تاریخ نگارش : يازدهم بهمن 1390
آیا حضرت خضر پیامبر بوده؟
حاجیه تقی زاده فانید
خضـر
همچنیـن گفته اند نامـش ارمیا بـن حلشا, و از اسباط هارون بـوده است. ولـى اصح آن است که اهل سیر نقل کرده و آنچه که از پیامبـر رسیـده که نامـش بلیا بن ملکان عامر بن ارفخشد بن سام بـن نوح مى باشد. بنابراین نام اصلـى وى خضر نبوده بلکه به خاطر صفاتـى که در او بـوده است به خضر معروف شده است.
بسیارى از ما نام خضـر را شنیـده ایـم; چهره اى که سابقه چنـدیـن هزار ساله دارد, چهره اى که با پیامبر خدا یعنى حضرت مـوسـى سفر دریایى داشت,چهره اى که از بهترین یاران ذوالقرنیـن بـوده است.
خداوند به او عمر طولانى داد تا بر طـولانـى بـودن عمر امام زمان دلیل و بـرهانـى قـوى باشـد. او را نگه داشت تا انیـس و مـونـس تنهایـى امـام زمـان مـا در زمـان غیبت بـاشـد.


همچنیـن گفته اند نامـش ارمیا بـن حلشا, و از اسباط هارون بـوده است. ولـى اصح آن است که اهل سیر نقل کرده و آنچه که از پیامبـر رسیـده که نامـش بلیا بن ملکان عامر بن ارفخشد بن سام بـن نوح مى باشد. بنابراین نام اصلـى وى خضر نبوده بلکه به خاطر صفاتـى که در او بـوده است به خضر معروف شده است.
بسیارى از ما نام خضـر را شنیـده ایـم; چهره اى که سابقه چنـدیـن هزار ساله دارد, چهره اى که با پیامبر خدا یعنى حضرت مـوسـى سفر دریایى داشت,چهره اى که از بهترین یاران ذوالقرنیـن بـوده است.
خداوند به او عمر طولانى داد تا بر طـولانـى بـودن عمر امام زمان دلیل و بـرهانـى قـوى باشـد. او را نگه داشت تا انیـس و مـونـس تنهایـى امـام زمـان مـا در زمـان غیبت بـاشـد.

نام و نسب

همانگـونه که تاریخ نویسان در نام حضرت خضر اختلاف دارند,در نسب او نیز اختلاف دارند. طریحى به نقل ایـن اقوال پرداخته مى نویسد:
خضر صاحب مـوسى بفتح خاء و بکسر آن و سکـون ضاد و فتح و یا کسر آن. وى فرزند ماعید بن عیص بـن اسحاق است. و برخى گفته اند:
نامـش ایلیا فـرزنـد ملکان بن قالع بـن قالع بـن ارفخشـد بـن سام بـن نـوح مى باشد. و در برخى شروح آمده که نامـش الیاس بن ملکان بـن ارفخشد بن سام بن نوح است.و گفته شده که نامش ایلیا بن عامیل بـن شمالخین بن اریا بن علقما بن عیص بن اسحاق بـن ابراهیم است.
همچنیـن گفته اند نامـش ارمیا بـن حلشا, و از اسباط هارون بـوده است. ولـى اصح آن است که اهل سیر نقل کرده و آنچه که از پیامبـر رسیـده که نامـش بلیا بن ملکان عامر بن ارفخشد بن سام بـن نوح مى باشد. بنابراین نام اصلـى وى خضر نبوده بلکه به خاطر صفاتـى که در او بـوده است به خضر معروف شده است.

