تاریخ نگارش : هشتم تير 1390
داستان حضرت عیسى و مادرش مریم (علیهماالسلام )
رضا رضائی
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَک مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّک أَنت السمِیعُ الْعَلِیمُ
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَیْس الذَّکَرُ کالاُنثى وَ إِنى سمَّیْتهَا مَرْیَمَ وَ إِنى أُعِیذُهَا بِک وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشیْطنِ الرَّجِیمِ
به یادآر زمانى را که همسر عمران گفت : پروردگارا، من نذر کرده ام که آنچه در رحم دارم ، محرر (یعنى خالص خدمتکار) تو باشد. از من قبول کن که تو، آرى تنها تویى که شنواى دانایى .
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَک مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّک أَنت السمِیعُ الْعَلِیمُ
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَیْس الذَّکَرُ کالاُنثى وَ إِنى سمَّیْتهَا مَرْیَمَ وَ إِنى أُعِیذُهَا بِک وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشیْطنِ الرَّجِیمِ
به یادآر زمانى را که همسر عمران گفت : پروردگارا، من نذر کرده ام که آنچه در رحم دارم ، محرر (یعنى خالص خدمتکار) تو باشد. از من قبول کن که تو، آرى تنها تویى که شنواى دانایى .
همین که وضع حمل کرد گفت : پروردگارا، من او را دختر زاییدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست که چه زاییده ) و معلوم است که براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نیست ، و من او را مریم نام نهادم و من او و نسل او را از شیطان رجیم به تو پناه دادم .
داستان حضرت عیسى و مادرش مریم (علیهماالسلام )
إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَک مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّک أَنت السمِیعُ الْعَلِیمُ(35)
فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَیْس الذَّکَرُ کالاُنثى وَ إِنى سمَّیْتهَا مَرْیَمَ وَ إِنى أُعِیذُهَا بِک وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشیْطنِ الرَّجِیمِ(36)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ یَمَرْیَمُ أَنى لَکِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ(37)
هُنَالِک دَعَا زَکرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنک ذُرِّیَّةً طیِّبَةً إِنَّک سمِیعُ الدُّعَاءِ(38)
فَنَادَتْهُ الْمَلَئکَةُ وَ هُوَ قَائمٌ یُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشرُک بِیَحْیى مُصدِّقَا بِکلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سیِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِیًّا مِّنَ الصلِحِینَ(39)
قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْکبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ کَذَلِک اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ(40)
قَالَ رَب اجْعَل لى ءَایَةً قَالَ ءَایَتُک أَلا تُکلِّمَ النَّاس ثَلَثَةَ أَیَّامٍ إِلا رَمْزاً وَ اذْکُر رَّبَّک کثِیراً وَ سبِّحْ بِالْعَشىِّ وَ الابْکرِ(41)
وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَئکةُ یَمَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصطفَاکِ وَ طهَّرَکِ وَ اصطفَاکِ عَلى نِساءِ الْعَلَمِینَ(42)
یَمَرْیَمُ اقْنُتى لِرَبِّکِ وَ اسجُدِى وَ ارْکَعِى مَعَ الرَّکِعِینَ(43)
ذَلِک مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْک وَ مَا کُنت لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مَا کنت لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ(44)
إِذْ قَالَتِ الْمَلَئکَةُ یَمَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشرُکِ بِکلِمَةٍ مِّنْهُ اسمُهُ الْمَسِیحُ عِیسى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فى الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ(45)
وَ یُکلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ کهْلاً وَ مِنَ الصلِحِینَ(46)
قَالَت رَب أَنى یَکُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسسنى بَشرٌ قَالَ کذَلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ(47)
وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَب وَ الْحِکمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِیلَ(48)
