نقش ارزشها در فرایند تصمیم گیری در مدیریت راهبردی (تدبر)
 تاریخ نگارش : نوزدهم دي 1400
نقش ارزشها در فرایند تصمیم گیری در مدیریت راهبردی (تدبر)
محمد هادی حاذقی
تصمیم گیری فرایندی را تشریح می کند که از طریق آن، راه حل مسأله معینی انتخاب و اتخاذ می گردد. با توجه به این واقعیت برخی مفهوم تصمیم گیری و مدیریت را مترادف دانسته ،و جوهره اصلی مدیریت را تصمیم گیری به حساب می آورند، در بررسی ابعاد مختلف مربوط به مدیریت، اهمیت شناخت فرایند اخذ تصمیم روشن می گردد و اولویت در تحلیل فرایند تصمیم گیری را مبرهن می شود .
در این مقاله ، که با هدف بررسی نقش ارزشها در فرایند تصمیم گیری، بعنوان جوهره مدیریت راهبردی می باشد . سعی گردیده است فرایند تصمیم گیری از دیدگاه روانشناختی یا روانشناسی شناختی مورد بررسی قرار گیرد و از این رهیافت نقش ارزشها و ملاکها و معیارهای ارزشی اسلام و سکولار در فرایند تصمیم گیری و اتخاذ نتایج تصمیم مورد مقایسه قرار گیرد .
نتیجه این بررسی ما را به اهمیت و تاثیر انتخاب یک نظام ارزشی در مدیریت راهبردی بیشتر آشنا می کند .
با توجه به ماهیت موضوع مورد نظر , روش انجام تحقیق موردی زمینه ای ، و با رویکرد تفسیری بصورت پیمایشی و آمیخته ، و شامل متغیرها و داده های کیفی و کمی است.در قالب این روش چالشهای مدیریت راهبردی با ویژگیهای ارزشی، در دو مکتب اسلامی و غربی محک زده می شوند تا در نتیجه، نقش برتر ارزشهای والای اسلامی در اثر بخشی تصمیمات و رفع موانع و چالشها اثبات گردد ..

 کلید واژه : ارزش، مدیریت راهبردی ، چالشها، تصمیم گیری،ارزشهای اسلامی
 ناشر : داعا
بسمه تعالی


چکیده :
تصمیم گیری فرایندی را تشریح می کند که از طریق آن، راه حل مسأله معینی انتخاب و اتخاذ می گردد. با توجه به این واقعیت برخی مفهوم تصمیم گیری و مدیریت را مترادف دانسته ،و جوهره اصلی مدیریت را تصمیم گیری به حساب می آورند، در بررسی ابعاد مختلف مربوط به مدیریت، اهمیت شناخت فرایند اخذ تصمیم روشن می گردد و اولویت در تحلیل فرایند تصمیم گیری را مبرهن می شود .
در این مقاله ، که با هدف بررسی نقش ارزشها در فرایند تصمیم گیری، بعنوان جوهره مدیریت راهبردی می باشد . سعی گردیده است فرایند تصمیم گیری از دیدگاه روانشناختی یا روانشناسی شناختی مورد بررسی قرار گیرد و از این رهیافت نقش ارزشها و ملاکها و معیارهای ارزشی اسلام و سکولار در فرایند تصمیم گیری و اتخاذ نتایج تصمیم مورد مقایسه قرار گیرد .
نتیجه این بررسی ما را به اهمیت و تاثیر انتخاب یک نظام ارزشی در مدیریت راهبردی بیشتر آشنا می کند .
با توجه به ماهیت موضوع مورد نظر , روش انجام تحقیق موردی زمینه ای ، و با رویکرد تفسیری بصورت پیمایشی و آمیخته ، و شامل متغیرها و داده های کیفی و کمی است.در قالب این روش چالشهای مدیریت راهبردی با ویژگیهای ارزشی، در دو مکتب اسلامی و غربی محک زده می شوند تا در نتیجه، نقش برتر ارزشهای والای اسلامی در اثر بخشی تصمیمات و رفع موانع و چالشها اثبات گردد ..

کلیدواژه‌ها:ارزش، مدیریت راهبردی ، چالشها، تصمیم گیری،ارزشهای اسلامی
مقدمه
روانشناسی انسان یکی از رشته های بسیار پیچیده علمی است از آن نظر پرداختن به آن نیازبه تفکیک و تقسیم موضوع آن به رویکردهای متنوع و متعددی دارد صاحبنظران تا کنون بیش از دوازده رویکرد برای بررسی عملکرد روانی انسان را مطرح نموده اند که ما در اینجا به علت ارتباطی که با مبحث شناخت داریم به رویکرد شناختی آن توجه می نمائیم .
بر اساس عقیده اورلیک نیسر"روانشناسی شناختی "به تمام پردازش هایی بر می گردد که به موجب آن ورودی های حسی تغییر شکل داده ، کاهش یافته ،بسط داده و ذخیره شده ، بازیافت ونهایتا استفاده می شوند.(نیسر، 1967,ص35).
بسیاری از افعال در جمله فوق، بعد معنایی از فعالیت های پردازشی اطلاعات ممکن در ذهن انسان را القا می کند. روانشناسی شناختی از آن جهت از رویکردهای دیگر علوم شناختی متفاوت است که بر پردازش اطلاعات در انسان متمرکز است .(در مقابل پردازش اطلاعات در ماشین یا حیوان).مانند متخصصین رشته های دیگر روانشناسی ،روانشناسان شناختی روش علمی را به عنوان ابزار اساسی در مطالعات اختیار می کنند. فرضیه ها به وسیله تجزیه وتحلیل داده ها آزمون می شوند که از آزمایشات کنترل شده به دست می آیند. در عین حال روانشناسی شناختی آزمایشات خود را با مدل سازی و شبیه سازی کامپیوتری تکمیل می کند. یک مدل ویژه پردازش اطلاعات از ذهن را می توان در کامپیوتر شبیه سازی کرد و پس از آن نتایج آن را با مطالعات انسانی مقایسه کرد. این یک فرایند تکراری و سینرژیک است. پارامتر های مدل کامپیوتر را می توان خالص کرد تا تطابق بهتری بین مدل کامپیوتری و داده های تجربی به دست آورد.جنبه هایی از شبیه سازی می تواند دیدگاه هایی را ارائه دهد که موجب می شود محققین بازنگری کرده و مطالعات جدیدی را طراحی کنند. تعریف مشخصات در رویکرد شناختی وسیله ای است که پردازش اطلاعات در انسان نشان می دهد.
این مقاله با هدف مقایسه و تاثیر ارزشهای اسلامی در فرایند تصمیم گیری چالشهای نمونه از مدیریت راهبردی را میزان ارزیابی قرار داده و نهایا ابعاد معنوی در این فرایند را مورد تاکید قرار می دهد
سوال اصلی در این زمینه این است که آیا جنبه های غیر مادی در فرایند تصمیم گیری نقش دارند و اگر اینچنین است چگونه در جهت تصمیم گیری بهتر موثر و اثر بخش می باشند؟
بر اساس این سوال فرضیه تحقیق بر این اساس است که عناصر و عوامل معنوی در مراحل مختلف تصمیم گیری وجود دارند و تاثیرات تعیین کننده و قابل ملاحظه ای را نشان می دهند
مبانی نظری :
حس/ تصور
انسان در اولین و ساده ترین شکل شناخت به حواس خود متکی بوده است و علت این امر در بیرونی بودن و تظاهر جنبه های مادی اجسام و پدیده هاست اما حواس فقط ابزاری برای تحریک عکس العملهای شناختی است و هر یک از حواس به تنهائی حتی نمی تواند تشخیص دهد که یک حس از محرک خارجی است یا داخلی بلکه این کار مربوط به قوه دیگری است که انسان بدان مجهز است .
هر نوع محرکی ابتدا به وسیله حواس پنجگانه به مغز منتقل شده و احساس را به وجود می آورد سپس آن محرک به وسیله روان به ادراک در می آید و پس از ادراک به وسیله روح عقل آموخته شده و نگهداری می شود . بنابراین انسان در اولین و ساده ترین شکل شناخت یافته های حواس خود را بعنوان اطلاعات یا داده های لازم که همان تصورات اولیه از واقعیات می باشند توسط حواس 5 گانه به بخشی از ذهن منتقل می نماید
البته حدسیات نیزدر این مرحله از طریق غیر محسوسات 5 گانه تصوراتی را ایجاد می کنند که گاهی آن را حس ششم نیز می نامند .
درک / تصدیق
در اینجا ذهن تلاش می کند که بین این اطلاعات دریافتی، با مفاهیم و ادراکات قبل ارتباطی پیدا کند اگر ارتباط را یافت که در جایگاه تعریف شده ای که متکی بر آن ارتباطات است در حافظه جای می دهد و اگر ارتباطی نیافت برای آن ارتباطی را ایجاد و تعریف می کند تا بدین وسیله جایگاه آن مفهوم در حافظه مشخص شود .
عمل یافتن و یا ایجاد این رابطه ها در بین مفاهیم مختلف را درک یا تصدیق می گویند
ادراک، فرایندی است که به واسطه آن اطلاعات از محیط و دنیای اطراف توسط حس ها برای پردازش شدن دریافت می شوند . در ادراک ، اغلب تمرکز بر بینایی و سپس بر شنوایی است. درمطالعات توجه کمتری به حس های دیگر شده است. این سوگیری بدان علت است که بینایی پیچیده ترین عضو است و معمولا به آن بیشتر اعتماد می کنیم . بنابر این خیلی از فرضیه های ادراکی صرفا بر اساس پردازش های بینایی شکل می گیرند. در این مرحله چندین فرضیه گسترده در مورد بینایی انسان را بررسی می شود. با این فرض که خیلی از کارهای نظری باقی مانده که باید برای حس های دیگر نیز انجام شود . یکی از عملکرد های اصلی سیستم بینایی باز شناسی الگو است.
عاطفه ها و مهر و محبتها نیز در همین مرحله شکل میگیرد ابیات زیر این مطلب را اذعان میدارد
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
از دل برود هر آنچه ازدیده برفت
بنابراین طریق دیگری که بر تصمیم گیری موثر است منشئیت حب و بغض است این عوامل نیز هم یک منشا خارجی دارند و هم در عین حال از معرفت نیز حاصل می شود و از طریق دل یا قلب عمل می کنند به این دسته از عوامل عواطف یا روانیات گفته می شود . محبت متعاقبا موجب شوق برانگیزی می شود و سپس به حرکت و اقدام می انجامد .
حافظه
تعریف بسیار عمومی حافظه عبارتست از ظرفیت نگهداری اطلاعات در طول زمان البته حافظه برای هر سیستم پردازشگر اطلاعات اعم از حیوان یا ماشین بسیار حائز اهمیت است ، زیرا حافظه پایه اصلی توانایی یادگیری است .در محیط پویا و در حال تغییر دنیای واقعی ، هر سیستمی که نتواند از اشتباهات خود درس بگیرد (بیاموزد ) به زودی نابود می شود یا کنار گذاشته خواهد شد.حافظه این امکان را به ما می دهد که تجربیات گذشته مان را ذخیره کنیم و[ اطلاعات جدید را روی آن سوار(ترسیم) کنیم .از این طریق ما می توانیم با موقعیتهای جدید بر اساس شباهتهایی که با تجربیات گذشته ما دارند روبرو شویم و دیگر لازم نیست که برای حل هر مسأله جدیدی خام و بی تجربه عمل کنیم. (فرندنبرگ, 1387,ص157).
