فوت و فن های نصیحت کردن
 تاریخ نگارش : بیست و پنجم آبان 1391
فوت و فن های نصیحت کردن
مسعود ورزیده

تکرار پشت تکرار، پشت سر هم نصیحت، مثل اینکه این پند و اندرزها تمومی نداره، اینها افکاری است که هنگام نصیحت کردن در ذهن فرد نصیحت شونده خطور کرده و به جای گوش کردن به صحبت های ناصح به دنبال راه فراری از این مهلکه می گردند امّا چه کنیم نصیحت هایمان برای آنان عذاب آور نبوده و بر دل و جان آنان بنشیند؟
 کلید واژه : تقوا
 ناشر : بخش نهج البلاغه تبیان
فوت و فن های نصیحت کردن

تکرار پشت تکرار، پشت سر هم نصیحت، مثل اینکه این پند و اندرزها تمومی نداره، اینها افکاری است که هنگام نصیحت کردن در ذهن فرد نصیحت شونده خطور کرده و به جای گوش کردن به صحبت های ناصح به دنبال راه فراری از این مهلکه می گردند امّا چه کنیم نصیحت هایمان برای آنان عذاب آور نبوده و بر دل و جان آنان بنشیند؟

نصیحت کردن

معنای نصیحت

نصیحت در لغت فارسی به معنای پند و اندرز و ارشاد آمده است، در زبان عرب نیز واژه نصیحت به کار رفته است امّا می توان گفت معنایی که از آن اراده می شود، معنایی فراتر از پند و اندرز می باشد،از روایات فراوانی که کلمه «نصیحة » و مشتقات آن در آن ها آمده است، استفاده می شود که نصیحت غالبا به معنای اصلی اش یعنی؛ خلوص و صفا به کار رفته است.

نصح درلغت به معنای خلص و صفا است. اخلص له المودة یعنی خالص و مصفا شد و محبت رابرای محبوب خالص کرد.

نصح همچنین به معنای وعظ به کار می رود. گرچه پند و موعظه از آثار بارز خلوص و نصیحت است.نصح العسل یعنی عسل تصفیه شد. وقتی که عسل تصفیه می شود، با میل و حلاوت بیشتری خورده می شود.

نصیحت نیز چه درعمل ظاهر شود و چه در گفتار، به گونه ای است که شخص نصیحت شونده با میل و رغبت آن را می پذیرد و حلاوت آن را می چشد. نصیحت از جانب خداوند و اولیاء برای دیگران به معنای موعظه، هدایت و مانند آن است که آن هم بر اساس خلوص محبت است و به معنای اطاعت و انقیاد نیست.

نصیحت از جانب مقام پایین تر برای اولیای الهی، به معنای موعظه و ارشاد نیست. بلکه شامل مفاهیمی مثل اطاعت، فداکاری و احسان می شود که این حالات نیز ریشه درخلوص محبت دارد.


چه عاملی باعث روی آوردن به نصیحت می شود؟

خلوص و صفای باطن است که ناصح را خیرخواه می گرداند یا وادار به محبت و اطاعت و یا موعظه و ارشاد می کند. حقیقت نصیحت همان خلوص، اشتیاق، علاقه،محبت و صمیمیت قلبی و روحی ناصح است که به صورت های گوناگون بر دست و زبان او جاری می شود.

تو را جزئى از خود، بلکه همه وجود خود یافتم، به گونه ‏اى که اگر به تو آسیبى رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویى به سراغ من آمده است کار تو را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود، خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم، یا بمیرم


عامل کلیدی در کارساز بودن نصایح

توصیه می کنم برای یک بار هم شده نامه 31 نهج البلاغه ترجمه دشتی را به دقت مطاله کنید. نامه ای سرشار از حکمت و معرفت و آکنده از زیبایی. ویژگی اصلی آن مخاطب قرار دادن فرزندشان است که در این میان آن حضرت نصایح سودمندی را نثار فرزند گرامیشان می سازد امّا چگونه؟!

حضرت در ابتدای این نامه از خود سخن می گوید و به زبان خود، خود را برای فرزند معرفی می کند: «من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى آوردن آخرت به سوى خود،دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى‏گذارم باز ایستم و هر چند، غمخوار مردم هستم، غم خود نیز بخورم و این غمخوارى خود، مرا از خواهش هاى نفس بازداشت و حقیقت کار مرا بر من آشکار ساخت و به کوشش و تلاشم برانگیخت کوششى که در آن بازیچه ‏اى نبود و با حقیقتى آشنا ساخت که در آن نشانى از دروغ دیده نمى ‏شد.»

