----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- ----- -----
انتخاب آيه : انتخاب سوره :
تقسیم بندی موضوعی انتخاب متن فارسی :
کهف
جزء : شانزدهم
قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً75قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَيْ‏ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْني‏ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْراً76فَانْطَلَقا حَتَّي إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً77قالَ هذا فِراقُ بَيْني‏ وَ بَيْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْويلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً78أَمَّا السَّفينَةُ فَکانَتْ لِمَساکينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعيبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ يَأْخُذُ کُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً79وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ کُفْراً80فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً81وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري ذلِکَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً82وَ يَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً83
ترجمه جناب آقاي صفوي
75) خضر گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمى توانى به همراه من باشى و بر روش آموزش من شکیبایى کنى ؟

76) موسى گفت: اگر پس از این درباره چیزى از تو پرسیدم با من همراهى مکن که قطعاً از جانب من به عذرى رسیده اى.

77) پس به راه افتادند تا وقتى که به مردم دیارى رسیدند و از اهل آن جا غذا خواستند و آنان از مهمان نمودن و غذا دادن به آن دو خوددارى کردند و در آن جا دیوارى را یافتند که مى خواست فرو ریزد و خضر آن را استوار ساخت، موسى گفت: اگر مى خواستى بر آن دستمزدى مى گرفتى تا به وسیله آن غذایى تهیه کنیم.

78) خضر گفت: این سخن تو باعث جدایى میان من و توست. به زودى دلیل آنچه را که نتوانستى بر آن شکیبایى کنى به تو خبر مى دهم.

79) امّا آن کشتى، از آنِ بینوایانى بود که در دریا کار مى کردند و معاش خود را از این طریق تأمین مى نمودند. من خواستم آن را معیوب کنم، زیرا در کمین آنان پادشاهى بود که هر کشتى سالمى را به زور مى گرفت.

80) امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما ترسیدیم او با کفر و سرکشى خود، آن دو را در تنگنا قرار دهد و بیازارد.

81) پس خواستیم که پروردگارشان براى آنان فرزندى را که در ایمان و نیکوکارى از او بهتر و به رعایت حق خویشاوندى نزدیک تر باشد، جایگزین او کند.

82) و امّا آن دیوار، از آنِ دو پسر یتیم در شهر بود، و زیر آن گنجى وجود داشت که مال آن دو بود، و پدرشان مردى نیکوکار بود، پس پروردگارت خواست که آن دو به توانایى خویش رسند و گنجِ خود را از آن جا بیرون آورند. این به سبب رحمتى بود که از جانب پروردگارت شامل حالشان شده بود. من آنچه انجام دادم از پیش خود نکردم، بلکه فرمان خدا را به جاى آوردم. این بود دلیل و خاستگاه آنچه که نتوانستى بر آن شکیبایى کنى.

83) و از تو اى پیامبر درباره ذوالقرنین مى پرسند. بگو: به زودى درباره او از قرآن براى شما خواهم خواند.

302
302