تاریخ نگارش : بیست و سوم دي 1390
عاشورا نقش بى ‏همتاى زینب(س)
حاجیه تقی زاده فانید
نقش حضرت زینب (علیها السلام)ازکربلا تا شام
در تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى بودند که با حضور فعّال در صحنه‏هاى حسّاس سیاسىو اجتماعى، مسیر تاریخ را تغییر دادند. از جمله این زنان، حضرت زینب(س) بود که با حضور درنهضت کربلا، مسؤولیت بزرگى را بر عهده گرفت.
به اعتقاد نویسنده، حضرت زینب(س) براى ایفاى مسؤولیت بزرگ پیام رسانى از دوران کودکىتحت تربیت پیشوایان معصوم قرار گرفت و امام حسین(ع) نیز در مسیر حرکت به کربلا، با سخنان وتوصیه‏هایى، خواهرش را آماده‏تر کرد. مقاله در تبیین نقش حضرت زینب در روز عاشورا و نیز پس ازآن در دفاع از جان امام سجاد(ع) و حمایت از زنان و کودکان به تفصیل سخن گفته است و در پایان بهنقش آن حضرت در کوفه و شام و در برابر ابن‏زیاد و یزید به اجمال پرداخته است.
کلید واژه : عاشورا نقش بى ‏همتاى زینب(س)

نقش حضرت زینب (علیها السلام)ازکربلا تا شام
در تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى بودند که با حضور فعّال در صحنه‏هاى حسّاس سیاسىو اجتماعى، مسیر تاریخ را تغییر دادند. از جمله این زنان، حضرت زینب(س) بود که با حضور درنهضت کربلا، مسؤولیت بزرگى را بر عهده گرفت.
به اعتقاد نویسنده، حضرت زینب(س) براى ایفاى مسؤولیت بزرگ پیام رسانى از دوران کودکىتحت تربیت پیشوایان معصوم قرار گرفت و امام حسین(ع) نیز در مسیر حرکت به کربلا، با سخنان وتوصیه‏هایى، خواهرش را آماده‏تر کرد. مقاله در تبیین نقش حضرت زینب در روز عاشورا و نیز پس ازآن در دفاع از جان امام سجاد(ع) و حمایت از زنان و کودکان به تفصیل سخن گفته است و در پایان بهنقش آن حضرت در کوفه و شام و در برابر ابن‏زیاد و یزید به اجمال پرداخته است.

