تاریخ نگارش : بیست و هفتم تير 1390
سخن مار و مور در قبر
رضا رضائی
در اخبار معتبره واجب التصدیق ثابت شده که مؤمن در وقت احتضار، پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین ـ صلوات اللّه‏ علیهم ـ را ببیند و از ایشان بشارت‏ها به نعیم‏هاى بهشت بشنود و خوشحال شود و به طیب نفس، جان بدهد.



شب رحلت هم از بستر روم بر قصر حور العین اگر در وقت جان دادن تو باشى شمع بالینم
و چون داخل قبر شود دو فرشته خوش صورت نزد او آیند و او را از پروردگار و دین و پیغمبرش سؤال نمایند و جواب با صواب شنوند، پس او را بشارت دهند به نعیم بهشت و قبر را بر وى فراخ گردانند و درى از بهشت بر او بگشایند، پس به آسایش بخوابد تا روز قیامت، مگر آن‏که بدخو بوده باشد، یا سخن‏چین، یا از قطره بول اجتناب نکرده باشد یا آلوده بعضى معاصى و اخلاق مذمومه بوده باشد که او را به فشار دادن قبر و عذاب آن مبتلا مى‏سازند آن مقدار که از آن آلودگى‏ها پاک شود.
احتضار کافر
و کافر در وقت احتضار، پیغمبر و ائمه علیهم‏السلام را ببیند و از ایشان بیم‏ها به عذاب دوزخ بشنود و جان کندن بر او دشوار گردد. و چون داخل قبر شود دو فرشته با صورت مهیب نزد او آیند و او را از پروردگار و دین و پیغمبرش سؤال نمایند و او در جواب درماند.
پس گُرزى عظیم بر سرش بزنند چنان‏که از صداى او همه حیوانات روى زمین بترسند مگر جن و انس که او را نشنوند. پس او را به عذاب دوزخ بیم کنند و درى از دوزخ بر قبر او بگشایند و از مار و عقرب و حشرات آن بر او مسلط سازند، پس او را مى‏گزیده باشند تا روز قیامت [ و دیگر او را سؤالى نباشد و ایشان را اعتبارى نکنند تا روز بعث].
تجسم اعمال
و سبب نعیم قبر و عذاب آن، اعمال و اخلاق آن کس است که به صُوَر حسنه ملذّه یا قبیحه مولمه مى‏گردد؛ «إِنَّمَا هِی أَعْمَالُکمْ تُرَدُّإِلَیکمْ».
ستم از غمزه مَیاموز که در مذهب عشق هر عمل اجرى و هر کرده جزائى دارد
«یوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ َوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَها وَ بَینَهُ أَمَداً بَعیداً ».
گاه به ما لطف او گاه بلا مى‏رسد صورت اعمال ماست آنچه به ما مى‏رسد
و در خبر است که دوزخى، آتش با خود به دوزخ مى‏برد.
اى واى بر آن‏که وقت رفتن ز جهان با خود دل پاک و جان آگاه نبرد
حالت مردم در یاد نمودن از مرگ و احوالاتِ آن به چند صورت است: گروهی از آنان، در دنیا و شهوات آن فرو رفته‌اند و در سختی‌های لذّات آن غرق شده‌اند وگروهی سالک تازه‌ کارند و گروهی عارفِ به مقصود رسیده‌اند
احاطه دوزخ
بعضى از اهل علم گفته‏اند که آن مار که عاصى را در قبر خواهد گزید، امروز هم مى‏گزد، لیکن او چندان شراب نَخوَت[1] و بَنگِ غفلت خورده است که ادراک اَلَم آن نمى‏کند، روزى که به خُمار[2] افتد الم سابق و حاضر هر دو را احساس خواهد نمود؛ «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحیطَةٌ بِالْکافِرینَ ».
محبت دنیا و عذاب آخرت
و عمده عذاب آخرت محبت دنیاست، و کم کسى باشد که از این علّت[3] خالى است، و آن ‏که پندارد که این علت ندارد چون تفکر کند غلط کرده. گاهى عاشق را توهّمِ آن مى‏شود که محبت معشوق از دل او زایل شد و در وقت فراق خلاف آن ظاهر مى‏گردد.
