تاریخ نگارش : نهم مرداد 1390
چند روایت در مورد حاملین عرش
بی تا سادات شریفی
چند روایت در مورد حاملین عرش
در کتاب خصال از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرمود: یکى از حاملین عرش به صورت آدم است ، و از خدا به جهت فرزندان آدم طلب روزى مى کند. و یکى دیگر به صورت خروس است که براى پرندگان طلب رزق مى کند. و سومى به شکل شیر است که براى درندگان روزى طلب مى نماید. و چهارمى به صورت گاو است که براى چارپایان طلب روزى مى کند. و از آن روزى که بنى اسرائیل گوساله پرستیدند، ...........
کلید واژه : چند روایت در مورد حاملین عرش
آن گاوى که حامل عرش است ، سر افکنده شده و از شرم دیگر سر بلند نکرد، و وقتى قیامت مى شود حاملین عرش هشت نفر مى شوند...)
مؤ لف : اخبارى که قریب به این مضامین هستند، بسیار زیادند، و بعضى از آنها این چهار حامل را که در روایت قبلى بود حاملین کرسى دانسته ، و حال آنکه تا آنجا که ما اطلاع داریم هیچ روایتى براى کرسى ، حامل معرفى نکرده . و ما روایات مربوط به کرسى را در سوره بقره در تفسیر آیه الکرسى ایراد نمودیم .
در حدیثى دیگر حاملین عرش هشت نفر شمرده شده ، چهار نفر از اولین که عبارت اند از: نوح ، ابراهیم ، موسى و عیسى (علیهماالسلام ) و چهار نفر از آخرین که عبارت اند از: محمد (صلى الله علیه و آله و سلم )، على ، حسن و حسین (علیهماالسلام ).
مؤ لف : بنا بر اینکه عرش به معناى علم باشد هیچ مانعى ندارد که بعضى روایات حاملین عرش را ملائکه بداند، و بعضى دیگر آنان را انبیاء معرفى کند.
و خوشبختانه روایات وارد درباره عرش با همه کثرتى که دارد این تفسیر را تاءیید مى کند، و اگر بعضى از آنها مختصر ظهورى دارد در اینکه عرش یک موجود جسمانى است ، به روایات بسیار دیگرى که عرش را علم مى داند تفسیر مى شود. و اما اینکه بعضى گفته اند: عرش جسمى است به شکل تخت و آن را بر بالاى آسمان هفتم گذاشته اند هیچ روایت قابل اعتمادى بر طبق آن دیده نشده است ، و روایات معتبر، این معنا را جدا تکذیب مى کند.
قمى در تفسیر خود در ذیل آیه (خلق السموات و الارض فى سته ایام ) مى گوید: امام (علیه السلام ) فرمود: مراد از شش روز، شش ‍ وقت است .
صاحب تفسیر برهان روایتى را از صاحب کتاب ثاقب المناقب نقل مى کند که وى آن را به ابى هاشم جعفرى نسبت داده ، و او از محمد بن صالح ارمنى نقل کرده ، و آن این است که : من (محمد بن صالح ) خدمت حضرت ابى محمد عسکرى (علیه السلام ) عرض کردم معناى آیه (لله الامر من قبل و من بعد) را برایم شرح دهید. فرمود: معنایش این است که خداوند قبل از اینکه امر کند و همچنین بعد از آن نیز هر چه را بخواهد مى تواند انجام دهد، من در دلم خطور کرد که این معنا تاءویل آیه (الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین ) است ، حضرت فهمید که من چه فکرى کردم ، فرمود: همانطور است که تو در دل خود گذراندى آرى ، (الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین ).
مؤ لف : معناى این روایت این است که جمله (الا له الخلق و الامر) در مقام افاده این معنا است که اطلاق ملک خداى تعالى قبل از آنکه چیزى را بیافریند و بعد از آن ، یک جور است ، و او مثل ما نیست که بعد از دادن چیزى ، دیگر مالک و صاحب اختیار آن نباشد.
در الدر المنثور است که ابن جریر از عبد العزیز شامى از پدرش که صحبت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را درک کرده بود نقل مى کند که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: کسى که خداى تعالى را در عمل صالحى که به آن موفق شد، شکرگزار نباشد، و در عوض خود را بستاید، کافر شده ، و ثواب عملش حبط مى شود. و کسى که چنین مى پندارد که خداوند اختیار در امرى را به بندگان خود واگذار نموده نیز کافر و منکر آن چیزى است که خداوند به انبیاى خود نازل کرده ، زیرا آیه (الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین ) داشتن هر گونه اختیارى را از غیر خداوند سلب و نفى کرده است .
مؤ لف : اینکه در این روایت (عجب ) را کفر خوانده ، غرض از کفر، کفران نعمت و یا انکار بودن حسنات از براى خدا است ، چون از آیات کریمه قرآن بر مى آید که حسنات براى خداى تعالى است . و همچنین اینکه اختیار در هر چیزى را از بندگان سلب کرده ، مراد از آن نفى اختیار و مالکیت استقلالى است ، نه تبعى .
در کافى به سند خود از میسر از ابى جعفر (علیه السلام ) روایت کرده که گفت : از آنجناب از معناى (و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها) پرسش نمودم ، حضرت فرمود: اى میسر! زمین فاسد بود، پس خداى عزوجل با بعثت پیغمبر گرامیش آن را احیاء نمود و پس از آن فرمود که بار دیگر آن را فاسد نسازید، و در آن فساد راه نیندازید.
مؤ لف : این روایت را عیاشى نیز در تفسیر خود از میسر از ابى عبد الله (علیه السلام ) بدون ذکر سند نقل کرده است .
در الدر المنثور است که احمد، بخارى ، مسلم و نسائى از ابى موسى روایت کرده اند که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: مثل هدایت و علمى که خداوند مرا بدان مبعوث فرمود مثل باران شدیدى است که در سرزمینى ببارد و قسمتى از آن زمین ، آب را در خود فرو برد و در نتیجه گیاهان بسیار برویاند، و قسمتى دیگر که بایر است آب را در خود نگهداشته و مردم از آن آب نوشیده و سیراب شوند و با آن زراعت خود را نیز مشروب سازند،
قسمتى دیگر بلندى ها و کوه هاى سنگى است که نه آب را در خود نگهدارى و ذخیره مى کند و نه گیاهى در خود مى رویاند. مردم نسبت به دین من نیز سه طایفه اند: بعضى ها آن را یاد مى گیرند و گلیم خود را از آب در مى آورند، ولى از دیگران دستگیرى ننموده چیزى از آن را به دیگران نمى آموزند، بعضى دیگر هم خود از آن بهره مند مى شوند و هم به دیگران مى آموزند، طایفه سوم ، کسانى هستند که نه خود آن را مى آموزند و نه به دیگران یاد مى دهند