آیات نازله در باره على علیه السلام
 تاریخ نگارش : سيزدهم آبان 1390
آیات نازله در باره على علیه السلام
حاجیه تقی زاده فانید
بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این کتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم که جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند.
 کلید واژه : آیات نازله در باره على علیه السلام
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (سوره مائده آیه 55)
بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این کتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم که جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند.
1ـ آیه تبلیغ ابو اسحق ثعلبى در تفسیر خود و طبرى در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکى و همچنین دیگران نوشته‏اند که آیه تبلیغ یعنى آیه 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...در باره على علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود:من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه.... (1)
چون در باره نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یکم توضیحات کافى داده شده لذا در اینجا از تکرار آن صرفنظر میشود.
2ـ آیه ولایت عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده‏اند که روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و کسى چیزى باو نداد،على علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (2) .نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولى در خارج مصداق واقعى آن منحصر بفرد بوده و على علیه السلام میباشد،بعضى هم گفته‏اند چون ائمه دیگر نیز داراى مقام ولایت بوده و اولاد معصومین على علیه السلام میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است.) .
در آنحال رسول اکرم صلى الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسى بتو چیزى داد؟سائل ضمن اشاره بعلى علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد (3) .
علماى اهل سنت با اینکه بنزول این آیه در باره ولایت على علیه السلام اقرار دارند اما بعضى از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه ولى بمعنى دوست و ناصر است نه بمعنى اولى بتصرف در صورتیکه از ظاهر کلام کاملا معلوم است که ولى بمعنى زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما که افاده حصر میکند شروع شده است یعنى صاحب اختیار و اولى بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسى است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولى بمعنى دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعى که صدقه داده است بى معنى و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و على علیه السلام دوست دیگرى نخواهند داشت در حالیکه مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستى چیزى نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد،در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید:
فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا
فدتک نفوس القوم یا خیر راکع‏
فانزل فیک الله خیر ولایة
و بینها فى محکمات الشرایع (4)
یعنى تو آن کسى هستى موقعیکه در رکوع بودى بخشش نمودى پس جانهاى مردم فداى تو باد اى بهترین رکوع کننده.خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد و آنرا در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبرى است نه یارى و دوستى و معانى دیگر.
3ـ آیه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول.و اولى الامر منکم (5) .
(اى مؤمنین خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید) .شیخ سلیمان بلخى و دیگران نوشته‏اند که این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولى الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیت‏اند. (6)
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را که نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولوـالامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولى این قول بهیچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسى و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگرى هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانکه فرماید:و لا تطیعوا امر المسرفین،الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون (7) .
(امر اسراف کنندگان را که در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند اطاعت نکنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامرى واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانى جز على (ع) و یازده فرزندش‏که جانشینان پیغمبر اکرم‏اند کس دیگرى نمیباشد چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون (8) .
یعنى من و على و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.
4ـ آیه مباهله گروهى از نصاراى نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسى علیه السلام از آنجناب مطالبى پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه مى‏پیمودند آیه مباهله نازل شد که:
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین (9) .
یعنى اى پیغمبر هر کس با تو در امر عیسى پس از آنکه ترا در باره او علم و اطلاعى حاصل شد مجادله کند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیکان خود را که بمنزله خود ما هستند بخوانیم و سپس بدرگاه خدا ناله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بدینطریق رسول اکرم صلى الله علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فرادى آنروز نصارا با علماى خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلى الله علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آنحال پیغمبر اکرم با على و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها کیستند؟گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده‏هاى او هستند .اسقف گفت بخدا سوگند من چهره‏هائى مى‏بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خود دارى کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمیکنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.
ابن ابى الحدید و ابن مغازلى و دیگران نوشته‏اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا على علیه السلام میباشد (10) .
بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانى با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.
