تاریخ نگارش : ششم آبان 1390
نگاهى به مقوله رنگ در قرآن2
محمد جواد صداقت کشفی
رنگ هاى به کار رفته در آیات قرآن کریم به ترتیب:
زرد، سفید، سیاه، سبز و قرمز مى باشد. در این میان رنگ زرد علاوه بر اینکه اولین رنگ ذکر شده در قرآن است داراى خواص منحصر به فردى مى باشد که شنیدنى است و جالب اینکه علم رنگ شناسى نیز براین ویژگى ها که در روایات و تفاسیر به چشم مى خورد صحه مى گذارد، هر چند اگر چنین هم نبود جایگاه قرآنى آن اهمیت خود را از دست نمى داد. رنگ هاى سفید و سیاه نیز که در بسیارى از آیات با هم آمده اند گفتنى هاى بسیار دارند. در این مقاله علاوه بر بیان تفسیرى هریک از آیات مربوط، به ذکر نظریات علمى پیرامون آنها پرداخته شده است.
کلید واژه : قرآن، رنگ، زرد، سفید، سیاه.
رنگهاى زرد، سفید و سیاه
پیش درآمد
موضوع رنگ در قرآن کریم از مباحث شیرین و زیبایى است که مى تواند نکته هاى بسیارى را به ما بیاموزد. پیشتر از این در باره مفهوم کلى رنگ در قرآن از طریق کاربرد واژه هاى لون و صبغة سخن گفته شد و در این مقاله برآنیم تا از مبحث رنگهاى مختلف به صورت تفکیک شده مطالبى بیان نماییم.
بدین منظور ترتیب طرح رنگها در قرآن را سرلوحه خود قرار داده و به معرفى آنها مى پردازیم. این ترتیب چنین مى باشد: زرد، سفید، سیاه، سبز، قرمز؛ در این میان رنگ آبى به طور مستقل وجود ندارد مگر آنکه به خاطر نمود این رنگ در آسمان، هر آیه اى که شامل واژه سماء یا سماوات باشد، ما را به یاد آبى و خواص آن نیز بیاندازد.
اکنون قبل از آنکه آیات شریفه قرآن را بررسى کنیم بر یافته ها و تقسیمات علمى رنگها مرورى مى کنیم تا با آمادگى بیشترى از محضر قرآن بهره بریم هر چند شاید آیات قرآن مجید بعضى از این یافته ها را تأیید نفرماید.
تقسیمات رنگها
رنگها، در تقسیمهاى خود ویژگىهایى منحصر به فرد مى یابند.البته بعضى از این ویژگىها به تک تک هر رنگ مربوط است و بعضى دیگر به یک گروه از رنگها اختصاص مىیابند. بعضى از انواع رنگها را مى توان چنین تقسیم بندى نمود:
- از مهمترین تقسیمهاى رنگها تفکیک بین رنگهاى نورانى و جسمانى است. رنگهاى نورانى آنهایى هستند که ماهیتشان از نور است، و رنگهاى جسمانى، آنهایى مىباشند که قابل لمس کردن هستند، مانند رنگهاى نقاشى که جسمیتشان آشکار مىباشد. وقتى مى گوئیم جسمانى، بدان معنا نیست که نقش نور را نادیده گرفته ایم. جالب این است که رنگها چه نورانى باشند و چه جسمانى، به نور، وابستهاند. رنگ نورانى، خود، نورى است که چشم، آن را به رنگى خاص مى بیند؛ و رنگ جسمانى، جسمى است که بازتاب امواج نور از آن توسط چشم به رنگ تعبیر مى شود.
- رنگها به اصلى و فرعى نیز تقسیم مى گردند. رنگهاى اصلى، آنهایى هستند که خود از ترکیب دو یا چند رنگ به دست نیامده اند ولى ترکیب آنها مى تواند رنگهاى فرعى را تشکیل دهد. رنگهاى اصلى نورانى عبارتند از قرمز، سبز، آبى؛ و رنگهاى جسمانى شامل قرمز، زرد و آبى مى باشند. ترکیب سه رنگ اصلى نورانى، نور سفید را به وجود مى آورد، یعنى نور سفیدى مانند خورشید شامل همه نورها است زیرا هر نور رنگى که بخشى از امواج نورانى با طول موجى خاص است، از محدوده رنگهاى اصلى یا ترکیب آنها خارج نمى باشد و نور سفید، در حقیقت در برگیرنده تمام طول موجهاى مرئى است.
البته این مطلب که گفته مى شود نور سفید، ترکیبى از همه رنگهاى نورانىست، معناى وابستگى به آنها نمى دهد، بلکه رنگهاى متفرق نورانى، وجود خود را از نور سفید مى گیرند. به عبارتى، در عالم فیزیک، تنها نور، نور سفید است که در اثر نوع دریافت اجسام به رنگهاى گوناگون، وجود مى بخشد. این مسئله شاید در مباحث تفسیرى نیز حائز اهیمت باشد. در رنگهاى نورانى، سیاه وجود ندارد زیرا سیاه به معناى ظلمت است و ظلمت یعنى عدم نور؛ اما ترکیبات رنگهاى جسمانى متفاوت است. ترکیب سه رنگ اصلى جسمانى به تیرگى مى گراید.
بنابراین، نورهاى رنگى پس از ترکیب با یکدیگر، سفید و کامل مى شوند و رنگهاى دربند جسم، مایل به سیاه مى گردند.
- از دیگر ویژگى رنگها، گرمى و سردى آنهاست. رنگهاى سرد، آنهایى مى باشند که در انسان، احساس سرما پدید مى آورند. این رنگها عبارتند از آبى و سبز؛ اما رنگهاى گرم برعکس گروه قبل، گرما را القا مى نمایند. این رنگها شامل قرمز، زرد و نارنجى مى باشند. از خاصیت رنگهاى سرد، حالت عقب نشینى و دور شدن است، و از ویژگىهاى رنگهاى گرم، خاصیت نزدیک شدن مى باشد. مثلاً اگر در اتاقى قرار بگیریم که دیوار آن آبى رنگ باشد، علاوه بر احساس خنکى، چنین به نظر مى رسد که اتاق، بزرگتر از حد معمول است زیرا رنگ آبى، عقب رونده مى باشد؛ و اگر در فضایى باشیم که رنگ دیوار آن زرد باشد احساس خواهیم کرد که علاوه بر گرمى، فضاى ما کوچکتر از مقدار واقعى است زیرا در و یوارها به هم نزدیکتر مى شوند. تمامى این ویژگىها امورى نسبى هستند و بیان آنها براساس بروز احساسات مختلف انسانها مى باشد.1
- از خصوصیات دیگر رنگها، ارزش رنگ است که بر روشنى یا تیرگى هر رنگ دلالت مى کند. بعضى از رنگها در درون خود درخشندگى و روشنى خاصى دارند و بعضى دیگر ذاتاً به سمت تیرگى میل مى کنند.
