تاریخ نگارش : بیست و هشتم آذر 1389
کهف الحسین
حسین عالمی
از جمله مباحثی که پیرامون نهضت و قیام حسینی حایز اهمیت است و کمتر به آن پرداخته شده ، بحث از « عرفانیات عاشورای حسینی » است . همه شنیده ایم که سر مقدس اباعبدالله الحسین7 بر روی نیزه، قرآن خوانده است ؛ و با تلاوت آیات آسمانی قرآن آن هم توسط سری جدا از بدن ، به دفاع از نهضتی پرداخت که متهم به خروج و آشوبگری بود . آشوبگری علیه خلیفه رسول خدا ! قیام و خروج علیه شراب خوار فاسدی که با سگ بازی می کرد و با محارم خود فحشا می نمود !
کلید واژه : اصحاب کهف و اصحاب عاشورایی امام حسین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم





کهف الحسین7
پژوهشی قرآنی در قیام حسینی7


طرح سوال
تاریخ چه می گوید؟
شاهدان عینی
مشابهت ها و افتراقات
مشابهت های قرآنی و روایی
مشابهت های عقلی و عادی
فضیلت های سالار شهیدان
طرح سوال
از جمله مباحثی که پیرامون نهضت و قیام حسینی حایز اهمیت است و کمتر به آن پرداخته شده ، بحث از « عرفانیات عاشورای حسینی » است . همه شنیده ایم که سر مقدس اباعبدالله الحسین7 بر روی نیزه، قرآن خوانده است ؛ و با تلاوت آیات آسمانی قرآن آن هم توسط سری جدا از بدن ، به دفاع از نهضتی پرداخت که متهم به خروج و آشوبگری بود . آشوبگری علیه خلیفه رسول خدا ! قیام و خروج علیه شراب خوار فاسدی که با سگ بازی می کرد و با محارم خود فحشا می نمود !
حسین7 متهم بود به خروج ، پس باید از خود دفاع می کرد . آنان که او را می شناختند و به فضایلش آگاه بودند یا با او به کربلا آمده بودند ، و پیکرهای مطهرشان کنار بدن غرقه به خون حسین 7 آرمیده بود ؛ و یا این که علیرغم عرفانشان به خانواده عترت ، و سابقه آشنایی شان با آن انوار الهی ، به روی آن قله سراسر نور، شمشیر کشیده بودند و با تیر وکمان و نیزه به استقبالش رفته بودند .
حسین7 متهم بود و باید از خود دفاع می کرد .
و سوال اینجاست که مگر سر بی جان قرآن می خواند ؟
اگر ثابت شود که سر حسین بن علی8قرآن خوانده ، از میان آیات متعدد قرآن ، کدام دسته از آیات ، با حال و روز آن سر مقدس تناسب بیشتری دارد ؟ کدام آیه ؟ ازکدام سوره ؟
تناسب آن آیات قدسی و معارف بلند ، با قیام حسینی7 چیست ؟
چرا حسین 7آن آیات را انتخاب ؟
این پژوهش قرآنی با استفاده از علم تفسیر و علوم دیگر مرتبط با آن ، نظیر علوم حدیث و رجال و درایه و البته علم تاریخ و سیره در تلاش است ، تا به این سوالات ، جواب عالمانه دهد و برای جویندگان حقیقت پلی باشد به سوی واکاوی بهتر و دقیقترِ قیام حسینی7 .
تاریخ چه می گوید؟

بحارالأنوار ج : 45 ص : 12
ثُمَّ قَالَ الْمُفِیدُ وَ لَمَّا أَصْبَحَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ زِیَادٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَیْنِ ع فَدِیرَ بِهِ فِی سِکَکِ الْکُوفَةِ وَ قَبَائِلِهَا فَرُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ مُرَّ بِهِ عَلَیَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِی غُرْفَةٍ لِی فَلَمَّا حَاذَانِی سَمِعْتُهُ یَقْرَأُ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فَقَفَّ وَ اللَّهِ شِعْرِی عَلَیَّ وَ نَادَیْتُ رَأْسُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ

بحارالأنوار ج : 45 ص : 304
وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِیِّ أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ ع بِالصَّیَارِفِ فِی الْکُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَ قَرَأَ سُورَةَ الْکَهْفِ إِلَى قَوْلِهِ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً فَلَمْ یَزِدْهُمْ ذَلِکَ إِلَّا ضَلَالًا
وَ فِی أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَى الشَّجَرِ سُمِعَ مِنْهُ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ وَ سُمِعَ أَیْضاً صَوْتُهُ بِدِمَشْقَ یَقُولُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ سُمِعَ أَیْضاً یَقْرَأُ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فَقَالَ زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ أَمْرُکَ أَعْجَبُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

الإرشاد ج : 2 ص : 11
و لما أصبح عبید الله بن زیاد بعث برأس الحسین ع فدیر به فی سکک الکوفة کلها و قبائلها. فروی عن زید بن أرقم أنه قال مر به علی و هو على رمح و أنا فی غرفة فلما حاذانی سمعته یقرأ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فقف و الله شعری و نادیت رأسک و الله یا ابن رسول الله أعجب و أعجب.

ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ج‏2 122 ورود اهل بیت به کوفه در دار الامارة ..... ص : 119
و چون روز دیگر شد عبید اللَّه بن زیاد سر حسین علیه السّلام را فرستاد در کوچه‏هاى کوفه و در میان قبائل بگرداندند، و از زید بن ارقم روایت شده که گفت: آن سر مقدس را که بر نیزه بود بر من عبور دادند و من در غرفه و بالاخانه خود نشسته بودم چون برابر من رسید شنیدم که این آیه را میخواند:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ‏
.... یعنى آیا پنداشتى که (داستان) اصحاب کهف و رقیم از آیتهاى ما شگفت بودند!» (سوره کهف آیه 9) پس بخدا از هراس موى تنم راست شده داد زدم: بخدا اى پسر رسول خدا (داستان) سر تو شگفت‏تر و حیرت انگیزتر است (یعنى اصحاب کهف و رقیم اگر چه داستان شگفت انگیزى داشتند لکن پس از مرگ سخن نگفتند و داستان سر تو شگفت انگیزتر است که پس از بریده شدن از بدن سخن میگوید و تلاوت قرآن میکند).
الخرائج‏والجرائح ج : 2 ص : 577
فصل فی أعلام الإمام الشهید الحسین بن علی بن أبی طالب ع
عن المنهال بن عمرو قال أنا و الله رأیت رأس الحسین ع حین حمل و أنا بدمشق و بین یدیه رجل یقرأ الکهف حتى بلغ قوله أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق فقال أعجب من أصحاب الکهف قتلی و حملی.

زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام، ص: 226 بیان وقوع برخى از معجزات پس از شهادت امام حسین(ع) ..... ص : 221
نیز در همان کتاب از منهال بن عمرو روایت میکند که گفت:
بخدا قسم من در دمشق بودم که دیدم سر حضرت امام حسین علیه السلام را میبردند. مردى جلو سر مقدس آن بزرگوار بود که سوره مبارکه کهف را قرائت میکرد تا رسید به سر این آیه که میفرماید:
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً «1».
خداى توانا آن سر را بنحوى بسخن درآورد که بزبان فصیح فرمود: با تعجب‏تراز جریان اصحاب کهف شهید کردن من و بردن من است

جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام 421 سخن گفتن سر بریده امام حسین(ع) ..... ص : 421
دلایل و براهین امام شهید حسین بن على (ع)
سخن گفتن سر بریده امام حسین (ع)
(2) 1- منهال بن عمرو مى‏گوید: در دمشق بودم که دیدم سر حسین- علیه السّلام- را مى‏برند و مردى در جلو، سوره کهف را تلاوت مى‏کرد تا اینکه به این آیه رسید:
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً «1». پس خدا آن سر را به زبان فصیح گویا ساخت و گفت: شگفت‏تر از اصحاب کهف، کشته شدن من و حمل سر من مى‏باشد «2»

الصراطالمستقیم ج : 2 ص : 179
7- قرأ رجل عند رأسه بدمشق أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فأنطق الله الرأس بلسان عربی أعجب من أهل الکهف قتلی و حملی

المناقب ج : 4 ص : 61
روى أبو مخنف عن الشعبی أنه صلب رأس الحسین بالصیارف فی الکوفة فتنحنح الرأس و قرأ سورة الکهف إلى قوله إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً فلم یزدهم ذلک إلا ضلالا
و فی أثر أنهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ و سمع أیضا صوته بدمشق یقول لا قوة إلا بالله و سمع أیضا یقرأ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فقال زید بن أرقم أمرک أعجب یا ابن رسول الله.