فکر و ذهن
اکنون انسان برای استفاده از دانسته ها و اطلاعات خود از حافظه آنها را فراخوانی می کند و این مفاهیم و ارتباطات را بررسی می نماید تا به مفاهیم جدید و اطلاعات جدیدی دست یابد این فراخوانی را ذکر و یافتن مفاهیم و ادراکات جدید را فکر کردن یا تداعی می نامند . یا به عبارت مشهور : حرکت من المعلوم الی المجهول
ساده ترین محصول فکر وهم است و در واقع یک محصول میانی و یک محصول ناقص از فرایند تصمیم گیری است .از این نظر این محصولات اساسا برای استفاده و بکارگیری برای تصمیم گیری مناسب نیست و قابل اعتماد نمی باشند هر چند بعضی از انسانها در هر یک از مراحل تصمیم گیری این کار را می کنند و به همان اندازه که به این محصولات میانی ذهن اعتماد و ظن دارند کفایت می نمایند و یک تصمیم ناقص و ابتر را اتخاذ می نمایند چنانکه قرآن در مورد آنها می فرماید :
. ان یتبعون الا الظن : بسیاری از خرافات ، مشهورات و مقبولات در بین مردم از اینگونه تصمیم گیری های ناقص حاصل شده است .
خیال و وهم
دنت نشان داد که تصاویر ذهنی مبهم هستند. در حالی که تصاویر واقعی اینگونه نیستند. او به عنوان مثال یک ببر را مطرح کرد. تصویر یک ببر تعداد مشخصی از خطوط را دارد ، در حالی که تصویر ذهنی آن اینطور نیست . " ابهام " تصویر بینایی تلویحاً بیان می کند که آنها به صورت گزاره ای رمزگذاری شده اند. شاید یک توضیح زبانی مناسب برای بیان این ابهام استفاده از عبارت « تعداد کمی خط » باشد. تصویرگراها برای پاسخ به این سؤال مطرح کردند که تصاویر می تواند هر درجه ای از وضوح را داشته باشد. اگر یک تصویر از فاصله دوری دیده شود، جزئیات کمتری دارد و تا حدی شولیده به نظر می رسد. اما با استفاده از عملیات زوم می توانیم دقت تصویر را بالا ببریم و حتی در صورت لزوم تعداد خطوط را بشماریم.تأکید اخیر بحث حاضر بر این موضوع نیست که آیا این تصاویر ذهنی یا پردازش آنها وجود دارند یا نه ، بلکه تأکید بر این است که در چه تکالیفی و تحت چه شرایطی از این تصاویر ذهنی استفاده می شود. (فرندنبرگ, 1387,ص189) .
موهومات و مخیلات ومظنونات را می توان یک محصول واسطه در عملکرد تفکر دانست که اگر از مرحله بعد که تعقل است عبور نمودند نسبتا قابل اعتماد می گردند و گرنه تصمیم گیری ابتر و باطبع نتایج آن نادرست انجام می گیرد.
این اطلاعات یا داده های اولیه همان تصورات از واقعیات می باشند شکل دیگری از این مفهوم خیال است که در بعضی از انسانها همین مرحله نیز آنقدر قوی و تواناست که هنرهای جالب توجهی را از خود بروز می دهد شعرهای نغز و نقاشیهای دلپذیر از جمله این محصولات قوه خیال است
الهام / بصیرت
تخیل اختراعی توسط ریبوت روانشناس فرانسوی اواخر قرن نوزدهم در تقسیم دو نوع دانسته انفعالی و ادراکی بیان گردیده است، تخیل اختراعی انفعالی همان است که واهمه به کار می بندد و تخیل اختراعی ادراکی که ترکیبات بدیع خود را به راهنمائی عقل صورت می بخشد و اختراعات واکتشافات علمی و مضامین بکر ادبی و آثار تازه صنعتی از آن نتیجه می شود. کمابیش همان است که بعضی حکمای پیشین قوه مفکره نام نهاده اند .
راجرز که مبتکر رویکرد درمانی معروف به درمان متمرکز بر خود است در بیان انسان با کنش کامل می گوید : اینگونه افراد هرگاه احساس کنند که انجام فعالیتی برای او با ارزش است آن را انجام خواهند داد و آموخته است که مجموع احساساتی را که نسبت به هر موقعیتی دارد از عقل او قابل اعتمادتر است هرچند چنین شخصیتی می تواند بر اساس تکانشهای خود ( برانگیختگیهای آنی ) عمل کند اما این گونه عملکرد او با توجه به نتایج و عواقب آن صورت می گیرد (ساعتچی, 1378,ص139)
طبق نظر (والاس، 1926,ص67) ، یادگیری بصیرتی در چهار مرحله رخ می دهد. مرحله اول آماده شدن است و شامل اکتساب و فهمیدن مسئله و همچنین تلاشهای اولیه برای حل آنست. مرحله دوم نهفتگی است، که در طی آن مسئله برای مدتی کنار گذاشته میشود. در خلال این مرحله تلاش آگاهانه ای برای یافتن حل مسئله وجود ندارد ، اما ذهن ناخودآگاه ممکن است در تلاش برای یافتن حل آن باشد و یا آنرا پیدا یافته باشد. در مرحله سوم جرقه زدن اتفاق می افتد. این همان جرقه درونی است، یک سری «آهان!» ، تجربه ای که در آن مرحله راه حل ناگهان به سطح خودآگاه می رسد. و سرانجام بازبینی است که در این مرحله بصیرت تایید شده و فرد بررسی میکند که آیا به یک راه حل صحیح دست یافته است. (فرندنبرگ, 1387)
برای آنکه این محصول فکر نیز کامل شود باید از قوه تعقل استفاده شود .
در این مرحله افاضه ها و هدیه هائی از خارج، انسان را کمک می کند که به تعابیری چون حس ششم ، الهام، اشراق ، و شهود مشهورند. و وحی مرتبه ای والا از این افاضه می باشد . که مخصوص اولیاء و پیامبران الهی است .
این نوع مدرکات انسان در فؤاد و قلب انسان جای میگیرد چنانکه هنگامیکه انسان خواب میبیند نیز از همین مدرکات استفاده میکند و درهمین عالم سیر مینماید .
تعقل
ویژگی خاص قوه تعقل آن است که محصولات فکر را با مبانی ، ملاکها و معیارها مقایسه و ارزیابی می کند این مبانی شامل از طرفی شامل اصول بدیهی منطق و استدلال است که مورد قبول همه عقلاست و از طرفی شامل ملاکها و معیارهائی است که در این مرحله بر مبنای نظام ارزشی واخلاقی مکتب مورد قبول فرد است که، خوب و بد ، درست و غلط و حق و باطل را برای فرد تعریف و تعیین می نماید . نمونه ای ازاین مکاتب اخلاقی عبارتند از احساسگرائی/ عاطفه گرائی/ لذت گرائی/ قراردادگرائی/ جامعه گرائی/ تکلیف گرائی/ ...
خداوند این ملاکها و معیارهای حقیقی را از ابتدا در قالب فطرت انسان به او تفضل نموده است و یا توسط پیامبران برای آنها تبیین نموده است، تا آنجا که انسان به آن تکیه کند درست و غلط، بد و خوب، و حق و باطل را می یابد و تا زمانی که این ملاکها ومعیارها را با نظام و قاعده ای دیگر جایگزین و تعویض ننموده است به راه درست هدایت می شود .
فرایند تعقل از بدیهیات یا اولیات شروع می شوند و با استفاده از مقدمات و تالی ها به مراتب منطقی به معقولات عمیق بشری می انجامند.
نهایتا معقولات مورد وثوق انسان بعنوان اعتقادات وی شکل می گیرد و مبنای اعمال و رفتارهای او را بنا می نماید .
اما همیشه انسانها هر آنچه را که معقول میدانند عمل نمیکنند لذا بایستی به دنبال عامل دیگری نیز در انسان بود که موجب عمل می شود . بعضی صاحبنظران از این جنبه به گرایشات و نگرشهای انسان تعبیر می کنند یعنی آنچه که به علاوه عقل در تصمیم گیری و اراده انسان موثر است .
ضمیر و شاکله :
همانگونه که مفاهیم دارای رویکردهای و زاویه های نگرش مختلف می باشند انسانها نیز می توانند دارای نگرشها وگرایشهای مختلفی باشند .
رویکردها وشئون مختلف مفاهیم در واقع از شبکه دار بودن مفاهیم مربوط و اتصال با مفهوم اولیه نتیجه می شود
فرض کنید شخصی می خواهد از نقطه ای خارج از یک شبکه به نقطه ای در درون شبکه برود اگر قرار باشد که تنها از روی خطوط حرکت کند از چند راه این عمل ممکن است
نگرش ها و گرایشها در واقع از تنوع و پیچیدگی ارتباطاتی که مانند مثال فوق هر شخص برای یک مفهوم در ذهن خود دارد نتیجه می شود. و این ارتباطات با اشکال مختلف و بسیار زیاد در ضمایر شخص شکل گرفته است .
برای شناخت بیشتر ریشه نگرشها و گرایشها بایستی مفهوم ضمیر و شاکله را بررسی کنیم .
در مرحله تفکر هرچه مفاهیم و ادراکات بیشتر مورد فراخوانی قرار گیرد دارای ارتباطات بیشتری با سایر مفاهیم می شود و جایگاه آن ثبات بیشتری می یابد چنانکه بتدریج دارای ساختاری مشخص و مدلی قابل درک و قابل انتقال به دیگران می گردد . در این صورت مفاهیم به تدریج به ضمائر منتقل می گردند ضمایر در واقع رسوبات ادراکات با کاربردهای بیشتر است که موجب یک نوع ثبات ساختاری در ادراکات انسان می شود به این ساختار تشکیل شده در این مرحله مدل ذهنی ، شاکله یا ضمیر نیز می گویند
چنانکه در مراحل قبل بیان شد تفکر از ذکر ، تداعی و فراخوانی مدرکات انسان بمنظور یافتن مفاهیم جدید شکل می گیرد.
قرآن کریم از این مفهوم با کلمه شاکله نامبرده است .کل یعمل علی شاکلته
به تعبیر دیگر این پدیده به مراتب عمق ثباتی که برای فرد دارند، به مفاهیم حالات ، عادات و ملکه نیز تعبیر می شوند
اعمالی که حتی بطور ناخود آگاه (بدون تفکر) ممکن است از بعضی سر بزند بعلت ملکه شدن آن در فرد است شاید انگشتر بخشیدن حضرت علی (ع) در نماز از این گونه اعمال باشد . البته توجه شود که ناخود آگاه به معنی نبودن اراده نیست بلکه از اراده ای عمیق و تکرار و ذکر یک اراده حکایت می نماید .
