تاریخ نگارش : بیست و هفتم مرداد 1390
آخرین دیدار
حسن سلطانی
در شجاعت شیر ربانیستی***درمروت خود که داند کیستی
کلید واژه : علی (ع) الگوی عدالت
...اما ناگهان آنچنان که گویا نکته مهمی به خاطرش آمده باشد، حرکتی کرد، چشم گشود و با صدایی رسا و محکم فرمود:
یا بنی عبدالمطلب لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا. تقولون قتل امیرالمومنین، قتل امیرالمومنین. الا لایقتلن بی الا قاتلی!
ای خاندان عبدالمطلب! مبادا ببینم که در خون مسلمانان غوطه‏ور شده‏اید به این بهانه که بگویید: امیرالمومنین را کشتند، امیرالمومنین را کشتند. هوشیار باشید، با شما سخن می‏گویم. به خاطر کشته شدن من جز قاتل من نباید کشته شود.
همه می‏دانستند قاتل او از گروه خوارج است و دشمنی آنان با حضرت علی و دیگر مسلمانان، کاملا آشکار بود. بازمانده خوارج نیز مورد شناسایی بودند و چه بسا عده‏ای می‏خواستند به بهانه آنکه قاتل امیرالمومنین همان خوارج هستند خون خوارج و یا حتی دیگران را به این عنوان که از خوارج هستند، بریزند و خلاصه در جامعه فتنه برخیزد و خون ناحق ریخته شود. به هر حال پس از این هشدار که با هیجان بیشتری ادا شد و ضعف را کاملا بر آن حضرت مستولی کرد، کوشید سخن دیگری نیز بر زبان آورد، با زحمت و سختی بسیار فرمود:
انظروا اذ انا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربه بضربه.
اگر من از این ضربت مردم،- که می‏میرم- در برابر ضربتی که او به من زده است فقط یک ضربت به او بزنید.
و به عنوان آخرین سفارش فرمود:
و لا یمثل بالرجل. فانی سمعت رسول‏الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: ایاکم و المثله، و لو بالکلب العقور.
مبادا که قاتل مرا مثله کنید. اعضای بدنش را- چنانچه رسم عرب در دوران جاهلیت بود- قطعه قطعه نکنید. چون من از رسول‏خدا شنیدم که فرمود: از مثله کردن بپرهیزید هر چند درباره سگ هار و آزار رساننده باشد.