نکته اینجاست که حضرت در ابتدای کلام متذکر می شود که خود نیز عامل به اندرزهای خود بوده و هست و خواهد بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این باره می فرمایند: یا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه کار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانکه قطره آب از روى تخم شتر مرغ و سنگ صاف مى لغزد. بنابراین خود حضرت باید عامل به توصیه های خود بوده باشد تاکلامش تأثیر گزار گردد.

تقوا

سپس ارزش و اهمیت فرزندشان را برای خود یاد می کنند تا فرزند از زبان خود پدر نیز بشنود که او چقدر برای پدر عزیز است؛ « تو را جزئى از خود، بلکه همه وجود خود یافتم، به گونه ‏اى که اگر به تو آسیبى رسد، چنان است که به من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید، گویى به سراغ من آمده است. کار تو را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود، خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم، یا بمیرم.»

حال نوبت به وصیت و توصیه و سفارش می رسد. حضرت بعد از گذراندن دو پله به پله آخر می رسد. ابتدا مقدمات را حاضر کرده سپس به لبّ مطلب می رسد و اینجاست که سخن کارگر افتاده و به قطع بر دل و جان خواهد نشست.





خلوص و صفای باطن است که ناصح را خیرخواه می گرداند یا وادار به محبت و اطاعت و یا موعظه و ارشاد می کند. حقیقت نصیحت همان خلوص، اشتیاق، علاقه،محبت و صمیمیت قلبی و روحی ناصح است که به صورت های گوناگون بر دست و زبان او جاری می شود

حقوق نصیحت کننده و نصیحت شونده

امام سجاد علیه السلام حقوقی را برای این دو در نظر می گیرند که قابل توجّه است:

وَ أَمّا حَقُّ المُستَنصِحِ فَإنَّ حَقَّهُ أَن تُۆَدِّىَ إلَیهِ النَّصیحَةَ عَلَى الحَقِّ الَّذى تَرى لَهُ أَنَّهُ یَحمِلُ وَیُخَرَّجُ المَخرَجَ الَّذى یَلینُ عَلى مَسامِعِهِ وَتُکَلِّمَهُ مِنَ الکَلامِ بِما یُطیقُهُ عَقلُهُ فَإنَّ لِکُلِّ عَقلٍ طَبَقَةٌ مِنَ الکَلامِ یَعرِفُهُ وَیَجتَنِبُهُ وَلیَکُن مَذهَبُکَ الرَّحمَةُ؛

حقّ نصیحت خواه این است که به راه صحیحى که مى دانى مى پذیرد، راهنمائیش کنى و سخن در حدّ درک و فهم و عقلش بگویى که هر عقلى ظرفیت مخصوص خود را دارد و روش تو باید همراه با مهربانى و رحمت باشد.

و أَمّا حَقُّ النّاصِحِ فَأَن تَلینَ لَهُ جَناحَکَ ثُمَّ تَشرَئِبَّ لَهُ قَلبُکَ وَتَفتَحَ لَهُ سَمعَکَ حَتّى تَفهَمَ عَنهُ نَصیحَتَهُ ثُمَّ تَنظُرُ فیها فَإن کانَ وُفِّقَ فیها لِلصَّوابِ حَمِدتَ اللّه عَلى ذلِکَ وَقَبِلتَ مِنهُ وَعَرَفتَ لَهُ نَصیحَتَهُ... ؛

حقّ نصیحت کننده این است که نسبت به او فروتنى کنى، دل را براى فهم نصیحتش آماده نمایى و به سخنانش گوش دهى و اگر گفتارش درست بود خدا را شکر گویى و بپذیرى و حق شناسى کنى...

تا خود عامل به نصایح خود نباشیم و سخنمان از دل بر نیامده باشد قطعاً تأثیر نخواهد داشت و جز خسته کردن فرد از سخنان طرف مقابل ثمری نخواهد داشت و شاید او را نیز نسبت به مسائل مطرح شده بدبین ساخته و موجبات انزجار او را نیز فراهم سازد.

منابع:

1. نهج البلاغه ترجمه دشتی

2.بحار الانوار
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.