ضمایر در سه حالت بیان شده اند ضمائر آگاه که دستیابی و کنترل آنها میسر و ساده است مانند منشا مناسک و برنامه هائی که بطور روزانه انجام می دهیم
ضمایر ناخود آگاه که کنترل آنها میسر نیست مانند منشا طبیعی ضربان قلب و اعمال سیستم حفاظتی بدن در مقابل خطرات
ضمایر نیمه آگاه که دستیابی و کنترل آنها به سختی صورت می گیرد مانند منشا خلاف عادات عمل کردن , روزه گرفتن ، کنترل تنفس در زیر آب/
عوامل موثر در شکل گیری شاکله و ضمیر عبارت است از :
• لقمه
• نطفه
• عادت
• خلیقة
• رفقاء
• تربیت (پدر و مادر و استاد و معلّم )
• جامعه(دوره و زمان و مملکت)
در واقع ضمیر مسیری است که اعمال انسان متقابلا بر شکل گیری اراده و تصمیم بعدی تاثیر می گذارد .




نفس لوامه نیز در این راستا و در این زمینه تاثیر دارد . یعنی اگر رفتاری خلاف ضمیر و شاکله انسان بود با آن مقابله و مواجهه می نماید و سعی می کند آن را تغییر دهد. اما قدرت بازدارندگی آن همیشه غالب نیست . چون در انسان قوه دیگری نیز هست که در تصمیم گیری وی موثر است و آن قوه انگیزه و اماره است .
انگیزه
فروید سه ساختار دیگر ذهن را شرح داد، که هر کدام از آنها، اصول کارکردی مختلفی دارند. نهاد که تکانه های ناخودآگاه و تمایلاتی مثل میل جنسی و گرسنگی را در بر می گیرد. بر اساس اصل لذت عمل می کند و سعی می کند که خیلی زود لذات مربوط به تمایلاتش کسب کند. فراخود مسئول حس اخلاقیات ماست. آن بر اساس اصل آرمانگرایی عمل کرده و افراد را تحریک میکند که مطابق آنچه که اخلاقی یا شایسته می پندارند عمل نمایند. خود نیز بین خواسته های نهاد و فراخود تعادل برقرار می نماید. که بر اساس اصل واقعیت عمل می کند ، و فرد را واداشته که به طریقی منطقی و واقعیت گرا عمل کند.
گاهی انسان مبتنی بر نیاز طبیعی و مادی خویش تصمیم گیری می نماید در این صورت این نیازها با محوریت یک نیاز تهییج شده میل و انگیزه فرد را برمی انگیزد و موجب تاثیر گذاری بر تصمیم فرد می شود نفس اماره از این طریق و در این مرحله عمل می کند.
خداوند برای سلامت شئون مادی انسان این قوه را در انسان به ودیعه گذاشته است . و زمانی این سلامت تضمین می شود که این نیازها بطور متعادل و میانه ارضا شوند و از هر گونه افراط و تفریط در آنها جلوگیری شود که موجب ضرر و اضرار است .
ارضاء غرائز/ حب جاه و مقام / مال دوستی / خود دوستی / رفاه طلبی/ راحت طلبی / برتری طلبی/ استعلا/ تفرعن/ از اینگونه انگیزه هاست که نهایتا موجب رفتاریات انسان می گردد
اینگونه انگیزه ها نیز برای هدایت و صلاحیت سنجی بایستی از طریق تعقل و مقایسه با معیارهائی که در مکتب ارزشی فرد توضیح داده شده مورد بررسی و انتخاب قرار گیرند .
بر این اساس مکاتب برای خود معیارها و ارزشهائ خوب و بد یا حق و باطل را تعریف می کنند .
ویژگیهای نظام ارزشی و معیارهای ارزیابی ارزشها در یک مکتب عبارت است از :
شمول و فراگیری
ادعای ما این است که نظام ارزشی اسلام و همه مکاتب تحریف نشده ناشی از وحی، نظامی فراگیر، عام و شامل است. در بسیاری از مکاتب یا به صورت تفریطی مساله ارتباط انسان با خدا مطرح نمی شود و یا منحصرا تمامی ارزشها را در ارتباط انسان با خدا مطرح می کنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می دانند اما در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید مورد نظر قرار گرفته اند ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل ارزشهای ثابت ومعینی دارند یعنی هیچ مساله ای از مسائل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزشهای اخلاقی اسلام قرار نگیرد. این ویژگی را شمول و فراگیری می نامیم.[6]

انسجام درونی
همان گونه که اشاره شد به مجموعه ای، نظام گفته می شود که تمامی اجزا و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند در بسیاری از مکاتب اخلاقی چنین انسجام و پیوند درونی مشهود نیست مثلا در نظامهای متفاوت متغیرهائی از قبیل پول داشتن علم داشتن قهرمان بودن و... را به عنوان ارزش تلقی می کنند در حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعه ساختگی است اگر بتوان کتابهای متفرقه داخل یک کتابخانه را نظام یا سیستم خواند می توان این مجموعه نا همگون ارزشی را نیز نظام ارزشی دانست.[4]
منطقی بودن ارزشها
امروز یکی از مسائل جنجال برانگیز و زنده در محافل علمی فلسفه اخلاق این موضوع است که آیا ارزشها با واقعیات ارتباطی دارند یا نه اهمیت این بحث بدین جهت است که تبیین عقلانی ارزشها فقط زمانی ممکن است که بتوان رابطه بین ارزشها و واقعیتها را کشف کرد زیرا عقل فقط واقعیتها را درک می کند اگر ارزشها صرفا تابع قرارداد باشند، هیچ رابطه منطقی با هم ندارند و هیچ دلیل عقلی هم نمی تواند آنها را ثابت کند .تمایل فرد یا فرضا مجموعه افراد یک جامعه را که نمی توان با دلیل عقلی توجیه کرد.
مراتب داشتن ارزشها
یکی دیگراز ویژگیهای نظام ارزشی این است که ارزشها دارای مراحل و مراتبی هستند در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی امر بین ارزش داشتن یا نداشتن دایر است و ارزش را دارای یک مرحله می دانند مثلا در مکتب کانت اگر انجام کاری فقط برای اطاعت از حکم عقل و ندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت. بنابراین فداکاری مادر برای فرزندش از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است عملی بی ارزش محسوب می شود، عاطفه مادری و رفتارهای ناشی از این عواطف فاقد ارزش اخلاقی است در حالی که در دین مقدس اسلام هر یک از این رفتارها مرحله ای از ارزش را داراست .
مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اخلاقی اسلام طیف وسیعی از ارزشها را شامل می شود که می توان برای آن مراحلی را تا بی نهایت قائل شد در حالی که ارزشها در سایر مکاتب فقط در دو دسته یا در حد بسیار عالی و محدود یا در حد گسترده ویکسان برای همه مطرح میشوند .[6]
روش شناسی
با توجه به ماهیت موضوع مورد نظر , روش انجام تحقیق روش آمیخته بصورت موردی زمینه ای ، و با رویکرد تفسیری و تحلیل محتوی شامل متغیرها و داده های کیفی و مفهومی است .
نگارنده بایاری جستن از زحمات اساتید گرامی دکتر سیاوش خلیلی شورینی ، دکتر احد فرامرز قراملکی و محمد کاظم شاکر در تدوین کتابهای روشهای پژوهش آمیخته ، روش شناسی مطالعات دینی و مبانی و روشهای تفسیری روش مناسبی را بمنظور دست یابی به اهداف رساله اتخاذ نموده است که در فصل سوم رساله بطور مبسوط شرح داده شده است .
در این قسمت بطور اجمال به ویژگیهای عمده این روش تحقیق اشاره می گردد .
منبع اصلی حقایق و پایه های استنتاج، کلام وحی بعنوان منشا همه علوم می باشد.
بمنظور دستیابی به حقایق اصیل این منبع، به تفاسیر و بهترین نوع آن تفسیر قرآن با قرآن، مراجعه میگردد.
از آنجا که بهترین مفسران قرآن، عترت و اهل بیت می باشند مراجعه به روایات و احادیث در ذیل آیات مورد اعتصام ، از مهمترین منابع و مآخذ استنتاجات می باشد.
باتوجه به کاملا تخصصی و فنی بودن مراجعه به منابع فوق بهره گیری از سخنان ، نوشتار و گفتگو پژوهشی و مصاحبه باعلما و فقهای مبرز در این زمینه نیز هدایتی اساسی در دستیابی به حقایق دینی در این روش را باعث می گردد.
تحلیل محتوا نیز در راستای ارزش سنجی و تبیین مفاهیم مورد نظر نگارندگان، در مورد منابع فوق، بسیار موثر می باشد.
در روش تحقیق آمیخته و تلفیقی مبادی استدلال و استنتاج ریشه در کلام وحی، سنت و اجماع دارد که خود منشا کلیه علوم بشری است و با مراجعه به منابع اصیل کتاب و سنت ، تفاسیر قرآن با قرآن و قرآن با روایت و تحلیل منطقی مباحث از قول علما و فقهای دینی هدف تحقیق دنبال می گردد.[1]
در این روش اساس منطق و تکیه گاه استدلال، بر پایه وحی نهاده شده است که منشئیت همه علوم است و روش تحقیق و حقیقت یابی آن نیز متکی بر منابع چهارگانه قرآن ، سنت، عقل و اجماع میباشد.
روشها و روی آوردهای مختلف در حوزه مطالعات دینی را به صورتهای گوناگون تقسیم بندی کرده اند با توجه به غرضی صناعی (روش شناختی) می توان آنها را در یک طبقه بندی سه گانه گرد آورد درون دینی ، برون دینی ، و تلفیقی یا آمیخته هر یک از این سه قسم، تعریف و اقسام خاصی دارد
درروش آمیخته و تلفیقی با مراجعه به منابع اصیل کتاب و سنت ، تفاسیر قرآن با قرآن و قرآن با روایت و تحلیل منطقی مباحث از قول علما و فقهای دینی هدف تحقیق دنبال می گردد.[2]
دراین تحقیق دو جامعه آماری وجود دارد یکی جامعه بصورت موضوعی و یکی جامعه بصورت مکانی،جامعه بصورت موضوعی(مطالعاتی)، عبارت از قرآن و نهج البلاغه ، کتب تفسیر که بر مبنای روش تفسیر قرآن با قرآن علامه طباطبائی تدوین گردیده است و روایات در ذیل آیات که ارزشهای اسلامی از آن استخراج می شود، می باشد .
جامعه بصورت مکانی جائی است که این الگو می خواهد در آنجا بکار برده شود و باید قبل از بکار برده شدن این الگو از دیدگاه این جامعه مورد ارزشیابی قرار بگیرد جامعه هدف عبارت است از، جمعی از نخبگان و اساتید دانشگاهی با تخصص مدیریت راهبردی وعلما، فقها و صاحب نظران در زمینه نظام ارزشی اسلام ، با شرایط تعریف شده می باشند. نمونه گیری در این تحقیق از طریق نمونه گیری نظری صورت پذیرفته است[1]
این تحقیق نیز از روی آورد تلفیقی و آمیخته، که بطور درون دینی و تحلیلی و منطقی انجام می شود، مسئله مدیریت راهبردی را بررسی نموده ، دو دیدگاه مدرنیته و اسلام را مقایسه می نماید و ارزیابی نقش ارزشها را انجام می دهد و کارآمدی مکتب مبین اسلام را در برطرف کردن چالشهای عمده مدیریت راهبردی اثبات می نماید.
