تاریخ نگارش : بیست و چهارم فروردين 1392
اخلاص از منظر قرآن کریم و روایات
علیرضا یعقوبی سورکی
بسیارى از علماى اخلاق در آغاز بحثهاى اخلاقى سخن از «نیت» و «اخلاصنیت» به میان آوردهاند و این دوا را از یکدیگر جدا ساختهاند; نیت را چیزى و اخلاصنیت را چیزى دیگر شمردهاند; ولى هنگام بحث از این دو، تفاوت روشنى بیان نکردهاند و مباحثخلوص نیت را در بحث نیت آوردهاند، به گونهاى که تمیز میان مفهوم این دو مشکل است.
براى تفکیک این دو، مىتوان چنین گفت: منظور از «نیت» همان عزم راسخ و اراده محکمبراى انجامکار است، قطعنظر ازاین کهانگیزه الهى درآن باشد یاانگیزههاى مادى.
اخلاص از منظر قرآن کریم و روایات
مقدمه
بسیارى از علماى اخلاق در آغاز بحثهاى اخلاقى سخن از «نیت» و «اخلاصنیت» به میان آوردهاند و این دوا را از یکدیگر جدا ساختهاند; نیت را چیزى و اخلاصنیت را چیزى دیگر شمردهاند; ولى هنگام بحث از این دو، تفاوت روشنى بیان نکردهاند و مباحثخلوص نیت را در بحث نیت آوردهاند، به گونهاى که تمیز میان مفهوم این دو مشکل است.
براى تفکیک این دو، مىتوان چنین گفت: منظور از «نیت» همان عزم راسخ و اراده محکمبراى انجامکار است، قطعنظر ازاین کهانگیزه الهى درآن باشد یاانگیزههاى مادى.
بدیهى است کار هنگامى به ثمر مىرسد که انسان با اراده قوى و خلل ناپذیر و عزمى راسخ وارد آن شود; تحصیل دانش، تجارت، زارعت، کارهاى تولیدى، کارهاى اجتماعى و سیاسى و خلاصه هر عمل مثبتى هنگامى به نتیجه مىرسد که با تردید و دو دلى آغاز نشود; و این در صورتى ممکن است که انسان قبلا روى برنامهاى که مىخواهد انجام دهد مطالعه کافى داشته باشد; از منافع کار و نتائج و شرایط و موانع احتمالى آن کاملا مطلع باشد، و با اراده قوى وارد عمل شود،و با گامهاى استوار و محکم به سوى مقصد حرکت کند.
در طریق تهذیب اخلاق و سیر سلوک الى الله نیز اراده و نیت قاطع لازم است. افراد سست اراده هرگز به جایى نمىرسند، و با برخورد به اندک مانعى از راه مىمانند; اصولا اراده ضعیف نیروى انسان را نیز تضعیف مىکند و بعکس اراده قوى تمام نیروها و استعدادهاى درون را بسیج مىنماید و انسان را به سوى مقصد به حرکت در مىآورد.
این همان چیزى است که در قرآن مجید از آن تعبیر به «عزم» شده است و پیامبران بزرگ الهى به خاطر اراده نیرومندشان «اولواالعزم» نامیده شدهاند.
قرآن خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىگوید: «فاذا عزمت فتوکل على الله; (نخستبا یارانت مشورت کن) و هنگامى که تصمیم گرفتى (محکم بایست و) توکل بر خدا کن!» (سورهآلعمران، آیه159)
در مورد حضرت آدم علیه السلام مىفرماید: «و لقد عهدنا الى آدم من قبل فنسى ولم نجد له عزما; ما از آدم پیمان گرفته بودیم (که نزدیک درخت ممنوع نشود و فریب شیطان را نخورد) ولى او فراموش کرد،و عزم و اراده محکمى (براى وفاى به عهد) در او نیافتیم.» (سورهطه، آیه115)
در روایات اسلامى نیز اشارات قابل ملاحظهاى به این معنى شده است:
از جمله، در یکى از دعاهاى ماه رجب از امام کاظم علیه السلام مىخوانیم: «و قد علمت ان افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها و قد ناجاک بعزم الارادة قلبى; من بخوبى مىدانم که برترین زاد و توشه رهروان راه تو، اراده محکمى است که تو را به وسیله آن برگزیند، و دل من با اراده محکم به مناجات تو پرداخته است.»
و در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «انما قدر الله عون العباد على قدر نیاتهم فمن صحت نیته تم عون الله له، و من قصرت نیته قصر عنه العون بقدر الذى قصره; خداوند به قدر نیتهاى بندگان به آنها کمک مىکند، کسى که نیت صحیح و اراده محکمى داشته باشد، یارى خداوند براى او کامل خواهد بود، و کسى که نیتش ناقص باشد به همان اندازه یارى الهى در حق او کم خواهد شد.» (1)
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیة; هنگامى که نیت محکم و قوى باشد، بدن (از پذیرش کارهاى سخت و سنگین در راه وصول به مقصود) ضعیف و ناتوان نخواهد شد.»
این حدیثبخوبى نشان مىدهد که تصمیم و عزم راسخ در کارها چگونه قدرت و توان جسمى را بالا مىبرد و به انسان نیرو و توان مىبخشد.
یکى از دیگر از معانى «نیت» تفاوت انگیزهها در انجام اعمالى است که ظاهرا یکسان است; مثلا، انسانى که به جهاد مىرود، ممکن است انگیزه او کسب غنائم یا برترى جویى باشد، همانگونه که ممکن است نیت او یارى آئین حق و دفع ظلم ظالم و خاموش کردن آتش فتنه باشد.
