نقش تدبر در قران کریم در فرهنگ قرانی
 تاریخ نگارش : يازدهم دي 1391
نقش تدبر در قران کریم در فرهنگ قرانی
علیرضا یعقوبی سورکی
تشخیص درست راه و روشگسترش فرهنگ قرآنی، در گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است. دو نگاه در این باره قابل تصور است:
1. فرهنگ قرآنی، امری مهم است که باید در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، مورد توجه باشد. انسان و جامعه انسانی، باید به موازات توجه به امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیاست، موسیقی، ورزش، تفریح و ...، قرآن را هم از یاد نبرد و با قرائت و ترجمه و تفسیر آن محشور باشد.

 کلید واژه : فرهنگ - تدبر - قران
 ناشر : مقاله
نقش تدبر در قران کریم در فرهنگ قرانی
مقدمه:
ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟

تشخیص درست راه و روشگسترش فرهنگ قرآنی، در گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است. دو نگاه در این باره قابل تصور است:
1. فرهنگ قرآنی، امری مهم است که باید در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، مورد توجه باشد. انسان و جامعه انسانی، باید به موازات توجه به امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیاست، موسیقی، ورزش، تفریح و ...، قرآن را هم از یاد نبرد و با قرائت و ترجمه و تفسیر آن محشور باشد.
جامعه، نیازمند مؤسسات و مراکزی است که امکان قرآن¬آموزی (فراگیری روخوانی، روان¬خوانی، تجوید، صوت و لحن، ترجمه و مفاهیم، تفسیر و حفظ قرآن) را در اختیار همگان قرار دهد. در صدا و سیماو سایر رسانه¬ها، باید شبکه¬ها و ستونهایی برای قرآن طراحی شود تا همگان و به ویژه اهل قرآن از آن استفاده کنند. ایجاد و گسترش رشته¬های تحصیلی قرآن و تفسیر در حوزه¬ها و دانشگاه¬ها لازم است تا در کنار اساتید و کارشناسان سایر شاخه¬های دینی، اساتید و پژوهشگران قرآنی تربیت شوند و در مؤسسات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قرآن خدمت کنند. باید کتابهای آموزش قرآن در مدارس و دانشگاه¬ها تدریس شود تا دانش¬آموزان و دانش¬جویان، افزون بر دروس طبیعی خود با قرآن هم آشنا باشند. در و دیوار جامعه باید با آیات قرآن مزین شود تا چشم رهگذران در کنار مشاهده انواع ظواهر دنیا، آیات قرآن را هم مشاهده کند. تشکیل معاونت¬های قرآنی در نهادهای مختلف فرهنگی، پدیده¬ای قابل توجه است تا با نظارت و حمایت ایشان، برنامه¬های قرآنی در سطح نهادها و زیر مجموعه تحت پوشش آنها پیاده شود. قرائت قرآن در مساجد، ابتدای مجالس، محافل انس، جلسات بزرگداشت اموات و قبرستانها و همین¬طور قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان و ایام اعتکاف نیز سنتهایی نیکو است که حتما باید با رونق بیشتری ادامه یابد و ...
2. فرهنگ قرآنی، امری ضروری است که باید زیربنای همه شئون زندگی فردی و اجتماعی باشد. باید روح حاکم بر جامعه انسانی و همه لوازم مادی و معنوی آن باشد. در این نگاه، قرآن نه به عنوان یکی از امور مورد نیاز انسان و جامعه، بلکه به عنوان اصل حاکم بر همه امور مربوط با انسان و انسانیت و برپا دارنده مصالح اجتماع بشری مورد توجه است: ... یَتْلُواْ صحُُفًا مُّطَهَّرَةً * فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَة ... (سوره بینه، آیات 2 و 3): ... صحیفه¬های پاک قرآنی را بر آنها تلاوت می¬کند * در آن صحیفه¬ها، نوشته¬هایی است که احکام و معارف الهی را که برپا دارنده امور جامعه انسانی است بیان می¬کند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص598)
آری جامعه، مؤسسه قرآنی می¬خواهد. شبکه و مجله قرآن، لازم است. ایجاد رشته¬های متنوع تحصیلدر زمینه علوم قرآنی و تفسیر، مطلوب است. تدریس قرآن در مدارس و دانشگاه¬ها، ضروری است. تابلوهای قرآنی هم خالی از لطف نیست. تشکیل معاونت¬های قرآنی، اقدام مبارکی است. قرائت قرآن در شرایط مکانی و زمانی خاص، سنت حسنه¬ای است.ولی همه اینها، به عنوان پشتیبان، ناظر، شاخص یا ... ایفای نقش می¬کند و هدف اصلی، حاکمیت قرآن بر همه شئون است. مقصود نهایی از همه فعالیتهای قرآنی، تزریق قرآن و فرهنگ قرآنی به شریانهای زندگی، اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ورزشی، تفریحی و ... است. دیگر معنی ندارد که مؤسسات قرآنی در کنار مراکز فرهنگی دیگر، اما بی¬ربط با آنها ایفای نقش کند؛ یا قرآن¬شناسان در کنار کارشناسان سایر علوم انسانی و اسلامی و حتی طبیعی و ریاضی، اما بدون تعریف نسبت خود با آنها مشغول خدمت باشند؛ یا کتبی برای تدریس قرآن طراحی شود، اما رابطه¬ای بین این کتب و این دروس با سایر کتابها و درسها برقرار نشود؛ یا تابلوهای قرآنی بر در و دیوار نصب شود، اما سیستم حاکم در جامعه، قرآنی نباشد؛ معاونت قرآنی، تشکیل شود، اما پشتوانه¬ای پنداری برای شانه خالی کردن سایر معاونت¬ها از زیر بار قرآن باشد و در نهایت از حاکمیت فرهنگ قرآن خبری نباشد. در این نگاه، قرآن در متن زندگی فردی و اجتماعی انسان به طور مستقیم دخالت دارد. کتاب مرجع آحاد مردم در زمینه¬های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری است. در همه علوم اسلامی، حرف اصلی را می¬زند. مبدأ و منتها و جهت¬گیری علوم طبیعی و ریاضی را مشخص می¬کند. اصلی¬ترین کتاب قانونگذاری و مبنای روشن حکومت است. سیستم¬های مبنایی اقتصاد، سیاستو ... را نیز تعیین می¬کند. در این نگاه، قرآن برای قرآن نیست. قرآن برای انسان است و انسان شکوفا از قبل قرآن. قرآن برای جامعه است و جامعه، در مسیر تکامل قرآنی.