حضور زنان در صحنه اجتماع

مشارکت و حضور زنان در صحنه‏هاى گوناگون جامعه از مسائلى است که در زمانحاضر پیرامون آن فراوان سخن گفته مى‏شود. اصل حضور بانوان در صحنه اجتماع مسأله‏اىمورد توافق است اما در شرایط و محدوده آن اختلاف است. آنچه در این باره به طور بسیارفشرده و مختصر مى‏توان گفت؛ این است که، هر کار جمعى و گروهى نیازمند افرادى با
تخصص‏ها و مهارت‏هاى گوناگون است که به هر یک از آنان مسئولیتى متناسب با تخصصو مهارتش واگذار شود. به کار گرفتن اعضاى یک مجموعه در کارى بر خلاف تخصص ومهارتش سبب ناکارآمدى آن گروه و به هدر رفتن تلاش آنان خواهد شد. شادابى و نشاط هرجامعه و تربیت نسل جدید در گرو این است که بشر از دو جنس مخالف زن و مرد، باساختمان وجودى و روحیات متفاوت و گوناگون آفریده شوند، و هر یک از آنان متناسب باشرایط جسمى و روحى خود عهده‏دار انجام مسئولیتى گردند. در این صورت است که پیوندخانواده مستحکم مى‏گردد، در پرتو آن به جامعه روح نشاط و شادابى دمیده مى‏شود، وفرزندانى با شخصیت، با ایمان، لایق، نوعدوست، راستگو و درستکار به جامعه تحویلمى‏گردد؛ ولى اگر هر یک از زن و مرد وظیفه‏اى را که جهان تکوین و نظام آفرینش بر اساسشرایط جسمى و روحى به عهده آنان گذاشته، به خوبى انجام ندهند و به کارى دیگر مشغولشوند، بنیان خانواده متزلزل مى‏گردد و در نتیجه جامعه گرفتار اختلال فرهنگى و تربیتىخواهد شد.
وظیفه اصلى زنان و بانوان هر جامعه تربیت و پرورش نسل جدید آن جامعه و گرمنگهداشتن کانون خانواده است؛ از این رو اشتغال به هر کارى که زنان را از انجام این وظیفهخطیر بازدارد، آنان را از رسالت اصلى خود بازداشته است و علاوه بر آنکه زیان‏هاى غیر قابلجبرانى بر جامعه وارد مى‏سازد، زنان را نیز از شخصیت و هویت واقعى خود تهى نموده، بهآنها شخصیت کاذب و دروغین مى‏بخشد؛ چرا که کمال و شخصیت هر انسان در آن است که توانایى‏ها و استعدادهاى خود را به خوبى بشناسد و آنها را به فعلیت برساند. بنابراین یکاصل مهم و اساسى که در مشارکت زنان درصحنه‏هاى گوناگون جامعه باید به آن توجه شوداین است که پذیرش هرگونه مسئولیتى از سوى آنان نباید به وظیفه اصلى آنها که تربیت نسل جدید جامعه و گرم نگهداشتن کانون خانواده است کم‏ترین لطمه و آسیبى وارد سازد.
نکته دیگرى که در مشارکت زنان در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعى و سیاسى باید موردتوجه قرار گیرد، حفظ حدود شرعى و حریم عفت، حیا و پاکدامنى و دورنگهداشتن میدانکار و مسئولیت از هرگونه تمتع و بهره‏گیرى‏هاى جنسى است. کشانده شدن مسائل جنسى به صحنه جامعه، علاوه بر آنکه بنیان و اساس خانواده را متزلزل مى‏کند بیش‏ترین و بزرگ‏ترینضربه را به شخصیت و هویت زنان وارد مى‏سازد، و شخصیت آنان را در حدّ ابزار و وسیله‏اى براى کامیابى و کامجویى مردان هوسران و یا وسیله‏اى در جهت منافع مادى دنیاپرستان و مطامع سیاسى سیاستمداران تنزل مى‏دهد.
بنابراین مشارکت زنان وبانوان در صحنه‏هاى گوناگون اجتماعى و سیاسى باید با رعایتکامل و دقیق این دو اصل مهم و اساسى صورت پذیرد.
تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى را سراغ دارد، که علاوه بر انجام مسئولیت ورسالت خود در خانواده و رعایت کامل شئون عفت و پاکدامنى با حضور فعال خود درصحنه‏هاى حساس سیاسى و اجتماعى مسیر تاریخ را تغییر داده‏اند و بدینوسیله نام خود رادر زمره مردان و زنان تاریخ ساز به ثبت رسانده‏اند.
بدون شک زینب کبرا(س) یکى از زنانى است که به عنوان الگو و اسوه براى همه زنان ومردان آزاده، آزادیخواه و ظلم ستیز در همه زمان‏ها مطرح است.
گرچه سخن گفتن از شخصیت حضرت زینب(س) کارى بس دشوار است و از حد توانامثال نگارنده خارج است؛ ولى براى انجام وظیفه و اداى دین خود برآن شدیم تابه طورفشرده و در حدّ توان اندک و ناچیز خود به بررسى حضور سیاسى حضرت زینب(س) درنهضت سیدالشهدا(ع) بپردازیم.

شخصیت حضرت زینب(س)