5ـ آیه تطهیر در تفسیر طبرى و فخر رازى و همچنین در کتب دیگر اهل سنت نقل شده است که آیه تطهیر:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (11) .در خانه ‏ام سلمه بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده و آنحضرت فاطمه و حسنین و على علیهم السلام را جمع کرد سپس گفت:اللهم هؤلاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهل بیت من هستند پلیدى را از اینها دور گردان و بتطهیر خاصى پاکشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟حضرت فرمود تو جاى خود دارى و زن خوبى هستى (اما مقام اهل بیت مرا ندارى.) (12)
برخى از علماى اهل سنت مانند زمخشرى و غیره گفته‏اند که این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه در باره آنها است!
پاسخ اینست که اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلى الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب بصیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا زیرا بکار بردن صیغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و بکلى غلط است و علت اینکه با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمن‏ضمیر مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغلیب است همچنانکه در آیه 73 سوره هود نیز با اینکه مخاطب زن است (ساره) ولى چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذکر آمده استـقالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت...و گذشته از این همه جا منظور از اهل بیت،على و فاطمه و حسنین علیهم السلام‏اند نه کسان دیگر زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله فقط بآنها اهل بیت خطاب میکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر صلى الله علیه و آله براى نماز صبح که میرفت مدت ششماه از در خانه فاطمه علیها السلام عبور میکرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود انما یرید الله... (13)
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود که این آیه در باره پنج نفر نازل شده است در باره من و على و حسن و حسین و فاطمه (14) .
در کتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالکین نقل شده است که جمهور علماء عامه گفته‏اند زنان پیغمبر صلى الله علیه و آله جزو اهل بیت او میباشند و من بحدیثى برخوردم که سیوطى در کتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقیده مذهب امامیه که زنهاى آنحضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است که (بدخترش) فرمود نخستین کسى که از اهل بیت من بمن ملحق میشود توئى اى فاطمه و اول کسى که از زنانم بمن ملحق میشود زینب است (15) .
6ـ بنقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره برائت در مورد عهد شکنى‏و مذمت مشرکین نازل گردید رسول اکرم صلى الله علیه و آله آیات اوائل سوره مزبور را به ابو بکر داد که به مکه برده و در موسم حج بمشرکین ابلاغ نماید،پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدرى راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید:لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک.یعنى کسى از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردى که از خودت باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فورا على علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابو بکر برو هر کجا باو رسیدى آیات را از او بگیر و بمکه ببر و بمشرکین قرائت کن،حضرت امیر فورا حرکت کرد و در راه بابوبکر رسید و آیات را از او گرفته و بمکه برد و ابو بکر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالیکه از این امر محزون و متأسف بود عرض کرد یا رسول الله مگر در باره من چیزى نازل شده حضرت فرمود خداى تعالى دستور داد که آیات را کسى ببرد که از خود من باشد و من هم على را براى انجام این مأموریت اعزام نمودم (16) .
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسى است:
اول اینکه على علیه السلام از خود پیغمبر صلى الله علیه و آله است و ابو بکر چنین خصوصیتى را ندارد.
دوم اینکه خداى تعالى ابو بکر را براى ابلاغ چند آیه در یک شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد که براى اینکار على علیه السلام را بفرستد در اینصورت چگونه حزب سقیفه چنین کسى را براى جانشینى پیغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهاى اسلامى خلافت نماید؟
سوم اینکه اعزام ابو بکر در وهله اول و عزل او در وهله ثانى و نصب على (ع) بجاى وى براى اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگى على علیه السلام بود زیرا اگر از اول آنحضرت بچنین مأموریتى منصوب میشد بنظر همه عادى میآمد و چندان‏اهمیتى نداشت ولى وقتى ابو بکر براه افتاد و سپس على علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگى على علیه السلام براى جانشینى پیغمبر و انجام وظائف او میباشد.
7ـ آیه مودتـقل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فى القربى (17) .
(اى پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت بمردم) بگو من از شما اجر و مزدى نمیخواهم مگر دوستى نزدیکانم را.
زمخشرى در تفسیر کشاف و گنجى شافعى در کفایة الطالب و دیگران نوشته‏اند که چون آیه مزبور نازل شد به پیغمبر صلى الله علیه و آله گفتند یا رسول الله:و من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟قال على و فاطمة و ابناهما (18) .
یعنى نزدیکان شما که دوستى آنها بر ما واجب است چه کسانى‏اند؟فرمود على و فاطمه و دو پسرشان.
8ـ آیه قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب (19) .