مقایسه بین این دو نگاه، ذهن انسان را متوجه خطر مهم توسعه و تثبیت نگاه سکولاریستی به مقوله فرهنگ قرآنی می¬کند. این خطر، محصول پندار ناکارآمدی قرآن در متن زندگی، به موازات احساس ضرورت حضور قرآن کریم در جامعه است. یعنی ما از یک سو، باور داریم که قرآن تنها راه نجات است و باید مورد توجه باشد و از سوی دیگر، کارآمدی قرآن را وجدان نکرده¬ایم، هر چند که به آن معتقد باشیم. این امر سبب می¬شود که با همه وجود به امر قرآن اهتمام ورزیم، اما ناخودآگاه و به تدریج، قرآن را از متن زندگی فردی و اجتماعی فاصله دهیم. نشانه وجود این خطر آن است که هر روز بر تعداد مراکز قرآنی و حجم فعالیتهای قرآنی افزوده خواهد ¬شد، اما به تناسب آن از حاکمیت قرآن خبری نخواهد بود. این سخن به معنی نفی آثار مثبت اقدامات قرآنی نیست، بلکه هشدار نسبت به آفت احتمالی رویکرد موجود است. تکثیر تصاعدی مراکز، کتب، کارشناسان، طرحها و برنامه¬های قرآنی در کنار سرعت کمِ رشد، یا رکود و یا عقب¬گرد در حیطه حاکمیت قرآن کریم، مهجوریت مدرن کتاب آسمانی است که نتیجه نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی به شمار می¬رود.
این نوشتار، ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی را با نفی نگاه سکولاریستی مورد توجه قرار می¬دهد. یعنی بر آن است که تدبر را به عنوان راه تزریق فرهنگ قرآنی به شریانهای مختلف جامعه بشری مطرح کند.
تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی
همه مسلمانان به عظمت و قداست قرآن کریم، اعتقاد دارند و این باور همگانی از بیانات نورانی خدای عز و جل و رسول گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت معصوم او (علیهم السلام) سرچشمه گرفته است. تمام اندیشمندان آگاه و متعهد، قرآن را زیربنای رشد افراد، خانواده¬ها و جوامع؛ و قانون اساسی حکومت جاودانه الهی به گستره همه هستی می¬دانند. این گزاره بدین معنی است که در حیطه نظری، مانع مهمی بر سر راه حاکمیت قرآن در جامعه اسلامی وجود ندارد. هر چند به موازات بینش قرآن¬مدار امت اسلامی، سؤالات و شبهاتی، ذهن جستجوگران حقیقت را به خود مشغول کرده و گاه، قلم برخی از نویسندگان را از راه روشن منطق و استدلال، به بیراهه تردید و انکار لغزانده است. البته به برکت وجود دانشمندان ربانی، بازار پاسخ به کج¬اندیشی¬ها، همواره پر رونق بوده است.
موجقرآن¬گرایی، پس از فراز و نشیب بسیار، اینک به سمت اوج بی¬بدیل خود در حال حرکت است و به اعتراف کاوشگران عرصه قرآن، جهان اسلام در حال جهشی کم¬نظیر در وادی قرآن است و حتی می¬توان گفت که سیر تطور اندیشه و عمل در میان غیر مسلمانان نیز، از این واقعیت بی¬ نصیب نمانده است.به تناسب افزایش ظرفیت اعتنا و ابتنای به قرآن کریم در عرصه جهانی، سیل شبهات و حتی حملات ناجوانمردانه به ساحت قرآن، خروشان¬تر از گذشته در مسیرتخطئه باور قرآنی، در حال طغیان است. به نظر می¬رسد که زمان تحول در چگونگی دفاع از حریم قرآن کریم فرا رسیده است و باید میدان پاسخ به شبهات فراوان مربوط به قرآن را تغییر داد. واقعیت آن است که شبهات و پاسخها، تازگی ندارد و چیزی جز حجم شبهه و پاسخ؛ و ادبیات شبهه¬افکنی و پاسخ¬گویی عوض نشده است.
تا کی باید اعجاز کلام وحی مورد سؤال باشد و اندیشمندان قرآن¬باور، فقط در مقام نظر پاسخ دهند؟ تا کدامین زمان رواست که قدرت پاسخ¬گویی قرآن به مسائل زمان نادیده گرفته شود و علمای ربانی،تنها تئوری توان رهبری قرآن در هر زمان را گرم¬تر مطرح کنند؟ تا چه وقت می¬توان پذیرفت که گزاره¬های قرآن، خطاپذیر و ناکارآمد معرفی شود و در مقابل آن،به نگارش مقاله¬های داغ، اکتفا گردد؟ البته لزوم دفاع نظری از بینش قرآن¬گرایی، قابل انکار نیست، اما ضرورت پاسداری عملی از قرآن و اندیشه قرآن¬مداری، بیش از هر زمان دیگری قابل درک است.اینک چندین پرسش مهم در زمینه پاسداری عملی از حریم قرآن قابل طرح است.بهتر است که خواننده گرامی، این پرسشها را در فضای صافی ذهن و دل مورد بررسی قرار دهد و اجازه ندهد که پاسخ¬های قالبی و غیر نافذ، راه تولد سؤال و شکوفایی نیاز را سد کند، زیرا تنها با رویش پرسش، آفتاب جواب، ثمر خواهد داد. در ادامه این مکتوب، پرسشهای مورد نظر، طبقه¬بندی شده است:
1. آیا قرآن، معجزه الهی است؟
معجزه، امری خارق عادت بشری و شاهد صدق ادعای رسالت است. دعوای ختم رسالت، نیازمند معجزه جاوید است.ما که قرآن را به حق، معجزه جاوید خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) تلقی می¬کنیم، آیا با جانمان این اعجاز را وجدان کرده¬ایم؟ و آیا در برابر وحی و پیام متعالی آن به عجز درآمده¬ایم؟
2. آیا قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور است؟
ما که با همه وجود و به خاطر اعتقاد مقدسمان، قرآن کریم را زیر بنای همه شئون تکامل انسان و انسانیت می¬دانیم، از این کتاب آسمانی چه بهره¬ای داریم؟ما که قرآن را قانون اساسی دین مبین اسلام می¬دانیم، آیا تعریفی کامل و درست از چگونگی ابتنای به قانون اساسی در مسائل مختلف اسلامی ارائه داده¬ایم؟
3. آیا قرآن، ثقل اکبر است؟
قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض (شیخ حر عاملی، 1409، ج27، ص33): رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا من در میان شما دو یادگار گرانبها به جا می‌گذارم، مادامی که به آن دو تمسک کنید گمراه نمی‌شوید، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا روزی که در حوض بر من وارد شوند.ما که در باورمان، لزوم تمسک به دو ثقل اکبر و کبیر، یعنی قرآن و عترت (علیهم السلام)، نقش بسته است، از تمسک به ثقل اکبر چه تعریفی داریم؟ مگر نه این است که ما قرآن را همانند روایات و تنها از پنجره روایات، می¬نگریم. به راستی اگر بنای دین بر مبنای ما بود و کمیت و کیفیت بهره¬مندی فعلی ما از قرآن، مطلوب خدا و رسول او بود، آیا سفارش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تمسک به عترت (علیهم السلام) کافی نبود؟مگر ما از قرآن چه بهره¬ای داریم که از فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) حاصل نمی¬شود؟همه ما می¬دانیم که اگر کسی قرآن را امام خود بداند و قرآن ناطق را رها کند، بر سبیل نجات نیست.حال با خود بیاندیشیم که اگر کسی امام را قرآن خود بداند و امام مکتوب را رها کند، چگونه است؟ این چه نقشی است که بر عهده قرآن است و وظیفه امام نیست؟ آن چه وظیفه¬ای است که بر دوش امام است و رسالت قرآن نیست؟ متأسفانه ما هنوز انتظار خود را از قرآن و عترت (علیهم السلام) تفکیک نکرده¬ایم و رسالت هر یک از این دو یادگار ارزشمند پیامبر خود (صلی الله علیه و آله و سلم) را به درستی تشخیص نداده¬ایم. به همین دلیل، بود و نبود قرآن، تاثیر چندانی در وضعیت فعلی ما ندارد. به عنوان مثال، اگر قرآن از فقه ما خارج شود، آیا چیزی جز آیات زینت¬بخش ابواب فقهی از دست رفته است؟ آیا آیه¬ای در یک موضوع فقهی هست که مضمون آن در روایات ما به بیان روشن¬تری یافت نشود؟ اگر قرآن از فلسفه ما، کلام ما، اخلاق ما، سیاست ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما و ... کنار گذاشته شود، چه خسارت جبران¬ناپذیری اتفاق خواهد افتاد که ما تا این حد نگران، از قرآن دفاع می¬کنیم؟ باید اعتراف کرد که هنوز قرآن کریم، نقش بی¬بدیل خود را در شاخه¬های مختلف علوم انسانی و اسلامی ایفا نکرده است.
