اثر تربیتى سوره زلزال‏
 تاریخ نگارش : سيزدهم آذر 1391
اثر تربیتى سوره زلزال‏
فتانه لایقی قدردان
سوره زلزال بهترین عامل براى تربیت انسان‏



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم * بسم الله الرحمان الرحیم * یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیر وا اعمالهم(6) فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره(7) و من یعمل مثقال ذره شرا یره(8)

سوره زلزال بهترین عامل براى تربیت انسان‏

درباره این چند آیه از سوره زلزال که قرائت شده، مطالب مختصرى بیان کردیم. نمى‏دانم تا چه حد در اطراف این مطالب فکر و برسى کرده‏ایم. آیا به مناسبتى که بین مضامین آن روایت که در فضیلت قرائت این سوره عرض شد، و مطالب موجود در سوره است، فکرى کرده‏ایم؟ موضوع، موضوع مهمى است که انسان خاکى که از نظرى هیچ قدر و منزلتى ندارد و در این جهان عظیم چیزى حساب نمى‏شود، تا چه حد مى‏تواند خود را رشد بدهد و به کمال برساند، آن قدر محترم و داراى موقعیت شود که در جهان دیگر پروردگار جهان به او خطاب کند: عبدى، ابحتک جنتى فاسکن منها حیث شئت و هویت (87). اینها شوخى نیست، این بنده چه بنده‏اى باید باشد، چه طور خودش را ساخته باشد، با چه نیرویى و با چه عاملى تا این حد پرواز کرده باشد و اوج گرفته باشد که در آن روز سخت، در آن هنگامه خطرناک و سهمگین، از طرف خدا به او خطاب شود، آن هم با این لطف و عنایت، این آدم را به خودش اضافه کند: عبدى، بنده من! از اضافه یک چیزى به خدا استفاده مى‏شود که آن چیز داراى موقعیت بلندى است و خیلى شریف و بزرگوار است. عبدى اى بنده من! بهشتم را براى تو مباح کردم، تو مرخصى و مجازى، به بهشت برو. اسکن منها حیث شئت و هویت هرجاى بهشت را که دلت مى‏خواهد و میلت مى‏کشد براى خودت انتخاب کن و سکونت گزین. این گذاشتن تمام امر و اختیار کامل به بنده است. عرض کردم والله ما نمى‏توانیم در عظمت این مطلب فکر کنیم. خیلى مهم است که پروردگار چنین اختیارى به بنده‏اى از بندگان خودش بدهد و او در آنجا هر جا که دلش مى‏خواهد براى خودش انتخاب کند. لا ممنوعا و لا مدفوعا بنده من، نه منعى در کار است و نه کسى قدرت دارد در اینجا جلوى تو را بگیرد، و اگر جایى را انتخاب کردى و میلت اقتضا کرد تو را از آنجا بلند کند و براند، لا ممنوعاو لا مدفوعا. خوب، این موضوع، موضوع بزرگى است و خیلى باید در اطرافش فکر کرد. از این روایات و روایاتى نظیر آن معلوم مى‏شود که در وسع و امکان انسان هست که خود را به این مرتبه‏ها و موقعیت‏ها برساند، اگر در امکان ما نبود، و به لطف پروردگار جهان توانش را نمى‏داشتیم، این مطلب را نمى‏گفتیم، اینها حقایقى است. معلوم مى‏شود که ما مى‏توانیم.

همچنین در روایات دیگر، به ملک الموت سفارش‏ها و توصیه‏هایى مى‏شود و خلاصه اختیار مردن این بنده را به خودش مى‏دهند، که این بنده خدا به میل خود و با کمال اختیار به ملک الموت فرمان مى‏دهد که جان مرا بگیرد و تا خود این مؤمن به ملک الموت دستور ندهد، ملک الموت جان او را نمى‏گیرد (88). این هم مطلب مهمى است. آیا هیچ فکر کردیم که مگر محتوا و معناى سوره زلزال چیست که اگر انسان در خواندن این سوره مداومت کرد چنین آثار و نتایجى دارد؟

از این مقدمات چنین نتیجه گرفته مى‏شود که سوره زلزال بهترین عامل و نیرومندترین و سیله و بهترین را براى تربیت انسان و رساندن انسان به این موقعیتها و مرتبه‏هاى حساس است. و این را به قطع و یقین بدانید که صرف خواندن سوره زلزال و همین که انسان جمله‏ها و کلماتش را بر زبان جارى کند، این آثار را ندارد. بدون تردید اگر کسى سوره زلزال را بخواند و در کنارش عمل خلاف، عصیان و ظلم و ستم و هر کارى را بکند، چنین آثارى ندارد. آیا مى‏شود فردا خدا به آدمى که صرفا سوره زلزال را به زبان آورده بگوید عبدى ابحتک جنتى؟ به یقین صرف خواندن این سوره چنین اثرى ندارد. سوره زلزال با تفکر به محتوایش، با به کار بردن و عمل کردن به محتوایش و تطبیق خود با حقایق این سوره، این آثار را دارد. مگر علت چیست که اگر به محتوا و مضمون و معناى سوره توجه شود و به آن عمل شود، به این شکل انسان را مى‏سازد و تربیت مى‏کند؟ حیف که ما فرصت نداریم، براى ما فرصتى نیست که در اطراف این مطالب فکر کنیم، اگر هم براى بعضى فرصتى باشد، روحیه‏اش نیست، چون تنها فرصت کافى نیست، بلکه انسان باید روحیه و آن طرز تفکر فرصت هم پیدا مى‏شود حتى اگر پشت کوه قاف باشد. اگر روحیه بود فرصت پیدا مى‏شود ولى اگر آن روحیه نبود، وقتى فرصت هم بدست انسان بیاید، بى جهت از دست مى‏رود.