سفید و زرد از رنگهاى درخشنده هستند که حتى رنگهاى تیره نیز به وسیله افزودن آنها روشن مى شوند. از طرفى، آبى، رنگى تیره به حساب مى آید. وقتى از تیرگى یا روشنى رنگ صحبت مى کنیم باید رنگ خالص در طبیعت را مد نظر قرار دهیم زیرا اگر قضاوت بر روى رنگ غیر خالص انجام شود از هر رنگى هزاران نوع روشن و تیره وجود خواهد داشت. مثلاً کافى است مقدارى سفید به آبى اضافه شود تا آبى روشن به دست آید، و اگر سفید، بیشتر شود روشنایى حاصل نیز بیشتر خواهد بود.
پس باید دید که رنگ خالص شناخته شده در طبیعت، تیره است یا روشن؟ اصولاً رنگهاى موجود در طبیعت، ریشههاى گیاهى، جانورى یا وابسته به کانىها دارند. هرگاه رنگ به دست آمده از این مواد، چیز اضافه اى نداشته باشد، به میزان اشباع رنگ، میزان خلوص آن مشخص مى شود. در بین رنگهاى شناخته شده، خالص ترین و درخشنده ترین رنگ، زرد مى باشد.2
- خاصیت دیگر رنگها، نوع ارتباط آنها با یکدیگر است. بعضى از رنگها در مواردى با یکدیگر متفاوت هستند و بعضى دیگر با هم ارتباط و هماهنگى دارند. معمولاً رنگهاى هماهنگ از یک خانواده به حساب مى آیند. مثلاً نارنجى، قرمز و زرد هر سه داراى خواصى مشترک از جمله گرمى و جنب و جوش هستند. از طرفى رنگ نارنجى از ترکیب قرمز و زرد به دست مى آید پس مى تواند واسطه ارتباط آن دو در کنار هم باشد. بر خلاف این رنگها، برخى دیگر به لحاظى با هم در تقابلند. رنگهاى مکمل از این دسته اند. دو رنگ مکمل آنهایى هستند که از ترکیبشان، در نور، رنگ سفید و در جسم، رنگ خاکسترى تیره به دست مى آید.
از خواص مشهور رنگهاى مکمل این است که وقتى در کنار هم قرار مى گیرند به خوبى نمود مى یابند، مثلاً وقتى سبز و قرمز که در رنگهاى جسمانى با هم مکملند، در یک مکان دیده مى شوند، هر دو به صورت کاملاً مشخص جلوه مى کنند، این مسئله از زیبائیهاى طبیعت است که مثلاً رنگ قرمز گل در کنار سبزى برگ، جلوه اى بى نظیر مى یابد.
چنین ویژگى در پزشکى نیز کاربرد مى یابد. براى مثال از دلایل پوشاندن تمام بدن بیمار تحت عمل جراحى با رنگ سبز این است که هرگاه کوچکترین لکه خونى حتى به اندازه یک مویرگ وجود داشته باشد، به خوبى مشهود مىگردد. البته جلوه زیاد دو رنگ مکمل در کنار هم شامل سیاه و سفید نیز مى شود. گرچه نمى توان این دو رنگ را کاملاً مکمل دانست مگر اینکه بگوئیم در نور، چون سفید با غلبه بر سیاهى، حاکم مى شود پس این دو مکملند و در جسم نیز چنین است که با افزون شدن یکى از آنها در هنگام ترکیب، دیگرى مغلوب خواهد شد. به هر حال، سیاه و سفید مانند رنگهاى مکمل در کنار هم جلوه مى یابند خواه آنها را مکمل بدانیم و خواه ارتباطى برایشان قائل نشویم.
خصوصیات ریز و درشت انحصارى یا گروهى رنگها فراوانند اما این مقاله جایگاه بیان آنها نیست.
همین اندازه نیز که یاد شد با اندیشه کاربرد در نگرش ویژه نسبت به رنگ موجود در آیات عمومى خداوند مى باشد؛ و البته آیات کلام وحى، خود، مقوله جداگانه والایى است که اهل تفسیر باید پیرامون آن نظر دهند. شاید هر کدام از این مفاهیم در دید تفسیرى مؤثر باشند چنانکه تقریباً براى تمامى موارد بیان شده تاکنون مى توان تعبیرات معنوى ارائه کرد.
رنگ زرد در قرآن مجید
اکنون به سراغ قرآن مجید مى رویم اما براى تفکیک بیشتر و خوددارى از اطاله سخن در این شماره سه رنگ زرد، سفید و سیاه را مورد بحث قرار مى دهیم و در زمانى دیگر رنگهاى باقى مانده را مطرح مى نماییم. همانگونه که در مطالب شماره قبل بیان شد رنگ زرد به عنوان اولین رنگ مطرح شده در قرآن مى باشد و جالب این است که در علم نیز خواص منحصر به فردى از جمله بیشترین درخشندگى براى آن ذکر شده است. این رنگ با واژه هاى صفر، صفراء و مصفّرا، 5 بار در آیات قرآن کریم معرفى شده است. این آیات عبارتند از:
سوره بقره آیه 69، سوره روم آیه 51، سوره زمر آیه 21، سوره حدید آیه 20 و سوره مرسلات آیه 33
شرح رنگ زرد در آیات
درباره معناى صفر گفته مى شود که رنگى است بین سیاهى و سفیدى که البته به سیاه نزدیکتر است به همین دلیل بعضى آن را به سیاه تعبیر کرده اند.3 از جمله در روایتى از الدر المنثور، این معنى بیان شده است؛ گرچه جایى دیگر مى گوید ابن عباس معناى چنین زردى را،زرد تندى مى داند که به سفیدى متمایل شده باشد.4
چنانکه قبلاً بیان شده تیرگى با رنگ زرد خالص سنخیتى ندارد بنابراین تعریف بیان شده در نگاه نخست اندکى عجیب به نظر مى رسد. به هر حال دقت در نکات مختلف تفسیرى در آیات مربوطه بسیارى از سئوالات را پاسخ مى دهد:
1 - سوره بقره آیه 69
«قالوا ادع لنا ربّک یبیّن لنا ما لونها قال إنّه یقول إنّها بقرةٌ صفراء فاقعٌ لونها تسرّ النّاظرین».