4. آیا قرآن، مرجعی همگانی است؟
مشکل کجاست که قرآن در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمی¬کند؟خلأ در چه رویکردی است که قرآن، متن مورد رجوع عامه مردم برای پاسخ به سؤالات و شبهات اساسی در زمینه¬های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری نیست؟ محرومیت طلاب و دانشجویان و علما و دانشمندان، از رجوع مکرر به قرآن در همه شئون، از کدامین نقیصه نشأت می¬گیرد؟ فقدان نقش¬آفرینی قرآن در مبدأ و متن و منتهای علوم انسانی؛ و در مبدأ و منتها و جهت¬گیری علوم طبیعی و ریاضی از کجاست؟ اگر دانشمندان ربانی ما بخواهند که قرآن را اصلی¬ترین درس حوزه¬های دینی قرار دهند، چه کنند؟ آیا فقط برای مرور متن تفاسیر یا ترجمه¬ها برنامه¬ریزی کنند؟ آیا این اقدام، برای یک حرکت قرآن¬محور کافی است؟ نقص قرآن¬مداری در نهادهای قانون¬گزاری و حکومتی در چه چیز ریشه دارد؟
اینها چهار دسته پرسش مهم در باب مهجوریت قرآن است. پاسخ چیست؟ به راستی دلیل مهجور ماندن قرآن چیست؟ آیا مشکل را در کمبود اهتمام و اعتنا جستجو کنیم؟ یا در کم بودن مراکز و مؤسسات قرآنی پی بگیریم؟ شاید بودجه کم است. شاید کارشناس کم داریم. شاید کتب تفسیر و علوم قرآنی به اندازه کافی موجود نیست. ای بسا ترجمه¬ها کم است و لازم باشد که هر روز ترجمه جدیدی به بازار آید و ... . باید بیاندیشیم، مشکل را بیابیم و آنگاه آستین همت به رفع آن بالا بزنیم. همه ما در قبال قرآن کریم، مسئولیم. امت اسلام باید همه تلاش خود را در جهت رفع مهجوریت قرآن کریم به کار گیرد، تا مشمول شکایت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت قرار نگیرد: وَ قَالَ الرَّسُولُ یَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(سوره فرقان، آیه 30): و یاد کنید روزی را که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خدا، لب به شکایت می¬گشاید و می¬گوید: پروردگارا، کافران و گنهکاران قوم من این قرآن را وانهادند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص362) امروز، تشخیص مهجوریت قرآن کریم، بسی سخت¬تر از گذشته است. این مهجوریتی مدرن است. قرآن در همه جا هست، اما آن طور که باید و شاید و در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمی¬کند.این نوشتار، در ادامه به ریشه¬یابی مهجوریت قرآن کریم پرداخته و زمینه¬هایی برای پاسخ¬دهی به دسته¬های چهارگانه پرسش فراهم می¬سازد:
1. قرآن معجزه الهی است.
آنچه گذشت، ضرورت ایجاد تکامل در روند قرآن¬گرایی و دفاع عملی از حریم قرآن کریم را مشخص می¬کند، اما این مهم، جز با تصحیح و تکمیل شناخت ما از قرآن کریم، میسر نخواهد بود. قرآن چیست؟ قرآن، ریسمانی است که از عالم ملکوت به عالمملک آویخته شده و عموم انسانها با چهره ملکی آن، یعنی ظاهر قرآن کریم مواجه هستند و همین ظاهر، حجت خدا بر ایشان است. یعنی باید به آن تمسک کنند تا ایشان را به عالم ملکوت رهنمایی کند: ... کِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ سَبَبُ بِأَیْدِیکُمْ وَ سَبَبٌ بِیَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ... (علامه مجلسی، 1404، ج30، ص65): ... کتاب خدا، ثقل اکبر است. ریسمانی آویخته شده از آسمان به زمین. یک سوی آن در دست شماست و سوی دیگر در دست خدای عز و جل ... . ظاهر قرآن متشکل از کلمات، آیات و سوره¬هاست. خدای سبحان به وسیله قرآن با انسان سخن گفته است. حال سؤال این است کهآیا می¬توان یک واژه از قرآن را به تنهایی مصداق سخن پروردگار متعالی با انسان دانست؟ آیا یک آیه تنها، مصداق کلام اعجازین خدای متعالی است؟ راستی چرا هرگز درباره یک کلمه یا یک آیه قرآن، تحدی نشده است و آیا این نشان از معجزه نبودن یک واژه یا یک آیه تنها نیست؟ تحدی در قرآن فقط درباره سوره، ده سوره و کل کتاب به چشم می¬خورد: ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ‏ ... (سوره بقره، آیه 23): ... سوره¬ای مانند آن بیاورید ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص4)؛ ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ‏ ...(سوره یونس، آیه 38): ... شما هم باید سوره¬ای مانند آن بیاورید ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص213)؛ ... فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََیَات‏... (سوره هود، آیه 13): ... ده سوره ساختگی مانند آن بیاورید ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص223)؛ ... فَأْتُواْ بِکِتَابٍ مِّنْ عِندِ الله‏... (سوره قصص، آیه 49): ... شما از جانب خداوند کتابی بیاورید ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص391) این امر بدین معنی است که سوره، ده سوره و کل کتاب، مصداق معجزه جاوید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است.آری واژگان و آیات، جزئی از اعجاز قرآن است، اما به تنهایی، کلامی معجز به شمار نمی¬رود. (اگر برخی از قرآن شناسان، سوره را به معنی مجموعه¬ای از آیات مرتبط بدانند، باز هم خللی به این بحث وارد نیست، زیرا به هر حال، آیه تنها از منظر هیچ قرآن¬پژوهی، سوره به شمار نرفته است.) برخورد ما با قرآن چگونه است؟ آیا از حد فهم واژگان و آیات فراتر می¬رویم؟ با این حال، چطور توقع داریم که اعجاز را درک کنیم؟ فهم اعجاز در گرو فهم سوره، ده سوره و یا کل قرآن است. همان امری که کمتر مورد توجه ماست. آری می¬توان ادعا کرد که با اکتفاء به نگاه آیه¬ای نمی¬توان قرآن را شناخت و اعجاز آن را وجدان کرد.
2. قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور است.
یکی از مهمترین عوامل مهجوریت قرآن کریم در ابعاد مختلف، نوع نگاه به این کتاب آسمانی است. به نظر می¬رسد تا زمانی که کلام خدای متعالی در صحیفه وحی، به صورت کشکولی از معارف پراکنده و در هم ریخته فهمیده شود، وضعیت نابسامان فعلی، سامان نمی¬یابد. اکتفا به مطالعه آیات و سوره¬ها و موضوعات به صورت از هم گسسته و پراکنده، قرآن را در حد یک مجموعه از روایات مجمل تنزل می¬دهد و تحقق رسالت ویژه این کتاب نورانی را ناممکن می¬سازد. وقتی یک آیه را مصداق قرآن بدانیم، قرآن را مصداق روایت مجمل و نیازمند بیان روایات دانسته¬ایم. در این صورت است که قرآن نقش قانون اساسی را نخواهد داشت. قانون اساسی آن است که بتواند مهندسی کلان دین را ارائه دهد. سیستم¬های کلان فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را طراحی کند. جهت¬گیری، چارچوب و اسکلت دین را مشخص کند. آیا با اکتفا به نگاه آیه¬ای، قرآن کریم، چنین نقشی خواهد داشت؟ ما با بی¬توجهی به انسجام و انتظام بی¬نظیر در کلام وحی، ویژگی اساسی آن را نادیده گرفته و سهم خودمان از این کتاب عظیم را در حد کشکولی از مواعظ اخلاقی محدود کرده¬ایم.
3. قرآن، ثقل اکبر است.
توضیح این مطلب، با ذکر یک مثال، مناسبتر است: ما برای درک احکام فقهی به آیات استناد می¬کنیم. مسلما، آیات قرآن، اگر در مقام بیان جزئیات ارزیابی شود، نیازمند بیان روایی است. به سراغ روایات می¬رویم، هم معنی آیه را مطرح کرده و هم تقیید و تخصیص آن را ارائه داده است. اینک کارآیی آیه مورد نظر چه خواهد بود؟ اما اگر قرآن را با نگاه مجموعی مورد مطالعه قرار دهیم و آن را در مقام بیان جزئیات ندانیم، ما را به سیستم¬های کلان دین راهنمایی می¬کند و این کاری است که هرگز از روایات توقع آن را نداریم. قرآن، زیربنا، قانون اساسی، مهندسی دین و مجموعه سیستم¬های کلان مرتبط با هدایت انسان و جامعه انسانی است و در این باره حرف آخر را می¬زند و روایات، مبین جزئیات و آئین-نامه¬های اجرایی است و در این باره حرف آخر را می¬زند. هر یک از این دو بدون یکدیگر، ناقص است. قرآن بدون روایت، مانند زیربنا و اسکلت یک ساختمان است که هنوز نازک¬کاری نشده و امکان سکونت در آن فراهم نیست و روایت بدون قرآن، مانند آجر و مصالح و درب و پنجره و ... است که در بنای ساختمان مورد استفاده قرار نگرفته و قابل بهره¬برداری نیست. جالب توجه است که اهل بیت معصوم (علیهم السلام)، هیچ¬گاه در سیره هدایتی خود، جای قرآن را پر نکرده¬اند و همواره انسانها را به طور مستقیم به قرآن دعوت فرموده¬اند. اما در مواردی که افراد با استناد به قرآن و بدون استرشاد از معصومان (علیهم السلام) وارد حیطه اجرای دین می¬شدند، آنها را نهی می¬کردند. یعنی رجوع مستقیم به قرآن کریم، برای استفاده جزئیات نیست، بلکه برای درک کلیات است. ناگفته نماند که وقتی سخن از کلیات به میان می¬آید، ذهن انسان متوجه گزاره¬های کلی می¬شود، مانند «بیع، حلال است»، «دروغ، حرام است» و ...؛ در این نوشتار، قرآن کریم، مبین کلیات دانسته شد، اما نه فقط به معنی گزاره¬هایی کلی که افزون بر قرآن کریم، عقل آدمی و سنت هم آنها را بیان می¬کند، بلکه به معنی سیستم¬های کلان هدایت بشر و جامعه بشری، به گونه¬ای که فرد، خانواده، جامعه و حکومت، در تعاملی تکامل¬بخش، در مسیر تعالی قرآنی قرار بگیرند. وقتی کلیات به این معنی مد نظر باشد، قرآن کریم، مهمترین منبع تشخیص آن خواهد بود. اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، مبین جزئیات و ظرائف و آئین¬نامه¬های اجرایی آن خواهند بود. عقل انسانی، قوه فهم و درک و عمل به محتوای قرآن و عترت (علیهم السلام)، خواهد بود. افزون بر اینکه، عقل و فطرت الهیانسان و انسانیت، از قِبَل وحی الهی و سخنان مفسران وحی، شکوفا شده و خود به عنوان منبعی دینی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب، دین، در وحدت با انسان نقش¬آفرینی خواهد کرد و تحمیل بر بشر به شمار نخواهد رفت. بنا بر آنچه گذشت، اگر شناخت ما از قرآن کریم، محدود به فهم شش هزار و اندی آیه باشد، از نقش¬آفرینی کلان و بی¬نظیر این کتاب محروم می¬مانیم.
4. قرآن، مرجعی همگانی است.