در این پژوهش توده ای از اطلاعات کیفی برای تفسیر گردآوری شده که ابتدا لازم است آنها به صورتی که به روشنی قابل فهم و انتقال باشند سازمان بندی و خلاصه شوند. این کار با کمک روش تحلیل محتوی بر متون معتبر و جامعی در موضوع رساله صورت گرفته است که غالبا این کار مفیدترین و در عین حال اولین قدم در سازمان دادن به داده ها و مرتب کردن محتوای مفهومی متون بر اساس یک ملاک منطقی است .
با عنایت به توضیحات فوق روائی و پایائی گردآوری ابزار گرد آوری داده ها بر اساس مبانی فقه و تفقه دینی می باشد
لازم به ذکر است که بر اساس تعالیم اسلامی، تائید فرد یا افرادی با قدرت اجتهاد و فقاهت در دین، اثبات روش و نتایج فرضیه را کفایت می نماید.
در این تحقیق در واقع تاثیر ارزشها از طریق تحلیل محتوا و متن و مقایسه کارآمدی ارزشهای اسلامی و ارزشهای مکاتب سکولاریسم در برطرف سازی چالشهای انسان محورانه مدیریت راهبردی صورت می گیرد.
برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از خلاصه‌نمودن ، توصیف و تفسیر متن ، تحلیل محتوی و داده‌ها کمک می‌گیریم و از روشهای رایج در حوزه های علمیه در تفسیر قرآن با قرآن با روش آیت الله علامه طباطبائی و احادیث و روایات ذیل آیات استفاده می نمائیم
اطلاعات علمی مورد نیاز این تحقیق بصورت میدانی (مصاحبه،گفتار پژوهی، پرسشنامه و..) و با استفاده از مطالعات انجام شده در راستای رساله دکتری نگارنده گردآوری شده و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای تخصصی، سایتهای معتبر و آکادمیک و اسناد و مدارک دست اول با محوریت قرآن و نهج البلاغه و تفاسیر قرآن با قرآن و نتایج حاصل از رساله نگارنده، صورت گرفته است.
تجزیه و تحلیل داده ها و یافته های تحقیق
چالشهای مدیریت راهبردی
مدیران با تجربه، به خوبی آگاهند که مشکلات سخت افزاری آسان تر قابل تشخیص هستند و سریع تر قابل حل. در مقابل دیدن مشکلات نرم افزاری که ریشه در روان و جان انسانها دارد، دیدگان حساس می طلبد قلبی دلسوز و درایتی صبورانه، چرا که بندهائی که بر جان و دل تنیده شده است یک شبه گشودنی نیست و حل مشکلات فرهنگی زمان می طلبد.
نمونه هائی از این مشکلات که از زبان طرفداران وتئوری پردازان مکاتب مشهور در جهان نقل شده به شرح زیر می باشد :
یکپارچگی، هماهنگی و انسجام افراد و عناصر تشکیل دهنده جوامع و سازمانها بعنوان یک عامل اساسی در مدیریت حاصل نمی شود(کاپلان،221:1384 ).
اعتماد و اطمینان به مسیر بعنوان یکی از ضروریتهای اصلی بکارگیری منابع و امکانات وجود ندارد(دراکر،1378: 62)
اینکه از کدام قالبهای رفتاری بایستی متابعت نمود، کماکان مورد سوال مدیران و مسئولین است (دراکر،1378: 13).
تلاش در جهت تغییر رفتارهای جاری و روابط بین کارکنان که این نیز ضرورت راهبردها و نشان دهنده تجدید و توسعه در ساختار، سیاست و فرآیندهاست از موفقیت برخوردار نیست(کاپلان، 1384:228)
یک الگوی منسجم، پیوسته و یکپارچه برای اتخاذ تصمیمات وجود ندارد(جانسون، 1385 :5).
مدیریت بر توانمندیها، نقاط ضعف و عکس العملهای خود وجود ندارد (دراکر،1378: 199)
انگیزه مدیران و کارکنان دارای ضعف است و بطور نا آشکار بر روند موفقیت تاثیر می گذارد (دراکر، 1378: 223).
مقام معظم رهبری نیز در جای جای سخنان و نصایح گهر بار خویش به این چالشها هشدار اکید نموده اند که نمونه از آنها را می بینیم
ضعف در شناخت زمینه های تهاجم دشمنان :
مقام معظم رهبری می فرمایند : دشمن می خواهد جاپائی از خود به جا بگذارد و عقیده آنها (جوانان) را به انقلاب و دین و امام برگرداند حتی یک عده در این که این ملت استقلال می خواهند، خدشه می کنند یعنی درست همان خواست دشمن، یعنی تهاجم فرهنگی، مسئولین کشور این خود آگاهی را لازم دارند تا بدانند دشمن از کجا دارد حمله می کند. اگر فهمیدند بیدار خواهند بود آنگاه شجاعت و تقوا و پاکدامنی آنها به کار این ملت خواهد آمد.
در این چالش مدیریتی، بحث از قضاوت و تصمیم عقلانی و منطقی است که مبتنی بر شناخت و اطلاعات صحیح و استدلال و تجزیه و تحلیل آنها حاصل می شود.
توجه به سلسله مراتب اهداف و عاقبت اندیشی و آخرت بینی، تحمل همه دشواریها و ترویج ایثار و از خود گذشتگی را منطقی می نماید.
اشرافیگری عامل کند شدن حرکت اجتماعی :
مقام معظم رهبری می فرمایند : قشر محروم مردم بلندگو و تریبون ندارند اما قشر مرفه و زرمند و زورمند هم از تریبون بنا حق استفاده می کنند هم هر جا بخواهند در بدنه ها اعمال نفوذ می کنند و کارشان را پیش می برند ولی آن قشر محروم زمین می مانند اهتمام اصلی دولت در همه سیاستهای اجرائی و بخشی باید رفع محرومیت به نفع ایجاد عدالت باشد . این باید اولین چیزی باشد که مورد نظر قرار می گیرد با این کار چقدر ما رفع محرومیت می کنیم و چقدر کشور را به عدالت نزدیک می کنیم البته این کار چه چیزهائی در رفع محرومیت بیشتر موثرند شما آنها را خیلی خوب می دانید ....
عزیزان من این نکته را در اینجا بگویم از جمله چیزهائی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کند می کند نمود اشرافیگری در مسئولان بالای کشور است .
در این چالش تاثیر نگرشهای قشری و زمینه های تمایل به اشرافیگی با تکیه بر گرایشهای درونی و مدلهای ذهنی افراد که بعضا بصورت ناخود آگاهانه در تصمیم گیری موثر می افتد تبیین می شود .
عدم پایبندی به مبانی اعتقادی :/ تبعیت از مبانی مورد اعتقاد و باورها:
طبق فرمایشات مقام معظم رهبری: تا وقتی مسئولان کشور به مبانی دین و اسلام و فقاهت پایبندند اینها کاری نمی توانند بکنند می خواهند این پایبندی را از بین ببرند هدف این است می خواهند همان تجربه که در صدر اسلام به وجود آمد دوباره تکرار کنند .
من واقعا به شما برادران و خواهران عزیز توصیه می کنم که با تاریخ آشنا بشوید تاریخ درس است از تاریخ خیلی درسها می شود آموخت و خیلی تجربه ها می شود به دست آورد عده ای سعی می کنند حوادث روزگار ما را یک حوادث استثنائی که به هیچ وجه از تاریخ قابل استفاده نیست وانمود کنند این غلط است . رنگهای زندگی عوض می شود روشها زندگی عوض می شود اما پایه های اصلی زندگی بشر جبهه بندیهای اصلی بشر تغییری پیدا نمی کند .
من به دوستان از جمله به رئیس جمهور محترم قبلا این را عرض کرده ام که از چیزهائی که دشمن به طور جدی در کشور تبلیغ می کند مساله اباحیگری است اباحیگری اعتقادی و عملی یعنی پایبند و تقیدات و تکیه گاههائی که یک انسان را در حرکت خود به سمت هدف مشخصی عازم و مصمم می کند از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن این را باید جدی بگیرید یکی از سیاستهای دشمنان اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند چند سالی است که این را در تبلیغاتشان شروع کرده اند .
در این فرمایشات نیز چالشهائی که به مسائل بنیادی و اعتقادی و باورهای عمیق انسان مربوط می شود اشاره گردیده است .
بنابراین چالشهای انسان محور در زمینه های سرمایه انسانی، با منشایت، انگیزه ، تعقل ، ضمائر ناخودآگاه و مبانی و باورهای افراد می تواند افراز شود. بر این اساس این چالشها طبق آنچه که از مدل های روانشناسی شناختی و رفتار شناسی انسان که از طرف صاحبنظران در این زمینه ارائه شده است به سه عامل عمده انسجام ، اعتماد، و مشارکت می انجامند.
بنابراین ملاحظه می گردد که در اتخاذ یک تصمیم باورها و اعتقادات فرد که تعیین کننده همان معیارها و ملاکهای مقایسه ای در مرحله تعقل است نقش اصلی را ایفا می نماید
در واقع باور و ایمان به معنی قبول و اعتماد به همین معیارها و ملاکهاست به حدی که منجر به رفتار و عمل گردد .
اگر انسان از طریق میل و حس بطور میانبر عمل و رفتار کند دیگر متکی بر باورها نیست و این حالتی است که بسیار شبیه به حالات حیوانات است .
استقامت / پایبندی و صبر در مقابل محرکات خارجی به میزان باور و ایمان فرد دارد که در مقایسه رخ داده بین تحریک خارجی و باورهای درونی ریسمان و ارتباط کدام یک استوارتر است .
هنگامی که یک تصمیم از یکی از طرق حس/ فکر/ عقل/ میل/ ضمیر/ یا حب حاصل شد . انسان اراده به انجام کاری می کند تفاوت اراده با تصمیم تنها در مرحله دستور به مغز به اجرای فعالیت است .
گفتن/ شنیدن / قبول کردن / رفتن / دست یازیدن / و... همه از اقداماتی است که متکی بر یکی از منشئیتهای فوق تصمیم گیری شده و سپس عزم و اراده گردیده است تا به عمل بیانجامد .
در یک تحقیق دورکیم به تدوین فرضیه ای می پردازد که بین میزان خود کشی و درجه به هم پیوستگی یک جامعه همبستگی وجود دارد . در این فرضیه دو مفهوم مطرح است میزان خودکشی وبه هم پیوستگی جامعه دورکیم دین را به عنوان معیار ارزیابی به هم پیوستگی جامعه انتخاب می کند و از طریق ادبیات پژوهش به متغیرهائی چون آزاد اندیشی در دین (لکم دینکم ولی الدین ) تعداد مقامات روحانی، خصلت قانونی بودن یا نبودن دستورات دین، نفوذ دین در زندگی و مناسک عمومی که قابل اندازه گیری کمی – کیفی هستند می پردازد و در انتها به این نتیجه دست می یابد که هر چه در جامعه ای دین موجب به هم پیوستگی باشد خود کشی کاهش می یابد.
