تاریخ نگارش : نهم خرداد 1390
عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه
رضا رضائی
ب : ملاک هاى نصب نواب اربعه
همان گونه که در مباحث گذشته بیان شد، امامان معصوم علیهم السلام افراد گوناگونى را به عنوان وکیل خود برگزیده بودند. در زمان امام یازدهم علیه السلام ده ها نفر در ((سازمان وکالت ))فعالیت مى کردند، از آن همه افراد خوب و مورد اعتماد چگونه شد که این 4 نفر به مقام نیابت خاصه ، در دوره (( غیبت صغرى ))نایل شدند؟

ب : ملاک هاى نصب نواب اربعه
همان گونه که در مباحث گذشته بیان شد، امامان معصوم علیهم السلام افراد گوناگونى را به عنوان وکیل خود برگزیده بودند. در زمان امام یازدهم علیه السلام ده ها نفر در ((سازمان وکالت ))فعالیت مى کردند، از آن همه افراد خوب و مورد اعتماد چگونه شد که این 4 نفر به مقام نیابت خاصه ، در دوره (( غیبت صغرى ))نایل شدند؟
در پاسخ به این پرسش نخست باید گفت : امامان معصوم علیهم السلام براساس حکمت ، رفتار مى کنند و قطعا در این نصب ها یک سرى معیارها و ملاک هایى وجود دارد، خواه به این ملاک ها دسترسى پیدا کنیم یا نه . از سویى مى دانیم که این ملاک ها در راستاى ملاک هاى ارزشى اسلام است .
ایمان ، علم تقوى و بندگى خداوند بزرگ در رأس همه ملاک ها قرار دارد، و هر کس به مقام وکالت امامان معصوم علیهم السلام مى رسید وجود این شرایط؛ یعنى ایمان و دانش لازم و تقویت و درایت ، در آنان طبیعى بود. اما نواب خاص و سفیران چهارگانه که در عهد ((غیبت صغرى ))از ناحیه مقدس به این مقام نایل شدند. همان شرایط مذکور را باید در حد بالاترى دارا مى بودند.
در این سمت با ارزش چند ملاک ، افزون بر شرایط و ملاک هاى یاد شده از اهمیت ویژه اى برخوردار است .
1 - تقیه و رازدارى در حد بالا، به عنوان مثال : ((حسین بن روح نوبختى ))در حد بسیار بالایى از، قیه و رازدارى در آن شرایط سخت و دشوار استفاده مى کرد. به گونه اى که علماى مذاهب اسلامى هر یک ((حسین بن روح ))را به خود منتسب مى کردند و این نبود جز رعایت تقیه و رازدارى ، آن هم در حد بسیار بالایى .
او در راستاى رعایت و حفظ تقیه ، یکى از خدمتگزاران خود را تنها به این دلیل که ((معاویه ))را لعن نمود عزل و اخراج کرد.(723)
((حسین بن روح ))در مجلسى به جهت تقیه ، نسبت به خلفاى راشدین به نیکى یاد مى کرد؛ این سخن موجب شگفتى یکى از دوستانش شد و ناخواسته از این سخن تبسمى کرد، ((ابن روح ))به این دوست اخطار کرد که چرا در مجلس خندیدى ! چه بسا این گونه برخورد کردن روش رعایت کامل تقیه را به خطر اندازد.(724)
سفیر اول امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف )، ((عثمان بن سعید)) ، براى رعایت تقیه مى کوشید تا خود را از بازرسى هاى رژیم عباسى دور نگه دارد. او بدین منظور در هیچ بحث و مجادله مذهبى و یا سیاسى به صورت آشکار درگیر نمى شد.(725)
2 - صبر و مقاومت بسیار عالى و ممتاز، از آنجا که کار سفیران بسیار مهم بود و دشمن در جهت دستیابى به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مى کوشید، هرگونه ضعف و سستى از سوى نایب و سفیر خاص ‍ امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) موجب مى شد که این حرکت واکنشى ، با بن بست روبه رو شود. بنابراین ، باید سفیران امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) از دیگران مقاومتر و بردبارتر باشند.
