----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
قصص
جزء : بیستم
وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا يَحْذَرُونَ6وَ أَوْحَيْنا إِلي‏ أُمِّ مُوسي‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ7فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئينَ8وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لي‏ وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسي‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ9وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسي‏ فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلي‏ قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ10وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ11وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلي‏ أَهْلِ بَيْتٍ يَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ12فَرَدَدْناهُ إِلي‏ أُمِّهِ کَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ13
ترجمه جناب آقاي صفوي
6) و مى خواستیم آنان را مالک آن سرزمین گردانیم و در آن مستقرشان سازیم و از ناحیه همین مستضعفان، به فرعون پادشاه مصر و هامان وزیر او، و لشکریان این دو، همان را بنمایانیم که هماره از آن هراس داشتند.

7) در همان زمانى که پسران بنى اسرائیل را مى کشتند، مادر موسى به موسى حامله شد و او را بزاد. ما به مادر موسى الهام کردیم: تا آن گاه که بر جان او نترسیده اى او را شیر ده، ولى آن گاه که ترسیدى او را در آن رود بزرگ ( رود نیل ) بیفکن و نترس، که کشته نمى شود و از دورى وى اندوهگین مباش که ما او را به تو باز مى گردانیم و از پیامبرانش قرار مى دهیم و او را به سوى خاندان فرعون و بنى اسرائیل به رسالت مى فرستیم.

8) ] مادر موسى او را به نیل انداخت [ فرعونیان او را یافتند و از آن رود برگرفتند و نزد فرعون آوردند، تا سرانجام دشمن آنان شود و مایه حزن و اندوهشان گردد. آرى، فرعون و هامان و لشکریان آن دو، در کشتن پسران بنى اسرائیل و رها کردن موسى به راه خطا رفتند; خواستند آن کس را که نابودى آنان به دست او بود بکشند ولى ندانسته در نگهدارى و تربیت وى کوشیدند.

9) آن هنگام که موسى را نزد فرعون آوردند، همسر فرعون به شفاعت او برخاست و به شوهرش گفت: این نور چشم من و تو و مایه سرور ماست، مبادا بکشیدش. امید مى رود که به ما سود رساند و یا او را به فرزندى بگیریم. این چنین کردند ولى نمى فهمیدند حقیقت ماجرا چیست و فرجام کارشان چه خواهد شد.

10) با الهامى که به مادر موسى شد، دلش از ترس و اندوه پاک و تهى گردید، که اگر قلبش را با آن الهام محکم نکرده بودیم، نزدیک بود بر اثر ناشکیبایى راز خود را فاش کند. آرى، به او الهام کردیم تا به حراستِ ما از موسى اطمینان یابد و بدان باور داشته باشد.

11) مادر موسى، موسى را به رود نیل انداخت و به خواهر وى گفت: او را دنبال کن تا ببینى فرجامش چه مى شود. او در پى موسى از دور نظاره اش مى کرد; دید خدمتکاران فرعون او را از آب گرفتند. ولى آنان متوجه نشدند که خواهر این کودک در پى اوست و او را نگهبانى مى کند.

12) و ما موسى را - پیش از حضور خواهرش در نزد فرعونیان - از پذیرش دایگان باز داشتیم; پس شیر هیچ دایه اى را ننوشید. خواهرش حکایت او دریافت; پس نزد فرعونیان شتافت و گفت: آیا مى خواهید شما را به خانواده اى که سرپرستى و دایگى او را برایتان به عهده گیرند و خیرخواه او باشند، راهنمایى کنم ؟

13) فرعونیان پیشنهادش را پذیرفتند. او آنان را به مادر موسى راهنمایى کرد، و آنان کودک را به مادرش تسلیم کردند. بدین ترتیب، موسى را به مادرش بازگرداندیم تا دیده اش روشن شود و محزون نباشد و تا به چشم خود ببیند که وعده هاى خدا حق است، ولى بیشتر مردم راستى و درستىِ وعده هاى الهى را باور نمى کنند و در آن تردید روا مى دارند.

386
386