تاریخ نگارش : هفتم دي 1390
آثارو پیامدهای حب جاه و مقام
حاجیه تقی زاده فانید
همه مظاهرش عواقب فراوانی در پی دارد که ما در این بحث در صدد شمارش همه آنها نیستیم، بلکه تنها آثار و پیامدهای یکی از مظاهر آن یعنی «حب جاه و مقام» را یادآور می شویم. این آثار و عواقب عبارتند از:
کلید واژه : آثارو پیامدهای حب جاه و مقام

از آنجا که علاقه به «جاه و شهرت» و«مقام وریاست» و به دنبال آن دویدن، پیامدهای ناگواری دارد، شناخت این پیامدها آدمی را در برخورد با جاه ومقام هوشیار می کند. حب نفس با همه مظاهرش عواقب فراوانی در پی دارد که ما در این بحث در صدد شمارش همه آنها نیستیم، بلکه تنها آثار و پیامدهای یکی از مظاهر آن یعنی «حب جاه و مقام» را یادآور می شویم. این آثار و عواقب عبارتند از:

1. نفاق و دورویی

علاقه به جاه و شهرت و ریاست موجب نفاق در قلب انسان می شود. اینکه در حدیث پیش گفته، «مراوده با صاحبان قدرت و نفاق با آنان» پیامد حب جاه خوانده شد، بدین خاطر بود که انسان معمولاً برای حفظ مال، جاه و شهرت خود ناچار می شود که با صاحب منصبان و حاکمان مراوده داشته و با ایشان مماشات نماید؛چرا که مال و شهرت انسان بیش از آن
که از سوی افراد عادی تهدید شود، از سوی آنان تهدید می گردد.صاحبان منصب و دولت مردان به سادگی، ثروتمندان و دارندگان جاه وشهرت و مقام و موقعیت اجتماعی را به حال خود رها نمی کنند. هم برای استفاده از آنچه آنها از آن برخوردارند و هم به منظور در امان ماندن از این افراد، سعی می کنند آنان را تحت سیطره و کنترل خود درآورند. از ثروتمندان به هر طریقی باج می گیرند تا ثروت آنان را تضمین کنند و اگر صاحب ثروتی در برابر خواسته آنان مقاومت کند، از راههای مختلف ثروتش را مصادره می کنند. بدین وسیله هم بخشی از ثروت آنان را می گیرند و هم آنان را تحت کنترل دارند تا مبادا از ثروتشان بر علیه قدرت سیاسی حاکمان استفاده کنند.
چنانکه صاحبان «جاه و شهرت»، « مقام و موقعیت اجتماعی» را نیز به نوعی تحت کنترل درمی آورند که موقعیتشان در قلوب مردم، ایشان را به مقابله با قدرت سیاسی آنان وسوسه نکند. اینکه حکومتهای ستمگر «شخصیتهای محبوب مردم» را به هر وسیله ای از میدان خارج کرده، شخصیت آنان را لکه دار کرده یا آنها را به قتل می رساندند، به همین دلیل است در تاریخ گذشته کشورما ایران یکی از علل مهم قتل افرادی چون امیرکبیر توسط ناصرالدین شاه و قتل مشکوک جهان پهلوان تختی توسط محمدرضا پهلوی، محبوبیت آنان در بین مردم بود. از این رو، بسیاری از شخصیتهای محبوب و صاحب جاه و شهرت برای آنکه به چنین سرنوشتی دچار نشوند، با صاحبان قدرت همکاری می کردند. اگر از روی رضایت و رغبت هم نباشد، از روی ترس و وحشت و حفظ موقعیت خود درظاهر به آنان روی خوش نشان داده و از هرگونه مخالفتی با آنان پرهیز می کنند.
اما این تمام ماجرا نیست. حب جاه، شهرت و مقام در رویارویی با مردم سبب «نفاق و دورویی» می شود؛ چرا که گاهی انسان به منظور کسب یا حفظ محبوبیت خود نزد مردم سعی می کند با آنان مخالفت نکند و با باورها و خواسته های آنان همسو شود، هرچند آنها را غلط، نادرست و برخلاف مصلحت بداند، اما علاقه به جاه وشهرت و موقعیت اجتماعی سبب می شود واقعیات را زیر پا نهد، از حق گویی صرف نظر کند و با مردم مماشات نماید. عالمی که وظیفه با بدعتها را دارد، بخاطر حفظ موقعیتش در برابر آنها سکوت کند و مردم را با باورهای غلط و خرافی شان رها سازد، تا مبادا از او به خاطر مخالفتش با آنان رویگردان شوند و این چیزی جز فدا کردن دین در راه دنیا و مظاهر آن نیست.
حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده است، این واقعیت را به صورت روشن بیان می کند. حضرت می فرماید:
«ما ذئبان ضاریّان ارسلا فی زریبه غنم باکثر فساداً من حب الجاه و المال و الشرف فی دین الرجل المسلم»؛(1) خطر و فساد دو گرگ درنده ای که به آغل گوسفندان حمله برند، بیشتر از خطر و فساد عشق وعلاقه به جاه و مال و شهرت در دین مرد مسلمان نیست.
جلوه دیگر این نفاق، آن است که چون انسان به خود عشق می ورزد،هر آنچه مرتکب می شود، خوب وقابل تحسین می پندارد، عیوب خود را حسن و خوبیهای دیگران را زشت می بیند وجلوه می دهد،با‌آنکه اگر خوب بیندیشد، می فهمد که دچارخطا شده است.
«حب الشیء یعمی و یصمّ»(2) حب به چیزی انسان را کر وکور می کند.
امام خمینی به اهل علم هشدار می داد:
این عیب گیری هایی که بعضی از ما نسبت به دیگران می کنیم، همه اش برای این است که ما خودمان را- برای آن حب نفسی که داریم- خیلی مهذب و صحیح و آدم کامل می دانیم و دیگران را معیوب می دانیم و به عیبشان ایراد می گیریم... تو آنطور که می نمایی، هستی؟ ما که داریم در جامعه نمایش می دهیم که ما برای خدا درس می خوانیم، درس شریعت می خوانیم... از جندالله هستیم... آن طوری که ظواهرمان هست، هستیم؟... مگرنفاق غیر ازاین است؟(3)
ازهمین رو است که علمای اخلاق «علاقه به مدح و ستایش خود» و«ناخشنودی از انتقاد وسرزنش دیگران» را از آثار و پیامدهای حب جاه دانسته اند.(4)
افراد نادری یافت می شوند که«جاه و شهرت و محبوبیت»خود را فدای «اعتقادات» خود کنند و در برابر باورها ورفتارها و خواسته های غلط بایستند، هرچند به بهای از دست دادن آبرو وحیثیت اجتماعیشان باشد. چون بسیاری از افراد و شخصیتها به چنین پیامد خطرناکی گرفتار شده و توان مبارزه با آن را ندارد، لذا از ابتدا نباید به جاه وشهرت و مقام ریاست دل ببندند ومراقب باشند که دلبسته و وابسته به آن نشوند، به دنبال کسب جاه و شهرت نروند و برای رسیدن به آن، خود را به آب و آتش نزنند.انسان گمنامی که در معرض چنین آفتی نیست و به نفاق و دورویی گرفتار نشده، بر انسان مشهوری که به چنین آفتی گرفتارآمده است، برتری دارد این میدان خطرناک، تنها عرصه ورود وارستگان است. جاه و شهرت لغزشگاهی است که انسانهای بسیاری درمی لغزند. البته میزان شهرت و جاه نیز متفاوت است. برخی از انسانها از اینکه در یک روستا یا شهر کوچکی دارای چنین مقام و موقعیتی باشند، دچار لغزش نمی شوند، ولی اگر در یک استان یا یک کشور شهره بازارشوند، چون ظرفیتش را ندارند، سقوط می کنند. انسان باید از ظرفیت وجودی خود آگاه باشد و به مقدار توان و ظرفیتش از خود انتظار داشته باشد و بیش از آن خود را در معرض خطر قرار ندهد. بویژه که جاه وشهرت و آبرو وحیثیت اجتماعی از اموری است که در صورت سقوط، جبران آن بسیار دشوار است، برخلاف مال و ثروت که در صورت از دست دادن، کسب دوباره آن چندان دشوار نیست. شاید به همین دلیل است که در روایات آبروی مومن از خانه کعبه مهمتر و بالاتر توصیف شده است و تعرض به آن از تعرض به خانه خدا زشت تر و خطرناکتر است.

