تاریخ نگارش : سيزدهم بهمن 1389
آثارسازندگی برخی نام های قیامت در قرآن
فاطمه پورمحمدی
برای قیامت در قرآن نام های متفاوتی بیان شده است که بیان گر اهمیت این واقعه عظیم است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام خاص حاکم بر آن می باشد. توجه انسان به این اوضاع و وضع مخصوص آثار سازنده روحی و روانی بسیاری بر او دارد که به بهتر زندگی کردن او کمک می کند زیرا کسی که در راه خدا بر مصیبت ها و معصیت ها صبر می کند و کسی که در راه خدا و برای رضای او انفاق می کندو دارای دو بال خوف و رجا است و نسبت به دیگران گذشت و ایثار دارد رشد معنوی یافته و در روزی که دیگران حسرت می خورند و نهان ها آشکار می شود و همه یکدیگر را و اعمال خود را می بینندو با هم جمع می شوند و هرکسی در پیشگاه پروردگار خود حاضر و جزای عمل خود را می بیند، آسوده خاطر بوده و به سعادت ابدی می رسد.
روش اتخاذ شده در انجام این پژوهش روش اسنادی و تحقیقی توصیفی تحلیلی می باشد.
کلید واژه : یوم الدین، یوم تبلی السرائر، یوم الفصل، یوم الجمع، یوم التلاق، یوم الحسره، قیامت
مقدمه
برای قیامت در قرآن نام های متفاوتی بیان شده است. ذکر نام های متفاوت برای قیامت در قرآن بیان گر اهمیت این واقعه عظیم است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام خاص حاکم بر آن می باشد. توجه انسان به این اوضاع و وضع مخصوص آثار سازنده روحی روحی و روانی بسیاری بر او دارد.
در علوم مختلفی چون تفسیر و اخلاق وجه هایی از نام های قیامت آمده و به طور اجمالی بررسی شده است و آثار آن را کم و بیش بیان نموده است.
مفسرین بزرگ کتب گران قدری نگاشته اند که در آن ها به فراخور بیان آیاتی که در آن ها نام های قیامت آمده است توضیحاتی چند داده اند که همه آن بزرگواران به مباحث کلی در مورد قیامت پرداخته اندو نظری اجمالی به نام های قیامت داشته اند.
طرح مسئله
به غیر از کتب تفسیری که به آیات مربوط به قیامت و نام های آن پرداخته اند، کتب و مقالاتی نیز با نام قیامت به نگارش در آمده است که در آن ها کلیاتی ازقیامت و مباحث مربوط به آن مطرح شده است و همچنین به مباحث مربوط به نام های قیامت اشاره ای کوتاه شده است. جدا گانه به آن مطالب پرداخته نشده است که جای دارد این نکته مورد توجه قرار گیرد. حال این سوال مطرح است که نام های قیامت چه اثر سازندگی بر انسان دارند؟
ضرورت و اهداف
بیان نام های قیامت در قرآن باعث سازندگی روحی و روانی در انسان می شود که این امر باعث می شود که انسان صفای باطن پیدا کند و در زندگی دنیا و آخرت خود به سعادت که هدف نهایی بشر است برسد. انسان برای رسیدن به هدف نهایی خود یعنی سعادت نیاز به تذکر و یاد آوری دارد تا به فطرت الهی خود بازگردد که این امر جز با روحی بلند و بزرگ و لطیف قابل نیل نمی باشد.
در دنیای امروز که مادیات حرف اول را در زندگی انسان می زند، نیاز است که بشر را از خواب غفلت بیدار کرد و معنویات را به او یاد آوری نمود و همواره به یاد فرزندان آدم آورد که قیامت و سوال و کتابی در پیش دارند. پس یکی از راه های رسیدن به این امر مهم یاد آوری از طریق بیان واقعیت های موجود در جهان خلقت برای انسان است.
در جامعه علاوه بر توجه زیاد به مادیات و دنیا گویا اخرت فراموش شده است، شاید با بیان نکاتی در مورد آخرت و یاد اوری آن به نسل بشر جامعه را از خطر انحطاط نجات داده و کمکی در رسیدن بشر به سعادت دنیوی و اخروی بشود.
پیشینه
نام های متفاوتی برای قیامت در اسلام و قرآن ذکر شده است که در ادیان آسمانی و کتب آسمانی پیشین نیامده است. که این بیان اهمیت و احوال مخصوص به آن را رسانده و راه رشد و سعادت بشر را بیان می کند.
تاکنون کتاب یا مقاله ای با نام آثار سازندگی برخی نام های قیامت در قران نیافته ام ولی در کتب تفسیری و کتبی که با عنوان و یا موضوع قیامت نگاشته شده اند، می توان مباحث مربوط به قیامت، احوال آن و نام های آن به طور پراکنده دست یافت که این مباحث کلی می باشند و بشتر مطالب مربوط به قیامت و اثبات آن و ... می باشد نه خصوص نام های قیامت.
در این مقاله سعی در معرفی برخی نام های قیامت و اثر سارندگی آن بر انسان شده است که با بررسی برخی آثار و تطبیق نام های قیامت سعی در بررسی هر چه بهتر و مفیدتر ارائه شدن مطالب می شود.
روش اتخاذ شده در این پژوهش اسنادی، بنیادی است.
علت بیان نام های مختلف برای قیامت
یکی از مراحل حیات جاوید، قیامت کبری است. قیامت کبری بر خلاف عالم برزخ که مربوط به فرد است و هر فردی بلافاصله وارد عالم برزخ می گردد، مربوط است به جمع، یعنی به همه افراد و همه عالم، حادثه ای است که همه اشیاء و همه انسانها را در بر می گیرد و واقعه ای است که برای کل جهان رخ می دهد، کل جهان وارد مرحله جدید و حیات جدید و نظام جدید می گردد.
قرآن کریم که ما را از حادثه بزرگ قیامت آگاه کرده است ظهور این حادثه بزرگ را مقارن با خاموش شدن ستارگان، بی فروغ شدن خورشید، خشک شدن دریاها، هموار شدن ناهمواریها، متلاشی شدن کوهها و پیدایش لرزشها و غرشهای عالمگیر و دگرگونیها و انقلابات عظیم و بی مانند بیان کرده است.
قیامت در قرآن کریم با نامها و عنوان های مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است. مثلا از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار می گیرند و ترتیب زمانی آنها از بین می رود، روز حشر یا روز جمع یا روز تلاقی خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده باز می شوند، «یوم تبلی السرائر» یا روز نشور نامیده شده است و از آن جهت که فنا ناپذیر است و جاوید است، «یوم الخلود»، و از آن جهت که انسانهایی سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند، «یوم الحسرة» یا «یوم التغابن»، و از آن جهت که بزرگترین خبرها و عظیم ترین حادثه هاست «نبأ عظیم» خوانده شده است.
نام های قیامت در آیات قرآن
قیامت به معنای بپاخاستن و روز قیامت، روزی است که مردگان از قبر بر می خیزند. جمع آیات مربوط به در قیامت قرآن حدود هزار و هفتصد آیه است. برخی از نام های دیگر آن که در قرآن ذکر شده عبارتند از:
یوم فزع اکبر، یوم الجزاء، یوم الدین، یوم الحساب، یوم النشور، یوم المشهود، یوم التغابن، یوم الحسرة، یوم الآخر، یوم عظیم، یوم موعود حشر، قارعه، حاقه، ساعة، ذکری، بعث و....
معنا و وجه تسمیه نام های قیامت
در این پژوهش به برخی نام های قیامت پرداخته می شود که دراین جامعنا و وجه تسمیه این نام ها بیان می شود.
یوم
در معنای یوم اقوالی بیان شده است. که در کتب مختلف لغت این گونه آمده است : از طلوع فجر تا غروب آفتاب.
«از طلوع فجر تا غروب آفتاب. و نیز مدّتى از زمان و وقت را یوم گویند. چنانکه راغب و دیگران گفتهاند در نهج البلاغه حکمت 396.
فرموده: «الدّهر یومان یوم لک و یوم علیک» دنیا دو روز است روزى بخیر تو و روزى بر علیه تو. مراد از یوم وقت و زمان است.
«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» فاتحه: 4. مراد از یوم چنانکه میدانیم وقت و زمان است «قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» بقره: 259. روز در این آیه همان روز معمولى مقابل شب است. البته در «بَعْضَ یَوْمٍ» ...
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» مائده: 3. الف و لام در «الْیَوْمَ» براى حضور است یعنى: امروز دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم.
«فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ» هود: 65. در اینگونه آیات شبها نیز داخل در یوماند و اطلاق ایّام روى عنایتى است.»
یوم در عرف به معناى قسمتی محدود از امتداد زمان است ؛ کم باشد یا زیاد و از این رو هم بر فاصله بین طلوع و غروب خورشید اطلاق مى شود و هم بر مقاطع وسیعترى از زمان .
یوم الدین
دین خضوع و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتى معین است . بنابراین ، در معناى دین دو قید وجود دارد : یکى انقیاد و خضوع و دیگرى این که آن انقیاد در برابر برنامه خاصى باشد و اما مفاهیمى مانند: طاعت ، تعبد، محکومیت ، مقهوریت ، تسلیم ، قانون یا جزا، معناى اصلى کلمه دین نیست ، گرچه به آن نزدیک و از لوازم آن است .
یوم تبلی السرائر
عبارت است از هر چیزى که انسان در دل خود پنهان مىکند، و کلمه" بلاء" که فعل" تبلى" مشتق از آن است به معناى آزمایش و نیز شناسایى و کشف نهانىها است.
نتیجه این است که: «رجع در روزى است که آنچه از عقاید و آثار اعمال که انسانها پنهان کرده بودند، چه خیرش و چه شرش به مورد آزمایش و شناسایى قرار مىگیرد، و زرگر اعمال و عقاید آنها را در بوته زرگرى خود مىآزماید، تا معلوم شود کدام صالح و کدام فاسد بوده و کدام خالص و کدام داراى ناخالصى و عیار است و بر طبق آن صاحبش را جزا مىدهد.»
یوم الفصل
کلمه" فصل" به معناى تمیز بین دو چیز ، بریدن و جدا کردن. «فصل الشّىء فصلا: قطعه و ابانه» در مفردات گفته: «آن جدا کردن دو چیز از همدیگر است بطوریکه میان آندو فاصله باشد هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ صافات: 21. این روز قیامت و روز جدا کردن حق از باطل است که تکذیب میکردید.» و« اگر روز قیامت را روز فصل خوانده، بدین ملاحظه است که آن روز روز جدا شدن حق از باطل است، روزى که به حکم خدا و قضاى او بین حق و باطل و یا بین مجرم و متقى، جدایى مىافتد. و هر یک از دیگرى متمایز مىشود» ، هم چنان که در جاى دیگر فرمود:" وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ" هان اى مجرمین امروز جدا شوید
یوم الجمع
در مورد «یوم الجمع» بودن روز قیامت تفسیرهاى متعددى وجود دارد:بعضی گفته اند: «به خاطر آن است که میان ارواح اجساد جمع مى شود. بعضی دیگر گفته اند: از این نظر است که بین انسان و عملش جمع خواهد شد. و یا از این نظر: که میان ظالم و مظلوم اجتماع حاصل مى شود. ولى ظاهر این است که منظور، اجتماع همه خلایق در آن روز بزرگ است» از اولین و آخرین، همان گونه که در آیه 49 و 50 سوره «واقعه» آمده است : «قُلْ إِنَّ الاَْوَّلِینَ وَ الاْخِرینَ لََمجْمُوعُونَ إلى میقاتِ یَوْم معلوم«بگو اولین و آخرین همگى در روز معینى، جمع مى شوند.
یوم التلاق
چون در روز قیامت بندگان با پروردگارشان از طریق شهود باطنى ملاقات مى کنند روز قیامت را «یوم التلاق» نامیدند. علاوه بر آن روزى است که، «گذشتگان و آیندگان، همه با هم تلاقى دارند. روزى که روز ملاقات پیشوایان حق و باطل، با پیروانشان مى باشد. روزى که روز لقاى مستضعفین و مستکبرین است. روزى که روز ملاقات ظالم و مظلوم است. روزى که روز دیدار انسان ها و فرشتگان است. و بالأخره روز تلاقى انسان با اعمال و گفتار و کردارش، و با دادگاه عدل خداوند.»
یوم الحسره
یکى از نامهاى قیامت یوم الحسره است . روزى که خطاکاران بعد از آنکه نامه اعمال کرده هاى دنیایى خود را مى بینند حسرت و افسوسى درد آور آنها را فرا مى گیرد و سرمایه هاى خود را بر باد رفته مى بینند از اینکه به عمر و فرصتهاى خود کالاهایى فناپذیر و آنى خریده اند که هیچ به کار آنها نمى آید. قرآن مى فرماید:«کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار » خداوند این چنین اعمال آنها را به صورت حسرت زایى به آنان نشان مى دهد و هرگز از آتش خارج نخواهند شد.)
مرتبه اى از حسرت براى همه اهل محشر از مومنان تا کافران وجود دارد: مومنان و نیکوکاران تاسف مى خورند که اى کاش عمل صالح بیشترى انجام داده بودیم و درجه اخلاص و توحیدمان بالاتر بود تا امروز حظ و بهره بیشترى مى بردیم ، و کافران و بدکاران هم تاسف مى خورند که چرا به تعالیم انبیا توجه نکردند و چرا راه خدا و توحید و عمل صالح را بر نگزیدند. امام على (علیه السلام) فرمودند: «ان اعظم الحسرات یوم القیامه حسرة رجل کسب مالا فى غیر طاعه الله فورثه رجل فانفقه فى طاعه الله سبحانه فدخل به الجنه و دخل الاول به النار» بزرگترین حسرتها در روز قیامت حسرت خوردن شخصى است که مالى را به گناه گرد آورد و آن را شخصى دیگر به ارث برد و در راه اطاعت خداى سبحان مصرف کرد و با آن وارد بهشت شد و گرد آورنده اولى وارد جهنم گردید.
بالا بردن صبر و استقامت در انسان
شکیبایى و صبر در آنچه که قرآن و روایات نسبت به آن دستور صبر داده اند ، مسأله اى الهى و اخلاقى و انسانى است ، و امرى است محبوب حق ، و سزاوار اجر بزرگ و ثواب عظیم . صبر ، عامل حفظ دین و نگاهبان انسان از بى میل شدن به حق و حقیقت ، و عامل تقویت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شیاطین جنى و انسى است .
انسان اگر در پیشامدها و حوادث تلخ و شیرین که غارتگر دین و ایمان است ، و به هنگام طاعت و عبادت ، و به وقت گناه و معصیت صبر کند ، به این معنا که حوادث را هماهنگ با قواعد الهى تحمل کند ، و براى نجات خود به دشمنان حق پناه نبرد ، و به وقت طاعت و عبادت خود را در گردونه ى بندگى قرار دهد و مقاومت کند ، و زمان آماده شدن زمینه ى معصیت و گناه ، تلخى گذشت از لذتها را به دوش جان بردارد ، به فرموده ى قرآن مجید مستحق صلوات و رحمت خداوند مى شود و در روزی که بیشتر خلایق نادم و حسرت زده به اعمال خود می نگرند، چنین فردی با آرامش و امیدواری به رحمت خالق بی همتا در پیشگاه او حاضر می شود.
معنای لغوی
صبر: الصبر: نقیض الجزع. صبر نقیض جزع است.
الصَّبْر- شکیبائى و صبر بر سختیها «قُتِلَ صبراً»: شخص بازداشت و زندانى و کشته شد «الصَّبْرُ الجمیل»: نیروى مقاومت و صبر
صبر در لغت به معناى حبس و بازداشتن است. هر گاه کسى خویشتن را از فعلى اختیارى باز دارد صبر کرده است.صبر شکیبیدن . شکیبایی . شکیبایی کردن . پائیدن . نقیض جزع
صبر در لغت ، نفس حبس راست از بیتابى و جزع در امورى که ناگوار است و منع مى کند باطن را از اضطراب وظاهر را از حرکات غیر عادیه ناصواب.
معنای اصطلاحی
علمای علم اخلاق هر کدام معنا و تعریفی از صبر بیان داشته اند که در این مجال تعدادی از آن ها آورده می شود.
صبر را در معناى عام آن مىتوان این گونه تعریف کرد: باز داشتن خود را از عملى که مانع رسیدن به هدف و یا موجب تأخیر در رسیدن به هدف مىشود. صبر در این معنا، خود به خود فضیلتى اخلاقى نیست، بلکه مقاومتى است که ناشى از تسلط فرد بر خویشتن است. این مقاومت در صورتى از لحاظ اخلاقى فضیلت خواهد بود که هدف شخص صابر، کمال اخلاقى و تقرب به خداوند باشد و صبر در برابر چیزى صورت گیرد که با کمال اخلاقى و تقرب خداوند در تعارض و تقابل باشد. ارزش اخلاقى صبر بسته به هدفى است که صبر به منظور آن صورت مىگیرد. در مبحث «روابط نسان با خداوند، مقصود از صبر، نوعى مقاومت در برابر عواملى است که رابطه انسان با خدا را سست مىکنند و او را از دایره ایمان به لحاظ نظرى یا عملى خارج مىسازند.