پیش از پرداختن به حضور سیاسى حضرت زینب، شایسته است نگاهى گذرا بهشخصیت این بانوى عظیم الشأن بیفکنیم. زینب کبرا(س) تحت تربیت پدر و مادرىهمچون حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) و با شایستگى و استعداد ذاتى که از آنبهره‏مند بود به مراتب عالى از فضائل و کمالات انسانى دست یافت. او همانند پدر و مادرشجامع همه کمالات و صفات پسندیده بود.
سخنرانى‏هاى او در کوفه و شام خاطره خطبه‏هاى پدرش - امیرمؤمنان(ع) - را در یادهازنده کرد. زینب کبرا(س) یکى از محدثان و راویان حدیث به شمار مى‏آید. و درسنین‏کودکى، در حالى که بیش از پنج یا شش سال از عمرش نمى‏گذشت، خطبه مادرشحضرت زهرا(س) را با آن مضامین بسیار بلند و عالى شنید و پس از آن براى دیگران نقلمى‏کند. عبدالله‏بن‏عباس، شاگرد برجسته حضرت على(ع) و مفسر قرآن کریم، خطبه فدک حضرت زهرا(س) را از زینب نقل مى‏کند و از آن بانوى بزرگ با عنوان «عقیلتنا؛ عاقل و داناىما» یاد مى‏کند.
[1]
زینب(س) از جنبه عبادت در حدّى بود که در دوران اسارت و سخت‏ترین شرایطجسمى و روحى که ممکن است براى یک انسان پیش آید، شب زنده‏دارى و نماز شبش‏ترکنگردید،
[2] در حالى که در شرایطى به مراتب آسان‏تر و سهل‏تر از آن انسان‏هاى معمولى قادر بهحفظ برنامه‏هاى عادى و معمولى زندگى خود نیستند عبادت و اطاعت خدا، حضرتزینب(س) را از مصادیق روشن و بارز این حدیث قدسى قرار داده بود که خداوندمتعال‏مى‏فرماید:
«یابن آدم، انا اقول للشى‏ء کن فیکون، اطعنى فیما امرتک اجعلک تقول للشى‏ء کن فیکون؛
[3]
اى فرزند آدم! من به هر چه بگویم باش، موجود مى‏شود، در آنچه به تو دستور داده‏ام از مناطاعت کن تا ترا آنگونه قرار دهم که هر چیز بگویى باش، موجود شود!»
حضرت زینب(س) نیز بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامى رسیده بود که از ولایتتکوینى برخوردار بود. روایت شده که آن حضرت پیش از سخنرانى خود در کوفه به مردماشاره کرد، با آن اشاره نفس‏ها در سینه‏ها حبس شد و زنگ‏ها از صدا باز ایستاد.
[4]
و در یک کلام حضرت زینب(س) به حق، زینت پدر، آن شخصیت یگانه تاریخ، بود،همچنان که خداوند این نام را براى او برگزید.
[5]

خاستگاه اجتماعى قیام امام حسین(ع)