در هر دو صورت در ظاهر حرکت واحدى انجام مىگیرد، حرکتبه سوى میدان جنگ و نبرد با دشمن، ولى این دو نیت از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد.
روى همین جهت، دستور داده شده است که در ابتداى راه، انسان باید نیتخود را روشن سازد و اصلاح کند.
سالکان راه خدا نیز باید دقیقا به نیتخود توجه داشته باشند; آیا هدف اصلاح خویشتن و تکامل جنبههاى اخلاق و رسیدن به مقام قرب الى الله استیا هدف رسیدن به کرامات و خارق عادات و برترى جویى بر مردم از این طریق مىباشد.
حدیث معروف انما الاعمال بالنیات اشاره به همین معنى است، چرا که دقت در ذیل حدیث، مفهوم و معنى آن را روشن مىسازد; در بحارالانوار از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله چنین نقل شده است که فرمود: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امرء مانوى فمن کانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من کان هجرته الى دنیا یصیبها او امراة یتزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه; ارزش اعمال بستگى به نیتها دارد و بهره هرکس از عملش مطابق نیت اوست، کسى که به خاطر خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله هجرت کند، هجرت به سوى خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله کرده است. و کسى که به خاطر رسید به مال دنیا یا به دست آوردن همسرى، هجرت کند بهرهاش همان چیزى است که به سوى آن هجرت کرده است.»
حدیث«على قدر النیة تکون منالله عطیة; عطایاى الهى به اندازه نیت انسان است.» (2)
که از على علیه السلام نقل شده مىتوان اشارهاى به این معنى یا معنى سابق باشد.
از مجموع آنچه در این بحث آمد بخوبى مىتوان نتیجه گرفت که براى پیروزى در هرکار و رسیدن به مقصود - مخصوصا در کارهاى مهم - تصمیم و عزم راسخ و استحکام نیت و قوت اراده لازم است، و تا این معنى حاصل نشود،سعى و تلاش انسان بىحاصل یا کم حاصل است.
آنها کهمىخواهند در طریقاصلاح نفسوتهذیب اخلاق گام بردارند نیز از این قاعده مستثنا نیستند.باید با ارادهآهنین کار را شروعکنند;و با توکل بر خداوند بزرگ پیش بروند.
در اینجا این سؤال پیش مىآید که قوت و قدرت اراده که در بالا به آن اشاره شد چگونه به دست مىآید؟
پاسخ این سؤال روشن است، راه اصلى آن اندیشه و تفکر در نتائج کار و عظمت هدف و بزرگى مقصد است; هرگاه انسان تحلیل روشنى در این زمینه داشته باشد و مقصود را بخوبى بشناسد و از اهمیت آن آگاه و با خبر باشد، با ارادهاى قوى و عزمى استوار در این راه گام مىنهد.
هرگاه انسان درست فکر کند که ارزش وجود او جز به فضائل اخلاقى نیست و هدف آفرینش انسان چیزى جز تکامل اخلاق و قرب الى الله نمىباشد، و هر لحظه از این هدف مهم غافل شود، عقب گرد و سقوط او آغاز خواهد شد، هر اندازه این حقیقت را بهتر بشکافد و باور کند گامهاى او، در این راه استوارتر خواهد بود.
در یک جمله باید گفت: ارادههاى قوى، از معرفت کامل و توجه به اهمیت هدف سرچشمه مىگیرد.
اخلاص
منظور از «اخلاص» همان خلوص نیت است، و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیرى تنها خدا باشد و بس.
ممکن است کسانى داراى ارادههاى محکم براى انجام مقاصدى باشند، ولى انگیزه آنها رسیدن به اهداف مادى باشد; اما سالکان راه خدا کسانى هستند که اراده نیرومند آنان آمیخته با خلوص نیت، و برخاسته از انگیزههاى الهى است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى، به کمتر چیزى به اندازه اخلاصنیت اهمیت داده شده است. در جاى جاى قرآن مجید و کلمات معصومین(ع) سخن از اخلاصنیتبه میان آمده، و عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده شده است; و اصولا از نظر اسلام هر عملى بدون اخلاصنیتبىارزش است. این از یک سو.
از سوى دیگر، مساله اخلاص از مشکلترین کارها شمرده شده به گونهاى که تنها اولیاء الله و بندگان خاص خدا به اخلاص کامل مىرسند، هرچند اخلاص در هر مرحلهاى محبوب و مطلوب است.
بهتر است در اینجا نخستبه سراغ قرآن مجید برویم و گوشهاى از آیات مربوط به اخلاص را که ویژگیهاى خاصى دارد از نظر بگذرانیم:
در آیات متعددى از قرآن، سخن از مخلصین (خالصان) یا مخلصین (خالص شدگان!) به میان آمده، و آنها را با تعبیرات گوناگون و پرمعنى توصیف و تمجید مىکند، از جمله:
1- در آیه5 سوره بینه مىخوانیم: «و ماامروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة و ذلک دین القیمة; به آنها دستورى داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالى که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند; و این است آیین مستقیم و پایدار!»
با توجه به این که دین مفهوم گستردهاى دارد که عقاید و اعمال و درون و برون را همگى شامل مىشود، و با توجه به این که ضمیر در «ما امروا» به همه پیروان مذاهب آسمانى برمىگردد، و با توجه به این که: اخلاص و نماز و زکات در آیه به عنوان تنها دستورهاى الهى به همه آنها است، اهمیت این موضوع کاملا روشن مىشود، این تعبیر نشان مىدهد که همه دستورهاى الهى از حقیقت توحید و اخلاص سرچشمه مىگیرد.