اى دل به هواى نفس پژمرده مشو با آتش عشق باش و افسرده مشو
خواهى که چو گل بر همه عالم خندى چون غنچه دگر مقید خنده مشو
کاملان را هیچ علاقه با دنیا نیست و مى‏دانند که روح در بدن چون جوجه است در بَیضه[4] و کمال او به شکستن بیضه است و بیرون آمدن از آن‏جا.
سخنی از آیت الله شیخ محمد بهاری
حالت مردم در یاد نمودن از مرگ و احوالاتِ آن به چند صورت است: گروهی از آنان، در دنیا و شهوات آن فرو رفته‌اند و در سختی‌های لذّات آن غرق شده‌اند وگروهی سالک تازه‌ کارند و گروهی عارفِ به مقصود رسیده‌اند.
گروه اوّل مرگ را جز ذمّ و نکوهش از آن یاد نمی‌کنند زیرا مرگ راه او را از رسیدن به محبوبش (که دنیاست) می‌بندد و حاجب و مانعی است در مقابل مطلوبش، بلکه از یاد مرگ می‌گریزد و با مرگ دشمنی دارد اگر چه به ناچار عاقبت مرگ را ملاقات خواهد نمود، چنین کسی از یاد مرگ بهره‌ای جز دوری از حق نمی‌برد.
گروه دوّم با یاد مرگ برای به دست آوردن خیرات و شتاب در تحصیل ملکات برتر آمادگی می‌یابد و از مرگ کراهت دارد به خاطر ترس از این‌که مبادا مرگ را پیش از رسیدن به این کمالات ملاقات کند چنین کسی در این حالت معذور است و از سگانِ این سرای قریب، شمرده نمی‌شود بلکه از کسانی که چون از دیدار خداوند کراهت دارند خدا هم از دیدار آنان کراهت دارد نیز محسوب نمی‌گردد، نشانه‌اش این است که وی به چیزی که او را برای مرگ آماده می‌کند مشغول است و در راه تهیه توشه برای معاد خویش قبل از فوت فرصت می‌باشد.
اما گروه سوّم – گرچه ذکر این گروه برای ما فاید‌ه‌ای ندارد – کسی است که مرگ را یاد می‌کند و به خاطر حبّ و شوقی که به مرگ دارد به مرگ مشتاق است زیرا در مرگ، دیدارِ دوست میسر می‌شود و برای همین است که علی علیه‌السلام فرموده:
«سوگند به خدا که فرزند ابی طالب اُنسش به مرگ از اُنس طفل به پستان مادرش بیشتر است.»
زیرا در مرگ خلاصی از زندان طبیعت و رسیدن به درجات عالی وبلند وجود دارد و علی علیه‌السلام نیز به همین اشاره دارد آن‌جا که پس از ضربت خوردن بر فرق مبارکش فرمود: سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.
گروهی دیگر بالاتر و رفیع‌تر از آن‌چه ذکر شد وجود دارد جز این‌که این‌جا جای ذکرش نیست. به هر حال امیدوارم خودتان را مُهْمُل نگذاشته شبانه روز خود را مِنْ حَیثُ العَمَل خصوصاً‌ در ایام مبارکه مشهوره معمور کرده باشید.
«اَللّهُمَّ اَعِننْهُمْ عَلی ذلِک اَمین یا رَبَّ الْعالَمینَ» ؛ [خداوندا بر این کار یاریشان کن آمین ای پروردگار جهانیان]
و بعد اگر جویای حال شوید معلوم است:
هر که او از همزبانی شد جدا بی‌نوا شد گرچه دارد صد نوا
چون‌که گل رفت و گلستان درگذشت نشنوی دیگر زبلبل سرگذشت
پی نوشت ها :
[1]. تکبر، بزرگ منشى، خودستایى.
[2]. کسالتى که پس از برطرف شدن کیف شراب در انسان پیدا مى‏شود، حالت بعد از مستى.
[3] . بیمارى، رنج.
[4] . تخم، تخم مرغ.
[5] . بهاری همدانی، محمدباقربن محمدجعفر؛ تذکرة المتقین ،تهران، نور فاطمه (سلام الله علیها)
منبع : پژوهشکده باقر العلوم
کتاب هشت بهشت