در این پژوهش نیز چالشها بعنوان معیار ارزیابی نقش ارزشها انتخاب گردیده و از طریق ادبیات پژوهش متغیرهائی چون اعتماد، انسجام و مشارکت که قابل اندازه گیری کمی– کیفی هستند می پردازیم و در انتها میزان نقش ارزشها در کارآمدی ارزشهای اسلامی در مدیریت راهبردی را مورد مقایسه قرار می دهیم .
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم ارتباط قوی با خداوند است در این مورد ارزشی که اسلام بدان معتقد است ارتباط داشتن با خداوند در تمام موقعیتها و وضعیتهای تصمیم گیری می باشد. چنانچه خداوند وعده داده است که آیات خود را به چنین افراد نشان خواهد داد آنها را در این راه یاری می نماید چنانکه می فرماید .
سَنرُِیهِمْ ءَایَاتِنَا فىِ الاَْفَاقِ وَ فىِ أَنفُسِهِمْ حَتىَ‏ یَتَبَینَ‏َ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ شهَِیدٌ(53)فصلت
به زودى نشانه‏هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى‏دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟! (53)
مفاد آیه این است که: قرآن شما را به سوى خدا مى‏خواند، و به بانک بلند اعلام مى‏دارد که حق از ناحیه خداست، پس حد اقل، احتمال این را بدهید که در ادعاى خود راست مى‏گوید، چون همین که این احتمال عقلایى را بدهید، کافى است که به حکم عقل نظر کردن در امر آن برایتان واجب شود، زیرا عقل دفع ضرر احتمالى را هم واجب مى‏داند، و چه ضررى خطرناکتر از هلاکتى ابدى که این قرآن شما را از آن هشدار مى‏دهد؟ پس به حکم عقل دیگر معنا ندارد که به کلى از آن اعراض کنید. عن أبی عبد الله (علیه السلام)- فی حدیث- قال: «یقول الله تعالى:
سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ فأی آیة فی الآفاق غیرنا أراها الله أهل الآفاق؟». تأویل الآیات 2: 566/ 37. چه نشانه ای بجز ما در آفاق وجود دارد که خداوند به آنها نشان دهد .
در مقایسه با ارزشهای موجود در مدیریت راهبردی غرب که مبتنی بر فلسفه ماتریالیستی می باشد ارزشی قابل مقایسه با این ارزش در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود ندارد
یکی از چالشهای موجود در مدیریت راهبردی عدم شناخت واقعیات موجود می باشد در این مورد ارزشی که الگوی مدیریت راهبردی اسلامی بدان معتقد است این است که انسان بایستی در استفاده از ابزار شناخت نیز به خدا توکل کند و از هوا ، میل و شهوت آنها را بدور نماید تا شناخت صحیح صورت گیرد چنانچه می فرماید :
أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً(43)
أَمْ تحَْسَبُ أَنَّ أَکْثرََهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً(44)فرقان
آیا دیدى کسى را که هواى نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو مى‏توانى او را هدایت کنى (یا به دفاع از او برخیزى)؟! (43)
آیا گمان مى‏برى بیشتر آنان مى‏شنوند یا مى‏فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند! (44)
کلمه" هوى" به معناى میل نفس به سوى شهوت است، بدون اینکه آن شهوات را با عقل خود تعدیل کرده باشد، و مراد از" معبود گرفتن هواى نفس" اطاعت و پیروى کردن آن است، بدون اینکه خدا را رعایت کند و خداى تعالى در کلام خود مکرر پیروى هوى را مذمت کرده و اطاعت از هر چیزى را عبادت آن چیز خوانده و فرموده:" أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی" «1».
فقال: التّوکّل على اللَّه درجات، منها أن تتوکّل على اللَّه فی أمورک کلّها، فما فعل بک کنت عنه راضیا، تعلم أنّه لا یألوک «3» خیرا و فضلا، و تعلم أنّ الحکم فی ذلک له، فتوکّل على اللَّه بتفویض ذلک إلیه، وثق به فیها و فی غیرها.
در الگوی مدیریت غربی شناخت تنها در حیطه حس و تجربه مورد اطمینان است در حالی که این شناخت نیز هنگامی که تحت تاثیر هوا و شهوت قرار گیرد ، بدون اینکه احکام خدا را رعایت کند، اطلاعات نادرستی را انتقال می دهد
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی بی توجهی به حد و مرز اسلامی است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد توجه به تذکرات ، رعایت آنها و هم توصیه به دیگران برای توجه به این موازین است چنانچه در داستان قوم یهود برای توجه دادن ایشان می فرماید:
وَ إِذْ نَتَقْنَا الجَْبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعُ بهِِمْ خُذُواْ مَا ءَاتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکمُ‏ْ تَتَّقُونَ(171)
و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آن چنان که گمان کردند بر آنان فرود مى‏آمد (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما داده‏ایم، با قوّت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171)
خداى تعالى مى‏فرماید:" فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ" یعنى بعد از آنکه آن مواعظ را ندیده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند
امّا هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید و) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (165)اعراف
ایشان سه طایفه بودند یک طایفه هم امر پروردگار را پذیرفتند، هم دیگران را امر کردند و نجات یافتند، طایفه دیگر امر خدا را پذیرفتند و لیکن در باره دیگران سکوت کردند و در نتیجه مسخ شدند، طایفه سوم نه امر خدا را قبول کردند و نه کسى را امر به معروف نمودند و در نتیجه هلاک گردیدند «2».
در الگوی مدیریت راهبردی غرب تنها رعایت قوانین و مقررات انسان ساز بعنوان ارزش محسوب می گردد
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی کسب رضایتمندی گروه و جناح سیاسی خاص است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد توجه به رضایت خداوند نسبت به رضایت هرگروه و جناح است چنانکه می فرماید :
قُلْ إِن کاَنَ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکمُ‏ْ وَ عَشِیرَتُکمُ‏ْ وَ أَمْوَالٌ اقْترََفْتُمُوهَا وَ تجَِرَةٌ تخَْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فىِ سَبِیلِهِ فَترََبَّصُواْ حَتىَ‏ یَأْتىِ‏َ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(24)توبه
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آورده‏اید، و تجارتى که از کساد شدنش مى‏ترسید، و خانه هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمى‏کند! (24)
و مانع ایشان از این کار محبتى است که بغیر خدا و رسول و جهاد در راه خدا دارند، لذا خداى تعالى در این آیه اصول لذاتى که علاقه نفوس را به خود جلب مى‏کند برمى‏شمارد، و آن اصول عبارتست از پدران، برادران، همسران و قوم و قبیله، و اینها کسانى هستند که طبیعت جامعه به قرابت نسبى نزدیک و یا دور و یا قرابت سببى در بینشان رابطه برقرار کرده، و جمعشان مى‏کند. و اموالى که بدست آورده و جمع کرده‏اند و تجارتى که از کسادیش هراسناک مى‏شوند، و منزلهایى که خوش‏آیندشان است، و اینها اصول دیگرى است که قوام جامعه در رتبه دوم بر آنهاست.
آن گاه مى‏فرماید: اگر مردم دشمنان دین را دوست داشته و محبت به این امور را بر محبت به خدا و رسول او و جهاد در راه او مقدم بدارند، باید منتظر باشند تا خدا امر خود را بیاورد، و خدا مردم فاسق را هدایت نمى‏کند.
در حالی که در الگوی مدیریت راهبردی غرب اساسا رضایت مشتریان ، سهامداران و صاحب سرمایه مهم است .
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی راحت طلبی و میل به سازش است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد تکیه به حمایت و پشتیبانی خداوند در امور است چنانکه می فرماید .
وَ لَا تَهِنُواْ فىِ ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا(104)نساء
و در راه تعقیب دشمن، (هرگز) سست نشوید! (زیرا) اگر شما درد و رنج مى‏بینید، آنها نیز همانند شما درد و رنج مى‏بینند ولى شما امیدى از خدا دارید که آنها ندارند و خداوند، دانا و حکیم است. (104)
حال شما مسلمانان و طایفه کفار از نظر وجود ناراحتى یکسان است. همانطور که شما ناراحت مى‏شوید آنها نیز مى‏شوند، و شما حال بدترى از حال دشمنان خود ندارید، بلکه شما مرفه‏تر و خوشبخت‏تر از کفارید. براى اینکه شما از ناحیه خدایتان امید فتح و ظفر و امید مغفرت دارید. براى اینکه او ولى مؤمنین است و‏ شما نیز از مؤمنین هستید. و اما دشمنان شما مولایى ندارند و امیدى که دلگرمشان کند از هیچ ناحیه‏اى ندارند. و در نتیجه در عمل خود نشاط ندارند و کسى نیست که رسیدن آنان به هدف را ضمانت بکند، و خداى تعالى داناى به مصالح است. و در امر و نهیى که مى‏کند حکیم است.
اما در الگوی مدیریت غربی همه ی اتکا به انسان و تجهیزات مادی در دست او است،
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی تک نوازی در پیشبرد سیاستها است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد مودت و دوستی و یاری در کلیه امور به برادر دینی است چنانچه می فرماید :
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئکَ سَیرَْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ(71)توبه
مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف، و نهى از منکر مى‏کنند نماز را برپا مى‏دارند و زکات را مى‏پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى‏کنند بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى‏دهد خداوند توانا و حکیم است! (71)
بعد از تذکر و بیان حال منافقین، حال عامه مؤمنین را بیان مى‏کند و مى‏فرماید:" مردان و زنان با ایمان اولیاى یکدیگرند"، تا منافقین بدانند نقطه مقابل ایشان مؤمنین هستند که مردان و زنانشان با همه کثرت و پراکندگى افرادشان همه در حکم یک تن واحدند، و به همین جهت بعضى از ایشان امور بعضى دیگر را عهده‏دار مى‏شوند.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب یکی از ارزشها پیوند بین کارکنان است که بر اساس منافع مشترک فردی شکل می گیرد
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی فقدان استدلال منطقی در فعالیتها است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد استفاده از عقل و شعور بر اساس منشا حکمت الهی(قرآن و سنت) است . چنانچه می فرماید:
یُؤْتىِ الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَ مَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتىِ‏َ خَیرًْا کَثِیرًا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ(269)بقره
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏دهد و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمى‏کنند، و) متذکر نمى‏گردند. (269)
حکمت به معناى نوعى احکام و اتقان و یا نوعى از امر محکم و متقن است، آن چنان که هیچ رخنه و یا سستى در آن نباشد، و این کلمه بیشتر در معلومات عقلى و حق و صادق استعمال مى‏شود، و معنایش در این موارد این است که بطلان وکذب به هیچ وجه در آن معنا راه ندارد. پس حکمت عبارت است از قضایاى حقه‏اى که مطابق با واقع باشد، یعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهیه در باره مبدأ و معاد باشد، و یا اگر مشتمل بر معارفى از حقایق عالم طبیعى است معارفى باشد که باز با سعادت انسان سروکار داشته باشد، مانند حقائق فطرى که اساس تشریعات دینى را تشکیل مى‏دهد. :" خدا حکمت را به هر کس که بخواهد مى‏دهد" دلالت مى‏کند بر اینکه در جمله مورد بحث،" دهنده حکمت" خدا است.