کافران رسالت پیغمبر اکرم را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستى این آیه در پاسخ آنان بحضرتش نازل شد که بگو (من براى رسالت خود دو شاهد دارم یکى) خدا است که براى شهادت میان من و شما کافى است و دیگرى کسى است که علم کتاب در نزد اوست.ثعلبى در تفسیر آیه مزبور مینویسد آنکه علم کتاب در نزد اوست على بن ابیطالب است (20) .
همچنین ابو سعید خدرى گوید از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم آنکس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟فرمود آنکس برادرم على بن ابیطالب است (21) .
شیخ سلیمان بلخى از ابن عباس نقل میکند که گفت آنکه علم کتاب در نزداوست على علیه السلام است زیرا او بتفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود (22) .
9ـ آیه افمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه (23) ....
آیا کسیکه (رسول خدا صلى الله علیه و آله براى صحت گفتار خود) حجتى (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهى از خود او باشد....
در این آیه نیز مفسرین و مورخین عامه و خاصه نوشته‏اند که منظور از شاهد و گواهى از خود پیغمبر على علیه السلام است (24) .
ابراهیم بن محمد حموینى در کتاب فرائد السمطین از ابن عباس نقل میکند که این آیه در شأن على علیه السلام است و احدى با او در آن شریک نیست و خوارزمى هم در مناقب خود مینویسد که عمرو عاص در نامه‏اى که بمعاویه نوشته بود اشاره بآیاتى در شأن على علیه السلام کرده بود که از جمله آنها آیه مزبور بوده است (25) .
10ـ آیه الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (26) .
کسانیکه اموالشان را در شب و روز و نهانى و آشکارا انفاق میکنند براى آنان در نزد پروردگارشان پاداشى است و آنان خوف و اندوهى ندارند.
خوارزمى و ثعلبى و مالکى و ابو نعیم و دیگران از ابن عباس نقل کرده‏اند که على علیه السلام چهار درهم داشت یکى را شب (در راه خدا) صدقه داد و یکى را روز و یکى را پنهانى و یکى را آشکارا آنگاه این آیه در باره او نازل گردید (27) .
11ـ آیه و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله (28) .و از مردم کسى هست که جان خود را میفروشد (بذل میکند) در راه بدست آوردن رضاى خدا.
ثعلبى در تفسیر خود از ابن عباس روایت میکند که در شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام در فراش وى خوابید و این آیه در شأن آنحضرت نازل گردید (29) .
12ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة (30) .
کسانیکه ایمان آورده و اعمال نیکو انجام دادند آنان بهترین مردمند.
مقاتل بن سلیمان از ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که این آیه در شأن على علیه السلام و اهل بیت او نازل شده است (31) .
13ـ وقفوهم انهم مسئولون (32) .آنها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.
ابو سعید خدرى از پیغمبر صلى الله علیه و آله نقل میکند که آنچه مورد سؤال خواهد بود ولایت على بن ابیطالب است (33) .
14ـ آیه ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (34) .کسانى که ایمان آورده و عمل‏هاى نیک انجام دادند بزودى خداوند دوستى آنها را در دلهاى مردم قرار میدهد.
گنجى شافعى از قول خوارزمى مینویسد که على علیه السلام فرمود مردى مرا ملاقات کرد و گفت یا ابا الحسن بدانکه بخدا من ترا در راه خدا دوست دارم على علیه السلام فرمود من برسول خدا صلى الله علیه و آله مراجعه کرده و سخن‏آنمرد را باو خبر دادم.پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود شاید در باره او احسان و نیکى نموده‏اى،گفتم بخدا من در باره او احسانى نکرده‏ام،رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود خدا را سپاس که دلهاى مؤمنین را بدوستى تو واد داشته است آنگاه آیه بالا نازل شد (35) .
15ـ آیه و اعتصموا بحبل الله جمیعا (36) .و همگى بریسمان خدا چنگ زنید.
صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبد الله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم عربى آمد و عرض کرد یا رسول الله شنیدم که میفرمودى اعتصموا بحبل الله حبل خدا کدام است که باو تمسک جوئیم؟رسول خدا صلى الله علیه و آله دست خود را بر دست على علیه السلام زد و فرمود باین شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است (37) .
