تاریخ نگارش : سی ام مرداد 1390
علما در کلام مقام معظم رهبری
حسن سلطانی
دستهائی الان برای حذف روحانیت کار میکنند ... من میدانم کسانی هستند که حضور روحانیت را دوست ندارند. علّت دوست نداشتنشان هم این است که به مبنای فکری روحانیت و به رسالت او اصلاً عقیده ندارند.
اگر کسی خیال کند که به غیر از جامعه علمی روحانیت تشیّع، کسی خواهد توانست قرآن و اسلام را عَلَم کند و تبیین و تفهیم نماید در دنیا، ایمان و اعتقاد در دلها به وجود بیاورد،... تصور غلط و اشتباهی است.
حوزه و روحانیت مثل خونی است که در سرتاسر پیکرهی جامعه در جریان است، در حرکت است، با همه جا مرتبط است؛ لذا مسائل روحانیت و مسائل حوزه، پیوندی ناگسستنی دارد با مسائل کشور، مسائل نظام اسلامی، مسائل دنیای امروز و حتّی با مسائلی از تاریخ و گذشته.
کلید واژه : اسلام و روحانیّت
ناشر : http://www.andisheqom.com/Files/olama.php?level=4&scid=5783
علما در کلام مقام معظم رهبری
روحانیّت نهادی برخاسته از متن اسلام و ادامه دهنده رسالت رسولان الهی در امر هدایت خلق به سوی الله است. تلاش دقیق و ژرف علمیِ عالمانِ دین در طی اعصار گذشته، غنای فرهنگی تشیّع را بارور ساخته و زهد و پارسائی و قناعت آنان الگوهای عملی فضیلت را در اذهان و دیدگان ترسیم نموده و جهاد ایشان با ستمگران، مستبدان و استعمارگران «حوزه» را در جبین مبارزات اجتماعی، سیاسی قرار داده است. همدلی و همراهی آنان با مردم روحانیت را سنگ صبور درد و رنج مردم نموده و آنان را به رفیق عسرت و راحت ایشان تبدیل کرده است.
در این گفتار کوتاه، برای آشنائی بیشتر با نهاد روحانیت، جستارهائی از کلام رهبر معظّم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنهای (حفظه الله تعالی) را نقل میکنیم.
ـ آن کس که میگوید، اسلام منهای روحانیت، او اسلام را نمیخواهد؛ او چیزی را میخواهد که تلفیقی از افکار سلایق و عقائد شخصی خودش، با پشتوانهای از کتاب و سنّت باشد.[1]
ـ اگر کسی خیال کند که به غیر از جامعه علمی روحانیت تشیّع، کسی خواهد توانست قرآن و اسلام را عَلَم کند و تبیین و تفهیم نماید در دنیا، ایمان و اعتقاد در دلها به وجود بیاورد،... تصور غلط و اشتباهی است.[2]
ـ بیش از هزار سال است که جامعهی علمی شیعه و روحانیت شیعه بهطور رسمی در دنیای اسلام مشغول کار است، یعنی از دوران آغاز فقاهت تا امروز ـ حدود یازده قرن ـ علما و فقهای ما و شاگردان آنها و مبلّغان دین ـ در مراتب و درجات مختلف ـ تلاش و کار کردند و زحمت کشیدند و محصول زحمت آنها، هزاران هزاران جلد کتاب و مطلب و فقه و تفسیر و حدیث و معارف و فلسفه است که در اختیار ما میباشد. نتیجه مهمتر کار آنها، میلیونها مسلمان معتقد به اهل بیت و مکتب آنهاست که در طول این سنین متمادیه بودهاند و زندگی و کار و تلاش کردهاند و عبادت خدا نمودهاند و رفته اند. امروز ما قطعهای دیگر از همین نوار تاریخی هستیم.[3]
ـ این حوزهها در طول زمان اولاً توانستند دین را حفظ و تبیین کنند. اگر زحمات حوزههای علمی از آغاز تا امروز نبود، یقیناً از دین و حقایق دینی چیزی باقی نمیماند و بقاء دین مدیون تلاش علمی حوزههاست. ثانیاً؛ اگر توانستند روحیه دینی مردم را تقویت کنند، از این حوزهها بوده است که علماء و مبلغّین برخاستند و در میان مردم دین را تبلیغ کردند و روحیه دینی را در بین مردم تقویت کردند و همچنین توانستند فکر جامعه را هدایت کنند.[4]
ـ در کشور و تاریخ ما، هر نهضت و حرکت و تحوّل و نقطهی عطف تاریخی که روحانیت در آن حضور داشت به همان اندازه که حرکت ادامه داشته به پیروزی قطعی نایل شده است و هر جائی که روحانیت نبوده است و پیش روی منادیان دین و معلمان قرآن، برای مردم حاصل نشده و نتوانستند ایمان این قشر را به آن کار جلب کنند، آن کار ناکام مانده است. بنابراین در حدوث یک حرکت، اگرروحانیون بودند، آن حرکت پیشرفت کردند و به جایی رسید. اگر در بقای آن حرکت روحانیون ماندند، به همان اندازه که ماندند، به جائی رسید. وقتی که روحانیت از آن حرکت جدا شد، آن حرکت هم مثل چراغی که خاموش بشود، به تدریج خاموش شد.[5]
