تاریخ نگارش : سيزدهم دي 1390
شهادت عمّار یاسر در جنگ صفین
حاجیه تقی زاده فانید
شهادت عمّار یاسر در جنگ صفین در سال 37 هجرى قمرى
عمّار بن یاسر، مکنّى به أبى یقظان، از صحابه نزدیک رسول خدا(ص) و از یاران باوفاى امیرمؤمنان(ع) بود. وى پیش از هجرت، در مکه معظمه دیده به جهان گشود.
هنگامى که پیامبر اکرم(ص) به رسالت برانگیخته شد، عمّار از نخستین افرادى بود که به آن حضرت ایمان آورد. پس از او، برادرش عبدالله، پدرش یاسر، و مادرش سمیه نیز ایمان آورده و از اسلام آورندگان نخستین مکه شدند.
کلید واژه : عمّار یاسر
شهادت عمّار یاسر در جنگ صفین در سال 37 هجرى قمرى
عمّار بن یاسر، مکنّى به أبى یقظان، از صحابه نزدیک رسول خدا(ص) و از یاران باوفاى امیرمؤمنان(ع) بود. وى پیش از هجرت، در مکه معظمه دیده به جهان گشود.
هنگامى که پیامبر اکرم(ص) به رسالت برانگیخته شد، عمّار از نخستین افرادى بود که به آن حضرت ایمان آورد. پس از او، برادرش عبدالله، پدرش یاسر، و مادرش سمیه نیز ایمان آورده و از اسلام آورندگان نخستین مکه شدند.
این خانواده به خاطر اظهار ایمان و علاقه به رسول خدا(ص) مورد فشار روانى و آزار جسمى قرار گرفتند. مشرکان قریش آنان را به همراه ایمان آورندگان دیگر، شکنجههاى سخت و توانفرسا مىدادند. پدر و مادرش به دست مشرکان مکه به شهادت رسیدند. مادرش نخستین زنى بود که در راه اسلام، شربت شهادت نوشید و با خون خویش نهال اسلام را بارور کرد.
عمّار، از مهاجران به حبشه و از نمازگزاران به دو قبله بود. وى در جنگ بدر و تمامى جنگهاى پیامبر(ص) حضور یافت و در رکاب آن حضرت، با دشمنان اسلام با تمام توان مبارزه کرد. عمّار، به هنگام ساختن مسجدالنّبى(ص) ، علاوه بر انجام کارهایش، کار پیامبر(ص) را نیز بر عهده مىگرفت و دو برابر دیگران تلاش مىکرد.
پیامبر(ص) نیز به وى علاقه ویژهاى داشت و او را یکى از خواص خود مىدانست. آن حضرت درباره عمّار، سخنان فراوانى دارد. از جمله، آن هنگامى که مشرکان قریش، عمّار را براى شکنجه دادن در آتشى انداخته بودند، پیامبر(ص) دربارهاش فرمود: یا نارُ کُونى بَرداً وَ سَلاماً عَلى عَمّار کَما کُنتِ بَرداً و سَلاماً عَلى اِبراهیم؛ اى آتش! براى عمّار، خنک و مایه سلامت باش، همان طورى که براى ابراهیم)ع(، خنک و مایه سلامت بودى.
پس از دعاى پیامبر(ص) ، آتش سوزان، بر بدن عمار اثر نمىگذاشت.
عمّار، پس از رحلت پیامبر(ص) از معتقدان به ولایت و خلافت امام علىبنابىطالب(ع) بود و در این راه به مانند سایر اصحاب باوفاى آن حضرت، تلاش بلیغى به عمل آورد. وى پیوسته در کنار امیرمؤمنان(ع) و از علاقهمندان به آن حضرت بود و مقام و حق آن حضرت را به نیکى مىشناخت. به همین جهت هیچگاه از او فاصله نگرفت و او را در عرصههاى مهم سیاسى و اجتماعى، تنها نگذاشت.
وى در زمان عمر بن خطاب، حدود دو سال(از سال 21 تا 22 قمرى(حکومت کوفه را بر عهده داشت با راهنمایىهاى حضرت على(ع) تلاش زیادى به عمل آورد تا سنتهاى نبوى(ص) در جامعه برقرار ماند و روحیه عدلپرورى و ستمستیزى در میان مسلمانان حکمفرما باشد.
عمّار پس از برکنارى از حکومت کوفه، به مدینه برگشت و در جبهه امام على بن ابى طالب(ع) قرار گرفت و در برابر رفتارها و کردارهاى ناروا و غیر اسلامى زمامداران وقت، واکنش نشان داده و آنان را اندرز مىداد.
وى در زمان عثمان بن عفان به خاطر اندرز دادن خلیفه در برابر رفتار ناشایست و تبعیضآمیز او و کردار غیراسلامى فرمانروایانش در شهرها، مورد ضرب و شتم مجلسنشینان و قراولان خلیفه قرار گرفت و به سختى بیمار گردید.
عمّار در قیام سراسرى مسلمانان انقلابى شهرها بر ضد عثمان، با آنان همفکرى و همیارى مىکرد و در انتخاب امیرمؤمنان على بن ابى طالب(ع) به خلافت اسلامى، نقش به سزایى داشت.