عده اى از ((ابوسهل نوبختى ))پرسیدند: چرا تو نایب خاص حضرت نشدى و به جاى تو ((ابوالقاسم ، حسین بن روح ))از ناحیه مقدسه متصدى منصب سفارت شد، او در پاسخ گفت : آنان (::امامان علیهم السلام ) بهتر از همه مى دانند که چه کسى لایق این مقام است . من آدمى هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با آنان مناظره مى کنم . اگر آنچه را که ((ابوالقاسم ، حسین بن روح ))درباره امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مى داند، من مى دانستم ، شاید در بحث هایم با دشمنان ، آنگاه که جدال و لجاجت آنان را مى دیدم ، مى کوشیدم تا دلایل بنیادى را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را بر ملا سازم . اما اگر ((ابوالقاسم ، حسین بن روح ))امام را زیر عباى خود پنهان داشته باشد، اگر بدنش را با قیچى قطعه قطعه کنند تا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را نشان دهد، هرگز عباى خود را کنار نمى زند و امام را نشان نمى دهد.))(726)
این جمله ((ابوسهل نوبختى ))به خوبى نشان مى دهد که ((حسین بن روح ))تا چه حد صابر و مقاوم بود.
3 - باید نسبت به دیگران فهمیده تر، عاقل تر و بادرایت تر باشد. ((شیخ طوسى ))در کتاب گرانسنگ خود، ((الغیبة )) ، روایاتى را نقل مى کند که به خوبى دلالت دارد که سفیران و نائبان خاص حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) تا چه حدى زیرک ، فهمیده و با درایت بودند. به جهت رعایت اختصار از ذکر آن خوددارى مى کنیم .(727)
4 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در انتخاب نائبان خاص هود خود افرادى استفاده مى کرد که در دستگاه ظالمان عباسى نسبت به آنها حساسیتى نباشد. چون نیابت خاص ، کارى است بسیار مخفى و مهم ، به تعبیر دیگر: بالاتر از محرمانه ، سرى و یا فوق سرى ؛ مثلا اولین سفیر حضرت ((ابوعمرو، عثمان بن سعید عمرى )) ، معروف به ((زیارت )) و ((سمان ))بود، ((ابوعمرو))با روغن فروشى کارهاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را انجام مى داد و اصلا حکومت به خیالش ‍ نمى آمد که وى سفیر خاص حضرت باشد. دومین سفیر، ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))هم مانند پدرش ((سمان ))و روغن فروش بود و نایب سوم از خاندان ((بنى نوبخت ))بود و با دربار ارتباط داشت و از نفوذ خوبى بهره مند بود، آنان هرگز چنین تصورى نمى کردند که وى با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در ارتباط باشد.
از این رو است که به قول ((سید محمد صدر)) :
((مسأله سفارت در دوره ((غیبت صغرى ))به کلى از ((علویان )) بریده شد. و به دیگران واگذار گردید. با این که در آن روز در بین ((علویان )) افراد برجسته اى از نظر علم و فقاهت و عبادت وجود داشت سر این مطلب کاملا روشن است . به طورى که تاریخ زندگانى ((علویان )) از زمان نهضت امام حسین علیه السلام تا عصر و زمانى که درباره آن بحث مى کنیم ، مطلب را به خوبى روشن مى سازد، زیرا این مدت تاریخ ، نهضت ها و سرکشى بر ضد فساد و ظلم و طغیان به دست ((علویان ))افتاد. از این رو، دید کلى دولت نسبت به ((علویان ))این بود که آنان از یک سو طرفدار ائمه علیهم السلام هستند و از سوى دیگر پرچمداران مبارزه بر ضد ظلم و بیدادگرى . به دیگر سخن : حکومت مى دانست که تنها ((علویان )) بى پروا در پى مبارزه بر ضد آنانند. وقتى گروهى و یا شخصى در نظر حکومت چنین وانمود کند، او دائم تحت مراقبت شدید دولتى قرار مى گیرد و نمى تواند کار مهمى ؛ همانند سفارت ناحیه مقدسه را به خوبى عهده دار شود.))(728)

ج : چگونگى ارتباط نواب اربعه با شیعیان
((سازمان وکالت ))و به ویژه شخص سفیر، به جهت وجود جو خفقان در آغاز براى مردم شیعه شناخته شده نبود. بنابراین ، در آغاز سفارت به ویژه در زمان سفارت ((عثمان بن سعید عمرى )) ، نیابت او براى مردم روشن نبود و طبیعى است که شیعیان ارتباط چندانى با او در رابطه با مسؤ ولیت وى نداشته باشند. تنها عده معدودى از خواص و وکلا، او را به عنوان نایب خاص حضرت مى شناختند و مسائل شرعى خود را با او در میان مى گذاشتند. بعد از گذشت زمان کم کم این نیابت با تلاشهاى خالصانه وکلا در نزد شیعیان جایگاه خود را پیدا کرد و ارتباط، با رعایت جوانب احتیاط و تقیه بیشتر شد.

