تاریخ نگارش : پنجم آبان 1390
ماجرای مسجد ضرار
حاجیه تقی زاده فانید
ماجرای مسجد ضرار - که آیات 107 تا 110 سورهی توبه در قرآن به آن اشاره دارد- آنگونه که از روایات مورد اتفاق برمىآید چنین بوده:
کلید واژه : مسجد ضرار
ماجرای مسجد ضرار - که آیات 107 تا 110 سورهی توبه در قرآن به آن اشاره دارد- آنگونه که از روایات مورد اتفاق برمىآید چنین بوده:
در سال نهم هجری، گروهی از منافقان که به ظاهر مسلمان بودند، نزد پیامبر صلیالله علیه و آله آمدند و گفتند: به ما اجازه دهید مسجدی در میان قبیله بنیسالم، نزدیک مسجد قبا بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار و پیران از کار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند و در شبهای بارانی که گروهی از مردم توانایی آمدن به مسجد شما را ندارند، فریضهی نماز را آنجا انجام دهند. (پیش از آن جماعتى از بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، از رسول خدا خواسته بودند تا در آنجا نماز بخواند. رسول خدا هم مسجد را افتتاح نموده، در آنجا به نماز ایستاد.)
پیامبر که در این زمان با گروهی از مسلمانان عازم جنگ تبوک بودند، به آنها اجازه دادند. سپس آنها از پیامبر تقاضا کردند که شخصاً در آن مسجد نماز اقامه کنند. پیامبر فرمودند: "من عازم سفرم، هنگامیکه بازگشتم، به خواست خدا چنین خواهم کرد."
پس از بازگشت پیامبر از تبوک، آنها مجدداً نزد پیامبر آمده و تقاضای خود را مبنی بر اقامهی نماز در این مسجد تکرار کردند. هنوز پیامبر وارد دروازههای مدینه نشده بود که فرشتهی وحی نازل گشت و آیات 107 تا 110 سورهی توبه را بر پیامبر نازل کرد و پرده از اسرار کار آنها برداشت.
قرآن در اینباره میفرماید: "والذین التخذوا مسجداً ضِراراً و کفراً و تفریقاً بینَ المؤمنین و اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللهَ و رسولَهُ مِن قبل و لَتَحْلفُنَّ إن ارَدْنا إلا الحسنی و الله یشهدُ إنَّهم لَکاذبون؛ کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و تقویت کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، آنها سوگند یاد میکنند که نظری جز نیکی و خدمت نداشتهایم اما خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند. "لا تَقُمْ فیه ابداً؛ هرگز در آن قیام (و عبادت) مکن...". "لا یَزالُ بنیانُهُمُ الذی بَنَوْا ریبه فی قلوبهم إلا أن تقطَّع قُلُوبُهُم واللهُ علیم حکیم؛ این بنایی را که آنها کردند، همواره بهصورت یک وسیلهی شک و تردید در دلهای آنها باقی میماند؛ مگر اینکه دلهایشان پارهپاره شود (و بمیرند، و گرنه از دل آنها بیرون نمیرود). و خداوند دانا و حکیم است."
ه دنبال این وحی آسمانی، پیامبر دستور دادند که مسلمانان مسجد ضرار را آتش بزنند و بقایای آن را نیز ویران کنند. در مجمعالبیان آمده که رسول خدا عاصم بن عوف عجلانى و مالک بن دخشم را که از قبیلهی بنى عمرو بن عوف بود، فرستاد و به ایشان فرمود: به این مسجد که مردمى ظالم آن را ساختهاند بروید و خرابش نموده آن را آتش بزنید. در روایت دیگرى آمده که پیامبر، عمار یاسر و یکی دیگر از یاران خویش را فرستاد و آن دو آن مسجد را آتش زدند. سپس دستور داد تا جاى آن را خاکروبهدان نموده، کثافات محل را در آنجا بریزند.
منافقان چه کسانی بودند؟
پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه، فردی بود به نام ابوعامر - پدر حنظله، شهید معروف غزوهی احد- که از راهبان مسیحی و از عبّاد و زهّاد بهشمار میرفت. هنگامیکه پیامبر به مدینه هجرت کرد و مسلمانان گرد او را گرفتند و در جنگ بدر بر مشرکان پیروز شدند، اقلیتهای مذهبی در جامعه جایگاه خود را از دست دادند و ابوعامر نیز که روزی از بشارتدهندگان ظهور پیامبر اسلام بود، اطراف خود را خالی دید؛ از اینرو به مبارزه با اسلام برخاست و با منافقان اوس و خزرج همکاری صمیمانهای را آغاز کرد.