وَ رَسولاً إِلى بَنى إِسرءِیلَ أَنى قَدْ جِئْتُکُم بِئَایَةٍ مِّن رَّبِّکمْ أَنى أَخْلُقُ لَکم مِّنَ الطینِ کَهَیْئَةِ الطیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طیرَا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِىُ الاَکمَهَ وَ الاَبْرَص وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فى بُیُوتِکمْ إِنَّ فى ذَلِک لاَیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ(49)
وَ مُصدِّقاً لِّمَا بَینَ یَدَى مِنَ التَّوْرَاةِ وَ لاُحِلَّ لَکم بَعْض الَّذِى حُرِّمَ عَلَیْکمْ وَ جِئْتُکم بِئَایَةٍ مِّن رَّبِّکمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ(50)
إِنَّ اللَّهَ رَبى وَ رَبُّکمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صرَاطٌ مُّستَقِیمٌ(51)
* فَلَمَّا أَحَس عِیسى مِنهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصارِى إِلى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نحْنُ أَنصارُ اللَّهِ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ اشهَدْ بِأَنَّا مُسلِمُونَ(52)
رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنزَلْت وَ اتَّبَعْنَا الرَّسولَ فَاکتُبْنَا مَعَ الشهِدِینَ(53)
وَ مَکرُوا وَ مَکرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْمَکِرِینَ(54)
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسى إِنى مُتَوَفِّیک وَ رَافِعُک إِلىَّ وَ مُطهِّرُک مِنَ الَّذِینَ کفَرُوا وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوک فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى یَوْمِ الْقِیَمَةِ ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُکمْ فَأَحْکمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ(55)
فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شدِیداً فى الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّصرِینَ(56)
وَ أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِب الظلِمِینَ(57)
ذَلِک نَتْلُوهُ عَلَیْک مِنَ الاَیَتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ(58)
إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ(59)
الْحَقُّ مِن رَّبِّک فَلا تَکُن مِّنَ الْمُمْترِینَ(60)
35. به یادآر زمانى را که همسر عمران گفت : پروردگارا، من نذر کرده ام که آنچه در رحم دارم ، محرر (یعنى خالص خدمتکار) تو باشد. از من قبول کن که تو، آرى تنها تویى که شنواى دانایى .
36. همین که وضع حمل کرد گفت : پروردگارا، من او را دختر زاییدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست که چه زاییده ) و معلوم است که براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نیست ، و من او را مریم نام نهادم و من او و نسل او را از شیطان رجیم به تو پناه دادم .
37. پروردگارش دختر را قبول کرد، آن هم به بهترین قبول ، و او را پرورش داد، آن هم بهترین پرورش ، و زکریا را کفیل او کرد که هر وقت در محراب او بر او وارد مى شد، رزقى مخصوص نزد او مى دید. مى پرسید: اى مریم ، این رزق کذایى را از ناحیه چه کسى برایت آورده اند؟ مى گفت : این رزق از ناحیه خداست . آرى ، خدا به هر کس که بخواهد، بى حساب رزق مى دهد.
38. اینجا بود که طمع زکریا وادارش کرد و دست به دعا برداشته به پروردگار خود گفت : پروردگارا، مرا از ناحیه خود فرزندى و نسلى پاک ببخش ، که تو شنواى دعایى .
39. ملائکه (که گویى از راهى دور سخن مى گفتند) خطابش کردند و در حالى که او در محراب نماز مى خواند، گفتند: خداى تعالى تو را به یحیى مژده مى دهد؛ فرزندى که تصدیق کننده کلمه اى از خداست (یعنى عیسى ) و سیدى است که زن نمى گیرد و پیامبرى است از صالحان .
40. زکریا گفت : چگونه مرا فرزندى خواهد شد با اینکه عمرم به نهایت رسیده و همچنین عمر همسرم ، علاوه بر اینکه او در جوانى هم نازا بود؟ فرمود: اینچنین خدا هر چه بخواهد، مى کند.
41. عرضه داشت : پروردگارا، برایم علامتى قرار ده . فرمود: علامت فرزنددار شدنت این است که سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر به اشاره . پروردگارت را بسیار یاد آور و صبح و شام به تسبیح بپرداز.
42. و به یاد آر زماین را که ملائکه گفتند: اى مریم ، بدان که خدا تو را براى اهدافى که دارد، انتخاب (کرد) و از میان همه زنان عالم برگزید.
43. اى مریم ، براى پروردگارت عبادت و سجده کن و با سایر رکوع کنندگان رکوع کن .