همانگونه که انسان از نظر جسمى و روحى از حالت سلامتى و بیمارى برخوردار است،جوامع بشرى نیز از این دو حالت برکنار نیستند. جامعه سالم جامعه‏اى است که روح آزادى،آزادیخواهى، نوعدوستى، ظلم ستیزى، کمک به مظلومان و ستمدیدگان و باورهاى دینى برآن حاکم باشد. خرافات و اعتقادات باطل و تخدیرى جایگزین اعتقاداتى نشده باشد که انسانرا از یوغ بندگى و بردگى هواهاى نفسانى و قدرت‏هاى خارجى مى‏رهاند!. جامعه سالمجامعه‏اى است که اگر آثار ظلم و فساد در دستگاه رهبرى و حکومت مشاهده گردد همهاعضاى آن جامعه براى اصلاح آن بسیج شوند. در مقابل جامعه بیمار، جامعه‏اى است که روحتسلیم، ظلم پذیرى، بى تفاوتى نسبت به سرنوشت همنوعان بر آن حاکم گردد. در برابراعمال خلاف و ظلم و فساد حاکمان و رهبران خودهیچ واکنشى نشان داده نشود. جامعه بیمارجامعه‏اى است که مذهب و اعتقادات مذهبى در خدمت منافع حاکمان به کار گرفته شود.جامعه بیمار جامعه‏اى است که بر اساس اعتقادات تحریف شده و ناصحیح مذهبى مردم را بهظلم پذیرى، سکوت و تسلیم دعوت کند.
بیمارى‏هاى جوامع از شدت و ضعف برخوردار است. گاهى بیمارى جامعه در حدّىاست که با هشدار مصلحان، مردم از خواب غفلت بیدار مى‏شوند، و به حرکت در مى‏آیند.زمانى حال جامعه آن چنان رو به وخامت مى‏نهد که نیازمند تزریق خون براى به حرکتدرآمدن است. در این شرایط باید گروهى فداکار و از جان گذشته خون خود را به جامعه اهداکنند، تاجامعه بهبودى خود را باز یابد. ولى گاهى حال جامعه به حدّى از وخامت مى‏رسد، کهدچار ایست قلبى مى‏شود و تزریق خون نیز سودى به حال آن نخواهد داشت. براى نجاتجامعه در چنین شرایطى باید شوک ناگهانى بر پیکر آن وارد گردد.
وضع اجتماع مسلمانان در زمان یزید به همین صورت بود. معاویه در طى دورانحکومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذلیل کرده بود که در برابر اعمال خلاف او وعمالش صداى انتقاد و اعتراضى شنیده نمى‏شد. مسلمانانى که پس از رحلت پیامبراکرم(ص) بر اثر تعالیم و تربیت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسیتداشتند، که در برابر کوچک‏ترین عمل خلافى صدا را به اعتراض بلند مى‏کردند - در زمانمعاویه به گونه‏اى تسلیم، مطیع و سازشکار شدند، که پس از مرگ معاویه، یزید - آن عنصرفاسد و فاجر - به راحتى بر اوضاع کشور اسلامى مسلط شد و صداى اعتراضى از مسلمانانشنیده نشد. مسلمانان بگونه‏اى بودند که وقتى:
«عمر - در وقتى که خلیفه بود - گفت که من اگر چنانچه خلافى کردم به من مثلاً بگویید و چهبکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو مى‏ایستیم. اگر تو بخواهى خلافبکنى، ما با این شمشیر مقابلت مى‏ایستیم.»
[6]
جامعه در زمان یزید آن چنان سازشکار، تسلیم، ذلیل و زبون شده بود، که جز تعدادمعدودى یاران امام حسین(ع) همه آن حضرت را به سکوت و سازش فرا مى‏خواندند. وضعجامعه در زمان امام حسین(ع) به گونه‏اى بود که نه تنها هشدار و نصیحت در آن مؤثر نبود،بلکه شهادت شخصیتى مانند امام حسین(ع) به تنهایى نیز قادر نبود، مردم را از خواب غفلتبیدار کند، همچنان که شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبى(ع) آنگونه که باید نتوانستجامعه را به حرکت درآورد. ادامه چنین وضعى قطعاً نابودى اسلام را به دنبال داشت.