جهت دوم این بود که بفهماند حکمت به خودى خود منشا خیر بسیار است، هر کس آن را داشته باشد خیرى بسیار دارد، و این" خیر بسیار" از این جهت نیست که حکمت منسوب به خدا است، و خدا آن را عطا کرده، چون صرف انتساب آن به خدا باعث خیر کثیر نمى‏شود، هم چنان که خدا مال را مى‏دهد ولى دادن خدا باعث نمى‏شود که مال، همه جا مایه سعادت باشد. آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه به دست آوردن حکمت متوقف بر تذکر است، و تذکر هم متوقف بر عقل است، پس کسى که عقل ندارد حکمت ندارد.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب تعقل انسانی، بدون معیارهای معارف حقه الهیه ارزش است
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی استفاده نکردن از فرصتها در انجام وظائف است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد استفاده از همه روزی های الهی است در تحت فرمان او و زیر نظر پیامبر (ص) چنانچه می فرماید :
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَةً یَرْجُونَ تجَِرَةً لَّن تَبُورَ(29)فاطر
کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى‏کنند و نماز را برپا مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم پنهان و آشکار انفاق مى‏کنند، تجارتى (پرسود و) بى‏زیان و خالى از کساد را امید دارند. (29)
معنایش این است که: آنان که کتاب خدا را تلاوت مى‏کنند، و نماز را به استمرار انجام مى‏دهند، هر چه مى‏کنند به این منظور مى‏کنند که خدا پاداشهایشان را به طور کامل بدهد، و چیزى از ثواب اعمال از ایشان فوت نشود.
و سپس می فرماید" وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ"- ممکن است مراد از این فضل و زیادت، دو چندانى ثواب باشد، هم چنان که فرموده:" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها" «2»
وَ مَا ءَاتَئکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهََئکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ(7)حشر
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! (7)
امر آن را به رسول ارجاع داد، و معناى ارجاع دادن این شد که باید زیر نظر آن جناب مصرف شود. و این آیه با صرفنظر از سیاقى که دارد، شامل تمامى اوامر و نواهى رسول خدا (ص) مى‏شود، و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمى از فى‏ء نیست، بلکه شامل همه اوامرى که مى‏کند و نواهیى که صادر مى‏فرماید هست.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب فرصتها بر اساس بررسی عوامل محیط شناخته می شوند و در یک بستر رقابتی به هر شکلی که امکانات مادی میسر سازد مورد استفاده قرار می گیرند .
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی تفرقه رای بین مسئولین است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد روی آوری به توحید و یگانه پرستی است چون اسلام تفرقه را از شرک می داند . چنانکه می فرماید
مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ لَا تَکُونُواْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(31)
مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ کَانُواْ شِیَعًا کلُ‏ُّ حِزْبِ بِمَا لَدَیهِْمْ فَرِحُونَ(32)روم
این باید در حالى باشد که شما بسوى او بازگشت مى‏کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید ... (31) از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند! (32)[نهى از تحزب و تفرق در دین که از صفات مشرکین و ناشى از پیروى آنان از اهواء خود است‏]
" بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ، وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ" و بیان داشت که مشرکین اساس دین خود را بر هوى و هوس نهاده‏اند، و خدا ایشان را هدایت نمى‏کند، و هادى دیگرى هم جز او نیست.و معلوم است که هواى نفس همه مردم یک جور نیست، بلکه به یک حالت هم ثابت نمى‏ماند، بلکه به اختلاف احوال مختلف مى‏شود، و اگر چنین چیزى اساس دین باشد، معلوم است که دین با سیر هواها و پابپاى آن سیر مى‏کند، و با سقوط هواها و پستى آنها پست مى‏گردد، و در این اشکال هیچ فرقى بین دین حق و دین باطل نیست، چون دین حق هم وقتى اساسش هوى باشد باطل است.
در الگوی مدیریت غربی هر فرد متکی بر رای خویش است و ملاک تصمیم مبتنی بر امیال و منافع فردی و گروهی است
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم امانتداری و مسئولیت پذیری و تدبیر در امور است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد امانتداری در حق حکومت و ولایت است که مخصوص خداوند و جانشینان بر حق اوست چنانچه می فرماید :
* إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُم بَینْ‏َ النَّاسِ أَن تحَْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکمُ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ سمَِیعَا بَصِیرًا(58)نساء
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکمُ‏ْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَ‏ْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِکَ خَیرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً(59)
خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد! خداوند، شنوا و بیناست. (58)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (59)
این آیه شریفه دو فقره است یکى دستور به اداى امانات به صاحبانش و دیگر حکم به عدالت کردن، فقره دوم ارتباطش با آیات قبل روشن است، چون آیات قبل پیرامون حکم کردن یهود بنفع مشرکین و علیه مؤمنین دور مى‏زد، در فقره دوم هم در باره همین معنا به عموم مردم خطاب نموده، مى‏فرماید: وقتى در بین کسانى که اختلاف دارند حکم مى‏کنید به عدالت حکم کنید.
آن چه در کتاب‏هاى آسمانى آمده بیانگر آیات خدا و معارف الهیه است، و این خود امانتى است که خداى تعالى به اهل هر کتابى سپرده و از آنان میثاق گرفته که به گوش مردمش برسانند، و از اهلش کتمان نکنند.
در الگوی مدیریت غربی قدرت مادی و ثروت ، ملاک حاکمیت و مسئولیت است و در واقع مدیر عامل یک سازمان و یا رهبر حاکم، بعنوان یک استراتژیست تصمیم نهائی را اتخاذ می کند
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم پایداری در الگو قرار دادن امام است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد پیروی و تبعیت از پیامبران ، ائمه معصومین و بندگان صالح و هدایت یافته است چنانچه می فرماید :
أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَئهُمُ اقْتَدِهْ قُل لَّا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى‏ لِلْعَلَمِینَ(90)انعام
آنها کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشى از شما نمى‏طلبم! این (رسالت)، چیزى جز یک یادآورى براى جهانیان نیست! (این وظیفه من است)» (90)
آیه شریفه دلالت خواهد کرد بر اینکه در هر زمانى خداى تعالى داراى بنده و یا بندگانى است که موکل بر هدایت الهى اویند، و دین او و آن طریقه مستقیمى را که کتاب و حکم و نبوت انبیا (ع) متضمن آن است حفظ مى‏کنند، و آن را از انقراض نگهدارى مى‏نمایند، و این بندگان کسانى هستند که شرک و ظلم به ایشان راه نداشته و به عصمتى الهى معصومند، و آنان عبارتند از انبیا و جانشینان ایشان. از این روى، آیه شریفه مخصوص به معصومین (ع) خواهد بود، خیلى هم که بتوانیم آن را توسعه دهیم ممکن است مؤمنین صالح و آن پارسایانى را که به عصمت تقوا و صلاح و ایمان خالص از شوائب شرک و ظلم معتصمند و خلاصه آن کسانى را که به مصداق آیه شریفه" إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ" «1» از ولایت شیطان بیرون شده‏اند ملحق به اوصیاى انبیا (ع) نموده و بگوییم آیه شریفه شامل اینگونه از مردان صالح نیز مى‏شود. " أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ ..."
در اینجا به تعریف ایشان پرداخته و طورى ایشان را تعریف مى‏کند که در حقیقت هدایت الهى را تعریف کرده، زیرا این هدایت الهى است که مردانى چنین بار آورده.
آرى، هدایت و راهنمایى خداى تعالى آدمى را به هدف مى‏رساند، و از اثرش که همان ایصال به مطلوب است تخلف نمى‏پذیرد، هم چنان که فرموده:" فَإِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ" «1».
در الگوی مدیریت غربی الگو های رهبری از صفات و ویژگیهای مؤمنین صالح و آن پارسایانى را که به عصمت تقوا و صلاح و ایمان خالص از شوائب شرک و ظلم معتصمند برخوردار نمی باشند
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم اعتماد به نفس است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد توکل و اعتماد به خداوند است که باعث می شود از هیچ چیز و هیچ کس جز او در قلب خود ترس و عدم اطمینانی حس نکنیم چنانچه می فرماید :
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ یخَْشَوْنَهُ وَ لَا یخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِیبًا(39)احزاب
(پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مى‏کردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش‏دهنده اعمال آنها) است! (39)
کلمه" خشیة" به معناى تاثر مخصوصى در قلب است، که از برخورد با ناملایمات دست مى‏دهد، و اى بسا به آن چیزى هم که سبب تاثر قلب مى‏شود خشیت بگویند، مثلا بگویند:" خشیت ان یفعل بى فلان کذا- مى‏ترسیدم فلانى با من فلان کار را بکند" و انبیاء از خدا مى‏ترسند، نه از غیر خدا، براى اینکه در نظر آنان هیچ مؤثرى در عالم نیست مگر خدا.