2- در جاى دیگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و مىفرماید: «فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون; خداوند (یگانه) را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آیه14)
3- در جاى دیگر، شخص پیامبراسلام صلى الله علیه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور مىدهد: «قل انى امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین; بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالى که دینم را براى او خالص کرده باشم!» (سوره زمر، آیه11)
از این آیات و آیات متعدد دیگر که همین معنى را مىرساند بخوبى استفاده مىشود که اخلاص اساس دین و شالوده محکم و رکن رکین آن است.
درباره مخلصان (خالص شدگان) که تفاوت آن را مخلصین (خالصان) شرح خواهیم داد، تعبیراتى از این مهمتر دیده مىشود:
1- در آیه39 و 40 سوره حجر مىخوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خیره سرى عرض مىکند: «و لاغوینهم اجمعین - الا عبادک منهم المخلصین; من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»
این تعبیر نشان مىدهد که موقعیتبندگان مخلص آن چنان تثبیتشده است که حتى شیطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بریده است.
2- در آیه39 و40 سوره صافات، وعده پاداش فوقالعادهاى که جز خدا از آن آگاه نیستبه آنان داده شده، مىفرماید: «و ما تجزون الا ما کنتم تعملون - الا عباد الله المخلصین; شما جز به آنچه انجام مىدادید جزا داده نمىشوید، مگر بندگان مخلص خدا (که رابطهاى میان اعمال و جزاى آنها نیست، و بر سرخوان نعتالهى بىحساب پاداشمىگیرند.)»
3- در آیه127 و 128 همین سوره (صافات) مقام مخلصین را چنان والا شمرده که از حضور در دادگاه الهى در قیامت معافند (و یکسره به بهشت جاویدان پروردگار روانه مىشوند!)
4- در آیه159 و 160 همین سوره تنها بیان و توصیف مخلصین را شایسته ذات پروردگار شمرده است، که نشان عمق واقعى معرفت آنان است; مىفرماید: «سبحان الله عما یصفون - الا عباد الله المخلصین; منزه استخداوند از آنچه آنها توصیف مىکنند، مگر (توصیف) بندگان مخلص خدا!»
5- در آیه24 سوره یوسف، هنگامى که سخن از حمایت الهى در برابر وسوسههاى خطرناک همسر عزیز مصر به میان مىآورد، مىفرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین; اینچنین کردیم، تا بدى و زشتى را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
در این که میان «مخلص» و «مخلص» («خالصان» و «خالص شدگان») چه تفاوتى وجود دارد؟ سخنهایى گفته شده است; ولى شاید بهترین تفسیر در این زمینه این باشد که «مخلصان» کسانى هستند که خود در راه خالص سازى خویشتن از هرگونه آلودگى به شرک و انگیزههاى غیر الهى، و رذائل اخلاقى گام مىنهند، و تا آنجا که در توان دارند پیش مىروند; اما «مخلصان» کسانى هستند که امدادهاى الهى و عنایات ربانى، آخرین ناخالصیهاى وجودشان از میان مىبرد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص مىشوند.
توضیح این که: ناخالصیها در وجود انسان در واقع دو گونه است:
گونهاى از آن طورى است که انسان از آن آگاه مىشود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، ودر اینراه مىکوشدوتلاش مىکند وموفقبه اخلاصنیت وعقیدهو عمل مىشود.
اما گونهاى دیگر از آن بقدرى مخفى و مرموز است که انسان توانایى بر تشخیص، و در صورت تشخیص، توانایى بر پاکسازى آن ندارد; همانگونه که در روایت معروف نبوى وارده شده: «ان الشرک اخفى من دبیب النمل على صفاة سوداء فى لیلة ظلماء; شرک (و نفوذ آن) مخفى تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک!» (3)
در این گونه موارد هرگاه لطف الهى شامل حال سالکان راه نشود، از این گذرگاه صعبالعبور گذر نخواهند کرد، و در ناخالصیها مىمانند; اما گویى خداوند جایزه کسانى را که در اخلاص خویش تا آخرین مرحله توان و قدرت مىکوشند، این قرار داده که باقى مانده راه را تنها با عنایت او بپویند، و این مخلصان را مخلص کند.
هنگامى که انسان به این مرحله برسد دیگر در برابر وساوس شیاطین و هواى نفس بیمه خواهد شد، و طمع شیطان از او بریده مىشود، و شیطان در برابر این افراد رسما اظهار عجز مىکند.
اینجاست که از خوان نعمت الهى بىحساب بهره مىگیرند، و توصیف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحید خالص به خود مىگیرد، و طبیعى است که در قیامت نیز بدون حساب وارد بهشت مىشوند چرا که حساب خود را در این جهان صاف کردهاند.
این همان است که امیرمؤمنان على علیه السلام طبق بعضى از خطب نهجالبلاغه بدان اشاره کرده، و در توصیف بندگان شایسته پروردگار مىفرماید: «قد اخلص لله فاستخلص; یکى از صفات برجسته آنان این است که خویش را براى خدا خالص کرده، و خداوند خلوص او را پذیرفته (و به مرحله نهایى رسانیده است). (4)
به همین دلیل درباره پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله در حدیثى چنین آمده است: «فعند ذلک استخلص الله عزوجل لنبوته و رسالته من الشجرة المشرفة الطیبة ... محمدا صلى الله علیه و آله اختصه للنبوة و اصطفاه بالرسالة; در این هنگام خداوند بزرگ محمد صلى الله علیه و آله را براى نبوت و رسالتش از شجره پر ارزش پاک برگزید و خالص گردانید.»