44. این از خبرهاى غیب است که ما آن را به تو وحى مى کنیم ، و تو نزد ایشان نبودى هنگامى که قرعه هاى خود را مى انداختند که کدام یک سرپرست مریم شوند، و تو نزد ایشان نبودى آن زمان که بگومگو مى کردند.
45. زمانى که فرشتگان گفتند: اى مریم ، خداى تعالى بشارتت مى دهد به کلمه اى از خودش که نامش مسیح عیسى بن مریم ، آبرومندى در دنیا و آخرت (و) از مقربین است .
46. و با مردم در گهواره و در پیرى سخن مى گوید و از صالحان است .
47. مردم گفت : پروردگارا، از کجا براى من فرزندى خواهد شد با اینکه هیچ بشرى با من تماس نگرفته است ؟ فرشته گفت : اینچنین خدایى هر چه بخواهد، خلق مى کند. او وقتى قضاى مرا را براند، همانا فرمان مى دهد که ((باش ))، و آن امر وجود مى یابد.
48. اى مریم ، خداى تعالى به عیسى کتاب و حکمت و تورات و انجیل تعلیم مى دهد.
49. در حالى که فرستاده اى است به سوى بنى اسرائیل و به این پیام که : من به سوى شما آمدم با معجزه اى از ناحیه پروردگارتان و آن ، این است که از گل برایتان چیزى به شکل مرغ مى سازم ، سپس در آن مى دمم ، بلادرنگ و به اذن خدا مرغى مى شود، و نیز کور مادرزاد و برص را شفا مى دهم و مرده را به اذن خدا زنده مى کنم و بدانچه در خانه هایتان ذخیره کرده اید، خبر مى دهم . و در این (معجزات ) آیت و نشانه اى است براى شما، و اگر مؤ من باشید.
50. و نیز در حالى که تورات را تصدیق دارم و آمده ام تا بعضى از چیزها را که بر شما حرام شده ، حلال کنم ، و به وسیله آیتى از پروردگارتان آمده ام . پس ، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.
51. و بدانید که الله پروردگار من و شماست ، پس او را بپرستید، که این است صراط مستقیم .
52. پس همین که عیسى از آنان احساس کفر کرد، گفت : چه کسانى یاوران من در راه خدا مى شوند؟ حواریون گفتند: ماییم یاوران خدا. ما به خدا ایمان آورده ایم و گواه باش که ما مسلمانیم .
53. پروردگارا، ما بدانچه نازل کرده اى ، ایمان داریم و رسول را پیروى کردیم . ما را در زمره شاهدان بنویس .
54. و نیرنگ کردند، خدا هم نیرنگ کرد. و خدا بهترین نیرنگ کاران است .
55. و به یاد آر آن زمان را که خداى تعالى گفت : اى عیسى ، من تو را خواهم گرفت و به سوى خود بالا خواهم برد و از شر کسانى که کافر شدند، پاک خواهم کرد و پیروانت را بر کسانى که کافر شدند، برترى تا قیامت مى دهم . آنگاه برگشتتان به سوى من است و من بین شما در آنچه اختلاف مى کنید، حکم خواهم کرد.
56. اما کسانى را که کافر شدند، به عذابى شدید در دنیا و آخرت شکنجه مى کنم و هیچ یاورى نخواهند داشت .
57. و اما کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح کردند، خداى تعالى پاداششان را به طور کامل مى دهد و خدا ستمگران را دوست نمى دارد.
58. این مقدار را از آیات و از ذکر حکیم برایت مى خوانیم .
59. به طور محقق مثل عیسى نزد خدا نظیر مثل آدم است که خدا از خاکش خلق کرد و سپس فرمان داد ((باش )) و او وجود یافت .
60. تمام حق از ناحیه پروردگار توست ، پس زنهار از مرددان مباش .