2. ضعف نفس

انسانی که دلبسته مال وثروت، جاه و شهرت و مقام و ریاست باشد، ضعیف است و قدرت مقاومت در برابر صاحبان قدرت و مکنت را ندارد. دلبستگی های او سبب می شود که به هر ذلتی تن دهد و دیگران خواسته های خود را به او تحمیل کنند. آنان که از این وابستگی ها رهایند،در برابرخواسته های نامشروع دیگران قدرت مقاومت داشته و تن به هر ذلتی نمی دهند، چرا که نگران از دست دادن چیزی نیستند.
کسی که ثروت را برای خدمت به خدا و خلق خدا، جاه و شهرت را برای خدمت به دین خدا ومقام و ریاست را به خاطر دفاع از ستمدیدگان در برابر ستم پیشگان بخواهد، هیچگاه نگران از دست دادن آنها نخواهد بود. بسیاری از دارندگان جاه و مقام به خاطرحفظ آن در برابر زیاده خواهی دارندگان را نشانه «ضعف نفس» و آن را ناشی از«حب جاه ومقام» می دانست ومسئولان را از این لغزشگاه برحذر می داشت.(5)
چنانکه تحت تاثیر مقام واقع شدن را نیز از ضعف نفس می دانست. ایشان پس از ماجرای تاسف بار نخستین رئیس جمهوری اسلامی ایران که به برکناری او از قدرت منجرشد، در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی به تفصیل از حقارت دنیا و ریاست های آن سخن گفت و با ارائه تحلیلی جالب از جایگاه کره زمین در نظام آفرینش که همگی آفریده خداوند قادر متعال است و نیزکشور ایران در مقایسه با کره زمین،ریاست جمهوری این کشور را در نظام هستی- که تنها جلوه ای از قدرت لایزال الهی است- امری بسیار حقیر و کوچک توصیف کرد که توجه به آن، آدمی را از گرفتار شدن به غرور بازمی دارد. آنگاه افزودند: وقتی مطلب این است، که چرا باید انسان قبل از ریاست جمهور وبعدش فرق بکند؟ مگر ریاست جمهوری چه هست؟... مگر عالم چه هست؟ همه عالم در مقابل عظمت خدای تبارک و تعالی چیزی نیست... اگردیدید که این مقامی که خدای تبارک و تعالی، مردم را، دلشان را متوجه کرده است به شما و به شما رای دادند،این مقام شما را محکوم خودش می کند و شما مرکوب او و او راکب شما هست، بروید خودتان را تصفیه کنید و بدانید که بادست خودتان- خدای نخواسته- خودتان را دردنیا و آخرت تباه نکنید...
هرچه آرا زیادتر باشد مسئولیت زیادتر است.(6)
ازدیدگاه امام مقام و منصب اجتماعی یک «مسئولیت و امتحان الهی» است(7) برای خدمت به مردم و خودش چیزی نیست.(8)
ایشان همیشه براین باور بود که:با حب نفس و حب جاه وکبر وغرور نمی توان مقاومت کرد... عالمی که در فکر حفظ مسند و ریاست باشد،نمی تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید. حب دنیا را از دل بیرون نمایید،آن وقت می توانید مبارزه کنید.(9)
بیان این جملات در دوران مبارزه و مخاطب قرار دادن طلاب و اهل علم، نشان می دهد که امام از آغاز راه «رمز سکوت و ضعف نفس» و نیز «مبارزه و مقاومت» را به خوبی شناخته و معرفی می کرد تا آنان که علاقمند به دفاع از دین خدا و مبارزه با قدرتهای نامشروعند، راه و رسم آن را بدانند.
البته در این عرصه تفاوت نمی کند که تحمیل کنندگان رای و عقیده در داخل یک کشور ونظام سیاسی باشند یا در عرصه جهانی. در عرصه داخلی، انسان وابسته به جاه و مقام، بخاطر ضعف نفس تسلیم صاحبان قدرت ونفوذ می شود و به آنها باج می دهد و استقلال رای و تصمیم خود را از دست می دهد.چنانکه درعرصه بین المللی نیز دولتمردان یک کشور بخاطر وابستگی ودلبستگی شان به مقام و قدرت و از ترس سقوط، تن به ذلت داده و کشور و ملتشان را به بیگانگان می فروشند.
وابستگی سیاسی بسیاری از دولتهای کوچک و بزرگ به قدرتهای بین المللی از دلبستگی های دولتمردانی ناشی می شود که ناچار ضعف نفسند. اینکه بسیاری در هر رده و مقامی تحت تاثیرآن واقع شده و خود را می بازند،بدان دلبستگی پیدا می کنند و برای حفظش سر از پا نمی شناسند، همگی بخاطر ضعف نفس است.
به راستی چرا اکثر سیاستمداران در جلسات خصوصی از مسئولان جمهوری اسلامی حمایت کرده بر حق مسلم ملت ایران درعرصه های بین المللی تاکید می ورزند، ولی درمجامع بین المللی و به هنگام رای دادن تحت تاثیر قدرتهای بزرگ جرات اظهار عقیده علنی ندارند و برعلیه جمهوری اسلامی رای می دهند؟ آیا این دوگانگی عاملی جز ضعف نفس و وابستگی دارد؟ انسان ضعیف و وابسته است که جرات ندارد یا حریّت و شجاعت، نظر واقعی خود را به صورت علنی و با صدای بلند ابرازکند. وابستگی دولتمردان بسیاری از کشورها به مقام و ریاست که به ضعف آنان انجامیده، عامل اساسی زورگویی و استبداد صاحبان قدرت در عرصه بین المللی است.