صبر عبارت است از:« ثبات نفس و اطمینان آن،و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب، و مقاومت کردن با حوادث و شداید، بهنحوى که: سینه او تنگ نشود.و خاطر او پریشان نگردد.و گشادگى و طمانینه که پیشاز حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد.پس زبان خود را از شکایت نگاهدارد.واعضاى خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند.و این صبر در شداید است که ضد آنجزع است. »
چیزى که هست معناى صبر این نیست که انسان خود را آماده هر مصیبتى نموده صورت خود را بگیرد تا هر کس خواست سیلیش بزند، نه ، معناى صبر - که یکى از فضایل است - این نیست که آدمى چون زمین مرده زیر دست و پاى دیگران بیفتد مردم او را لگدکوب کنند، و مانند سنگ دم پا بازیچه اش قرار دهند، زیرا خداى سبحان آدمى را طورى خلق کرده که به حکم فطرتش خود را موظّف مى داند هر مکروهى را از خود دفع نماید، و خدا هم او را به وسائل و ابزار دفاع مسلح نموده تا به قدر توانائیش از آنها استفاده کند، و چیزى را که این غریزه را باطل و عاطل سازد نمى توان فضیلت نام نهاد. بلکه صبر عبارت است از اینکه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد که بتواند کنترل نظام نفس خود را - که استقامت امر حیات انسانى و جلوگیرى از اختلال آن بستگى به آن نظام دارد - در دست گرفته ، دل خود را از تفرقه و نسیان تدبیر و خبط فکر و فساد راى جلوگیرى کند.
پس صابران آنهایى هستند که در مصائب استقامت به خرج داده و از پا درنمى آیند، و هجوم رنجها و سختیها پایشان را نمى لغزاند، به خلاف غیر صابران که در اولین برخورد با ناملایمات قصد هزیمت مى کنند و آنچنان فرار مى کنند که پشت سر خود را هم نگاه نمى کنند .
آثار صبر
براى صبر آثار فراوان دنیوى و اخروى مى توان برشمرد; از جمله امام على(علیه السلام)در بخشى از تحلیل خود نسبت به عزّت و ذلّت برخى اُمم گذشته مى فرماید:«چون خدا دید چگونه در راه دوستى او بر آزار شکیباى اند، و چه سان از بیم او ناخوشایندى را تحمّل مى نمایند، از تنگناهاى بلا، گشایشى برایشان پدید آورد، و از پسِ خوارى ارجمندشان فرمود و آرامش را جایگزین بیم کرد. پس پادشاهانِ حکمران شدند و پیشوایان با فرّ و شأن. و کرامتِ خدا در حق آنان تا بدان جا رسید که دیده آرزو نهایت آن را ندید.»
بعضى از عالمان اخلاق صبر را دروازه ورود به مقام رضایت به مقدّرات الهى و مقام رضا را باب رسیدن به وادى محبت پروردگار دانسته اند. بنابراین از آثار مهم صبر در همین دنیا مى توان از دستیابى به مقام «رضا» و «محبت» نام برد.
یکى دیگر از نتایج صبر، این است که انسان صبور از ارتکاب گناهانى همچون جزع بر قضاى خداوند ایمن است و بر صبورى خود پاداش مىگیرد: «ان صبرت جرى علیک القدر و انت مأجور. و ان جزعت جرى علیک القدر و انت مأذور؛» اگر شکیبایى کنى حکم خدا بر تو جارى مىشود و پاداش داده مىشوى و اگر بىتابى کنى باز هم تقدیر خدا بر تو جارى است ولى گناهکارى.
از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - فرمود که: «چون روز قیامتشود طایفهاى از مردم برخیزند و حلقه بر دربهشت زنند.به ایشان گفته شود که: شما کیستید؟ گویند: ما اهل صبریم.خطاب رسد که: بر چه صبر کردید؟ گویند: صبر مىکردیم بر طاعتخدا.و کناره مىکردیم از معصیتخدا. پس حق - سبحانه و تعالى - فرماید: راست گفتند، ایشان را داخل بهشت کنید.
با توجه به مطالب بیان شده به راحتی می توان در یافت که صبر کنندگان در روز قیامت بسیار راحت اند و آرامش دارند. در فارسى نیز ضرب المثل است که فلان کس «انگشت حسرت به دندان مى گزید».این کار، شاید به خاطر این است که: این گونه اشخاص، هنگامى که به گذشته خویش توجه می کنند، خود را مقصر مى دانند و تصمیم بر انتقام از خویش مى گیرند و این نوعى انتقام است، تا بتوانند در سایه آن کمى آرامش یابند.
به راستى آن روز را باید «یوم الحسرة» گفت، چنان که در قرآن از روز قیامت نیز به همین عنوان یاد شده است، چرا که افراد خطاکار، خود را در برابر یک زندگى جاویدان در بدترین شرائط مى بینند، در حالى که: مى توانستند با چند روز صبر، شکیبائى و مبارزه با نفس، جهاد و ایثار، آن را به یک زندگى پرافتخار و سعادت بخش مبدل سازند. حتى براى نیکوکاران هم روز تأسف است، تأسف از این که: چرا بیشتر از این نیکى نکردند؟
در روزی که هر آن چه پنهان است آشکار می شود، این صبر کنندگان هستند که ترسی ندارند ، زیرا در این روز ، یوم تبلی السرائر هرکس بر مصیبت و معصیت صبر نکرده باشد؛ کار ها و اعمالش بر همه و خودش حاضر و آشکار می شود و دیگر نمی تواند از آن ها فرار کند و باید به جزای عملش برسد. اما اهل صبر چون دست به گناه آلوده نکرده اند، هیچ گونه ترس و واهمه ای ندارند. زیرا چیزی مخفی ندارند تا بخواهد آشکار شود.
صبر کنندگان در یوم التلاق و نیز یوم الجمع نیز در هنگام ملاقات با پروردگارشان و ملاقات دیگر انسان ها و جمع شدن همه در محضر او ترسی ندارند زیرا بر معصیت ها صبر کرده و گناه نکرده اند و مردم را آزار و اذیت نکرده اند تا مورد مواخذه خداوند قرار گیرند.
در یوم الدین نیز صبر کنندگان جزا و پاداش صبر خود را از معبود خویش می گیرند و به بهشت برین که جایگاه نیکان و سعادت مندان است وارد می شوند.
ایجاد روحیه انفاق
در قرآن مجید راجع به انفاق تاکیدات فراوان شده و برای منفقین پاداشهایی بزرگ و ماندگار تعیین گردیده است. انفاق به عنوان عمل صالحی است که اگر مطابق دستور قرآن کریم انجام پذیرد، جامعه اسلامی را همیشه به عنوان سیمایی مطلوب برای امت خود قلمداد نموده و باعث درونی شدن هر چه بهتر فرهنگ و ارزشهای اقتصادی اسلام در نهاد افراد می گردد. همچنین اصل انفاق به عنوان یک ارزش دینی است که اجتماع مورد نظر قرآن یعنی جامعه ایمان آگاهانه و مسئولانه، جامعه اخلاص و عقیده به حقایق جهان هستی و جامعه قانون مدار و بشر دوستانه، آن را نردبانی برای تقرب به سرچشمه جمال و کمال و زیباترین جلوه های عشق یعنی خداوند متعال (جل و علا) می داند.
از نظر قرآن یکی از وظایف مهم افراد در جامعه اسلامی، دستگیری از نیازمندان و تهیدستان است. هر کس به اندازه امکانات و توانمندی خویش وظیفه دارد که خلاء های موجود در زندگانی افراد را جبران و کمبودهای آنان را پاسخگو باشد. همان گونه که خداوند نیازمند و فقیر را با فقر و نداری امتحان می کند، ثروتمندان را نیز این گونه می آزماید. کمک به افراد نیازمند اگر همراه با خلوص نیت و به خاطر رضای پروردگار باشد دارای تأثیرات بی شماری است. برخی از آثار آن در همین جهان مشاهده می شود و برخی از آثار آن در جهان دیگر، به عنوان پاداش های اخروی، ظاهر می گردد. به طور کلی در قرآن کریم درباره انفاق سفارشات بسیاری شده است و در راه این انفاق نیز رعایت اخلاص بسیار سفارش شده است.