دو نوع ارتباط
شیعیان با ((نواب اربعه ))دو نوع ارتباط داشتند یکى با واسطه و به شکل هرمى و دیگر ارتباط بى واسطه و مستقیم .

ارتباط با واسطه و غیر مستقیم
ارتباط با واسطه یک اصل در ((سازمان وکالت ))بود چرا که این سازمان به جهت ظلم عباسیان نمى توانست آشکارا و آزادانه فعالیت کند. بنابراین ، باید در ارتباط با مردم از راه هاى استتارى بهره مى گرفت و این ، در شکل ((ارتباط غیرمستقیم ))سازگارى دارد.
در این ارتباط وکلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وکلا در میان مى گذاشتند و یا وجوهات شرعى خود را به آنان مى پرداختند. و وکلا آنها را به سفیر و نائب امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) منتقل مى کردند و با واسطه سفیر از ناحیه مقدسه پاسخ پرسشهاى خود را دریافت مى داشتند. در این ارتباط سفیر به منزله رأس ‍ هرم ، وکلا و خواص وسط و بدنه هرم ، و مردم به منزله قاعده هرم با هم در ارتباط بودند.
این ارتباط هرمى در آغاز تقریبا در بین شیعیان ((بغداد))برقرار بود و سپس فراگیر شد. ((ابى جعفر، محمد بن عثمان )) ، در ((بغداد))10 وکیل داشت که از جمله آنان ((حسین بن روح ))بود، این عده به ظاهر وکیل شخصى ((ابوجعفر، محمد بن عثمان ))در امور تجارتى بودند، ولى در واقع وکیل در اموال امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) بودند. و براى ((سازمان وکالت ))شیعى فعالیت مى کردند.
در آغاز کار حتى عالمان برجسته شهرستانها از جانشینى امام عسکرى علیه السلام اطلاعى نداشتند؛ مثلا بنا به روایت ((مجلسى ))در ((بحارالانوار)) و ((شیخ طوسى )) در کتاب ((الغیبة )) ، ((محمد بن ابراهیم مهزیار اهوازى ))بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام امام زمان ، حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را نمى شناخت ، او بعد از چند سال از رحلت امام یازدهم علیه السلام گذشته بود به منظور شناخت جانشین آن حضرت به عراق مسافرت نمود.(729)
در ((دینور))مردم بعد از گذشت یکى دو سال از رحلت امام عسکرى علیه السلام متحیر بودند که وجوهات شرعى را به چه کسى بدهند. به نزد ((احمد بن محمد دینورى ))رفتند، او گفت : یاقوم هذه حیرة و لا تعرف الباب فى هذاالوقت ، (اى مردم الان وضع معلوم نیست ، نمى دانیم سفیر و نایب خاص حضرت در این وقت چه کسى است .) (730)

ارتباط مستقیم و بى واسطه
این ارتباط در آغاز فعالیت ((نواب اربعه ))در دوره ((غیبت صغرى )) وجود نداشت ؛ زیرا بنا بود مسأله نیابت خاصه مخفى بماند و اصلا فلسفه وجودى این جریان ، معلول ظلم حکام است که بازتاب و واکنش آن ، فعالیت هاى استتارى ((سازمان وکالت ))است .
کم کم شیعیان به صورت پنهانى نام و نشانى سفیر را از وکلا و خواص ‍ گرفتند توانستند با آنان مستقیما تماس برقرار کنند. این کار عمدتا از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد و ادامه یافت .