«گفتند: از پروردگار خود بخواه که براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ گفت: (خداوند) مى گوید: گاوى باشد زرد یکدست، که بینندگان را شاد و مسرور سازد.»
در شأن نزول این آیه شریفه گفته اند که در میان قبائل بنى اسرائیل، درگیرى و جنگى صورت مى پذیرد. مردم براى رفع مخاصمه نزد حضرت موسىعلیه السلام رفتند زیرا خودشان از حل مشکل عاجز بوند. حضرت موسىعلیه السلام از طریق معجزه اى این مشکل را حل مى کند.5
در روایات دیگر ماجرا به این صورت بیان شده است که مردى از بنى اسرائیل فردى را مى کشد آنگاه خودش نیز به خونخواهى برمى خیزد. مردم از قاتل واقعى خبر ندارند و نمى توانند او را پیدا کنند بنابراین سراغ حضرت موسىعلیه السلام مى روند تا از قاتل خبر دهد. حضرت موسى علیه السلام از آنها مىخواهد که گاوى را ذبح کنند تا به وسیله آن قاتل پیدا شود. آنها ابتدا به او اعتراض مىکنند و سپس در باره مشخصات گاو سئوالاتى مى پرسند؛ سختگیرى آنان در باره نوع گاو باعث مى شود که دیرتر به نتیجه برسند. از جمله سئوالات مردم در باره رنگ گاو است. حضرت مى فرماید: رنگ گاو باید زرد باشد و آن هم نه هر زردى بلکه زرد سیر، باز نه هر زرد سیرى بلکه این زرد سیر باید باعث سرور بیننده شود؛ با ادامه ایرادهاى بنى اسرائیل، محدوده انتخاب تنگ تر مى شود تا اینکه بالاخره گاو مورد نظر را پیدا مى کنند و نزد حضرت موسىعلیه السلام مى آورند. سپس به دستور ایشان گاو را ذبح کرده، دم آن را به جسد مى زنند. با این کار، مرده، زنده شده، از قاتل خبر مى دهد...»6
در روایت بالا «فاقع» به معناى سیر ترجمه شد. ممکن است بعضى تصور کنند که سیر بودن رنگ همراه با تیرگى است ولى از ادامه آیه نیز مى توان استنباط کرد که زرد مورد نظر، زردى درخشنده و شادى آور است چون رنگهاى تیره عموماً شادىآور نیستند. در لسان العرب براى «فاقع»، معناى خاص و شدید بیان مى شود؛7 و چنانکه در ترجمه آیه ملاحظه شد ممکن است صفت «یکدست» نیز براى صفراء به کار رود.
در تفاسیر موجود، ذیل این آیه، توضیح زیادى در باره رنگ زرد بیان نمى شود. گویى بحث رنگ کاملاً فرعى است و جایى براى بحث ندارد. تنها یک روایت مشهور که با اندک اختلافى، در کتابهاى مختلف تفسیرى تکرار مى شود، این است که هر کس کفش یا نعلین زرد رنگ بپوشد غمگین نخواهد شد، یعنى زردى مایه خوشحالى و سرور دانسته شده است. مفسّران، روایاتى با این مضمون را در تأیید آن بخش از آیه شریفه محسوب مى کنند که فرمود: تسرّ الناظرین؛ از جمله در نورالثقلین آمده است:
«.. عن ابى جعفر علیه السلام قال من لبس نعلا صفراء لم یزل فى سرور مادامت علیه لان اللَّه عزوجل یقول صفراء فاقع لونها تسر الناظرین»8 شبیه این روایت در البرهان نیز بیان شده است.9
در اینجا یک سئوال مطرح است: وقتى روایتى مربوط به پوشیدن کفش به رنگ زرد، مى تواند از نظر بیان یک مسئله روانشناسى در شرح و توضیح آیه شریفه مؤثر باشد، آیا نمى توان ادعا نمود که سایر مسایل بیان شده پیرامون رنگها در حیطه علم نیز در مقوله تفسیر جاى تأمل و تفکّر دارد؟!
کشف الاسرار، ذیل این آیه شریفه با نثرى خاص در باره مفاهیم رنگ زرد، درخشندگى و ایجاد سرور آن مطالبى بیان مى کند که بخشى از آن را عیناً مى آوریم:
«این قصه گاو بنى اسرائیل، و ذکر صفات وى در آیات از لطائف حکمت و جواهر عزت قرآن است و قرآن خود بحر محیط است. اى بسا لؤلؤ شاهوار و در شب افروز که در قعر این بحر است اما کسى باید که هر چه ربّالعزّه در صفت گاو بنىاسرائیل گفت از روى اشارت در صفات خود بیند و به آن مقام رسد تا غواصى این بحر را بشاید و آن عجائب الذخائر و دررالغیب امر را به خود راه دهد و جمله آن صفات در این سه آیت مبین کرد: یکى «لافارض و لا بکر» دیگر «صفراء فاقع لونها« سه دیگر «لاذلول تثیر الأرض...» صفت دیگر خوان «صفراء فاقع لونها تسر الناظرین».
آن جوانمردان که در کمال بشریت قدم در میدان طریقت نهادند و بدان مستقیم شدند احدیت ایشان را به رنگ دوستى برآورد و رنگ دوستى، رنگ بیرنگى است. هر چه رنگ رنگ آمیزانست از ایشان پاک فرو شوید - و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ - تا همه روح، پاک شود، نهاد ایشان و معانى همه یک صفت گیرد. هر چشمى که دریشان نگرد روشن شود، هر دلى که در کار ایشان تأمل کند آشنا گردد.