مطالبى که در جلسات قبل در معناى این آیات عرض کردیم، روایات معتبرى است، راویش سنى یا غیر معتبر است. اینها روایتى است محکم، یکى دوتا هم نیست بلکه روایات فراوان در موضوعات مختلف و گوناگون است که در کتابها معتبر ذکر شده است. به اینها فکر کنیم، واقعا اگر فرصتى نداریم، دنبال فرصت بگردیم، فرصتى بدست بیاوریم. و الله این مطالب خیلى قابل فکر کردن و خیلى قابل تدبر است. وقتى خواندن این سوره تفکر در معانیش آن هم تفکر درست و در نتیجه به حقایق آن عمل کردن و و خود را ساختن (چنانکه سوره مى‏گوید)، چنین نتیجه‏اى بدهد، شوخى نیست. چیز کمى نیست که در قیامت خدا به بنده‏اش خطاب کند که من بهشت را براى تو مباح کردم، به تو بال دادم، هرجا دلت مى‏خواهد برو و انتخاب کن، هیچکس هم حق ندارد جلوى تو را بگیرد. این چیز ساده‏اى نیست، این سوره به این گونه انسان را تربیت مى‏کند، اینچنین او را مى‏سازد که ملک الموت با آن قهرش، با آن خشمش و با آن بزرگیش مثل غلام حلقه به گوش مى‏آید. وقتى آن ملک کریم به ملک الموت مى‏گوید پروردگار جهان دستور داده که با این بنده مدارا کنى جواب مى‏دهد و به خودم از جانب پروردگار دستور رسیده که جان ایشان را قبض نکنم تا موقعى که خود ایشان دستور بفرمایند.

شعور موجودات بى جان و تأثیر تربیتى آن بر انسان‏

حالا ببینیم سوره زلزال چه مى‏گوید؟ خلاصه روایاتى که در جلسات قبل عرض کردیم این بود که ما در یک جهانى زنده، با شعور و درک زندگى مى‏کنیم. ما در یک جهانى مرده، بى شعور و جامد زندگى نمى‏کنیم. این جهان سراسر شعور است، حیات زندگى و درک و احساس است. زمین و کوهها و موجودات اطراف ما همه زنده‏اند و داراى شعورند، و همه حس و درک دارند. ما در چنین محیطى زندگى مى‏کنیم. تار و پود این فرش هم در حد خودش شعور و درک دارد و زنده است. اما ما درک نمى‏کنیم، ما شعور و حیات اینها را نمى‏توانیم بفهمیم، چون ما خیالى آلوده‏ایم، روشنى و نورانیتى در ما نیست. ما هستیم و این جهان ماده و رزق و برق این جهان ماده. و الله ما دل نداریم، وقتى دل نداریم قهرا درک نداریم و شناخت درستى نمى‏توانیم پیدا کنیم. گوش شنوا و چشم بینایى نداریم، اگر مى‏داشتیم شعور و حیات ذره ذره موجودات را درک مى‏کردیم.

منطق الطیر / ص 187 / بیت 3350. با این عبارت: (89)

همانگونه که این ذرات با اشخاصى همراز مى‏شدند و نداى تسبیح و زمزمه ذکر همین موجودات را مى‏شنیدند، که بنظر من و شما مرده و بى شعور مى‏آید. ما نداریم آنچه باید داشته باشیم. ما در یک جهانى زنده و با شعور زندگى مى‏کنیم و همه موجودات با آن شعور حساس و با درکشان مواظب من و شما هستند و تمام حرکات و سکنات، تمام تلاش و کوشش ما، حرفها و برخوردهاى ما، نشست و برخاستهاى ما، همه را ضبط مى‏کنند. در روایات معتبر هست که از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) درباره معنى آیه کریمه یومئذ تحدث اخبارها پرسیدند، فرمود: اخبارى که زمین بازگو مى‏کند این است که هر بنده‏اى، هر مرد و زنى پشت این زمین، هر عملى را انجام بدهد چه کوچک باشد و چه بزرگ، خیر باشد و یا شر، فرداى قیامت زمین ماجراى کارهاى بنده‏هاى خدا را بازگو مى‏کند (90).

روایات به این مضمون زیاد است. خوب، در چنین جهانى به چه شکلى باید زندگى کنیم، چه طور باید نشست و برخاست کنیم، چه طور باید حرف بزنیم، آیا اگر یک مؤمنى در اطراف این حقایق درست بیندیشد، وقتى مى‏خواهد حرف بزند، آیا وجدانا بى تامل حرف خواهد زد؟ بى رویه حرف خواهد زد؟ بى فکر حرف خواهد زد؟ هر حرفى از دهانش بیرون خواهد پرید یا نه، هر یک جمله حرفى که بخواهد بزند، خواهد دید خیلى دشوار است، انگار صد بند به زبانش زده‏اند، انگار صد مهر به لبش زده‏اند. حرف زدن خیلى دشوار است. اگر بخواهیم فکر کنیم، قهرا از خود مى‏پرسیم این حرفى را که مى‏خواهم بزنم چه حرفى است، درباره چه کسى است. خوبى کسى است یا بدى کسى؟ مى‏شود این خوبى را گفت؟ یا آن بدى را؟ آن قدر فکر مى‏خواهد. حالا شما امتحان کنید، از فردا صبح فکر این مطلب را بکن که این فرش و در و دیوار و سنگ و آجر و... همه شعور و درک دارند و تو مثل این که بین موجودات زنده و با شعور نشست و برخاست مى‏کنى، همه توجه دارند و تو را تماشا مى‏کنند، آنوقت بین مى‏توانى حرف بزنى؟ مى‏بینى چقدر مشکل است.اگر درست فکر کنى مى‏بینى انجام هر کارى دیگرى هم چه قدر سخت مشکل است. برخورد با کسى، تصرف در پولى، یا بخواهى یک لقمه غذایى را تناول کنى مى‏بینى چه قدر سخت است، چه قدر حساب و بررسى مى‏خواهد. انسان باید دو مرحله را طى کند. مرحله اول فراگرفتن این مطالب و فکر کردن در آن است، چه تناسبى برقرار است و چرا خواندن سوره زلزال چنین آثارى دارد؟ انسان فکر و دریابد که درست گفته‏اند، واقعا مناسبت موجود است. اگر بنده‏اى به این شکل خودش را ببیند و به این شکل زندگى کند، این طور دست به عصا و با احتیاط باشد که اگر بخواهد یک کلمه حرف بزند یکى دو ساعت فکر کند و در مورد همه کارها همین طور باشد، چه طور بنده‏اى مى‏شود؟ خیلى خیلى بزرگوار مى‏شود. قهرا ملک الموت بنده او و غلام حلقه به گوش او مى‏شود. و فرداى قیامت بهشت را بر او مباح مى‏کنند تا به هر جا که مى‏خواهد برود و هر جا را که میلش مى‏کشد براى خودش انتخاب کند. بهرحال، در مرحله اول انسان باید خوب روى این مناسبات حساب کند.

آنگاه مرحله دوم این است که حالا چه باید بکنیم؟ آیا ما مى‏توانیم در این میدان وارد شویم؟ و خودمان را این طور تربیت کنیم؟ آیا ما مى‏توانیم چنین مردمى بشویم؟ بله، بوده‏اند و شده‏اند.

