آیا در قرآن ذکری از امام غائب از نظر آمده است؟
 تاریخ نگارش : اول خرداد 1391
آیا در قرآن ذکری از امام غائب از نظر آمده است؟
حاجیه تقی زاده فانید
در بین کتاب هاى حدیث که از پیشینیان به دست ما رسیده است، کمتر کتابى است که از شهرتى به سان «کمال الدّین» برخوردار باشد:
در این کتاب که از دیدگاه مکتب تشیّع در موضوع غیبت و طول عمر امام مهدى(ع) نوشته شده است، بسیارى از نصوص و احادیث مربوط به این مبحث با ترتیبی خاصّ به همراه براهینى متین درج شده است.
 کلید واژه : ایا در قرآن ذکری از امام غائب از نظر آمده است؟
در بین کتاب هاى حدیث که از پیشینیان به دست ما رسیده است، کمتر کتابى است که از شهرتى به سان «کمال الدّین» برخوردار باشد:
در این کتاب که از دیدگاه مکتب تشیّع در موضوع غیبت و طول عمر امام مهدى(ع) نوشته شده است، بسیارى از نصوص و احادیث مربوط به این مبحث با ترتیبی خاصّ به همراه براهینى متین درج شده است.
مؤلّف این کتاب، شیخ فقیه ابوجعفر محمّد بن علیّ بن حسین
بن موسى بن- بابویه قمّى می گوید: انگیزه من در تألیف این کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علیّ بن موسى الرّضا(ع) برآورده شد،
به نیشابور برگشتم و در آنجا اقامت گزیدم، و دیدم بیشتر شیعیانى که
به نزد من آمد و شد مى‏کردند، در امر غیبت حیرانند و در باره امام قائم(ع) شبهه دارند و از راه راست منحرف گشته و به رأى و قیاس روى آورده‏اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) تلاش خود را در ارشاد ایشان به کار بستم تا آنها را به حقّ و ثواب دلالت کنم. نکته دیگر آن است که خداى تعالى چون آمادگى یکى از بندگان خود را براى طاعتى دانست، او را بدان دعوت مى‏کند تا توفیق آن عبادت را دریابد و مستحقّ پاداشى به اندازه آن طاعت گردد و اگر غفلت از آن روا باشد، رواست که از همه حقوق خلق خود غفلت کند و خداى تعالى از آن بزرگوارتر است که چنین کند.
پس براى کسانى که حقوق الهى و حقوق خلقش را به جا مى‏آورند، پاداش بزرگى مقرّر کرده است که چون مفکّرى در آن اندیشه کند، جزئى از آن را خواهد شناخت، زیرا به واسطه جلالت و بزرگى قدر آن، نمى‏تواند کلّ آن را ادراک کرد، و جزئى از اجزایش این است که به وسیله
امام عادل، مورچه و پشّه و هر جاندارى به سعادت مى‏رسد، زیرا
خداى تعالى مى‏فرماید:
«و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتى براى جهانیان» و بر صحّت آن، این قول خداى تعالى در قصه حضرت نوح علیه السّلام دلالت دارد که فرمود: گفتم از پروردگار آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است و
از آسمان باران پى در پى بر شما مى‏فرستد، و از فوائد باران پى در پى، انسان و سایر حیوانات منتفع مى‏شوند، و سبب آن نیز داعیان به دین خدا و هادیان به حقّ او مى‏باشند، پس پاداش الهى به اندازه قدر ایشان است و عقوبتش بر معاندین از روى حساب. بر این اساس است که مى‏گوئیم براى بقاى عالم و صلاح آن نیازمند به وجود امام مى‏باشیم.
شیخ صدوق می گوید:
در این کتاب، اخبارى که بدین معنى دلالت دارد، در باب «العلّة الّتی یحتاج من اجلها إلى الإمام» نقل نموده‏ام.
از مهم ترین پرسش هایی که در باب امام مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) مطرح است، عدم ذکری از نام ایشان در کتاب قرآن است. برخی بر این پندارند که چون نامی از ایشان در قرآن ذکر نشده است لذا اعتقاد به وجود ایشان امری درست نیست.
بی خبر از آن که قرآن که کتاب الهی است و سنت الهی درآن
تقریر یافته است، سخنان خویش را در لفافه بیان می دارد و صاحبان خرد و لب اند که این نکات را در می یابند. مرحوم شیخ صدوق از مفاخر و علمای بزگ شیعه در کتاب مهم «کمال الدین» و تمام النعمه که
در راستای دفاع از وجود امام غائب تقریر یافته،این پرسش را به نحوی مطرح نموده است. وی می گوید : و شگفت نیست اگر نادانان این امّت نیز مدّت غیبت صاحب الزّمان(ع) را طولانى شمارند و بى‏اصل و اساس و بدون بصیرت از مذهب خود باز گردند و از گفته خداوند عبرت نگیرند که فرمود: «آیا مؤمنان را زمان آن نرسیده است که‏قلوبشان براى ذکر خدا و آنچه از جانب حقّ فرود آمده است، خاشع گردانند و مانند آنان نباشند که به ایشان کتاب داده شد و مدّت را طولانى شمردند و قلوبشان را قساوت فرا گرفت و بسیارى از آنان فاسق شدند». او (آن مردى که در مدینة السّلام سخن گفت) پرسید: در قرآن کریم در این باره چه آیه‏اى نازل شده است؟
گفتم: این سخن خداى تعالى: «الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏». که مقصود از ایمان به غیب، ایمان
به حضرت قائم و غیبت اوست.