سفیان ثورى بیمار شد و دلیل وى پیش طبیب ترسا بردند. طبیب در آن مى نگریست و تأمل مى کرد، پس گفت عجب حالى مىبینم؛ این مردى است که از ترس خداى عزوجل، جگر وى خون شدست و از مجراى آب بیرون آمده است. این دین که وى برآنست جز حق نیست. اشهد ان لااله الااللَّه و اشهد ان محمداً رسول اللَّه طبیب ترسا چون در دلیل وى نگریست آشنا گشت پس کسى که در روى دوستان حق نگرد از اعتقاد پاک و در سیرت ایشان تأمل کند از مهر دل خود چون شود؟ اینست که مى گوید: «فاقع لونها تسر الناظرین» رنگى که نگرندگان را شاد کند رنگ آشنایى و دوستى است. امروز ایشان را به رنگ آشنایى و دوستى برآرد و چه رنگ است از این نکوتر؟ یقول تعالى «و من احسن من اللَّه صبغة» و فردا ایشان را بنور خود رنگین کند کما قال النبىصلى الله علیه وآله وسلم فیصبغون بنور الرحمن عزّوجلّ»10
2 - سوره روم آیه 51
«و لئن ارسلنا ریحاً فرأوه مُصفرّا لظلّوا من بعده یکفرون».
«و اگر ما بادى بفرستیم (داغ و سوزان) بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش مىگیرند.»
در این آیه چند احتمال در باره مصفراً وجود دارد:
1 - گیاهان و درختانى که بر اثر وزش بادهاى مضر، زرد و پژمرده مى شوند.
2 - ابرهاى زرد رنگ نازکى که حامل باران نیستند.
3 - بادهاى زرد و تیره اى که گرد و غبار با خود حمل مى کنند و آتش زا هستند.
4 - بادهاى خالى از باران.
همانگونه که دیده مى شود یکى از معانى مصفر، خالى است چنانکه طبق گفته راغب، صفر به معنى ظرف خالى از محتوا، شکم خالى از غذا یا رگهاى خالى از خون نیز مى باشد. هر کدام از این تفاسیر بسته به این است که ضمیر «رأوه» به چه کلمه اى برمىگردد. تفسیر نمونه مورد اول را مشهورتر مى داند.11
3 - سوره زمر آیه 21
«الم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماءً فسلکه ینابیع فى الارض ثم یخرج به زرعاً مختلفاً ألوانه ثمّ یهیّج فتراه مصفراً ثم یجعله حطاماً إنّ فى ذلک لذکرى لاولى الالباب.»
«آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه هایى در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مى سازد که رنگهاى مختلف دارد بعد آن گیاه، خشک مى شود به گونه اى که آن را زرد و بى روح مى بینى سپس آن را در هم مى شکند و خرد مى کند؟! در این مثال تذکرى است براى خردمندان (از ناپایدارى دنیا).»
در این آیه شریفه هم «الوان» آمده است که از گوناگونى و رنگانگى گیاهان حکایت دارد و هم «مصفراً» که نشان از زردى و خشکى گیاه دارد. در کنار این کلمه فعل یهیج نیز وجود دارد که مى تواند مستقیماً با «مصفراً» مرتبط باشد. در پاورقى یکى از صفحات تفسیر نمونه مطلبى بسیار ظریف و قابل تأمل در این خصوص بیان شده است:
«یهیج از ماده هیجان در لغت به دو معنى آمده است. نخست خشک شدن و زرد شدن گیاه و دیگر به معنى به حرکت درآمدن و جوش و خروش برداشتن؛ ممکن است این دو معنا به یک ریشه بازگردد. زیرا به هنگامى که گیاه خشک مى شود آماده جدایى و پراکندگى و هیجان مىگردد.»12
وقتى در بخش شرح علمى زرد نکاتى خاص بیان گردد احتمالاً ذهن، متوجه ارتباطى عجیب بین یهیج و مصفراً و در حقیقت بین هیجان و زردى خواهد شد.
5 - سوره مرسلات آیه 33
«کانّه جِمالَتٌ صُفر»
«گویى (در سرعت و کثرت) همچون شتران زرد رنگى هستند (که به هر سو پراکنده مى شوند).»
این آیه در ادامه آیات قبل همین سوره از توصیفات شراره هاى آتش دوزخ است. در باره این تشبیه گفته هاى مختلفى وجود دارد. مجمع البیان از قول حسن و قتاده مى گوید:
«سیاهتر از شتر نمىبینى مگر آنکه مایل به زردى باشد و براى همین، عرب، شترهاى سیاه را صفراء نامیده» و بالاخره از قول جبایى بیان مىدارد: «آن از زردیست براى آنکه آتش زرد رنگ است.»13
در البرهان نیز گفته شده است که معناى «صفر» در این آیه، سیاهى است. «قوله کأنه جمالت صفر أى سود»14 پیرامون این آیه شریفه آنچه در عموم اقوال مفسّران، مشترک است و یا دستکم مورد انکار قرار نگرفته، شتاب، سرعت بسیار و جهندگى شعلههاى آتش است15 که این خصوصیات با رنگ زرد، همخوانى دارد.
شهید پاک نژاد در کتاب خود وجه شبه دیگرى را براى آتش و شتر ذکر مى کند و آن گرماى آتش و پوست شتر مى باشد؛ چنانکه در آیه پنجم سوره مبارکه انعام نیز چنین خاصیتى براى حیوانات ذکر شده است. «والأنعام خلقها لکم فیها دفء و منافع و منها تأکلون» (نحل /5) او انتخاب رنگ زرد را براى بیان ویژگى موى شتر از معجزات قرآنى مى داند زیرا رنگ زرد جزو رنگهاى گرم است.16 در بخش تقسیمات رنگها به این نکته اشاره شد.