و در حدیث دیگرى که از بعضى معصومان: روایتشده مىخوانیم: «وجدت ابن آدم بین الله و بین الشیطان فان احبه الله تقدست اسمائه، خلصه و استخلصه و الا خلى بینه و بین عدوه; فرزندم آدم را در میان خدا و شیطان مىبینم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و کوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش مىسازد، وگرنه او را در برابر شیطان، رها مىسازد.»
کوتاه سخن این که: مساله خلوص و اخلاص در نیت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترین گامها و اساسىترین پایههاى تهذیب نفس و سیر و سلوک الى الله است.
اخلاص در روایات اسلامى اخلاص در روایات اسلامى
این معنى در روایات اسلامى نیز فوقالعاده مورد بحث قرار گرفته است که گوشههایى از آن را در ذیل از نظر مىگذرانیم:
1- در حدیثى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «ثلات لایغ-ل علیهن قلب رجل مسلم اخلاص العمل لله عزوجل و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم; سه چیز است که قلب هیچ مسلمانى نباید درباره آن خیانت کند (و همه مسلمین باید آن را رعایت کنند): خالص کردن عمل براى خدا، و خیرخواهى براى پیشوایان اسلام و ملازمت جماعت مسلمین و جدا نشدن از آن.»
2- در حدیث دیگرى از آن حضرت مىخوانیم که اخلاص از اسرار الهى است: «الاخلاص سر من اسرارى استودعه قلب من احببته من عبادى; اخلاص یکى زا اسرار من است و آن را در قلب هر کس از بندگانم را که دوستبدارم به ودیعه مىگذارم.»
3- امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرماید: «الاخلاص اشرف نهایة; اخلاص باارزشترین مقامى است که انسان به آن مىرسد.»
4- و در تعبیر بلند دیگر مىفرماید: «الاخلاص اعلى الایمان; اخلاص برترین مقام ایمان است. »
5- و در تعبیر پرمعناى دیگرى از همان امام مىخوانیم: «فى اخلاص الاعمال تنافس اولوا النهى و الالباب; رقابت عاقلان و اندیشمندان با یکدیگر در اخلاص عمل است.»
6- این مساله تا آنجا اهمیت دارد که رسولاکرم صلى الله علیه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص مىشمرد و مىفرماید: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین»
7- امیرمؤمنان على علیه السلام نیز آخرین مرحله یقین را اخلاص معرفى مىکند و مىفرماید: «غایة الیقین الاخلاص»
8- اخلاص بقدرى اهمیت دارد که مقدار مختصرى از عمل که با آن باشد سبب نجات انسان مىگردد، چنانکه در حدیث رسولخدا صلى الله علیه و آله آمده است: «اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل» (5)
9- اخلاص تا آن حد اهمیت دارد که على علیه السلام آن را عبادت مقربان درگاه خدا مىشمرد، و مىگوید: «الاخلاص عبادة المقربین.»
10- این بحث دامنهدار را با حدیث جالب دیگرى از على علیه السلام به پایان مىبریم که فرمود: «طوبى لمن اخلص لله العبادة و الدعاء ولم یشغل قلبه بما ترى عیناه، و لم ینس ذکر الله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطى غیره; خوشا به حال کسى که عبادت و دعایش را براى خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه مىبیند مشغول ندارد، و یاد خدا را با آنچه مىشنود، به فراموشى نسپرد، درونش به خاطر نعمتهایى که به دیگران داده شده است، غمگین نشود.» (6)
حقیقت اخلاص حقیقت اخلاص
مرحوم فیض کاشانى در محجةالبیضاء در این زمینه چنین مىنویسد: «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفى و جلى پاک باشد»، قرآن مجید مىفرماید: و ان لکم فى الانعام لعبرة نسقیکم مما فى بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین; در وجود چهارپایان براى شما درسهاى عبرتى است، چرا که از درون شکم آنها، از میان غذاهاى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم. (7)
«شیر خالص آن است که نه رگههاى خون در آن باشد، و نه اثرى از آلودگى درون شکم و نه غیر آن، صاف و پاک و بدون غل و غش باشد; نیت و عمل خالص نیز همانگونه است، باید هیچ انگیزهاى جز انگیزه الهى بر آن حاکم نگردد.»
در روایات اسلامى نیز تعبیرات بسیار لطیفى درباره حقیقت اخلاص و نشانههاى مخلصین بیان شده که به بخشى از آن اشاره مىکنیم:
1- در حدیثى از رسولخدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «ان لکل حق حقیقة و مابلغ عبد حقیقة الاخلاص حتى لا یحب ان یحمد على شىء من عمل لله; هر حقیقتى نشانهاى دارد، هیچ بندهاى به حقیقت اخلاص نمىرسد مگر زمانى که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهىاش بستانید.»
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اما علامة المخلص فاربعة; یسلم قلبه، و تسلم جوارحه، و بذل خیره و کف شره; اما علائم مخلص چهار چیز است: قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم مىگذارد و شر خود را باز مىدارد.»
3- در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مىخوانیم: «لایکون العبد عابدا لله حق عبادته حت-ى ینقطع عن الخلق کله الیه، فحینئذ یقول هذا خالص لى فی-تقبله بکرمه; هیچ عبادت کنندهاى حق عبادت خدا را بهجا نمىآورد، مگر این که از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجه او شود; در این هنگام، خداوند مىفرماید: این براى من خالص شده است; پس به کرمش او را مىپذیرد.»