عموم مردم و حتی خواص آنان در مواجهه با قرآن کریم، با واسطه ترجمه و یا تفسیر اقدام می¬کنند و در غالب موارد، خود را در برابر معارفی پراکنده و ناهماهنگ می¬یابند و امکان انس حقیقی با این کتاب آسمانی برای ایشان فراهم نیست.کتابی را در نظر بگیریم که جمله‌ جمله و یا بند بند آن قیچی شده، سپس قطعات قیچی شده آن، بدون هیچ نظمی و بر اساس اتفاق به یکدیگر متصل شده است. آیا با مطالعه این کتاب،پیام و غرض نویسنده آن را در می‌یابیم؟! به طور مسلم قرآن کریم، چنین وضعیتی ندارد، اما اگر ما در مطالعه قرآن، به نظم و هماهنگی بین آیات و سوره‌های آن توجه نکنیم، قرآن را مانند کتابی با وضعیت پیش¬گفته می‌بینیم و در ارتباط با آن ناکام می‌مانیم.آری، کلام صادر شده از منبع فیض، دارای عالیترین مضامین و برترین سامان است، اما به آن کم¬توجهی می¬شود. ترجمه‌های موجود، گرچه در جایگاه والای خود ایفای نقش می‌کنند، ولی در برآورده نمودن این نیاز جدی کافی نیستند، زیرا به انتظام آیات و سور در قرآن توجه کافی نکرده‌اند. بسیاری از تفاسیر گرانمایه هم به اندازه لازم و به صورت روشمند و قابل اعتماد، به تبیین سامان آیات و سوره‌ها و موضوعات قرآن نپرداخته‌اند و نیاز مهم انس با محتوای قرآن را تامین نمی‌کنند.
چهار دسته پرسش و چهار بند زمینه¬پاسخ¬دهی از منظر خواننده گرامی گذشت و نشان داد که مهمترین خلأ در عرصه قرآن¬مداری، فقدان نگاه جامع و منسجم به این کتاب آسمانی است و اینک باید دانست که راه حل قرآن کریم، برای جبران این نقیصه، «تدبر» است: أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (سوره نساء، آیه 82): پس آیا در قرآن تدبر نمی¬کنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می¬یافتند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص91) این آیه نشان می¬دهد که قرآن مظهر هماهنگی اعجازین است و راه درک این هماهنگی، «تدبر در قرآن» است.
آیات و روایات تدبر
افزون بر آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، سه آیه دیگر در قرآن کریم، همگان را به تدبر در قرآن فراخوانده است:
أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُواْ الْقَوْل‏... (سوره مؤمنون، آیه 68): پس آیا در این قرآن، تدبر نکرده¬اند تا بدانند از جانب خداست؟ ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص346) این آیه شریفه را می¬توان توبیخی بر عدم تدبر در قرآن دانست.
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ ءَایَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ (سوره صاد، آیه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایت¬پذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص455) این کریمه، تدبر در قرآن را غایت انزال این کتاب مبارک و زمینه¬ساز تذکر خردمندان دانسته است.
أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ... (سوره محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، آیه 24): پس آیا در قرآن تدبر نمی-کنند؟ ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص509) این آیه نورانی هم، تحریضی به تدبر در قرآن کریم است. گفتنی است، سیاق این آیه و آیه شصت و هشتم سوره مبارکه مؤمنون، حاکی از آن است که تدبر نکردن در قرآن، یکی از عوامل شرک و بی‌ایمانی است. در نتیجه، تدبر، عامل افزایش ایمان توحیدی و تکامل آن است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت او (علیهم السلام) نیز هماهنگ با وحی، همگان را به تدبر در قرآن فراخوانده¬اند:
... أوصى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) معاذ بن جبل، فقال له اُوصِیکَ باتِّقاءِ اللهِ وَ…تَدَبُّرِ القُرآنِ ... (حسن بن ابی الحسن دیلمی، 1412، ج1، ص73): پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ بن جبل وصیت کرد و فرمود تو را وصیت می‌کنم به تقوای الهی و ... تدبر در قرآن ... . سفارش به تدبر در وزان توصیه به تقوای الهی در این روایت، حاکی از اهمیت بالای انجام این وظیفه است.
قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): ... ألا لا خَیرَ فِی قَراءَةٍ لَیسَ فیها تَدَبُّرٌ ... (ثقة الاسلام کلینی، 1365، ج1، ص36): امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: آگاه باشید، فایده‌ای در قرائت بدون تدبر نیست. بر اساس این روایت نورانی، تدبر وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمی-شود. گفتنی است که این حدیث، بر تمام روایات مربوط به قرائت قرآن حاکم است و همه آنها را به لزوم تدبر، مقید می¬کند.
عَن أبی عبد اللَّه (علیه السلام)أَنَّهُ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ إِذَا أَخَذَ مُصْحَفَ الْقُرْآنِ وَ الْجَامِعَ قَبْلَ أَنْ یَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ قَبْلَ أَنْ یَنْشُرَهُ یَقُولُ حِینَ یَأْخُذُهُ بِیَمِینِهِ بِسْمِ اللَّهِ ... اللَّهُم‏ ... لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِی قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِیهَا بَلِ اجْعَلْنِی أَتَدَبَّرُ آیَاتِهِ وَ أَحْکَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِینِک ...(محدث نوری، 1408، ج4، ص372): از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است، هنگامی که قرآن را به دست می‌گرفتند، پیش از خواندن و حتی قبل از باز کردنش، آن را در دست راست می‌گرفتند و چنین دعا می‌کردند: به نام خدا ... خدایا... قرائت مرا، قرائت بی تدبر قرار مده، بلکه مرا آن‌گونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبر کنم، در حالی که قوانین دین تو را اخذ می‌کنم. این روایت نورانی نشان می¬دهد که تدبر، سیره مستمره معصومان (علیهم السلام) است.