آیا خضر پیامبر بوده است ؟

در اینکه آیا حضرت خضـر پیامبـرى از پیامبـران و یا بنـده اى از بندگان صالح خـدا بـوده بحث و گفتگـو
ست. در بعضـى اخبار آمده است که خضر و ذوالقرنیـن پیامبر نبوده بلکه هر دو عالـم بـوند.
چنانچه برید بـن معاویه از امام باقر و صادق نقل مـى کند که حضرت فرمود: صاحب مـوسـى ـ خضر ـ و ذوالقرنیـن پیامبر نبـودنـد بلکه عالم بودند.
اما بسیارى از علما به استناد برخـى آیات و روایات معتقـدند که حضـرت خضـر(ع) پیـامبـرى از پیـامبـران خـدا بـوده است.
علامه طریحى مى فرماید: بسیارى از علما مى گـویند وى پیامبر بـوده و استدلال کرده اند به اینکه به مـوسى گفت: ((و ما فعلت عن امرى; هرگز ایـن کارها را از پیـش خـود انجام ندادم.)) علامه طباطبایى پـس از آنکه مسـاءله عالـم بـودن خضـر را مطـرح مـى کنـــد, بعد مى فرماید:
لکـن آیات نازل شده در قصه خضر و مـوسى ظاهر در ایـن است که وى پیامبر بوده است.
و آنگاه اضافه مـى کنـد: آنچه که از روایات نبـوى و از طریق اهل بیت وارد شـده چنانکه محمد بـن عماره از امام صادق آورده به دست مـىآید که خضر پیامبرى مرسل بـوده است که خداوند وى را به سـوى قومـش فرستاد.او نیز مردم را دعوت به تـوحید و اقرار به انبیا و رسل و کتابهاى آسمانى نمود.

ویژگیهاى خضر(ع)

حضرت خضر(ع)داراى ویژگیهاى زیادى است که به بـرخـى از آنها به استناد روایات اشاره مى کنیم:
1 ـ وى از جمله کسانـى است که به چشمه آب حیات دست پیدا کرده و مقدارى از آن را نوشیده است.
2 ـ خضر(ع) هـم اکنون زنده است و تا نفخ صور زنده خـواهد بـود. امام رضا(ع) فرمـود: خضر از آب حیات نـوشید پـس او زنده است تا نفخ صور دمیده شود.
حلبـى نیز در همیـن راستـا آورده است که: اجمع العلماء بـالنقل علـى کـون الخضـر حیـا بـاقیـا الـى
لان.
3 ـ خـداوند به خضر(ع) تـوان و قدرت نیرومندى عطا کرده, چنانکه طریحـى مـى نـو e سد: خداوند به خضر تـوان و قدرت بسیار بالایى عطا کـرد.
و مسـوول مقـدمه الجیـش ذىالقـرنیـن بوده است.
4 ـ از خصوصیات و ویژگیهاى خضر ایـن بوده که به هر کجا مى نشسته آنجا سرسبز مـى گشت. امام صادق(ع) فرمـود: بر هیچ تخته خشکیده اى نمى نشست مگر آنکه سبز مـى گشت و بر هیچ زمینـى بـىآب و علف قرار نمى گرفت مگر آن که سرسبز مـى گشت و به همیـن جهت خضر نامیده شـد.
همچنیـن گفته شـده که هر گاه به نماز مـى ایستاد اطرافـش سـرسبز مـى گشت.
5 ـ قرآن مجید هر چند آشکارا نام او را نبرده است اما از او به عنـوان عالـم یاد کـرده است و درسـوره کهف در جـریان ملاقات حضرت مـوسـى با خضر چنیـن مـى فرماید: ((فـوجدا عبـدا مـن عبـادنا آتیناه رحمه مـن عنـدنا و علمنـاه مـن لـدنـا علمـا)).
6 ـ هر کجا نامـش برده شـود فـورا حاضر مى گردد. امام رضا(ع) در باره ایـن ویژگى مى فرماید: ((و انه لیحضر حیث ما ذکر فمـن ذکره منکـم فلیسلم علیه)); هر کجا از او یاد شود همانجا حاضر مى شود, پـس هـر یک از شمـا به یـاد او افتـاد بـر او سلام کنـد.
7 ـ حضور همه ساله در مراسم حج.
همچنیـن امام رضا(ع) مـى فرماید: ((و انه لیحضر المـوسـم کل سنه فیقضى جمیع المناسک و یقف بعرفه فیومـن على دعاء المـومنیـن)); همه سـاله در مـراسـم حج حضـور مـى یاب و تمـام مناسک حج را نیز انجام مى دهد, و در عرفات در کنار سایر حجاج خانه خدا مـى ایستـد و بر دعاى مومنین آمین مى گوید.
8 ـ انـدرزگـویـى و نصیحت پذیرى. از دیگر ویژگیهاى حضرت خضـر(ع) ایـن است که هم به دیگران توصیه و اندرز مى داده و هـم دنبال آن بـوده که از نصایح و گفته هـاى بزرگـان و صـالحـان کمـال بهره و استفاده را ببرد.
مثلا گاه مى بینیـم که معصـومیـن (علیهم السلام) امثال امام صادق و امام باقر و امام زین العابدیـن وصایاى او را به مـوسـى و اندرزهاى خضر را به دیگران براى ما نقل کرده اند. و گاهـى هـم روایت کرده اند که خضر به محضرشان مـى رفته و درخـواست نصیحت و تـوصیه مـى نموده مثلا به امیرالمـومنیـن پیشنهاد کرد که مرا به کارى راهنمایـى کـن که اگر آن را انجام دهـم خداوند مرا از آتش جهنم نجات دهد.