کسانى بوده‏اند که قدم در این میدانها گذارده‏اند، خود را با حقایق قرآن کریم تربیت کرده‏اند و خوب هم تربیت کرده‏اند و از هر جهت مردمى پاک و پاکیزه شده‏اند. مگر پروردگار جهان نمى‏تواند از راه حلال روزى بدهد؟ آیا معقول است که خداوند روزى بندگان خودش را از راه حرام مقدر کرده باشد؟ به طور قطع نه. بلکه این خود بندگانند که از روى بى ایمانى، یا ترس و وحشت از فقر یا از روى حرص به دنبال حرام مى‏روند، و براى آن که زندگى مرفه‏تر و بهترى فراهم کنند به هر درى مى‏زنند و هرچه بشود از هر کجا که باشد به دست مى‏آورند. امکان ندارد پروردگار جهان براى کسى روزى حرام مقدر کرده باشد بلکه روزى حلال مقدر کرده است.

در جلسه قبل آن روایت را عرض کردیم که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى مردم، اگر روزى شما احیانا به اندازه لحظه‏اى یا ساعتى یا روزى دیر کرد این تأخیر شما به راههاى حرام نکشاند که بخواهید از راههاى حرام تحصیل روزى کنید (91). یک مقدارى دندان بر جگر بگذار، قدرى صبر کن، قدرى تحمل کن، تا پروردگار جهان از راه حلال، از همان طرقى که خود دستور داده است، برساند. این به آن معنا نیست که آدم باید بنشیند بلکه باید به همان راههایى که خداوند قرار داده است برود. اگر کسى روى سنت زندگى به دنبال کسب و کار حلال و طیب برود، پروردگار جهان روزیش را مى‏رساند. مگر خدا قادر نیست که به ما روزى حلال بدهد. چرا انسان از راههاى حلال صرفنظر کند و به راههاى حرام برود. هواى نفس، شهوت نفس، حب دنیا و جمال دنیاست که انسان را وادار مى‏کند که به دنبال حرام برود. چرا آدم باید در زندگى به دیگران نگاه کند و اوضاع دیگران را ببیند؟ چرا باید دائما در تماشاى اوضاع کسانى باشد که زندگیشان فى الجمله رنگ و روغنى بهترى دارد، و در درون جوش بزند و بسوزد و فکر کند که باید زحمت زیادى متحمل شود و از هر راهى که بشود چیزى بدست آورد و یک زندگى مثل او یا بهتر از او درست کند؟ گفته‏اند: در زندگى همیشه به کسانى که وضعشان از تو پایین‏تر است نگاه کن تا در تمام لحظات زندگى شاکر باشى. به کسانى که زندگیشان از تو کمى بهتر است و رنگ و روى بهترى دارد نگاه نکن، که این براى تو ضرر دارد و تو را به هلاکت مى‏اندازد و حتى گاهى ممکن است کفر بگویى و ناسپاسى کنى. خوب است انسان قانع باشد و به دنیا توجهى نداشته باشد، براى خدا کار کند و به راه او برود تا آدم درستى بشود، به مضمون آیات قرآن مجید و حقایق اسلام عمل کند و بنده شایسته خداوند گردد، آنگاه تمام این آثار و نتایج را از خواندن قرآن مجید بدست آورد و در زندگى ابدى و بى پایان، با سعادت و روسپیدى زندگى کند. در ضمن روایتى که از فرمایشات پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) عرض کردم، این جمله خیلى جمله عجیبى است که فرمود: تحفظوا من الارض (92). عرض کردم تحفظ یعنى پرهیز کردن، کاملا خود را پاییدن و حواس خود را جمع کردن. فرمود: خیلى حواستان را جمع کنید، از زمین پرهیز کنید و خود را بپاید. چرا؟ مگر زمین چاه و چاله دارد که آدم درون آن بیفتد؟ یا ممکن است عقربى از سوراخى بیرون بیاید و شما را مجروح کند؟ یا مارى بیرون بیاید و شما را بگزد؟ یا درنده‏اى بیاید و شما را بدرد؟ آیا باید خود را از این چیزها حفظ کرد؟ نه. از جمله روایت به خوبى استفاده مى‏شود که این تحفظ، تحفظ از گزنده و درنده نیست. از زمین پرهیز کنید و مواظب باشید براى این که زمین ناظر و نگهبان کار شماست. پس وقتى روى زمین زندگى مى‏کنى خلى حواست را جمع کن و خیلى محافظ کار باش. این دقتهایى که در برخى از روایات ائمه معصومین علیهم السلام مى‏فرموده‏اند از روى حساب است. مثلا مام ششم (علیه السلام) مى‏فرمایند: من دنیا را همچون مردار مى‏شناسم. از دنیا مثل لاشه مرده، از باب اضطرار و ناچارى استفاده مى‏کنم‏ (93). این تحفظ است، این مبالات داشتن و پرهیز است، که حواسش را جمع کند که این دنیا و این زمین او را نمحرف نکنند و از راه راست بر نگردانند و چیزهایى را به ضرر او و بر علیه او ضبط نکنند تا بعد گواهى بدهند.

بالاخره، مردم این حقایق را بدانند یا ندانند اصل این حقیقت فرقى نمى‏کند. چنین نیست که اگر مردمى این حقایق را ندانند، درباره آنها نباشد. آیا اگر کسى خبر نداشته باشد که زمین عمل انسان را ضبط مى‏کند و فردا گواهى مى‏دهد یومئذ تحدث اخبارها، و اصلا در این وادیها نباشد و این حرفها حتى به گوشش نخورده باشد، آیا پس از این که در روى زمین زندگى کرد، در روز قیامت زمین ماجراهاى او را بازگو نخواهد کرد؟ اگر کسى نمى‏داند، باید برود یاد بگیرد، پس دانستن یا ندانستن در این حقایق تغیرى ایجاد نمى‏کند، و این حقایق در وقت خود خواهد آمد.