((شیخ طوسى ))درباره این نوع ارتباط مى نویسد: عده اى از افراد مورد اعتماد پیش سفراى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مى رفتند و با دادن نامه و یا بیان داشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را از ناحیه مقدسه و توسط سفرا دریافت مى کردند.(731)
در این ارتباط مستقیم گاهى پاسخ ‌هایى که دریافت مى کردند به صورت کتبى بود، نامه مى دادند و بعد از چند روز پاسخ آن را دریافت مى کردند.
در برخى از روایات چنین تعبیر شده است : فلما کان بعد ثلاثة ایام قال لى صاحبى الا نعود الى ابى جعفر (732) (بعد از گذشت 3 روز رفیقم به من گفت : برویم نزد ابوجعفر محمد من عثمان تا جواب نامه را دریافت نماییم .)
و در تعبیرى دیگر آمده است : ثم اخبرنى بعد ذلک بثلاثة ایام (733) (بعد از 3 روز پاسخ نامه ام را داد.)
گاهى هم به صورت شفاهى پاسخ داده مى شد، چنان که ((حسین بن روح ))به برخى از پرسش کنندگان گفت : شما ماموریت دارید؛ به ((حائر))بروید. (734)

د: وظایف و مسؤولیت هاى نواب اربعه
وظایف و محور فعالیت هاى ((نواب اربعه ))بدین قرار است :
زدودن شک و حیرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف )
با توجه به شرایط سیاسى در آغاز ((غیبت صغرى ))شیعیان از وجود فرزند براى امام عسکرى علیه السلام بى خبر، و در حیرت بودند، چرا که جو اختناق ، حاکم بود و اگر امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در خفا به سر نمى برد، در همان آغاز حضرت را مى کشتند، در سال (260 ه -) که امام عسکرى علیه السلام رحلت نمود، تنها افراد خاصى از وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) باخبر بودند. مهم ترین وظیفه اى که ((نواب اربعه ))به ویژه سفیر اول ؛ یعنى ((عثمان بن سعید عمرى )) برعهده داشت ، این بود که براى شیعیان ثابت کند، امام عسکرى علیه السلام فرزندى دارد که اکنون امام است و او نایب خاص آن حضرت مى باشد.
((عثمان بن سعید عمرى ))با اعتمادى که از سوى دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام به دست آورده بود و بزرگان شیعه امامیه به صداقت و درستکارى وى اعتقاد داشتند، توانست در این زمان حساس شک مردم را درباره وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) بزداید و نیز براى آنان ثابت کند که وى به درستى وکیل خاص از ((ناحیه مقدسه )) است . گاهى هم این منزلت و درستکارى و اعتماد مردم به او، براى زدودن شک و حیرت کافى نبود، و از ((عثمان بن سعید عمرى ))دلایل صدق ادعاى او مى خواستند، و از کرامت و شبه معجزه مطالبه مى کردند و ((عثمان ))نیز از ((ناحیه مقدسه ))دلایلى ارائه مى داد و آنان به وجود و امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و نیز وکالت خاصه وى معتقد مى شدند.
((محمد بن یعقوب ))از ((سعد اشعرى قمى ))در این رابطه روایتى بدین مضمون نقل مى کند:
((حسن بن نضر))که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه اى داشت ، بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام در حیرت بود. او ((ابوصدام ))و عده اى دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدى جویا شوند. ((حسن بن نضر))به نزد ((ابو صدام ))رفت و گفت : امسال مى خواهم به حج بروم . ((ابوصدام ))از او خواست که این سفر را به تعویق انداز، ولى ((حسن بن نضر))گفت : نه ، من خوابى دیده ام و بیمناکم . بنابراین ، باید بروم . قبل از حرکت به ((احمد بن یعلى بن حماد))درباره اموال متعلق به امام علیه السلام وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکرى علیه السلام مشخص شود. به ((بغداد))رفت و در آنجا از سوى ((ناحیه مقدسه ))توقیعى به دستش رسید، و به امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و نیز به وکالت خاصه ((عثمان بن سعید عمرى ))مطمئن شد.))(735)
در دوره ((عثمان بن سعید عمرى ))که آغاز ((غیبت صغرى ))بود این وظیفه بیشتر بر دوش وى سنگینى مى کرد؛ چرا که در زمان نیابت دیگر سفرا مسأله امامت امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و نیابت سفیران تا حدودى براى شیعیان ثابت شده بود.