16ـ آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد (38) هر آینه تو بیم دهنده‏اى و براى هر قومى هدایت کننده‏اى است.از طریق اهل سنت هفت حدیث نقل شده است که مقصود از منذر پیغمبر صلى الله علیه و آله و از هادى على علیه السلام میباشد از جمله مالکى در فصول المهمه مینویسد که چون آیه مزبور نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا المنذر و على الهادى و بک یا على یهتدى المهتدون.
یعنى من انذار کننده‏ام و على هدایت کننده و بوسیله تو یا على هدایت یافتگان هدایت مى‏یابند (39) .
17ـ آیه و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد امنا و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام (40) .زمانیکه ابراهیم (بدرگاه خداى تعالى دعا کرد) و گفت پروردگارا این شهر را (مکه) محل امن قرار بده و من و فرزندانم را از بت پرستى دور گردان.
ابن مغازلى شافعى بسند خود از عبد الله بن مسعود نقل میکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود دعاى ابراهیم که عرض کرد پروردگارا من و فرزندانم را از بت پرستى دور گردان بمن و على منتهى شد که هیچیک از ما هرگز به بت سجده نکردیم در نتیجه خداوند مرا نبى و على را وصى قرار داد (41) .
18ـ آیه فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر (42) .
البته خدا و جبرئیل و صالح مؤمنین یارى کننده او (پیغمبر صلى الله علیه و آله) هستند و فرشتگان پس از نصرت خدا پشتیبان اویند.مفسرین و علماى بزرگ اهل سنت نوشته‏اند که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود در آیه مزبور منظور از صالح المؤمنین على بن ابیطالب است (43) .
19ـ آیه لا یستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون (44) .یعنى دوزخیان با بهشتیان برابر نیستند اصحاب بهشت آنانند که رستگار هستند.
موفق بن احمد بسند خود از جابر روایت کرده است که گفت ما در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم که على علیه السلام داخل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود قسم بآنکه جان من در دست اوست که این مرد و شیعه‏اش در روز قیامت رستگارانند (45) .
20ـ آیه و تعیها اذن واعیة (46) .و نگهدارد،آن پند را گوش نگاهدارنده.
طبرى و سیوطى در تفسیر خودشان نوشته‏اند که وقتى آیه مزبور نازل شد پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله عرض کرد خدایا آنگوش را گوش على قرار بده و على علیه السلام فرمود از آنگاه چیزى نشنیدم که فراموش کرده باشم (47) .
21ـ آیه افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستون (48) آیا کسى که مؤمن است مانند کسى است که فاسق است (این دو) در نزد خدا یکسان نیستند.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه و ابن کثیر در تفسیر خود و خطیب بغدادى در تاریخ بغداد و دیگران نوشته‏اند که ولید بن عقبه در مقام مفاخره بعلى علیه السلام گفت من از تو زبانم گویاتر و نیزه‏ام تیزتر و در جنگ شجاع‏ترم!على علیه السلام فرمود ساکت شو اى فاسق.آنگاه خدا بتصدیق کلام آنحضرت آیه مزبور را نازل فرمود (49) .
22ـ القیا فى جهنم کل کفار عنید (50) .بیفکنید در دوزخ هر نا سپاس ستیزه جو را.
حاکم حسکانى در شواهد التنزیل بسند خود از ابو سعید خدرى نقل میکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود چون روز قیامت شود خداى تعالى بمن و على میفرماید هر کس دشمن شما است او را در آتش بیفکنید و هر که دوست شما است او را داخل بهشت گردانید و اینست فرموده خداى تعالى القیا فى جهنم کل کفار عنید (51) .
23ـ آیه و ارکعوا مع الراکعین (52) و رکوع کنید با رکوع کنندگان.موفق بن احمد و ابو نعیم اصفهانى باسناد خود از ابن عباس نقل کرده‏اند که این آیه در خصوص پیغمبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام نازل شده و آنها اول کسى بودند که نماز گزاردند و رکوع کردند (53) .
24ـ آیه ثم لتسألن یومئذ عن النعیم (54) .آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.
ابو نعیم و حاکم حسکانى بسند خود از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده‏اند که فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیر المؤمنین و ما است که از آن پرسیده خواهد شد (55) .