سفارش به تدبر در قرآن کریم، از سوی خدای بلند مرتبه، رسول مکرم او (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت گرامی آن حضرت (علیهم السلام)، بدین سبب است که تدبر، یک وظیفه مهم قرآنی و یک جریان علمیو فرهنگی، برای فهم قانونمند و هماهنگ قرآن کریم است. تدبر، برنامه¬ای، برای زمینه¬سازی نفوذ فرهنگ عمیق و جامع قرآنی به زیربنا و سطح جامعه اسلامی است که این مهم به توفیق هر چه بیشتر انسان و انسانیت، در گذر از مادیت و سیر در معنویت و نیل به مقام رفیع عبودیت خواهد انجامید. استراتژی مهمی است که بارها و بارها در بیان و بنان اما راحل (ره) و رهبری معظم انقلاب هم بر آن تاکید شده است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب طی سخنانی فرموده¬اند: «... تلاوت قرآنى مطلوب است که انسان باتدبر بخواند و کلمات الهى را بفهمد، که به نظر ما مى‏شود فهمید. اگر انسان لغت عربىرا بلد باشد و آنچه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دوبار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنى نسبت به مضمون آیه پیدامى‏کند که با بیان دیگرى حاصل نمى‏شود؛ بیشتر با تدبر حاصل مى‏شود؛ این را تجربهکنید. لذا انسان بار اول وقتى مثلاً ده آیه‏ى مرتبط به هم را مى‏خواند، یک احساس ویک انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه مى‏خواند، انتباه دیگرىدارد؛ یعنى انسان انشراح ذهن پیدا مى‏کند. هرچه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند،بیشتر مى‏فهمد؛ و ما به این احتیاج داریم ... بنابراین در زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را در نظرداشته باشید و نگذارید حذف شود.» (قسمتی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در دیدار اعضاى هیأت دولت، 17/7/84‏‏)
مفهوم¬شناسی تدبر
آیات الهی و بیانات نورانی معصومان (علیهم السلام)در خصوص تدبر، هر حق¬جویی را در مقام فهم معنی آن قرار می¬دهد. از این رو، بیانی کوتاه در این باره، زیبنده ادامه نوشتار خواهد بود:
تعریف صحیح تدبر در قرآن، مبتنی بر شناسایی مفهوم لغوی تدبرو آن نیز در گرو بررسی معنی ماده و هیأتاین واژه در قرآن و منابع لغویاست:
ماده تدبر: ریشه این واژه دبر و در لغت به معنی پشت و پشت سر اشیا است.(حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص173؛ سید علی اکبر قرشی، 1371، ج2، ص326؛ فخرالدین طریحی، 1375، ج3، ص298؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص306؛ محمد بن مکرم ابن منظور، 1411، ج4، ص268؛ و خلیل بن احمد فراهیدی، 1410، ص31)این ماده 44 بار و به 11 صورت، در قرآن کریم استعمال شده و معنی پیش-گفته، با همه موارد مطابق است.(سوره آل عمران، آیه 111؛سوره نساء، آیه 82؛سوره انعام، آیه 45؛سوره انفال آیه 16؛سوره توبه، آیه 25؛سوره یونس، آیه 3؛سوره نمل، آیه 10؛سوره ص، آیه 29؛ سوره طور، آیه 49؛سوره معارج، آیه 17؛سوره نازعات، آیه 5؛و ...)
هیأت تدبر: تدبر بر وزن تفعل و این هیأت برای مطاوعه تفعیلاست. (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176) بر همین اساس برای تشخیص معنی تدبر، گریزی از بررسی مفهوم تدبیر نیست.
تدبیر: در کتب واژه‌شناسی، معانی متعددی برای تدبیر ذکر شده که برخی از آنها عبارت است از:
التدبیر فی الأمر أن تنظر إلی ما تؤول إلیه عاقبته (محمد بن مکرم ابن منظور، 1414، ج4، ص273؛ و فخرالدین طریحی (1375)، ج3، ص299): تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن است.
التدبیر التفکر فی دبر الأمور(حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص307): تدبیر، تفکر در آخر امور است.
و أما التدبیر تصییر الشیء ذا عاقبة بأن یکون الشیء علی عاقبة حسنة و نتیجة مطلوبة... معنی التدبیر بالنسبة إلی الله تعالی معلوم و تدبیره تعالی عبارة عن تنظیم أمور العالم و ترتیبه و جعل الأمور علی أحسن نظام و اتقن صنع منتج(حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص175): و اما تدبیر، عاقبت¬دار کردن چیزی است، به این معنی که عاقبتی نیکو و نتیجه¬ای مطلوب داشته باشد ... معنی تدبیر نسبت به خدای متعالی، تنظیم امور عالم و ترتیب آن و قرار دادن امور بر بهترین نظام و متقن¬ترین ساختار منتج است.
بیان اول و دوم درباره مفهوم تدبیر خالی از اشکال نیست، زیرا ماده دبر را در اصل معنی تدبیر در نظر نگرفته و به حاشیه رانده‌اند. توضیح اینکه در عبارتهای «النظر فی عاقبة الأمر»‌و «التفکر فی دبر الأمور»، قسمت اصلی معنی، واژه‌های «النظر» و «التفکر» است که هیچ ارتباط روشنی با ماده یا هیأت تدبر ندارد و قسمت فرعی و حاشیه‌ای معنی، «فی عاقبة الأمر»‌ و«فی دبر الأمور»است که با معنی تدبر مرتبط است؛ بیان سوم درباره معنی تدبیر خالیازاین اشکال است و نشان می‌دهد که دو بیان پیشین، تدبیر را به لازم آن معنا کرده‌اند. بنابراین ریشه لغوی و ساختار لفظی تدبیر،اقتضا می‌کند که آن را به معنی پشت سر هم چیدن حکیمانه بدانیم که با سومین مفهوم از مفاهیم پیش‌گفته، کاملا هماهنگ است و استعمالات قرآنی نیز آن را تأیید می‌کند:... یدبر الأمر ... (سوره رعد، آیه 2): ... او کار جهان را تدبیر می¬کند ... (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص249)علامه طباطبایی(ره) ذیل این آیه می‌فرماید: التدبیر هو الإتیان بالشی‏ء عقیب الشی‏ء و یراد به ترتیب الأشیاء المتعددة المختلفة و نظمها بوضع کل شی‏ء فی موضعه الخاص به بحیث یلحق بکل منها ما یقصد به من الغرض و الفائدة ... (محمد حسین طباطبایی، 1417، ج11، ص289): تدبیر آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر است و مراد از آن ترتیب دادن اشیاء متعدد مختلف پشت سر یکدیگر است، به گونه‌ای که هر شیء در جایگاه خاص خود قرار گیرد و غرض و فایده و مقصود، بر آن مترتب شود ...
تدبر: حال که معنی تدبیر دانسته شد، می¬توان معنی تدبر را نیز تشخیص داد:
و أما التدبر فهو تفعل لمطاوعة التفعیل فحقیقة معناه حصول مفهوم التدبیر و اختیار ذالک المفهوم ... (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176): و اما تدبر، پس آن تفعل برای مطاوعه تفعیل است، پس حقیقت معنی آن حصول مفهوم تدبیر و اختیار آن مفهوم است ...
آری ریشه لغوی و ساختار لفظیتدبر، ایجاب می‌کند که آن را پذیرش (مطاوعه) چینش حکیمانه (تدبیر) بدانیم. برخی بدون جمع‌بندی صحیح از ماده و هیأت، تدبر را اینگونه معنی کرده‌اند:
التدبیر أن تنظر إلی ما تؤول إلیه عاقبته و التدبر التفکر فیه (محمد بن مکرم ابن منظور، 1411، ج4، ص273؛ و فخرالدین طریحی، 1375، ج3، ص299): تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن و تدبر، تفکر در آن است.
روشن است که در این بیان، مفهوم ماده در اصل معنی دخالت داده نشده است.