در دوره نیابت ((محمد بن عثمان ))هم تا حدودى مسأله زدودن شک و حیرت از وجود امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) وجود داشت ، به همین جهت در این باره از ((محمد بن عثمان ))نیز روایاتى نقل شده است . (736)
حفظ امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) از راه پنهان داشتن نام و مکان آنحضرت
آنان وظیفه داشتند که در هر شرایطى از بیان نام و نشان امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) خوددارى کنند؛ چرا که اگر فاش مى ساختند، جان امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در خطر بود.
امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در توقیعى به ((محمد بن عثمان بن سعید عمرى ))بیان داشت که از ذکر نام و نشان آن حضرت خوددارى کند و در جهت پنهان داشتن نام و مکان آن حضرت بکوشد.(737)
این وظیفه به قدرى مهم بود که مى توان گفت : این یکى از معیارهاى مهم در گزینش سفیر از ((ناحیه مقدسه ))بود. به ((ابوسهل نوبختى ))گفتند که چرا تو به مقام سفارت انتخاب نشدى در حالى که ((حسین بن روح )) سفیر آن حضرت شده است ، او در پاسخ به همین نکته مهم اشاره کرد و گفت که من نمى توانم ، مانند ((حسین بن روح ))سر نگهدار باشم . او به خوبى در جهت حفظ امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مى کوشد. او اگر امام را زیر عباى خود پنهان کند و او را تهدید کنند که امام را به آنان نشان دهد، نشان نخواهد داد؛ حتى اگر بدنش را قطعه قطعه کنند. (738)

سازماندهى و سرپرستى سازمان وکالت
در عصر ((غیبت صغرى ))ارتباط مستقیم مردم با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) قطع شد. اما ارتباط غیر مستقیم و با واسطه ((سازمان وکالت ))برقرار بود. از زمان امامان پیشین علیهم السلام وکلاى متعددى در ((بغداد)) ، ((سامرا))و دیگر نقاط در ((سازمان وکالت ))فعالیت مى کردند، اموال امام در نزد آنان بود، این شبکه و سازمان مخفى وکالت با درگذشت امام عسکرى علیه السلام همچنان فعال و سرپرستى آن بر عهده ((نواب اربعه ))بود که ، هرکدام در زمان نیابت خود مسؤ ولیت اصلى اداره این سازمان را عهده دار بودند.
از طریق این سازمان ؛ شیعیان پرسش ها و شبهات دینى خود را با وکلا در میان مى گذاشتند و آنان با واسطه سفیر از ((ناحیه مقدسه ))پاسخ را به شیعیان مى رساندند، و نیز وجوه شرعى خود را به وکلا مى دادند و وکلا آن را به مسؤ ول سازمان ، تحویل مى دادند.
آنان در این مسؤ ولیت بزرگ وظیفه داشتند که ((سازمان وکالت ))را از نفوذ دشمن محفوظ بدارند تا دشمن نتواند با وارد شدن در سازمان ، وکلا و مسؤ ول سازمان (سفیر) را شناسایى و این راه ارتباطى بین امام و شیعیان را قطع نماید. در این هدف گاهى خود امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به کمک آنان مى شتافت ؛ مثلا: ((سازمان وکالت ))برآمده بود، خواست از طریق ارسال وجوه شرعى به یکى از وکلاى حضرت ، آنان را شناسایى کند. به دنبال این توطئه ، از ((ناحیه مقدسه ))توقیعى صادر شد که موقتا هیچ یک از وکلا از مدرم وجوهات نگیرند. ((ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعیدى عمرى ))این فرمان امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را به وکلا رساند و بدین وسیله توطئه وزیر نقش بر آب شد.(739)

پاسخگویى به پرسشهاى فقهى و مشکلات عقیدتى
یکى دیگر از وظایف مهم ((نواب اربعه ))پاسخگویى به پرسش هاى دینى و مشکلات عقیدتى و رفع شبهات بود.