بحارالأنوار ج : 45 ص : 188
32- یج، [الخرائج و الجرائح‏] عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ رَأَیْتُ رَأْسَ الْحُسَیْنِ حِینَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ رَجُلٌ یَقْرَأُ الْکَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فَأَنْطَقَ اللَّهُ الرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی

الخرائج‏والجرائح ج : 2 ص : 577
فصل فی أعلام الإمام الشهید الحسین بن علی بن أبی طالب ع
عن المنهال بن عمرو قال أنا و الله رأیت رأس الحسین ع حین حمل و أنا بدمشق و بین یدیه رجل یقرأ الکهف حتى بلغ قوله أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق فقال أعجب من أصحاب الکهف قتلی و حملی.
شاهدان عینی
رجال‏الطوسی ص : 64 باب الزای
565 - 1 - زید بن أرقم الأنصاری
عربی مدنی خزرجی عمی بصره.

رجال‏الکشی ص : 38
إن من السابقین الذین رجعوا إلى أمیر المؤمنین (ع) أبو الهیثم بن التیهان و أبو أیوب و خزیمة بن ثابت و جابر بن عبد الله و زید بن أرقم‏

رجال‏البرقی ص : 2
زید بن أرقم الأنصاری
عربی مدنی و هو [الذی‏] أظهر نفاق المنافقین من بنی الخزرج. و

رجال‏البرقی ص : 7
أصحاب أبی محمد الحسن بن علی علیه السلام
من أصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:
جابر بن عبد الله الأنصاری
زید بن أرقم

رجال‏البرقی ص : 7
أصحاب أبی عبد الله الحسین بن علی علیه السلام
من أصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:
جابر بن عبد الله الأنصاری
زید بن أرقم

رجال‏ابن‏داود ص : 162
645 - زید بن أرقم
ل ى ن سین [جخ‏] قال الفضل بن شاذان: إنه من السابقین الذین رجعوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام.

الخلاصةللحلی ص : 74 4
- زید بن أرقم
من الجماعة السابقین الذین رجعوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام قاله الفضل بن شاذان.

رجال‏الطوسی ص : 105 باب المیم
1034 - 1 - میثم التمار
1035 - 2 - المنهال بن عمرو الأسدی
1036 - 3 - محمد بن علی( علیهما السلام)

رجال‏الطوسی ص : 120
باب المیم
1214 - 1 - محمد بن جبیر بن مطعم
1215 - 2 - محمد بن علی بن الحسین( علیه) السلام
ولده.
1216 - 3 - المنهال بن عمرو الأسدی

رجال‏الطوسی ص : 306
4512 - 537 - مقاتل بن سلیمان الخراسانی
4513 - 538 - المنهال بن عمرو الأسدی

رجال‏البرقی ص : 9
أصحاب علی بن الحسین علیهما السلام:
...المنهال بن عمرو الأسدی

رجال‏ابن‏داود ص : 354
الجزء الأول من الکتاب فی ذکر الممدوحین و من لم یضعفهم الأصحاب فیما علمته:
1575 - المنهال بن عمرو الأسدی