ابتکار امام حسین(ع) براى اصلاح جامعه

در چنین اوضاع و شرایطى امام حسین(ع) با برخوردارى از دانش خاص الهى براىاصلاح جامعه، برنامه بسیار دقیق و منظمى طرح ریزى کرد، که نه تنها توانست جامعه آن روز
را از خطر مرگ حتمى معنوى و فرهنگى نجات بخشد، بلکه براى همیشه به جوامع بشرىقدرت و نیرویى بخشید تا بتوانند در مقابل ظلم و ستم و اعمال خلاف از خود حساسیتنشان دهند. آن حضرت به گونه‏اى برنامه ریزى کرد که یاد و خاطره او همواره در میانانسان‏ها زنده و جاوید باشد، و همین امر مانع بى تفاوتى، ظلم‏پذیرى و تحریف دین در میانمسلمانان مى‏شود، و به همین دلیل است که قیام امام حسین(ع) تضمین کننده بقاى اسلام وبیدارى مسلمانان است.
امام حسین(ع) براى تحقق بخشیدن به این هدف، نهضت و قیام خود را در دو مرحلهبرنامه‏ریزى کرد. مرحله نخست، مرحله خون، قیام و شهادت و مرحله دوم مرحله پیامرسانى، بیدارگرى، زنده نگهداشتن یاد و خاطره نهضت بود. مسئولیت مرحله نخستنهضت بر دوش مردان فداکار و از جان گذشته‏اى بود که با تمام هستى خود در برابر ظلم وبیداد و انحراف ایستادگى کردند و در این راه به شهادت رسیدند. ولى مسئولیت بخش دومنهضت و قیام از عهده مردان خارج بود. چرا که یزید و یزیدیان را تصمیم بر آن بود که در روزعاشورا هیچ مردى را زنده نگذارند.
پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامى که یورش وحشیانه سپاه عمر سعد براى غارتخیمه‏ها آغاز شد، شمر به خیمه امام سجاد(ع) وارد شد و با کشیدن شمشیر قصد جان امام رانمود. ولى عمر سعد دستانش را گرفت و گفت: «آیا از کشتن این جوان بیمار شرم ندارى؟»
شمر گفت: «دستور از امیر عبیدالله بن زیاد رسیده که همه فرزندان حسین رابکشم.»سرانجام عمر سعد با تلاش و کوشش بسیار توانست شمر را از انجام این جنایتمنصرف سازد.
[7]
امام حسین(ع) مسئولیت بخش دوم قیام را به زنان و کودکان خود واگذار کرد و رهبرىآن را به خواهرش زینب سپرد.
محمد حنفیه شب حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوى عراق خدمت آن حضرترسید، و از او درخواست نمود که به کوفه حرکت نکند. امام(ع) وعده داد که در باره پیشنهاداو بیندیشد. ولى ناگهان هنگام صبح به محمد حنفیه خبر رسید که امام(ع) به سوى عراقحرکت کرده است. و با شنیدن این خبر به سرعت خود را به امام (ع) رساند، افسار شترش راگرفت و گفت: «اى برادر! مگر به من قول ندادى که در باره پیشنهادم بیندیشى؟»
امام(ع) فرمود: «دیشب پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول الله را در خواب دیدم که به من فرمود: «اى حسین! بیرون رو!، زیرا خداوند خواسته است ترا کشته ببیند!»
محمد حنفیه گفت: «تو که با این حالت مى‏روى، چرا زنان را همراه خود مى‏برى؟»
امام حسین(ع) فرمود: پیامبر اکرم(ص) به من فرمود: «خداوند خواسته است که اینها رااسیر بنگرد!»
[8]
آماده نمودن زینب براى انجام این مسئولیت

حضرت زینب(س) از نظر روحى و قدرت تحمل در حدّ عالى و درجات بالا قرارداشت. او از جمله شخصیت‏هاى نمونه و منحصر به فردى است که مادرگیتى از آوردن امثال آن ناتوان است؛ ولى این مسئولیت پیام‏رسانى عاشورا به قدرى خطیر و بزرگ بود، که حتى شخصیتى بسان حضرت زینب نیز براى انجام آن نیازمند آمادگى قبلى بود.

بر همین اساس بهنظر مى‏رسد، زینب(س) از همان دوران کودکى تحت تربیت پیشوایان معصوم(ع) به تدریجبراى انجام چنین وظیفه خطیرى آماده مى‏شد. وى نزدیک رحلت پیامبر اکرم(ص)، خدمتجدّ بزرگوارش، عرض کرد:

«اى رسول خدا(ص)! دیشب خواب دیدم، باد شدیدى وزیدن گرفت و همه دنیا را تاریک وسیاه کرد. آن باد مرا از سویى به سوى دیگر مى‏انداخت، تا اینکه چشمم به درخت بزرگى افتاداز شدت وزش باد به آن درخت پناه بردم؛ ولى باد آن را ریشه کن کرد و بر زمین انداخت آن‏گاه به یکى از شاخه‏هاى نیرومند آن درخت پناه بردم، ولى باد آن را نیز قطع کرد. پس از آن به شاخه دیگرى پناهنده شدم و آن را نیز باد درهم شکست. سرانجام به دو شاخه متصل به هم از آن درخت چنگ زدم، باد آن دو را نیز در هم شکست. در اینجا از خواب بیدار شدم.»

سخنان زینب اشک از دیدگان پیامبر اکرم(ص) جارى ساخت و در این هنگام به زینب‏فرمود:

«اى نور دیده! آن درخت جد توست که به زودى تند باد اَجَل او را از پاى در مى‏آورد. آن شاخه نخست که به آن چنگ زدى مادرت، زهراست! شاخه دوم پدرت على است و آن دو شاخه به هم متصل برادرانت حسن و حسین هستند، که در سوگشان دنیا تاریک مى‏شود و تو لباس سیاه بر تن مى‏کنى.»