آیا خضر(ع) را مى توان دید؟

در اینکه آیا مى شـود حضـورا به خدمت خضر رسید یا نه باز روایات دو دسته هستند دسته اول آنهایى مـى باشند که امکان رویت را نفـى کـرده حتـى از امامان معصـوم. مثلا از امام رضـا(ع) نقل شـده که فـرمـود: ((و اءنه لیاءتینـا فیسلـم فنسمع صـوته و لا نـرى شخصه ..)); خضر نزد ما مىآید و به ما سلام مـى کنـد پـس ما صـدایـش را مى شنویم ولى شخص او را نمى بینیم. همچنیـن از حضرت رضا(ع) روایت شـده که هنگامـى که رسـول خـدا رحلت کرد شخصـى در خانه اهل بیت آمده و به آنان تعزیت و تسلیت گفت, اهل بیت صدایـش را مى شنیدند اما شخص او را نمـى دیدند, حضرت علـى(ع) فرمـود ایـن خضر است که آمـده و مصیبت پیـامبـر را به شمـا تعزیت مـى دهـد. و از امــام زیـن العابـدیـن شبیه آنچه که گذشت نقل شــــده است.
و دسته دوم روایـاتـى هستنـد که از آنها چنیـن بـرمـىآیـد: علاوه بـر اینکه معصـومیـن صداى خضر را مى شنیدند شخص او را نیز مـى دیدند و گاهى هـم یـاران امـام بـا خضـر ملاقـات مـى کـردند.
و بارها دیده شده که به حضـور امامان رسیده و سـوالاتـى از آنان کرده که در بـرخـى مـوارد پاسخ پـرسشها را به فرزنـد معصـومشان واگذار کرده اند.
همانگـونه که روایت شـده امام باقر در حج بـودند مردى به حضـور امـام رسیـد و دو زانـو نشست و از آن حضـرت سـوالـى کــــــرد. امـام بـاقـر فـرمـودنـد از فـرزنـدم جعفـر(ع) بپـرس.
و در آخـر خبـر آمـده که امـام بـاقـر فـرمـود: ایـن خضـر است.
همچنیـن از ملاقاتهاى مکرر خضر با حضرت امیر که هم میثم تمار او را دیده و هـم شرطه الخمیـس شخص خضر را دیده بـودنـد و به گمان اینکه او دشمـن علـى است و از تاریکـى شب آمده است استفاده کند تا على را ترور بنماید. و همچنیـن از ملاقات و گفتگـوى مکرر خضر با امام e ین العابـدین در مدینه و در بیـن راه مکه و مدینه و از فـرستادن امام صادق(ع) چـوبى از درخت طـوبـى را جهت رفع تشنگـى داود رقـى به وسیله او و روایات متعدد دیگـر استفـاده مـى شـود.
خضـر(ع) بـا اهل بیت(ع) تمـاس حضـورى داشته بلکه بسیارى اوقـات کارهاى معصـومیـن را نیز انجام مـى داده است. اما نسبت به سایـر مردم در زمان حیات معصومیـن گاه گاهى مورد رویت بوده است و اما در زمان غیبت, همانند خـود امام زمان جز در مـوارد بسیار نادر, بـراى احـدى قـابل رویت و شنـاسـایـى نمـى بـاشـد.