***
با توجه به آنچه گذشت، می¬توان گفت که تدبر قرآن، پذیرش تدبیر آن است. آری کلام خدا یا هر کلام دیگری، محصول تدبیر حروف و کلمات و عبارات و جملات در کنار یکدیگر است. متکلم، کلمات را تدبیر می¬کند (پشت سر هم می¬چیند) و جملات را پدید می¬آورد. جملات را تدبیر می¬کند و پاراگرافها را ایجاد می¬کند و ...؛ مخاطب این متکلم، باید تدبیر او را بفهمد، یعنی باید تدبر کند. بدین معنی که چینش کلمات را دریابد تا به مفهوم جملات نائل شود. چینش جملات را دریابد تا به مفهوم پاراگرافها دست پیدا کند و ...
بر همین اساس، تدبیر خدا در قرآن، چینش واژگان برای به دست آمدن آیات، چینش آیات برای به دست آمدن سوره¬ها و چینش سوره¬ها برای سامان دادن کل قرآن کریم است. این تدبیر الهی در قرآن، تدبر مخاطبان قرآن را طلب می¬کند و آن، درک چینش واژگان برای فهم آیات، چینش آیات برای فهم سوره¬ها و در نهایت، تشخیص حکمت چینش سوره¬ها برای فهم کل قرآن است.
جالب است بدانیم کودکان در اوان کودکی خویش جملات را به صورت کلمه کلمه می¬شنوند و می¬فهمند و از این رو توانایی جمله¬سازی هم ندارند، زیرا توانمندی عقلی کافی برای ادراک ارتباط میان کلمات را ندارند و به تدریج و به موازات رشد عقلانی، به مهارت تشخیص ارتباط میان کلمات و فهم جملات و حتی جمله¬سازی دست می¬یابند و باز هم به تناسب رشد بیشتر، قدرت فهم ارتباط میان جملات را هم به دست می¬آورند. ما نیز در برخورد با قرآن کریم اگر مانند کودکان عمل کنیم تنها کلمات قرآن را می¬فهمیم و نمی¬توانیم به معانی آیات قرآن دست پیدا کنیم، اما اگر قرآن را در مقام یک متکلم حکیم قرار دهیم و خود را مخاطب عاقل آن بدانیم، به تدریج توانایی فهم ارتباط میان کلمات و ادراک جملات و آیات؛ فهم ارتباط میان جملات و آیات و ادراک سوره¬ها؛ و حتی توان فهم ارتباط سوره¬ها و ادراک جامع قرآن (البته در حد ظاهر) را می¬یابیم و این همان تدبر است.
اشکال: تدبر پذیرش تدبیر است و این حروف و کلمات هستند که تدبیر الهی را می¬پذیرند، پس آنان متدبر هستند، نه ما؛
جواب: خدای متعالی، تدبر را از ما خواسته است و نه از حروف و کلمات؛ چون تدبر، مطاوعه غیر اختیاری تدبیر از سوی حروف یا اشیاء خارجی نیست. توضیح: در معنای مطاوعی باب تفعل، نوعی اختیار و آگاهانه بودن لحاظ شده است بر خلاف معنای مطاوعی باب انفعال، بنابراین اگر بنا بود مطاوعه غیر اختیاری حروف یا اشیاء خارجی در قالب لفظ درآید، به صورت اندبار بیان می‌شد. در نتیجه تدبر به معنی پذیرش و کشف آگاهانه تدبیر محقق شده در اشیاء یا کلام است.آنجا که تدبیر نسبت به اشیاء عینی خارجی صورت می گیرد،مراد از تدبر، فهم و پذیرش آن است و آنجا که تدبیر کلام مطرح است، مراد از تدبر دریافت تدبیر موجود در کلام،از سوی مخاطبان آن خواهد بود و این همان عنصری است که تدبر را راه فهم نظم ویژه قرآن و ایمان به الهی بودن آن قرار داده است.کاربردهای قرآنی تدبر، مؤید همین معنا از تدبر در قرآن است:
1. أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا(سوره نساء، آیه 82): پس آیا در قرآن تدبر نمی¬کنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می¬یافتند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص91)علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه می‌فرمایند: التدبیر هو أخذ الشی‏ء بعد الشی‏ء و هو فی مورد الآیة التأمل فی الآیة عقیب الآیة أو التأمل بعد التأمل فی الآیة لکن لما کان الغرض بیان أن القرآن لا اختلاف فیه و ذلک إنما یکون بین أزید من آیة واحد، کان المعنى الأول أعنی التأمل فی الآیة عقیب الآیة هو العمدة و إن کان ذلک لا ینفی المعنى الثانی أیضا (محمد حسین طباطبایی، 1417، ج5، ص19): تدبیر به معنای گرفتن چیزی بعد از دیگری استکه در این آیه به معنی تامل در آیه پس از آیه دیگر استیا به معنای تامل بعد از تامل در آیه است. با توجه به اینکه غرض آیه، بیان این مطلب است که در قرآن اختلافی نیست و درک این حقیقت با توجه به بیش از یک آیه امکان‌پذیر است، معنی اول یعنی تامل در آیه بعد از آیه دیگر مناسبتر است، هرچند که این مسئله معنی دوم را نفی نمی‌کند. بر اساس ظاهر آیه که دفع اختلاف و ناهماهنگی از قرآن است و با توجه به توضیحات حضرت علامه (ره)، می‌توان نتیجه گرفت که تدبر در قرآن به معنی کشف هماهنگی قرآن است.
2. کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ ءَایَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏(سوره صاد، آیه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایت¬پذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص455)علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه شریفه می‌فرمایند: توصیفه [الکتاب] بالإنزال المشعر بالدفعة دون التنزیل الدال على التدریج لأن ما ذکر من التدبر و التذکر یناسب اعتباره مجموعا لا نجوما مفرقة (محمد حسین طباطبایی، 1417، ج17، ص197): در این آیه سخن از انزال کتاب است که مشعر به نزول دفعی است، نه از تنزیل که دال بر تدریج است، چون تدبر و تذکر مذکور در آیه مناسب با لحاظ مجموع کتاب است نه توجه پراکنده و جداجدا.طبق بیان حضرت علامه (ره)، تدبر با اعتبار مجموع کتاب متناسب است که خالی از اشعار به مفهوم کشف هماهنگی نیست.
تعریف «تدبر در قرآن»: اینک که معنی ماده و هیأت تدبر و همچنین مفهوم لغوی تدبیر و تدبر قرآن مشخص شد، می¬توان تعریفی از تدبر ارائه داد:
«فهمِ روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن کریم»
توضیح:تدبر، فهمی منسجم و هماهنگ است که باید از تنگنای سلایق شخصی عبور کرده و در شاهراه قانون و ضابطه عقلایی (ادبیات، مرتکزات فطری منطق و اصول) صورت بگیرد و بستر محکم این شاهراه چیزی جز ظاهر قرآن کریم نیست. آری تدبر، فهم قانونمند سیاقی و مقایسه¬ای و به دیگر بیان، فهم مجموعی ظاهر قرآن است.