4- و بالاخره امام صادق علیه السلام جان سخن را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده، و درباره اخلاص مىفرماید: «ما انعم الله عزوجل على عبد اجل من ان لایکون فى قلبه مع الله غیره; خداوند متعال نعمتى بزرگتر از این به بندهاى نداده است که در قلبش با خدا، دیگرى نباشد. »
اکنون با توجه به اهمیت فوقالعاده اخلاص، و تاثیر عمیق آن در پیمودن راه حق، و وصول به مقامات عالیه قرب الى الله، این سؤال پیش مىآید که اخلاص را چگونه مىتوان به دست آورد؟
بى شک اخلاصنیت همیشه برخاسته از ایمان و یقین و عمق معارف الهیه است; هر قدر یقین انسان به توحید افعالى خدا بیشتر باشد و هیچ مؤثرى را در عالم هستى، جز ذات پاک او نشناسد، و همه چیز را از او و از ناحیه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امکان وجود دارد، آن را نیز سر بر فرمان او ببیند چنین کسى اعمالش توام با خلوص است; زیرا جز خدا مبدا تاثیرى نمىبیند که براى او کار کند.
این حقیقت در روایات اسلامى در عبادات کوتاه و پر معنایى منعکس است: امام علىبنابیطالب علیهما السلام در حدیثى مىفرماید: «الاخلاص ثمرة الیقین; اخلاص میوه درختیقین است.»
و از آنجا که عبادت به مقتضاى واعبد ربک حتى یاتیک الیقین یکى از اسباب یقین مىباشد، در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است که «الاخلاص ثمرة العبادة; اخلاص میوه درخت عبادت است.»
و نیز از آنجا که علم و معرفتیکى از سر چشمههاى یقین است، و یقین چنانکه گفتیم سرچشمه اخلاص است، در حدیثى از همان حضرت آمده است که فرمود: «ثمرة العلم اخلاص العمل; میوه علم، اخلاص عمل است.»
و بالاخره در گفتار جامعى از مولى على علیه السلام به سرچشمههاى اخلاص چنین اشاره شده است: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له; سرآغاز دین معرفتخداست، و کمال معرفتش تصدیق ذات اوست، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگى او مىباشد; و کمال توحید او اخلاص است. » (8)
موانع اخلاص موانع اخلاص
بزرگان علم اخلاق در این زمینه اشارات روشن و دقیقى دارند، بعضى معتقدند اخلاص موانع و آفات آشکار و نهان دارد; بعضى بسیار قوى و خطرناک و بعضى ضعیفتر است، و شیطان و هواى نفس براى مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده کردن اعمال به ریا نهایت تلاش و کوشش را مىکنند.
بعضى از مراحل ریا کارى و آلودگى نیتبه قدرى روشن است که هر کسى آن را در مىیابد; مثل این که شیطان در نمازگزار نفوذ مىکند و مىگوید نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانى مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غیبت تو آلوده نشوند، این یک فریب آشکار از ناحیه شیطان است!
گاه این وسوسههاى شیطانى به شکل مخفىترى صورت مىگیرد، و در لباس اطاعت ظاهر مىشود; مثلا، مىگوید: تو انسان برجستهاى و مردم به تو نگاه مىکنند، اگر نماز و اعمالت را زیبا سازى دیگران به تو اقتدا کرده و در ثواب آنها شریک خواهى شد، و انسان بىخبر گاه تسلیم چنین وسوسهاى مىشود، و در دره هولناک ریا سقوط مىکند.
گاه وسوسههاى شیطان از این هم پیچیدهتر و پنهان تر است; مثل این که به نماز گزار مىگوید انسان مخلص کسى است که در خلوت و جلوت یکسان باشد، کسى که عبادتش در خلوات کمتر از جلوات باشد، ریا کار است، و به این ترتیب او را وادار مىکند که در خلوت نماز خود را جالب و جاذب کند تا بتواند در بیرون و در مقابل مردم نیز چنین کند و به اهداف خود برسد این نیز یک نوع ریا کارى خفى است که ممکن استبسیارى از آن غافل شوند و از درک آن عاجز گردند. و همچنین مراحل مخفىتر و پنهانتر.
براستى موانع و آفات اخلاص به قدرى زیاد و متنوع و پنهان است که هیچ انسانى جز ا ز طریق پناه بردن به لطف الهى از آن رهایى نمىیابد.
در روایات اسلامى نیز هشدارهاى مهمى درباره آفات اخلاص آمده است:
از جمله در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه الهوى; چگونه توانایى بر اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او غالب است؟»
در حقیقت، عمدهترین آفت اخلاص و مهمترین مانع آن در این حدیثشریف بیان شده است. آرى! هواى نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره و تاریک مىسازد.
در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مىخوانیم: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال; آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!» (9)
این نکته حائز اهمیت است که گاه انسان در این مورد، گرفتار وسواس مىشود که آن خود یکى دیگر از نیرنگهاى شیطان است، به او مىگوید به نماز جماعت مرو، چرا که در آنجا ممکن است نیتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، یا هنگامى که در میان جمعیتبه نماز بر مىخیزى مستحبات را ترک کن و نماز را بسیار سریع و دست و پا شکسته بخوان مبادا آلوده ریا گردى. و بسیار دیدهایم افرادى را که به خاطر همین گرفتارى از مستحبات مؤکدى که شرع، به آن دعوت کرده استباز ماندهاند.
و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشکار هر دوکرده است.مىفرماید:«الذین ینفقوناموالهم باللیلوالنهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون;آنها که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مىکنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مىشوند.» (10)
این بحث را با ذکر نکته دیگرى پایان مىدهیم و آن اینکه داشتن اخلاص در خلوت و تنهایى. چندان افتخار نیست، مهم آن است که انسان در جلوت و در میان مردم و در مرئى و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.
آثار اخلاص آثار اخلاص
از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهرى است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا مىشود، آثار فوقالعاده مهمى نیز دارد که در روایات اسلامى با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنى به آن اشاره شده است.