و داود بن کثیر رقّى از امام صادق(ع) درباره این سخن خداى تعالى که «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» فرمود: کسى که به قیام قائم(عج) اقرار کند و بگوید که آن حقّ است.
و یحیى بن أبی القاسم گوید: از امام صادق(ع) از معناى آیه شریفه‏ «الم ذلِکَ‏ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» پرسش کردم، فرمودند:
مقصود از متّقین، شیعه علىّ(ع) و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مى‏گویند چرا بر او آیه‏اى از جانب پروردگارش نازل نمى‏شود؟ بگو که غیب از آن خداست و در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است که «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است و تصدیق آن نیز قول خداى تعالى است که فرمود: «و فرزند مریم و مادرش را آیه قرار دادیم» که مراد از آن حجّت است.
علىّ بن رئاب از امام صادق(ع) روایت کند که ایشان درباره
این سخن خداى تعالى «روزى که بعضى از آیات پروردگارت بیاید، ایمان هیچ نفسى که پیشتر ایمان نیاورده است، به وى فایده نمى‏رساند» فرمودند: آیات عبارت از ائمّه است و آیت منتظره، حضرت قائم(ع) است و در روز ظهورش که با شمشیر بپاخیزد، ایمان کسى که پیشتر ایمان نیاورده باشد، به وى سود نرساند، گرچه به پدران گذشته وى ایمان آورده باشد.
بعضى از مخالفان درباره این آیه با من سخن گفته و اظهار داشته‏اند که معناى قول خداى تعالى که مى‏فرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» این است که به حشر و نشر و احوال روز قیامت، ایمان مى‏آوردند. به او گفتم: در تأویلت نادانى و در گفتارت گمراه، زیرا یهود و نصارى و بسیارى از مشرکین و مخالفین اسلام نیز ایمان به حشر و نشر و حساب و ثواب و عقاب دارند، و خداى تعالى مؤمنان را مدح نمى‏کند به مدحى که فرقه‏هاى کفر و الحاد نیز با آنها شریک باشند بلکه خداى تعالى مؤمنان را وصف و ستایشى فرموده که مخصوص آنهاست و دیگرى با ایشان شریک نیست.


در بین کتاب هاى حدیث که از پیشینیان به دست ما رسیده است، کمتر کتابى است که از شهرتى به سان «کمال الدّین» برخوردار باشد:
در این کتاب که از دیدگاه مکتب تشیّع در موضوع غیبت و طول عمر امام مهدى(ع) نوشته شده است، بسیارى از نصوص و احادیث مربوط به این مبحث با ترتیبی خاصّ به همراه براهینى متین درج شده است.
مؤلّف این کتاب، شیخ فقیه ابوجعفر محمّد بن علیّ بن حسین
بن موسى بن- بابویه قمّى می گوید: انگیزه من در تألیف این کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علیّ بن موسى الرّضا(ع) برآورده شد،
به نیشابور برگشتم و در آنجا اقامت گزیدم، و دیدم بیشتر شیعیانى که
به نزد من آمد و شد مى‏کردند، در امر غیبت حیرانند و در باره امام قائم(ع) شبهه دارند و از راه راست منحرف گشته و به رأى و قیاس روى آورده‏اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) تلاش خود را در ارشاد ایشان به کار بستم تا آنها را به حقّ و ثواب دلالت کنم. نکته دیگر آن است که خداى تعالى چون آمادگى یکى از بندگان خود را براى طاعتى دانست، او را بدان دعوت مى‏کند تا توفیق آن عبادت را دریابد و مستحقّ پاداشى به اندازه آن طاعت گردد و اگر غفلت از آن روا باشد، رواست که از همه حقوق خلق خود غفلت کند و خداى تعالى از آن بزرگوارتر است که چنین کند.