حضرت على(ع) پس از انتخاب شدن به خلافت، با این که بسیارى از یاران وفادار و شایسته خویش را براى حکمرانى به شهرها اعزام کرده بود، ولى عمّار را به عنوان یک مشاور و همراز دیرین در نزد خود نگه داشت و در تمامى امور سیاسى، اجتماعى و نظامى با او مشورت مىکرد و احترامش را به نیکى نگه مىداشت. عمّار نیز با این که در حدود 90 سال از عمرش گذشته بود، هم چون یک سرباز فداکار و پا در رکاب، در خدمت امام على بن ابى طالب(ع) قرار داشت و تمام مأموریتها و دستورات آن حضرت را به مانند مأموریتها و دستورات پیامبر(ص) ، به خوبى و نیکى انجام مىداد.
عمّار در دو جنگ جمل و صفین از عناصر اصلى یاران حضرت على(ع) بود و کارهاى مهمى در این دو جنگ بر عهده داشت.
عمّار یاسر در جنگ صفین، مبارزات زیادى به عمل آورد و به سپاه معاویه مىگفت: ولوددتُ أنّکم خلق واحد فذبحتکم ؛(به خدا سوگند)دوست داشتم که شما همه یک خلق بودید و تمامى شما را ذبح مىکردم!
سرانجام در یک عملیات بزرگ، سپاهیان امام على(ع) ضربههاى سهمگین و مهمى بر سپاه معاویه وارد کرده و شیرازه صفوف لشکریان شامى را در هم ریختند.
در معرکه جنگ، از دو طرف، زنانى بودند که پرستارى زخمیان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در این میان ،یکى از پرستاران به عمّار رسید و از وى پرسید: آیا چیزى مىخواهید؟
عمّار که بسیار تشنه بود، از وى تقاضاى آب کرد.
زن پرستار، مقدارى شیر براى عمّار آورد. عمّار هنگامى که شیر را مىنوشید، مىگفت: بهشت در زیر گامهاى پیران است. امروز دوستان خود را ملاقات مىکنم. امروز حضرت محمد(ص) و حزبش را دیدار مىنمایم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشیر مىزدند که ما را به حد ناتوانى مىرساندند، باز هم یقین داشتیم که ما بر حقیم و آنان بر باطل.
پس از نوشیدن شیر، دوباره به رزم بىامانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسیارى از آن سیاه بختان را به خاک مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد، فردى به نام ابوعادیه، از سپاهیان دشمن، بدن عمّار را نشانه گرفت و نیزهاى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على(ع) را از زین به زمین انداخت. فردى دیگر از سپاه دشمن به نام ابنجون، سرش را از بدن جدا کرد.
این دو نفر، در حالى که سر بریده عمّار را به نزد معاویه بردند، از او تقاضاى پاداش و جایزه کردند و هر کدام از آن دو تلاش مىکرد که ثابت کند، او عمّار را کشته است و در این باره به نزاع برخاسته بودند.
عبدالله بن عمرو بن عاص که در نزد معاویه بود و آن دو را مشاهده مىکرد، گفت: درباره سر عمّار شتابزدگى نکنید و به آن خوشحال نباشید. زیرا از پیامبر(ص) شنیدم که مىفرمود: عمّار را گروه سرکشان و ستمکاران مىکشند. معاویه که سخنان وى را شنید، بسیار ناراحت و خشمگین شد و به عمرو بن عاص گفت: آیا نمىشود این دیوانه را از پیش چشمان ما دور کنى!
سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى این حرفها، چرا جنگ نمىکنى؟
عبدالله گفت: پیامبر(ص) روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم کرد. من نیز به خاطر فرمان پیامبر(ص) از پدرم اطاعت مىکنم و به اصرار او به این نبرد آمدهام و با شما هستم ولى با کسى مبارزه نمىکنم.
هم چنین، پیش از شهادت عمّار، بارها عمرو بن عاص گفته بود که رسول خدا(ص) فرمود: عمّار را گروه ستمکاران مىکشند.
از وى پرسیدند: پس چرا او با ما مىجنگد؟ آیا ما ستمکاریم؟
عمرو بن عاص براى فریب آنان گفت: نه، بلکه عمّار سرانجام به ما خواهد پیوست و به دست یاران على(ع) کشته خواهد شد.
شهادت عمّار، ضربه سهمگین و تزلزل آورى بر سپاهیان معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت. ولى معاویه براى سرپوش گذاشتن بر این فضاحت آشکار، در میان سپاهیان خود شایع کرد که عمّار را على(ع) کشت. زیرا عمّار به دستور على(ع) به جنگ شامیان آمد و به دست شامیان کشته شده است. پس قاتل او، على(ع) است!
ادعاى واهى و بىارزش معاویه، شاید برخى از دودلان شامى را ساکت مىکرد و تسکینى بر التیام آنان بود، ولى در یاران امام على(ع) تأثیرى نداشت. بلکه موجب تقویت ایمان و تثبیت بیشتر اعتقادات آنان گردید.
عمّاریاسر به هنگام شهادت، 91 سال، و به روایتى 93 سال و به روایتى دیگر 94 سال از عمرش گذشته بود.
علاوه بر ابوالعادیه، افراد دیگرى نیز به عنوان قاتل عمّار، در منابع تاریخى بیان شدهاند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى، شریک بن سلمه مرادى و ابوحراء سکسکى.
پس از فروکش کردن جنگ، حضرت على(ع) بدن عمّار و هاشممرقال را که در یک نبرد به شهادت رسیده بودند، در کنار هم قرار داد و بر آنان نماز گزارد و در همان جا دفن نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمّار، بسیار ناراحت بود و مىفرمود: هر کس از وفات عمّار، دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصیبى نباشد.
منبع -هیئت رزوندگان اسلام
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.