----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
یوسف
جزء : دوازدهم
وَ راوَدَتْهُ الَّتي‏ هُوَ في‏ بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ23وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأي‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ24وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَميصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَي الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَليمٌ25قالَ هِيَ راوَدَتْني‏ عَنْ نَفْسي‏ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ کانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبينَ26وَ إِنْ کانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقينَ27فَلَمَّا رَأي‏ قَميصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ کَيْدِکُنَّ إِنَّ کَيْدَکُنَّ عَظيمٌ28يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِري لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئينَ29وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدينَةِ امْرَأَتُ الْعَزيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها في‏ ضَلالٍ مُبينٍ30
ترجمه جناب آقاي صفوي
23) و آن زنى که یوسف در خانه او بود از یوسف خواست که خود را در اختیار او نهد، و درها را محکم بست و به یوسف گفت: بیا که براى تو آماده شده ام. یوسف گفت: پناه بر خدا! او پروردگار من است که جایگاه مرا نیکو قرار داده است. کارى که مرا بدان فرا مى خوانى ستمکارى است و ستمکاران رستگار نمى شوند.

24) آن زن آهنگ یوسف کرد تا از او کام بگیرد، و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن مى کرد. بدین سان برهان خود را به او نمایاندیم تا گناه و زشتکارى را از او بازگردانیم، زیرا او از بندگان ما بود که براى ما خالص گشته بود.

25) ]یوسف که دریافت آن زن آهنگ کامجویى دارد، گریخت و او نیز در پى یوسف شتافت[ وهر دو به سوى در از یکدیگر سبقت گرفتند. یوسف پیش دوید تا در را بگشاید و بگریزد، ولى آن زن به پیراهن یوسف چنگ انداخت و او را چنان به سوى خود کشید که پیراهنش را از پشت درید. در این هنگام شوهر آن زن را در آستانه در یافتند. زن به شوهر خود گفت: کیفر کسى که بخواهد به همسر تو بدى کند چیست، جز این که به زندان افکنده شود یا عذابى دردناک به او بچشانند ؟

26) یوسف بى هیچ دلهره اى گفت: من گناهى مرتکب نشده ام، او از من خواست که خود را در اختیار او بگذارم. و شاهدى از کسان آن زن گواهى داد که اگر پیراهن یوسف از جلو چاک خورده، زن راست مى گوید و او از دروغگویان است. (26

27) و اگر پیراهن او از پشت دریده شده، زن دروغ مى گوید و او از راستگویان است.

28) پس چون عزیز مصر به پیراهن یوسف نگریست و دید از پشت چاک خورده، به همسرش گفت: این از نیرنگ شما زنان است، به راستى نیرنگ شما بزرگ است.

29) اى یوسف، از این ماجرا درگذر و آن را به کسى مگوى، و اى زن، تو هم از گناه خودت پوزش بخواه که قطعاً از خطاکاران بوده اى.

30) و زنانى در آن شهر ( از همسرانِ کارگزاران و سران )، در محافل خود به ملامت مى گفتند: همسر عزیز مصر به اصرار از جوان زرخریدش مى خواهد که خود را در اختیار او نهد. عشق وى در دلش جاى گرفته و سخت شیفته او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشکارى مى بینیم.

238
238