معنای انفاق
"نفق" در لغت به معنی گذشتن هر چیز و از بین رفتن آن با تمام شدن آن چیز است. و در اصطلاح "انفاق" بیرون کردن مال از ملک و قرار دادن آن در ملک دیگرى است که یا از طریق صدقه و یا از بخشش کردن مالهاى خویش در
راه جهاد و دین و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است می¬باشد.
انْفاق، واژهای قرآنى، به معنى صرف کردن مال در مصارف نیکوکارانه. انفاق در قرآن کریم به عنوان یکى از پایههای اصلى عمل صالح، و یکى از ویژگیهای مؤمنان مورد تأکید قرار گرفته است. با آنکه اغلب مفسران متأخر به این عمل بیشتر از منظر توزیع ثروت و کاستن محرومیتهای اقتصادی نگریستهاند، اما در قرآن کریم بعد تربیتى انفاق بیش از هر چیز مورد توجه قرار گرفته، و از این حیث مکمل ایمان دانسته شده است. بخش مهمى از تعالیم قرآنى در باب انفاق مربوط به آیاتى است که در آنها تصویری از انسان هدایت یافته ارائه شده است. به عنوان نمونه، مىتوان به سرآغاز سورة بقره اشاره کرد که در آن، ایمان به عالم غیب، برپای داشتن نماز و انفاق از آنچه خداوند روزی کرده است، ویژگیهای اصلى اهل تقوا شناخته شدهاند.
آثار انفاق
اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند، و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت که از ماده عطف استیعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهمیت است.
آثار فردی انفاق
مسلما انسان هنگامى که بداند نتیجه کار او به خود او باز مىگردد بیشتر به آن کار علاقهمند خواهد شد. ممکن است در ابتدا چنین به نظر برسد که منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق کننده، همان پاداش و نتائج اخروى آن باشد؛ البته این معنى صحیح است ولى نباید تصور کرد که سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلکه از نظر این دنیا نیز به سود آنها است هم از جنبه "معنوى" و هم از جنبه "مادى" از نظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداکارى و نوع دوستى و برادرى را در انفاق کننده پرورش مىدهد و در حقیقت وسیله مؤثرى براى تکامل روحى و پرورش شخصیت اوست.
آثار اجتماعی انفاق
جامعه انسانى به منزله تن واحد و داراى اعضاى مختلف است، و اعضاى آن هر چند اسامى و اشکال مختلف دارند، اما در مجموع، یک تن را تشکیل مىدهند، و در غرض و هدف زندگى متحد هستند، از حیث اثر نیز همه مربوط به هم هستند، وقتى یکى از اعضا، نعمتى را از دست مىدهد مثلا فاقد صحت و سلامتى شده و در عمل خود کُند مىگردد، همین عارضه هر چند که در نظر بدوى، متوجه یک عضو است، ولى در حقیقت تمام بدن در عملکرد خود کند و سست مىگردد، و به خاطر نرسیدن به اغراض زندگى خسران و ضرر مىبیند.
پس یک فرد از جامعه که عضوى از یک مجموعه است، اگر دچار فقر و احتیاج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح کردیم، هم دل او را از رذائلى که فقر در او ایجاد مىکند پاک کردهایم، و هم چراغ محبت را در دلش ایجاد نمودهایم، و هم زبانش را به گفتن خوبیها به راه انداختهایم، و هم او را در عملکردش نشاط بخشیدهایم، و این فوائد عاید همه جامعه مىشود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق یک نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است.
رشد معنوی
یکی از مهمترین دستورات اجتماعی اسلام انفاق و رسیدگی به فقرا و ضعیفان جامعه است. اگر این دستور به نحو صحیح انجام شود فقیر و مستمندی در جامعه باقی نخواهد ماند.
از این بالاتر و شریفتر، ایثار است، یعنی رسیدگی به حال ضعیفان، در حالی که خود انسان نیازمند است. انفاق مایه رشد آدمى است ! انفاق مایه رشد آدمى است ! مساله انفاق یکى از مهمترین مسائلى است که اسلام روى آن تاکید دارد و قرآن مجید تاکید فراوان روى آن نموده است . قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند و هر دو را اشکال مختلفى از یک حقیقت مى شمرد. کسی که یقین دارد آنچه را میبخشد در نزد خداوند چندین برابر آن بخشش شامل حالش میشود، با باوری درست و کامل در امور خیر مشارکت میکند.
انفاق در راه خدا مایه رشد معنوی انسان نیز می شود. وقتی فرد از بعضی چیزها در زندگی خود گذشت کند و به دیگران ببخشد ، روحش بزرگ شده وبا هر اتفاق خوب و بدی به خود نمی لرزد و در زندگی خود استوار و ثابت قدم می ماند.
کسی که چنین باشد دیگر در روز قیامت که همه حسرت میخورند او حسرت نمی خورد؛ او با اعتماد کامل به پروردگار خود در راه او انفاق می کند و می داند که در روزی که همه محتاج اند او محتاج نخواهد بود زیرا خود خدا کفالت امر او را بر عهده دارد و او را تنها نمی گذارد.
در یوم الدین پاداش خود را به تمامه و کامل دریافت می کند. در روز جمع شدن موجودات در پیشگاه خداوند متعال با آرامش حاضر می شود و از پروردگار خود پاداش می خواهد و همچون گنهکاران فریاد نمی زند.
خوف و رجاء
خوف و رجاء یا بیم و امید، دو حالت یا انفعال نفسانى هستند. خوف که در زبان فارسى ترس خوانده مىشود از جمله هیجانات روانى است. حالت ترس در همه انسانها کم یا بیش پدید مىآید. انسان در طى مراحل رشد از دوره نوزادى و کودکى تا بزرگسالى، همواره حالت ترس را تجربه مىکند. ترس انسان از آغاز تولد تا دوره بزرگسالى یکسان نیست؛ زیرا تجربه ها و آگاهىهاى او تغییر مىکند و انسان از چیزى مىترسد که برایش ناخوشایند و مضر باشد. یعنى به گونهاى از ناخوشایندى و ضرر رسانى آن چیز آگاه باشد.
بنابراین ترس هر کس از چیزها به تجربه ها و آگاهىهاى گذشته او بستگى دارد. زمانى که انسان با امرى ناخوشایند یا با یک ضرر و یا احتمال یک ضرر روبرو مىشود، در شرایطى از آن مىترسد. این شرایط عبارتند از: مقدار ناخوشایندى آن چیز و یا ضررى که از آن چیز به انسان مىرسد، میزان احتمال پدید آمدن آن چیز و مقدار توانایى فرد در دفع آن.
اطلاع از این سه امر، گاه در اثر تجربه شخصى حاصل مىشود و گاه با محاسبات علمى و عقلى به دست مىآید. گاهى هم با اخبار دیگران و از طریق منابع موثق از این امور مطلع مىشویم.
ترس از مرگ، به بعضى از این معانى، سودمند و حرکت آفرین است و به بعضى دیگر از معانى بىفایده است. ترس از مرگ وقتى سودمند است که عمل انسان را اصلاح کند و او را براى حساب آخرت آماده سازد وگرنه هیچ کس را گریزى از مرگ نیست. امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «فما ینجو من الموت من خافه و لا یعطى القاء من احبه» پس نه آن که بیم مرگ دارد از آن رهد، و نه آن که زندگى جاودانه خواهد بدان رسد.
رجاء که در فارسى امید گفته مىشود حالتى نفسانى است امید و امیدوارى، نسبت به امور خوشایند پدید مىآید انسان به امورى که براى خود خوشایند و مفید مىشناسد امید دارد. یعنى با تصور امور خوشایند و لذت و رضایت حاصل از به دست آوردن آنها حالت امید در انسان پدید مىآید.
این حالت نفسانى در اثر تصور یا اطمینان از حصول آن امر خوشایند حاصل مىشود، ولى انسان معمولا نسبت به عوامل و شرایط پدید آورنده آن امر خوشایند نیز ابراز امیدوارى مىکند. براى مثال کسى که در بیابانى خشک راه گم کرده و به شدت تشنه است در جستجوى آب بر مىآید. وقتى تصور مىکند که تلاش او به نتیجه خواهد رسید و تشنگى او برطرف خواهد شد در او حالت امید پدید مىآید. امید در انسان انگیزه تلاش را پدید مىآورد. کسى که امیدى ندارد ادامه زندگى براى او کسالت آور و حتى نامطلوب مىشود؛ انسان ناامید انگیزهاى براى کار و تلاش ندارد و از حرکت به سوى کمال باز مىماند.