در حدیث معروفى از رسولخدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه; هیچ بندهاى از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمىسازد مگر این که چشمههاى حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جارى مىشود.»
در حدیث دیگرى از امام على بن ابیطالب علیهما السلام مىخوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر; به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانى مىشود.» (11)
در حدیث دیگرى از همان حضرت مىخوانیم: «فى اخلاص النیات نجاح الامور; در اخلاصنیت پیروزى در کارها است.»
این نکته روشن است که هر قدر نیتخالصتر باشد به باطن کارها اهمیتبیشترى داده مىشود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کارى در حداعلى خواهد بود; به همین دلیل پیروزى در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده مىشود و کارها و برنامهها توخالى مىگردد و همین امر سبب شکست است.
و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام مىخوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال; اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد.»
مهمترین آفت اخلاص مهمترین آفت اخلاص
ریا کارى
نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامى از آن مذمتشده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانهاى از نشانههاى منافقان و نوعى شرک به خدا معرفى کردهاند.
ریاکارى تخریب کننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز مىدارد.
ریاکارى یکى از ابزارهاى مهم شیطان براى گمراه ساختن انسانهاست.
با این اشاره به آیات قرآن باز مىگردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسى مىکنیم.
1- یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون على شىء مما کسبوا و الله لایهدى القوم الکافرین (سوره بقره، آیه264)
2- فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه اح-دا (سوره کهف، آیه110)
3- ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه142)
4- و الذین ینف-قون اموال-هم رئ-اء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه38)
5- و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه47)
6- فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات 4 تا7)
ترجمه:
1- اى کسانى که ایمان آوردهاید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمىآورد (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند، آنها از کارى که انجام دادهاند چیزى به دست نمىآورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند!
2- پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
3- منافقان مىخواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مىدهد و هنگامى که به نماز بر مىخیزند با کسالتبر مىخیزند و در برابر مردم ریا مىکنند و خدا را جز اندکى یاد نمىنمایند.
4- و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینى دارد.
5- و مانند کسانى نباشید که از روى هوا پرستى و غرور و خود نمائى در برابر مردم از سرزمین خود (به سوى میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مىداشتند (و سرانجام شکستخوردند) و خداوند به آنچه عمل مىکنند احاطه (و آگاهى) دارد.
6- پس واى بر نماز گزارانى که، در نماز خود سهل انگارى مىکنند، همان کسانى که ریا مىکنند، و دیگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مىنمایند!
شرح و تفسیر
در نخستین آیه، منت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نیک) معرفى مىکند بلکه تعبیراتى از این آیه نشان مىدهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد; مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نکنید!» (یا ایها الذین آم-نوا لات-بطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى) سپس اینگونه افراد را به کسى تشبیه مىکنند که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىنماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)
در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائى براى اینگونه اشخاص زده و مىفرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چیز رها سازد)!» (فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا)
اینگونه اشخاص (به یقین) «از کارى که انجام دادهاند بهرهاى نمىگیرند و خداوند کافران را هدایت نمىکند!» (لایقدرون على شىء مما کسبوا و الله لایهدى القوم الکافرین)
در این آیه تلویحا یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفى کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مىشمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کارى پاشیده شده که هیچگونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد.این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند که قشر نازکى از خاک بر آن است و هیچگونه بذر مفیدى را پرورش نمىدهد; آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بىریشه و نیاتشان آلوده است.
جالب این که در آیهاى که پشتسر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر برکت تشبیه مىکند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافى بر آن مىبارد و نور آفتاب از هر سو به آن مىتابد و نسیم باد از هر طرف به آن مىوزد و میوه و ثمره آن را مضاعف مىسازد.
در دومین آیه، پیامبر صلى الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور مىدهد مساله توحید خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند; مىفرماید: «بگو من بشرى همچون شما هستم (تنها امتیاز من این است که) به من وحى مىشود که معبود شما تنها یکى است» (قل انما انا بشر مثلکم یوحى الى انما الهکم اله واحد)
سپس نتیجه گیرى مىکند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالى از شرک باشد و مىفرماید: «پس هر کس امید به لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد!» (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)
به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران مىسازد و هم اعتقاد به معاد را; و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.
قابل توجه این که در شان نزول این آیه آمده است که مردى به نام «جندب بن زهیر خدمت رسولخدا صلى الله علیه و آله عرض کرد من کارهایم را براى خدا بهجا مىآورم و هدفم رضاى اوست اما هنگامى که مردم از آن آگاه مىشوند مسرور و شاد مىشوم; پیامبر فرمود: «ان الله طیب و لایقبل الاالطیب و لایقبل ما شورک فیه; خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمىپذیرد و عملى که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آیهفوق نازل شد.
در شان نزول دیگرى آمده است که مردى خدمتش عرض کرد: «من جهاد فى سبیل الله را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیت مرا در جهاد بدانند.» در این هنگام آیهفوق نازل شد.
شبیه همین معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است و نشان مىدهد که آیهبالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائى نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسى که ایمان محکمى به آخرت ندارد، معرفى گردیده است.
در حدیث دیگرى نیز از رسولخدا صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «من صلى یرائى فقد اشرک و من صام یرائى فقد اشرک و من تصدق یرائى فقد اشرک ثم قرء فمن کان یرجوا لقاء ربه ...; کسى که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسى که روزه را براى ریا به جا آورد مشرک شده و کسى که صدقه و انفاق را براى ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: فمن کان یرجوا لقاء ربه ... را تلاوت فرمود.»