لیاقت و استعداد انسان براى رشد و تعالى‏

خداوند به ما لطف کرده و ما تا حدى با این حقایق آشناییم. به خدا سوگند آشنایى با این مطالب و حقایق بى نهایت سپاسگزارى و شکر گزارى دارد. اگر ما هم خداى نکرده مثل مردمى بودیم که اصلا با این چیزها ارتباطى و انسى ندارند و بعد با همه این حقایق مواجه خواهند شد و حسرت خواهند خورد، در این صورت چه مى‏شد؟ چه بدبختى و شقاوتى گریبانگیرمان مى‏شد؟ بحمدالله پروردگار جهان لطف کرده است که ما با حقایق اسلام و معارف قرآن آشنایى پیدا مى‏کنیم. خوب است مقدارى به خود بیاییم و در اطراف این مطالب فکر کنیم و قدرى در صدد باشیم که خود را با مضمون این آیات مبارکه بسازیم و تربیت کنیم. به خدا قسم این زندگى و این دنیا با تمام طول و عرضش، ارزش فدا کردن وقت و عمر را ندارد. من و شما ارزشمان خیلى بالاتر از این است که خودمان را فداى زمین و آن چه به آن مربوط است و دنیا و آن چه به دنیا مربوط است کنیم. همت خود را بلند بردار و روحیه‏ات را روحیه‏اى عالى بساز. دلت را دلى روشن و نورانى و بزرگ بساز، به خدا قسم این جهان با عظمت، ظرفیت تو را ندارند. تو از این جهان مى‏توانى بزرگتر باشى. خدا در تو چنان لیاقت و استعدادى نهاده که مى‏توانى در نتیجه بینش صحیح و شناخت درست و در نتیجه تلاش و کوشش در راه خدا، آن قدر بزرگ شوى و بزرگ شوى و بزرگ شوى که این جهان ظرفیت تو را نداشته باشد. خوب، در این صورت چرا انسان کوتاهى کند و این سرمایه‏هاى عظیم و گرانبها را بیهوده از دست بدهد؟ و در پایان کار با مشکلاتى روبرو شود، با حسرتها مواجه شود و در آخر کار با شقاوت و بدبختى ابدى دست به گریبان باشد.

گذرى دیگر بر آیات سوره‏

در مضمون این آیات بیشتر فکر کنید: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها زمین به لرزه در مى‏آید، آن هم لرزه‏اى شگفت که فراگیر است و نه یک موضوع خاص بلکه همه زمین را تکان مى‏دهد. و مردم وحشت زده مى‏گویند: زمین را چه مى‏شود؟ چه اتفاقى مى‏خواهد بیفتد؟ و چه هنگامه‏اى است؟ و زمین بعد از این زلزله و در نتیجه این جنبش و حرکت عظیم همه بارهایى را که در اندرون دارد بیرون مى‏ریزد. در این روز زمین خبرهاى خود را بازگو مى‏کند و شرح مى‏دهد و هر چه رویش از هر کس واقع شده است مى‏گوید. مواجهه با چنین منظره‏اى خیلى مشکل است، خدا رحم کند انشاء الله. پس از اینکه این درسها را از این آیات گرفتیم نوبت به درسهاى بعد مى‏رسد:

یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم، فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره. در اولین جلسه روایتى را عرض کردم که اشخاصى نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) آمدند و موعظه و نصیحت خواستند، همین که این آیه فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و آیه بعد را شنیدند گفتند این ما را بس است، چیزى دیگرى نمى‏خواهیم، آیه دیگرى از قرآن را نمى‏خواهیم یاد بگیریم‏ (94)

یومئذ یصدر الناس اشتاتا.

یصدر مصدرش صدور است.

اهل لغت مى‏گویند صدور در برابر ورود است، بعضى هم تعبیر کرده‏اند که ضد ورود است.

ورود معناى روشنى دارد و آن وارد شدن و آمدن به جایى است، مثلا ما که به اینجا آمده‏ایم، به این محل و این خانه خدا، به این ورود مى‏گویند و هنگامى که از اینجا باز مى‏گردیم و بیرون مى‏رویم، بازگشتن ما صدور نامه دارد.

با آمدنمان در این خانه خدا و بازگشتمان و منصرف شدنمان از این خانه، معنى صدور و ورود را تحقق مى‏دهیم.

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره این به آدم چه مى‏کند؟

شرح این آیات کریمه را که مردم از قبرها بیرون مى‏آیند و به طرف موقف حساب مى‏روند تا اعمال خود را از خوب و بد مشاهده کنند و بینند، به یارى خدا، بعدا عرض خواهیم کرد.

جلسه هشتم: بر انگیخته شدن انسان در قیامت‏

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم * بسم الله الرحمن الرحیم * یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم(6) فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره(7) و من یعمل مثقال ذره شرا یره(8)

محفوظ ماندن پاداش عمل نیک انسان‏

بالاخره، براى همه ما بشر، روزى فرا مى‏رسد که هر کس هر چه براى حق و در راه حق و براى رضاى حق انجام داده است بر ملا مى‏شود و براى همه آشکار مى‏گردد و اگر مردمى جز براى رضاى خدا عملى انجام داده‏اند و کوشش کرده‏اند، آن هم برملا مى‏شود و براى همه روشنى مى‏گردد. هیچ عمل و کرده و گفته‏اى همیشه پشت پرده نمى‏ماند. ممکن است انسان کارى انجام دهد و چند روزى پس پرده بماند و مردم به حقیقت عمل او آگاه نشوند، و چه بسا کسى با اعمال قبیح و کارهایى زشت دست به گریبان است، ولى ستر مى‏شود و روى آن پرده مى‏افتد و کسى نمى‏فهمد و احیانا، ظاهرى از خودشان دهد که ممکن است مردم ناآگاه او را انسان متقى، درست و خوب بشناسد، ولى باید این حساب را کرد که تا کى و تا چند مى‏شود فریبکارى کرد و روى کارها پرده پوشاند و کارى را که در حقیقت، براى حق و رضاى حق نیست به عنوان کار حق و رضاى حق جلوه داد و در نتیجه مردم را گول زد؟ مگر مى‏شود براى همیشه و تا ابد این فریبکارى و گول زدن را اعمال کرد؟ نمى‏شود. روزى مى‏رسد که پرده از روى کارها برداشته مى‏شود و هر کسى به سزاى عمل خود مى‏رسد،اگر عمل خوب بود سزاى خوب و اگر عمل بد بود سزاى بد.