مشابهت ها و افتراقات

مشابهت های قرآنی و روایی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏
به نام خداى بخشاینده مهربان
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (9)
مگر پنداشته‏اى از میان آیه‏هاى ما اهل کهف و رقیم شگفت‏انگیز بوده‏اند (9).
* عجیب بودن هر دو حادثه
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (10)
وقتى آن جوانان به غار رفتند و گفتند: پروردگارا ما را از نزد خویش رحمتى عطا کن و براى ما در کارمان صوابى مهیا فرما (10).
* درس هجرت
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنینَ عَدَداً (11)
پس در آن غار سالهاى معدود به خوابشان بردیم (11).
* کارگردان حکیم
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى‏ لِما لَبِثُوا أَمَداً (12)
آن گاه بیدارشان کردیم تا بدانیم کدامیک از دو دسته مدتى را که درنگ کرده‏اند بهتر مى‏شمارند (12).
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (13)
ما داستانشان را براى تو به حق مى‏خوانیم. ایشان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند و ما بر هدایتشان افزودیم (13).
* خداوند مبلغِ ایمان و هدایت
* شبیه به افسانه
* جوانی یا جوانمردی؟
* ایمان ناب
* مخصوص نشدن به عصر و مصر خاص
وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (14)
و دلهایشان را قوى کرده بودیم که بپا خاستند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است و ما هرگز جز او پروردگارى نمى‏خوانیم، و گرنه باطلى گفته باشیم (14).
* امداد الهی
* شعارهای توحیدی
* دل های قوی و پایدار
* قیام بر علیه طاغوت
* منزه از شرک
* ابراز عقیده
* الگوی مبارزه
* جامعه منحرف
* حاکمیت طاغوت و نه یاقوت
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً (15)
اینان، قوم ما که غیر خدا خدایان گرفته‏اند چرا در مورد آنها دلیل روشنى نمى‏آورند، راستى ستمگرتر از آن کس که دروغى در باره خدا ساخته باشد کیست؟ (15).
* دغدغه های عقیدتی
* توجه به انحرافات جامعه
* دوری از بی تفاوتی
* شرک مشکل واحد دو جامعه
* مرزبندی واضح و آشکار
* هضم نشدن در فساد جامعه
* برتر از اندیشه رایج
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً (16)
اگر از آنها و از آن خدایان غیر خدا را که مى‏پرستند گوشه‏گیرى و دورى مى‏کنید پس سوى غار بروید تا پروردگارتان رحمت خویش را بر شما بگسترد و براى شما در کارتان گشایشى فراهم کند (16).
* فاصله گرفتن از مظاهر شرک
* دستور داشتن
* به دنبال رحمت پروردگار
* محاصره
* انتخاب سختی ها
* ترجیه بیابان گردی بر شهرنشینیِ مشرکانه
* مظلومیت
* سیر بدون سرگردانی
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فی‏ فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً (17)
و خورشید را بینى که چون بر آید از غارشان به طرف راست مایل شود و چون فرو رود به جانب چپ بگردد، و ایشان در فراخنا و قسمت بلندى غارند، این از آیه‏هاى خداست هر که را خدا هدایت کند او هدایت یافته است و هر که را خدا گمراه کند دیگر دوستدار و دلسوزى و رهبرى برایش نخواهى یافت (17).
* رهبریِ رشد دهنده
* ره یافتگان
* نبودنِ با آنان ،گمراهی
* نشانه های هدایت
* خداوندِ هدایت گر
* عدم خصوصیت مکان
* مآثر در پیرامون و هدایت قوم
* آیه های قدرت الهی
وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً (18)
چنان بودند که بیدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. به پهلوى چپ و راستشان همى گرداندیم و سگشان بر آستانه دستهاى خویش را گشوده بود، اگر ایشان را مى‏دیدى به فرار از آنها روى مى‏گرداندى و از ترسشان آکنده مى‏شدى (18).
* ترس دشمنان
* فاصله خیال از حقیقت
* زنده ولی خواب
* حیات
* هدف مقدس ، سگ مقدس
وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى‏ طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً (19)
چنین بود که بیدارشان کردیم تا از همدیگر پرسش کنند، یکى از آنها گفت: چقدر خوابیدید؟
گفتند روزى یا قسمتى از روز خوابیده‏ایم. گفتند پروردگارتان بهتر داند که چه مدت خواب بوده‏اید، یکیتان را با این پولتان به شهر بفرستید تا بنگرد طعام کدام یکیشان پاکیزه‏تر است و خوردنیى از آنجا براى شما بیاورد، و باید سخت دقت کند که کسى از کار شما آگاه نشود (19).
* وجه الله و فانی نشدنی
* رجعت
* جامعه توحیدی ،کوچک اما هم دل
* بیداری
* غذای طیب و پاک
* گرسنگی
* قلیل اما متحد
* آشنا ولی غریب
* امنیت یکی امنیت همه
* بدون درد و الم
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعیدُوکُمْ فی‏ مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (20)
زیرا محققا اگر بر شما آگهى و ظفر یابند شما را یا سنگسار خواهند کرد و یا به آیین خودشان بر مى‏گردانند و هرگز روى رستگارى نخواهند دید (20)
* تهدید به مرگ