25ـ آیه سأل سائل بعذاب واقع (56) .خواست سؤال کننده‏اى عذابى را که واقع شد.
ثعلبى و ابن صباغ و دیگران نوشته‏اند که چون در روز 18 ذیحجه رسول خدا صلى الله علیه و آله على علیه السلام را بجانشینى خود منصوب نموده و فرمود من کنت مولاه فهذا على مولاه .حارث بن نعمان پس از شنیدن این خبر خدمت آنحضرت آمد و گفت ما را بشهادت یگانگى خدا و نبوت خود از جانب خدا امر کردى قبول نمودیم و سپس به نماز و زکوة و حج و جهاد و روزه دستور دادى پذیرفتیم باینها قناعت نکردى در آخر کار این جوان را که پسر عموى تست بولایت نصب کردى آیا این کار از جانب تست یا بدستور خدا است؟رسول اکرم فرمود قسم بخدائى که جز او خدائى نیست که این امر بدستور خدا است حارث بن نعمان در حالیکه بسوى ناقه خود میرفت گفت خدایا اگر این مطلب صحیح است بر ما از آسمان سنگ بفرست یا بعذابى دردناک معذب گردان هنوز بناقه‏اش نرسیده بود که سنگى از آسمان بر سرش افتاد و فورا هلاکش نمود آنگاه این آیه نازل شد که‏سأل سائل بعذاب واقع (57) .
آیاتى که در باره ولایت و فضائل على علیه السلام نازل شده خیلى بیش از اینها است و ما براى نمونه فقط به 25 آیه از آنها اشاره نمودیم و بطوریکه مفسرین و محدثین نوشته‏اند متجاوز از سیصد آیه در باره امامت و مناقب آنحضرت در قرآن وجود دارد چنانکه گنجى شافعى و ثعلبى بسند خود از ابن عباس نقل کرده‏اند که نزلت فى على بن ابى طالب اکثر من ثلاثمائة آیة (58) .
اکنون باید از آقایان (اهل سنت) پرسید با وجود اینهمه آیات که دلالت بر ولایت و برترى على علیه السلام دارد و خود شما در صورت مراجعه بکتب معتبرهـتان صحت این مطلب را خواهید پذیرفت چگونه ابو بکر را بجاى على علیه السلام خلیفه میدانید آیا سخن و عقیده شما در اینمورد موضوع کوسه و ریش پهن نیست؟
در خاتمه این فصل از تذکر این مطلب ناگزیر است که ممکن است بنظر بعضى چنین برسد که خداوند چرا صریحا نام على علیه السلام را در قرآن نیاورده که او جانشین پیغمبر است تا مسلمین دچار اختلافات نشوند؟
پاسخ این اشکال یا اعتراض اینست که اولا موضوع ولایت على علیه السلام مورد آزمایش است و بایستى مردم بوسیله آن آزمایش شوند چنانکه از جمله آیاتى که مؤید این مطلب است آیه شریفه الم أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون (59) ؟ (آیا مردم چنین پندارند که با گفتن اینکه ایمان آوردیم رها کرده شوند و آنان آزمایش نخواهند شد؟) که بنا بنقل علماء و مفسرین عامه و خاصه ولایت على علیه السلام است که مورد آزمایش مسلمین قرار گرفته است (60) .
ثانیا بفرض اینکه نام على علیه السلام نیز در قرآن ذکر میشد باز مردم از روى‏حب جاه و طمع دنیوى با آن مخالفت میکردند همچنانکه با برخى از آیات قرآن مخالفت نمودند که در فصول آتى بدین مطلب اشاره خواهد شد.
ثالثا قرآن کریم شامل احکام کلى است و جزئیات آن بوسیله پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله توضیح داده شده است و اصل ولایت و امامت هم چنانکه در این فصل گذشت در چندین آیه با قرائن روشن گفته شده و نبى اکرم نیز طبق بیاناتى مضمون و مفاد آنها را که بر على علیه السلام تطبیق میکرد بمردم ابلاغ نموده است و این مطلب را علماء و مفسرین اهل سنت نیز قبول دارند ولى عملا با آن مخالفت میکنند.