در سومین آیه، ریا را یکى از اعمال منافقان شمرده مىفرماید: «منافقین مىخواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مىدهد و هنگامى که به نماز مىایستند از روى کسالت است و در برابر مردم ریا مىکنند و خدا را جز اندکى یاد نمىکنند!» (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا)
این نکته قابل توجه است که نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و ریاکارى نیز شکل دیگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مىباشد چرا که ظاهر عمل الهى و باطن آن شیطانى و ریائى است و به خاطر جلب توجه مردم! بنابراین، طبیعى است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.
در چهارمین آیه، اعمال ریائى را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینى با شیطان شمرده مىفرماید: «آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین اوستبد قرینى انتخاب کرده است» (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا ).
به این ترتیب، ریاکاران دوستشیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدا و معاد هستند.
در پنجمین آیه، خداوند مسلمانان را از همسوئى با کفار که اعمالشان ریاکارانه و از روى هوا پرستى و خود نمائى بوده است نهى مىکند،مىفرماید: «مانند کسانى نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز مىداشتند و خداوند به آنچه عمل مىکنند احاطه (کامل) دارد.» (و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط)
طبق قرائنى که در آیه موجود استبتصدیق مفسران، آیه اشاره به حرکتسپاهیان قریش به سوى میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکه آلات لهو و لعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتى اگر دم از بت پرستى مىزدند آنهم ریاکارانه و عملا براى جلب نظر بت پرستان بود.
بعضى ازمفسران نیزگفتهاند ازآنجا کهبدر یکىاز مراکز تجمع و از بازارهاى عرب بود و درعرض سالگاهى در آنجا اجتماع مىکردند، ابوجهل مخصوصا وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانى که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.
به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهى مىکند و به آنها دستور مىدهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بىتقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.
در آخرین آیهمورد بحث، باز هم از ریاکارى به بیان دیگرى نکوهش مىکند و مىفرماید: «واى بر نماز گزارانى که نماز را به دست فراموشى مىسپارند و از آن غفلت مىکنند، آنها که ریا مىکنند و مردم را از ضروریات زندگى باز مىدارند» (فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون ، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون ).
تعبیر به «ویل» در قرآن مجید در27 مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدت زشتى عمل آنها مىکند.
از آنچه در آیات بالا آمد زشتى این گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشکار مىشود و بخوبى روشن مىگردد که یکى از موانع مهم تهذیب نفس و پاکى قلب و روح همین ریا کارى است که نقطه مقابل آن خلوص نیت و پاکى دل است.
ریا در روایات اسلامى ریا در روایات اسلامى
در احادیث اسلامى فوقالعاده به این مساله اهمیت داده شده و ریاکارى به عنوان یکى از خطرناکترین گناهان معرفى شده است که به گوشهاى از آن در ذیل اشاره مىشود:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم مىخوانیم: «اخوف ما اخاف علیکم الریا والشهوة الخفیة; خطرناکترین چیزى که از آن بر شما مىترسم ریاکارى و شهوت پنهانى است!»
ظاهرا منظور از شهوت پنهانى همان انگیزههاى مخفى ریاکارى است.
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «ادنى الریاء شرک; کمترین ریا شرک به خداست.»
3- باز از همان حضرت آمده است که فرمود: «لایقبل الله عملا فیه مقدار ذرة من ریاء; خداوند عملى را که ذرهاى از ریا در آن باشد قبول نمىکند!»
4- در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است «ان الم-رائى ی-نادى ع-لیه ی-وم القیامة یا فاجر یا غادر یامرائى ضل عملک و حبط اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له; روز قیامتشخص ریا کار را صدا مىکنند و مىگویند اى فاجر! اى حیلهگر پیمان شکن! و اى ریاکار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشتبرو و پاداش خود را از کسى که براى او عمل کردى بگیر!»
5- یکى از اصحاب مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه مىکنید؟ فرمود: «انى تخوفت على امتى الشرک، اما انهم لایعبدون صنما و لا شمسا و لا قمرا و لا حجرا، و لکنهم یرائون باعمالهم; من بر امتم از شرک و چند گانه پرستى بیمناکم! بدانید آنها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولى در اعمالشان ریا مىکنند (و از این طریق وارد وادى شرک مىشوند).»
6- در حدیث دیگرى از همان حضرت صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: ان الملک لیصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته یقول الله عزوجل اجعلوها فى سجین انه لیس ایاى اراد بها; فرشته عمل بندهاى را با شادى به آسمان مىبرد هنگامى که حسنات او را به بالا مىبرد خداوند عزوجل مىفرماید آن را در جهنم قرار دهید، او عمل خود را به نیت من انجام نداده است!»
7- باز در حدیث دیگرى از همان حضرت صلى الله علیه و آله مىخوانیم: «یقول الله سبحانه انى اغنى الشرکاء فمن عمل عملا ثم اشرک فیه غیرى فانا منه برىء و هو للذى اشرک به دونى; خداوند سبحان مىفرماید: من بىنیازترین شریکانم، هرکس عملى بجا آورد و غیر مرا در آن شریک کند من از او بیزارم، و این عمل از آن کسى است که شریک قرار داده نه از آنمن! »
این هفتحدیث پر معنى و تکان دهنده که همه از پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله نقل شده استبخوبى نشان مىدهد گناه ریا به قدرى عظیم است که چیزى با آن برابرى نمىکند و این به خاطر آثار بسیار بدى است که ریا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ایجاد مىکند.