وجه شبه دیگرى که براى آتش و شتر ذکر کرده اند؛ انتقامجویى آتش دوزخ و از طرفى کینه جو بودن شتر است که شاید اینچنین نیز بین شتر زرد رنگ و آتش زرد پیوندى حاصل شود.17 رنگ زرد در روایات اسلامى از راههاى گوناگون بیان شده است که هر کدام، در جاى خود داراى اهمیت است از جمله اینکه:
- زرد، رنگ نورى از نورهاى بهشت است؛ همچنین رنگ برگها و میوه هاى درخت طوبى و نیز کاخ ابراهیمعلیه السلام و آل او مى باشد. در جایى دیگر آمده است که خداوند به حضرت موسىعلیه السلام فرمود که بیت المقدس را با حریر سپید و زرد بیاراید؛ و باز در حدیثى دیگر مى خوانیم که حضرت علىعلیه السلام رنگ آسمان پنجم را طلایى معرفى مى کند.18
- در روایتى دیگر نقل شده است که امام باقرعلیه السلام کیسه اى زرد رنگ از جنس دیبا داشتند که در آن تربت امام حسینعلیه السلام قرار داشت.19 و باز امام باقرعلیه السلام مى فرمایند: «ما در خانه لباس زرد مى پوشیم.»20 از طرفى پیچیدن نوزاد در پارچه زرد رنگ نهى شده است.21
زرد از نظر علم
در بین طول موجهاى مرئى، 550 تا 580 نانومتر، متعلق به رنگ زرد است.22 چنانکه قبلاً بیان شد، زرد روشنترین رنگ است که به صورت شادمانى ظاهر مى شود. از خواص روانشناسانه این رنگ که بر روى جسم نیز تأثیر مى گذار موارد متعددى هست که در لابلاى مطالب زیر به آنها اشاره مى شود:
- چون طلا، رنگى زرد دارد گاهى خاصیتهاى طلا نیز به زرد نسبت داده مى شود، چنانکه آب طلا بر روى اجسام، توجه بیننده را به خود جلب مى نماید. بنابراین مى توان زرد را رنگى جذاب و قابل توجه دانست. رنگ گنبد امامان معصومعلیهم السلام یا به کاربردن تعبیرى مانند دوران طلایى از همین مسئله ناشى مى شود.23
- درخشانى فراوان، بازتاب زیاد، تسکین خاطر، ایجاد امید، ایجاد زنده دلى، تأثیر فراوان ولى زودگذر از مشخصات رنگ زرد است.
- هر جا میل به رنگ زرد باشد، نشان تلاش براى یافتن راه خروج و فرار از دشوارىها وجود دارد.
- زرد، رنگى گرم، ایده آل، محرک فکر، آرام کننده حالات عصبى مى باشد.
- این رنگ با اندام حسى سیستمهاى عصبى سمپاتیک و پاراسمپاتیک ارتباط دارد.
- رنگ زرد با شکل هندسى مثلث که اضلاع آن در تقابل و ستیز با یکدیگرند داراى تناسب مى باشد.
- زرد، گریزاننده پشه و بسیارى از حشرات است.
- زرد، به دلیل ارتباط خود با خورشید نمادى از معرفت و دانایى است که باعث کشف مجهولات مى شود.
- زرد، رنگى بدون عمق و برونگرا مى باشد.
- زرد، به عنوان رنگ جدایى و فراق نیز شناخته شده است.
- رنگ زرد را با شیوع بیمارى یرقان نسبت مى دهند.
- در چین، رنگ زرد، به عنوان درخشانترین رنگها مخصوص لباس امپراطور بود و کسى حق پوشیدن آن را نداشت.
- رنگ زرد، از نظر ارتباط با عواطف، با تعجب، متناسب است.
- رنگ زرد، با جنب و جوش و حرکت متناسب است.
- زرد، افزایش دهنده فشار خون، تنفس و ضربان است.
- اثر مهم زرد، پاک ساختن خون از ناخالصى هاست.
- رنگ زرد، نشان روشنى و نور است.
- زرد، بر روى قرمز بنفش، به شدت خودنمایى مى کند.24
پس از بیان این خواص علمى سئوالات دیگرى مطرح مى شود که پاسخ آنها به عهده مفسّران است:
1 - آیا مى توان بین خواصى چون ازدیاد ضربان قلب، تنفس فشار خون و همچنین تحریک اعصاب بدن، احساس رفع مجهولات، تعجب، زودگذر بودن تأثیرات امید بخشى، نور و روشنایى، درخشش بر روى رنگ سیاه و قرمز، معرفت و دانایى و بعضى موارد دیگر با رنگ زرد گاو بنى اسرائیل و آن ماجراى مشهور ارتباطى قائل شد؟!
2 - آیا بین «فاقع» در آیه 69 سوره مبارکه بقره و خاصیت زرد به عنوان روشنترین و خالصترین رنگ تناسبى وجود دارد؟!
3 - آیا بین ایجاد سرور و نشاط توسط زرد که مورد تأیید دانشمندان غیر مسلمان و محقق معاصر است با فرمایش قرآن کریم که «تسرّ الناظرین» را بیان مى کند تناسبى وجود ندارد؟!
4 - آیا جنب و جوش درونى و ذاتى رنگ زرد با کلمه «یهیج» که در آیه 21 سوره مبارکه زمر همراه مصفراً بیان شده است ارتباطى دارد؟!
رنگهاى سفید و سیاه
رنگهاى مورد بحث دیگر سفید و سیاه مى باشند. چنانکه قبلاً بیان شد رنگ سفید در 12 آیه قرآن کریم آمده است. کلمات قرآنى مربوط به این رنگ، ابیضّت، تبیّض، أبیض، بیضاء، و بیض مى باشند. اولین کلمه مربوط به این رنگ، أبیض است که در سوره مبارکه بقره قرار دارد. و اما رنگ سیاه 7 بار و در 6 آیه قرآن کریم وجود دارد. در این بین 3 مرتبه به صورت مشترک با رنگ سفید و 3 مرتبه به گونه مستقل، مورد استفاده قرار گرفته است. واژه سیاه در قرآن، شامل کلمات أسود، سوّدت، مسوّداً، مسودة و سود مى باشد. ترتیب قرار گیرى سفید و سیاه در آیات قرآن چنین است:
بقره آیه 187، آل عمران آیه 106، آل عمران آیه 107، اعراف آیه 108، یوسف آیه 84، نحل آیه 58، طه آیه 22، شعراء آیه 33، نمل آیه 12، قصص آیه 32، فاطر آیه 27، صافات آیه 46، صافات آیه 49، زمر آیه 60، زخرف آیه 17
شرح رنگهاى سفید و سیاه در آیات
تفسیر برخى از آیات مذکور به شرح زیر مى باشد:
1 - سوره بقره آیه 187
«... وکلوا واشربوا حتّى یتبیّن لکم الخیط الابیض من الخیط الأسود من الفجر ثمّ اتمّوا الصّیام الى اللّیل ...»