[9]

حضرت زینب(س) از همان کودکى مى‏آموخت که چگونه با سختى‏ها و دشوارى‏هامقابله کند، و در برابر جباران و ستمگران سر فرود نیاورد. بیش از شش سال از عمر زینب نمى‏گذشت که با فاجعه بزرگ رحلت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) روبه‏رو گردید. پس ازمدت کوتاهى اندوه از دست دادن مادر بر قلب به ظاهر کوچک او وارد گردید. از آن پس باهمان سن کم، بسان مادرش، در کنار پدر قرار گرفت و شریک غم و اندوه مظلوم‏ترین انسان جهان و مونس تنهایى‏اش گردید. پس از شهادت پدر در همه صحنه‏هاى سخت و دشوارهمراه و همگام و یاور دو برادرش، امام مجتبى(ع) و امام حسین(ع) بود. هنگامى که برنامه مسافرت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به عراق مطرح شد، بدون هیچ گونه چون وچرا و حتى بدون اینکه با ارائه پیشنهاد و نظر بخواهد آن حضرت را منصرف کند، همراه برادر راهى سفر گردید. گویا همراهى و همگامى حضرت زینب با امام حسین(ع) و حضوراو در نهضت امام(ع) از سال‏ها قبل پیش بینى شده بود. به همین مناسبت شرطِ همراهى بابرادر در قرارداد ازدواج حضرت زینب قید شده بود.

[10]

نقش زینب(س) تا شهادت امام(ع)



از نقش حضرت زینب پیش از شهادت امام حسین(ع) مطلب زیادى در تاریخ نقل نشده است. با این حال مى‏توان حدس زد، که آن حضرت در این دوران سرپرستى زنان و کودکان وپرستارى از امام سجاد(ع) را عهده‏دار بوده است. در حدیثى از امام سجاد(ع) آمده است کهدر شب عاشورا من در خیمه خودم نشسته بودم و عمه‏ام زینب از من پرستارى مى‏کرد.

[11]

علاوه بر آن حضرت زینب(س) در همه صحنه‏هاى دشوار و سخت به ویژه در روزعاشورا - همراه و همگام برادر و مشاور و یاور آن حضرت به شمار مى‏آمد؛ ولى مهم‏تر ازهمه اینها امام حسین(ع) روزبه‏روز خواهرش، زینب(س) را براى انجام مسئولیت خطیر وبسیار بزرگى که بر عهده داشت آماده مى‏کرد و وظایف و کارهایى که باید در مراحل مختلف مأموریت انجام مى‏داد به او گوشزد مى‏کرد. در اینجا درباره آماده‏سازى زینب(س) توسط امام حسین(ع) و همراهى وى با برادر در حوادث گوناگون توضیح بیشترى مى‏دهیم.

آماده سازى زینب(س) توسط امام حسین(ع)



1. زینب در منزل خزیمیه



نقل حدیث ام‏ایمن از سوى حضرت زینب(س)

[12] بیانگر آن است که آن حضرت سال‏هاپیش از واقعه عاشورا خبر شهادت برادرش را از زبان جدّ و پدر بزرگوارش شنیده بود. ولىشاید در آغاز سفر به عراق آنگونه که باید براى وى اطمینان و یقین کامل حاصل نشده بود کهآن حادثه اسفبار به همین زودى اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر آنکه احساسات انسان به گونه‏اىاست که تا حد ممکن تلاش مى‏کند پیش آمدهاى تلخ و ناگوار را نپذیرد و به نحوى توجیه کند. از این رو امام حسین(ع) مى‏کوشید تا به تدریج زینب کبرا رابراى رویارویى با حوادث ناگوار آینده آماده سازد. بر اساس آنچهدر تاریخ ذکر گردیده است، نخستین بارى که زینب(س) با خبراندوهبار شهادت برادر روبه‏رو گردید، در منزل خزیمیه بود.