بنابر آن چه تاکنون گفتیم حرکت به سوى کمال فقط با وجود خوف و رجاء امکانپذیر مىشود؛ زیرا هر حرکت ارادى در صورتى به شکل صحیح انجام مىگیرد که اولا انگیزه و نیروى حرکت موجود باشد و ثانیا موانع و خطرات برطرف شود. کسى که در دل خود احساس خوف دارد، همواره آماده مقابله با موانع حرکت و خطرات مسیر است. با وجود این آمادگى، امکان از میان برداشتن موانع فراهم مىشود. مبارزه با موانع و خطرات، با امید رسیدن به مقصد و امید به توانایى در رفع موانع ممکن مىشود. پس امید به آیندهاى بهتر و اعتماد به توانایىهاى خود در رفع موانع انسان را به حرکت مىآورد با توجه به این مقدمات در مىیابیم که حضور همزمان خوف و رجا حرکت به سوى کمال را ممکن مىسازد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: «خیر الاعمال اعتدال الخوف و الرجاء» بهترین عمل اعتدل خوف و رجاء است.
خوف و رجاء و ایمان خدا
خوف و رجاء انسان در برابر خداوند نتیجه معرفت و ایمان به خداوند و صفات جمال و جلال اوست امام صادق(ع) فرمودهاند: «من کان باللَّه عارفاً، کان من اللَّه خائفا و الیه راجیا و هما جناحا الایمان...» هر کسى که خداوند را بشناسد از او خائف و به او امیدوار است، خوف و رجاء دو بال ایمان هستند. در روایت دیگرى فرمودهاند: «لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون خائفا راجیا» مؤمن تا زمانى که بیمناک و امیدوار نسبت به خداوند نباشد مؤمن نیست.
انواع خوف در رابطه انسان و خداوند
انسان با محبت به خداوند متعال و شناخت صفات جمال و جلال او از او فرمانبردارى مىکند و به این وسیله به سوى کمال حرکت مىنماید کمال انسان همان تقرب او به پروردگار است. قرب خداوند نیازمند تلاش همیشگى انسان در فرمانبردارى از خداوند و دورى از نافرمانى است. این تلاش همیشگى انگیزهاى پایدار را مىطلبد. کسى که قرب خداوند را مىخواهد و محبت او را در دل دارد تبعیت از فرامین خداوند و پیروى از دستورات اولیاى دین را یگانه راه رسیدن به مقصد خود مىداند.
خوف از گناه
انسان در مسیر فرمانبرى دچار لغزش و خطا مىشود. این لغزشها موجب پدید آمدن حالاتى روحى در انسان مىشود. برخى از انسانها پس از هر خطا و لغزش به انتقام و عذاب خداوند اندیشه مىکنند و چنان شرمسار و نگران مىشوند که امید رستگارى را از دست مىدهند. از میان رفتن امید به منزله از دست دادن یکى از دو بال حرکت است. امید به موفقیت، و هوشیارى در برابر موانع موفقیت دو بال پرواز به سوى هر مقصدى است.
برخى دیگر از انسانها هنگامى که به لغزش و خطا مبتلا مىشوند به رحمت و مغفرت پروردگار مىاندیشند و در نتیجه امید خود را زنده نگه مىدارند. این دسته از انسانها اگر با اندیشیدن به رحمت و مغفرت پروردگار از مجازات پروردگار غافل شوند، رفته رفته به گناه و خطا عادت مىکنند و از مسیر کمال باز مىمانند. این افراد بال دیگر پرواز یعنى هوشیارى در برابر موانع موفقیت را از دست دادهاند.
بهترین حالت روحى، از آن انسانهایى است که همزمان با امید به رحمت و مغفرت به انتقام و عذاب خداوند نیز فکر مىکنند. چنین افرادى هر دو بال پرواز را در اختیار دارند. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان نقل کردهاند که ایشان فرمودهاند: «انه لیس من عبد مؤمن الا وفى قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء لو وزن هذا لم یزد على هذا، و لو وزن هذا لم یزد على هذا؛» در قلب بنده مؤمن دو نور است، نور بیم و نور امید؛ اگر این دو نور اندازهگیرى شوند هیچ یک بیشتر از دیگرى نیست.
خوف از غفلت و کوتاهى
کسى که عظمت خداوند را مىشناسد حتى اگر شناخت او اجمالى باشد به خوبى مىداند که هرگز نمىتواند اعمالى را انجام دهد که در خور عظمت پروردگار باشد. چنین انسانى مىداند که عمل او در برابر فضل و رحمت پروردگار بسیار ناچیز است. او مىداند که هرگز نمىتواند شکر نعمتهاى پروردگار را به جاى آورد. از سوى دیگر مىداند که اگر در حد توان خویش به طاعت و عبادت خداوند قیام کند پروردگار مهربان کمبودهاى عمل او را به لطف خویش جبران مىکند. چنین بندهاى از این خائف است که در قیام به طاعت و عبادت پروردگار کوتاهى کرده باشد و در اثر ناآگاهى یا غفلت آن چه را در توان داشته ترک کرده باشد. چون احتمال چنین غفلتى همواره وجود دارد، بنده مؤمن هیچ گاه اعمال خود را کافى نمىداند و در هراس از غفلت به سر مىبرد. این هراس او را درباره گذشته و آینده بیمناک مىکند. درباره غفلتى که احتمالا در گذشته رخ داده از خداوند طلب بخشایش مىکند و درباره غفلتى که ممکن است پیش آید به خدا پناه مىبرد. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه همام درباره انسان متقى مىفرمایند: «یبت حذراً... حذراً لما حذر من الغفله؛ » شب در حالت ترس به سر مىبرد... ترسان از غفلتى که مرتکب شده است.
خوف از عاقبت بد
ایمان به خداوند ارزشمندترین چیزى است که دنیا و آخرت انسان را زیبا و آباد مىگرداند. انسان مؤمن رستگارى خود را در گرو حفظ و رشد ایمان خود مىداند. کسى که مىخواهد از هر خوفى رها شود و غم و اندوه، او را آزار ندهد باید ایمان خود را حفظ کند و اعمال صالح انجام دهد: «من أامن باللَّه والیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس بیم و اندوهى نخواهد داشت.
ولى حفظ ایمان کار دشوارى است. ایمان انسان در مسیر زندگى همواره تهدید مىشود. محبت دنیا و وابستگى به فرزندان و اموال ممکن است انسان را در دو راهى کفر و ایمان قرار دهد و ضعف ایمان موجب انتخاب مسیر و کفر و هلاکت گردد. خداوند متعال در سوره توبه آیات بیستم تا بیست و چهارم کسانى را که ایمان آوردهاند و از وابستگىهاى خویش به دنیا و محبت مال و فرزند رها شدهاند و هجرت و جهاد کردهاند، رستگار و داراى بالاترین مقامات معرفى مىفرماید و به آنان رحمت و رضوان و جاودانگى در بهشت را وعده مىدهد؛ در حالى که کسانى که نمىتوانند از این وابستگىها رها شوند، در خطر بىایمانى و گمراهى هستند.
«قل ان کان اباءکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقتر فتموها و تجارة تخشون کسادها و مسکن ترضونها احب الیکم من اللَّه و رسوله و جهاد فى سبیله فتربصوا حتى یأتى اللَّه بامره و اللَّه لا یهدى القوم الفاسقین؛»
بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى که گرد آوردهاید و تجارتى که از کسادش بیمناکید و سراهایى را که خوش مىدارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را به اجرا در آورد و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمىکند.
از دیگر چیزهایى که ایمان انسان را تهدید مىکند انحرافات فکرى است. این انحرافات گاهى در نتیجه وابستگىهاى پنهان به دنیا و شهوات است و گاهى در اثر گناه و کوتاهى در عبادت و اطاعت خداوند پدید مىآید. این عوامل را با مراقبت مىتوان تا حدودى چاره کرد ولى راهزنان ایمان بسیار زیادند و هر لحظه ممکن است ایمان انسان را بربایند و شقاوت و بیچارگى آخرت را پدید آورند. هر مؤمنى از خود مىپرسد آیا مىتوانم تا پایان عمر ایمان خود را حفظ کنم و عمل خویش را چنان صالح سازم که اهل سعادت باشم؟ و چون از آینده بىخبر است و بر ضعف و ناتوانى خود آگاه است احتمال مىدهد خداوند عنایت و لطف خویش را از او بگیرد و او قادر به حفظ ایمان خود و پایدارى بر عمل صالح نشود. نامعلوم بودن عاقبت انسان را هراسناک مىکند هراس از عاقبت کار چنان است که حتى برترین اولیاء خدا از عاقبت کار خود خائف هستند. البته مراتب ایمان و خوف آنان با انسانهاى معمولى متفاوت است ولى در این حقیقت با ما مشترکند که باقى ماندن بر طریق صواب، جز با عنایت و لطف خداوند ممکن نیست. امام على بن الحسین (ع) با خداى خویش این گونه مناجات مىکند: «لیت شعرى اللشقاء ولدتنى امى ام للعناء ربتنى فلیتها لم تلدنى و لم تربنى، و لیتنى علمت امن اهل السعادة جعلتنى و بقربک و جوارک خصصتنى فتقر بذلک عینى و تطمئنله نفسى»
خوف از جهان پس از مرگ
از لحظه مرگ و تسلیم جان تا هنگام محاسبه قیامت و تا زمانى که انسانها جزاى زندگى دنیایى خویش را مىبینند و مىگیرند همه این مراحل احوالى است که تصور آنها انسان را بیمناک مىکند. کسى که معتقد است دنیا مزرعه آخرت است تمام شدن فرصت براى برداشت توشه را خوش نمىدارد و از لحظه پایان این فرصت مىهراسد کسى که ضعف خویش را مىداند و بر لغزشهاى خود آگاه است و بر جهل خود نسبت به بسیارى از خطاها و کوتاهىها واقف است مىترسد که از پاسخ به نکیر و منکر باز ماند و در هنگام برپایى دادگاه عدل پروردگار از خجلت گناه سرافکنده شود و از رنج حسرت آزرده گردد و بر عذاب خداوند تاب نیاورد که هیچ کس را چنین تاب و توانى نیست.
مرگ دروازه ورود به جهانى است که آغاز آن تسلیم جان است و پایان آن دریافت نتیجه اعمال. تصور همه لحظات این جهان همچون زنگ خطرى است که غفلت را مىزداید و هوشیارى را به ارمغان مىآورد از همین روست که یاد مرگ احیاگر لحظههاى حیات است. بدون مرگ زندگى عین مردگى است. کسى که از مرگ و احوال پس از آن بیمناک نباشد در همین جهان مىمیرد، چرا که مرده کسى است که از حرکت باز مىماند و غفلت از مرگ انسان را از حرکت پویا به سوى کمال محروم مىسازد. از همین روست که در روایات یاد مرگ را گرامى و مبارک داشتهاند. امیرالمؤمنین(ع) مىفرمایند: «اوصیکم بذکر الموت و اقلال الغفلة عنه و کیف غفلتکم عما لیس یغفلکم» شما را به یاد مرگ و کاستن از غفلت سفارش مىکنم و چگونه از چیزى غافل شوید که شما را فراموش نمىکند.
تصور صحیح از مرگ و حیات اخروى، معناى زندگى را عوض مىکند. کسى که به جهان آخرت ایمان ندارد و از مرگ بیمناک نیست هر کوششى مىکند براى گریز از مرگ است زیرا خوردن، آشامیدن، پوشیدن، ورزش و خلاصه همه کارها را براى ماندن و بهتر ماندن انجام مىدهد. تلاش براى ماندن، گریز از رفتن است و رفتن همان مرگ است و هیچ کس را از این رفتن گریزى نیست.امیرالمؤمنین(ع) در موعظهاى بلیغ مىفرمایند: «و انتم طرداء الموت ان اقمتم له اخذکم، و ان فررتم منه ادرککم، و هو الزم لکم من ظلکم. الموت معقود بنواصیکم.»
شما از ترس مرگ از جا جستهاید اگر بایستید شما را مىرباید و اگر بگریزید شما را در مىیابد مرگ از سایههاتان با شما همراهتر است، مرگ به پیشانى شما چسبیده است.
خوف دورى از خدا
آن چه تاکنون از انواع خوف در قلمرو رابطه انسان و خدا گفتیم به آینده انسان مربوط مىشود. انسان از گناه مىهراسد زیرا آینده گناه کار را هولناک مىبیند، از غفلت بیمناک است زیرا آینده انسان غافل تیره و تار است و از مرگ و حوادث پس از آن مىترسد چون مرگ و جهان آخرت آینده گریزناپذیر اوست ولى بندگان برگزیده خدا و اولیاء معصوم او در دل خود خوفى دارند که از هر خوفى برتر و در عین حال زیباترین جلوه بندگى انسان در برابر خداست. ولى خدا در هر لحظه به رضاى خدا و به قرب و بعد خویش از خداوند مىاندیشد و از این تصور که شاید خداوند از او راضى نباشد و شاید اکنون دور از خدا به سر برد بیمناک مىشود. او خدا را دوست دارد و دورى از خدا و سخط خدا را خوش نمىدارد. این نارضایتى و بعد در هر لحظه براى او ناخوشایند است خواه اکنون و در این جهان باشد و خواه پس از مرگ و در صحنه قیامت او را اگر به آتش عذاب بسپارند به رنج حاصل از آتش نمىاندیشد، بلکه دورى از خدا او را مىآزارد. امیرالمؤمنین(ع) وقتى عقوبت خدا را تصور مىکند با خداى خویش چنین مىگوید: «فلئن صیرتنى للعقوبات مع اعدائک و جمعت بینى و بین اهل بلائک و فرقت بینى و بین احبائک و اولیائک فهبنى یا الهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک؛ » اگر مرا همراه دشمنانت به عقوبتها دچار سازى و مرا با اهل عذاب همراه سازى و میان من و دوستان و اولیائت جدایى افکنى؛ اى معبود من! و اى آقا و مولاى و پروردگار من! گیرم که بر عذاب تو شکیبا باشم ولى چگونه مىتوانم دورى تو را تاب آورم.
داشتن دو بال خوف و رجاء در زندگی دنیا و آخرت همواره یاور انسان در کارهای سخت و مشکل است. زیرا وقتی صحنه گناهی برای انسان پیش می آید با داشتن خوف است که از گناه باز می ایستد و اگر مرتکب گناه شد با بال امید است که روی به درگاه خدا می آورد و توبه می کند. با داشتن این دو صلاح در دنیا انسان می تواند خود را در روز سختی ،بلا، آشکار شدن گناهان، روز حسرت، امیدوار باشد.
یعنی با داشتن خوف دیگر مرتکب گناه نمی شود تا همچون گنه کاران حسرت بازگشت به دنیا را داشته باشد؛ تا گناهان خو را جبران کند. یا در روزی که همه جزای کار خود را می بینند او چون گناه نکرده و یا توبه کرده است در صف سعادتمندان قرار می گیرد و نیازی به فریاد زدن مثل گنه کاران را ندارد تا شاید مفری پیدا کند.
تقویت گذشت و ایثار
گذشت و ایثار دو واژه مقدس در ادبیات ماست . همیشه و هر زمان در طول تاریخ بشریت " از خود گذشتگی " جایگاهی بسی ژرف در ارزش های انسانی داشته است و از جمله خصوصیات اخلاقی والا به شمار می رفته است .
برای گذشت و ایثار باید خیلی بزرگوار بود و برای بزرگوار بودن باید خیلی انسان بود.اما برای انسان های واقعی این گذشت و بزرگواری آنچنان دلپذیر و لذت بخش است که هرگز آن را با خودخواهی های دیگران عوض نمی کنند و احساس رضایت حاصل از این ایثار را بر حس خودخواهی ترجیح می دهند. فداکاران از فداکاری خود خشنودند اما هرگز ظالمان از ظلم خود لذت نمی برند مگر آنکه شخصیتی بیمارگونه داشته باشند.
معنای ایثار
ایثار که به معنای از خود گذشتگی و ترجیح و برتری است ، در اخلاق اسلامی به معنای گذشت از خود به نفع دیگران است و اینکه درباره چیزهایی را که خود به آن نیازمندیم، دیگران را بر خود ترجیح دهیم.
اگر بخشی از مال خود را به دیگران بدهیم و برای خود هم نگه داریم، انفاق کرده ایم، ولی « ایثار » این است که مال خود را تماما به دیگری ببخشیم، در حالی که خود به آن نیاز داریم.