او از مدینه به سوی مشرکان مکه رفت و برای جنگ با پیامبر از آنها کمک خواست؛ و حتی در غزوهی احد علیه مسلمانان وارد عمل شد. پس از جنگ احد به سوی فرمانروای روم، "هرقل" رفت و از او برای مبارزه با پیامبر اسلام کمک خواست. از طرف دیگر به هواداران خود در مدینه نامه نوشت که بهزودی با لشکری از سوی هرقل به سمت مدینه خواهد آمد و لازم است که منافقان مدینه کانونی را جهت فعالیتهای آتی او در مدینه آماده کنند. هواداران او نیز چون نمیتوانستند علناً خواستهی خود را تحقق بخشند، به بهانهی ساختن مسجدی برای بیماران و پیران، نیّات شوم خود را عملی ساختند. اما وحی الهی نازل شد و خیانت آنها آشکار گردید. به این ترتیب پایگاه منافقان نابود شد و تنها حامی آنها، عبدالله بن اُبَی نیز دو ماه پس از جنگ تبوک درگذشت.
در دُرّ المنثور از ابن اسحاق روایت شده: کسانی که مسجد ضرار را ساختند، دوازده نفر بودند: خذام بن خالد بن عبید بن زید، ثعلبه بن حاطب، هلال بن امیه، معتب بن قشیر، ابوحبیبه بن ازعر، عباد بن حنیف، جاریه بن عامر و دو پسرانش مجمع و زید، نبتل بن حارث، بخدج بن عثمان و ودیعه بن ثابت.
چند نکته و درسهایی از ماجرای مسجد ضرار
شاید اینکه پیامبر قبل از رفتن به تبوک با آنها مخالفت نکرد، بدان جهت بود که وضع کار آنها برای مردم روشنتر شود. از طرف دیگر شاید نمیخواست فضای آرام مدینه در آن اوضاع و احوال دچار تشنج شود. با توجه به آیاتی که در اینباره نازل شده، معلوم میگردد که منافقان با این عملشان، در واقع میخواستند مقدمات نابودی پیامبر اسلام و دین او را فراهم کرده، در میان صفوف مسلمانان ایجاد تفرقه کنند و کانونی جهت فعالیتهای ضداسلامی خود فراهم نمایند.
منظور منافقان این بود که با این عمل ضرر و زیانى به مسلمانان برسانند: ضِراراً. "ضرار" به معنى زیان رسانیدن تعمدى است، آنها در واقع درست به عکس آنچه ادعا داشتند که هدفشان تأمین منافع مسلمانان و کمک به بیماران و از کار افتادگان است، مىخواستند با این مقدمات پیامبر اسلام را نابود و مسلمانان را در هم بکوبند و حتى اگر توفیق یابند نام اسلام را از صفحهی جهان براندازند. هدف دیگر آنان تقویت مبانى کفر و بازگشت دادن مردم به وضع پیش از اسلام بود: کفْراً.
ایجاد تفرقه در میان صفوف مسلمانان نیز هدف سوم منافقان بود که قرآن به آن اشاره فرموده؛ زیرا با اجتماع گروهى در این مسجد، مسجد قبا که نزدیک آن بود و یا مسجد پیامبر(ص) که از آن فاصله داشت از رونق مىافتاد: تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ.
آخرین هدف آنها نیز این بود که مرکز و کانونى براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود و پیشینهی سوء وی بر همگان روشن بود، بسازند تا از این پایگاه نفاق، برنامههاى خود را عملى سازند: إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ. عجیب این است که تمام این اغراض سوء و اهداف شوم را در یک لباس زیبا و ظاهر فریبنده پیچیده بودند و سوگند یاد مىکردند که ما جز نیکى قصد و نظر دیگرى نداشتیم: لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى. گویا این آئین منافقان در هر عصر و زمان است که علاوه بر استتار در پردههایی از ظواهر زیبا و نمادهای دینی، متوسل به انواع سوگندهاى دروغین براى منحرف ساختن افکار عمومى مىشوند.
قرآن اضافه مىکند: خداوندى که از اسرار درون همه آگاه و غیب و شهود برایش یکسان است، گواهى مىدهد که بهطور مسلم آنها دروغگو هستند: وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ. جالب اینجاست که در این بخش از آیه، انواع تأکیدها براى تکذیب منافقان به چشم مىخورد: جملهی اسمیه، کلمهی "إنّ" و نیز لام تأکید "لکاذبون". همچنین آوردن "کاذبون" بهجاى فعل ماضى، دلیل بر استمرار و ادامهی دروغگویى آنان است. به این ترتیب خداوند با شدیدترین وجهى سوگندهاى غلیظ و شدید آنان را تکذیب مىکند.
داستان مسجد ضِرار درسی است برای عموم مسلمانان در هر عصر و دورانی تا هرگز ظاهربین و سطحینگر نباشند و فریب افراد به ظاهر حق به جانب را نخورند. نفاق و منافق در هر رنگ و لباسی ممکن است ظاهر شود؛ حتی در لباس طرفداری از قرآن و مسجد. مخالفان اسلام ممکن است در لباس دین بر ضد دین فعالیت کنند. موضوع اتحاد میان مسلمانان بهقدری اهمیت دارد که حتی اگر ساختن مسجدی در کنار مسجدی دیگر موجب تفرقه و پراکندگی مسلمانان گردد، مسجد تفرقهاندار، نامقدس است؛ خانهی خدا نیست، بلکه کانون شیطان است.
منابع و مآخذ:
- تفسیر نمونه، جلد 8، ص 1342
- سیره ابن هشام، ج 2، ص 530
- بحارالانوار، ج 20، ص 253