خوب است انسان با این حقیقت خوب آشنا شود و آن را باور کند که باید با روحیه‏اى سالم و وجدانى پاک در جامعه و میان مردم زندگى کرد، متظاهر، فریبکار و منافق نباشد، صاف، مستقیم، مؤمنى راستگو و مسلمانى درست باشد. و اگر احیانا، درستى و راستى و وجدان پاک او براى مردم جلوه نکرد و او را به پاکى و به صداقت و به درستى نشناختند، ناراحت نشود ممکن است شخصى واقعا مستقیم باشد، پاک و درست باشد، هیچ گونه فریبکارى، تظاهر و نفاق در او نباشد ولى در عین حال، مردم رویه و روش صادقانه و این راه مستقیم و درست او براى همیشه مخفى و پوشیده نمى‏ماند. روزى این رویه و روش مستقیم برملا و آشکار مى‏شود. روش او در بازار حقیقت و در جهان واقع ارزش دارد. روش او پیش پروردگار جهان روش خوبى و درستى است و پروردگار جهان پاداش او را خوب مى‏دهد.

ما چه کنیم که چنین روحیه‏اى پیدا کنیم و در حقیقت سر و کار خود و رابطه خود با خدا را بدانیم؟ اگر یک مسلمانى رویه و روشى مستقیم و راه درستى را پیمود و دید میان مردم واکنش و جلوه‏اى ندارد، باکى نداشته باشد و ناراحت نباشد، شیطان او را وسوسه نکند که‏اى فلان، تو با این روش مستقیم، با این راه درست، با این صفا و پاکى، چه ارزشى دارد؟ روش صادقانه و فکر پاک و وجدان پاک تو را در جامعه که فهمید؟ تو هم مثل بقیه مردم باش. مگر نمى‏بینى اشخاصى بدون داشتن روش و وجدان صادق و پاک هستند، امام مردم به آنها چه نظرى درند؟ در میان مردم چگونه زندگى مى‏کنند؟ اینها افکار شیطانى و وساوس ابلیسى است که مى‏خواهد مؤمنین را از راه مستقیم بگرداند و آنها را به هلاکت و بدبختى بیاندازد. پیش پروردگار جهان چیزى گم نمى‏شود، هر عمل و کارى براى او کاملا محفوظ است و پروردگار جهان پاداشش را به فضل و کرم خود عطا مى‏کند. آدم باید خاطرش جمع باشد. هیچ گاه براى عملى که انجام دادى یا براى روش و رسم و راه مستقیمى که براى خودت انتخاب کردى و با وجدان پاک و روحیه پاک زندگى کردى نتیجه‏اش را فورا نخواه، فکر نکن که من کار خوب کردم و روش خوبى داشتم چرا وضعم این طور است، پس نتیجه‏اش و پاداشش کجاست؟ هیچ چیز دنیا، نه پولش، نه زندگى‏اش، نه جاه و مقامش و نه حکومتش و سلطنتش، آن قدر ارزش ندارد که پاداش تو باشد. به خدا قسم قدرتمندترین قدرتها و شخصیتها و بالاترین ارزش‏هاى دنیوى، که از نظر ما ارزش حساب مى‏شود، نمى‏تواند جر یک ذره عمل شایسته باشد و پاداش آن عمل خوب براى خدا باشند هر چند کم باشد و از ذره کمتر باشد، این جهان و آنچه در اوست پاداش آن نمى‏شود. عمل براى خدا ارزشش بیش از این است که انسان در دنیا پاداش آن را بخواهد. جزاى عمل خوب و جزاى روش خوب نزد پروردگار جهان است آن هم براى همیشه. در این زندگى دو سه روز دنیا، آن هم در جهان ماده خواه ناخوا رنج و ناراحتى هایى دارد، چگونه مى‏شود پاداش یک عمل پسندیده و یک عمل خدایى را داد. در آن جهان، که جهان همیشگى و ابدى است و براى مؤمن هیچ گونه رنج و ناراحتى و مزاحمتى نیست، پاداش تو را مى‏دهند. دلت به همین خوش باشد، روش و راهى که جدا و واقعا به عنوان روش درست و راه صحیح در پیش گرفته‏اى با وجدانى پاک و صاف ادامه بده و کار خودت را بکن و منتظر نتیجه آن در جهان دیگر و جهان ابدى باش. این موضوع بسیار موضوع دقیق و باریکى است، که نمى‏توان تصور کرد. امیدواریم پروردگار جهان به لطف و عنایت خود به ما توفیق دهد که در تمام شئون زندگى مؤمنانى مستقیم، درست و پاک باشیم و این زندگى چند روز دنیا را با سلامت دین و عقیده و وجدان بگذرانیم. زندگى را چه خوب بگذرانیم. این دو سه روز مى‏گذرد آن گاه در آن جهان براى همیشه تا خدا باقى است ما هم بقاى او باقى هستیم. این مطلب خیلى مهم است و چگونه مى‏توان حقیقت آن را آن طور که هست بیان کرد. ما به بقاى پروردگار جهان، بى پایان و بى آخر باقى هستیم. پس بهتر نیست انسان نتیجه عمل خوب را که هیچ گاه فراموش نمى‏شود در آن جهان بگیرد؟

اگر ما در این جهان زودگذر، در این جهان زوال‏پذیر، در این زندگى که چند روزى بیش نیست، خوب زندگى کردیم، با عقیده‏اى درست، با روحیه‏اى پاک، با روشى مستقیم و خدایى زندگى کردیم، بدون تردید، خوب خواهیم مرد، با سعادت خواهیم مرد، با سعادت و خوب محشور خواهیم شد. این عبارت معروف، که مطمئنا مضمون روایت است، مى‏گوید کما تعیشون تموتون و کما تموتون تبعثون (95). همان طور که زندگى مى‏کنیم مى‏میرید و همان طور که مى‏میرند مبعوث مى‏شوید. اگر مؤمنى بودى که روشن، با بینشى خاص، با عقیده‏اى درست و صحیح زندگى کردى، پس سعادتمندانه زندگى کرده‏اى و با سعادت مى‏میرى و با سعادت هم محشور مى‏شوى.

عظمت معنایى سوره زلزال:

سوره اذا زلزلت بر حسب آیه و لفظ سوره کوچکى است و هشت آیه بیشتر نیست و با(بسم الله الرحمن الرحیم) نه آیه مى‏شود، ولى از نظر محتوا و معنا خیلى بزرگ است. در قرآن مجید آیات بسیارى هست که محتواى آنها با همه تفصیلاتشان محتواى همین چند آیه است.