«و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید صبح از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد. سپس روزه را تا شب تکمیل کنید.»
سفیدى و سیاهى، روشنى و تاریکى صبحگاهان است. در آیه شریفه اولین اشعه هاى ارسالى از طرف خورشید به رنگ سفید معرفى شده25 و سیاهى نیز عدم وجود این تشعشعات است. وقتى اولین سپیده صبح ظاهر مى شود مثل این است که پرده شب شکافته شده، از این رو کلمه فجر به کار مى رود که در اصل به معناى شکافتن است.
درباره رشته سپید و سیاه در صبح، چنین نیز گفته مى شود که در پایان شب، ابتدا سپیدى کم رنگى به صورت عمودى در آسمان پدیدار مى گردد. این سپیدى را که به دم روباه تشبیه کرده اند صبح کاذب است. پس از آن یک سپیدى شفاف به طور افقى و در امتداد افق ظاهر مى شود که مانند رشته نخ سپیدى در کنار رشته شب سیاه قرار دارد. این وضعیت، صبح صادق و زمان آغاز روزه و نماز صبح است. در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شخصى بنام عدى بن حاتم با استفاده از ظاهر آیه، ریسمان سیاه و سپیدى را به دست گرفت تا هنگام مشخص شدن آنها از یکدیگر، زمان نماز و روزه را تشخیص دهد. این کار او باعث خنده پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شد.26
2 - سوره آل عمران آیات 106 و 107
«یوم تبیضّ وجوه و تسودّ وجوهٌ فامّا الّذین اسودّت وجوههم أکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون و أمّا الّذین ابیضّت وجوههم ففى رحمة اللَّه هم فیها خالدون.»
«(آن عذاب عظیم) روزى خواهد بود که چهره هایى سفید، و چهره هایى سیاه مى گردند اما آنهایى که صورتهاىشان سیاه شده به آنها گفته مى شود: آیا بعد از ایمان (و اخوت و برادرى در سایه آن) کافر شدید؟! پس بچشید عذاب را، به سبب آنچه کفر مى ورزیدید! اما آنها که چهرههایشان سفید شده در رحمت خداوند خواهند بود، و جاودانه در آن مىمانند.»
سخن از قیامت و جدایى مردمان است که با رنگ چهرههاىشان از هم متمایز مى شوند. چهره هاى سفید، چهره هایى نورانى و چهره هاى سیاه، چهره هایى تاریک و ظلمانى خواهند بود. در قیامت، روسفیدى و روسیاهى دنیا که شکلى مجازى دارد، به صورت حقیقى ظاهر مى شود. این نور و ظلمت و سفیدى و سیاهى بازتاب اعمال دنیاست که در قیامت تجلى مى یابد.27
3 - سوره اعراف آیه 108
«و نزعُ یده فاذا هى بیضاء للنّاظرین».
«و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد؛ سفید (و درخشان) براى بینندگان بود.»
در باره این معجزه حضرت موسىعلیه السلام آیاتى دیگر از قرآن کریم نیز توضیحاتى داده است.28 سپیدى دست حضرت موسىعلیه السلام آنچنان بود که معجزه محسوب مى شد و قطعاً معجزه به عنوان امرى خارق العاده بسیار چشمگیر است.
در قرآن کریم مستقیماً از درخشش دست صحبتى به میان نمى آید ولى در باره سپیدى به صورت خاص توضیح داده مى شود. با این حال روایاتى به نورانى بودن دست نیز اشاره مى کنند. طبق این روایات، سپیدى دست حضرت موسىعلیه السلام همراه با نورافکنى و خیره کنندگى چشمها بود چنانکه نورالثقلین، به نقل از جوامع الجامع، حدیثى از معصومعلیهم السلام را چنین بیان مى کند:
«فأخرج یده من مدرعته بیضاء لها شعاع کشعاع الشمس یغشى البصر»29
در بین دو معجزه مشهور حضرت موسى یعنى اژدها شدن عصا و دست نورانى، یکى مظهر بیم و مناسب انذار و دیگرى مظهر امید و مناسب براى بشارت و نشانه اى از رحمت مى باشد.30
4 - سوره یوسف آیه 84
«و تولّى عنهم و قال یا أسفى على یوسف و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم.»
«و از آنها روى برگرداند و گفت: وا اسفا! بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مىبرد، (و هرگز کفران نمىکرد.)»
منظور از سفید شدن چشم، سفید شدن سیاهى چشم است و وقتى سیاهى، سفید شود، چشم نمى بیند، پس در اینجا سفیدى با نابینایى مساوى است.31
5 - سوره نحل آیه 58
«و اذا بشّر أحدهم بالانثى ظلّ وجهه مُسوداً و هو کظیم»
«در حالى که هرگاه به یکى از آنها بشارت دهند دخترى نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه مى شود و مملو از خشم مىگردد.»
سیاه شدن روى، در این آیه، کنایهاى است از خشمگین شدن؛32 چنانکه وقتى فردى خشمگین مى شود و رگهاى او متورم مى گردد چهره اش حالت کبودى و تیرگى پیدا مى کند ولى نکته اى که قابل تأمل است اینکه در آیه شریفه از سیاهى چهره یاد مى کند و خشم را همراه با این تیرگى توصیف مى نماید. خشمى که از روى جهالت و اندیشه هاى غلط است.
6 - سوره صافات آیه 46
«بیضاءَ لذّةٍ للشّاربین»
«شرابى سفید و درخشنده و لذت بخش براى نوشندگان»
یکى از نعمتهاى بهشتى، نوشیدنىهاى گواراست که در وصف آن سفیدى نیز به کار رفته است.