‌3.‌ترس از قدرتمندان

یکی از عوارض و پیامدهای وابستگی انسان به ثروت و شهرت و ریاست ترس از قدرتمندان است. وقتی انسان ضعیف باشد، با کوچکترین تشر صاحبان قدرت و نفوذ عقب نشینی می کند. وابستگی از انسان موجود ضعیف و سست عنصری می سازد که قدرت مقاومت و ایستادگی در برابر زورگویی را ندارد، به سادگی تسلیم می شود و به سازشکاری مبتلا می گردد.
اتفاقاً یکی از ابزارهای صاحبان قدرت برای سلطه بردیگران، «ایجاد رعب و وحشت» در دل آنها است. بیش از آنکه قدرت قدرتمندان عامل سلطه آنان باشد، «ضعف» دیگران زمینه سلطه گری را فراهم می کند.به همین دلیل آنان با حاکم کردن جو رعب وترس هرگونه مقاومتی را در برابر خواسته های خود از بین می برند؛ فکر مقاومت ازبین می رود و نوبت به اصل مقاومت نمی رسد. تحلیل گران تاریخ یکی از عوامل مهم حاکمیت بنی امیه را ایجاد رعب و وحشت در جامعه می دانند.(10) چنانکه درعصرما حاکمیت پنجاه ساله دودمان پهلوی بر عنصر خفقان و رعب و وحشت در جامعه استوار بود. در عصر استبداد رضاخانی چنان جوی از وحشت بر جامعه حاکم بود که مردم جرات حضور در مساجد، اقامه نماز جماعت و برگزاری مجالس عزای حسینی را نداشتند؛روحانیت جرات حضور در اجتماع و تبلیغ دین خدا را نداشت؛سیاست مداران و روشنفکران متعهد جرات اظهار نظر و نقد سیاستهای دولتمردان را نداشتند. چنانکه در زمان پسرش محمدرضا و پس از تاسیس سازمان جهنمی ساواک جوی از ترس در بین مردم حاکم شد، به گونه ای که برادر از برادر، پدر از فرزند، زن از شوهر و همسایه از همسایه می ترسید که مبادا از مامور سازمان امنیت باشد. امام خمینی که این دوره سیاه را با تمام وجود لمس کرده بود، در سخنرانیهای مختلف گوشه هایی از آن را ترسیم کرده و «آزادی» را از اساسی ترین دستاوردهای جمهوری اسلامی می دانست که مردم از آن برخوردار شده اند. و به تعبیر ایشان مردمی که تا دیروز از یک پاسبان در وسط بازار می ترسیدند،امروز در برابر قدرتهای بزرگ جهانی ایستاده و زیر بار ظلم نمی روند.(11)
ایشان به دولتمردان جمهوری اسلامی توصیه می کرد که:
اگر بخواهید بی خوف وهراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفته آنان وشیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به درنکند خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه ومقام بپرهیزید... بازندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزشهای انسانی- اسلامی را حفظ کرد.(12)
کارگزاران نظام اسلامی در کشورهای دیگر را از وابستگی به تشریفات و تجملات برحذر می داشت و آن را موجب ضعف نفس می دانست و می فرمود:
خوف اینکه ما اگر ساده رفتار کنیم با آن سفارتخانه های آنها و آن وضعی که دارد ما در نظر آنها تحقیر می شویم، این خوف را در خودتان راه ندهید بلکه شما با عملتان تحقیر کنید... و سفارتخانه شما... یک جای ساده ای باشد، یک مرکزی باشد که از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقیر خواهید شد، خیر. این حرف، حرف غربزده هاست که خیال می کنند که ما اگر مثل غرب نباشیم، ما تحقیر می شویم. ما الآن بنا داریم که مثل غرب نباشیم... عظمت انسان به لباس وکلاه و اتومبیل و... پارک و امثال ذلک نیست انسان یک حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروزکند،شرافتمند است، عظمت دارد، شما می بینید که بزرگترین افراد بشرانبیا بودند و ساده ترین از همه هم آنها بودند،درعین حالی که بزرگتراز همه بودند و همه آنها را به بزرگی می شناختند، در عین حال ساده ترین افراد بودند در وضع زندگیشان.(13)
ایشان پرهیزازجاه طلبی و قدرت طلبی را آنقدر مهم می دانستند که ظهور آن را در دولت مردان جمهوری اسلامی نشانه شکست نظام شمرده و هشدار می دادند:
آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی در کشور، در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم، خودنمایی کرده ازآن وقت باید جلویش را بگیرند.(14)