رابطه خضر با اهل بیت(ع)

بسیارى از روایات و احادیث دلالت دارنـد که حضـرت خضـر(ع) رابطه بسیار خـوبى با اهل بیت پیامبر(ص) داشته بلکه طبق فرمایـش امام رضا(ع) هر روز نزد معصـومیـن(ع) مى رفته و عرض سلام مـى کرده است.
حضرت فرمود: و اءنه لیاءتینا فیسلـم فنسمع صـوته و لا نرى شخصه. آرى همـو بـود که پـس از رحلت پیامبـر خـدا به در خانه اهل بیت آمده و به آنان تسلیت مصیبت رسول خدا را گفت و همو بـود که پـس از شهادت مولى المـوحـدیـن امیـرالمـومنیـن با شتاب در حالـى که لااله الاالله مى گفت خـود را به در خانه على رسانده و مى گفت:
خداى تو را رحمت کند اى اباالحسـن تـو اولیـن فردى بـودى که به اسلام گرویدى, و از نظر ایمان خالص تریـن آنها, و از همه یقینت به خدا شدیدتر و بیشتر از همه از خـدا ترس داشتـى ... علـى تـو همانند کـوهى بـودى که هرگز بادها و طـوفانها او را از جاى تکان ندهد.
ابـن عباس گوید: همگان سکوت کردند تا سخنانـش تمام شد سپـس خـود گریه کرد و یاران رسول خدا را به گریه انداخت. سپـس به دنبالـش گشتند ولـى او را نیافتنـد.
و همـو بـود که پـس از شهادت امام حسـن(ع) در گـوشه اى از مسجـدالحـرام در مصیبت آن حضــرت اشعارى سـوزناک مـى خـواند. ابـن عباس گـوید: روزى که امام حسیـن(ع) به شهادت رسید صـدایـى از گـوشه خانه به گـوشمان رسیـد که مـى گفت:
اصبروا آل الرسول
قتل الفرخ النحول
نـزل الروح الامین
بـبـکـاء و عـویل
صبر کنید اى آل رسـول الله! فرزندى که خدا به پیامبر هدیه کرد, کشته شد. جبرئیل امیـن نازل شد در حالـى که گریه و زارى مى کرد.

علاقه شدید خضر به على(ع)

بدون شک حضرت خضر از جمله کسانى بـود که جایگاه معصومیـن بالاخص على(ع) را خوب درک کرده بود. بدیـن جهت پـس از رحلت رسول الله, ایـن علاقه با خاندان پیامبر مستحکـم تر شد و در تمام قضایایى که براى علـى(ع) در مـدینه رخ داد تا رفتـن به سـوى عراق و جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقیـن,در کنار مولاى متقیان و مایه دل خوشى على(ع) و آرامـش خاطر آن حضرت بـود. ((اءصبغ بـن نباته)) گوید: امیرمـومنان در حال نماز بـود که مردى به طرف آن حضرت آمـد, در حالـى که بر تـن او دو برد سبز رنگ بـود و دو گیسـوى بافته شده مشکى و محاسن سفید داشت.
هنگامـى که حضرت سلام داد, خـود را بر روى امام انداخته و بر سر مبارک علـى بـوسه زد.
سپـس دست حضرت را گرفته, بیرون رفتند. به سـرعت دنبال آنها رفتیم, از حضرت در باره او پـرسیـدیـم, ایشان فرمود: این برادرم خضر است ...
همچنیـن اصبغ نقل مى کند: بار دیگر در حالى که میثم تمار در کنار همان ستـونى که حضرت نماز مى خواند, ایستاده و نماز مى گزارد, به مثیـم گفت: اى کسى که در کنار ستون نماز مى گزارى! به صاحب خانه سلام مرا برسان و به او بگـو که مـن از او شروع کردم, اما او را در حال استراحت دیدم.
در خبر دیگرى آمده است: روزى على(ع) و خضر با هـم دیدار کردند. على(ع) فرمود:
جمله حکمتآمیزى بگوى. خضر گفت: چه زیباست تـواضع ثـروتمنـدان بـراى فقـرا, بـراى رضـاى خـدا. علـى(ع) فـرمــود:
و بهتـر از آن تکبر کردن فقـرا بـر ثـروتمنـدان نشانه اعتماد و تـوکل به خـداست,خضر گفت: ایـن سخـن را بایـد با آب طلا نـوشت.