وَ تَوَکَّلْ عَلىَ الْحَىّ‏ِ الَّذِى لَا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بحَِمْدِهِ وَ کَفَى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا(58)فرقان
و توکّل کن بر آن زنده‏اى که هرگز نمى‏میرد و تسبیح و حمد او را بجا آور و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! (58)
پس اینکه فرمود:" وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ" معنایش این مى‏شود که خداى را در کار مردم وکیل بگیر، تا به هر چه بخواهد درباره آنان حکم کند و هر چه خواست با آنان انجام دهد. چون او وکیل بر مردم و بر همه موجودات است و اگر نفرمود:" و توکل على اللَّه" بلکه فرمود:" عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ" براى این بود که خواست به علت حکم هم اشاره کرده باشد، و بفهماند خدایى که حى است و هرگز نمى‏میرد از او چیزى فوت نمى‏شود. پس تنها او است که مى‏تواند وکیل باشد.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب اعتماد و اطمینان تنها با پشتیبانی های مادی و انسانی متصور است
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی ارج ننهادن به مردم و حل مشکلات آنها است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد تکیه بر برنامه ها و آئین درخشان اسلامی است و عدم اعتماد به بیگانگان و اهمیت تبیین بد خواهی های آشکار و پنهان آنها است چنانچه می فرماید:
کُنتُمْ خَیرَْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکاَنَ خَیرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثرَُهُمُ الْفَاسِقُونَ(110)ال عمران
شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شده‏اند (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى،) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار) (110)
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَکْبرَُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الاَْیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ(118)ال عمران
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، کوتاهى نمى‏کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه‏هاى) دشمنى از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان مى‏دارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راه‏هاى پیشگیرى از شرّ آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118) و جمله" قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ" مى‏رساند که دشمنى آنان نسبت به شما آن قدر زیاد است که نمى‏توانند پنهان بدارند. بلکه دشمنى باطنیشان در لحن کلامشان اثر گذاشته است. پس در حقیقت در این جمله کنایه‏اى لطیف بکار رفته، و آن گاه بدون اینکه بیان کند، در دلهاى خود چه چیز پنهان کرده‏اند، فرموده:" وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ" تا اشاره کرده باشد، به اینکه آنچه در سینه دارند، قابل وصف نیست، چون هم متنوع و گوناگون است و هم آن قدر عظیم است که در وصف نمى‏گنجد، و همین مبهم آوردن" ما فى صدورهم" بزرگ و عظیم بودن را تایید مى‏کند.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب اصل بر سود بیشتر و کسب ثروت و قدرت بیشتر است و اهمیت به مردم و مشکلات آنها تنها در این راستا معنی پذیر است
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی نسیان و خود فراموشی است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد یادآوری تجارب گذشته خود و دیگران می باشد و اینکه خداوند در هر حال بر هر امر تواناست چنانچه می فرماید :
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (44)بقره
ا مردم را به نیکى (و ایمان به پیامبرى که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت مى‏کنید، اما خودتان را فراموش مى‏نمائید با اینکه شما خودتان کتاب (آسمانى) را مى‏خوانید، آیا هیچ فکر نمى‏کنید؟(44
سرتاسر داستان یهود پر است از عنایات ربانی ، و الطاف الهی . و نیز بیادشان میآورد : آن میثاقها که از ایشان گرفت ، و ایشان آنها را نقض کرده ، و پشت سر انداختند ، و باز گناهانی را که مرتکب شدند ، و جرائمی را که کسب کردند ، و آثاریکه در دلهاشان پیدا شد ، با اینکه کتابشان از آنها نهی کرده بود ، و عقولشان نیز بر خلاف آن حکم میکرد ، بیادشان میاندازد ، و یاد آوریشان میکند : که بخاطر آن مخالفتها چگونه دلهاشان دچار قساوت ، و نفوسشان در معرض شقاوت قرار گرفت ، و چگونه مساعیشان بی نتیجه شد .
بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ (41) انعام
(نه) بلکه تنها او را میخوانید و او اگر بخواهد مشکلى را که به خاطر آن او را خوانده‏اید بر طرف میسازد و آنچه را (امروز) شریک (خدا) قرار مى‏دهید (آنروز) فراموش مى‏کنید.(41
گروهی در مورد پیامبر می گفتند اگر ادعایش حق است میبایستی پروردگارش یعنی همان کسی که او ما را به سویش دعوت میکند براى تشویق و یاریش معجزهاى نازل کند که دلت بر صدق ادعایش داشته باشد. اینان معتقد بودند که خدایانشان هر کدام در امرى که از امور جهان به آنها محول شده، مستقل در تاثیرند، ، و لیکن در عین حال معتقد بودند رب ارباب هرگز نمیتواند معجزهاى را که دلت بر نفی الوهیت خدایان میکند به کسی نازل نموده، اختیارات خدایان را باطل سازد. اینان چنین اعتقادى داشتند، چیزهائی هم که از یهود درباره خداوند میشنیدند، آنان را در گمراهی و اشتباهشان تایید و تشویق مینمود، از آن جمله این بود که یهود میگفتند: ید الله مغلوله - خدا دست بسته است، و بعد از ایجاد و به جریان انداختن نظام جارى در عالم اسباب، دیگر نمیتواند چیزى از آن نظام را به طور خرق عادت تغییر دهد.
در الگوی مدیریت راهبردی غرب نیز نقش خدا در زندگی جاری مردم فراموش شده است و بین این مسائل و اعتقاد به خدا ارتباط نمی بینند
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی تحجر گرائی و مطلق اندیشی و انحراف فکری است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد تکیه بر عقل و نقل (قرآن و سنت) بمنظور دوری از خرافه ها است چنانچه می فرماید :
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ (170)بقره
و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى‏گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى‏نمائیم، آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند؟!(170
آراء و عقایدى که انسان براى خود انتخاب میکند، یا تنها افکارى نظرى است که مستقیما و بدون واسطه ، هیچ ربطی به عمل ندارد ، مانند ریاضیات و طبیعیات و علوم ماوراء الطبیعه و یا افکارى است عملی که سر و کارش مستقیما با عمل است ، مانند مسائل مربوط به خوبی و بدى اعمال و اینکه چه عملی را باید کرد ؟ و چه عملی را نباید کرد ؟ در قسم اول راه تشخیص افکار صحیح از افکار و عقاید ناصحیح ، تنها پیروى علم و یقینی است که از راه برهان و یا حس دست میدهد . و در قسم دوم راه منحصر در تجربه است ، یعنی آن عملی را صحیح بدانیم که ببینیم سعادت انسان را تامین میکند و یا حداقل در تامین آن نافع است و آن عملی را باطل بدانیم ، که ببینیم یا به شقاوت آدمی منجر میشود و یا سعادتش مضر است و اما در قسم اول ، اعتقاد به آنچه علم به حقانیتش نداریم ، و در قسم دوم اعتقاد به آنچه نمیدانیم خیر است یا شر ، چنین اعتقاداتی جزء خرافات است . و آدمی از این نظر که آراءش همه باقتضاى فطرش منتهی میشود، فطرتی که از علل هر چیز جستجو میکند و نیز به اقتضاى طبیعتش منتهی میشود که او را وادار به استکمال نموده ، به سوى آنچه کمال حقیقی اوست سوقش میدهد ، هرگز حاضر نیست خود را تسلیم آراء خرافی کند و در برابر هر خرافهاى ، کورکورانه و جاهلانه خاضع شود .
در الگوی مدیریت غربی اعتقاد به آزمایش و تجربه تا آن حد است که در وجود حقایق معنوی دچار سر در گمی شده اند و به علت خیال ، وهم و ظن در وجود حقیقت دچار خرافه پرستی با تعریف فوق شده اند
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی غفلت از شیطنتهای دشمن است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد پرداختن به دشمنان نزدیکتر و غفلت نکردن از آنها ست چنانچه می فرماید :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (123) توبه
اى کسانى که ایمان آورده‏اید با کافرانى که به شما نزدیکترند پیکار کنید (و دشمن دورتر شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند) و آنها باید در شما شدت و خشونت احساس ‍ کنند، و بدانید خداوند با پرهیزکاران است.(123
اگر در این آیات حکم به وجوب تبرى از دشمنان خدا و حرمت دوستی با آنان نموده ، این حکم اختصاص به یک نحو دوستی و یا دوستی با یک عده معینی ندارد ، بلکه همه انحاء دوستی را شامل میشود ، خواه تولی به سبب استغفار باشد یا به غیر آن و خواه دشمن ، مشرک یا کافر و یا منافق و یا غیر آنها از قبیل اهل بدعتی که منکر آیات خدا هستند باشد و یا نسبت به پاره اى از گناهان کبیره از قبیل محاربه با خدا و رسول اصرار داشته باشد .
در الگوی مدیریت غربی چنانکه مشاهده می شود سیاست در دست یازیدن به منافع و منابع کشورهای دور از مرزهای خویش به بهانه حفظ منافع ملی خود است
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی دلبستگی به تحلیلها و دیدگاههای بیگانگان است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد دوستی و دلبستگی بر مبنای اعتقادات و ایمان به آن و هشیار بودن از ظاهر سازی های بیگانگان است چنانچه می فرماید:
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَکْبرَُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الاَْیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ(118)ال عمران
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، کوتاهى نمى‏کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه‏هاى) دشمنى از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان مى‏دارند، از آن مهمتر است. ما آیات (و راه‏هاى پیشگیرى از شرّ آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید! (118)
جمله" قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ" مى‏رساند که دشمنى آنان نسبت به شما آن قدر زیاد است که نمى‏توانند پنهان بدارند. بلکه دشمنى باطنیشان در لحن کلامشان اثر گذاشته است. پس در حقیقت در این جمله کنایه‏اى لطیف بکار رفته، و آن گاه بدون اینکه بیان کند، در دلهاى خود چه چیز پنهان کرده‏اند، فرموده:" وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ" تا اشاره کرده باشد، به اینکه آنچه در سینه دارند، قابل وصف نیست، چون هم متنوع و گوناگون است و هم آن قدر عظیم است که در وصف نمى‏گنجد، و همین مبهم آوردن" ما فى صدورهم" بزرگ و عظیم بودن را تایید مى‏کند.
در الگوی مدیریت غربی ملاک دوستی ها منافع و قدرت برتر است و در راه رسیدن به هدف خود از هیچگونه پیمان و اتحاد ابا ندارند
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی سیاست زدگی و دور بودن از تقوی است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد تقوی و پرهیزکاری در هر موقعیت است ولو در مقابل گروه مخالف و مسائل شخصی باشد چنانچه می فرماید :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ 8 مائده
اى کسانى که ایمان آورده‏اید همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید، دشمنى با جمعیتى شما را به گناه ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزکارى نزدیکتر است و از خدا بپرهیزید که از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.(8)
یک سلسله خطابهائی است به مومنین که در آنها کلیاتی از امور مهم دنیائی و آخرتی، فردى و اجتماعی آنان را بیان میکند. یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط، و یجرمنکم شنان قوم علی ا تعدلوا این آیه شریفه نظیر آیه اى است که در سوره نساء آمده است میفرماید: یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله، و لو علی انفسکم او الوالدین و اقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوى ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا. <1> با این تفاوت که آیه سوره نساء در مقام نهی از انحراف از راه حق و عدالت در خصوص شهادت است، و میفرماید: که هواى نفس شما را به انحراف نکشاند، مثلا به نفع کسی به خاطر اینکه قوم و خویش شما است بر خلاف حق شهادت ندهید، ( و یا به نفع فقیرى به خاطر دلسوزیتان و به نفع توانگرى به طمع پول او شهادت بنا حق ندهید )، ولی آیه مورد بحث در مقام شهادت بنا حق دادن علیه کسی است به انگیزه بغضی که شاهد نسبت به مشهود علیه دارد، به این وسیله یعنی با از بین بردن حقش انتقام و داغ دلی گرفته باشد.