قرآن در این باره میفرماید:. . . و یوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون) (بخشی از آیه 9 سوره حشر) هر چند خودشان احتیاجی مبرم داشته باشند، آنها را بر خود مقدم میدارند. و هر کس از خسٌت نفس خود مصون ماند، رستگار میگردد.
بالاترین درجات جود و بخشش ، ایثار است ، چه آنکه در ایثار هم با مال و هم با جان با نیاز مبرم و ضرورى خود آن را به دیگران مى دهد و خود را فدا مى کند. انفاق وجود مرتبه اش پائین تر از ایثار است ،: در ایثار خشنودى خداى متعال بسیار در آن دخیل است ، چه آنکه کسى جانش را فداى شخصى مى نماید که در حال غرق شدن است ، تا شیاد او را نجات بدهد و خود جان مى دهد و غرق مى شود، اینجا مدح حق درباره ایثارگر هزاران برابر انفاقى است که انسان مى کند. در ادبیات دینی ما گذشت و ایثار اوج بزرگواری ها و گذشت کنندگان کسانی اند که مزدشان با خدا است. امام على علیهالسلام: اَلعَفوُ تاجُ المَکارِمِ؛گذشت، اُوج بزرگواریهاست.
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله : إِذا اوقِفَ العِبادُ نادى مُنادٍ: لِیَقُم مَن أَجرُهُ عَلَى اللّهِ وَلیَدخُلِ الجَنَّةَ قیلَ: مَن ذَاالَّذى أَجرُهُ عَلَى اللّهِ؟ قالَ: العافُونَ عَنِ النّاسِ ؛ هنگامى که بندگان در پیشگاه خدا مىایستند، آواز دهندهاى ندا دهد: آن کس که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته مىشود: چه کسى مزدش با خداست؟ مىگوید: گذشت کنندگان از مردم.
افراد با گذشت و ایثار در این دنیا با بندگان خداوند با راستی و مهربانی برخورد می کنند و در آخرت در یوم الحسرت همچون ظالمان و بدکاران و کسانی که جز اندک کار خیر چیزی ندارند انگشت حسرت به دهان نمی گیرند.
در یوم التلاق ویوم الجمع هنگام ملاقات خداوند روسفید و خوشحال اند و هنگام دیدن آشنایان و دوستان چون به آن ها ظلم نکرده بلکه از خود گذشته اند ترسی از حق الناس ندارند. و در یوم الجزاء پاداش کار نیک خود را می بینند. با آشکار شدن همه اعمال در یوم تبلی السرائر آشکار می شود ترسی ندارد از آشکار شدن اعمالش چرا جز نیکی و خیر چیزدیگری در این دنیا انجام نداده است.
نتیجه
قیامت به معنای بپاخاستن و روز قیامت، روزی است که مردگان از قبر بر می خیزند. جمع آیات مربوط به در قیامت قرآن حدود هزار و هفتصد آیه است.
برای قیامت در قرآن نام های مختلفی بیان شده است که نشان از اهمیت آن واقعه و اوضاع و احوال آن دارد. هریک از نام های قیامت معنا و وجه تسمیه خاصی دارد که توجه به هرکدام از آن ها در روح و روان انسان اثر مثبت به جای می گذارد. قیامت در قرآن کریم با نام ها و عنوان های مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است. مثلا از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار می گیرند و ترتیب زمانی آنها از بین می رود، روز حشر یا روز جمع یا روز تلاقی خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده باز می شوند، «یوم تبلی السرائر» یا روز نشور نامیده شده است و از آن جهت که فنا ناپذیر است و جاوید است، «یوم الخلود»، و از آن جهت که انسانهایی سخت در حسرت و ندامت فرو می روند و احساس غبن می کنند که چرا خود را برای چنین مرحله ای آماده نکرده اند، «یوم الحسرة» خوانده شده است.
توجه به اهمیت و احوال قیامت برای انسان اثرهای بسیار و سازنده ای دارد و باعث می شود که انسان پای در مسیر صحیح قراردهد و از لغزش های او جلوگیری کند. این نام ها در انسان روحیه صبر را بالا برده؛ روحیه انفاق ایجاد می شود؛ خوف و رجا پدید می آید؛ گذشت و ایثار را تقویت می کند.
شکیبایى و صبر در آنچه که قرآن و روایات نسبت به آن دستور صبر داده اند ، مسأله اى الهى و اخلاقى و انسانى است ، و امرى است محبوب حق ، و سزاوار اجر بزرگ و ثواب عظیم . صبر ، عامل حفظ دین و نگاهبان انسان از بى میل شدن به حق و حقیقت ، و عامل تقویت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شیاطین جنى و انسى است .
براى صبر آثار فراوان دنیوى و اخروى مى توان برشمرد; از جمله امام على(علیه السلام)در بخشى از تحلیل خود نسبت به عزّت و ذلّت برخى اُمم گذشته مى فرماید:«چون خدا دید چگونه در راه دوستى او بر آزار شکیباى اند، و چه سان از بیم او ناخوشایندى را تحمّل مى نمایند، از تنگناهاى بلا، گشایشى برایشان پدید آورد، و از پسِ خوارى ارجمندشان فرمود و آرامش را جایگزین بیم کرد. پس پادشاهانِ حکمران شدند و پیشوایان با فرّ و شأن. و کرامتِ خدا در حق آنان تا بدان جا رسید که دیده آرزو نهایت آن را ندید.»
در روزی که هر آن چه پنهان است آشکار می شود، این صبر کنندگان هستند که ترسی ندارند ، زیرا در این روز ، یوم تبلی السرائر هرکس بر مصیبت و معصیت صبر نکرده باشد؛ کار ها و اعمالش بر همه و خودش حاضر و آشکار می شود و دیگر نمی تواند از آن ها فرار کند و باید به جزای عملش برسد. اما اهل صبر چون دست به گناه آلوده نکرده اند، هیچ گونه ترس و واهمه ای ندارند. زیرا چیزی مخفی ندارند تا بخواهد آشکار شود.
صبر کنندگان در یوم التلاق و نیز یوم الجمع نیز در هنگام ملاقات با پروردگارشان و ملاقات دیگر انسان ها و جمع شدن همه در محضر او ترسی ندارند زیرا بر معصیت ها صبر کرده و گناه نکرده اند و مردم را آزار و اذیت نکرده اند تا مورد مواخذه خداوند قرار گیرند.
در یوم الدین نیز صبر کنندگان جزا و پاداش صبر خود را از معبود خویش می گیرند و به بهشت برین که جایگاه نیکان و سعادت مندان است وارد می شوند.
در قرآن مجید راجع به انفاق تاکیدات فراوان شده و برای منفقین پاداشهایی بزرگ و ماندگار تعیین گردیده است. انفاق به عنوان عمل صالحی است که اگر مطابق دستور قرآن کریم انجام پذیرد، جامعه اسلامی را همیشه به عنوان سیمایی مطلوب برای امت خود قلمداد نموده است.
از نظر قرآن یکی از وظایف مهم افراد در جامعه اسلامی، دستگیری از نیازمندان و تهیدستان است. هر کس به اندازه امکانات و توانمندی خویش وظیفه دارد که خلاء های موجود در زندگانی افراد را جبران و کمبودهای آنان را پاسخگو باشد. همان گونه که خداوند نیازمند و فقیر را با فقر و نداری امتحان می کند، ثروتمندان را نیز این گونه می آزماید.
اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند، و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت که از ماده عطف استیعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهمیت است.
کسی که چنین باشد دیگر در روز قیامت که همه حسرت میخورند او حسرت نمی خورد؛ او با اعتماد کامل به پروردگار خود در راه او انفاق می کند و می داند که در روزی که همه محتاج اند او محتاج نخواهد بود زیرا خود خدا کفالت امر او را بر عهده دارد و او را تنها نمی گذارد.
در یوم الدین پاداش خود را به تمامه و کامل دریافت می کند. در روز جمع شدن موجودات در پیشگاه خداوند متعال با آرامش حاضر می شود و از پروردگار خود پاداش اعمال خود را دریافت می کند. .
خوف و رجاء یا بیم و امید، دو حالت یا انفعال نفسانى هستند. خوف که در زبان فارسى ترس خوانده مىشود از جمله هیجانات روانى است. حالت ترس در همه انسانها کم یا بیش پدید مىآید. انسان در طى مراحل رشد از دوره نوزادى و کودکى تا بزرگسالى، همواره حالت ترس را تجربه مىکند. ترس انسان از آغاز تولد تا دوره بزرگسالى یکسان نیست؛ زیرا تجربه ها و آگاهىهاى او تغییر مىکند و انسان از چیزى مىترسد که برایش ناخوشایند و مضر باشد. یعنى به گونهاى از ناخوشایندى و ضرر رسانى آن چیز آگاه باشد.