امام زین العابدین و حضرت خضر(ع)

ابراهیم بـن ادهم و فتح موصلى گویند: همـراه قافله در صحـرا و بیابان بـودم. پس بـراى قضاى حاجت از قافله فاصله گرفتـم. ناگهان چشمم به کودکى افتاد که در حال راه رفتـن بـود.
پیـش خود گفتـم: سبحان الله! در صحراى بىآب و علف, ایـن کودک چه مى کند. نزدیک شده, بر او سلام گفتم. پاسخ مرا داد, پـرسیـدم: به کجـا مـى روى؟ ـ به سـوى خـانه پـروردگارم.
ـ عزیزم, تو کـودک هستى. نه حج واجبى بر تـو هست و نه مستحبـى.
ـ اى پیرمرد آیا نـدیدى که چه قـدر کودکانـى که از مـن کـوچکتر بودند و از دنیا رفتد.
ـ توشه و مرکبت کجاست؟
ـ تـوشه ام تقـواى من و مـرکب مـن دوپایم و هـدفـم مـولایـم است.
ـ غذایى همراهت نمى بینـم؟! ـ اى شیخ آیا پسندیده است که کسى تو را دعوت کند, آنگاه غذا از خانه بردارى؟! ـ نه ـ آن کـس که مرا به خانه اش دعوت کـرده, او است که سیرم کند و سیرابـم گـردانـد.
ـ بیا و همراه مـن سـوار شـو تا مشاعر را درک کنى ـ یعنى به حج برسـى ـ . ـ از ما تلاش در راه رفتـن و از او ما را رساندن, آیا فرمایـش خدا را نشنیدى که مـى گـوید:
و کسانـى که در راه ما تلاش کـردنـد, راه هایمـان را به آنها نشـان مـى دهیـم, و به تحقیق که خداوند با نیکوکاران است. گوید: گرماگرم صحبت بـودیـم که جوانى خـوش سیما در حالـى که پیراهـن سفیدى بر تـن داشت, از راه رسید. دست به گردن آن پسـر انـداخت و به او سلام کـرد. مـن به طـرف آن جـوان رفتـم و عرضه داشتـم: به حق آن کسـى که خلق تـو را نیکـو گردانیـد, این پسر کیست؟ گفت: آیا او را نمـى شناسـى؟ ایـن علـى بن الحسیـن فرزند على بـن ابى طالب است. گوید: بلافاصله آن جوان را رها کردم و به طرف آن پسر رفتم و گفتـم به پدرانت تـو را سوگند مى دهم بگوى این جوان کیست؟ ـ ایـن برادرم خضر است و هر روز نزد ما مىآید و بر ما سلام مى کند.
به حق پدرانت قسمت مى دهـم که به مـن خبر دهى, چگونه بدون تـوشه ایـن دشت و بیابان را به پشت سر مى گذارى؟ ـ آرى با توشه ایـن راه را طى مى کنـم و اما توشه راهم چهار چیز است. ـ چیستند؟
ـ تمام دنیا در نظر و زیـر سلطه خـدا مـى بـاشـد و تمـامـى خلق, بندگان خدا و کنیزان و خانـواده او هستند و تمام رزق و روزى را به دست او مـى بینـم, همچنیـن فقط قضـاء و مشیت الهى را در تمام زمیـن قـابل نفـوذ مـى دانـم.
گفتـم!عجب تـوشه اى دارى و تـو اى زین العابدین با ایـن تـوشه از گذرگاههاى آخرت طـى مى کنى چه رسد به گذرگاههاى دنیا.