ـ نقش روحانیون در این انقلاب، چیز غیر قابل انکاری است. هیچکس هم تاکنون، این نقش را انکار نکرده است.[6]
ـ آنچه بهطور کلی میشود گفت و بدان مطمئن بود این است که روحانیون به صورت قشر واحد، شامل بخشها، قشرها و قسمتها و طبقات مختلف، بهطور طبیعی طرفدار این انقلابند و این انقلاب را از خود میدانند و لذا در خدمت این انقلاب قرار میگیرند.[7]
ـ حوزهی علمیه، باید در صف اوّلِ حرکت عظیم جامعه قرار داشته باشد. همانطور که شما ملاحظه کردهاید، مراجع بزرگ ما، چه در زمان امام (رضوان الله تعالی علیه) و چه بعد از زمان امام تا امروز مثل مرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی مرحوم آیه الله العظمی نجفی و امروز هم آیه العظمی اراکی (حفظه الله و ادام الله بقائهالشریف و رحمهم الله) در صف اوّل قرار داشتند. هر حادثه مهمی در جامعه بود اینها مقدّم بر دیگران بودند.[8]
ـ در تشیّع روحانیّت با مردم مرتبط و پیوسته است.[9]
ـ اتصال به تودهی مردم، نقاط مثبت روحانیت ماست. مردمی بودن و درد آنها را احساس کردن و برای آنها دلسوزاندن و کار کردن و به دشمنانشان نزدیک نشدن، خصوصیتی است که هیچ فرقهای از فرق روحانی در عالم، آن را نداشته است و الان هم ندارد. اگر این خصوصیت نبود، اطمینان مردم به روحانیت جلب نمیشد که به خیابانها بیایند و آنطور جان خود را در راه آرمانهای این انقلاب در معرض خطر قرار بدهند.[10]
ـ من، هر چه که در تاریخ روحانیت نگاه میکنم ـ جز در موارد استثنائی ـ ملجأ و پناهی جز اهل علم نمیبینم که برای ضعفاء و فقرا وجود داشته باشد.[11]
ـ علمای ما همیشه برای مردم کار و تلاش میکردند، زحمت میکشیدند، فقراء را پاسداری میکردند و به آنها رسیدگی مینمودند.[12]
ـ ما روحانیون در طول تاریخ، ملجأ و پناه فقرا بودهایم؛ نباید ملجأ و پناه اغنیاء بشویم و فقراء را از دست بدهیم... روحانیت باید ملجأ مظلومان باشد.[13]
ـ هر جا روحانیت هست مردم هم هستند. قشرهای دیگر وجودشان فقط به معنای وجود همان قشر است؛ امّا روحانیت، وجودش به معنای وجود قشرهای مختلف است به خاطر اینکه او مظهر توجّه و علاقه و ایمان و اعتقاد مردم است، در جامعه ایرانی ما روحانیت جزو اصیلترین بافتهای این جامعه است. اگر خواستند روحانیت را از این ملّت بکنند، مثل این است که ... نخ یک تسبیح را بگیرند، دیگر چیزی باقی نمیماند.[14]
ـ از زمان رضاخان تا انتهای رژیم سابق، هر چه کوشش کردند این نهاد را ـ که اسمش روحانیت بود ـ از بین ببرند نشد. انواع حیل را هم به کار بردند؛ ولی نشد. اگر چیز زیادی و مصنوعی بود یقیناً تا به حال بارها از بین رفته بود.[15]
ـ دستهائی الان برای حذف روحانیت کار میکنند ... من میدانم کسانی هستند که حضور روحانیت را دوست ندارند. علّت دوست نداشتنشان هم این است که به مبنای فکری روحانیت و به رسالت او اصلاً عقیده ندارند.[16]
ـ حوزه و روحانیت مثل خونی است که در سرتاسر پیکرهی جامعه در جریان است، در حرکت است، با همه جا مرتبط است؛ لذا مسائل روحانیت و مسائل حوزه، پیوندی ناگسستنی دارد با مسائل کشور، مسائل نظام اسلامی، مسائل دنیای امروز و حتّی با مسائلی از تاریخ و گذشته.[17]
ـ امروز حوزههای علمیه مثل کوه پشت سر نظام ایستادهاند. امروز مراجع معظم تقلید، فضلای بزرگ شخصیتهای عالی، طلاب و فضلای جوان، در زمینههای علمی، در زمینههای سیاسی، هر جائی که نظام احتیاج به پشتیبانی داشته است. با کمال قوت و شهامت پشتیبانی کردهاند.[18]
ـ امروز عدهای پافشاری میکنند که ... چرا ... این روحانیون در رأس قدرت آمدهاند و موجب میشوند که دین از دل مردم برود؟! نه، اگر روحانیون، آدمهای خوب و پارسا و عادل باشند، در رأس قدرت بودنشان، نه فقط مردم را از دین خارج نمیکند، بلکه علیرغم انف آن کسانی که نمیخواهند این را ببینند، آنان را بیشتر به دین و روحانیت گرایش میدهد.
