدر سماعی و " تبلی" که از ماده بلوی به معنای آزمایش و امتحان است می توان اشاره کرد. بنابراین " ابتلاء" مصدر باب افتعال و به معنی آزمودن و دانستن حقیقت و دریافتن مجهول است. از میان واژه های ذکر شده " فتنه" در قرآن بیشتر استعمال شده است و در حدود 20 بار به صورت های مختلف بکار رفته است. فتنه گاهی بر مصیبت و بلاء که به انسان می رسد اطلاق می شود و گاهی بر اختبار و امتحان و گاهی هم بر عذاب و سوزاندن و ... . اما اصل کلمه فتنه به معنی اختبار و امتحان است و اعتبارات دیگر به آن بر می گردد. یکی دیگر از واژه هایی که با ابتلاء مترادف است، واژه تمحیص است که از ریشه " محص" به معنای خالص کردن چیزی است از آمیختگی و ناخالصی هایی که از خارج، داخل آن چیز شده است. و اگر مومن مورد امتحان قرار بگیرد و این امتحان موجب تمییز فضائل وی از رذائلش شود و یا آنکه اگر یک جامعه مورد امتحان واقع شود و به این وسیله مومنان از منافقان که از نظر قلب بیمارند ممتاز و جدا گردند، نام این امتحان " تمحیص" است و بسیاری از مفسران " تمحیص" را به امتحان و ابتلاء تفسیر نموده اند. واژه دیگر " امتحان" است که این لغت از ریشه " محن" است که به معنای تصفیه و خالص کردن آمده است. مفسرانی چون علامه طباطبایی هم امتحان را به معنای ابتلاء و امتحان می دانند. پس ابتلاء یک سنت الهی است که همیشه ثابت و جاری و غیرقابل نسخ است و در مورد همه ی انسان های مکلف و در همه زمان ها جاری است و برای این است که صلاحیت باطنی انسان از نظر استحقاق پاداش یا عقاب به منصه ی ظهور برسد. و موجب شکوفایی استعدادهای نهفته انسان در جهت رسیدن به کمال است و رمز پیروزی در راه ابتلاء الهی صبر و استقامت و پایداری است
منابع
قرآن کریم
1.اسرار، مصطفی. از مفاهیم قرآن. بی جا: محیا، دوم، 1375.
2. بیگلری،مجتبی. ابتلاء از دیدگاه قرآن و سنت. تهران: رمز، اول، 1380.
3.تفلیسی،ابوالفضل حبیش بن ابراهیم. وجوه قرآن. تهران: دانشگاه تهران، هشتم، 1371.
4.جر،خلیل.فرهنگ لاروس. ترجمه سید محمد طبیبیان. تهران: امیرکبیر، هشتم، 1376.
5.جوادی آملی، عبدالله. تفسیر تسنیم. قم: اسراء، 1390.
6.زمخشری، محمود بن عمر بن محمد. الکشاف.ترجمه مسعود انصاری. تهران: ققنوس: 1389.
7.سیدی، حسین. تغییر معنایی در قرآن. تهران: سخن، اول، 1390.
8.سیوطی، عبداالرحمن بن ابی بکر. الاتقان فی علوم القرآن. ترجمه سید محمود طیب حسینی. قم: دانشکده اصول الدین، سوم: 1384.
9.طباطبائی، محمدحسین. تفسیرالمیزان. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی. بی جا: اسلامی، 1390.
10.طبرسی، ابو علی فضل بن حسن. مجمع البیان. ترجمه علی کرمی. تهران: فراهانی: 1380.
11.طیب حسینی، محمود. مفردات قرآن. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، اول، 1390.
12.عادل، محمود. لغت نامه قرآن کریم. بی جا: فرهنگ اسلامی، دوم، 1373.
13.عضیمه، صالح.معناشناسی واژگان قرآن. ترجمه حسین سیدی. مشهد: آستان قدس رضوی، اول، 1380.
14.مسعود، جبران. الرائ. ترجمه رضا انزابی نژاد. بی جا: آستان قدس رضوی، اول: 1372.
15.معلوف، لوییس.فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی. 1375.
16.مکارم شیرازی، ناصر.تفسیرنمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه، بیست و هشتم،1387.
مودب، رضا. مفردات قرآن: پژوهشی در واژه شناسی قرآن. قم: احسن الحدیث، اول، 1378..
همایی، غلامعلی.واژه شناسی قرآن مجید. قم: مرکز جهانی علوم اسلامی، اول، 1383