امام حسین(ع) در مسیر حرکت خود از مکه به عراق یکشبانه روز در این منزل رحل اقامت افکند. هنگام صبح عقیله بنى‏هاشم، خدمت برادر رسید، عرض کرد: «اى برادر! آیا ترا ازآنچه دیشب شنیدم با خبر نسازم؟» امام(ع) فرمود: «آن چیست؟»زینب گفت: «دیشب هنگامى که براى انجام کارى از خیمه خودخارج شدم، شنیدم هاتفى ندا مى‏دهد:

«اى چشم بسیار گریه کن و کیست که در آینده بر شهیدان بگرید برگروهى که مرگ آنان را به سوى وعده‏اى معین به پیش مى‏راند!»

امام حسین(ع) فرمود: «اى خواهر! هر آنچه را که خداوندتقدیر کرده است، انجام خواهدشد.»

[13]

در این سخن امام حسین(ع) به طور ضمنى و تلویحى به خواهرش فهماند، که حوادث ناگوارى درا ین سفر در انتظارآنان‏است.

2. گفتگوى امام(ع) با زینب(س) در عصر تاسوعا



روز تاسوعا عمر سعد نامه‏اى از سوى ابن‏زیاد دریافت کرد،که به او فرمان داده بود، یا حسین(ع) را به سازش و تسلیم وادارنماید، و یا او و یارانش را از دم تیغ بگذراند. در پى رسیدن این فرمان عمر سعد به سپاه خود فرمان آماده باش داد، و به سوى اردوگاه امام(ع) حرکت کردند. هنگام عصر بود که امام حسین(ع)در مقابل خیمه‏اش با تکیه به شمشیر، سر به زانو نهاده، چندلحظه‏اى به خواب رفته بود. زینب کبرا(س) که کاملاً مراقباوضاع بود، با شنیدن صداى هیاهوى نزدیک شدن سپاه دشمن

نزد برادر شتافت و گفت: «اى برادر! آیا این صداها را نمى‏شنوى که به ما نزدیک مى‏شود؟» امام حسین(ع) سر از زانو برداشت وفرمود: «اى خواهر! در همین لحظه جدم پیامبر(ص)، پدرم على،مادرم فاطمه، و برادرم حسن را در خواب دیدم که به من فرمودند:«اى حسین! تو به همین زودى به ما مى‏پیوندى!»

نقل شده است زینب(س) با شنیدن این سخن سیلى بهصورت زد و فریاد را به ناله بلند کرد. امام حسین(ع) به او فرمود:«آرام باش! ما را دشمن‏شاد نساز!»

[14]

امام(ع) در این برخورد به طور صریح و آشکار خبر شهادتخود را با زینب(س) در میان گذاشت و او را در برخورد باحوادث آینده به صبر و پایدارى دعوت کرد.

3. توصیه‏هاى امام حسین(ع) به خواهرش در شب عاشورا



امام سجاد(ع) گوید: «در شب عاشورا من در خیمه خودنشسته بودم و عمه‏ام زینب(س) از من پرستارى مى‏کرد. پدرم نیزدر خیمه خود بود و چون غلام ابوذر شمشیرش را اصلاح مى‏کرد. در این حال پدرم این اشعار را چند بار خواند: «اىروزگار، اف بر تو از جانب دوستى و رفاقتت! تا کى آرزومندان ویاران را به خون خود آغشته مى‏نمایى؟ روزگار جایگزین نمى‏پذیرد و همانا کار به دست خداست و هر زنده‏اى راهمرامى‏پیماید!»

با شنیدن این اشعار مقصود پدرم را دریافتم و گریه گلویم راگرفت ؛ ولى سکوت کرده، خود را گرفتم و دانستم که بلا نازلشده است. ولى عمه‏ام وقتى سخنان پدرم را شنید، به دلیل آنکه زنبود و حالت رقت و جزع در زنان غالب است، نتوانست خود راکنترل کند و در حالى که لباسش بر زمین مى‏کشید، نزد پدرم رفت‏و گفت:

«اى کاش مرگ زندگى مرا نابود کرده بود! امروز همانند روزى است که مادرم فاطمه، پدرم علىو برادرم حسن از دنیا رفتند. اى جانشین گذشتگان و پناهگاه بازماندگان!»