اگر برای زمامداران دینی، کنارهگیری از قدرت، موجب میشد دین ترویج پیدا کند، اوّل کسی که از قدرت کنارهگیری میکرد، خود نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) بود.[19]
ـ روحانیت شیعه و حوزههای علمیه، .. امروز در وضع بسیار فوقالعادهای هم قرار گرفتهاند. آن وضع این است که درس و بحث و تحقیق علمی فقهیشان میتواند در سرنوشت یک جامعه مؤثر باشد.[20]
ـ در حوزههای علمیه باید این ظرفیت و این توان به وجود بیاید که بحرانهای فکری را پیشبینی کند. بحرانهای فکری، مثل بحرانهای سیاسی نیستند؛ بی سروصدا و آرام وارد میشوند؛ به تدریج اثر میگذاردند؛ ناگهان خودشان را ظاهر میکنند، در حالی که علاجشان آسان نیست.[21]
ـ حقیقت این است که بعضی از روحانیون، خودشان را جزو این انقلاب ندانستند. حقیقت این است که بعضی از روحانیون بارهای سنگین مسئولیتیِ این انقلاب را تحمّل نکردند. حتّی بالاتر. حقیقت این است که بعضی از این روحانیون، حاضر نشدند حتّی پیام انقلاب را بعد از پیروزی آن، باور کنند ... بعضیها بودند که عیبهای کوچک را در نظام جمهوری اسلامی، عمده و بزرگ کردند.[22]
ـ «آراستن سرو، ز پیراستن است،» زیبائی ما، در بیپیرایگی ماست. محبوبیت روحانیت، در تجمل و اشرافیگری او نیست، در سادگی و بیپیرایگی اوست ... تجمل و اشرافیگری روحانیون برایشان مضّر است،. آلوده شدن به برخی از پیرایهها و ظواهری که در زندگی معمولی مردم، عادی است، برای روحانیون مضّر است، طلبه و روحانی، بایستی ساده باشند و مظهر سادگی روحانیت هم سادگی طلبگی است.[23]
ـ حوزه علمیه مشتمل بر میراث گرانبهائی از روشها و تجربهها و اندوختهها علمی است. برای بهره بردن از این تراث علمی و فنی و افزون بر آن، باید از نیروی ابتکار و خلاقیت استفاده کرد و سلف صالح نیز با ابتکار و خلاقیت خود بود که توانستند دانشهای دینی را به سطح کنونی برسانند.[24]
ـ اگر عالمی باتقوی هم باشد، امّا آشنای به زمان نباشد، نداند که در دنیا چه میگذرد و نداند که دوست و دشمن کیست یک وقت میبینید همین کوه علم و تقوا به وزنهای در ترازوی باطل تبدیل میشود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . 8/1/61 ـ سخنرانی در جمع روحانیون عراقی مقیم قم.
[2] . 5/8/69 سخنرانی در جمع روحانیون آزاده.
[3] . سخنرانی در جمع علماء چهار محال و بختیاری ـ 15/7/71.
[4] . آغاز درس خارج فقه ـ مهر 1370.
[5] . در جمع طلاب در مدرسه فیضیه، 11/9/66.
[6] . دیدار با روحانیت مازندران، 17/2/63.
[7] . در دیدار با روحانیت غرب تهران ـ 6/2/61.
[8] . آغاز درس خارج فقه ـ 21/6/73.
[9] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[10] . دیدار با طلاب عازم به جبهه ـ 26/8/66.
[11] . سمینار ائمه جمع در تهران ـ 2/3/63.
[12] . در جمع علماء بوشهر ـ 11/10/70.
[13] . در دیدار روحانیت قاین ـ 3/1/66.
[14] . دیدار با روحانیت سبزوار ـ 30/3/61.
[15] . دیدار با علماء آذربایجان ـ 24/1/61.
[16] . دیدار به روحانیت لرستان ـ 22/10/67.
[17] . در جمع طلاب در مدرسه فیضیه قم، 14/7/79.
[18] . در جمع طلاب، مدرسه فیضیه ـ 14/7/79.
[19] . دیدار با روحانیون در آستانه رمضان ـ 5/11/73.
[20] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[21] . در جمع طلاب، مدرسه فیضیه ـ 14/7/79.
[22] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 27/2/63.
[23] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[24] . پیام به جامعه مدرسین ـ 24/8/71.