روایاتى درباره سوره زلزال هست که البته اهل سنت نقل کرده‏اند، گفته‏اند: هر که سوره زلزال را بخواند گویى یک چهارم قرآن را خوانده است، و در بعضى روایات است که سوره زلزال ربع قرآن است. (96) چه طور مى‏شود این را توجیه کرد؟ در واقع مى‏توان گفت که یک چهارم محتویات قرآن مجید در رابطه با قیامت است و در رابطه با حشر مردم است و همه آن محتواهاى بزرگ و وسیع در این جملات خیلى کوتاه سوره زلزال گنجانده شده است. باید این سوره را تلاوت کنى و تا مى‏توانى در محتوایش فکر کنى.

ادامه توضیح آیات‏

یومئذ یصدر الناس اشتاتا. یصدر مصدرش صدور است. اهل لغت مى‏گویند صدور در برابر ورود است، بعضى هم تعبیر کرده‏اند که ضد ورود است. ورود معناى روشنى دارد و آن وارد شدن و آمدن به جایى است، مثلا ما که به اینجا آمده‏ایم، به این محل و این خانه خدا، به این ورود مى‏گویند و هنگامى که از اینجا باز مى‏گردیم و بیرون مى‏رویم، بازگشتن ما صدور نامه دارد. با آمدنمان در این خانه خدا و بازگشتمان و منصرف شدنمان از این خانه، معنى صدور و ورود را تحقق مى‏دهیم. وارد شدیم بعد صادر مى‏شویم، فعل مضارع صدور مى‏شود: یصدر.

یومئذ یعنى در این روز. چه روزى؟ روزى که زمین به لرزه کذایى افتاد، آن لرزه و جنبشى که قرآن را عظیم شمرده است: ان زلزله الساعه شى‏ء عظیم (97). این زلزله فراگیر تمام کره زمین را بدون استثنا مى‏گیرد و شامل مى‏شود. در این روز زمین اخبار خود را بازگو مى‏کند. در این روز یصدر الناس مردم باز مى‏گردند. قبلا به خاک و به زمین وارد شده‏اند، در آن روز باز مى‏گردند و صادر مى‏شوند و بیرون مى‏آیند.

اشتاتا اشتات جمع شتیت است یعنى متفرق، گونه گونه، با قیافه‏هاى زیبا، با روهاى سیاه، با روهاى سفید، با قیافه‏هاى نازیبا، سعید، شقى، مؤمن، کافر، گرسنه، تشنه، سیر، سیراب، و به طرز عجیبى متفرق بیرون مى‏آیند. این یک معناست. معناى دیگر این که اشتاتایعنى متفرقین، یعنى مردم که از زمین بیرون مى‏آیند وحشت زده‏اند و دلهره عجیبى دارند، چون جهان و محیط کاملا نامأنوس و نا آشناست. نه زمین این زمین است، نه آسمان این آسمان و نه فضا و جو این فضا و جو. به هر جهت عجیب و نامأنوس است. مردم که بیرون مى‏آیند متفرقند، هر یک به سویى مى‏روند، براى هیچ کدام هدفى مشخص و معین نیست و نمى‏داند به کجا برود و چه بکند؟ لکل امرى‏ء منهم یومئذ شان یغنیه (98). متفرق به این معناست که در آن موقع هیچ فردى با فرد دیگرى هر که مى‏خواهد باشد حتى برادرش و خیلى با صمیمى باشد یا مادر و فرزند، یا پدر و فرزند، هیچ کدام توجهى به دیگرى ندارند. تفرق اینچنین است. نمى‏دانم عده مردم در آن روز چند نفر است، این را خدا مى‏داند، اما اینها تمامشان یکى یکى و فرد فردند، هیچ دو نفرى باهم نیستند. و لقد جئتمونا فرداى (99). شما اى مردم در آن روز فرد فرد و از هم جدا به نزد ما مى‏آیید. هیچ پیوندى و هیچگونه ارتباطى میان دو نفر نیست یومئذ یصدر الناس اشتاتا. خوب، آیا این حوادث واقعا حسابى ندارد و آیا نباید این حوادث را در زندگیمان به حساب بیاوریم؟ و به یاد این حوادث باشیم؟ فکر نکنیم خیلى طول مى‏کشد، عن قریب همه ما با این حوادث روبرو مى‏شویم و مواجعه مى‏شویم. بعضى مى‏گویند که از عمر خورشید ده میلیارد سال گذشته است. حالا آیا این ده میلیارد سالى که گذشته است براى ما یک لحظه تفاوتى دارد؟ و مى‏گویند حالا فصل جوانى خورشید است و هنوز حدود ده میلیارد سال از عمرش باقى مانده است. حالا اگر راست بگویند، ده میلیارد سال دیگر مانده است تا خورشید خاموش و سرد و تاریک بشود و قهرا این منظومه شمسى از هم گسسته شود و نظام و اوضاعش بهم بخورد. این ده میلیارد سال باقى مانده هم مثل ده میلیارد سال گذشته به سرعت مى‏آید و مى‏رود، مى‏گذرد و عن قریب با این حوادث سخت و هولناک روبرو مى‏شویم. خوب است انسان رابطه بین خود و خدا را قوى کند، میان خود و خدا پیوندى ببندد. در این حوادث چه کسى دست انسان را مى‏گیرد و چه کسى مى‏تواند به انسان کمک کند؟

لکل امرى‏ء منهم یومئذ شان یغنیه براى هر فردى از مردم شأنى و حالى و کارى است که او را از دیگران بى نیاز مى‏کند، حتى نمى‏تواند به دیگران نگاه کند تا چه رسد به اینکه از او احوالى هم بپرسد که مثلا شما چه میکنى؟ آن قدر خودش گرفتار است و ناراحت است که به دیگرى نمى‏تواند برسد. فقط رابطه با خدا در این گیر و دارها براى انسان مفید و نافع است.