امام حسین(ع) به زینب نگریست و به او گفت: «اى خواهر! مبادا شیطان بردبارى و حلمترا برباید.» آن‏گاه اشک از دیدگان پدرم سرازیر شد.»...

زینب گفت: «این بیش‏تر دل ما را مى‏سوزاند که راه چاره برایت نباشد و به ناچار شربت مرگ بنوشى.» آن‏گاه سیلى به صورت زد، گریبان پاره کرد و بیهوش گردید.

پدرم آب به صورت او پاشید، او را به هوش آورد و گفت: «اى خواهر! از خدا بترس وشکیبایى پیشه کن و بدان که اهل زمین مى‏میرند و اهل آسمان زنده نمى‏مانند و هر چیز جزوجه خداوند هلاک و نابود مى‏شود، همان خدایى که با قدرتش خلق را آفرید و آنان را برمى‏انگیزد و او یگانه و یکتاست. پدرم از من بهتر بود. مادرم از من بهتر بود. برادرم از من بهتربود [و همه مردند] براى من و براى هر مسلمان پیامبر خدا(ص) اسوه و الگو است... اى خواهر ترا سوگند مى‏دهم - و به سوگند من پایبند باش - در سوگ من گریبان پاره نکن،صورت نخراش و فریاد به افغان و ناله سر نده.»

[15]

وقایعى که بیان شد به خوبى نشان مى‏دهد که چگونه امام حسین(ع) خواهرش را براى رویارویى با حوادث آینده و ایفاى نقش تاریخى و بى‏نظیرش آماده مى‏کند امام(ع) در این گفتگو به خواهرش توصیه مى‏کند، که پس از شهادت او مبادا احساساتش نیروى تفکر واندیشه او را تحت الشعاع قرار دهد و حرکتى بر خلاف وظیفه و رسالت بزرگ تاریخى‏اش انجام دهد. و چه زیبا عقیله بنى هاشم به توصیه‏هاى برادر عمل کرد. او در تمام مراحلاسارت و پیام‏رسانى کمترین و کوچکترین عملى بر خلاف جهت پیشبرد نهضت و قیامبرادر، انجام نداد. اگر زینب بر بالین بدن برادر گریه و زارى کرد، اگر در کوفه و شام سخنرانى نمود، اگر براى برادر نوحه‏سرایى و مرثیه‏سرایى کرد و... همه و همه حساب شده و در جهت انجام رسالت و رساندن پیام نهضت عاشورا بود، نه فقط به دلیل غلبه احساسات. زینبکبرا(س) در موقع مناسب احساسات خویش را کنترل مى‏کرد، و در شرایط مناسب ابرازاحساسات مى‏نمود.

آنچه گذشت نمونه‏اى از صحنه‏هایى بود، که امام حسین(ع) در طول سفر، خواهرش رابراى رویارویى با حوادث آینده و ایفاى نقش تاریخى و بى‏نظیر خود آماده مى‏کرد؛ ولى به طور قطع گفتگوهاى امام حسین(ع) با خواهرش به همین چند مورد منحصر نمى‏شود. وامام(ع) اسرار زیادى را براى او بازگو نموده است، و او را از رمز و راز وظیفه‏اى که برعهده‏اش بوده، بیش از این آگاه کرده است که آن سخنان براى ما بازگو نگردیده است.
پی نوشت ها :


[1]. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، منشورات اعلمى، چاپ دوم، سال 1408ه'.ق، ص‏95.
[2]. ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیة، ج‏3، ص‏62.
[3]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏93، ص‏376.
[4]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، ص‏108، 162، 165.
[5]. ذبیح الله محلاتى، همان، ج‏3، ص‏38.
[6]. امام خمینى، صحیفه امام، ج‏10، ص‏110.
[7]. محدث قمى، نفس المهموم، مکتبة بصیرتى، سال 1405ه'.ق. ص‏379.
[8]. سید بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، منشورات المطبعة الحیدریة فى النجف، 1369 ه' ق، ص‏ 27 و 28.
منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 26