از امامان معصوم علیهم السلام احادیث تکاندهندهاى دیده مىشود، از جمله:
8- در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که از جدش نقل مىکند: «سیاتى على الناس زمان تخبث فیه سرائرهم و تحسن فیه علانیتهم، طمعا فىالدنیا لایریدون ما به عند ربهم یکون دینهم ریاء، لایخالطهم خوف یعمهم الله بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلایستجیب لهم; زمانى بر مردم فرا مىرسد که باطن آنها آلوده و ظاهرشان زیبا است، و این به خاطر طمع در دنیا مىباشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمىکنند، دین آنها ریا است، و خوف خدا در قلبشان نیست، خداوند مجازاتى فراگیر بر آنها مىفرستد و آنها همچون فرد غریق او را مىخوانند ولى دعاى آنان را اجابت نمىکند!» (12)
9- در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده است: «کل ریاء شرک انه من عمل للناس کان ثوابه للناس و من عمل لله کان ثوابه على الله; هر ریائى شرک است، هر کس براى مردم عمل کند پاداش او بر مردم است، و هر کس براى خدا عمل کند ثوابش بر خداست!»
10- در حدیثى از امام امیرالمؤمنین علیه السلام مىخوانیم: «المرائى ظاهره جمیل و باطنه علیل ...; ریا کار ظاهر عملش زیبا و باطنش زشت و بیمار است!»
و نیز فرمود: «ما اقبح بالانسان باطنا علیلا و ظاهرا جمیلا; چه زشت است که باطن انسان خراب و بیمار و ظاهرش زیبا باشد»!
و در این زمینه روایات از رسولخدا صلى الله علیه و آله و ائمه هدى بسیار فراوان است.
نشانه هاى ریاکاران نشانه هاى ریاکاران
بسیارى از افراد بعد از مطالعه و بررسى احادیثبالا و مانند آن که شدیدترین تعبیرات را درباره ریاکاران دارد در تشخیص موضوع ریا گرفتار وسوسه مىشوند، البته جا دارد که انسان در مورد ریا سختگیر باشد، چرا که نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سالها عملى را انجام مىدهد بعدا مىفهمد که عمل او ریائى بوده است، مثل داستان معروفى که درباره یکى از مؤمنین پیشین نقل مىکنند که نماز جماعتسالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صف اول مىایستاد، یکروز دیر بهجماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر مىبینند، باید همیشه در صف اول باشد!
ولى افراط و تفریط در این مساله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پى به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولى وسواس غلط است.
علماى اخلاق در این زمینه بحثهاى جالبى دارند; از جمله، مرحوم فیض کاشانى در «محجةالبیضاء» سؤالى به اینصورت طرح مىکند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته مىگوید: «این امر نشانههائى دارد، از جمله این که اگر واعظى بهتر از او و آگاهتر و مقبولتر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آرى! مانعى ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
«نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیتها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییرى حاصل نشود).
«نشانه دیگر این که اگر گروهى از مستمعین پشتسر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد.»
بهترین محک براى شناخت اعمال ریائى از غیر ریائى همان معیارهائى است که در روایات اسلامى آمده است; از جمله:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «اما علامة المرائى فاربعة: یحرص فى العمل لله اذا کان عنده احد و یکسل اذا کان وحده و یحرص فى کل امره على المحمدة و یحسن سمته بجهده; اما علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامى که کسى نزد اوست تلاش مىکند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعى مىکند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.»
2- در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیرات جالب دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده است فرمود:
«للمرائى اربع علامات:
یکسل اذا کان وحده
وینشط اذا کان فى الناس
و یزید فى العمل اذا اثنى علیه
وینقص منه اذا لم یثنى علیه;
ریا کار چهار علامت دارد:
اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام مىدهد،
و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام مىدهد،
هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش مىافزاید،
و هرگاه ثنا نگویند از آن مىکاهد!»
شبیه همین معنى از لقمان حکیم نیز نقل شده است.
خلاصه، هرکارى که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى که در خلوت و جلوت انجام مىدهد مىتوان دریافت.
این مطلب به اندازهاى ظریف و مرموز است که گاه انسان براى فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام مىدهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همانگونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى که هم عملى را که در اجتماع انجام مىدهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ریا است.
اما همانگونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مساله جایز نیست چرا که دیده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم مىشوند به این عنوان که مىترسیم عملما ریائى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمىزند.
از اینجا روشن مىشود که تشویق نیکوکاران نسبتبه اعمال صالحى که انجام دادهاند در یک مجلس عمومى یا در وسائل ارتباط جمعى به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعى ندارد، بلکه از کارهائى است که بزرگان همیشه انجام مىدادهاند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمىشود، مشروط به این که انگیزهاش از آغاز چنین مطلبى نبوده باشد.
در آیات قرآنى و روایات اسلامى نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانى و آشکار شده است، و این نشان مىدهد که انسان مىتواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزههاى الهى خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سرا وعلانیة» یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا «سرا و جهرا» که همان معنا را مىدهد شده است. (13)
اصولا قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشکار انجام مىشود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجخانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن; درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک مىکند و این نیز ضایعه بزرگى است.
منابع و مآخذ : منابع و مآخذ :
1- بحارالانوار،
2- غرر الحکم، حدیث 1594
3- بحارالانوار، جلد69، صفحه93.
4- نهج البلاغه، خطبه87
5- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 175 ذیل حدیث 15.
6- اصول کافى،
7- سوره نحل، آیه66
8- نهج البلاغه، خطبه 1
9- غرر الحکم،
10- سوره بقره، آیه274
11- غرر الحکم، جلد 2،صفحه 490، شماره 12
12- اصول کافى، جلد 2، صفحه296.
13- سوره های : بقره - 274; رعد - 22; ابراهیم - 31; نحل - 75; فاطر