4.‌خودخواهی، کبر و غرور

از مهمترین پیامدهای حب نفس و مظاهر آن خودخواهی انسان است که به بزرگداشت خود و تحقیر دیگران می انجامد.(15) انسان چون خود را دوست دارد، به هر آنچه به او تعلق دارد، علاقمند است. این علاقه هرقدر بیشتر و شدیدتر باشد میزان کبر و خودخواهی انسان بیشتر بوده و به خودپرستی می انجامد. انسان خودخواه، همه چیز را برای خود می خواهد؛همه خوبیها را از خود می داند؛ همه بدیها را ازخود دور دانسته و به دیگران نسبت می دهد؛ به خود حسن ظن داشته و به دیگران سوءظن دارد؛ بدیهای خود را خوب و خوبیهای دیگران را بد می پندارد؛(16) همان کاری را که اگر خود انجام دهد، خوب می داند،اگرازدیگری سربزند، بد وزشت و سزاوار سرزنش می شمارد؛(17) گرفتار کبر و غرور و خودبزرگ بینی می شود.(18) این پیامد از خطرناکترین عوارض حب نفس و حب دنیا است.
امام هشدار می داد که:بالاترین گرفتاری... گرفتاری حب نفس است. گرفتاری حب جاه است،
گرفتاری حب شهرت است. من می خواهم این عمل از من صادر بشود تا مردم برای من دست بزنند.عمل خوب از یکی صادر شده، این بدش می آید که از او صادر شده، این می خواهد از خودش صادر بشود که مردم بایستند و برای او هورا بکشند.(19)
اگر کبرو غرور درآدمی ریشه دار شود، او را به خودکامگی و دیکتاتوری سوق می دهد؛ تحمل نقد و انتقاد خود را ندارد؛ به گمان آن که به کمالی مثل علم و ثروت و ریاست دست پیدا کرده، مردم را تحقیر می کند؛ خود را مستحق هرگونه احترام و تعظیم می پندارند؛ از مردم توقع دارد که از اوپیروی کنند وهیچگونه مخالفتی با او نکنند، خود را (لایسئل عمّا یفعل وهم یسئلون)(47) می انگارد؛با آنکه علم و دیانت از چنین اخلاقی مبرا است.(20)
به فرزندش سفارش می کرد:
هیچگاه درخدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت برما دارند،که وسیله خدمت به او- جل و علا- هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را درکام خود فرو برد ودر خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پر نفع تراست، انتخاب کن،نه آنچه برای خود یا دوستان خود، که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او- جل وعلا- است.(21)
حتی انکار مقامات حکما و عرفا را از سوی عده ای، ناشی از «خودخواهی» آنان را دانسته و می فرمودند:
چون خودخواه و خودپسند هستند هرچه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهی و خودبینی شان خدشه وارد نشود.(22)
چه زیبا سروده است، خواجه عبدالله انصاری و راه مبارزه با کبر وخودخواهی را نشان داده است!
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 12، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج