تاریخ نگارش : نوزدهم دي 1393
بزرک مردان حماسه دفاع مقدس
فاطمه فراهانى
تذکرى براى فهمیدن قدر ومرتبت شهدا با درج خاطره اى ازبکى از رزمندکان درباره شکفتى افرینى همرزم شهیدش و درد دل ازناسباسى جاهلان دراشفته بازار سینمایى این مرز وبوم که جطور به تاراج ارزشهامان مشغولند!!!!؟
کلید واژه : بزرک مردان حماسه دفاع مقدس
عملیات شروع شده بودگردان ما خط شکن بودهمه جیز خوب بیش میرفت یه دفعه خوردیم به یه کانال پر از سیم خاردارهای حلقوی، عراقی ها دارن بهمون نزدیک میشن اگه ما رو می دیدند عملیات لو می رفت و بچه ها قتل و عام می شدندتوی فکر بودیم که یه دفعه ..... فرمانده خودش رو انداخت روی سیم خاردارهای حلقوی گفت از روی من رد بشین و برین جلو تا عراقی ها نیومدند!
هیچ که حاضر نبود رد بشه ما رو به جان امام قسم دادبا گریه از روش رد شدیم آخرین نفر من بودم دستمو گرفت غرق خون شده بود و صداش در نمیومداشاره به جیبش کرد فکر کردم وصیت نامشه برداشتمش، عراقی ها نزدیک شده بودندباجشمانى اشکبارخودموانداختم بشت خاکریز بهش نگاه کردم دیدم آروم داره اشک می ریزه و به سختی دستاش رو به سمتم تکون میده فکر کردم داره خدافظی می کنه ...پاکت نامه فرمانده رو بازکردم خشکم زد تازه فهمیدم تکون دادن دستاش براى خداحافظى نبوده،تو باکت بجاى وصیت نامه عکس دختر تازه بدنیا اومدش بود که هنوز ندیده بودش و میخواست بمن یفهمونه برکردم تا براى یکبارم که شده عکس دخترشو ببینه وازدنیا بره ...