نوشیدنى بهشتیان، شرابى پاک، خالى از رنگهاى شیطانى، سفید و شفاف است؛ البته بعضى از مفسّران، بیضاء را رنگ ظرف این نوشیدنى دانستهاند گر چه با توجه به «لذة للشاربین» به نظر مى رسد که سپیدى، وصف شراب بهشتى است.33
7 - سوره صافات آیه 49
«کانهنّ بیض مکنون »
«گویى (از لطافت و سفیدى) همچون تخم مرغهایى هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسان هرگز آنان را لمس نکرده است.)»
آیه شریفه، توصیف همسران بهشتى است که چهره اى سپید دارند.
«بیض جمع بیضه به معنى تخم مرغ است و مکنون، از ماده کنّ به معنى پوشیده و مستور است.»34
بعضى مفسّران تشبیه به کار رفته را به پوسته تخم مرغ تازه جدا شده که هنوز دست هیچ انسانى به آن نرسیده است نسبت مى دهند و برخى دیگر این تشبیه را به سفیده درون تخم مرغ پس از پخته شدن مربوط مى دانند زیرا آن سفیده علاوه بر رنگ خود؛ لطافت و نرمى خاصى نیز دارد.35 به هر حال در این آیه، چهره همسران بهشتى با رنگ سپید توصیف مى شود.
بعضى از روایات نیز رنگ سفید را در موردى بسیار مثبت و نیکو به کار مى برند از جمله چهره پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم، آب چشمه زندگى، اعمال صالح، دستار و جامه فرشتگان، جامه امام زمانعلیه السلام، دروازه شکر در بهشت، دین اسلام، علم و دانش الهى، زینتهاى بهشتى و لباسهاى پیامبران، همه به رنگ سفید بیان شده اند.36
رنگ سپید، رنگ لباس احرام است، و رنگى که براى مقربان حریم امن الهى انتخاب مى شود، قطعاً حکمتهاى بسیارى دارد. شاید بتوان بعضى از ویژگىهاى این رنگ را در لباس احرام، وجود رنگ در عین بیرنگى، یکدستى، صفا، پاکى و بالاخره شباهت به آنچه در بعثت روز قیامت اتفاق مى افتد به شمار آورد.
در روایات پیرامون لباس سفید نیز دستوراتى داده شده است که بعضى از آنها چنین مى باشند:
- «جامه هاى سپید بپوشید که آن از بهترین جامه هاى شماست. مردگان خود را نیز در پارچه سفید کفن کنید.»37 در جایى دیگر آمده است که «امام صادق فرمود: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم شب کلاهى که سفید راه راه بود به سر مى نهاد.»38
پوشیدن رنگ سیاه نیز در روایات مورد بررسى قرار گرفته است که بعضى از آنها را بیان مى نمائیم:
- «نبى اکرم فرمودند: رنگ سیاه در جامه بد است مگر در سه چیز: عمامه، موزه، و ردا.
- آن حضرت عباى سیاه رنگى داشت که به کسى بخشید. ام سلمه گفته: پدر و مادرم فدایت! آن عباى سیاه چه شد؟ فرمود: آن را (به برهنه اى) پوشاندم. ام سلمه گفت: هرگز چیزى زیباتر از سفیدى شما بر سیاهى آن عبا ندیدم.
- روایت است که آن حضرت، عمامه سیاهى داشت که به سر مى بست و با آن نماز مى خواند.
- امام صادقعلیه السلام فرمود: پوشیدن کفش سیاه و نعلین زرد از سنت است.
- رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در روز فتح مکه با عمامه سیاهى که بر سر بسته بود وارد مکه معظمه شد.»39
سفید و سیاه از نظر علم
هرگاه امواج باز تابیده به چشم، حاوى طول موج تمام رنگهاى اصلى با درصدى مشخص باشد، چشمان ما رنگ یا نور سفید را خواهد دید، و برعکس زمانى که از جسمى بازتابى به چشم نرسد، آن جسم به رنگ سیاه دیده خواهد شد. در اینجا ابتدا مواردى در باره سفید و سپس خواصى از سیاه بیان خواهد شد:
- سفید، رنگى ملیح و براق است که به دلیل روشن بودن، مایه خوشحالى نیز مى باشد.
- سفید، مانند صفحه خالى است که باید داستانى روى آن نوشت، و سیاه، نقطه پایان است.
- سفید، به معنى بله است.
- سفید، باکتریها را فرارى مىدهد. این مسئله در یک بیمارى وبا در شمال آفریقا که ارتباط آنجا را با سایر کشورها قطع کرد، تجربه شد. در آن زمان پزشکان اعلام کردند که فقط باکتهاى سفید دریافتى از جاهاى دیگر را مى پذیرند.
- سفید، از آلرژى و مسمومیت جلوگیرى مى کند.
- سفید، به دلیل آشکار کردن هر آلودگى باعث مى شود که انسان، بهداشت را رعایت کند.
- سفید، نماد پاکى، بى گناهى، صلح، سادگى، بیرنگى، نور، عقل و تدبیر، بریدن از تعلقات، خوش خلقى و سرزنده بودن است.
- رنگ سفید اگر در کنار رنگ طلایى قرار گیرد نشان اشرافیت است.
- در میان حشرات، زنبورها نسبت به رنگ سفید علاقه اى ندارند.
- سفید، به دلیل ارزش بالا، براى گرانبها جلوه دادن محصولات آرایشى و عطرها در بسته بندى مورد استفاده قرار مى گیرد. ضمناً محصولات بهداشتى و لوازم خانگى نیز به خاطر القاى مفهوم پاکى موجود در آن از این مسئله برخوردارند.
- به دلیل بازتاب شدید نور توسط سفید، این رنگ براى مخزن هاى بزرگ بنزین استفاده مى شود. با رنگ سفید، تبخیر بنزین حدود یک سوم، کمتر از زمانى است که رنگهاى دیگر استفاده شوند.
- بازتاب زیاد نور به وسیله رنگ سفید و همچنین بهداشتى بودن آن، این رنگ را براى لباس مناسب مى سازد.
- ویژگى خاص رنگ سفید که عمق را بیشتر نشان مى دهد باعث استفاده از آن در معمارى است که به این وسیله سقفها بلندتر به نظر مى آیند.
- سیاه، رنگى افسرده کننده و غلط انداز است.
