تاریخ نگارش : هفتم آبان 1392
درون من و بهشت.......
سیده منصوره خادم
"مسئله ی یافتن بهشت نیست. مسئله ی حمل کردن آن در درون است، تا هرکجا که بروی در آنجا وجود داشته باشد. و اگر آن را در درونت نداشته باشی، نمی توانی آن را در هیچ کجای دیگر پیدا کنی.
گر کسی با خودش شادباشد، متمرکز باشد، نیازی نیست به هیچ کجا برود، زیرا نمی توانی هیچ جایی را بهتر از وجود دورنی خودت پیدا کنی. تمام رستوران ها، سینماها، قمارخانه ها مورد بازدید مردمانی است که تماسشان را باخودشان ازدست داده اند. آنان نمی دانند که در درونشان فضایی را دارند که زیباترین و لذیذترین است."مسئله ی یافتن بهشت نیست. مسئله ی حمل کردن آن در درون است، تا هرکجا که بروی در آنجا وجود داشته باشد. و اگر آن را در درونت نداشته باشی، نمی توانی آن را در هیچ کجای دیگر پیدا کنی. بهشت فقط در یک مکان وجود دارد و آن در درون تو است. ربطی به خانه ها و مکان ها ندارد. و اگر حوصله ات سر برود، این فقط یعنی که تو امیدوار بودی آن را دراینجا پیداکنی و آن را پیدا نکرده ای پس کسل هستی و فکر می کنی به مکان دیگری بروی تا آن را بیابی. در آنجا نیز آن را نمی یابی، پس باردیگر حوصله ات سر می رود و زندگی شروع می کند به بیشتر و بیشتر کسالت آورشدن. همانطور که پیر می شوی، زندگی یک کسالت محض می شود، زیرا شروع می کنی به درک این که بهشت در هیچ کجا وجود ندارد. و معجزه این است: تو در تمام این مدت آن را در درونت حمل می کرده ای. می توانی به کره ماه بروی، ولی به درون نخواهی رفت، نمی توانی آن را باور کنی: "درون من و بهشت؟ ناممکن است!" تو شرطی شده ای که از خودت متنفر باشی، خودت را سرزنش کنی، خودت را رد کنی: "درون من؟ و بهشت؟" بنابراین از همان آغاز، ردشدن است. هرگز به درون نمی روی.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.