(از سوره مبارکه آل عمران )
داستان عیسى و مادرش (ع ) در قرآن چگونه است
مادر مسیح نامش مریم دختران عمران بود، مادر مریم به وى حامله شد و نذر کرد فرزند در شکم خود را، بعد از زائیدن محرر کند یعنى خادم مسجد کند، و او در حالى این نذر را مى کرد که مى پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائید و فهمید که او دختر است ، اندوهناک شد و حسرت خورد و نامش را مریم یعنى خادمه نهاد، پدر مریم قبل از ولادت او از دنیا رفته بود، بناچار خود او دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به کاهنان مسجد که یکى از آنان زکریا بود تحویل داد، کاهنان درباره کفالت مریم با هم مشاجره کردند و در آخر به این معنا رضایت دادند که در این باره قرعه بیندازند و چون قرعه انداختند زکریا برنده شد و او عهده دار تکفل مریم گشت تا وقتى که مریم به حد بلوغ رسید، در آن اوان ، زکریا حجابى بین مریم و کاهنان برقرار نمود و مریم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى بجز زکریا بر او در نمى آمد و هر وقت زکریا بر او در مى آمد و داخل محراب او مى شد، رزقى نزد او مى یافت ، روزى از مریم پرسید: این رزق از کجا نزد تو مى آید: گفت : از نزد خدا و خدا به هرکس بخواهد بدون حساب روزى مى دهد و مریم (علیهاالسلام ) صدیقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود، محدث و مرتبط با ملائکه بود. ملکى از ملائکه به او گفت که خدا تو را اصطفاء و تطهیر کرده ، مریم از قانتین بود و یکى از آیات خدا براى همه عالمیان بود. اینها صفاتى است براى مریم که آیات زیر بیانگر آن است .
بعد از آنکه مریم به حد بلوغ رسید و در حجاب (محراب ) قرار گرفت ، خداى تعالى روح را (که یکى از فرشتگان بزرگ خدا است ) نزد او فرستاد و روح به شکل بشرى تمام عیار در برابر مریم مجسم شد و به او گفت که فرستاده اى است از نزد معبودش ، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به اینکه به زودى از پسرش معجزات عجیبى ظهور مى کند و نیز خبر داد که خداى تعالى به زودى او را به روح القدس تاءیید نموده ، کتاب و حکمت و تورات و انجیلش مى آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائیل گسیلش مى دارد، رسولى داراى آیات بینات ، و نیز به مریم از شاءن پسرش و سرگذشت او خبر داد، آنگاه در مریم بدمید و او را حامله کرد، آنطور که یک نفر زن به فرزند خود حامله مى شود، این مطالب از آیات زیر استفاده مى شود: ((آل عمران ، آیه 35 - 44)).
آنگاه مریم به مکانى دور منتقل شد و در آنجا درد زائیدنش گرفت و درد زائیدن او را به طرف تنه نخله اى کشانید و با خود مى گفت : اى کاش قبل از این مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم ، من همه چیز را و همه چیز مرا از یاد مى برد، در این هنگام از طرف پائین وى ندایش داد: غم مخور که پروردگارت پائین پایت نهر آبى قرار داده ، تنه درخت را تکان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بریزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندى چون من خرسند باش ، اگر از آدمیان کسى را دیدى که حتما خواهى دید، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همین جهت امروز با هیچ انسان سخن نمى گویم .
مریم چون این را شنید از آنجا که فرزند خود را زائیده بود به طرف مردم آمد در حالى که فرزندش را در آغوش داشت و به طورى که از آیات کریمه قرآن بر مى آید حامله شدنش و وضع حملش و سخن گفتن او و سایر شؤ ون وجودش از سنخ همین عناوین در سایر افراد انسان ها بوده .
مردم و همشهریان مریم وقتى او را به این حال دیدند، شروع کردند از هر سو به وى طعنه زدن و سرزنش نمودند چون دیدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است ، گفتند: اى مریم چه عمل شگفت آورى کردى !، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناکار، مریم اشاره کرد به کودکش که با او سخن بگوئید، مردم گفتند: ما چگونه با کسى سخن گوئیم که کودکى در گهواره است ، در اینجا عیسى به سخن درآمد و گفت : من بنده خدا هستم ، خداى تعالى به من کتاب داد و مرا پیامبرى از پیامبران کرد و هر جا که باشم با برکتم کرد و مرا به نماز و زکات سفارش کرد، مادام که زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار کرد و نه شقى ، و سلام بر من روزى که به دنیا آمدم و روزى که مى میرم و روزى که زنده بر مى خیزم .