آنان گاهى ناچار مى شدند براى این منظور از دیدارهاى پنهانى خود با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) پرده بردارند. (740)
گاهى توقیعى از ((ناحیه مقدسه ))ارائه مى دادند تا شبهه اى مرتفع شود،(741) گاهى هم پرسش هاى فقهى و مسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مى رساندند و پاسخ آن را دریافت و به شیعیان ابلاغ مى کردند؛ مانند پرسش هاى ((اسحاق بن یعقوب ))(742) و نیز پرسش هاى مردم ((قم ))که توسط ((محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى ))به چهارمین سفیر و نایب خاص حضرت (ابوالقاسم ، على بن محمد سمرى ) تحویل داده شد و از ((ناحیه مقدسه ))پاسخ آن دریافت و ابلاغ شد.(743)
گاهى هم در مناظره ، استدلال مى کردند و محتواى استدلال را از امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) گرفته ، و ابلاغ مى کردند.(744)

اخذ و توزیع اموال متعلق به امام (عجل الله تعالى فرجه الشریف )
یکى از کارهاى مهم سازمان وکلا که از زمان امام ششم علیه السلام به بعد فعالیت داشت و در زمان ((غیبت صغرى ))نیز این سازمان با یک استتار بیشترى فعالیت مى کرد، اخذ وجوه شرعى و توزیع آن به موارد خاص خود بود. ((نواب اربعه ))این وجوهات و اموال متعلق به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را مستقیما و یا از طریق وکلا و خواص اخذ مى کردند و به هر طریق ممکن به امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) تحویل مى دادند و یا این که به دستور ایشان در موارد خاصى مصرف مى کردند.
امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در روز بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام و یا در همان روز، بعد از مراسم به خاکسپارى امام عسکرى علیه السلام به هیئت قمى ها دستور داد که از این به بعد، اموال متعلق به آن حضرت را به وکیلش در ((بغداد))(ابوعمر، عثمان بن سعید عمرى ) تحویل دهند.(745)
مبارزه با ((غلات )) و مدعیان دروغین نیابت و بابیت ، و افشاى ادعاهاىباطل آنان
یکى از وظایف ((نواب اربعه )) مبارزه با ((غلات ))و مدعیان دروغین نیابت بابیت و وکالت ، و افشاى ماهیت آنان بود تا زمینه گمراهى مردم را از بین ببرند؛ چرا که ((نواب اربعه ))، در مسیر اهداف پیامبران و امامان حرکت مى کردند و شالوده اهداف انبیا و امامان علیهم السلام هدایت و زدودن ضلالت و انحراف بود. سفیران ویژه امام (عج الله تعالى فرجه الشریف ) نیز در همین راستا با افرادى که ادعاى نادرست نیابت و وکالت داشتند مبارزه کرده ، و ماهیت آنان را روشن مى کردند تا شیعیان امامیه ، دنباله رو افراد شیاد و منحرف نگردند و با شناخت نائبان خاص از رهنمودهاى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در دوره ((غیبت صغرى )) بهره مند شوند.
در راستاى همین وظیفه ، در این دوره هفتاد ساله هرکسى که به دروغ ادعاى بابیت و وکالت نمود؛ مثل ((حسین بن منصور حلاج ))، ((محمد بن على شلمغانى ))، معروف به ((ابن عزاقر یا عزاقرى ))، ((ابوبکر، محمد بن احمد بن عثمان عمرى ))، معروف به ((بغدادى ))، ((محمد بن مظفر))، معروف به ((ابودلف کاتب ))، ((اسحاق احمر))، ((باقطانى ابومحمد شریعى ))، ((محمد بن نصیر نمیرى )) و ((احمد بن هلال کرخى )) با آنان به مبارزه برخاستند و از ((ناحیه مقدسه )) توقیعاتى با واسطه آنان صادر شد و با روشن شدن ماهیت آنان ، شیعیان امامیه از این نوع انحرافات مصون ماندند و به وکالت و سفارت ((نواب اربعه ))بیشتر اعتماد کردند و مسایل شرعى خویش را از این طریق با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در میان مى گذاشتند و رهنمودهاى لازم را دریافت مى داشتند.