پى‏نوشتها:
(1) شواهد التنزیل جلد 1 ص 189ـفصول المهمه ص 27
(2) سوره مائده آیه 55
(3) کفایة الطالب ص 250ـمناقب خوارزمى ص 178ـتفسیر طبرى جلد 6 ص 165ـتفسیر رازى جلد 3 ص 431 و کتب دیگر.
(4) کشف الغمه ص 88
(5) سوره نساء آیه 59
(6) ینابیع المودة ص 114ـشواهد التنزیل جلد 1 ص 149ـغایة المرام باب 58
(7) سوره شعراء آیه 151ـ 152
(8) ینابیع المودة ص 445
(9) سوره آل عمران آیه 61
(10) مناقب ابن مغازلى ص 263ـکفایة الخصام ص 309ـفصول المهمه ص 8
(11) سوره احزاب آیه 33ـاراده خدا است که از شما اهل بیت پلیدى را دور کند و شما را بتطهیر خاصى پاک گرداند.
(12) کفایة الطالب ص 372ـتفسیر فخر رازى جلد 6 ص 783
(13) شواهد التنزیل جلد 2 ص 11
(14) تفسیر ابن جریر طبرى جلد 22 ص 5
(15) قاموس الصحیفه ص 25ـاین کتاب اخیرا بوسیله جناب حجة الاسلام حاجى سید ابو الفضل حسینى بسبک جالب و زیبا در شرح لغات صحیفه سجادیه تألیف شده و تعلیقات او اضافاتى نیز از نظر نقل حدیث و مطالب سودمند با استفاده از منابع ارزنده در آن منظور گردیده است مطالعه این کتاب نفیس براى محققین و اهل علم توصیه میشود.
(16) ذخائر العقبى ص 69ـکفایة الطالب ص 242ـینابیع الموده ص 88ـارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 17
(17) سوره شورى آیه 23
(18) کفایة الطالب ص 91ـتفسیر کشاف جلد 2 ص 339ـذخائر العقبى ص 25
(19) سوره رعد آیه 13
(20) غایة المرام باب 126
(21) شواهد التنزیل جلد 1 ص 307
(22) ینابیع المودة ص 104
(23) سوره هود آیه 17
(24) تفسیر ابو الفتوح رازىـینابیع المودة ص 99
(25) غایة المرام باب 128
(26) سوره بقره آیه 274
(27) مناقب ابن مغازلى ص 280ـذخائر العقبى ص 88
(28) سوره بقره آیه 207
(29) ینابیع المودة ص 92ـکفایة الطالب ص 239
(30) سوره بینة آیه 8
(31) غایة المرام باب 94 حدیث 9
(32) سوره و الصافات آیه 24
(33) شواهد التنزیل جلد 1 ص 107ـصواعق المحرقه ص 89
(34) سوره مریم آیه 96
(35) کفایة الطالب ص 249ـمناقب خوارزمى ص 188ـالغدیر جلد 2 ص 56
(36) سوره آل عمران آیه 103
(37) کفایة الخصام ص 343
(38) سوره رعد آیه 7
(39) فصول المهمه ص 122
(40) سوره ابراهیم آیه 35
(41) مناقب ابن مغازلى ص 276
(42) سوره تحریم آیه 4
(43) شواهد التنزیل جلد 2 ص 255ـصواعق محرقه ص 144
(44) سوره حشر آیه 20
(45) کفایة الخصام ص 422
(46) سوره الحاقة آیه 12
(47) مناقب ابن مغازلى ص 265
(48) سوره سجده آیه 18
(49) غایة المرام باب 152ـمناقب ابن مغازلى ص 324
(50) سوره ق آیه 24
(51) شواهد التنزیل جلد 2 ص 190
(52) سوره بقره آیه 43
(53) غایة المرام باب 176
(54) سوره تکاثر آیه 8
(55) غایة المرام باب 48ـشواهد التنزیل جلد 2 ص 368
(56) سوره معارج آیه 1
(57) فصول المهمه ص 26ـکفایة الخصام ص 488
(58) کفایة الطالب ص 231ـصواعق محرقه ص 76ـینابیع المودة ص 126
(59) سوره عنکبوت آیه 1
(60) شواهد التنزیل جلد 1 ص 438ـغایة المرام باب .125
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.