برانگیخته شدن انسان در قیامت، در آیات مختلف قرآن‏

مردم صادر مى‏شوند، از قبر بیرون مى‏آیند، از لابلاى خاکها بیرون مى‏ریزند،با و حشت و دلهره عجیبى، هر کس تنهاست، همه متفرق و از هم جدا هستند. یوم تشقق الارض عنهم سرعا ذلک حشر علینا یسیر (100). روزى که زمین از مردم شکاف شکاف مى‏شود. در نتیجه آن لرزش قهرا زمین ترک مى‏خورد و از این ترک تمام زمین شکاف مى‏خورد و خرد مى‏شود، و اخرجت الارض اثقالها و اینها بیرون مى‏ریزند. یوم تشقق الارض زمین شکاف مى‏خورد اما از چه؟ تشقق الارض عنهم از مردم، یعنى مردم از شکافها مى‏خورد، اما از چه؟ تشقق الارض عنهم از مردم، از این شکافها و رخنه‏ها و خراب شده‏ها بیرون مى‏ریزند. سرعا یعنى مسرعین ، که براى ضمیر در عنهم حال است، یعنى همه با سرعت از این شکافها و درزها زمین بیرون مى‏آیند. همه با سرعت و سراسیمه و متفرق هستند بدون این که کیس با کسى کارى داشته باشد. بعد بیان مى‏کنیم که اینها به کجا مى‏روند. ذلک حشر علینا یسیر خداوند مى‏فرماید این حشرى است که بر ما آسان است. نگاه نکنید که زمین یک موجود خیلى محکم، قائم و قرص است و میلیاردها سال است به دور خود و خورشید مى‏چرخد و موجودات بر روى آن زندگى مى‏کنند، این همه زلزله در گوشه و کنار زمین شده نتوانسته است این زمین را متلاشى کند و آن را از بین ببرد. زمین جاذبه‏اى دارد که چنان اجزاء آن را به هم پیوند داده و قرص و محکم به هم جذب کرده و چسبانده است، چگونه امکان دارد که این زمین شکاف بخورد و تکه تکه و خرد بشود؟ همین قدرت و نیروى جاذبه، اگر به حقیقت وجود داشته باشد، نیروى فوق العاده مرموزى است. ما نمى‏دانیم اجزاى زمین را چه چیزى به این شکل به هم پیوسته کرده است، همان نیروى جاذبه را به کار مى‏بریم. خدا مى‏داند حقیقت این نیرو چیست. ما مى‏گویم اراده خداست و اوست که این را نگهداشته است. همان خدا، قدرت و نیروى جاذبه را از کانون و مرکز زمین مى‏گیرد و زمین متلاشى مى‏شود. ذات مقدس او، آدمها و مشخصات و خصوصیاتشان را مى‏داند. همه بیرون مى‏ریزند، در آن موقع از سویى شخصى مردم رامى خواند و آنها را ندا مى‏دهد که بیاید. یوم یدع الداع الى شى‏ء نکر و در آیه بعد خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر (101). ببیند که آیات چگونه همه با هم موافقند، اما هر کدام با لحنى و با تعبیرى حقیقت مطلب را بیان کرده است.

یوم یدع الداع الى شى‏ء نکر روزى که خواننده‏اى مردم را مى‏خواند. به سوى چه؟ الى شى‏ء نکر به سوى چیزى که منکر و سخت و فجیع و دردناک و ناشناخته است. در این که این داعى چه کسى است اختلاف است. بعضى گفته‏اند جناب اسرافیل است‏ (102) ما نمى‏دانیم که آن محیط چگونه است و وضع به چه شکلى است، این اوضاع از یک سو و از سویى این داعى و خواننده، که شاید اسرافیل باشد، مردم را مى‏خواند. تمام مردم دعوت و نداى او را مى‏شنوند، و موقعى که مى‏خواهند از قبر و از این شکافها بیرون بیایند، خشعا ابصارهمچشمها همه فروهشته است، از همه چشم‏ها آثار ذلت و آثار شکستگى پیداست. یخرجون من الاجداث از قبرها و از لابلاى خاکها بیرون مى‏آیند کانهم جراد منتشرو گویى ملخ هایى هستند که در فضا پراکنده‏اند. دیده‏اید هنگامى که انبوهى ملخ به سویى مى‏روند، هیچ دوتایى به هم کارى ندارند و همه با هیجان خاصى به آن سو مى‏روند. اینها هم مثل ملخ‏هاى پراکنده‏اند.

مهطعین الى الداع (103). مهطعینجمع مهطع است و مهطع یعنى کسى که با سرعت به سوى چیزى مى‏دود و مى‏رود، اما آنجا طورى است و چنان خبرى است که هرکس گردن مى‏کشد که ببیند آنجا چه خبر است و چه مى‏شود. مهطع یعنى کسى که هم تند و با سرعت مى‏رود و هم گردن مى‏کشد که آنجا را تماشا کند و ببیند چه خبر است، انگار در درون خود وحشت و دلهره‏اى دارد و به خود توجه دارد، مهطعین الى الداع با سرعت و با گردن کشیده به آن سو مى‏رود که آن خواننده و داعى آنها را مى‏خواند و دعوت کرد، با شتاب به آن سو مى‏رود. در آیه سوره ق فرمود: یوم تشقق الارض عنهم سراعا زمین شکاف مى‏خورد و مردم بیرون مى‏آیند و به سرعت مى‏روند، اما این که به کجا مى‏روند و چه کسى آنها را خوانده و دعوت کرده است، در اینجا ذکر نشده است، اما در آیه سوره قمر ذکر شده است، که مى‏فرماید: یوم یدع الداع الى شى‏ء نکر. چیز منکر و ناشناخته‏اى در کار است و همه دلواپسند و ناراحت که چه خبر است و ما را براى چه خواندند؟ در آیه بعد مى‏فرماید: یقول الکافرون هذا یوم عسر. معلوم مى‏شود که مؤمنان هم بیرون آمده‏اند و با سرعت مى‏روند اما آنها چندان وحشت ندارند. انگار یک آرامش و اطمینان قلبى دارند، که با هم چنین باشد. اما براى کفار خیلى شاق و سخت است، لذا آنجا فریادشان بلند است یقول الکافرون هذا یوم عسر که امروز روز دشوار و سختى است. خود به خود از مقدمه‏اش فهمیده‏اند که چه هنگامى است و چه خبر شده است. از این آیات به ضمیمه آیات دیگر بر مى‏آید که اینها وقتى بیرون مى‏ریزند پراکنده و شتاب زده مى‏روند. در سوره قارعه مى‏فرماید: القارعه ماالقارعه و ما ادریک ما القارعه یوم یکون الناس کالفراش المبثوث روزى که مردم چون پروانه پراکنده، شتاب زده مى‏روند، آیه مورد بحث هم مطلب را این چنین بیان کرده: یومئذ یصدر الناس اشتاتا.