در الگوی مدیریت غربی معیار منافع مادی و سود آوری است و هرگاه موضع گیری در راستای این هدف باشد صحیح است و در غیر اینصورت اصطلاحا ناعادلانه می باشد
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی یاس و نومیدی در دستیابی به اهداف است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد امید به رحمت خداوند و اجابت دعا توسط اوست که از نزدیکی به او حاصل می شود چنانچه می فرماید:
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186بقره
و هنگامى که بندگان من از تو درباره من سؤ ال کنند بگو) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را به هنگامى که مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم، پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند).(186
این آیه در افاده مضمونش بهترین اسلوب و لطیفترین و زیباترین معنا را براى دعا دارد . او : اساس گفتار را بر تکلم وحده ( من چنین و چنانم ) قرار داده ، نه غیبت ( خدا چنین و چنان است ) ، و نه سیاقی دیگر نظیر غیبت ، و این سیاق دلت دارد بر اینکه خداى تعالی نسبت به مضمون آیه کمال عنایت را دارد . و ثانیا : تعبیر فرموده به ( عبادى بندگانم ) ، و نفرمود ( ناس مردم ) و یا تعبیرى دیگر نظیر آن و این نیز عنایت یاد شده را بیشتر میرساند . و ثالثا : واسطه را انداخته ، و نفرموده : ( در پاسخشان بگو چنین و چنان ) بلکه فرمود : ( چون بندگانم از تو سراغ مرا میگیرند من نزدیکم ) . و رابعا : جمله : ( من نزدیکم ) را با حرف ( ان ) که تاکید را میرساند موکد کرده و فرموده : ( فانی قریب ) پس به درستی که من نزدیکم . و خامسا : نزدیکی را با صفت بیان کرده و فرموده : ( نزدیکم ) نه با فعل ، (من نزدیک میشوم) تا ثبوت و دوام نزدیکی را برساند . و سادسا : در افاده اینکه دعا را مستجاب میکند تعبیر به مضارع آورد نه ماضی ، تا تجدد اجابت و استمرار آن را برساند . و سابعا : وعده اجابت یعنی عبارت ( اجابت میکنم دعاى دعا کننده ) را مقید کرد به قید ( اذا دعان - در صورتی که مرا بخواند ) با اینکه این قید چیزى جز خود مقید نیست ، چون مقید خواندن خدا است و قید هم همان خواندن خدا است و این دلت دارد بر اینکه دعوت داعی بدون هیچ شرطی و قیدى مستجاب است
در الگوی مدیریت راهبردی غربی اسباب و وسیله منحصر به امکانات مادی است و اعتقاد به اجابت الهی از مسائل راهبردی بعید و جدا فرض می شود.
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم تدبیر در تربیت نیروها است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد آموزش و تربیت بعد از تزکیه و پاک سازی محمل علم است با تمسک به منبع حکمت الهی می باشد چنانچه می فرماید:
کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ بقره151
همانگونه (که با تغییر قبله نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولى در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را تزکیه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه نمى‏دانستید به شما یاد دهد.(151
پدید آمدن حقیقتی بنام اجتماع و سپس منشعب شدن آن به شعبه هاى گوناگون و اختلافها و چند گونگی آن بخاطر اختلاف طبیعت انسانها ، فقط و فقط یک عامل داشته و آن درکی بوده که خداى سبحان طبیعت انسانها را بان درک ملهم کرده ، درک باین معنا که حوائجش که اتفاقا همه در بقاى او و به کمال رسیدنش مؤثرند یکی دو تا نیست تا خودش بتواند برفع همه آنها قیام کند ، بلکه باید اجتماعی تشکیل دهد ، و بدان پاى بند شود ، تا در آن مهد تربیت و به کمک آن اجتماع در همه کارها و حرکات و سکناتش موفق شود و یا به عبارتی همه آنها به نتیجه برسد و گر نه یکدست صدا ندارد . بعد از این درک ، به درکهاى دیگر و یا بعبارتی به صور ذهنیه ملهم شد که آن ادراکات و صور ذهنیه را محک و معیار در ماده و در حوائجی که به ماده دارد ، و در کارهائی که روى ماده انجام میدهد و در جهات آن کارها ، میزان قرار دهد و همه را با آن میزان بسنجد و در حقیقت آن ادراکات و آن میزان رابطهاى میان طبیعت انسانی و میان افعال و حوائب انسان باشد ، مانند درک این معنا که چه چیز خوب است ؟ و چه چیز بد است ؟ چه کار باید کرد ؟ و چه کار نباید کرد ؟ و چه کار کردنش از نکردنش بهتر است ؟ و نیز مانند این درک که محتاج به این است که در نظام دادن به اجتماع ریاست و مرئوسیت ، و ملک و اختصاص و معاملات مشترک و مختص و سایر قواعد و نوامیس عمومی و آداب و و رسوم قومی ( که به اختلاف اقوام و مناطق و زمانها مختلف میشود ) معتبر بشمارد و با آنها احترام بگذارد .
در الگوی مدیریت راهبردی غرب یادگیری و انتقال علم منحصر به آزمایش ، تجربه و محسوسات می باشد
یکی از مشکلات و چالشهای مدیریت راهبردی عدم استقامت و قدرت است در این مورد ارزشی که در الگوی مدیریت راهبردی اسلامی وجود دارد پایبندی به راه با تکیه برقدرت خداوند تواناست چنانچه می فرماید:
وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (146ال عمران
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنها جنگ کردند، آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها مى‏رسید سست نشدند، و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.146
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (112هود
بنابراین همانگونه که فرمان یافته‏اى استقامت کن همچنین کسانى که با تو به سوى خدا آمده‏اند و طغیان نکنید که خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏بیند(112
آیات مورد بحث به پیغمبرش دستور میدهد که او و هر که پیرو اوست از داستانها عبرت گیرند و براى خود کسب یقین کنند ، که شرک و فساد در زمین آدمی را جز به سوى هلاکت و انقراض رهنمون نمیشود ، لاجرم میبایستی دست از طریق عبودیت برنداشته ، خویشتن دارى و نماز را شعار خود سازند ، و بر ستمکاران رکون و اعتماد نکنند که اگر چنین کنند آتش آنان را خواهد گرفت ، و دیگر جز خدا یاورى نخواهند داشت ، و کسی به کمکشان نخواهد شتافت ، و باید بدانند که همیشه برد ، با خداست و منطق کفار همیشه منکوب و خوار است هر چند خدا صباحی مهلتشان میدهد ، جز براى این نیست که میخواهد کلمه حق را که قضا و قدرش بر تثبت آن رانده شده استوار سازد ( یعنی آنچه که ایشان ، در قوه دارند به فعلیت برساند و حجت بر آنان تمام شود )
در الگوی مدیریت راهبردی غرب طبعا استقامت تا آنجا معنی می دهد که هدف فدا شونده از هدف غائی که آن خود اهداف مادی است ، کم اهمیت تر باشد و در غیر اینصورت فدا کاری و پایداری معنی ندارد .
نتیجه گیری و پیشنهاد
نتیجه گیری
از بعد اجتماعی چند نکته قابل ذکر است .
در فرایند تصمیم گیری در هر مرحله ممکن است انسان دچار انحراف و جهش غیر معقولانه شود و این مراحل از ساده ترین مراحل مانند حس ، تصور، تصدیق تا تفکر تخیل و توهم گستردگی دارد
در فرایند تصمیم گیری هرگاه افراد در مرحله فکر به تعقل رهنمون نشوند به محصولات ناقص و بین راهی بسنده می کنند این محصولات از جمله موهومات / مظنونات / ... می باشند اگر این غیر معقولات به دیگری یا دیگران منتقل شود خود بعنوان مشهورات و مقبولات در دریافتهای بعدی اجتماعی انسانها تاثیر گذار می شوند .
اگر انسان در مرحله تعقل به معیارهای اصیل و حقیقی ( معیارهای ارائه شده توسط حقیقتی خود معیار- حق الحقوق ) متکی شود در ارائه محصولات نهائی تصمیم و اراده اجتماعی دارای یکنواختی ، هماهنگی ، انسجام ، همسوئی، همگرائی ، یکپارچگی ، ... می شود و نهایتا به حقایق دست می یابد .
اما اگر در مرحله تعقل به ملاکهائی که بر گرفته از غیر خداوند باشد تکیه نماید دچار چند گانگی ، تفرقه ، دگر اندیشی، فرد گرائی ، خود خواهی ، تک نوازی ، و.. می گردد و متعاقبا به خرافات که ممفهومی است در برابر حق دست می یازد .
به همین جهت است که قرآن در آیت الکرسی اولیاء طاغوت را بصورت صیقه جمع، و ولی ایمان آورندگان را بصورت واحد بیان نموده است . همچنین ظلمات نیز جمع و نور مفرد بکاربرده شده است بدین معنی که حقیقت واحد و یکپارچه و باطل متفرق و چند گانه است.
الله ولی الذین امنوایخرجهم من ظلمات الی النور
والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات .
همه مراحل فرایند شناخت و تصمیم گیری که بیان شد توسط روح انسان هدایت و کنترل می شود چنانکه روح بطور کلی تحت عنوان روح کل در دو وادی روح عقل(روح نفس) و روح بدن عمل می کند .
روح بدن در خوابیدن انسان فعالیت ندارد اما روح نفس بیدار است و فعال، حتی به دور دستها و مکانهای هرگز نرفته سفر می کند . در مرگ مغزی و مرگ قلبی نیز روح نفس هنوز فعال است . اما روح بدن ناتوان است .
این مطلب نیز لازم به توجه استکه همانطور که تصمیم گیری مقدمه رفتار است رفتار نیز به نوبه خود بر عوامل تصمیم گیری تاثیر می گذارند که عمدتا از طریق تکرار / ذکر/ و تاثیر در ضمیر افراد می باشد در واقع رفتار از طریق و توسط حلقه آثار و باقیات و مصنوعات خود مجددا در نقش محسوسات و بر حواس انسان تاثیر گذار است و به ترتیبی که گفته شد مجددا حواس نقش خویش را در رفتار یا تصحیح و تجدید نظر در رفتار ایفا می کنند .
تلقینی که موجب رفتار می شود در همین ارتباط واقعیت می یابد و در تربیت اراده و نیت شخص برای انجام کار بسیار موثر است . تداعی معانی نیز به معنی بروز رابطه ای می باشد که آثار رفتار با سوابق درونی آن رفتار در درون شخص دارند.
در جمع بندی منشا تصمیم گیری عبارت است از که به تعابیر مختلف آورده می شود :
1. احساس/حدس/عاطفه/ خیال /تصور / خواب
2. وهم/ ظن / مشهورات /مقبولات / قراردادها / جامعه / دیگری/ توصیه/تکلیف/تطور
3. عقل/فطرت/ حجت باطنه /الهام/ شهود/ اشراق/ وحی
4. ضمیر/ وجدان/ شاکله/ قوه لوامه
5. انگیزه /لذت/ سود/ قدرت/ سعادت/قوه اماره
6. اعتماد به دیگری /اطاعت پذیری/ حجت ظاهره
بر اساس این عوامل مقایسه بین تاثیرات تفکر و تعقل مدیریت راهبردی و تاثیر آن دربر طرف سازی چالشهای مدیریت راهبردی صورت گرفت .
پیشنهاد :
در جمع بندی تجزیه و تحلیل ، نتیجه گیری و بررسی تفاوت فرایند تصمیم گیری در دو دیدگاه اسلام و سکولار مدل زیر بعنوان یک روند کامل ، همه جانبه و با در نظر گرفتن نقش عوامل تاثیر گذار معنوی در فرایند تصمیم گیری، بعنوان جوهره مدیریت راهبردی پیشنهاد می گردد.
مدل پیشنهادی فرایند تصمیم گیری مبتنی بر ارزشهای اسلامی

امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.