پس این کلام که عیسى در کودکى اداء کرد، به اصطلاح علمى ، نسبت به برنامه کار نبوتش براعت است هلال بوده (براعت استهلال به این معنا است که نویسنده کتاب در حمد و ثناى اول کتابش کلماتى بگنجاند که در عین اینکه حمد و ثناى خدا است اشاره اى هم باشد به اینکه در این کتاب پیرامون چه مسائلى بحث مى شود)، عیسى (علیه السلام ) هم با این کلمات خود فهماند که به زودى علیه ظلم و طغیان ، قیام نموده و شریعت موسى (علیه السلام ) را زنده و استوار مى سازد و آنچه از معارف آن شریعت مندرس و کهنه گشته تجدید مى کند و آنچه از آیاتش که مردم درباره اش اختلاف دارند بیان و روشن مى سازد.
عیسى (علیه السلام ) نشو و نما کرد تا به سن جوانى رسید و با مادرش مانند سایر انسان ها طبق عادت جارى در زندگى بشرى مى خوردند و مى نوشیدند و در آن دو مادام که زندگى مى کردند تمامى عوارض وجود که در دیگران هست وجود داشت .
عیسى (علیه السلام ) در این اوان به رسالت به سوى بنى اسرائیل گسیل شد و ماءمور شد تا ایشان را به سوى دین توحید بخواند، و ابلاغ کند که من آمده ام به سوى شما و با معجره اى از ناحیه پروردگارتان آمده ام و آن این است که براى شما (و پیش رویتان ) از گل چیزى به شکل مرغ مى سازم و سپس در آن مى دمم ، به اذن خدا مرغ زنده اى مى شود و من کور مادرزاد و برصى غیر قابل علاج را شفا مى دهم و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم و بدانچه مى خورید و بدانچه در خانه هایتان ذخیره مى کنید خبر مى دهم ، که در این براى شما آیتى است بر اینکه خدا رب من و رب شما است و باید او را بپرستید.
عیسى (علیه السلام ) مردم را به شریعت جدید خود که همان تصدیق شریعت موسى (علیه السلام ) است دعوت مى کرد، چیزى که هست بعضى از احکام موسى را نسخ نمود و آن حرمت پاره اى از چیزها است که در تورات به منظور گوشمالى و سختگیرى بر یهود حرام شده بود و بارها مى فرمود: من با حکمت به سوى شما گسیل شده ام ، تا برایتان بیان کنم آنچه را که مورد اختلاف شما است و نیز مى فرمود: اى بنى اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شمایم ، در حالى که تورات را که کتاب آسمانى قبل از من بوده تصدیق دارم و در حالى که بشارت مى دهم به رسولى که بعد از من مى آید و نامش احمد است .
عیسى (علیه السلام ) به وعده هائى که داده بود که فلان و فلان معجزه را آورده ام وفا کرد، هم مرغ خلق کرد و هم مردگان را زنده کرد و هم کور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن خدا از غیب خبر داد.
عیسى (علیه السلام ) همچنان بنى اسرائیل رابه توحید خدا و شریعت جدید دعوت کرد تا وقتى که از ایمان آوردنشان مایوس شد، و وقتى طغیان و عناد مردم را دید و استکبار کاهنان و احبار یهود از پذیرفتن دعوتش را مشاهده کرد، از میان عده کمى که به وى ایمان آورده بودند چند نفر حوارى انتخاب کرد تا او را در راه خدا یارى کنند.
از سوى دیگر یهود بر آن جناب شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، ولى خداى تعالى او را از دست یهود نجات داد و به سوى خود بالا برد و مساءله عیسى (علیه السلام ) براى یهود مشتبه شد، بعضى خیال کردند که او را کشتند، بعضى دیگر پنداشتند که به دارش آویختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه این ، بلکه امر بر آنان مشتبه شد.
این بود تمامى آنچه قرآن کریم در داستان عیسى و مادرش فرموده است .