به عنوان نمونه به برخى از این توقیعات اشاره مى کنیم :
- آنگاه که ((احمد بن هلال کرخى ))منحرف شد و برخى از ضروریات دینى را انکار نمود و خود به جاى (( محمد بن عثمان عمرى ))ادعاى نیابت کرد، توقیعى از ((ناحیه مقدسه ))صادر شد، امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) در این توقیع خطاب به ((محمد بن عثمان عمرى )) فرمود:
و نحن نبرأ الى الله تعالى من ابن هلال - لا رحمة الله - و ممن لا یبرأ منه ، فاعلم الاسحاقى و اهل بلده مما اعلمناک من حال هذا الفاجر و جمیع من کان سألک و یسألک عنه . (746)
((ما از ((ابن هلال )) و هرکس که از او دورى نکند، بیزاریم . خدا او را نیامرزد، تو به اسحاقى و هموطنان او آنچه را گفتیم ، اعلان کن ، و هرکس از تو درباره ((ابن هلال )) پرسیده و یا مى پرسد، جریان را بگو.))
همچنین آنگاه که انحراف ((ابومحمد، حسن شریعى )) که در زمان نیابت ((محمد بن عثمان بن سعید عمرى ))ادعاى نیابت نمود، روشن گردید، توقیعى از ((ناحیه مقدسه ))صادر شد و ماهیت او براى شیعیان روشن گردید.(747)

مبارزه با وکلاى خائن
در آغاز عصر ((غیبت صغرى ))عده اى بودند که از زمان امام حسن علیه السلام بلکه بعضى از افراد از زمان امام هادى علیه السلام وکیل امامان علیهم السلام بودند. در زمان امام عسکرى علیه السلام این عده از وکلا در ((سازمان وکالت ))فعالیت داشتند و زیر نظر ((ابوعمر، عثمان بن سعید عمرى ))کار مى کردند. بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام این وکلا زیر نظر نایب اول امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف )، ((عثمان بن سعید عمرى )) تلاش مى کردند و پس از آن زیر نظر نایب دوم ((محمد بن عثمان بن سعید عمرى )) به فعالیت خود ادامه مى دادند. گاهى برخى از وکلا منحرف مى شدند و به سوى خیانت مى غلتیدند، و از وظایف اصلى خود عدول مى کردند. در این صورت مشکلاتى را براى سازمان مخفى وکالت به وجود مى آوردند. گاهى اتفاق مى افتاد وکیلى از مردم ، اموال امام علیه السلام و وجوه شرعى را جمع مى کرد، و باید به واسطه ((نواب اربعه ))براى ((ناحیه مقدسه )) مى فرستاد، ولى آن مال را نزد خود نگه مى داشت ، در این صورت ((نواب اربعه )) هر کدام به نوبه خود و در زمان نیابت خود مسؤ ولیت پیدا مى کردند تا با آن وکیل خائن مبارزه کنند. گاهى نیز از سوى ((ناحیه مقدسه )) و توسط یکى از سفراى چهارگانه توقیعى منتشر و خیانت وکیل خائن آشکار مى شد و مردم از گمراهى نجات پیدا مى کردند.

آماده سازى مردم براى پذیرش غیبت کبرى
در نهایت آخرین وظیفه مهم ((نواب اربعه )) ، به ویژه وظیفه آخرین نایب خاص آن حضرت ؛ یعنى ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) این بود که زمینه را براى پذیرش ((غیبت کبرى )) آماده نماید.
در میان وظایف پیش گفته مى توان ادعا کرد که تقریبا دو وظیفه ، جنبه اختصاصى داشت ؛ یکى زدودن شک و حیرت مردم درباره وجود امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و اثبات و اقناع مردم در این ارتباط که امام عسکرى علیه السلام فرزندى دارد و او اکنون امام است . این وظیفه بیش از همه بر دوش ((ابوعمرو، عثمان بن سعید عمرى ))سنگینى مى کرد. و بعد که این اعتقاد تثبیت شد، در زمان سه نایب دیگر چندان زحمتى در این رابطه براى آنان وجود نداشت .