* انتخاب کن ! یا مرگ یا گمراهی
* راه ما سعادت است
* رفتن به پیشواز مرگ
وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً (21)
بدینسان کسانى را از آنها مطلع کردیم تا بدانند که وعده خدا حق است، و در رستاخیز تردیدى نیست، وقتى که میان خویش در کار آنها مناقشه مى‏کردند، گفتند بر غار آنها بنائى بسازید پروردگار به کارشان داناتر است، و کسانى که در مورد ایشان غلبه یافته بودند گفتند بر غار آنها عبادت‏گاهى خواهیم ساخت (21).
* شکست یا پیروزی؟
* هدف
* مزارهای مقرب
* برخورد های عوامانه
* نام و یاد جاودان در دل موحدان
* دلیل ضرورت قیامت
* تحلیل و تحقیق و سوال مردم
* اهمیت دادن مردم
* افتخار بازماندگان
* تلاش بازماندگان بر زنده نگه داشتن نام و یاد
سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً (22)
خواهند گفت: سه تن بودند چهارمیشان سگشان بود. و گویند پنج تن بودند ششم آنها سگشان بوده اما بدون دلیل و در مثل رجم به غیب مى‏کنند. و گویند هفت تن بودند هشتمى آنها سگشان بوده. بگو پروردگارم شمارشان را بهتر مى‏داند و جز اندکى شماره ایشان را ندانند، در مورد آنها مجادله مکن مگر مجادله‏اى به ظاهر، و در باره ایشان از هیچ یک از اهل کتاب نظر مخواه (22).
* عده قلیل
* نقش نداشتن تعداد در انجام تکلیف
* نگفتن تعداد و محدود نکردن آنها به عدد
* نگفتن اسم و مشخصات
* کم ولی بدون ریزش
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً (23)
در باره هیچ چیز مگو که فردا چنین کنم (23).
* قدم به قدم درس توحید
إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً (24)
مگر آنکه خدا بخواهد، و چون دچار فراموشى شدى پروردگارت را یاد کن، و بگو شاید پروردگارم مرا به چیزى که به صواب نزدیکتر از این باشد هدایت کند (24).
* مشیت مشهود الهی
* رضایت مسلم پروردگار
* اراده الهی فوق همه اراده ها
وَ لَبِثُوا فی‏ کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (25)
و در غارشان سیصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند (25).
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فی‏ حُکْمِهِ أَحَداً (26)
بگو خدا بهتر داند چه مدت بسر بردند دانستن غیب آسمانها و زمین خاص او است چه او بینا و شنوا است، جز او دوستى ندارند و هیچکس را در فرمان دادن خود شریک نمى‏کند (26).
* خداوند داناتر از مردم به داستان آنها
وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (27)
از کتاب پروردگارت آنچه به تو وحى آمده بخوان، کلمات وى تغییرپذیر نیست، و هرگز جز او پناهى نخواهى یافت (27).
* خدا پناهی
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (28)
با کسانى که بامداد و شبانگاه پروردگار خویش را مى‏خوانند و رضاى او را مى‏جویند با شکیبایى قرین باشد و دیدگانت به جستجوى زیور زندگى دنیا از آنها منصرف نشود. اطاعت مکن کسى را که دلش را از یاد خویش غافل کرده‏ایم و هوس خود را پیروى کرده و کارش زیاده‏روى است (28).
وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً (29)
بگو این حق از پروردگار شما است هر که خواهد ایمان بیاورد و هر که خواهد منکر شود که ما براى ستمکاران آتشى مهیا کرده‏ایم که سراپرده‏هاى آن در میانشان گیرد، و اگر فریادرسى خواهند به آبى چون مس گداخته کمکشان دهند، که چهره‏ها را بریان مى‏کند. چه بد شربتى و چه بد جاى آسایشى است (29).
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (30)
آنان که (به خدا) ایمان آوردند و نیکوکار شدند ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت (30).
* حسن عمل ، حسن جزا
أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الْأَرائِکِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً (31) بلکه (أجر عظیم) بهشت‏هاى عدن که نهرها از زیر درختانش جارى است خاص آنها است در حالى که در آن بهشت برین زیورهاى زرین بیارایند و لباسهاى سبز حریر و دیبا پوشند و بر تخت‏ها تکیه زنند (که آن بهشت) نیکو اجرى و خوش آرامگاهى است (31)
* سلامِ مهدی


مشابهت های عقلی و عادی

* سرنگونی و تغییر حکومت
* شجاع و نترس
* فریفته نشدن و دل کندن از اطرافیان مشرک
* غربت در میان مردم
* تن دادن به حکم الهی
* اقدام از روی بصیرت و آگاهی
* اسارت
* ترجیح محبت الهی بر محبت زن و فرزند
* واگذاری امور به خداوند
* تسلیم محض

فضیلت های سالار شهیدان

* به زمین ریخته شدن خون سالار شهیدان
* علم به آینده و انتخاب شهادت
* جدا شدن سر مبارک
* جسارت به تن مطهر
* تحفه فرستادن سر مبارک برای فاسد شراب خوار
* جامعیت حرکتِ سلوکیِ اباعبدالله
* ترس از نام و یاد حسین در دل همه مستکبران
* همراهی خاندان اباعبدالله
* کشته شدن تمام اصحاب
* بی پناه کربلا
* چهل منزل اسارت
* محبت حسینی نشانه ایمان
* قتال با نفاق و نه کفر
* زیارت حسینی بین مسلمانان سنت شد