نقش حضرت در زمان غیبت

همانگونه که ملاحظه شد حضرت خضر(ع) در ایام حضور معصـومیـن نقـش بسیار مهمى را ایفا مـى کرد, گرچه بیشتر کارها و برنامه هایـش را احـدى جز آنها نمـى داند که به برخـى از آنها قبلا اشاره شد. اما در زمـان غیبت بقیه الله الاعظم(ع) بـدون شک کـارهـاى زیــادى را انجام مى دهد که از آن بـى اطلاع هستیـم, اما کارى که طبق فرمایـش امام رضا انجام مى دهد آن است که: آن سلامـى که به سایر معصـومان داشته, بدون شک همان را نسبت به امام زمان ادامه مـى دهد و امام رضا فرمـود: ((و انه لیاءتینا فیسلـم علینا)); نزد ما مـىآید و به ما سلام مى کند.
و آن کارهایى که سایر معصومیـن در زمان حضور از جمله امام صادق به عهده خضر واگذار مـى کردند,یقینا در زمان غیبت امام زمان به او واگذار خـواهـد شـد.ازقبیل, رسیدن به فریاد درمانـدگان در بیـابـانها و گـم شـدگـان و غیـر آن. و از همه مهمتـر آن است که خـداونـد به وسیله خضـر,امام زمان را در ایام غیبت از تنهایـىبیرون آورده,مونـس آن حضرت خواهد بود.
امام رضا مى فرماید: ((و سیـونـس الله به وحشه قائمنا فـى غیبته و یصل به وحدته)); و در آینده خـداونـد به وسیله او وحشت قائم ما را در ایام غیبتـش به انـس مبـدل خواهد کرد و یار آن حضـرت در تنهایـى خـواهـد بـود.

راز عمـر خضـر بـراى استـدلال به امـام زمـان

مساءله مهم دیگر ایـن است که خـداوند عمر طـولانـى به خضر عنایت فرمـود تا بر طـولانى بـودن عمر امام زمان دلیل باشد و بهانه را از دست دشمنان بگیرد.
سـدیر صیـرفـى ضمـن حـدیث مفصلـى از امام صادق(ع) در ایـن جهت, مـى فرماید: و اما عبد صالح یعنـى خضر به درستـى که خداوند هرگز عمر او را طولانى ننمود تا اینکه نبوتى برایـش مقدر کرده باشد و نه به جهت کتابـى که بر او نازل شـود و نه به جهت شریعتى که با آن, شـریعت پیامبـر را نسخ کـرده بـاشـد و نه بـراى امامتـى که بندگان را به پیروى از او ملزم کند و نه براى طاعتـى که خداوند براى او فرضـى کرده باشد, بلکه چـون در علـم خدا گذشته بـود که تقـدیرى در عمر حضـرت قائم در ایام غیبت خـواهـد داشت و نیز در علـم او انکار ایـن جهت از امت گذشته بـود, خـواست تا عمرحضرت قائم به درازاى عمر عبد صالح یعنى خضر طولانى شـود. و ایـن زنده نگه داشتـن و طـولانى کردن عمر خضر جز براى استدلال نمودن به عمر حضـرت قائم و بـراى ابطال حجت منکـریـن هیچ دلیل دیگرى نـدارد.

سرانجام

لابـد مـى پرسید که سرانجام کار خضر به کجا خـواهـد رسید و تا چه وقت زنـده مـى مـانـد و آیـا مـرگ بـراى او هست تا نیست؟
پاسخ مى دهیـم از آنجایـى که قرآن مـى فـرمایـد: ((کل نفـس ذائقه الموت)) مرگ بر همه مقدر شده, بنابرایـن خضر هـم خواهد مرد اما چه وقت, این را بایـد از روایات و اقـوال مفسریـن به دست آورد.
نیشابـورى از ثعلبى نقل مى کند که گفته مى شودحضرت نمى میرد, مگر در آخـرالزمـان بعد از آنکه قـرآن بـالا مـى رود. و همچنیـن از نیشـابـورى نقل گـردیـد که:
آخـریـن کسـى از بنـىآدم از دنیـا مـى رود, الیـاس و خضــر است. و از امـام رضـا(ع) نقل شـد که فـرمود:
خضـر زنـده است تـا نفخ صـور دمیـده شود
منبع:http://www.mahdawiat.com