خوشا به حال آنها که در آن لحظات با رویى سفید، بدون احساس تشنگى و گرسنگى و خستگى، با اطمینان و آرامش روحى آن مسیر را طى کنند و از آن حوادث به سلامتى بگذرند، در حالى که همه مردم متفرق مى‏آیند. روى کسى چگونه سفید مى‏شود، چگونه نورانى مى‏شود؟ قبلا این روایت را عرض کردم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: حافظوا على الوضوء، و خیر اعمالکم الصلاه، و تحفظوا من الارض (104). عجب جمله هایى است. حافظوا على الوضوء بر وضویتان محافظت کنید، خیلى دقت کنید، چمن اگر همین وضو درست شد و وضوى صحیحى بود عامل روشن بودن و نورانى بودن روى است، و شخص در آن صحنه رو سفید و نورانى است. چون الوضوء نور والوضوء على الوضوء نور على نور (105). وضو نور است، البته اگر وضو باشد: نه دست و رو شستن. وضو نور است یعنى دل و جان و نفس و فکر را نورانى مى‏کند. هر وقت مى‏خواهى وضو بگیرى در فکر این مطلب باش که من به حقیقت با وضویم، دلم را تطهیر مى‏کنم و دلم را شستشو مى‏دهم، فکرم را شستشو مى‏دهم، جانم را تمیز مى‏کنم، قهرا جان تو نفس تو و دل تو تمیز و پاکیزه مى‏شود، روشن و نورانى مى‏شود، از کدورات و تیرگى‏ها و آلودگى‏ها پاک مى‏شود، وقتى مى‏خواهى وضو بگیرى به این فکر باش. وضو عامل نورانى شدن صورت است. آدم، نورانى به آنجا مى‏رود.

تجسم اعمال‏

مردم که بیرون مى‏آیند و داعى آنها را خوانده و با سرعت و با گردن‏هاى کشیده به سوى آن ندا مى‏روند و آنجا جمع مى‏شوند براى چه؟ لیروا اعمالهم براى این که در آنجا اعمالشان را به آنها ارائه کنند و نشان دهند و آنها اعمالشان را ببینند. البته ظاهر آیه لیروا اعمالهم همین است که اعمالشان به آنها ارائه شود و نشان داده شود یعنى خود عمل‏ها، که این خود دلیل روشنى بر تجسم اعمال است.

گروهى از بزرگان متکلمین، به تجسم اعمال معتقدند. البته این مطلب، مطلب مشکلى است، اما در عین حال چون در ظاهر آیات و صریح و روایات داریم که عمل تجسم پیدا مى‏کند، مانعى ندارد و پذیفتنش خیلى ساده و آسان مى‏شود. به مقتضاى روایات زیاد همین قرآن که با این خطوط و الفاظ و کلمات است در قیامت با بهترین صورت و با زیباترین سیما تجلى مى‏کند. در حدى که اشخاصى مبهوت مى‏شوند که ایشان با این سیما و با این قیافه زیبا کیست؟ و به تعبیر بعضى روایات، قرآن فى احسن صورته در نیکوترین صورت مى‏آید (106). این روایات طورى است که انسان یقین دارد آن را معصوم فرموده است.

اگر به خاطر داشته باشید در اوائل تفسیر همین سوره زلزال، روایاتى خواندیم که خود همین سوره زلزال براى کسى که او را در نوافل بخواند، در لحظات احتضار، با صورتى بسیار نورانى و زیبا به بالین او مى‏آید و سفرش این مؤمن را به ملک الموت مى‏کند و مى‏گوید این مؤمن خیلى با من انس داشت و خیلى مرا تلاوت مى‏کرد و.... بله، قرآن مجسم به صورتى مجسم مى‏شود، نماز، روزه، حج، زکات، خمس، انفاقات و کارهاى خوب دیگر هم مجسم مى‏شوند.

صورت عمل نیک در قیامت‏

روایاتى داریم که اجمال آن این است که مؤمن هنگامى که از قبر بیرون مى‏آید، از شکافتهاى زمین بالا مى‏آید و جان مى‏گیرد، تا چشم باز کند مى‏بیند که یک نفر خیلى خوش رو، خیلى زیبا و خوش اخلاق نزد او و در کنار اوست. اول حیران است که کجا برود و از کدام طرف برود، بالاخره چون مجبور است و جاى توقف نیست به راه مى‏افتد، شاید به طرف همان ندا حرکت مى‏کند. باز مى‏بیند که شخص به دنبال اوست و هر جا با حادثه بدى مواجه مى‏شود این شخص او را دلدارى مى‏دهد و تقویت مى‏کند و مثلا مى‏گوید باکى نداشته باش، چیزى نیست، بیا برویم. بالاخره، پس از این که مقدارى رفتند و به جاى رسیدند که تقریبا محل امنى بود و وحشتناک نبود، این مؤمن مى‏خواهد از او اظهار تشکر بکند و مثلا بگوید خیلى متشکرم، شما رفیق خوبى بودى و در جاهاى خطرناکى به دنبالم آمدى و مرا دلدارى دادى و خاطرم را جمع کردى. و بگوید شما کیستى؟ آن شخص مى‏گوید: من آن بر و نیکى هستم که در دنیا در فلان موقع با فلان برادر مسلمانت کردى، حالا پروردگار جهان مرا به این قیافه در آورده که اینجا مونس تو باشم و نگذارم ناراحتى و وحشتى به تو عارض بشود (107).

یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم پس از اینکه از زمین خارج مى‏شوند و متفرق بیرون مى‏آیند و به آن سو مى‏روند، در نهایت براى این است که اعمال و کارهایشان به آنها نشان داده شود.

سپس فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

این شرح و بیانى تفصیلى براى اجمال قبل است. این که لیروا اعمالهماعمالشان را به آن‏ها نشان مى‏دهند، چه اعمالى را نشان مى‏دهند؟ اعمالى را که مثلا به اندازه کوه ابوقبیس باشد یا به اندازه جبال هیمالیا. نه، فمن یعمل مثقال ذره. بعضى گفته‏اند که ذره مورچه‏هاى خیلى خیلى ریز است.بعضى گفته‏اند: ذرات دم خورشید است‏ (108). بعضى گفته‏اند ذره یعنى اتم یعنى آن جزء ریز هر موجودى که دیگر قابل تجزیه نیست. البته اتم هم قابل تجزیه است و آن را باز کرده‏اند و به چیزهایى رسیده‏اند، که مى‏شود به آنها گفت ذره.

حال هر کس به اندازه چنین مقدار کمى عملى خوب انجام داده باشد آن را مى‏بیند، و اگر عملى بد انجام داده باشد آن را مى‏بیند، و اگر عملى بد انجام داده باشد آن را مى‏بیند. هر مسلمانى و هر مؤمنى باید ببیند وظیفه‏اش در برابر حقایق این مطالب و معارف قرآنى چیست.

امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.