خلاصه¬ای از نتیجه تدبر در سوره مبارکه جمعه
این قسمت از نوشتار با ارائه اجمالی از تدبر سوره جمعه، تلاش دارد تا روزنه¬ای برای رسیدن مخاطب به فهمی عینی از معنای تدبر بگشاید. هرچند این اندک، تنها نمی از یم و اندکی از بسیار است:
چهار آیه نخست (1 تا 4) از آیات یازده¬گانه این سوره مبارکه، از بعث رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی پروردگار سبحان به منظور تزکیه و تعلیم امت، بر اساس آیات الهی خبر می¬دهد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏
یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ(1)هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّیِّنَ رَسُولًا مِّنهُْمْ یَتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِینٍ(2)وَ ءَاخَرِینَ مِنهُْمْ لَمَّا یَلْحَقُواْ بهِِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(3)ذَالِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ(4)
چهار آیه بعدی (5 تا 8) ذکر مثالی درباره امت یهود است، کسانی که از زیر بار تعالیم تورات، شانه خالی کردند و از کتاب آسمانی جز سنگینی ظاهری آن، چیزی به دوش نکشیدند.
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَئةَ ثمُ‏َّ لَمْ یحَْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحَْمِلُ أَسْفَارَا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(5)قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(6)وَ لَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظَّالِمِینَ(7)قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَلِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(8)
سه آیه انتهایی سوره (9 تا 11) درباره نماز جمعه است و مومنان را به ترجیح یاد خدا بر بیع؛ و همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر لهو و تجارت دعوت می¬کند.
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلىَ‏ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَیْعَ ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ(9)فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکمُ‏ْ تُفْلِحُونَ(10)وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَیهَْا وَ تَرَکُوکَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَیرُْ الرَّازِقِینَ(11)
حال سؤال این است: آیا آیات سوره جمعه، سه دسته جدا از هم و بی¬ربط است که بر اساس اتفاق در یک سوره گرد آمده است؟ یا هدف غیر قابل فهمی از جمع این آیات در کنار یکدیگر وجود دارد؟ پاسخ منفی است، زیرا این سه مجموعه بر اساس حکمت الهی و با هدف روشن هدایتی، به دست وحی در کنار هم و با این ترتیب جمع شده است و تدبر، راه درک این هماهنگی و این هدف است.
ارتباطو هماهنگی سه دسته از آیات این سوره مبارکه بدین بیان قابل طرح است:
1. ارتباط دسته دوم با دسته اول: در دسته دوم سخن از یهودیانی است که در برخورد با تزکیه انبیای الهی مشکل داشته و از آن سرباز می¬زدند در حالی که بر اساس دسته نخست، غایت نهایی بعث رسل بود. تقدیم تزکیه بر تعلیم در آیات دسته اول بیانگر این حقیقت است که تاکید آن بر تربیت است و در مقام تربیت، تزکیه و طهارت درون بر تعلیم معارف حقه مقدم است.
2. ارتباط دسته سوم با دسته دوم: از آیات دسته دوم دانستیم که یهودیان مرگ¬گریز هستند. مرگ گریزی نشانه‌ای از دنیاگرایی یهودیان است و همین دنیاگرایی سبب عمل نکردن به تعالیم الهی و در نتیجه تربیت نشدن آنان شد، حال اگر دنیاگرایی در میان امت اسلام باب شود، آنان نیز تربیت نخواهند شد و تعالیم وحیانی در ایشان اثر نخواهد کرد، برخی با ترجیح بیع و تجارت و لهو بر ذکر خدا و همراهی با رسول خدا در نماز جمعه، نشان دادند که در عمل دنیا را بر آخرت و بیع و تجارت و لهو را بر ذکر خدا و همراهی با رسول او ترجیح می‌دهند و این همان آفتی است که یهود را گرفتار دنیاگرایی و آخرت گریزی کرد، پس به جاست که برای همیشه ذکر خدا و همراهی با رهبر الهی را بر دنیا و بیع و تجارت ترجیح دهند و این محتوای دسته سوم است.
با توجه به ارتباط پیش¬گفته، غرض سوره«تبیین نظام هدایت اجتماعی» است و سیر هدفمند هدایتی آن در چند مرحله قابل بیان است:
1. آیات دسته نخست، حاکی از این حقیقت است: «برنامه هدایت باید وحیانی باشد.»
2. آیات دسته دوم، گویای این مهم است: «به برنامه وحیانی هدایت باید عمل کرد»
3. آیات دسته سوم، مبین این اساس است: «در عمل به برنامه وحیانی هدایت، تقدم با امور معنوی (یاد خدا و حرکت پشت سر ولی خدا) است.»
اینها مراحل نظام هدایت اجتماعی است که در قالب نمودار زیر قابل تبیین است:







نمودار و ساختار سوره مبارکه جمعه
نتیجه¬¬گیری
کم¬توجهی به انسجام هدایتی قرآن کریم، تنها کم¬رونقی یک فعالیت قرآنی غیر لازم نیست، بلکه محرومیت از نقش¬آفرینی ویژه کلام وحی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان است. بر این اساس، تدبر که فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن است، به عنوان راه فهم منسجم کتاب آسمانی، ضرورتی گریزناپذیر برای ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی است. بدون نگاه تدبری، به هیچ وجه از حاکمیت قرآن، خبری نخواهد بود، هرچند حضور پر رنگ قرآن کریم در عرصه¬های مختلف، بدون جریان در متن زندگی، یعنی همان مهجوریت مدرن منتفی نخواهد بود.
فهرست منابع
1. قرآن کریم (1385)، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.
2. ابن منظور محمد بن مکرم‏ (1411)، لسان العرب،‏ بیروت‏: دار صادر،چاپ سوم‏.
3. ثقة الاسلام کلینی(1365)، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم.
4. دیلمی حسن بن ابی الحسن (1412)، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، چاپ اول.
5. راغب اصفهانى حسین بن محمد (1412)، المفردات فی غریب القرآن‏، تحقیق: صفوان عدنان داودى،‏ دمشق بیروت‏: دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول.
6. صفوی سید محمد رضا (1385)، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.
7. طباطبایى سید محمد حسین‏ (1417)، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
8. طریحى فخر الدین‏ (1375)، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران‏: کتابفروشى مرتضوى‏، چاپ سوم.
9. عاملی شیخ حر (1409)، وسائل الشیعة، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول.
10. فراهیدى خلیل بن احمد (1410)، کتاب العین‏، قم‏: انتشارات هجرت‏، چاپ دوم‏.
11. قرشى سید على اکبر (1371)، قاموس قرآن‏،تهران‏: دار الکتب الإسلامیة،چاپ ششم‏.
12. محدث نوری (1408)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول.
13. مجلسی محمد باقر (1404)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
14. مصطفوى حسن‏ (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.