پس براى کسانى که حقوق الهى و حقوق خلقش را به جا مى‏آورند، پاداش بزرگى مقرّر کرده است که چون مفکّرى در آن اندیشه کند، جزئى از آن را خواهد شناخت، زیرا به واسطه جلالت و بزرگى قدر آن، نمى‏تواند کلّ آن را ادراک کرد، و جزئى از اجزایش این است که به وسیله
امام عادل، مورچه و پشّه و هر جاندارى به سعادت مى‏رسد، زیرا
خداى تعالى مى‏فرماید:
«و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتى براى جهانیان» و بر صحّت آن، این قول خداى تعالى در قصه حضرت نوح علیه السّلام دلالت دارد که فرمود: گفتم از پروردگار آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است و
از آسمان باران پى در پى بر شما مى‏فرستد، و از فوائد باران پى در پى، انسان و سایر حیوانات منتفع مى‏شوند، و سبب آن نیز داعیان به دین خدا و هادیان به حقّ او مى‏باشند، پس پاداش الهى به اندازه قدر ایشان است و عقوبتش بر معاندین از روى حساب. بر این اساس است که مى‏گوئیم براى بقاى عالم و صلاح آن نیازمند به وجود امام مى‏باشیم.
شیخ صدوق می گوید:
در این کتاب، اخبارى که بدین معنى دلالت دارد، در باب «العلّة الّتی یحتاج من اجلها إلى الإمام» نقل نموده‏ام.
از مهم ترین پرسش هایی که در باب امام مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) مطرح است، عدم ذکری از نام ایشان در کتاب قرآن است. برخی بر این پندارند که چون نامی از ایشان در قرآن ذکر نشده است لذا اعتقاد به وجود ایشان امری درست نیست.
بی خبر از آن که قرآن که کتاب الهی است و سنت الهی درآن
تقریر یافته است، سخنان خویش را در لفافه بیان می دارد و صاحبان خرد و لب اند که این نکات را در می یابند. مرحوم شیخ صدوق از مفاخر و علمای بزگ شیعه در کتاب مهم «کمال الدین» و تمام النعمه که
در راستای دفاع از وجود امام غائب تقریر یافته،این پرسش را به نحوی مطرح نموده است. وی می گوید : و شگفت نیست اگر نادانان این امّت نیز مدّت غیبت صاحب الزّمان(ع) را طولانى شمارند و بى‏اصل و اساس و بدون بصیرت از مذهب خود باز گردند و از گفته خداوند عبرت نگیرند که فرمود: «آیا مؤمنان را زمان آن نرسیده است که‏قلوبشان براى ذکر خدا و آنچه از جانب حقّ فرود آمده است، خاشع گردانند و مانند آنان نباشند که به ایشان کتاب داده شد و مدّت را طولانى شمردند و قلوبشان را قساوت فرا گرفت و بسیارى از آنان فاسق شدند». او (آن مردى که در مدینة السّلام سخن گفت) پرسید: در قرآن کریم در این باره چه آیه‏اى نازل شده است؟
گفتم: این سخن خداى تعالى: «الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏». که مقصود از ایمان به غیب، ایمان
به حضرت قائم و غیبت اوست.
و داود بن کثیر رقّى از امام صادق(ع) درباره این سخن خداى تعالى که «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» فرمود: کسى که به قیام قائم(عج) اقرار کند و بگوید که آن حقّ است.
و یحیى بن أبی القاسم گوید: از امام صادق(ع) از معناى آیه شریفه‏ «الم ذلِکَ‏ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» پرسش کردم، فرمودند:
مقصود از متّقین، شیعه علىّ(ع) و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مى‏گویند چرا بر او آیه‏اى از جانب پروردگارش نازل نمى‏شود؟ بگو که غیب از آن خداست و در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است که «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است و تصدیق آن نیز قول خداى تعالى است که فرمود: «و فرزند مریم و مادرش را آیه قرار دادیم» که مراد از آن حجّت است.
علىّ بن رئاب از امام صادق(ع) روایت کند که ایشان درباره
این سخن خداى تعالى «روزى که بعضى از آیات پروردگارت بیاید، ایمان هیچ نفسى که پیشتر ایمان نیاورده است، به وى فایده نمى‏رساند» فرمودند: آیات عبارت از ائمّه است و آیت منتظره، حضرت قائم(ع) است و در روز ظهورش که با شمشیر بپاخیزد، ایمان کسى که پیشتر ایمان نیاورده باشد، به وى سود نرساند، گرچه به پدران گذشته وى ایمان آورده باشد.
بعضى از مخالفان درباره این آیه با من سخن گفته و اظهار داشته‏اند که معناى قول خداى تعالى که مى‏فرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» این است که به حشر و نشر و احوال روز قیامت، ایمان مى‏آوردند. به او گفتم: در تأویلت نادانى و در گفتارت گمراه، زیرا یهود و نصارى و بسیارى از مشرکین و مخالفین اسلام نیز ایمان به حشر و نشر و حساب و ثواب و عقاب دارند، و خداى تعالى مؤمنان را مدح نمى‏کند به مدحى که فرقه‏هاى کفر و الحاد نیز با آنها شریک باشند بلکه خداى تعالى مؤمنان را وصف و ستایشى فرموده که مخصوص آنهاست و دیگرى با ایشان شریک نیست.
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.