رجاء که در فارسى امید گفته مىشود حالتى نفسانى است امید و امیدوارى، نسبت به امور خوشایند پدید مىآید انسان به امورى که براى خود خوشایند و مفید مىشناسد امید دارد. یعنى با تصور امور خوشایند و لذت و رضایت حاصل از به دست آوردن آنها حالت امید در انسان پدید مىآید
خوف و رجاء انسان در برابر خداوند نتیجه معرفت و ایمان به خداوند و صفات جمال و جلال اوست امام صادق(ع) فرمودهاند: «من کان باللَّه عارفاً، کان من اللَّه خائفا و الیه راجیا و هما جناحا الایمان...» هر کسى که خداوند را بشناسد از او خائف و به او امیدوار است، خوف و رجاء دو بال ایمان هستند. در روایت دیگرى فرمودهاند: «لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون خائفا راجیا» مؤمن تا زمانى که بیمناک و امیدوار نسبت به خداوند نباشد مؤمن نیست.
داشتن دو بال خوف و رجاء در زندگی دنیا و آخرت همواره یاور انسان در کارهای سخت و مشکل است. زیرا وقتی صحنه گناهی برای انسان پیش می آید با داشتن خوف است که از گناه باز می ایستد و اگر مرتکب گناه شد با بال امید است که روی به درگاه خدا می آورد و توبه می کند. با داشتن این دو صلاح در دنیا انسان می تواند خود را در روز سختی ،بلا، آشکار شدن گناهان، روز حسرت، امیدوار باشد.
یعنی با داشتن خوف دیگر مرتکب گناه نمی شود تا همچون گنه کاران حسرت بازگشت به دنیا را داشته باشد؛ تا گناهان خو را جبران کند. یا در روزی که همه جزای کار خود را می بینند او چون گناه نکرده و یا توبه کرده است در صف سعادتمندان قرار می گیرد و نیازی به فریاد زدن مثل گنه کاران را ندارد تا شاید مفری پیدا کند.
گذشت و ایثار دو واژه مقدس در ادبیات ماست . همیشه و هر زمان در طول تاریخ بشریت " از خود گذشتگی " جایگاهی بسی ژرف در ارزش های انسانی داشته است و از جمله خصوصیات اخلاقی والا به شمار می رفته است .
برای گذشت و ایثار باید خیلی بزرگوار بود و برای بزرگوار بودن باید خیلی انسان بود.اما برای انسان های واقعی این گذشت و بزرگواری آنچنان دلپذیر و لذت بخش است که هرگز آن را با خودخواهی های دیگران عوض نمی کنند و احساس رضایت حاصل از این ایثار را بر حس خودخواهی ترجیح می دهند. فداکاران از فداکاری خود خشنودند اما هرگز ظالمان از ظلم خود لذت نمی برند مگر آنکه شخصیتی بیمارگونه داشته باشند.
ایثار که به معنای از خود گذشتگی و ترجیح و برتری است، در اخلاق اسلامی به معنای گذشت از خود به نفع دیگران است و اینکه درباره چیزهایی را که خود به آن نیازمندیم، دیگران را بر خود ترجیح دهیم.
اگر بخشی از مال خود را به دیگران بدهیم و برای خود هم نگه داریم، انفاق کرده ایم، ولی « ایثار » این است که مال خود را تماما به دیگری ببخشیم، در حالی که خود به آن نیاز داریم.
افراد با گذشت و ایثار در این دنیا با بندگان خداوند با راستی و مهربانی برخورد می کنند و در آخرت در یوم الحسرت همچون ظالمان و بدکاران و کسانی که جز اندک کار خیر چیزی ندارند انگشت حسرت به دهان نمی گیرند.
در یوم التلاق ویوم الجمع هنگام ملاقات خداوند روسفید و خوشحال اند و هنگام دیدن آشنایان و دوستان چون به آن ها ظلم نکرده بلکه از خود گذشته اند ترسی از حق الناس ندارند. و در یوم الجزاء پاداش کار نیک خود را می بینند. با آشکار شدن همه اعمال در یوم تبلی السرائر آشکار می شود ترسی ندارد از آشکار شدن اعمالش چرا جز نیکی و خیر چیزدیگری در این دنیا انجام نداده است.
پیشنهاد
همان طور که بیان شد، نام های قیامت بر انسان آثار سازندگی دارد،؛ البته در هنگامی که شناخت بر این نام ها دقیق و کامل باشد و برای این شناخت کامل باید به آیاتی که این نام ها در آن آمده است دقت نمود و در معانی آن ها دقت و تدبر نمود.
در برسی نام های قیامت ابتدا به دسته بندی از نظر معنا و مفهوم نیاز است و تدبر کامل در آیاتی که این نام ها در آن ها آمده است. پس از دسته بندی ،ابتدا نام ها بیان می شود و بعد با توجه به معانی آثار مترتب بر آن ها می آید.
قیامت و نام های آن به خاطر ساخته شدن انسان و هدایت او بیان می شود برای بررسی این آثار می توان تحقیق میدانی داشت و رودر رو با مردم مواجه شد تا عکس العمل آن ها را بررسی کرد و نتیجه را به صورت آما ر که چند در صد با یاد قیامت تصمیم به توبه و یا ادامه دادن به کار های نیک را دارند و چند درصدبه کارهای قبلی خود ادامه میدهند. در این روش میدانی آمار را می توان مطرح نکرد و ققط نتایج را بیان نمود و از آن نتیجه گرفت.
فهرست منابع
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
1. ابن منظور،محمد بن مکرم، لسان العرب،ناشر دار صار،چاپ سوم،بیروت، 1414هجری قمری، جلد12
2. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، دفتر تبلیغات، قم،1366 ،جلد1
3. جوادی آملی، عبدالله ،تفسیر تسنیم،انتشارات اسراء،قم،بی تا، ج 1
4. حکیمی محمد , حکیمی علی، الحیاة، آرمان احمد،انتشارات نگارش،چاپنهم، قم، 1386 ،جلد 1
5. دهخدا،علی اکبر،لغتنامه دهخدا،، دانشگاه تهران، تهران، 1342 ،حرف صاد
6. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشامیة، تحقیق صفوان عدنان داودى ، چاپ اول، دمشق، 1412 ق
7. شهید ثانى،تسلیة العباد در ترجمه مسکن الفواد، اسماعیل مجدالادباخراسانى، هجرت،قم، 1374
8. طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ترجمه سید محمد باقرموسوی همدانی، چاپ پنجم، سال1374 ، جلدهای17و20
9. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق محمد جواد بلاغى، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم ،تهران، 1372
10. طریحی،فخرالدین، مجمع البحرین،انتشارات کتاب فروشی مرتضوی،تحقیق سید احمد حسینی،چاپ سوم،تهران،1375، جلد5
11. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان،تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى، چاپ چهارم، قم، 1415 ق، ، جلد 4
12. فتحعلی خانی، محمد ،آموزههاى بنیادین علم اخلاق،جلد 1 ،نرم افزار کتاب های اسلامی اینترنتی
13. . فراهیدی، خلیل بن احمد،کتاب العین، انتشارات هجرت،چاپ دوم،قم،1410 هجری قمری، جلدهای7و8
14. قریشی،سید علی اکبر، قاموس قرآن،دارالکتب اسلامی، چاپ ششم،تهران،1371 جلدهای5و7
15. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، انتشارات اسلام، الهی قمشه ای،چاپ دوم، تهران،1386
16. متقی هندی ، علاء الدین علی بن حسام ، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ، قم ، بی تا،جلد 3
17. مصطفوی،حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ج14
18. مهیار، رضا، فرهنگ أبجدی عربی-فارسی،بی جا ، بی تا
19. نراقى، محمدمهدى جامع السعادات،قم،بی نا،بی تا، جلد3
20. نراقى، ملا احمد معراج السعاده،بی نا، بی تا، قم
نرم افزار
1. کتاب های اسلامی اینترنتی
2. جامع تفاسیر نور2
3. جامع الاحادیث نور2
پایگاه اینترنتی
http://icqt.ac.ir/fa/index.php? . 1 در تاریخ 17/10/1389
http://persian.makarem.ir/maaref/ . 2در تاریخ 17/10/1389
http://www.cgie.org.ir/17/10/1389 . 3 دایره المعارف بزرگ اسلامی