----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
مائدة
جزء : ششم
قالُوا يا مُوسي‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ24قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسي‏ وَ أَخي‏ فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ25قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْفاسِقينَ26وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ27لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَکَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ28إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمينَ29فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ30فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ کَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتي‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي‏ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ31
ترجمه جناب آقاي صفوي
24) گفتند: اى موسى، ما تا آنان در آن سرزمین اند هرگز وارد آن جا نمى شویم، پس تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید که ما همین جا نشسته ایم.

25) موسى گفت: پروردگارا، من براى انجام دادن فرمان تو، فقط اختیار خودم را دارم و برادرم هارون نیز تنها اختیار خودش را دارد، پس میان ما و این مردم تمردپیشه داورى کن و ما را در انجام فرمان خود یارى رسان.

26) خدا فرمود: اینک چنین مقرر کردیم که بنى اسرائیل مدت چهل سال از ورود به آن سرزمین محروم باشند. آنان در طول این مدت بر روى زمین سرگردان خواهند بود، نه چون شهرنشینان در شهرى استقرار مى یابند و نه چون صحرانشینان در بیابان زندگى مى گذرانند. این کیفر آنان است، پس بر این تمردپیشگان از این که کیفر الهى را مى چشند اندوه مخور.

27) اى پیامبر، براى این یهودیان و مسیحیانى که بر تو رشک مى برند، داستان واقعى دو پسر آدم، هابیل و قابیل را نقل کن، که هر کدام چیزى را براى تقرّب به درگاه خدا تقدیم نمودند، ولى تنها از یکى از آنها پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. قابیل که هدیه اش قبول نشد به هابیل گفت: حتماً تو را خواهم کشت. هابیل گفت: خداوند تنها از تقواپیشگان مى پذیرد.

28) اگر تو دست خود را به سوى من بگشایى تا مرا بکشى، قطعاً من دست خود را به سوى تو نمى گشایم تا تو را بکشم، زیرا من از خدا که پروردگار جهانیان است مى ترسم.

29) من مى خواهم که تو گناه من و گناه خودت را بر دوش گیرى و از همدمان آتش گردى، و سزاى ستمگران این است.

30) سرانجام نفْس قابیل در کشتن برادرش رام وى گردید پس، او را به قتل رسانید و از زیانکاران گردید.

31) آن گاه خداوند زاغى را برانگیخت که زمین را براى پنهان ساختن چیزى مى کاوید، تا به قابیل نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان سازد. قابیل گفت: اى واى! آیا ناتوان بودم که مانند این زاغ باشم و جسد برادرم را پنهان کنم و مدّت ها سرگردان نباشم ؟ پس چون ناتوانى خویش را دریافت کشتن برادر را به سود خود ندانست و از زمره پشیمانان گردید.

112
112