- سیاه، ایجاد ابهت مى کند. ابومسلم خراسانى که علیه امویان قیام کرد؛ هر روز به سپاهیان دستور پوشیدن لباس و پرچمى مى داد، تا اینکه روزى همه لشکر سیاه پوشیدند. در این حال او ابهت سربازانش را بیشتر دید و همان رنگ را براى آنان انتخاب کرد تا به دل دشمن بیم افکند.
- سیاه، در مقابل سفید به معنى نه گفتن مى باشد.
- سیاه، گاهى ایجاد تهوع مى کند.
- سیاه، مى تواند رنگى اشرافى، داراى اقتدار و بزرگى نیز باشد مخصوصاً وقتى با طلایى همراه مى شود.
- سیاه، رنگى وزین و مورد پسند سیاستمداران است.
- سیاه، داراى سرّ و راز است.40
هر چند سیاه در مقابل سفید، منفى جلوه مى کند ولى این قضیه عمومیت ندارد. وقتى به شب مى اندیشیم آنچه به ذهن مى آید، سیاهى است و این سیاهى، گاهى بسیار زیباست. دل شب مأمن زمزمه مردان خداست. تا سیاهى نباشد سفیدى ارزش خود را چگونه نمود بخشد؟
نکتهاى که در باره تضاد بین سیاه و سفید وجود دارد، مسئله کنتراست رنگهاست. همانطور که دو رنگ مکمل مانند قرمز و سبز در کنار هم جلوه مى یابند سفید و سیاه نیز در کنار هم خودنمایى مى کنند. یک خال سیاه در چهره اى سفید، مایه شعر شاعران مى شود، و یا پرده سیاه کعبه در بین سپیدى احرام حاجیان، هر کسى را مسحور خود مى کند و ابهت و اقتدار و رمز و رازى عجیب را به نمایش مى گذارد؛ نه آنکه رنگ پرده باید سیاه باشد، ولى حالا که هست، بسیار نیکوست مخصوصاً نوشتههاى طلایى روى آن و همچنین ناودان طلا، جلوه اى خاص دارد زیرا در دنیاى رنگها، زرد روى سیاه، برجسته ترین رنگ محسوب مى شود. از طرفى سیاهى، خاصیت پوشندگى دارد همچنانکه سیاهى شب همه چیز را مى پوشاند؛ از این خاصیت سیاه مى توان فهمید که چرا لباس بلند که سراسر بدن را در بر مىگیرد، در احادیث، مکروه دانسته نشده است. شاید همین مسئله است که چادر را براى زن به برترین حجاب تبدیل مى نماید. با تمام این توصیفات، رنگ سیاه نیز در جاى خود عزتى مى یابد، به شرط آنکه یار سفیدى و پاکى باشد.
پی نوشتها:
1 - ر.ک. جوهانز، ایتن، کتاب رنگ، /124-126
2 - ر.ک. همان، /162-165 و /56 و نیز ادموند بورک، فلدمن، تنوع و تجارب تجسمى، ترجمه، شرح و نگارش پرویز مرزبان، چاپ اول، انتشارات سروش، 58/ 1378.
3 - ر.ک. راغب، مفردات، /487
4 - ر.ک. سیوطى، جلالالدین، الدر المنثور، 78/1
5 - ر.ک. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، 302/1
6 - ر.ک. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، 310/1
7 - ر.ک. ابن منظور، لسان العرب، 255/8
8 - الحویزى، نورالثقلین، 89/1
9 - ر.ک. بحرانى، هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، 245/1 و نیز حرّ عاملى، وسایل الشیعه، مؤسسه آلالبیت، قم، 1409 ه.ق. 68-70/5
10 - میبدى، رشیدالدین، کشف الاسرار، 229-230/1
11 - ر.ک. تفسیر نمونه، 474/16
12 - همان، 423/19
13 - طبرسى، محمد فضل بن الحسن، مجمع البیان، 210/26
14 - تفسیر البرهان، 417/5
15 - ر.ک. تفسیر نمونه، 419/25
16 - ر.ک. پاکنژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، 40/18
17 - ر.ک. ابوطالبى، الهه، بررسى مفاهیم نمادین رنگها، /75
18 - همان.
19 - ر.ک. وسایل الشیعه، 366/5
20 - طباطبایى، سید محمد حسین، سنن النبىصلى الله علیه وآله وسلم، ترجمه حسین استاد ولى، چاپ چهارم، انتشارات پیام آزادى، 75/ 1382
21 - ر.ک. وسایل الشیعه، 410/21
22 - ر.ک. جوهانز، ایتن، کتاب رنگ، /59
23 - ر.ک. محدثى، جواد، هنر در قلمرو مکتب، /212
24 - ر.ک. رضا، پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، 190/5 و نیز ماکس، لوشر، روانشناسى رنگها، /19-20 و 90-97 و نیز ژرارد، اد، رنگها براى سلامتى شما، /49 و نیز جوهانز، ایتن، کتاب رنگ، /210-212
25 - ر.ک. پاکنژاد، رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، 144/18
26 - ر.ک. تفسیر نمونه، 653-654/1
27 - ر.ک. همان، 45/3 و نیز 517-518/9
28 - طه: 22 و القصص: 32 و الشعراء: 33
29 - تفسیر نورالثقلین، 375/3
30 - ر.ک. تفسیر نمونه، 216/5
31 - ر.ک. المیزان، 318/11
32 - ر.ک. همان، 400/12
33 - ر.ک. تفسیر نمونه، 54/19
34 - همان، 56-57/19
35 - ر.ک. همان
36 - ر.ک. ابوطالبى، الهه، بررسى مفاهیم نمادین رنگها، /46-47
37 - محمد، محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخى، چاپ چهارم، دارالحدیث، قم، 5284/11 1383.
38 - طباطبایى، سید محمد حسین، سنن النبىصلى الله علیه وآله وسلم، ترجمه حسین استاد ولى، ملحقات
39 - همان، /70-75
40 - ر.ک. رضا، پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، 185-191/5 و 151 - 152/18 و نیز ماکس، لوشر، روانشناسى رنگها، /97 و نیز الهه، ابوطالبى، بررسى مفاهیم نمادین رنگها، /28 و /24 - 54 و /188 - 189 و نیز جواد، محدثى، هنر در قلمرو مکتب، /21