وظیفه دیگر، مربوط به آماده سازى مردم براى پذیرش ((غیبت کبرى )) بود که این وظیفه بیش از همه بر دوش ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))آخرین سفیر ویژه امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) سنگینى داشت . بنابراین ، امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) از راه کرامت و اعجاز به ((ابوالحسن ، على بن سمرى ))کمک کرد و 6 روز قبل از مرگش توقیعى صادر نمود و زمان دقیق درگذشت وى را بیان داشت تا این که حجت بر همگان تمام شود و اذهان ، آماده پذیرش دوره دیگرى از غیبت آن حضرت باشد.
((سید محمد صدر))دراین باره مى نویسد:
هدف اساسى از سفارت دو چیز است :
1 - آماده کردن اذهان و افکار براى ((غیبت کبرا)) ى امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و عادت دادن گام به گام مردم بر مسأله دورى و محجوب بودن از امام و احساس ناراحتى نکردن از این موضوع ؛ زیرا عدم آمادگى ممکن بود منجر به انکار مطلق امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) گردد.
از این رو، مى بینیم که چگونه عسکریین (امام هادى و امام عسکرى ) علیهماالسلام مسأله احتجاب را تدریجا آغاز کردند و امام عسکرى علیه السلام شخصا و به صورت رسمى خود را بیشتر، از مردم پوشیده مى داشت .
پس ، دوران سفارت نیز یکى از همان مراحل تدریجى براى آمادگى ذهنى مردم براى پذیرش ((غیبت کبرى ))به شمار مى آید.
2 - قیام به مصالح اجتماعى و ارکان اساسى طرفداران ائمه علیهم السلام ، مصالحى که طبعا با دورى از امام و پنهان بودن ایشان از صحنه زندگى از دست مى رود؛ نه تنها در اینجا، بلکه در هر موردى با از میان رفتن رهبر اجتماعى ، مصالح آن اجتماع به خطر مى افتد.
از این رو، سفارت قرار داده شده است تا امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) گرچه شخصا و به صورت رسمى رهبرى را در دست ندارد، ولى با رهنمودها و فرمان خود، اجتماع را به صورت غیررسمى رهبرى نماید. این هدف را همه سفیران به نحواحسن انجام دادند، به طورى که در حد امکان در آن جو پرتلاطم و کنترل شدید، براى حفظ مصالح اجتماعى ، قیام و اقدام نمودند. و از آن جو اختناق و فشار بیش از این بازده ، نمى توان توقع داشت .(748)
... ادامه دارد.

پی نوشت :

723- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 237.
724- همان .
725- تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 149.
726- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 240؛ بحارالانوار، ج 51، ص 359.
727- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 236.
728- اقتباس از تاریخ الغیبة الصغرى ، سید محمد صدر.
729- بحارالانوار، ج 51، ص 310، الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 195؛ تاریخ الغیبة الصغرى ، ص 91.
730- همان .
731- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 257.
732- همان ، ص 184.
733- همان ، ص 195.
734- همان ، ص 188.
735- الکافى ، ج ، 517 - 518.
736- الکافى ، ج 1، ص 329 - 331؛ کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ج 2، ص 425 و 340؛ تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 143 و 144؛ الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 221 - 222.
737- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 222.
738- همان ، ص 240.
739- الکافى ، ج 1، ص 525.
740- کمال الدین و تمام النعمة ، همان ، ص 440 - 441.
741- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 176 - 177.
742- اعلام الورى ، طبرسى ، ص 452 - 453.
743- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 229 - 236.
744- همان ، ص 197 - 199.
745- کمال الدین و تمام النعمة ، ص 478.
746- معجم رجال الحدیث ، خوئى ، ج 2، ص 356؛ قاموس الرجال ، تسترى ، ج 1، ص 674؛ بحارالانوار، ج 50، ص 307 (و نقل از: ((الغیبة )) ، شیخ طوسى ، ص 227.)
747- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 244.
748- تاریخ الغیبة الصغرى ، سید محمد صدر، ص 426.